ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
سه شنبه 92/04/25
1-معرفت و شناخت امام(ع):
کسی که بر چشمه آبی وارد می شود، به اندازه ظرفی که به همراه دارد، از آن چشمه بهره می گیرد و زائری
که به زیارت امام می آید به اندازه شناخت و معرفتی که دارد، از زیارت خویش سود می برد. پس پیش از هر
چیز ، سطح شناخت و آگاهی خود را درباره امام بالا ببریم و قبل از ورود به میهمانی، صاحب خانه، خصوصیات
اخلاقی و رفتاری او و نیز انتظارات و خواسته های وی را بشناسیم.
2- طهارت روحی:
یکی از بزرگترین ویژگی های اهل بیت (ع) طهارت و پاکی آنان از هر گناه و کاستی است و دوست دارند که
میهمانان آنان نیز ازگناه پاکیزه باشند. شایسته است که زائر امام، قبل از ورود به حرم ، بیشترین سعی خود را
برای کسب طهارت و پاکیزگی روحی انجام دهد. برخی آلودگی های انسان مربوط به سستی در انجام
واجبات، سهل انگاری در نماز و روزه و ارتکاب برخی محرّمات است که باید به درگاه خدا توبه کرد و به راستی
تصمیم گرفت که گذشته را جبران کرده، در آینده به گناه و آلودگی نزدیک نشود.
بخشی دیگر از آلودگی های انسان مربوط به نادیده گرفتن حقوق دیگران ، بی احترامی به پدر و مادر، ضایع
ساختن حق برادر و خواهر، قطع ارتباط با خویشاوندان و تصرّف در اموال یتیمان وکودکان و بی اعتنایی به حقوق
همسر و فرزندان و…است که توبه از این گونه گناهان – علاوه بر ندامت قلبی و باطنی- به این است که آن
حقوق ضایع شده را در عمل جبران کند وتصمیم بگیرد رضایت صاحبان حق را به دست آورد.
3- طهارت جسمی:
لباس و بدن پاکیزه، از آداب اعمال عبادی است و چون حرم امامان مکانی است که برای عبادت و بندگی خدا
مهّیا شده است و محضر امام، محضر ولی خداست، باید نهایت پاکی و طهارت را رعایت کرد و علاوه بر آن،
پیش از ورود به حرم (غسل زیارت) کرد و وضو گرفت.
«غسل» به نیّت پاکی از همه آلودگی ها یی که نیاز به غسل داشته است و ممکن است آن را فراموش کرده
باشد و نیز به نیت آمادگی برای زیارت امام و نیایش به درگاه الهی.
4- آمادگی روحی و عاطفی:
علاوه بر طهارت جسمی و معنوی، برخی از اعمال، زمینه روحی زائر را برای زیارت آماده می سازد، از آن جمله
است کمک به نیازمندان و یاری رساندن به دیگر زائرین. یکی از راه های ایجاد آمادگی روحی و معنوی برای
کسانی که به صورت گروهی و کاروانی به زیارت می آیند، یاری رساندن به همراهان و فراهم آوردن زمینه
آسایش و زیارت برای آنان است.
در حالات امام خمینی (ره) نوشته اند که وقتی در دوره جوانی همراه دوستان خود به زیارت حضرت رضا (ع)
مشرف شده بودند، وقتی همه با هم به زیارت می رفتند، امام زودتر از دیگران به اتاق محل سکونت باز می
گشت، اتاق را تمیز می کرد و امکانات پذیرایی را فراهم می آورد تا وقتی همراهرن از راه می رسند، با
نوشیدن چای و استراحت، خستگی از تن آنان بیرون رود. خدمت به زائرین و دوستان حضرت رضا (ع) به معنای
خدمت به خود آن حضرت است و راه خوبی برای جلب توجه و عنایت خاص آن حضرت است.
5- زیارت و عرض سلام و ارادت:
حساس ترین مرحله زیارت، همین مرحله است که زائر پس از رعایت آداب زیارت و کسب طهارت ظاهری و
باطنی، با نیتی خالص و به هدف اطاعت از خداوند، به اظهار موّدت و دوستی با اهل بیت پرداخته و در برابر
ضریح آن بزرگوار با ادب و احترام ایستاده یا زانو زده است.
دعا، هم می تواند به فارسی باشد و هم به عربی و بهترین دعا، دعاهایی است که از امامان معصوم (ع) و
بزرگان روایت شده اشت، مانند زیارت « امین الله » یا « زیارت جامه کبیره» و یا « زیارت مخصوص حضرت رضا
(ع) ».
6- نماز به درگاه الهی:
پس از قرائت دعا و زیارت امام (ع) ، دو رکعت نماز همانند نماز صبح توصیه شده است. نماز، تنها برای عبادت
خداوند و تقرب به سوی اوست، امّا ثواب آن به پیشگاه امام (ع) هدیه می گردد.
7- دعا و نیایش به پیشگاه پروردگار:
در روایات چنین آمده است که دعا و راز و نیاز با خداوند و در خواست حاجت های خود از پیشگاه پروردگار ، مغز
و روح عبادت است. پس از زیارت و نماز،فضای ذهنی زائر برای درخواست حاجت های خود از خداوند کاملاً
آماده است.
در محضر امام و فضای معنوی حرم و پس از آمادگی های روحی و معنوی، باید دست ها را به سوی آسمان _
محل نزول رحمت الهی _ بلند کرد و به گونه ای که برای دیگران مزاحمت ایجاد نشود، باید یکایک درخواست
های خود را به ساحت خدای یگانه و امام معصوم (ع) عرضه داشت؛ چرا که زمینه برای نزول لطف و رحمت
الهی در چنین فضای ملکوتی آماده و مهیّا است.
8- پیمان صداقت و بندگی به درگاه خدا:
از جمله عواملی که می تواند در استجابت دعاهای زائر مؤثر باشد، این است که در محضر امام (ع) با خدا عهد
و پیمان ببندد که واجباتش را انجام دهد و از گناهان دوری نماید، حقوق دیگران را ادا کند و برای فرج و ظهور
امام زمان (عج) و نیز پیروزی مسلمانان در سراسر عالم دعا کند.
هر زائری، خود ، می داند که در زمینه ای از زمینه های دینی کمبود دارد ، مثلاً یکی در اقامه نماز کوتاهی کرده
است، دیگری در مورد روزه و سومی در زمینه حجاب و عفاف و چهارمی درباره حق پدر، مادر، همسر، فرزند و … .
9-دعا برای ظهور حضرت مهدی(عج):
انسان های صالح، همواره از ظلم و فساد و گناهی که در جامعه بشری جریان دارد ، ناراحت هستند و می دانند که بهترین کسی که
می تواند بشر را از این ظلم و فساد گسترده نجات بخشد، امام زمان (عج) است و از این رو در دعاهای خود برای ظهور آن حضرت دعا
می کنند و منتظر ظهور آن بزرگوار می باشند.
دوشنبه 92/04/24
تأثیر عبادت در پیشگیری و درمان اختلالات روانی |
عباداتی مانند نماز ، روزه ، زكات و حج كه دین اسلام بر پیروان خود واجب كرده است موجب می شود كه فرد به سوی رفتار بهتر
و برتر و رشد و ارتقای نفس و اجتناب از رفتار زشت و انحرافی وغیر انسانی گرایش پیدا كند . یكی از عباداتی كه در این زمینه
بیشتر مورد توجه قرار گرفته است نماز می باشد .
نماز:
نماز یك رابطه خاضعانه و خاشعانه بین انسان و پروردگار است . بر قراری چنین رابطه ای در برابر آفریدگار هستی ، نیرویی معنوی
به انسان می بخشد كه حسن صفای روحی و آرامش قلبی و اهمیت روانی را در او برمی انگیزد . انسان وقتی در مقابل قادر
متعال می ایستد ، از همه اشتغالات و مشكلات دنیا روی بر می گرداند و تمام حواس خود را متوجه خدا می كند ، در نتیجه
حالتی از آرام سازی كامل و آرامش روان در او ایجاد می شود كه از نظر درمانی تأثیر به سزایی در كاهش اضطراب و نگرانی او
دارد .
دكتر توماس هایسلوپ (پزشك) می گوید : «مهمترین وسیله ایجاد آرامش در روان و اعصاب انسان كه من تاكنون شناخته
ام، نماز است.»
پیامبر اكرم (صلی الله علیه واله) نیز به هنگام فرا رسیدن اوقات نماز فرموده اند: « ای بلال ما را با نماز به آرامش وادار »
رابطه معنوی بین انسان و خداوند در موقع نماز . به او چنان نیرویی می بخشد كه موجب تجدید امید ، تقویت اراده و آزاد شدن
تواناییهای عظیم وی می شود به طوری كه او را بر عمل سختی ها و انجام كارهای بسیار بزرگ قادر می سازد .سیول برت
روانشناس انگلیسی نیز گفته است : « ما به واسطه نماز می توانیم وارد انبار بزرگی از نشاط عقلانی شویم كه در شرایط
عادی یارای وصول بدان را نداریم .»
روزه:
روزه یكی دیگر از عبادات واجب مسلمانان است كه در پرورش و تهذیب نفس تأثیر به سزایی دارد و سبب تقویت اراده انسان می
شود و می تواند رفتارهای صحیح زندگی را بیاموزد تا مسوولیتها وظایف خود را به خوبی انجام دهد .
زكات:
زكات نیز نوعدوستی را به انسان می آموزد و او را از خود محوری و خود خواهی نجات می هد .كمك به همنوعان موجب تقویت
احساس تعلق به گروه و ایجاد احساس رضایت از خود می شود كه چنین احساسی برای سلامت روانی اهمیت فراوانی دارد .
حج دارای فواید مهمی برای روان انسان است زیرا انجام مناسك حج وزیارت خانه خدا و قبر رسول خدا (صلی الله علیه واله) و
ائمه ، فرد را برای تحمل سختی ها و گرفتاری ها آماده می كند و چون از همه ملتها و نژادها با لباسی یكسان و ساده دور هم
جمع می شوند احساس نوعدوستی در آنها تقویت می شود .
