زن از منظر اسلام.

 

بیستم جمادی الثانی، روز زن

امام خمینی رحمه الله در توصیف روز زن فرمود: «روز میلاد صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیهاالسلام روز زن است. تمام ابعادی که برای زن

متصور است و برای یک انسان متصور است، در فاطمه زهرا علیهاالسلام جلوه کرده و بوده است. ایشان یک زن معمولی نبوده است؛ یک زن

روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان بوده است. این موجود ملکوتی، بلکه موجود الهی جبروتی، در عالم به صورت یک

زن ظاهر شده است». ایشان در جایی دیگر فرمود: «اگر زنان پذیرفتند که روز بیستم جمادی الثانی که روز تولد حضرت زهراست، روز زن

باشد، [این مسئله] به عهده آنها مسائل بزرگی از قبیل مجاهده می آورد. زهد و تقوای حضرت فاطمه علیهاالسلام و عفاف آن بزرگوار، از

جمله چیزهایی است که زنان باید از آنها تبعیت کنند. امیدوارم شما این روز را بپذیرید و به وظایف آن عمل کنید».

سرچشمه محبت و صف

زن، سرچشمه جوشان مهر، عشق و وفا در زندگی انسان است و تا وقتی محیط زندگی خانوادگی و اجتماعی به دست مردان به بی

اعتمادی و بی عدالتی آلوده نشود، این چشمه رحمت الهی به جوشش حیات بخش خویش ادامه خواهد داد. تاریخ زندگی بشر، بدون وجود

و حضور زن، جهانی فاقد احساس و نشاط خواهد بود. به همین دلیل، با همه اهانت ها و تحقیرها که در طول تاریخ به زن می شده، در

گذشته اقوام مختلف، مقدس ترین موجود زندگی خویش، یعنی خدایان خود را به صورت زن می ساختند تا آنها را مظهری از صلح و صفا و

فداکاری و محبت نشان دهند. اعراب جاهلیت نیز سه بت بزرگ خود را به صورت زن ساخته واسامی آنها را نیز مؤنث برگزیده بودند.

زن از منظر اسلام

براساس آیات نخست سوره نساء، زن و مرد در اصل خلقت و زیربنای آفرینش برابر هستند و آفرینش یکی بر دیگری برتری ندارد. پروردگاری

که مرد را از جان یگانه آفرید، همسر او را نیز از همان سرشت خلق کرد. خداوند خود در جای دیگر می فرماید: «ای مردم! ما شما را از زن و

مرد آفریده ایم و شما را جماعت ها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید. هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترینتان است». این آیه

نیز ضمن تأکید بر برابری زن و مرد، ملاک ارزشمندی افراد را در پرهیزکاری می داند، نه جنس آنها. بنابراین، اسلام به زن، همانند مرد و به

عنوان انسان می نگرد و برخلاف تمدن غرب، طرفدار اعطای حقوق طبیعی، و نه حقوق برابر و مشابه زن و مرد است.

ویژگی های زن شایسته از دیدگاه قرآن

در قرآن کریم به هیچ وجه دید تحقیرآمیزی به زن وجود ندارد. قرآن با کمال صراحت می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر

آنان آفریدیم: «همه شما را از یک انسان آفرید و همسرش را نیز از جنس خود او قرار داد». نیز درباره همه آدمیان می فرماید: «خداوند از

جنس خود شما، برایتان همسر آفرید». خداوند این نظر را که زن نمی تواند به مقام قرب الهی، آن طور که مردان می رسند، برسد مردود

اعلام می کند و در آیات فراوانی تصریح می نماید که پاداش اخروی و قرب الهی، به جنسیت مربوط نیست، بلکه به ایمان وعمل است. نیز

خداوند در آیات قرآن، در مقام معرفی زن خوب و شایسته بر آمده است و بعضی از ویژگی هایی را که نشانه لیاقت روحی زن است این گونه

بیان می کند: «زنانی صالح که در اثر تزکیه نفس، روح فروتنی دارند و در تنهایی و غیب، اسرار و حقوق الهی را حفظ می کنند؛ همان

حقوقی که خدای تعالی بر آنها قرار داده است».

