نكته ها و توصیه های تربیتی كودكان .

 


1 -آسیب های تربیتی ای كه از جانب اولیا و مربیان به قصد تربیت و اصلاح رفتار و از روی دلسوزی و محبت به كودكان

وارد می شود احتمالاً بیش از آسیب هایی است كه از جانب دیگر عوامل صورت می گیرد !

2 -اگر می خواهید فرزندتان نسبت به مسئولیت های خود بی تفاوت نباشد حساسیت بیش از حد نسبت به

مسئولیت های او نشان ندهید . ( سعی كنید ظاهراً بی تفاوت باشید تا او خود به تكالیف و وظایف خود حساس

شود ) .

3 -برای رسیدن به اهداف تربیتی ، اگر می خواهید سریعاً به مقصودتان نائل آیید آهسته و تدریجی حركت كنید .

4 -تربیت كردن ، رها كردن متربی از بستگی ها و وابستگی ها به سوی رشد و تعالی است و نه رام كردن و مطیع

كردن او در دام خواسته ها .” یقبُضكَ عَمّا لك و یبسُطكَ فیما لَه ” “قبض می كند تو را آنچه برای توست و رها می كند

تو را در آن چه برای اوست. “

5 -آموزش راه های رسیدن به حقیقت مهم تر از خود حقیقت است . این راه ها را به كودك نشان دهید .

6 -مهارتِ سكوت غالباً بیش از مهارتِ حرف زدن ارزش اثرگذاری دارد . با مهارت سكوت پیام خود را به كودك برسانید .

7 -معمولاً پدر و مادر در اثر حمایت و محبت نمی توانند كودك را به قدر كافی به خود واگذارند. در محبت نمودن معتدل

باشید ، زیرا ساختمانِ تربیتِ متعالی بر شانه های محبت متعادل بنا می شود .

8 -كودك در خانواده به خاطر مراقبت های افراطی و بایدهاو نبایدهاغالباً خودش نیست ، همه چیز را طوطی وار

اقتباس می كند ؛ او به جای این كه نقش بگیرد ، نقش بازی می كند . بنابراین اجازه بدهید كودك ، هنر خود بودن و

خود شدن را در خود شخصاً كشف كند .

9 -یكی از ظرافت های هنر تربیتی این است كه هرگز در هنگام تنبیه ، كودك را تا مرحله ای از پافشاری پیش نبریم كه

در آن خود را محكوم یافته تلقی كند،بلكه مقاومت مانع را چنان حساب كنیم كه بتواند بر آن فائق آید و تنبیه ، ابزاری

برای آگاهی باشد و نه برای ترس و تهدید.

10 -در برنامه های تربیتی باید پیام تربیتی به گونه ای طرح و ابلاغ گردد كه مخاطب آن را یكی از پدیده های ذات خود

حس كند .

11 -هر یك از افراد ، تربیتی درخور و شایسته با شخصیت و طبیعت خود دارند . از شبیه سازی و شبیه پروری پرهیز

كنید .( “قُل كُلُّ یعمَل عَلی شاكِلّتِه ” ؛ ” بگو هركدام به راه و روش خویش عمل كند.")

 

12 -هر چه محیط و زمینهیتربیت آماده تر باشد شرایط پذیرش پیام تربیتی مستعدتر و كاراتر است . آماده سازی

عاطفی و درونی ، هنری بس عمیق تر از پیام دهی و اندرزگویی است .

13 -تربیت كودك الزاماً مبتنی بر تعامل بین طبیعت او و دنیای پیرامون است ؛ پس در این تعامل به اقتضای طبیعت و

محیط او سهیم باشیم .

14 -هدف تربیت باید توسعه و گسترش ظرفیت درونی و قوه فهم كودك باشد و نه تحمیل و تزریق معلومات و محفوظات

به او .

15 -در روش تربیتِ فعال ، مربی می كوشد تا خود را از نظر ذهنی و عاطفی در موقعیت متربی قرار دهد ، در حالی كه

در روش تربیت انفعالی ، مربی ، كودك را در موقعیت خود قرار می دهد . در روش تربیت فعال ، مربی مشوّق ابداع و

خلاقیت است ، حال آن كه در روش انفعالی ، مربی القا كننده و ایجاد كننده عادت صوری است .