دعا:
دعا و نیایش و مناجات در مذاهب گوناگون شكل های متفاوتی دارد ، اما محتوای آن در همه مذاهب حاكی از اعتراف به گناه و
نقص و ضعف ، در خواست سلامت و سعادت و تمایل به قرب الهی است .
یكی از دانشمندان فرانسوی می گوید : « دعا عبارت است از رابطه یا معامله یك روح مضطرب در كمال شعور و اراده با قدرتی كه
آن روح احساس می كند ، به آن بستگی دارد و سرنوشتش به دست اوست .» منظور از دعا ، حالتی است كه در آن انسان روح
خود را با قدرتی كه در قلب خویش احساس می كند ، مرتبط بسازد نه آنكه فرد از روی عادت ، اعمال یا الفاظی را انجام دهد یا
بگوید و به عمق معنای آن نپردازد .
ویلیام جیمز می گوید : «آدمی در تلاش های خود ، ذخیره و نیروی روانی خود را از دست می دهد و تنها منبعی كه می تواند آن
نیرو را جبران كند ، اتصال به قدرت لایزال الهی است و آن اتصال حاصل نمی گردد مگر با مناجات.» الكسیس كارل در كتاب نیایش
می نویسد : «دعا تنها جبران كننده ضعف انسان نیست ، بلكه تقویت كننده قدرت انسانی و ادامه دهنده كار مثبت و تلاش
سازنده فرد در ساختن زندگی فردی و اجتماعی اش به حساب می آید و احساس عرفانی كه از اعماق فطرت ما سرچشمه می
گیرد یك غریزه اصلی است ، پس عدم ارضای این غریزه می تواند در فرد تنش ایجاد كند.»
بنابراین دعا و نیایش هم موجب آرامش روان می شود .
«الابذكرالله تطمئن القلوب »
و فرد احساس خود شكوفایی می كند و از تألمات روحی وی كاسته می شود و نیز باعث تخلیه هیجانات فرد و دستیابی وی به
منبع لایزال ، توان و نیرو می شود . همچنین گریه كه غالبا درجریان دعا رخ می دهد كمك زیادی به تخلیه هیجانات و استرس
های فرد می كند . البته به قول جمیزها یزلینگ ، لازم نیست دعا در خواست چیزی از خدا باشد ، بلكه هر توجه و ارتباطی با
دستگاه الهی دعا می باشد .
خداوند در سوره مباركه فرقان آیه 18 می فرماید : ای رسول به امت بگو كه اگر دعای شما نبود ، پروردگار به شما چه توجهی
داشت كه شما آیات حق را تكذیب كردید و به كیفر آن خواهید رسید .
توبه:
توبه یكی از روشهای مفید و تقریبا بی نظیر ، برای درمان احساس گناه است ، زیرا توبه ، سبب آمرزش گناهان و تقویت امید
انسان به جلب رضایت الهی است به همین دلیل ، موجب كاهش اضطراب ناشی از اشتباهات گذشته فرد می شود ، هم چنین
توبه انسان را به اصلاح و خود سازی وا می دارد و او را از مرتكب شدن مجدد به خطاها مصون می دارد .
صبر:
صبر موجب تقویت شخصیت وافزایش توانایی انسان در برابر سختی ها و بارهای سنگین زندگی و حوادث و مصایب روزگار می
شود . خداوند بندگان خود را به صبر سفارش می كند . مثلا در سوره مباركه بقره آیه 153 می فرماید : ای افراد با ایمان از صبر
ونماز ( در برابر حوادث سخت زندگی ) كمك بگیرید زیرا خداوند با صابران است. پس فرد متدین هرگز از مشكلات و سختی ها ،
اظهار شكوه و ناتوانی نمی كند بلكه در مقابل حوادث روزگار مقاومت می كند . فرد صبور دارای شخصیتی رشد یافته ، متعادل ،
كمال یافته و تولید كننده ، فعال و از احساس اندوه و اضطراب به دور خواهد بود .علاوه بر دعا ، توبه و صبر ، انجام امور دیگری در
سلامت روان انسان موثرند ، مانند نیكوكاری ، صدقه ، پرهیز از اذیت وآزار دیگران .
نیكوكاری:
در مورد نیكوكاری امام صادق (علیه السلام) می فرماید : عدد كسانی كه به سبب نیكوكاری زندگی طولانی می كنند از
كسانی كه با عمر طبیعی خود زندگی می كنند افزون است .
شنبه 92/04/22
نماز شب که یکی از عبادات خالص اولیای خدا و از برنامه های سازنده اسلامی به شمار می رود انسان را به وادی معنویات نزدیکتر می
کند. نماز شب درس خودسازی و خلوت کردن با خالق خود را که از نیازهای طبیعی انسان است به انسان می آموزد ،نماز شب تاثیر
بسزایی در سه عالم دارد هم در دنیا و هم در برزخ و هم در قیامت.
تاثیر نماز شب در دنیا، ابعاد گسترده ای دارد هم تاثیر در زندگی شخصی و اجتماعی و سیاسی، و هم تاثیر در باطن و ظاهر انسان
دارد.نماز شب رفع مشکلات و گرفتاری و رفع بیماری های روحی و جسمی را نیز در برمی گیرد.
در اینجا چند نمونه از احادیثی که از معصومین علیهم السلام در مورد آثار نماز شب رسیده است را بیان می کنیم:
1- بازداشتن از گناه:
یکی از آثار نماز شب بازداشتن انسان از گناه است.بهترین وسیله ای که مانع گناه انسان می شود و قرآن کریم و روایات ائمه معصومین
علیهم السلام آن را امضا کرده است نماز است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: « فإنّ صلاة الیل مِنهاةٌ عنِ الاثم؛ نماز شب انسان را از گناه باز می دارد.»
بعضی ها به نماز یومیه اکتفا می کنند و می گویند همین نماز ما را بیمه می کند لازم نیبست کمه نماز شب بخوانیم و یا اهمیت نمی
دهند. می بینیم که اولیای خدا که پاک هستند و گرفتار گناه نشدند به وسیله همین نماز یومیه و نماز شب است. هر کدام از این ها
خواص خود را دارد. بزرگان و مردان شب، انتظار شب را می کشند. اگر گناه و خطایی در طول روز انجام دهند نماز شب آن را پاک می
کند. مکمل نماز یویمیه ، نماز شب است.
امام باقر علیه السلام فرمودند: «إنما جُعِلَت النّافلةُ لِیُتَمِّ بها ما أفسَدَهُ من الفریضة؛ همانان (نماز) نافله را به خاطر این
جهت قرار دادند که جبران فساد نمازهای واجب را کند.» (1)
2- ریزش گناهان:
یکی دیگر از آثار نماز شب ریزش گناهان است.نماز حسنه ای است که در دل های مومنین وارد شده و آثار معصیت و تیرگی هایی که
دلهایشان از ناحیه سیئات کسب کرده از بین می برد.
در قرآن کریم آمده است: «و اقم الصلوة طرفی النهار و زلفا من الیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکری للذکرین؛ نماز بگزار در آغاز
و انجام روز و ساعاتی از شب، زیرا نیکی ها بدیها را از میان می برند این تذکری است برای انها که اهل تذکرند.» (2)
این نشان دهنده اهمیت و تاثیر و قدرت نماز است و این یک فضل و لطف الهی است در حق بندگان. خداوند دوست ندارد بندگانش
آلوده به گناه شوند و اگر هم گناه کردند برای محو آن گناه به ما دستور داده نماز بخوانید . این به این معنا نیست که ما گناه کنیم بعد
نماز بخوانیم تا آن گناه از بین برود بلکه این یک فرصت و امتیاز و فضلی است برای بندگان که اگر سهوا گناه نمودند و اصرار بر گناه
نداشتند از آن استفاده نمایند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: « صلاة المومن بالیل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار؛ نماز شب گناهانی را که مومن
در روز مرتکب شده است را از بین می برد.»(3)
3- رفع مشکلات و گرفتاریها:
یکی دیگر از آثار نماز شب رفع مشکلات و گرفتاریها است،در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: «ای مردم هیچ
کس از شما نیست مگر اینکه مشکلات و گرفتاریها همچون کمربندی او را محاصره کرده است. پس زمانی که دو سوم شب گذشت و
یک سوم آن باقی ماند ملکی بر او وارد می شود و به او می گوید: ذکر خدا بگو که صبح نزدیک است. پس چنانچه او حرکت کرد و ذکر خدا
را گفت یک گره از گرفتاریهایش گشوده می شود و اگر او بلند شد و وضو گرفت و داخل نماز شد همه گرفتاریها از او گشوده می شود
پس صبح می کند در حالی که همچون مردمک چشم (روشن و پاکیزه) گردیده است.»(4)
4- کسب نور دائم از بیداری شب:
حضرت عیسی می فرماید: « طوبی للذین یتهجدون من الیل . اولئک الذین یرثون النور الدائم من اجل انهم قاموا فی ظلمه الیل؛ خوشا
به حال کسانی که شب را بیدار می مانند . اینانند که نور دائم را از آن رو که در تاریکی شب به پا خاسته اند به ارث می برند.»(5)
5- نورانیت و زیبایی صورت:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: « من کثرت صلاته بالیل حسن وجهه بالنهار؛ هر که بیشتر نماز شب بخواند هنگام روز
زیبا و نورانی است.»(6)
6- به اجابت رسیدن دعا:
از دیگر آثار نماز شب استجابت دعا است،امام صادق علیه السلام می فرماید: « کسی که در قنوت نمازوتر, چهل مومن و سپس برای
خود دعا کند خداوند دعاهای وی را مستجاب می گرداند.»(7)
7- گشایش درهای آسمان:
از دیگر آثار نماز شب گشایش درهای آسمان است.حضرت هادی علیه السلام می فرمود: «گاه هست که بنده برای نماز شب برخیزد و
خواب بر وی غلبه کند چندان که او را به راست و چپ کشاند و گاهی چانه اش به سینه اش رسد، حق تعالی امر فرماید که درهای
آسمان را بگشایند و فرشتگان را ندا دهند که نظر کنید که این بنده من در راه نزدیکی به من چه سختی ها می کشد در چیزی که بر وی
واجب نساخته ام به امید سه چیز: یا گناهش را بیامرزم یا توبه روزیش گردانم و یا رزق و روزی او را زیاد کنم. ای فرشتگان شما را گواه
می گیرم که من همه را بدو عطا کردم» (8)
8- درمان بیماریها:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: «بر شما باد به اقامه نماز شب، زیرا نماز شب سنتی است از پیامبرتان رسول خدا .