زن در روایات

امامان و پیشوایان معصوم در مورد زن سخنان بسیار نیکویی گفته اند و گاه حتی او را بیش از مرد گرامی داشته اند. ایشان، زن را به دلیل

روح بزرگ و لطیفی که دارد، مظهر مهر و محبت قرار داده اند و «محبوبه الهی» خوانده اند؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«خدای متعالی بر زنان و دختران مهربان تر از مردان است». نیز ایشان در جای دیگر فرموده است: «پاداش زن از زمان بارداری تا زایمان و

پایان شیردادن، همانند پاداش پاسدار راه خداست، و اگر زن در این مدت از دنیا رود، پاداش شهید برای اوست».

استقلال ناشی از اسلام

گامی که اسلام در راه حقوق زن برداشت، با آنچه در مغرب زمین می گذرد، دو تفاوت اساسی دارد: یکی از نظر روان شناسی و توجه به

تفاوت های روحی و روانی زن است؛ چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «به زن بیشتر از توانایی اش کاری واگذار مکن؛ زیرا او

همچون گل خوشبو، موجودی لطیف و پرظرافت است، نه پهلوان». دوم این است که اسلام در عین آنکه زنان را با حقوق انسانی شان آشنا

کرد و به آنها شخصیت و آزادی داد، هرگز ایشان را به عصیان و بدبینی به جنس مرد وادار نکرد و احترام پدران و شوهران را نزد آنها از بین

نبرد. اسلام، اساس خانواده ها را متزلزل و زنان را به شوهرداری و مادری بدبین نکرد و آنان را از کانون گرم خانواده، به صاحبان پست های

داری و پولداران تحویل نداد و جامعه را با فساد گسترده روبه رو نساخت.

مقام زن از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

رهبر کبیر انقلاب، در مورد مقام و کرامت زن در اسلام می فرماید: «اسلام، نظر خاص بر شما بانوان دارد. اسلام در وقتی که ظهور کرد در

جزیرة العرب، با نوان حیثیت خودشان را پیش مردان از دست داده بودند. اسلام آنها را سربلند و سرافراز کرد. اسلام آنها را با مردان مساوی

کرد. عنایتی که اسلام به بانوان دارد، بیشتر از عنایتی است که بر مردان دارد». ایشان در جایی دیگر فرمود: «مقام زن مقام والاست. بانوان

در اسلام، بلندپایه هستند».

نقش زن در بنای جامعه اسلامی

امام خمینی رحمه الله درمورد نقش زن در بنای جامعه اسلامی می فرماید: «زنان همچون مردان در ساختن جامعه اسلامی شرکت دارند.

زنان از نظر اسلام نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی ارتقا می دهد که او بتواند مقام انسانی خود را در

جامعه باز یابد». ایشان در سخنی دیگر می فرماید: «زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند؛ همان گونه که در نهضت ها نقش

اساسی داشته است. نقش زنان د رعالم، از ویژگی های خاص برخوردار است. صلاح و فساد یک جامعه، از صلاح و فساد زنان در آن جامعه

سرچشمه می گیرد. زن، یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه، بلکه جامعه

ها به استقامت و ارزش های والای انسانی کشیده شوند و می تواند به عکس آن باشد».

زن، مدیر خانواده

آفرینش در طبیعت زن، ویژگی هایی نهاده که برای پرورش فرزند و اداره نظام خانواده از هر نظر مناسب است. خانه خوب، تابع نیرویی است

که آن را اداره می کند. چنین نیرویی در زن به طور طبیعی وجود دارد. او در خانه فردی مقتدر، صاحب رأی و نفوذی والاست. خانه اش محل

حکومت اوست و اتباع این حکومت، شوهر و فرزندان و اهل خانه اند. او می کوشد امور خانه را در سایه صلاح و عفاف خویش، با اعمال عقل

سلیم تنظیم کند و افراد آن را سالم و خوشبخت سازد.

