راههای نزدیکی به خدا چیست؟

 

1. تقرّب به خدا از گونه زمان و مكان و از نوع تقرّب و نزدیكی هایی كه در جهان می شناسیم نیست، بلكه یك واقعیت معنوی عمیق است كه با

تعالی و تكامل روح تحقق می یابد، فهم و درك واقعیت معنوی، نیازمند شناخت و معرفت ویژه و وصول به مراتبی از قرب است. هر چه میزان

معرفت انسان نسبت به جنبه های ضعف و قوت خویش، و جمال و جلال خداوند بیشتر باشد، و هر اندازه توانسته از گناهان بدنی و قلبی و فكری

دور باشد و جسم و دل و اندیشه خویش را متوجه خداوند سازد، به همان اندازه می تواند واقعیت معنوی را بیشتر درك كند و مفهوم قرب و

نزدیكی به خدا را احساس و لمس نماید.

2. قرب و نزدیكی به خدا امری تدریجی است و نیازمند به زمان برای كسب ظرفیت و معرفت ویژه ای است تا رنگ خدایی از ظاهر به باطن و

تار و پود حقیقت انسان نفوذ كند.

3. تكامل روحی و تقرب به خدا، همانند بالا رفتن از پله های نردبان است. هر چه از پله ها بالاتر می رویم، نیازمند مراقبت و مواظبت بیشتر

است، زیرا در صورت انحراف و سقوط، ضربه شكننده تر خواهد بود.

4. وسط پله های نردبان جای توقف و ماندن نیست، باید حركت را تداوم بخشید و گرنه خطر تزلزل و سقوط او را تهدید می كند. كسی كه از

پلكان تهذیب و اصلاح نفس بالا می رود، آن هنگام می تواند صعود یابد و به قرب الهی برسد كه وسط راه توقف نكند.

5. ثبات قدم و استقامت و استواری در برابر سختی ها و مشكلات و آزمون هایی كه خداوند از انسان می گیرد، شرط موفقیت در نزدیكی به خدا

است.

6. با توجه به تفاوت درجات شناخت و معرفت و ایمان و معنویت و موقعیت های فردی و اجتماعی، به شمار انسان هایی كه بخواهند در این راه

گام بردارند، تكالیف متفاوت وجود دارد.

شناخت تكالیف و آشنایی با راه و علایم آن و خطرهایی كه انسان را تهدید می كند، نیاز به “راهنما و معلم” دارد. چه بسیارند افرادی كه ندانسته

به افراط و تندروی یا تفریط و سستی كشیده شدند و از حركت بازماندند و به انحراف و سقوط دچار گشتند.

از شرایط قرب الهی، ترك معصیت خداوند و انجام دستورهای او است. مخصوصاً جوانان به جهت توانایی های جسمی و رشد و بلوغ شهوی

اگر بتوانند خود را از زمینه های گناه دور نگه دارند و دل و دست و زبان و چشم خود را از آلوده شدن پاك نگه دارند، می توانند از قرب الهی

بهره مند گردند. در روایتی از امام صادق آمده : خداوند به حضرت موسی فرمود:«بهترین وسیله تقرب به من ورع و ترك معصیت است. اگر

كسی ورع داشته باشد او را در بهشت های عدن جای می دهم.»[1]

بعد از این مرحله (انجام واجبات و ترك گناهان)، انجام دادن مستحبات مانند نافله های یومیه مخصوصاً نافله شب و تهجّد و مناجات با خدا موجب

قرب الهی می شود.

پیامبر (ص) فرمود: خدای متعال می فرماید: «با انجام نوافل به سوی من تقرب پیدا كنید تا شما را دوست بدارم. اگر شما را دوست بدارم، اگر

دعا كنید اجابت می كنم و اگر درخواستی داشتید عطا می كنم.»[2]

«اخلاص در نیت موجب تقرب الی الله است.»[3]

«توجه زیاد به شكم و شهوت موجب دوری از خدا می شود

گنجشک و آتش...