نماز شب عادت و رسم صالحان و پاکان است که قبل از شما بودند و نماز شب موجب دفع بلا و بیماریها و دردها از بدن می شود.»(9)
9- زیاد شدن روزی:
امام صادق علیه السلام فرمودند: «نماز شب روزی را جلب می کند.» (10)
10- خوشبویی بدن:
امام صادق علیه السلام می فرماید: «صلوه الیل تطیب الریح؛ نماز شب انسان را خوشبو می کند»(11)
كیفیت نماز شب
نماز شب مجموعاً یازده ركعت است:
1. هشت ركعت آن، كه دو ركعت، دو ركعت، مانند نماز صبح خوانده می شود یعنی چهار دو ركعتی به نیت نماز شب می باشد.
2- دو ركعت نماز شفع: بهتر است در ركعت اول آن بعد از حمد، سوره «ناس» و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره «فلق» خوانده شود.
3- یك ركعت نماز وتر: بعد از حمد سه بار سوره «توحید» و یك بار سوره «فلق» و یك بار سوره «ناس» بخوانیم و میتوان یك سوره تنها
خواند، سپس دستها را برای قنوت به سوی آسمان بالا می بریم و حاجات خود را از خدا می خواهیم.
-و برای چهل مؤمن دعا می كنیم(چهل بار بگویید ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ )
-و طلب مغفرت می كنیم و هفتاد مرتبه می گوییم: «استغفرالله ربّی و اتوبُ الیه».
از پروردگار خود طلب آمزرش و مغفرت می كنیم و به سوی او بازگشت می نمایم.
-آن گاه 7 بار می گوییم «هذا مقامُ العائذٍٍِ بكَ منَ النّارِ»؛ (این است مقام كسی كه از آتش قیامت به تو پناه می برد)
-و بعد از آن 300 مرتبه می گوییم: «العفو» و سپس می گوییم: «ربّ اغفرلی و ارحمنی وتُب عَلیَّ انّكَ انتَ التّوابُ الغفُورُ الرّحیم».[4]و
سپس ركوع + سجده + تشهد + سلام .در پایان نماز شب تسبیحات فاطمة زهرا (س) را میگوئیم.
شنبه 92/04/22
نکته ای که آیت الله بهجت به آن توجه داشتند! اهل بیت (علیهم السلام) می فرمایند: شما آنچه را علم داري عمل كن خداي تعالي آن چه را علم نداري به شما خواهد داد. اين يك نكتهاي ظریف است که ما آن چه را که از مسلمات دين است و روشن؛ وقتی به عمل آراستیم، نتیجه این عمل صالح نیل به علم الهی است که بس با ارزش و قیمتی است. |
به آن چه می دانی عمل کن!
حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) از جمله نكاتي كه در زمينه اخلاق مطرح ميكردند و نسبت به آن عنايت داشتند اين
بود که می فرمودند: در همه کارها، اول از همه، مواظبت كنيد آن چه را که يقين داريد، عمل كنيد! تا آنچه را كه نميدانيد خداوند متعال
به شما عطا فرمايد.
اين بيان ايشان برگرفته از رواياتي است كه از رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله) واهل بيت (علیهم السلام) به ما رسيده، که نمونه آن
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این است که فرمودند: «مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ، وَرَّثَهُ (عَلَّمَه) اللّه ُ عِلمَ ما لَم یَعلَم»؛ هر کس به آنچه
می داند عمل کند، خداوند این ارث را باقی می نهد که آن چه را نمی داند، به او می آموزد.1
اهل بیت (علیهم السلام) می فرمایند: شما آنچه را علم داري عمل كن خداي تعالي آن چه را علم نداري به شما خواهد داد. اين يك
نكتهاي ظریف است که ما آن چه را که از مسلمات دين است و روشن؛ وقتی به عمل آراستیم، نتیجه این عمل صالح نیل به علم الهی
است که بس با ارزش و قیمتی است.
بیان نکات ظریف:
خيلي آقاي بهجت حرف نميزدند و دائمالذكر به نظر ميآمدند. ايشان گاهي به مناسبتي چيزي ميگفتند يا به ديگري ميگفتند، وما
هم بايد حواسمان جمع می بود که سريع مطب را بگيريم و استفاده كنيم.
گاهي در ضمن لطايفی، نكات خيلي ظريف و دوستداشتني را که متناسب با حال طرف بود بیان می کردند. یک روزی، شخصي در
صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) به آقا برخورد كرده بود. به آقا گفته بود كه حضرت آقا من خودم را گم كردهام؛ ميخواهم
خودم را پيدا كنم، چكار كنم؟ آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) فرموده بودند كه برو در آن صحن يك اتاق و دفتري است به نام دفتر
گمشدگان. بگو: من خودم را گم كرده ام، تا كه در بلندگو شما را صدا كنند، ببينيد آيا پيدا ميشويد يا نه!
شنبه 92/04/22
آداب وقلم سخن درتبلیغ درصحبتهای حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:
1. شروع با نام خدا
از آنجا كه مؤثر واقعى در هر كارى خداست و توفیق در هر عملى بستگى تمام به خواست او دارد، پس باید سخن با نام او آغاز شود، كه بدین ترتیب كلام پشتوانه الهى یافته و تأثیر مثبتى بر مردم خواهد داشت.
اولین دستورى كه پیامبر صلى الله علیه وآله از جانب خداوند دریافت كرد این بود كه پیام و سخنش را با نام خدا شروع كند؛
«اقرأ باسم ربّك الّذى خلق»(97)
«بخوان به نام پروردگارت كه آفرید.»
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
«كان رسول اللَّه یجهر ببسم اللَّه الرّحمن الرّحیم و یرفع صوته بها»(98)
«پیامبر، همواره نام خدا را آشكار مىكردند و آن را با صداى بلند بر زبان جارى مىنمودند.»
نامههاى پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام نیز با نام خدا شروع مىشده است.
حضرت سلیمان علیه السلام براى دعوت «بلقیس» ملكه سبأ به پرستش خداى یگانه، نامهاى توسط هدهد برایش مىفرستد كه آغازش نام خداست؛
«انّه من سلیمان و انّه بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم»(99)
پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله فرمود:
«كلّ امر ذى بال لم یبدأ فیه باسم اللَّه فهو ابتر»(100)
هر كار مهمّى كه با نام خدا آغاز نشود به انجام نیكو نخواهد رسید.
سورههاى مبارك قرآن همه با نام خدا آغاز مىشوند غیر از سوره «توبه» كه به خاطر لحن تندش و خطاب معترضانه به كفّار، «بسم اللَّه» ندارد، زیرا نام خدا كه نشانه «رحمت» است با اعلام «برائت» مناسب نیست(101).
در كنار نام خدا، نامِ دیگرى را نباید آورد. پس كسانى كه به نام خدا و شاه، یا آنان كه به نام خدا و خلق شروع مىكردند، هر دو مشرك بودهاند.
شهید مطهرى «ره» در تفسیر سوره «اعلى» چنین مىنویسد:
شروع كردن با نام غیر خدا كفر و با نام خدا و غیر خدا شرك، و تنها با نام خدا، توحید است؛
«سبّح اسم ربّك الاعلى»(102) «نام پروردگار بلند مرتبهات را منزّهدار.»
«تبارك اسم ربّك ذى الجلال و الاكرام»(103)
«پروردگار تو كه صاحب عزّت و كرامت است نامش با بركت است.»
با توجه به آیات مختلف قرآن روشن مىشود كه یادآورى نام خدا منحصر در گفتن و خواندن نیست. بلكه در مسایلى همچون ذبح و شكار نیز باید نام خدا را بر زبان جارى ساخت تا آن طعام براى پرورش جسم مناسب و حلال شود و اگر كسى عمداً نام خدا را بر زبان جارى نكند آن غذا حرام مىشود(104). همانگونه كه یادآورى نام خدا، براى غذاى جسم مهم است براى سخن و تبلیغ كه غذاى روح است اهمیت بسیار دارد؛
«فكلوا ممّا ذكر اسم اللَّه علیه ان كنتم بایاته مؤمنین»(105)
«پس شما اى مؤمنان، اگر به آیات خدا ایمان دارید، از آنچه نام خدا بر آن یاد شد بخورید.»
«و لا تاكلوا ممّا لم یذكر اسم اللَّه علیه»(106)
«و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید.»
2. متصل به وحى الهى
كلام انسان، هیچگاه خالى از اشتباه نیست مگر اینكه متصل به وحى الهى باشد. مبلّغ باید به آنچه خداى تبارك و تعالى به رسول بزرگوارش وحى نموده است تمسك جوید، كه همان صراط مستقیم است وگرنه خطر انحراف در پیش است؛
«فاستمسك بالّذى اوحى الیك انّك على صراط مستقیم»(107)
«اى رسول! به آنچه به تو وحى شده تمسك كن كه تو بر راه راست هستى.»
كلامى كه به منبع وحى متصل باشد از هوى و هوس به دور است؛
«و ما ینطق عن الهوى ان هو الاّ وحى یوحى»(108)
«رسول ما از روى هواى نفس سخن نمىگوید. سخن او چیزى جز وحى خدا نیست.»
