جایگاه زیبایی در انتخاب .

زیبایی ظاهری یک امر نسبی است و هرکسی تعریف خاص خود را از آن دارد. زیبایی باید به

اندازه‌ایباشد که طرفین همدیگر را بپسندند و جذابیت کافی برای همدیگر داشته باشند و

متناسب با ویژگی‌های خود، دیگری را انتخاب کنند. در کل همسران باید از نظر ظاهری کفو و

همتاي همدیگر باشند. و این را نباید فراموش کرد که زیبایی امری فطری است و همه افراد آن را

دوست دارند. ولی اینکه ملاکمان در امر ازدواج فقط زیبایی باشد درست نیست. بحث تناسب

ظاهری و اهمیت دادن به ظاهر یکی از ملاک‌های مهم در سلامت رابطه زوجین هست ولی به

لحاظ درجه‌ی اهمیت بعد از ملاک‌هایی مثل اعتقادی خانوادگی و فرهنگی قرار می‌گیرد. توجه

افراطی به این موضوع یکی از آسیب‌های ازدواج است. چرا که زیبایی چهره بعد از گذشت زمان

عادی و عادی‌تر می‌شود و آنچه رنگ می‌گیرد و برجسته می‌شود خلقیات و خصلت‌های اخلاقی

طرفین است اما اگر هنگام ازدواج نخواهیم به زیبایی اهمیت بدهیم، این هم خود آسیب‌زننده

است. چون در تعاملات اولیه ظاهر اهمیت زیادی دارد. لازم است دختر و پسر، هم را بپسندند و

برای یکدیگر خواستنی باشند. عدم وجود این حالت می‌تواند باعث سردی و کناره‌گیری عاطفی

زوجین از هم شود. از دیگر معاضلاتی که می‌تواند در ملاک زیبایی آسیب‌زننده باشد، این است که

فرد نسبت به شکل ظاهری خود احساس رضایت نکند.

ديوانه واقعي.

روزي از روزها که پيامبر خدا( صلّي الله عليه و آله) از کوچه‌هاي عبور مي‌کرد، عده اي از مردم را

ديدکه در آنجا جمع شده‌اند. حضرت از آنها پرسيد: بر گِرد چه جمع شده‌ايد؟

عرض کردند: ديوانه اى است که اعمال جنون آميز و خنده آورش مردم را متوجه خود ساخته.

پيامبر آنها را به سوي خود فراخواند و فرمود:

او مريض است و ديوانه نيست. اما مى خواهيد ديوانه واقعى را به شما معرفى کنم؟

همه خاموش بودند و با تمام وجودشان گوش مى دادند. عرض کردند: بفرماييد، اى رسول خدا.

حضرت فرمود:

إنّ المَجنونَ حَقَّ المَجنونِ المُتَبَختِرُ في مِشيَتِهِ، النّاظِرُ في عِطفَيهِ، المُحَرِّكُ جَنبَيهِ بمَنكِبَيهِ، يَتَمَنّى

علَى اللّهِ جَنَّتَهُ و هُو يَعصيهِ، الذي لا يُؤمَنُ شَرُّهُ و لا يُرجى خَيرُهُ فذلكَ المَجنونُ و هذا المُبتَلى.[1]

ديوانه حقيقى کسى است که با تکبر و غرور راه مى رود، متکبّرانه به دو طرف خود نگاه مى کند و

پهلوهايش را با شانه هايش حرکت مى دهد. نافرمانى خدا مى کند و با اين حال بهشت او را آرزو

مى کند. کسى از شرّ او ايمن نيست و به خيرش اميدى نمى رود. پس ديوانه واقعى او است و

اين را که ديديد تنها يک بيمار است.

پی نوشت :
1. الخصال، ص332.1.

کاری کنید که نیاز به کشتن حیوانات موذی نباشد

 

شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت پرسید در خانه مان مورچه زیاد است ؛ آیا کشتن آنها اخلاقا پسندیده است ؟

آقا فرمودند : به جای کشتن ، مقداری نفت جلو لانه شان بریزید . وی گفت : حالا که در خانه پخش شده اند چه کنیم ؟

آقا با تبسمی فرمودند : {یا أیها النمل } ادخلوا مسکنکم لا یحطمنّکم سلیمان و جنوده (سوره نمل آیه ی ۱۸ )

تا تواني دلي به دست آور /دل شكستن هنر نمي باشد.

يک روز دو دوست با هم و با پاي پياده از جاده اي در بيابان عبور مي کردند.بعد از چند ساعت سر موضوعي با هم اختلاف پيدا کرده و به

مشاجره پرداختند.وقتي که مشاجره آنها بالا گرفت ناگهان يکي از دو دوست به صورت دوست ديگرش سيلي محکمي زد .بعد از اين ماجرا آن

دوستي که سيلي خورده بود بر روي شنهاي بيابان نوشت :

امروز بهترين دوستم به من سيلي زد.

سپس به راه خود ادامه دادند تا به يک آبادي رسيدند.چون خيلي خسته بودندتصميم گرفتند که همانجا مدتي در کنار برکه به استراحت

بپردازند.

ناگهان پاي آن دوستي که سيلي خورده بود لغزيد و به برکه افتاد.

کم کم او داشت غرق مي شد که دوستش دستش را گرفت و او را نجات داد .بعد از اين ماجرا او بر روي صخره اي که در کنار برکه بود اين

جمله را حک کرد:

امروز بهترين دوستم مرا از مرگ نجات داد.

بعد از آن ماجرا دوستش پرسيد اين چه کاري بود که تو کردي ؟

وقتي سيلي خوردي روي شنها آن جمله را نوشتي و الان اين جمله را روي سنگ حک کردي ؟

دوستش جواب داد وقتي دلمان از کسي آزرده مي شود بايد آن را روي شنها بنويسيم تا بادهاي بخشش آن را با خود ببرد. ولي وقتي

کسي به ما خوبي مي کند بايد آن را روي سنگ حک کنيم تا هيچ بادي نتواند آنرا به فراموشي بسپارد.

برخورد منطقى با سخن چين.

شخصى سخن چين، به حضور امام حسن رسيده عرض كرد: فلانى از شما بدگويى مى كند.

امام به جاى تشويق چهره درهم كشيد و به او فرمود: تو مرا به زحمت انداختى .

از اين كه غيبت يك مسلمان را شنيدم بايد درباره خود استغفار كنم و از اين كه گفتى آن شخص با

بدگويى از من ، مرتكب گناه شده بايستى براى او نيز دعا كنم .

بحارالانوار، ج 43، ص350.

 

 
مداحی های محرم