16 -وظیفه اولیا و مربیان هموار ساختن مسیر رشد و تعالی كودك است و نه راندن یا كشاندن او به سوی هدف ؛ زیرا

فرق است بین رشد” كنش گر” و رشد” كشانگر.”

17 -تنبیه باید به قصد بیداری دل باشد و نه تهدید جسم ، پس تا از نتیجه بیدارسازی تنبیه مطمئن نشده اید اقدام به

تنبیه نكنید .

18 -باید دانست كه غالباً كودك علت آنچه را كه شما عیب می دانید نمی داند،لذا قبل از سرزنش ، او را توجیه كنید تا

فاصله ای بین فهم شما و او ایجاد نشود .

19 -رشد و پیشرفت به وسیله خود كودك و در یك پویشِ درونی صورت می گیرد و پدر و مادر و یا معلم و مربی تنها

مددیار ، راهنما ، مدل نما ، محرك و مشوق او هستند و بس ؛ همانند دارو در كارتن ، طبیب در معالجه بدن و باغبان در

پرورش گل !

20 - مانباید كودك را ” دانش اندوز” بار آوریم ،‌ بلكه باید او را در برابر صحنه ها و اشیایی قرار دهیم كه خود بیندیشد و

دریابد و گاه با احتیاط و بسیار مختصر او را راهنمایی كنیم تا به جای اندیشه آموزی ، اندیشه ورزی را پیشه كند .

21 -مربی باید بداند كه اندرزها و درسهای اخلاقی وقتی اثر نیكو دارد كه متربی شخصاً پذیرا باشد ، در غیر این صورت

نه تنها بی فایده است ، بلكه نتیجه ای وارونه به دنبال دارد .

22 -مربی باید” تجارب تربیتی” را به جای اندرزهای كتابی و لفظی در معرض كودك به نمایش بگذارد تا او فرصتِ تجربه

یواقعیت را در زندگی خود دریابد .

23 -كودك ، بسیاری از امور را كه دیدنی نیست از راه دیده می آموزد ، مثل صدق و صفای درونی ، شرافت نفسانی ،

نجابت اخلاقی و وقار معنوی و این آموزه های نادیدنی و ناگفتنی پایدارتر و عمیق تر از امور دیدنی است .

24 -در تربیت دینی باید پرورش حس مذهبی و تفكر دینی ، مقدم بر اطلاعات و دانش دینی باشد ؛ زیرا تربیت دینی

یعنی زیستن طبق معتقدات دینی و نه صرفاً دانستن و حفظ كردن اطلاعات دینی !

25 -قبل از تمایل و تقاضای متربی ، از انتقال پیام تربیتی خودداری كنید ، به ویژه در تربیت دینی.

26 -حد فراگیری مفاهیم تربیتی هر كودك را ظرفیت هوشی و انگیزشی او تعیین می كند ، لذا از تحمیل و تراكم

مفاهیم فراتر از ظرفیت او باید پرهیز كرد .

27 -در ارائه الگوی تربیتی مورد نظر سعی شود مواردی را مطرح كنیم كه كودك به طور خود انگیخته به آنها نیاز دارد ،

زیرا كودك به چیزی توجه می كند كه در ترازِ رغبت اوست.

28 -كودكان باید نسبت به نوع رفتارهایی كه از آنان انتظار داریم شناخت كافی داشته باشند ؛ این شناخت در میدان

مشاهده حاصل می شود .

29 -تربیت هرگز در یك بُعد متمركز نمی گردد بلكه همواره جنبه های عقلانی ، عاطفی ، اخلاقی ، اجتماعی ،

جسمی ، علمی و …. در جامعیت بخشیدن به آن دخالت دارند .

30 -درون مایه های تربیت صحیح در طبیعت كودك وجود دارد و او باید از طریق خودیابی ، خودفهمی و خود رهبری ، آنها

را در تعامل با محیطی سالم كشف و تقویت نماید .

 

 

فقط روضه ابوالفضل.

حضرت حجة الاسلام والمسلين حاج آقاى نمازى از قول حاج آقاى مولانا از

مداحين بااخلاص اصفهان نقل فرمودند: هر سال ايام عاشورا براى تبليغ به آبادان

مى رفتيم ، يكسال يك آقا سيدى كه ظاهراً اهل گلپايگان يا از شهر ديگرى بود،

با ما همراه شد، تا اينكه دهه محرم تمام و وقت رفتن گرديد، ديدم خيلى

ناراحت است .