همراه بودن سخن با آیات مبارك قرآن بر تأثیر آن مىافزاید زیرا هیچگونه شك و تردیدى در درستى كلام خدا نیست. او خالق جهان و جهانیان است به تمام زوایاى روحى مخلوقش آشناست. پس مىداند كه براى سعادت دنیا و آخرت او چه امورى لازم است. لذا قرآن تكیهگاه سخنان پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام بوده است؛
«امرت ان اكون من المسلمین و ان اتلوا القرآن»(109)
«من (رسول خدا) دستور یافتهام كه تنها تسلیم فرمان او باشم و قرآن را (بر امّتم) تلاوت كنم.»
براى پى بردن به اهمیّت قرآن و نقش آن در تبلیغ و هدایت، همین بس كه در اول 30 سوره قرآن به حقانیت این كتاب الهى اشاره شده است؛
«الم ذلك الكتاب لا ریب فیه هدىً للمتقین»(110)
«این كتاب، بدون هیچ تردیدى راهنماى پرهیزگاران است.»
«المص كتاب انزل الیك … لتنذر به»(111)
«اى رسول! كتابى بزرگ براى تو نازل شد … تا مردم را به آیات عذابش بترسانى.»
3. بر پایه حق
كلام مبلّغ باید حق باشد زیرا دین بر حق نازل شده و حقگویى، پیام همه ادیان است؛
«سئل الامام على بن الحسین عن جمیع شرائع الدّین، فقال: قول الحقّ و الحكم بالعدل و الوفاء بالعهد»(112).
«شخصى از امام زین العابدین علیه السلام سؤال كرد كه شرایع دین چیست؟ حضرت فرمود: سخن حق و حكم به عدالت و وفاى به عهد و پیمان.»
وظیفه مسلمان گفتن حق است گرچه به ضررش باشد.
امام كاظم علیه السلام مىفرماید: «قل الحق و ان كان فیه هلاكك»(113) «حق را بگو، گرچه هلاك تو در آن باشد.»
4. پاك و دلپسند
كلام مبلّغ باید پاك و دلپسند باشد، چرا كه راه خدا، راه پاكىهاست و آنها كه به راه خدا هدایت شدهاند، جز سخن پاك نمىگویند.
«و هدوا الى الّطیّب من القول و هدوا الى صراط الحمید»(114)
«مؤمنان به سخنان پاك و به راه خداى ستایش شده هدایت شدند.»
این سخن پاك است كه مورد رضایت خداوند واقع مىشود و به سوى او بالا مىرود: «الیه یصعد الكلم الطّیّب»(115)
سخن انسان، همچون بذر مىروید و به درخت تبدیل مىشود، امّا سخن پاك، درختى پاكیزه مىگردد كه ریشهاى محكم دارد و شاخههاى آن سر به آسمان مىكشد و در هر زمان به اذن خدا ثمر مىدهد. ولى سخن پلید درختى بىریشه است كه همچون علف هرزه از روى زمین مىروید و هیچ قرارى ندارد:
«اَلَم تَر كیف ضَربَ اللَّه مثلاً كلمةً طیّبةً كشَجرةٍ طیّبةٍ اصلُها ثابت و فرعها فى السّماء تُؤتى اكلها كلّ حین باذن ربّها … و مثلُ كلمة خَبیثةٍ كشجرةٍ خبیثةٍ اجْتُثّت من فوق الارض مالها من قرارٍ»(116)
5. روشن و روشنگر
هدف از بعثت، هدایت مردم به سوى خدا بوده است:
«انّا ارسلناك … داعیاً الى اللَّه باذنه»(117)
«تو را فرستادیم تا به اذن خدا مردم را به سوى او دعوت كنى.»
سخن مبلّغ باید هدایتگر باشد و مردم را از تاریكىها به سوى نور خارج سازد، كه این هدف نزول قرآن بوده است؛
«كتاب انزلناه الیك لتخرج الّناس من الظّلمات الى الّنور باذن ربّهم»(118)
«این قرآن كتابى است كه ما براى تو فرستادیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریكىها به سوى نور، خارج سازى.»
آرى، سخنى به سوى نور هدایت مىكند كه خود، نور باشد؛
«قد جائكم من اللَّه نور و كتاب مبین»(119)
«از طرف خداوند نور و كتابى آشكار به سوى شما آمد.»
سخنان روشن، اختصاصى به یك رسول و یك كتاب آسمانى نداشته بلكه خداى سبحان در تورات و انجیل نیز هدایت و نور قرار داد؛
«انّا انزلنا الّتوراة فیها هدىً و نورٌ»(120)
«ما تورات را نازل كردیم كه در آن هدایت و نور بود.»
سخنِ خدا، نورى است كه تاریكىهاى جهل و نادانى را از بین مىبرد ومردم را با احكام الهى آشنا مىسازد؛
«و اتیناه الانجیل فیه هدىً و نورٌ»(121)
«انجیل را به عیسى دادیم كه در آن هدایت و نور بود.»
صراحت و روشنگرى در قرآن، تورات و انجیل، نشانى بر اهمیّت هدایتگرى است و خداوند متعال مىخواهد كه مردم به نور فرستاده شده بر رسولش ایمان آورند؛
«فامنوا باللَّه و رسوله و النّور الّذى انزلنا»(122)
6. فارق حق و باطل
از آنجا كه سخن خدا نور است و روشنى دارد، حق را از باطل جدا مىكند:«و انزل الفرقان»(123) «و خداوند فرقان فرستاد» (فرقان یعنى جدا كننده حق از باطل) سخنى مىتواند مردم را هدایت كند كه حق و باطل را از هم جدا سازد؛
«و اذ آتینا موسى الكتاب و الفرقان لعلكم تهتدون»(124)
«و بیاد آرید هنگامى را كه به موسى كتاب و مایه تشخیص حق از باطل دادیم به امید آنكه هدایت شوید.»
«و لقد اتینا موسى و هرون الفرقان و ضیاءً و ذكراً للمتقین»(125)
«ما به موسى و برادرش هارون تورات عطا كردیم كه جداكننده حق از باطل و روشنى دلها و یادآور اهل تقوى است.»
سخنى كه حق را از باطل جدا كند، مىتواند همه مردم دنیا را مورد خطاب قرار دهد و آنان را از عذاب الهى بترساند؛
«تبارك الّذى نزّل الفرقان على عبده لیكون للعالمین نذیراً»(126)
«بزگوار است خداوندى كه (قرآن)، جدا كننده حق از باطل را بر بنده خود نازل فرمود تا ترساننده عالمیان از عذاب الهى باشد.»
7. نیكو و شایسته
الگوى مبلّغ در قلم و سخن، قرآن كریم است، زیرا كه خداوند براى هدایت مردم نیكوترین سخن را فرستاد: «اللَّه نزّل أحسن الحدیث»(127)
رسول گرامیش نیز، با چنین شیوهاى مردم را به سوى او مىخواند؛
«ادع الى سبیل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة»(128)
«اى رسول! مردم را با دلیل محكم و پند و انذر نیكو به سوى پروردگار دعوت كن.»
بندگان صالح خداوند نیز نیكوترین سخن را بر زبان جارى مىسازند؛
«و قل لعبادى یقولوا الّتى هى أحسن»(129)
«به بندگانم بگو كه در هنگام گفتگو، نیكوترین سخن را بر زبان آورند (و از گفتن حرف زشت دورى كنند).»
مبلّغ باید اینگونه در راه تبلیغش سخن بگوید كه دستور قرآن است؛
«و قولوا للنّاس حسناً»(130)
«با مردم با زبان خوش سخن بگویید.»
حتّى در هنگام مجادله با دشمن نیز باید از بكار بردن كلمات زشت و ناپسند دورى نمود؛
«و جادلهم بالّتى هى أحسن»(131)
«اى رسول! با ایشان، با سخنانى نیكو مجادله كن.»
سخن مبلّغ باید مؤدبانه، دوستانه، مستدل و خالى از فریاد و جنجال باشد. چرا كه سخنان زشت و ناپسند و دشنام به كفّار سبب مىشود كه آنان نیز به مقدسات اسلام توهین كنند و دشنام دهند؛
«لا تسبّوا الّذین یدعون من دون اللَّه فیسبّوا اللَّه عدواً بغیر علم»(132)
«شما مؤمنان، به آنان كه غیر خدا را مىخوانند دشنام ندهند تا مبادا آنان نیز از روى جهالت و دشمنى خدا را دشنام دهند.»
از نكات مهم سخن، انتخاب الفاظ و جملات مناسب و زیباست تا گوشها را از شنیدن بى رغبت نكند و فهمها را به سختى نیندازد كه بنا به فرمایش حضرت على علیه السلام این صفت بهترین كلام است؛
«احسن الكلام مالا تمجّه الاذان و لا یتعب فهمه الافهام»(133)
باید از بكار بردن كلمات دوپهلو كه ممكن است معانى بدى از آنها برداشت شود، خوددارى كرد، زیرا ممكن است اینگونه كلمات، وسیلهاى در دست دشمنان قرار گیرد و جامعه اسلامى را به استهزا گیرند.
در صدر اسلام مسلمانان، از پیامبر صلى الله علیه وآله مىخواستند كه هنگام سخن گفتن به آنان نظر كند و آنان را مورد توجه قرار دهد، اما براى این درخواست از كلمهاى استفاده مىكردند كه یهودیان مدینه آن را به معناى دیگرى گرفته و مسلمانان را مسخره مىكردند.
لذا از جانب خداى متعال دستور رسید كه این كلمه را عوض كنید و از لفظ دیگرى به همین معنا استفاده كنید؛
«یا ایها الّذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»(134)
«اى اهل ایمان (به رسول خدا) «راعنا» نگویید بلكه بگویید به ما نظر كن.»
«راعنا»، از ماده «مراعات» یعنى ما را رعایت كن، اما در زبان عبرى، كه زبان یهودیان است، یعنى مارا احمق كن، لذا قرآن كریم مسلمانان را از گفتن آن نهى كرده است.(135)
خوب سخن گفتن یكى از راههاى وصول به نیكى است.
رسول خدا صلى الله علیه وآله مىفرماید:
«ثلاث من أبواب البرّ: سخاء النّفس و طیب الكلام و …»(136)
«سه چیز از اسباب نیكوكارى است: سخاوت نفس، گفتار نیكو و …»
خوب و نیكو سخن گفتن اختصاص به افراد سرشناس و ثروتمند، ندارد بلكه با فقرا و یتیمان نیز باید به نیكى سخن گفت. و هیچ فرقى بین بندگان خدا نیست.