زن در نقش همسری

زن در نقش همسری، فردی است دوستدار شوهر، که خود را به نیکی به او مکلف می داند. وظیفه او، خوش رفتاری، خوش خلقی و

دلجویی از همسر است و از همه فرصت ها برای رسیدن به این هدف سود می جوید. وی اساس زندگی را بر تفاهم، همکاری و هم زیستی

مسالمت آمیز قرار می دهد و خود را در برابر انجام این وظایف مسئول می داند. بانوی اسلامی در عین اینکه شریک زندگی شوهر است، برای

او نقش مادری مهربان و با عاطفه را دارد؛ مادری که در برابر مشکلات و دشواری های زندگی، او را آرامش و تسکین می بخشد، عیب و

اشتباه او را نادیده می گیرد و کج خلقی ها و ناملایمت هایش را با دیده اغماض می نگرد.

نقش زنان در توسعه

بدون در نظر گرفتن زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، دست یابی به توسعه واقعی ممکن نیست. زنان نباید فقط

گیرندگان خدمات باشند، بلکه باید در فعالیت های سازنده، برنامه ها، برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها مشارکت کنند. بدیهی است این

کوشش ها، به معنای امتیاز دادن به زنان نیست، بلکه توسعه واقعی جامعه و در نهایت تحقق برابری و تواناسازی زنان و مردان در گرو آن

است. نقش زنان در توسعه، در سی سال گذشته در سطح بین المللی مطرح شده است و بسیاری از سازمان ها، وزارت خانه ها، نهادها و

مؤسسات جوامع گوناگون، برنامه های ویژه ای برای افزایش مشارکت فعال زنان تدوین و طرح ریزی کرده اند. در این برنامه ریزی ها، به نقش

های چندگانه زنان در اجتماع به عنوان همسر، مادر، مدیر منزل، کارگر، کشاورز، پزشک و… توجه شده است.

ارزش زن

در اسلام زن ارزش والایی دارد و تا وقتی خود زن منزلتش را از بین نبرد، این ارزش برای او باقی است. منزلت زن در گرو روح لطیفی است که

درچهارچوب قانون وحی، یعنی اسلام پرورش یافته و به کمال رسیده باشد. این گونه زنان، جامعه را به سوی خوبی ها و نیکی ها می

کشانند و متحول می کنند. از این رو، برای چنین زنانی که با قدرت روحی خود مربی بشریت هستند، نمی توان قیمت و ارزشی تعیین کرد و

به عکس، زنانی که به قانون وحی توجه نمی کنند و اسیر هواهای نفسانی می شوند و در گناه به سرمی برند، خود ودیگران را به گمراهی

می کشند واز یک مشت خاک هم ارزششان پست تر است. امام جعفر صادق علیه السلام درباره ارزش زن می فرماید: «زن قابل ارزش

گذاری نیست؛ نه خوبش و نه بدش. زن های خوب، ارزششان از طلا و نقره بالاتر و زن های بد، ارزششان از خاک کمتر است».

حجاب، راهکاری برای حفظ ارزش زن

هدف از حجاب در اسلام، پوشاندن بدن بانوان از تماس با نامحرمان و جلوگیری از جلوه گری و خودنمایی زن است، نه پرده نشین کردن او. به

کار بردن واژه حجاب به معنای پوشیدگی زن، متعلق به عصر جدید است. پیش از این، فقها به جای حجاب، از واژه «سَتر» استفاده می

کردند. حجاب در اسلام از این منشأ می گیرد که محل انواع لذت بردن ها ی زن و مرد از یکدیگر، تنها باید محیط خانواده باشد و اجتماع

منحصرا باید محل کار و فعالیت گردد. اسلام در مورد فلسفه حجاب، آرامش روانی، استحکام پیوند خانوادگی، استواری اجتماع و ارزش و

احترام زن را در نظر گرفته و تأکید کرده است که زن هراندازه متین تر و عفیف تر باشد و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، بر احترامش

افزوده می شود.