 

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و

آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد

 

حکایتی تکان دهنده از عدالت علی(ع)

 

زنی به نام «سوده همدانی» از شیعیان امام بود، در جنگ صفین برای تشجیع(ترغیب شجاعتشان) سربازان و فرزندان دلاورش، اشعار حماسی

می‌خواند، که سخت بر معاویه گران آمد و نام او را ثبت کرد.

روزگار گذشت و امام علی علیه‌السلام به شهادت رسید، و فرماندار معاویه بسر بن ارطاة، بر شهر همدان مسلط گشت، و هر چه می‌خواست

انجام می‌‌داد، و کسی جرئت اعتراض یا مخالفت را نداشت سرانجام سوده، سوار بر شتر به دربار معاویه در شام رفت، و از قتل و غارت و

فساد فرماندار به معاویه شکایت کرد.معاویه او را شناخت و سرزنش کرد، و گفت:

یاد داری که در جنگ صفّین چه می‌کردی؟ حال دستور می‌دهم تو را سوار بر شتری برهنه تحویل فرماندارم بدهند تا هر گونه دوست دارد، با

تو رفتار کند؟

سوده، در حالی که اشک می‌ریخت این اشعار را خواند:

صلّی الاله علی جسم تضمّنه قبر فاصبح فیه العدل مدفوناً

قد حالف الحق لا یبغی بد بدلا فصار بالحق و الایمان مقروناً

«خدایا درود بر پیکر پاکی فرست که چون دفن شد عدالت هم دفن شد،

و خدا سوگند خورده که همتایی برای او نیاورد، و تنها او با حق و ایمان همراه بود»

معاویه با شگفتی پرسید:

چه کسی را می‌گویی؟ و این اشعار را پیرامون چه شخصی خواندی؟

سوده گفت:

حضرت علی علیه‌السلام را می‌گویم که چون رفت، عدالت هم رفت.

معاویه! فرماندار امام علی علیه‌السلام در همدان چند کیلو گندم از من اضافه گرفت، به کوفه رفتم وقتی رسیدم که امیرالمومنین علی علیه‌السلام

برای نماز مغرب بپا خاسته بود تا مرا دید نشست و فرمود: حاجتی داری؟

ماجرا را شرح دادم، و گفتم چند کیلو گندم مهم نیست، می‌ترسم فرماندار تو به سوی تجاوز و رشوه‌خواری پیش رفته و آبروی حکومت اسلامی

خدشه‌دار شود.

امام علی علیه‌السلام با شنیدن سخنان من گریست و گفت:

خدایا تو گواهی که من آنها را برای ستم به مردم دعوت نکردم.

سپس قطعه پوستی گرفت و بر روی آن نوشت:

بسم‌الله الرحمن الرحیم، قد جائتکم بینةٌ مِن ربّکم فَاوفوا الکیلَ و المیزان، و لا تَبخَسوا النّاسَ اَشیائهُم، و لا تُفسدوا فی الارض بعد اصلاحها، (1)

ذالکم خیرٌ لکُم مَن یَقبِضُهُ. والسّلام؛‌ دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است؛ بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال

مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آن که (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید!

سپس دستور داد که:

کارهای فرمانداری خود را بررسی و جمع‌آوری کن، تو را عزل کردم و به زودی فرماندار جدید خواهد آمد، و همه چیز را از تو تحویل خواهد

گرفت.

نامه را به من داد، نه آن را بست، و نه لاک و مُهر کرد، بلافاصله پس از بازگشت من به «شهر همدان» فرماندار عزل و دیگری به جای او آمد.