خداوند متعال مىفرماید: هنگامى كه در جلسه تقسیم ارث، خویشاوندان فقیر و یتیمانى كه به خاطر وجود خویشاوندان نزدیكتر ارث نمىبرند، حضور داشتند چیزى به آنان ببخشید و با آنان به طرز شایسته سخن بگویید و با این سخن، دل آنان را بدست آورید:
«و قولوا لهم قولاً معروفاً»(137)
8. مستدلّ و منطقى
قرآن كریم در آیات مختلف، از مخالفان خود دلیل مىخواهد؛
«قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین»(138)
«اى پیامبر! بگو، اگر راست مىگویید برهانتان را بیاورید.»
«قل هاتوا برهانكم هذا ذكر من معى»(139)
«بگو برهانتان را بیاورید. این سخن من و عالمان امت من است.»
«فقلنا هاتوا برهانكم فعلموا انّ الحقّ للَّه»(140)
«گفتیم كه ( براى سخنان باطل خود) برهان اقامه كنید پس (آنان رسوا شدند و) دانستند كه حقّ از آن خداست.»
برهان طلبىِ اسلام، نشان دهنده اهمیت آن است. و استدلالات منطقى و براهین علمى در سطوح مختلف، براى مسایل گوناكون در آیات شریف قرآن، فراوان به چشم مىخورد. بطورى كه پیامبر صلى الله علیه وآله مىفرماید: من هر چه از خدا مىگویم همراه با بیّنه و برهان است؛
«قل انّى على بیّنة من ربّى»(141)
قرآن از مؤمنان مىخواهد كه سخنانشان محكم و استوار باشد:
«قولوا قولاً سدیداً»(142)
این نكته براى مبلّغ اهمیّت بیشترى دارد كه سخنان وى باید همچون یك سدّ محكم جلو امواج فساد و باطل را بگیرد. باید آن چنان قرآنى باشد كه اگر اعتراض كردند و گفتند: سخنانش بىاساس است
«ام یقولون افتراه»(143)، در جوابشان بگوید: اگر راست مىگویید از هر كس كه مىخواهید كمك بگیرید و یك سوره مثل آن بیاورید؛
«قل فاتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون اللَّه ان كنتم صادقین»(144)
مبلّغ هیچگاه نباید از موضع ضعف سخن بگوید. بلكه باید با صراحت تمام با كفّار اتمام حجّت كند؛
«قل یا ایها الناس قد جائكم الحق من ربّكم فمن اهتدى فانّما یهتدى لنفسه و من ضلّ فانّما یضلّ علیها و ما أنا علیكم بوكیل»(145)
«اى رسول ما بگو اى مردم (كتاب و رسول) حق از جانب خدا براى هدایت شما آمد. پس هر كس كه هدایت شد نفعش براى خود اوست و هر كس به سوى گمراهى شتافت ضررش به خودش مىرسد و من (پس از اتمام حجّت) نگهبان شما (از مؤاخذه خدا) نیستم.»
آرى مبلّغ، در استحكام سخن باید به ابراهیم پیامبر علیه السلام اقتدا كند كه در مجادله با «نمرود»، كه بخاطر حكومتش مغرور شده بود و ادّعاى خدایى مىكرد با سخنى محكم پاسخ او را داد و سبب بهت و حیرت او شد و او را به سكوت كشاند؛
«قال ابراهیم فانّ اللَّه یأتى بالشّمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذى كفر»(146)
«(نمرود پرسید: خداى تو كیست؟ ابراهیم علیه السلام فرمود: كسى كه زنده مىكند و مىمیراند. نمرود گفت: من هم انسانها را زنده مىكنم و مىمیرانم و دستور داد كه دو زندانى را آوردند، یكى را كشت و دیگرى را آزاد كرد) ابراهیم علیه السلام فرمود: خداى من خورشید را از مشرق مىآورد پس تو آن را از مغرب بیاور، نمرود، (از این سخن) مبهوت و متحیّر شد.»
اگر سخن انسان خدایى باشد، با نام خدا شروع شود، به سوى خدا هدایت كند و از وحى سرچشمه بگیرد، هیچ كوهى، هر قدر رفیع، تاب مقاومت در برابر آن را ندارد؛ «لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیة اللَّه»(147)
9. حساب شده و سنجیده
قلم و سخن باید حساب شده و بدور از هر گونه نقص و كجى باشد؛
«الحمدللَّه الّذى انزل على عبده الكتاب و لم یجعل له عوجاً»(148)
«ستایش و سپاس مخصوص خدایى است كه بر بنده خود كتاب را نازل كرد و در آن هیچ نقص و كجى قرار نداد.»
باید توجه داشت كه سخن گفتن از روى بىاطلاعى و حساب نشده به شخصیّت انسان لطمه مىزند.
«عبیدةبن زبیر» برادر «عبداللَّه بن زبیر» از طرف او فرماندار مدینه بود. روزى در بین یكى از خطبههاى خود گفت: دیدید كه خداوند براى شترى كه قیمت آن پنج درهم بود با قوم صالح چه كرد و چگونه آنان را معذب ساخت؟ مقصودش از شتر، معجزه حضرت صالح علیه السلام بود كه خداوند آن را در قرآن «ناقة اللَّه» خوانده و مردم آن را پى كرده و كشتند.
عبیدةبن زبیر، این معجزه الهى را در منبر به پنچ درهم قیمت گذارى كرد و آن را ناچیز شمرد. همین امر موجب انكار شنوندگان و اعتراض آنان شد و به او لقب «مقوّم الناقة» یعنى «شتر قیمت كن» دادند. این لقب زبانزد عموم مردم مدینه شد و آن قدر در مجالس تكرار كردند كه سبب مسخره شدن فرماندار و عزل او شد.(149)
10. مایه رشد و كمال
سخن مبلغ باید سبب رشد انسانها شده و آنان را به كمال خود نزدیكتر سازد، همانگونه كه قرآن، مردم را به راه خیر و صلاح هدایت مىكند و رشد دهنده است؛
«یهدى الى الّرشد فامنا به و لن نشرك بربّنا أحداً»(150)
«این قرآن، خلق را به راه خیر و صلاح هدایت مىكند، بدین سبب ما به آن ایمان آورده و دیگر هرگز به خداى خود مشرك نخواهیم شد.»
حضرت موسى علیه السلام همراهى با خضر علیه السلام را براى رسیدن به علم و دانش و رشد و صلاح، طلب مىكند؛
«قال له موسى هل اتبعك على ان تعلمن ممّا علّمت رشداً»(151)
«موسى به خضر گفت آیا بدنبال تو بیایم تا آنچه به تو تعلیم داده شد و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزى؟
البته هر علم و دانش و آموزشى ارزش ندارد. در دعا مىخوانیم:
«اللّهم انّى اعوذبك من علم لا ینفع»
«خداوندا از علم بىفایده به تو پناه مىبرم.»
مبلغ باید ببیند كه آیا تبلیغ او به مردم رشد مىدهد و آنان را عوض مىكند یا نه. وگرنه پركردن ذهن مردم از اطلاعات، بدون رشد انسانى چندان مهم نیست.
11. بشارت و تشویق
همانگونه كه قرآن انسانها را به انجام اعمال پسندیده ترغیب مىكند و از ارتكاب اعمال زشت بشدت بر حذر مىدارد سخنان مبلّغ نیز باید اینگونه باشد. او باید انسان پاك و صالح رابشارتِ پاداش دهد و انسان بدكار را از عذاب الهى بترساند.
قرآن كریم براى دعوت مردم به انفاق چنین بشارتهایى به آنها مىدهد؛
«مثل الّذین ینفقون أموالهم فى سبیل اللَّه كمثل حبّة أنبتت سبع سنابل فى كلّ سنبلة ماة حبّة واللَّه یضاعف لمن یشاء واللَّه واسع علیم»(152)
«كسانى كه دارایىهاى خود را در راه خدا مىبخشند این اموال همانند بذرى است كه هفت خوشه برویاند و در هر خوشهاى یكصد دانه باشد و خداوند آنرا براى هر كس كه بخواهد دو یا چند برابر مىكند.»
و در جاى دیگر براى ترغیب مردم به عمل صالح و اقامه نماز، چنین مىفرماید:
«انّ الّذین آمنوا وعملوا الّصالحات و أقاموا الصّلوة و اتوا الزّكوة لهم أجرهم عند ربّهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»(153)
«كسانى كه ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند و نماز به پاداشتند و زكات دادند، پاداششان نزد پروردگارشان است، نه ترسى بر آنان است و نه غمگین مىشوند.»
و باز در جایى دیگر در باره كسانى كه اموالشان را آشكارا و پنهانى در راه خدا مىبخشند، مىفرماید:
«الّذین ینفقون أموالهم باللّیل و النّهار سرّاً و علانیةً فلهم أجرهم عند ربّهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»(154)
«آنان كه اموال خود را به همگام شب و روز، پنهان و آشكار، مىبخشند پاداششان نزد پروردگارشان است، نه ترسى بر آنان است و نه غمگین مىشوند.»
سرودى كه در ارتشهاى دنیا خوانده مىشود و نوعى كلام است بخاطر توجه هر روز نظامیان به ارزش دفاع از وطن و تشویق آنان است.
تشویق هم باید زبانى باشد و هم عملى. روزى پیامبر صلى الله علیه وآله وارد مسجد شدند و گروهى را در حال عبادت و گروه دیگرى را در حال گفتگوى علمى دیدند. ضمن تشویق زبانى هر دو گروه در جمع آنان كه بحث علمى مىكردند نشستند كه تشویق عملى آنان نیز بود.