رفتم جلو و گفتم : آقا سيد چرا ناراحتى ؟! گفت : حقيقتش ما ايّام محرم توى

شهرمان روضه خوانى داشتيم ، ولى امورات ما نمى گذشت ، امسال خانواده

به ما پيشنهاد دادند كه به خوزستان بيايم تا شايد بتوانم از طريق تبليغ در

شهرستان ديگر وضعمان را تغيير دهيم .

اينجا هم چيزى برايمان نداشت و دست خالى دارم برمى گردم و نمى دانم

جواب زن و بچّه هايم را چه بدهم .

آقايى كه مسئول كار ما بود، فرمود: بليط برايتان مى گيرم و يك مقدار هم پول

دادند، امّا اين جواب كار را نمى داد، آقا سيد ناراحت و سر در گريبان بود، كه يك

وقت يك سيد عربى آمد و به او فرمود: آيا روضه مى خوانى ؟ گفت : بله ، ولى

بليط برگشت دارم .

فرمود: بليطت را عوض مى كنيم ، گفت : دست شما درد نكند. در اين هنگام

سيد عرب دست او را گرفت و برد.

بقيه داستان را از زبان خودش نقل ميكنم : گفت :

مرا از اين طرف شط به طرف ديگر شط برد، و از روى پل كوچكى عبور كرديم به

نخلستان رسيديم ، مرا وارد يك حسينيّه بزرگى كردند كه جمعيّت زيادى در آنجا

آمده بودند، و آقا سيدى هم براى آنها نماز مى خواند، و همه افراد آنجا سيد

بودند و به من گفتند: فقط روضه اباالفضل علیه السلام را بخوان ، من هم صبح و

ظهر و شب براى اينها روضه حضرت اباالفضل مى خواندم ، تا اينكه دهه تمام

شد.

وقتى كه مى خواستم بيايم ، جعبه اى با يك بسته پارچه برايم آوردند. و بعد

فرمودند: اين ها نذر آقا اباالفضل (ع) است و كليدش را هم به من دادند، من با

خودم گفتم : شايد مثلاً 100 تومان يا 200 تومان است ، ولى وقتى باز كردم ،

ديدم جعبه پر از پول است . امّا به من گفتند: اينجا همين يك دفعه بود، ديگه

اينجا را پيدا نمى كنى ، اين دو تا بقچه را هم ببر براى دو تا دخترهايت كه

خانمت گفته بود: براى دخترهايمان چيز مى خواهيم .

بعد كه به منزل آمدم ، خانمم به من گفت : همان آقايى كه بقچه ها و پولها را

به تو داده بودند به من گفته بودند: مَرْدَتْ را اين طرف و آن طرف نفرست ما

خودمان كارتان را سر و سامان مى دهيم .

هم اكنون اين آقا وضع زندگانيش عالى است .

هدف گذاري

 


افرادي که در زندگي جهان بيني توحيدي دارند و همه فعاليت هاي ريز و درشت و خرد و کلان شان در سمت يک هدف غايي يعني ملاقات خداوند و بهشت است از نظر شخصيتي و بهداشت روان سالم تر هستند. برخلاف مشرکان و منافقان که دائما در ترديد و سرگرداني و اضطراب اند. علوم حوزوي مانند اقيانوس است، بسياري از طلاب در هدف گذاري علمي و آينده کاري مشکل دارند و اين امر سبب خستگي در مسير طولاني حوزه و عدم پيشرفت مناسب و نارضايتي شخصي مي شود. بنابراين توصيه مي شود حتما از مشاوران و اساتيد براي انتخاب رشته و روش مناسب مطالعاتي و حتي تهذيب و سيرو سلوک کمک بگيرند. براي هدف گذاري بايد به نکات زير عمل کنيم:
الف- ابتدا به طور دقيق مشخص كنيد كه چه مي خواهيد .
ب- عمل كنيد.
ج- توجه كنيد كه عملتان چه پيامدهايي در بردارد (كنترل ونظارت - نقد و سنجش و ارزيابي).
د- طرز عمل خود را تغيير دهيد تا وقتي به نتيجه مطلوب برسيد (انعطاف)
ويژگي هاي هدف
هدفهايي كه مشخص مي كنيد بايد داراي شرايط زير باشد:
1-
کاملاً مشخص و تعريف شده باشد.(Specific)
2-
قابل سنجش و اندازه گيري باشد.(Measurable)
3-
دست يافتني باشد.(Acheivable)
4-
واقعي باشد.(Realistic)
5-
به موقع و به هنگام باشد.(Timely)
نكته: 5 شرط فوق به مدل SMARTمعروف است.
6-
بيان قاطع و محكم اهداف.
7-
نوشتن اهداف (دفترچه محرمانه هدف گذاري).
8-
مشخص كردن ايستگاه هاي بين راه.
9-
تعيين موضوعات و ابعاد هدف.
10-
شناخت صحيح از هدف و در نظر گرفتن تناسبات روحي و رواني.
11-
در نظر گرفتن استعدادها.
12-
توجه صحيح به اولويت ها و اهميت.
13-
تناسب به رسالت ها و ارزش ها.
14-
ريز كردن اهداف كلي تر به اهداف ريز تر و دقيق تر.
15-
بدون تكيه زدن بر امكانات بروني از امكانات بيرون مي توان استفاده كرد، اما نبايد به آن تكيه نمود. [ 1 ]