معاویه، آن روز شکایت من از چند کیلو گندم اضافی بود، اما امروز به تو شکایت کردم که فرماندار تو «بسر بن ازطاة» شراب می‌خورد،

تجاوز می‌کند، مال مردم را به یغما می‌برد،‌ خون بی‌گناهان را می‌ریزد؛ و تو به جای اجرای عدالت و عزل فرماندار فسادگر، مرا تهدید به مرگ

می‌کنی؟ و ادعا داری که خلیفه مسلمین می‌باشی؟

چرا پیش از نماز، اذان و اقامه مستحب است؟

از رسول خدا صلی الله علیه واله پرسیدند: چرا پیش از نماز اذان و اقامه مستحب است، ولی در مورد عبادات دیگر چنین نیست؟

حضرت فرمود: به خاطر این که نماز، شبیه حالتهای مختلف انسان در قیامت است. اذان به «نفخه ی اوّل» شباهت دارد که با نفخه ی اوّل (و

دمیدن اسرافیل در صور) همه ی مردم می میرند و از همین جاست که نشستن و سجده کردن بعد از اذان، مستحب است، (سجده اشاره به مرگ

و بازگشت انسان به خاک و زمین است) و اقامه ی نماز، شبیه «نفخه ی دوّم» است (که با دمیدن اسرافیل در صور، در مرتبه ی دوّم، مردگان

زنده می شوند) که خدای متعال فرمود: «وَاستَمِع یَومَ یُنادِ المُنادِ مِن مَّکانٍ قَرِیبٍ»1 و گوش فراده و منتظر روزی باش که منادی از مکانی

نزدیک ندا می دهد.و قیام در نماز مانند برخاستن مردم از قبرهاست چنانکه فرمود: «یَومَ یَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ العالَمین»2 روزی که مردم در پیشگاه

پروردگار جهانیان می ایستند.

و بلند کردن دستها هنگام گفتن تکبیرة الاحرام، شبیه دست دراز کردن برای گرفتن نامه ی اعمال در قیامت است، که خدای بزرگ فرمود: «إِقرأ

کِتابَکَ کَفی بِنَفسِکَ الیَومَ عَلَیکَ حَسیباً»3 (و به او می گویی) کتابت را بخوان، کافی است که امروز، خود حسابگر خویش باشی.

و رکوع نماز، به خضوع خلایق در پیشگاه خالق شباهت دارد؛ چنانکه فرمود: «وَ عَنَتِ الوُجُوهُ لِلحَیِّ القَیُّومِ»4 و (در آن روز) همه ی چهره ها

در برابر خداوند حیّ قیّوم، خاضع می شود.

و سجودِ نماز، شبیه سجود بندگان برای خدای جهان (در قیامت) است که فرمود: «یَومَ یُکشَفُ عَن ساقٍ وَ یُدعَونَ اِلَی السُّجُودِ» 5 (به خاطر

بیاورید) روزی را که ساق پاها (از وحشت) برهنه می گردد و دعوت به سجود می شوند.و تشهّدِ نماز شباهت دارد به زانو زدن خلایق در

پیشگاه خدای متعال در روز قیامت.

نماز حاجت جهت طلب روزی.

 

 نماز حاجت جهت طلب روزی:

رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند: کسی که هر شب سوره واقعه را قرائت کند، هیچ گاه فقر و تنگدستی به او نرسد.

روزی امام زین العابدین (علیه السّلام) به مردی برخوردند که درب خانه ی شخصی جبّار و ستمگر نشسته است، از او پرسیدند: چرا این جا

نشسته ای؟

عرض کرد: به جهت فقر و تنگدستی آمده ام از این مرد ثروتمند کمکی بخواهم.

امام (علیه السّلام) فرمودند: بلند شو تا تو را به خانه ای معرفی کنم که بهتر از این جاست و بعد دست او را گرفته و به مسجد بردند و دستور

دادند که:ابتدا دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن دست های خود را به طرف آسمان بلند کن و حمد و ثنای پروردگارت را به جای آور و بعد از

درود به پیامبر و آلش(علیهم السّلام) 4 آیه ی آخر سوره ی حشر و 6 آیه ی اوّل سوره ی حدید و دو آیه ی سوره ی آل عمران را بخوان و آن

گاه از خداوند طلب روزی و بی نیازی از مردم کن که حتماً تو را بی نیاز می فرماید.