12. جامع و متنوع
سخن باید جامع باشد كه نمونهاى از این جامعیّت را در بیان لقمان به پسرش مىبینیم. آنجا كه مىگوید:
«یا بنّى اقم الصّلوة و أمر بالمعروف وانه عن المنكر واصبر على ما اصابك انّ ذلك من عزم الامور ولاتصعّر خدّك للنّاس ولاتمش فى الارض مرحا»(155)
«اى فرزند عزیزم ، نماز بپادار و امر به معروف و نهى از منكر كن و در این كار از مردم نادان هرگونه آزار بینى صبر پیشه كن كه این صبر و تحمل در راه هدایت خلق نشانهاى از عزم ثابت و همت بلند است و هرگز با تكبر از مردم روى مگردان و در زمین با غرور راه مرو.»
«نماز بپادار» اشاره به مسایل عبادى است؛
«صبر پیشه كن» مسألهاى اخلاقى است؛
و «امر به معروف نهى از منكر» اشاره به مسایل اجتماعى دارد.
همچنین در طرح یك موضوع باید جوانب مختلف آن مورد بررسى قرار گیرد. طرح یك جنبه موضوع و نگفتن ابعاد دیگر آن ممكن است انحرافاتى را در پى داشته باشد و مشكلاتى را براى مردم فراهم سازد. بطور مثال، مسئله «امر به معروف و نهى از منكر»، در صورت طرح آن به عنوان یك وظیفه دینى باید همه جوانبش بررسى شود تا موجب آزار، تحقیر و ریخته شدن آبروى مؤمن نشود.
یا موضوع «حبّ دنیا»، اگر درست و جامع مطرح نشود چه بسا عدهاى به انزوا طلبى و گوشه گیرى كشیده شوند و از جامعه بگریزند.
نكته دیگر آنكه سخن باید متنوع باشد تا سبب خستگى مخاطبان نشود. همراه بودن آن با داستانهاى پندآموز، شعر و نكات لطیف مىتواند بر جذابیّت آن بیفزاید. حضرت على علیه السلام مىفرماید:
«انّ هذه القلوب تملّ كما تمل الابدان فابتغوا لها طرائف الحكمة»(156)
«قلبها خسته مىشوند همانگونه كه بدنها خسته مىشوند پس براى آنها دانشهاى تازه و جالب بطلبید.»
نمونههایى از آیات قرآن را مىبینیم كه خداوند متعال مطالب مختلف و متنوعى را در آنها بیان مىفرماید:
«… لا تعبدون الاّ اللَّه و بالوالدین احساناً و ذى القربى و الیتامى والمساكین و قولوا للنّاس حسناً و اقیموا الصّلوة و اتوا الزّكوة»(157)
«… جز خدا را نپرستید و به پدر ومادر و خویشان و یتیمان و فقیران نیكى كنید و با مردم به زبان خوش سخن گویید و نماز به پاى دارید و زكات بدهید.»
قرآن خود، مجموعهاى از مطالب متنوع است.
از قتل رهبران كفر تا نحوه پذیرایى یك مهمان.
از مسایل بلند عرفانى تا مسایل زناشویى.
از مسایل حقوقى تا موضوعات اجتماعى و اقتصادى و خانوادگى.
از اجازه كودك براى ورود به اطاق والدین تا تخریب مسجد ضرار!.
13. هشدار و موعظه
در آیات فراوانى مىبینیم كه به كافران و گناهكاران با وعده عذاب شدید، هشدار داده شده و آنان را از گناه بازداشته است؛
«انّ الّذین كفروا بایات اللَّه لهم عذاب شدید و اللَّه عزیز ذوانتقام»(158)
«كسانى كه به آیات خدا كفر ورزیدند عذاب شدیدى دارند و خداوند توانا و انتقام گیرنده است.»
«كدأب ال فرعون و الّذین من قبلهم كذّبوا بایاتنا فاخذهم اللَّه بذنوبهم و اللَّه شدید العقاب»(159)
«(شیوه آنها در انكار و تحریف حقایق) همچون شیوه آل فرعون و كسانى است كه پیش از آنهابودند، آیات ما را تكذیب كردند و خداوند آنها را به (كیفر) گناهانشان گرفت و او سخت مجازات كننده است.»
آرى، قرآن انسانها را به عمل خوب ترغیب مىكند و از عمل زشت برحذر مىدارد حتى اگر این عمل به اندازه ذرهاى باشد. و تأكید مىكند كه مردم نتیجه ذرّه ذرّه اعمال خود را (زشت یا خوب) خواهند دید؛
«فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة شراً یره»(160)
14. صریح و قاطع
همانگونه كه پیامبران الهى و اولیاى او در كوبیدن بموقع باطل مسامحه نكردهاند ما نیز باید به ایشان اقتدا كنیم و در این راه، مصلحت اندیشىهاى بى مورد را كنار بگذاریم.
مبلّغ باید از محافظه كارى و سازشكارى به دور بوده و از چنان صلابتى برخوردار باشد كه به هیچ وجه تقاضاى مداهنه و سازشكارى از او نكنند.
این سفارش خطاب به پیامبر اسلام آمده است كه مبادا براى راضى كردن یهود ونصارى با آنان سازش كنى. بدان كه آنان با این مسامحهها از تو راضى نمىشوند. و تا شما را صد در صد در راه خود نیابند از شما راضى نخواهند شد؛
«و لن ترضى عنك الیهود و لا النّصارى حتى تتبع ملّتهم»(161)
باید با صراحتِ تمام سخن حق را گفت چنانكه حضرت على علیه السلام مىفرماید:
«اخسر النّاس من قدر على ان یقول الحق فلم یقل»(162)
«زیانكارترین مردم كسى است كه بتواند حق را بگوید و نگوید.»
قرآن را در كنار انتقادِ از یهودیان، با كمال صراحت از انتظارات بیجاى مسلمانان هم انتقاد كرده است؛
«لیس بامانیّكم و لا امانىّ اهل الكتاب»(163)
«كار به آمال و آرزوى شما مسلمانان و یهود و نصارى درست نشود (یلكه هر كس كار بد كند هر كه باشد كیفر آن را خواهد دید).»
مبلّغ نباید به خاطر مصالح و منافع شخصى و ترس از خدشهدار شدن موقعیت اجتماعى - سیاسىاش و … از گفتن حق چشمپوشى كرده و طبق هوسهاى مردم سخن بگوید و به اصطلاح عوام زده شود
«و لا تتبّع اهوائهم»(164) كه در این صورت، مردم رهبر او خواهند بود نه او رهبر مردم.
باید همچون رسول خداصلى الله علیه وآله در جامعه و بازارها رفت و آمد كرد «یمشى فى الاسواق»(165) و نیازهاى واقعى مردم را تشخیص داد و طبق آن با مردم سخن گفت.
15. مناسب با مقتضاى حال
از آنجا كه میزان عقل و ایمان انسانها تفاوت دارد، مبلّغ باید با هر انسانى به اندازه عقل و ایمان او سخن بگوید و چیزى را از او بخواهد كه توان انجام آن را داشته باشد.
رسول خدا صلى الله علیه وآله مىفرماید:
«انّا معاشر الانبیاء امرنا ان نكلّم الناس على قدر عقولهم»(166)
«ما گروه پیامبران مأموریم كه با انسانها به اندازه عقلشان سخن بگوییم.»
انسانهاى عالم و جاهل به مطالبى متفاوت نیاز دارند و با جاهل نباید با براهین و استدلالهاى فلسفى سخن گفت:
«لا تحدّثوا الجهال بالحكمة»(167)
همانگونه كه استدلال و برهان در تعلیم عقاید به كودكان مفید نیست و طریقه آشنا نمودن آنان با عقاید دینى، استفاده از آیات قرآن و داستان ها و مثالهاى بسیار ساده آن است.(168)
خداى متعال از انسانها در روز قیامت به اندازه عقلهایشان حسابرسى مىكند؛
«انّما یداقّ اللَّه العباد فى الحساب یوم القیامة على قدر ما آتاهم من العقول من الدّنیا»(169)
ایمان ده درجه دارد و درجات ایمان افراد، متفاوت است. رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله با هر یك از یاران خود به اندازه ایمانشان سخن مىگفت. سلمان از ده درجه ایمان، همه را دارا بود، ابوذر نه درجه و مقداد هشت درجه داشت(170). به همین دلیل گفته شده كه آنچه را سلمان مىدانست اگر ابوذر مىدانست سلمان را تكفیر مىكرد زیرا كشش آن مطالب را نداشت(171).
با دقت در قرآن و روایات صدها نمونه از تناسب موضوع با مخاطب را مىبینیم. لقمان علیه السلام به فرزند خود در كنار فرمان به نماز، به امر به معروف و نهى از منكر دستور مىدهد در حالیكه معمولاً در كنار نماز، زكات مطرح است و این به خاطر آن است كه نوجوان معمولاً مالى ندارد تا فرمان زكات به او داده شود.
قرصى كه بعنوان داروى كودكان ساخته مىشود، هم كوچكتر است و هم قشنگ و شیرینتر تا كودك كه به فلسفه دارو آگاه نیست به خوردن آن میل پیدا كند.
مراعات تناسب در سخن یك ضرورت است. امام علیه السلام در دعاى خود براى هر صنفى دعاى خاصى مىكند. براى علما وقار و سكینه، براى زنان حیا و عفت، براى رزمندگان شجاعت، براى تجّار سخاوت، براى فقیران صبر و…
چه زشت است اگر در مجلس ترحیمِ یك عالم ربّانى، روایات علماىِ بد بیان شود. یادم نمىرود كه یكى از دانشمندان بزرگ از دنیا رفت و در جلسه ختم او گویندهاى درباره ارزش علم سخنرانى مىكرد و مىگفت: علم به قدرى ارزش دارد كه اگر سگ هم تحت تعلیم قرار گیرد و حیوانى را شكار كند مصرف آن حیوان حلال است بنابراین علم به سگ هم ارزش مىدهد!!.
جعفر طیار نماینده رسول خدا صلى الله علیه وآله و سخنگوى هیئت تبلیغى، وقتى مىخواست اسلام را بر حاكم «حبشه» كه مسیحى بود عرضه كند سوره مباركه مریم را خواند و نظر اسلام را درباره پاكدامنى مریم و موقعیت حضرت عیسى علیه السلام روشن ساخت.(172) كه نمونهاى از سخن گفتن بر مقتضاىِ حال است.