زن در بستر عقل و عاطفه

خدای سبحان، زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد. اگر جامعه ای این درس رقت و عاطفه را ترک کردند و به

دنبال غریزه و شهوت رفتند، به همان فسادی مبتلا می شوند که در غرب ظهور کرده است.

جامعه ای که قرآن در آن حاکم است، جامعه عاطفه است و سرّش این است که نیمی از جامعه را، معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها

هستند که درس رأفت و رقت می دهند و رأفت و رقت در همه مسائل کارساز است. تأثیر و تأثر در حوزه عقل و عاطفه دو سویه است: از یک

طرف حالات عاطفی تحت تأثیر ادراکات عقلی قرار می گیرد و رفتارهای عاطفی، برخاسته از ادراک سختی ها و شادکامی هاست، و از طرف

دیگر، حوزه ادراکی زن از شدت و ضعف عواطف و انفعالات او تأثیر می پذیرد. روان شناسان نیز این شدت عاطفی و عقلانی را، لازمه زندگی

سعادتمندانه زن می دانند.

بُعد مُلکی و ملکوتی زن

از روایات چنین به دست می آید که زن، مخلوقی است که خدای تعالی بُعد مُلکی و بعد ملکوتی بسیار زیبا و باارزش برایش مقدر فرموده

است؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی می فرماید: «من از دنیای شما سه چیز را می پسندم: زن، بوی خوش و روشنی

چشمم نماز». پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله زن را از بُعد مُلکی در ردیف بوی خوش قرار داده است و از سوی دیگر، او را در ردیف نماز جای

می دهد؛ چون همان گونه که نماز از نظر معنوی، بشر را به معراج می برد و به نهایت قرب ذات اقدس الهی می رساند، زن های خوب نیز این

گونه اند.

حقوق زن در اسلام

حقوق سیاسی زن

در زمینه حضور سیاسی زنان، اسلام فرصت های گوناگونی برای آنان فراهم آورد. زنان در بیعت با پیامبر، هجرت، جنگ ها و حضور در

اجتماعات، نقش مهمی بر عهده داشتند. بیعت زنان با پیامبر گرامی اسلام، مهم ترین نماد مشارکت سیاسی زنان در صدر اسلام به شمار

می رود. افزون بر آن، در موارد متعددی پیامبر گرامی با اصحاب خود مشورت می کرد و برخی از مشاوران از زنان بودند. برای مثال، همسر

گرامی ایشان خدیجه، از زنانی بودکه پیامبر در مسائل گوناگون با وی مشورت می کرد؛ به گونه ای که ابن اسحاق، از وی با نام «وزیر

پیامبر» نام برده است. حضور و نقش زنان در جنگ های مختلف، از دیگر جنبه های چشم گیر و مهم مشارکت سیاسی زنان به شمار می

آید.

حقوق قانونی زن

اسلام بهره مندی زنان را از حقوق قانونی، در حد مطلوبی پیش بینی کرده است. در اسلام زنان حق دارند همسر دلخواه خود را به اختیار

انتخاب کنند و درستی عقد ازدواج، به رضایت آنان بستگی دارد. اسلام با تأکید بر نقش زنان در زندگی خانوادگی و پیش بینی برخی حقوق

ویژه زنان همانند نفقه، مهریه و…، بر این نکته تأکید داشته است که زنان، نیمی از بار زندگی مشترک را برعهده دارند. در بیرون از خانه نیز

زنان از حقوق قانونی برابر با مردان برخوردار هستند و می توانند برای دفاع از حقوق خود، در محاکم حضور یابند، اجرای احکامی مانند

قصاص، تعزیر و… را تقاضا کنند، و در مراجع قضایی به طرح دعوا یا شکایت بپردازند؛ هرچند این عمل برخلاف میل شوهر یا پدر آنان باشد.