مرحوم قطب راوندی می فرماید: مراد از دو آیه، آیات 26 و 27 یعنی از (قُل اللهم مالِکِ المُلک تا مَن تشاء بغَیر حِسابْ ) است.

مرحوم علامه ی مجلسی می فرماید: شاید آیه 18 یعنی ( شَهِدَ الله اَنَّه …) و آیه  26 یعنی ( قُل اللهم مالِکِ المُلک) باشد.

به نظر حقیر احتیاط در جمع آیات مذکور است.(مفاتیح الجنان – نماز حاجت، ص 522)

در مورد قرائت سوره های انفال، طه، فتح و واقعه برای گشایش روزی و رفع فقر آیاتی وارد شده که به یک مورد آن اشاره   می کنیم:

ـ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند:

کسی که هر شب سوره واقعه را قرائت کند، هیچ گاه فقر و تنگدستی به او نرسد.(تفسیر نمونه ، ذیل سوره های مذکور)

ابتدا دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن دست های خود را به طرف آسمان بلند کن و حمد و ثنای پروردگارت را به جای آور و بعد از درود به

پیامبر و آلش(علیهم السّلام) 4 آیه ی آخر سوره ی حشر و 6 آیه ی اوّل سوره ی حدید و دو آیه ی سوره ی آل عمران را بخوان و آن گاه از

خداوند طلب روزی و بی نیازی از مردم کن که حتماً تو را بی نیاز می فرماید روزی ای که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را ضمانت کرده است

پیامبر صلی الله علیه و آله : مَنْ یَضْمُنْ لى بِرَّ الْوالِدَیْنِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ اَضْمُنْ لَهُ كَثْرَةَ الْمالِ وَ زیادَةَالْعُمْرِ وَ الْمَحَبَّةَ فِى الْعَشیرَةِ؛(مستدرك الوسائل، ج

15، ص 176، ح 12) هر كس نیكى به پدر و مادر و صله رحم را برایم ضمانت كند، من نیز زیادى ثروت،طول عمر و محبّت او را در دل

خویشاوندان ضمانت مى‏نمایم.

پیامبر صلی الله علیه و آله : اِسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدقَةِ وَ الْـبُكورُ مُبارَكٌ یَزیدُ فى جَمیعِالنِّعَمِ خُصوصا فِى الرِّزْقِ وَ حُسْنُ الْخَطِّ مِنْ مَفاتیحِ الرِّزْقِ وَ

طیبُ الْكَلامِ یَزیدُ فِىالرِّزْقِ؛(بحارالأنوار، ج 76، ص 318 )

با صدقه دادن روزى را فرود آورید، سحرخیزى با بركت است و همه نعمت‏ها،مخصوصا روزى را زیاد مى‏كند، خط زیبا از كلیدهاى روزى

است و خوش‏زبانى [هم]روزى را زیاد مى‏كند.

پیامبر صلی الله علیه و آله : لَمّا قیلَ لَهُ: اُحِبُّ اَنْ یُوَسَّعَ عَلَىَّ فِى الرِّزْقِ؟ ـ : دُمْ عَلَى الطَّهارَةِ یُوَسَّعَعَلَیْكَ فِى الرِّزْقِ؛

به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض شد: دوست دارم روزیم زیاد شود. فرمودند: پیوسته با وضو باش تا روزیت فراوان شود.

امام على علیه ‏السلام : اِذا اَبْطَـاَتِ الاَْرْزاقُ عَلَیْكَ فَاسْتَغْفِرِ اللّهَ یُوَسِّعْ عَلَیْكَ فیها؛ هرگاه در روزى تو تأخیر و تنگى پدید آمد، از خداوند آمرزش

بخواه تا روزى را بر تو فراوان گرداند. (تحف العقول، ص 174 )