نوع سخن و حتى لحن كلام نیز در مورد افراد مختلف فرق مىكند بطورى كه قرآن در برخورد با بتپرستان لجوج و جاهل با تندى سخن مىگوید و معبودهایشان را سستتر از تارهاى عنكبوت معرفى مىكند ولى با اهل كتاب ملایمتر است زیرا بخشى از دستورهاى انبیا و كتب آسمانى را شنیده و آمادگى بیشترى براى برخورد منطقى داشتند.
حالات روحى افراد نیز تفاوت دارد كه در هنگام سخن گفتن باید به این مطلب توجه داشت. على علیه السلام مىفرماید:
«انّ للقلوب شهوة اقبالاً و ادباراً فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها»(173)
«گاهى قلبها آمادگى روى آوردن به حق را دارند و گاهى آمادگى ندارند و پشت مىكنند پس از حالت اشتیاق و اقبالِ آنها استفاده كنید.»
مبلّغ باید بداند كه در حالت عدم آمادگى قلب، سخنانش بى تأثیر خواهد بود و اگر در این حالت سخنى بر قلب تحمیل شود كور مىشود؛ «انّ القلب اذا اكره عمى»(174)
سخن باید مناسب با موقعیت باشد كه در غیر این صورت همچون گریه در عروسى و خنده در عزاست كه عملى زشت و ناپسند است؛
«لیس من الادب اظهار الفرح عند المحزون»(175)
16. تناسب سنّ و سخن
گاهى سخن، كلام حقى است ولى از افراد كم سن، خریدار ندارد.
مثل آنكه طلبهاى جوان و مجرد در جلسه زنانه، درباره ازدواج و صیغه، سخن بگوید. یا آنكه واعظى در مجلس ترحیم یك پیرمرد روضه على اصغر بخواند. توجه به محتوا و محیط و سنّ و سواد از اصول مهم تبلیغ است.
17. ساده و آسان
یكى از راههاى جذب مردم سادهگویى است.
خداوند متعال براى توجه مردم به حقایق قرآن آن را به زبان رسول گرامیش صلى الله علیه وآله ساده نمود؛
«فانّما یسّرناه بلسانك لعلّهم یتذكرون»(176)
«ما قرآن را به زبان تو اى رسول آسان كردیم، امید است كه مردم، حقایق آن را متذكر شوند.»
این آیه چهار بار در سوره قمر تكرار شده است:
«و لقد یسّرنا القرآن للذّكر فهل من مدّكر»(177)
«و قرآن را براى پند گرفتن آسان نمودیم، آیا پند گیرندهاى هست؟.»
بسیار روشن است كه استفاده از كلمات سنگین و جملات پیچیده از تأثیر آن مىكاهد زیرا بسیارى از مردم با اینگونه كلمات بیگانهاند.
سخن گفتن به زبان مردم و با سادگى كامل رمز موفقّیت رهبران الهى در جذب آنان به سوى دین خدا بوده است كه مصداق روشن آن در عصر كنونى امام خمینى قدس سره بودند. ایشان كه با سخنان ساده و پر محتواى خود قلب میلیونها انسان را شیفته خود ساختند. و این درسى بود كه آن بزرگوار از جدّ والا مقامشان رسول گرامى صلى الله علیه وآله گرفته بودند كه خداى بزرگ در حق او مىفرماید:
«وما على الرّسول الاّ البلاغ المبین»(178)
«وظیفه پیامبر تبلیغ روشن است.»
امام صادق علیه السلام فرمود: براى عالم هشت آفت است كه یكى از آنها «والتكلف فى تزیین الكلام بزوائد الالفاظ» است(179).
یعنى براى زیبا نمودن كلام، با استفاده از الفاظ زاید، خود و دیگران را به زحمت بیندازد.
البته باید توجه داشت كه سادهگویى غیر از سستگویى و بى محتوا سخن گفتن است.
مبلّغ باید از خداى خود بخواهد گره از زبانش بگشاید و او را بر سادهگویى توانا سازد. همانند حضرت موسى علیه السلام كه در آغاز تبلیغ، چنین از خدا در خواست نمود؛
«ربّ اشرح لى صدرى و یسّرلى امرى و احلل عقدةً من لسانى یفقهوا قولى»(180)
«خدایا! سینهام را وسعت ده (تحمّلم را زیاد كن) و كارم را آسان ساز و گره از زبانم بگشاى تا مردم سخنم را بفهمند.»
18. شیوا و رسا
فصاحت، یعنى شیوایى بیان و بلاغت، یعنى رسایى و مؤثر بودن آن.
در عین حال كه ساده بودن سخن مورد تأكید است، شیوایى و رسایى كلام نیز لازم است. چنانكه فصاحت و بلاغت قرآن كریم، مورد قبول دوست و دشمن بوده و یكى از ابعاد اعجاز قرآن به شمار مىآید.
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله نیز كه الگوى مبلّغان است در فصاحت و بلاغت چنان بود كه مردم مىگفتند: اى رسول خدا! ما كسى را فصیحتر از تو نیافتیم و حضرت در پاسخ مىفرمودند: چه چیزى مرا از اینگونه سخن گفتن باز دارد در حالیكه قرآن كه فصیحترین كلام است بر زبان من جارى شده است:
«… فقالوا، یا رسول اللَّه ما افصحك؟ و ما راینا الذّى هو افصح منك فقال: و ما یمنعنى من ذلك و بلسانى نزل القرآن بلسان عربى مبین»(181)
پیامبرصلى الله علیه وآله از جانب خداوند مأمور بود كه با مردم، با سخنى رسا و مؤثر سخن بگوید: «قل لهم فى انفسهم قولاً بلیغاً»(182)
هنگامى كه حضرت موسى علیه السلام به امر خداوند مىخواست به سوى فرعونیان برود از پروردگار خود خواست كه برادرش هارون را نیز با او همراه كند زیرا برادرش زبانى فصیح داشت و شیوا سخن مىگفت؛
«و اخى هرون هو افصح منّى لساناً فأرسله معى»(183)
مبلّغ باید در سخنان خود از زیباترین و شیواترین الفاظ استفاده كند و چنان رسا سخن بگوید كه مطلب را به بهترین نحو ممكن به مخاطب خود برساند.
نمونهاى از سخن بلیغ كه تأثیر معجزهآسایى بر مخاطب خود داشت، سخنان حضرت على علیه السلام به همّام بود كه پس از شنیدن صفات متقین، فریادى زد و از دنیا رفت. آنگاه حضرت علیه السلام فرمود:
«هكذا تصنع المواعظ البالغة باهلها»(184)
«اندرزهاى بلیغ و رسا اینگونه در اهلش اثر مىگذارد.»
19. نرم و آرام
سخنان مبلّغ در جایى كه امید هدایت و تذكر وجود دارد باید نرم باشد، كه پرخاشگرى، مخاطب را به لجاجت وادار مىكند، و همان مقدار امید به هدایت او را نیز از بین مىبرد.
خداوند متعال هنگام رفتن موسى و هارون به سوى فرعون از آنان مىخواهد كه با او به نرمى سخن گویند و از پرخاشگرى بپرهیزند؛
«اذهبا الى فرعون انّه طغى فقولا له قولاً لیّناً لعلّه یتذكّر او یخشى»(185)
«به سوى فرعون بروید كه او طغیان كرده است و با او به نرمى سخن گویید. امید است كه به خود آید (و از خواب غفلت و غرور بیدار شود) یا از خدا بترسد.»
قسمتى از سخنان نرم موسى و هارون علیهما السلام چنین است:
«… قد جئناك بایة من ربّك و السّلام على من اتّبع الهدى»(186)
«(اى فرعون) ما با معجزهاى از سوى پروردگار تو آمدهایم و سلام حق بر كسى است كه از راه هدایت پیروى كند.»
البته باید متذكر شد كه اینگونه سخن گفتن همیشگى نیست و بستگى به مخاطبان و مناسبتهاى مختلف نیز دارد. با كفّارى كه به هیچ طریقى به راه راست هدایت نمىشوند و دست از دشمنى با دین خدا بر نمىدارند خداوند متعال به گونهاى دیگر سخن مىگوید. مثلاً در برخورد با كفار قریش با لحنى تند و بدون «بسم اللَّه» مىفرماید:
«برائة من اللَّه و رسوله الى الّذین عاهدتم من المشركین»(187)
«خدا و رسولش از مشركانى كه عهد بسته و آن را شكستند بیزارند.»
و یا در جایى دیگر درباره ابولهب مىفرماید:
«تبّت یدا ابى لهب و تبّ»(188)
بریده باد دو دست ابى لهب، بریده باد.
20. مختصر و مفید
از صفات دیگر سخن، مختصر بودن آن است. مبلّغ نباید با طولانى كردن نوشته یا سخن خود، سبب خستگى مردم شود چرا كه انسان بطور طبیعى از شنیدن سخنان طولانى خسته مىشود.
امام كاظم علیه السلام مىفرماید:«من محا طرائف حكمته بفضول كلامه فكانّما اعان هواه على هدم عقله»(189)
«هر كس با زواید سخن خود، شیرینى و زیبایى حكیمت را محو كند گویا بر نابودى عقل خود اقدام كرده است.»
حضرت على علیه السلام مىفرماید: «خیر الكلام ما لایملّ و لایقلّ»(190)
«بهترین سخن آن است كه نه كم باشد و نه ملالآور.»
كم گوى و گزیدهگوى چون درّ كز اندك تو جهان شود پر
بطور كلى ذهن انسان بگونهاى است كه جملات كوتاه را بهتر مىپذیرد و كلمات قصار بیشتر در ذهن مىماند. شاید به همین دلیل بسیارى از فرمایشات رسول اكرم صلى الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام به صورت كلمه قصار بوده است با اطمینان مىتوان گفت كه یكى از عوامل عدم تمایل كودكان و جوانان به مساجد و مكانهاى مذهبى، سخنرانىهاى طولانى و خسته كننده است.