حقوق اجتماعی زن

اسلام نه تنها از حضور زنان در اجتماع جلوگیری نکرده است، بلکه با روش های خاصی، سعی بر این داشته که زمینه های لازم برای حضور

مناسب زنان در جامعه فراهم آید. تأکید فراوان اسلام بر لزوم آموزش زنان، نشانه توجهی است که اسلام به دانستن و در پی آن نقش

داشتن در زندگی دارد. در واقع در بسیاری از فعالیت های اجتماعی، همانند امر به معروف و نهی از منکر، کار، آموزش انجام واجبات دینی

همانند حج و…، تفاوتی میان زن و مرد نیست. در عصری که آن چنان زنان را تحقیر می کردند که صلاحیت شرکت در کارهای اجتماعی را در

کنار مردان نداشتند، اسلام بیان داشت: «مردان و زنان با ایمان همیار یکدیگرند وامر به معروف ونهی از منکر می کنند».

حقوق اقتصادی زن

اسلام، حقوق اقتصادی زنان را به رسمیت شناخته است. مهم ترین حقوق اقتصادی زنان در اسلام عبارت است از: حق مالکیت، حق

کسب و کار و حق ارث. در واقع اسلام به زنان از نظر اقتصادی به صورت افراد مستقلی می نگرد که می توانند با کار کردن، درآمد کسب کنند

و از دسترنج خود بهره مند گردند و مالک آنچه به دست می آورند باشند؛ به گونه ای که حتی شوهر آنان نمی تواند بدون اذن از اموالشان

بردارد.

ایمان مادر.



ایمان مادر

شیخ مفید، عالم بزرگ شیعی و فقیه گران قدر عالم اسلام، شبی در خواب دید که حضرت فاطمه زهرا(س)

با دو فرزندش حسن و حسین(ع) به نزد او آمده است و به او می گوید: «ای شیخ، آن دو را فقه بیاموز».

فردا، در جلسه درس، هنوز در فکر خواب دیشب بود. زنی همراه دو فرزندش نزد او آمد و گفت: «ای شیخ آن

دو را فقه بیاموز.» لبخندی از تحسین بر لب شیخ نشست.

آن زن، فاطمه مادر سید رضی و سید مرتضی بود؛ زنی بسیار پاکدامن و اهل عبادت. دو فرزندش سید رضی

و سید مرتضی که بعدها از علمای بزرگ شیعه شدند، همواره از ایمان و خلوص مادرشان یاد می کردند تا

جایی که سیدرضی، گردآورنده نهج البلاغه، می گوید: «اگر همه مادران به خوبی، پاکی و وظیفه شناسی

او بودند، فرزندانشان به پدر نیازی نداشتند». این گفتار نشان دهنده نقش حساس مادر در پرورش مذهبی

فرزندان است.

شکر والدین

زبان به سپاس که می گشایم؟ دریا دریا کوتاهی و کاستی وجودم را پر می کند. وجود من وابسته به

توست و بودنم، سلامتم و رشدم تحفه های گران قدری است که از سوی تو دریافت کرده ام. کدام کلام

است که بتواند شکر تو را گوید؟ وقتی خداوند عالم شکر تو را در کنار سپاس خودش جای می دهد و می

فرماید: «مرا و پدر و مادرتان را شکر گویید»، پس همیشه زبانم از سپاس تو قاصر خواهد بود و دلم در شکر

تو خواهد تپید.