 

کرامات حضرت اب الفضل العباس (ع)

 

 

 

 

مرد صالح و اهل خيرى در كربلا زندگى ميكرد كه فرزندش مرض سختى مى گيرد، هر چه حكيم و دوا مى كند نتيجه

اى نمى گيرد، آخرالامر متوسل به ساحت مقدس حضرت قمربنى هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام مى شود.

فرزند مريض را به حرم مطهر آورده و به ضريح مى بندد و مى گويد: يا ابوالفضل من ديگه از معالجه اش خسته شدم هر

جا كه بردمش جوابم كردند، تو باب الحوائجى و از خدا شفاى اين بچه را بخواه …

صبح روز بعد يكى از دوستانش پيش او مي آيد و ميگويد: براى شفاى بچه ات ديشب خواب ديدم ، گفت : چه خوابى

ديدى ؟گفت : خواب ديدم كه آقا قمر بنى هاشم علیه السلام براى شفاى فرزندت دعا ميكرد و از خدا شفاى او را مى

خواست .در اين بين ملكى از طرف رسول خدا( ص) خدمت آن حضرت مشرف شد و گفت : حضرت رسول خدا (ص )

مى فرمايد: عباسم درباره شفاى اين جوان شفاعت نكن ، زيرا پيمانه عمر او تمام شده و مرگش رسيده .

حضرت به آن ملك فرمود: تشريف ببريد به حضرت رسول الله بفرمائيد: عباس بن على سلام مى رساند و مى گويد: به

وسيله شما از خدا تقاضاى شفاى اين مريض را مى كنم و درخواست دارم كه او را مورد عنايت قرار دهيد.

ملك رفت و برگشت و همان سخن قبل را گفت .

كه اجل او رسيده .

باز آقا قمربنى هاشم علیه السلام سخنان خود را تكرار فرمود، اين گفتگو سه مرتبه تكرار شد. مرتبه چهارم كه ملك

حرف قبليش را ميزد آقا ابوالفضل علیه السلام فرمود: برو سلام مرا به رسول الله برسانيد و بگوئيد مرا ابوالفضل مى

گويند: مگر خداوند مرا باب الحوائج نخوانده است ؟ مگر مردم مرا به اين شهرت نمى شناسند؟

مردم بخاطر اين اسم به من متوسل مى شوند و بوسيله من شفاى مريض هايشان را از خدا مى خواهند حالا كه

اينطور است پس اسم باب الحوائجى را از من بگيرد تا مردم ديگر مرا باب الحوائج نخوانند.

تا اين پيام به حضرت پيغمبر ص رسيد حضرت تبسمى نمود و فرمود: برو به عباسم بگو خدا چشم ترا روشن كند تو

هميشه باب الحوائجى و براى هركس كه ميخواهى شفاعت كن و خداوند متعال ببركت تو اين بچه را شفا فرمود.

۷ خصوصیت خانم‌ها که هر مردی را شیفته خود می‌کند.

 

 

 

لبخند، بوی خوش عطر، هوش و شاید هم اندامی زیبا – فکر می‌کنید کدامیک برای مردان جذاب‌تر است؟ کدامیک از

این خصوصیات در خانم‌ها باعث می‌شود مردی شیفته زنی شده و هیچوقت او را رها نکند؟

در زیر به ۷ خصوصیت خانم‌ها که مردان را شیفته می‌کند وباعث سعادت در زندگی می شود اشاره کرده و به توضیح

دقیق‌ آنها می‌پردازیم.