در صورتى كه مبلّغ سخنان كوتاه و پربارى را براى مخاطبان خود ارائه دهد این عمل در جلسات بعد نیز ادامه خواهد داشت و «كمِ با دوام» از «زیادِ خسته كننده» بهتر است:
«قلیل یدوم علیك خیر من كثیر ملول»(191)
چه بسیار سخنرانىهاى طولانى كه فایده چندانى ندارد و مبلّغ در مقابل وقت فكر مردم مسئول است. باید در كمترین زمان مفیدترین مطالب به مخاطبان برسد. چنانكه سنت پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله نیز سخنرانىهاى كوتاه و مفید بوده است.
مؤمنان رستگار از سخنان لغو و بیهوده دورى مىكنند:
«والّذینهم عن اللّغو معرضون»(192)
و آموختن سخنان مضّر و بىفایده مورد انتقاد شدید قرآن است:
«و یتعلّمون ما یضرّهم و لا ینفعهم»(193)
و پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله در دعاى خود مىگوید:
«اللّهم انّى اعوذبك من علم لاینفع»(194)
«خداوندا از علمى كه نفع نمىرساند به تو پناه مىبرم.»
21. هماهنگ و منظم
كلام مبلغ باید دستهبندى شده و مرتبط با یكدیگر باشد تا مطالب بصورت منظم و هماهنگ در ذهن مخاطب جاى گیرد. خداوند در مورد كلام خود یعنى قرآن چنین مىفرماید:
«اللَّه نزّل احسن الحدیث كتاباً متشابهاً»(195)
«خداوند قرآن را فرستاد كه نیكوترین سخن آسمانى است و كتابى است كه آیاتش با هم شبیه و هماهنگ است.»
مطالب باید از نظم منطقى برخوردار باشد و تا زمانى كه یك مطلب تمام نشده مطلب دیگرى آغاز نشود و مطالب مختلف به تدریج به مردم گفته شود؛
«و قراناً فرقناه لتقراه على الّناس على مكث و نزّلناه تنزیلاً»(196)
«و قرآن را جزء جزء فرستادیم تا بر امت به تدریج قرائت كنى.»
البته رعایت این مسئله بیشتر مربوط به سخنرانىهاى رسمى است و در سخن گفتنهاى معمولى و نشستهاى كوچك مىتوان موضوعى و دستهبندى شده سخن نگفت. مواردى را در نهجالبلاغه مىبینیم كه حضرت علىعلیهما السلام در یك خطبه از موضوعات مختلف سخن مىگویند.
بطور مثال در خطبه 181، درباره خدا، تقوا، زندگى پیامبران، امام زمانعلیه السلام شهدا و جهاد، صحبت شده است.
چنانكه مواردى زیادى را مشاهده مىكنیم كه تنها یك موضوع، بطور منظم و منسجم مورد بحث قرار مىگیرد مانند خطبه متقین كه از اول تا آخر صفات انسان با تقوى بررسى مىشود.
بنابراین مىتوان نتیجه گرفت كه این مسئله، بستگى به موقعیتدارد و در واقع دو شیوه براى سخن گفتن وجود دارد. موضوعى یا متنوع. سخن گفتن یك مبلّغ بر روى منبر با گفتگوى او در یك قطار یا اتوبوس فرق مىكند. و بعضى از نویسندگان كتابهایى تحت عنوان «كشكول» نوشته و از هر درى سخن گفتهاند و بعضى «الكلام یجرّ الكلام»: «حرف، حرف مىآورد»، نوشتهاند كه خالى از لطف نیست.
22. با آهنگ و حركات مناسب
هر سخن آهنگ خاصى مىطلبد. آهنگ سخنى كه مردم را به جنگ علیه كفر و الحاد ترغیب مىكند با سخنى كه آنان را از عذاب روز قیامت مىترساند متفاوت است.
حضرت على علیه السلام براى ترغیب مردم به جهاد با صداى بلند سخن مىگوید: «ثمّ نادى بأعلى صوته الجهاد، الجهاد عباد اللَّه»(197)
اما براى راز و نیاز با خدا صدایش آرام و همراه با ناله و زارى است؛
«ادعوا ربّكم تضرّعاً و خفیة»(198)
«پروردگار خود را با حالت ناله و زارى و در پنهانى بخوانید.»
همانگونه كه هر سخن آهنگ خاصى دارد، حركت خاصى نیز مىطلبد، مانند گره كردن مشت به هنكام شعار یا بلند كردن دست به هنگام دعا.
حضرت على علیه السلام هنگامى كه مىخواستند از شهیدان سخن بگویند دستشان را به صورت مبارك زدند و بسیار گریستند:
«ثمّ ضرب بیده على لحیته الشریفة الكریمة فأطال البكاء»(199)
حضرت صادق علیه السلام هنگامى كه دعاى ماه رجب را مىخواندند، چون به فراز «حرّم شیبتى على النّار» «خدایا محاسنم را بر آتش حرام كن»، مىرسیدند، با دست خود ریش مبارك را مىگرفتند.(200)
حركت مناسب با اسم مبارك امام زمان علیه السلام ،«قائم»، بلند شدن است.
پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله، براى معرفى حضرت امیر علیه السلام به عنوان خلیفه مسلمانان، دست او را چنان بالا گرفتند كه زیر بغلهایشان نمایان شد.(201)
و یا براى تعیین اهلبیت خود كه مشمول آیه تطهیرند، على و زهرا و حسن و حسین علیهمالسلام را زیر یك عبا جمع نمود و آنكاه فرمود: «هؤلاء اهل بیتى».
براى نماز باران دستور آمده كه لباسها را وارانه بپوشید، اطفال را از مادران جدا كنید، حتى بچه حیوانات را نیز از مادرانشان جدا كنید و به بیابان بروید كه همه این حركات براى ایجاد زمینه رأفت و خشوع است.
97) علق /1.
98) بحارالانوار، چاپ المكتبةالاسلامیة، ج85 /ص82.
99) نمل /30.
100) تفسیر المیزان، المطبعةالتجاریّة بیروت، ج1 /ص16.
101) تفسیر نمونه، ج7 /ص273.
102) اعلى /1.
103) الرحمن /78.
104) رساله امام خمینى قدس سره مسئله 2594.
105) انعام /118.
106) انعام /121.
107) زخرف /43.
108) نجم /3 و4.
109) نمل /91 و92.
110) بقره /1 و2.
111) اعراف /1 و2.
112) میزان الحكمة، ج5/ ص50.
113) بحارالانوار، چاپ بیروت (موسسةالوفاء)، ج2 /ص79.
114) حج /24.
115) فاطر /10.
116) ابراهیم /24،25، 26.
117) احزاب /45،46.
118) ابراهیم /1.
119) مائده /15.
120) مائده /44.
121) همان /46.
122) تغابن /8.
123) آل عمران /4.
124) بقره /53.
125) انبیاء /48.
126) فرقان /1.
127) زمر /23.
128) نحل /125.
129) اسراء /53.
130) بقره /83.
131) نحل /125.
132) انعام /108.
133) غررالحكم و دررالكلم، ج1 /فصل 9 /حدیث546.
134) بقره /104.
135) تفسیر نمونه، ج1 /ص386.
136) نهجالفصاحة، ص263 /حدیث1266.
137) نساء/5.
138) بقره /111.
139) انبیاء /24.
140) قصص /75.
141) انعام /57.
142) احزاب /70.
143) یونس /38.
144) یونس /38.
145) یونس /108.
146) بقره /258.
147) حشر/21.
148) كهف /1.
149) سخن و سخنورى، فلسفى / ص124.
150) جنّ /2.
151) كهف /66.
152) بقره /261.
153) بقره /277.
154) همان /274.
155) لقمان /17،18.
156) نهجالبلاغه فیض الاسلام /ص 1127 /حدیث 89.
157) بقره /83.
158) آلعمران /4.
159) همان /11.
160) زلزال /7،8.
161) بقره /120.
162) غررالحكم و دررالكلم، ج1، فصل 8 /حدیث 354.
163) نساء /123.
164) مائده /48.
165) سوره فرقان آیات 7 و 20.
166) ترجمه اصول كافى /ج1 /ص 27.
167) ترجمه اصول كافى /ج2 ص 42.
168) محجّةالبیضاء /ج1 /ص 255.
169) بحارالانوار، چاپ بیروت (مؤسسةالوفاء) ج7 /ص267.
170) بحارالانوار، چاپ بیروت (مؤسسةالوفاء)/ ج22/ ص341.
171) منتهى الامال، شرححال اصحاب رسول خدا، ص114.
172) فروغ ابدیت / ج1/ ص256.
173) نهجالبلاغه صبحى صالح/ ص 503.
174) همان
175) بحارالانوار، چاپ المكتبةالاسلامیه /ج78 /ص 374.
176) دخان /58.
177) قمر /17.
178) عنكبوت /18.
179) بحارالانوار، چاپ بیروت (مؤسسةالوفاء)/ج2 /ص 52.
180) طه /25،28
181) بحارالانوار /ج17 /ص156.
182) نساء /63.
183) قصص /34.
184) نهجالبلاغه فیضالاسلام / ص618 /خطبه 184.
185) طه /43،44.
186) همان /47.
187) توبه /1.
188) لهب /1.
189) اصولكافى /ج1 /ص17.
190) غررالحكم و دررالكلم /ج1 /فصل 29 /حدیث23.
191) غررالحكم و دررالكلم /ج2 /فصل61 /حدیث28.
192) مؤمنون /2.
193) بقره /102.
194) مفاتیح الجنان /تعقیب نماز عصر.
195) زمر /23.
196) اسراء /106.
197) نهج البلاغه فیضالاسلام /خطبه 181/ص596.
198) اعراف /55.
199) نهج البلاغه فیضالاسلام /خطبه181 /ص 596.
200) مفاتیح الجنان /اعمال ماه رجب.
201) منتهىالامال /ج1 /ص 99، جریان حجةالوداع.