۱- شوخ‌طبعی:

باید بتوانید با هم دیوانه‌بازی کنید. کار و زندگی فوق‌العاده استرس‌زا است! همسرتان تنها کسی است که درمقابل او

باید سلاحتان را زمین بیندازید. چه خانه باشید و چه بیرون، درست وقت‌هایی که کسی نگاهتان نمی‌کند، وقت

حرف زدن با صداهای عجیب و غریب و وقت این است که خودتان باشید. اگر می‌خواهید همسرتان

احساس کند که می‌تواند با شما تفریح کند، شما هم نباید از تفریح کردن با او بترسید. حتی اگر از اینکه مسخره به

نظر برسید نباید بترسید. از اینکه خودتان را رها کنید، از چارچوب همیشگی‌تان بیرون بیایید و بلند بلند بخندید نترسید.

۲- اعتماد به نفس:

زنی که اعتماد به نفس داشته باشد ارزش خود را می‌داند. به خود افتخار می‌کند و این از حرکات و ظاهرش پیداست.

او به دنبال تایید گرفتن از مردها نیست. خودش می‌داند که فوق‌العاده است. او می‌داند که مردی که بتواند با او باشد

فوق‌العاده خوش‌شانس است چون او این توانایی را دارد که بیشتر از هر زن دیگری او را خوشحال کند.

واقعیت این است که مردها دوست دارند فکر کنند که جایزه را برده‌اند. دوست دارند احساس کنند که خوش‌شانس‌ترین

مرد هستند. درست همانطور که دوست دارند شما به آنها افتخار کنید، او هم می‌خواهد به شما افتخار کند. اگر شما

خودتان به خودتان اعتماد نداشته باشید و از خوب بودن خودتان مطمئن نباشید، چرا او باید چنین حسی داشته باشد؟

چه بخاطر ظاهرتان باشد، چه هوشتان، چه موفقیت‌هایتان، چه احترامی که دیگران به شما می‌گذارند، کارتان یا هر

خصوصیت خوب دیگر شما، همسرتان دوست دارد به شما پز بدهد. می‌خواهد بداند که می‌تواند با اطمینان شما را به

خانه پیش مادرش بیاورد و یا به دوستانش معرفی کند و یا حتی در جلسات کاری خارج از محل کار شما را با خود پیش

رئیسش ببرد چون شما باعث می‌شوید که او خوب به نظر برسد.

۳- استقلال:

سرتان شلوغ است، از پس کارهای خودتان برمی‌آیید و خودمختارید. علایق خاص خودتان را دارید، فردی جذاب هستید.

برای بحث‌های باکیفیت و جدی حرف‌های زیادی برای گفتن دارید. برای خودتان زندگی دارید و عاشقش هستید. این

خصیصه شما او را به چالش می‌کشد اما شما برایش یک چالش نیستید، شما بهترین نوع خودتان هستید و به او

انگیزه می‌دهید که او هم بهترین خودش باشد. چه کارتان باشد که عاشقش هستید و چه سرگرمی‌های جالب و

خلاقانه‌ای برای خودتان داشته باشید، مهم این است که به او نیازی نداشته باشید. برای اینکه خلائی در زندگی‌تان پر

شود یا خوشحال شوید به او نیاز ندارید.

خودتان بدون او به اندازه کافی کامل و راضی هستید. بااینکه ممکن است حسابی سرتان شلوغ باشد و درگیر زندگی

خودتان باشید، اما نباید برای گذاشتن قرار ملاقات با او هم زیاد سخت بگیرید. در هر حال باید علاقه‌تان به بودن با

نامزدتان را نشان دهید. برای دیدن او باید مشتاق به نظر برسید. مردها دوست دارند حس کنند که زن‌ها آنها را

می‌خواهند، آن هم زنی خاص مثل شما! پس وقتی او را دیدید، حضور کامل داشته باشید. لبخند بزنید و خود جذاب و

فوق‌العاده‌تان باشید.

۴- قدرت:

آیا وقتی دچار ضعف می‌شود، می توانید صاف بایستید؟ یا اینکه شما هم زودتر از او خم شده و می‌شکنید؟ اگر لازم

باشد می‌توانید از عهده مخارج خودتان برآیید؟ این قدرت‌ها مقداری از فشار را از روی دوش او برمی‌دارد و باعث

می‌شود خودش بخواهد که برای شما قوی باشد نه اینکه مجبور باشد!

آیا در ارزش‌ها و اعتقاداتتان قوی هستید؟ یا اینکه خیلی راحت تحت‌تاثیر قرار می‌گیرید؟ کی هستید؟ به چه چیزهایی

اعتقاد دارید؟ آیا سر اعتقاداتان هستید؟ آیا او می‌تواند به حرف‌هایی که می‌زنید اعتماد کند؟ آیا اعمال و رفتارتان

مطابق با حرف‌هایتان هست؟ زنی که اعتقاداتی پابرجا داشته باشد، باعث امنیت مرد زندگی‌اش است. احساس

امنیت یکی از مهمترین عناصر در ایجاد حس اعتماد در مردهاست. این حس باعث می‌شود بتواند دریچه دلش را به طور

کامل برایتان باز کند.

۵- آسیب‌پذیری:

منظورمان درمانده بودن نیست. آسیب‌پذیری این است که خود واقعی‌تان باشید. نشان دادن ضعف‌هایتان شاید خلاف

قدرت باشد اما قدرت واقعی در توانایی شما برای نشان دادن آسیب‌پذیری‌تان نهفته است. نشان دادن شکنندگی‌تان،

نقاط دردتان، ناامنی‌ها و حتی آشکار کردن کارهایی که قبلاً انجام داده‌اید و از‌ آن پشیمانید، قدرت زیادی می‌خواهد.

به همسرتان نشان دهید که چقدر دوستش دارید. بگویید که چقدر دیوانه‌اش هستید. اجازه بدهید بفهمد که قبلاً

هیچوقت چنین حسی را تجربه نکرده‌اید. آسیب‌پذیری احساسی شما باعث اعتماد بیشتر او نسبت به احساس شما

می‌شود و درنتیجه موجب می‌شود خود او هم از نظر احساسی درمقابل شما آسیب‌پذیر باشد.

۶- زنانگی:

زنانگی هم مربوط به ظاهر شماست و هم رفتارتان. زن بودن یعنی زیبایی، ظرافت، لطافت، مهربانی و قسمت شیرین

وجودتان که مردها فاقد آنها هستند را در آغوش بکشید. زن باشید! پیراهن‌های زیبا بپوشید، و خوشبو

باشید. برای زیبا کردن ظاهرتان وقت بگذارید و از آن لذت ببرید. این کار به خودتان هم حسی فوق‌العاده خواهد داد.

مهربان باشید. یکی از خصوصیات زنانگی که مردها معمولاً ندارند، میل طبیعی شما به مراقبت کردن است. البته

می‌توانید در عین حال آسیب‌پذیر بوده و به همسرتان نشان دهید که به او نیاز دارید اما می‌توانید از او هم مراقبت کنید.

هرچقدر هم که قوی، مردانه و مستقل باشد، همه مردها دوست دارند که کسی از‌ آنها مراقبت کند. اینکه نشان

دهید چنین توانایی دارید باعث می‌شود سلاح خودش را در کنار شما زمین بیندازد و در کنارتان احساس امنیت کند.

وقتی مردی ضعف از خود نشان می‌دهد و اجازه می‌دهد بخش آسیب‌پذیر او را ببینید، به شما قدرت خواهد داد. منظور

این نیست که رابطه مثل یک مسابقه یا بازی است، همه اینها برای ایجاد یک رابطه بادوام و ایجاد احساس امنیت و

آرامش برای دو طرف است.

۷- شادی:

آیا فرد شادی هستید؟ آیا از زندگیتان، کارتان، اهدافتان و وضعیتتان راضی هستید؟ یا آن فرد ناراضی هستید که مدام

در حال شکایت از زندگی‌اش است؟ هیچ مردی قرار نیست شما را خوشحال کند. این کار مردها نیست. زنی که شاد

باشد و این شادی را نشان دهد برای مردها بسیار مطلوب است چون مردها دوست دارند در پایان روز خسته‌کننده‌ای

که داشته‌اند شما خوشحالشان کنید. آنها دوست دارند بتوانند کنار شما جلو تلویزیون بنشینند و یا شب‌ها که کنارتان

هستندکاملاً شاد و راضی باشند. همسرتان می‌خواهد لبخند شما به او گرمای زندگی دهد و در کنار شما

احساس آرامش کند.