آینه خشم و رضای الهی

مادر، ای مظهر رحمت خدا، ای سراسر مهربانی، ای از محبّت لبریز، تو را می ستایم و عزیز می دارم. تو را

قدر می نهم و بزرگ می شمرم که تو راهی به سوی بهشتی. رضای خدا را از رضای تو می جویم و از

خشم تو که خشم خداست دوری می کنم. مادر، ای خورشید مهربان زندگی ام، دستان مهربان و خسته

ات را می بوسم و تو را شکر می گویم و در حسرت سپاس یک لحظه از سختی هایی که برایم تحمل

کردی، همیشه می مانم.

مادر فرهیخته

عبدالرحمان فروّخ پس از 27 سال از مأموریتی به خانه برمی گشت. همسرش بعد از رفتن او پسری به نام

ربیعه به دنیا آورده بود. مادر ربیعه در نبود همسرش، پولی که عبدالرحمان به عنوان پس انداز نزد او سپرده

بود و بر نگهداری آن سفارش کرده بود، صرف تحصیل ربیعه نمود، چنان که ربیعه در ابتدای جوانی دانشمندی

توانا شد. هنگام بازگشت، عبدالرحمن فرزندش را دید که در مسجد به تدریس نشسته است و جماعت

بسیاری در گرد اویند. بسیار خرسند شد و وقتی فهمید که آن پول پس انداز برای چنین گوهری صرف شده

است، بر ذکاوت چنین مادری آفرین گفت و بسیار از او تشکر ک

قاعده احسان

رابطه فرزند با پدر و مادر را نمی توان بر اساس عدل و در دایره تنگ حق و تکلیف ارزیابی کرد؛ زیرا اساس

عدل بر این است که دو نفر روابط و حقوق و تکالیف متقابل داشته باشند؛ امّا تأثیری که پدر و بخصوص مادر

در به وجود آمدن فرزند خود دارند به هیچ عنوان جبران پذیر نیست. پس خداوند مهربان، در قرآن، پیوسته به

احسان پدر و مادر سفارش می کند. رفتار عادلانه و ادای حق و به جای آوردن سپاسشان ممکن نیست؛

بلکه ملاک ارزش در اینجا، فقط احسان و نیکوکاری به آنان است.


شکری برتر

پروردگار مهربان، در قرآن انسان ها را به نیکوکاری به پدر و مادر سفارش می کند. در برخی آیات قرآن،

احسان به والدین و سپاس از آنها بلافاصله پس از سفارش به عبادت و شکر الهی آمده است؛ مانند آیه 36

سوره نساء که می فرماید: «خدا را بپرستید و به او شرک نورزید و به پدر و مادر احسان کنید». و هم چنین

آیه 23 سوره اسرا که می فرماید: «پروردگارت دستور داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود

احسان کنید». و نیز آیه 14 سوره لقمان که می فرماید: «انسان را سفارش نمودم که مرا و پدر و مادرتان را

سپاس گویید». این همه نشان از مقام بلند پدر و مادر و ضرورت احسان و سپاسگزاری از آنها را دارد.


زحمتی طاقت فرسا

ای باغبان بی همتای من، ای ابر سراسر رحمت، ای زلال مهر و عاطفه، خارهایی که گاهِ پروراندنم به دست

های مهربان تو فرو رفت و رنجی که گاه مراقبت از من بر تنت نشست، هنوز در چشم های خسته امّا پر

مهرت رخ می نماید. من چگونه تو را سپاس گویم؟ آیه های خدا دم به دم دلم را به سپاس تو می خواند و از

رنجوری طاقت فرسای تو خبرم می دهد؛ آنجا که می فرماید: «انسان را به پدر و مادرش سفارش نمودیم؛

به ویژه که مادرش با ضعف و زحمت طاقت فرسا او را پروراند و دو سال او را شیر داد، پس مرا و پدر و مادرتان

را سپاس گویید». و درجای دیگر می فرماید: «انسان را درباره پدر و مادرش به احسان سفارش نمودیم؛

چون مادرش او را با خود حمل کرد و با سختی و مشقّت بر زمین نهاد». و اینک ای مادر، زبانم همیشه به

سپاس تو خواهد چرخید و در چشمم هماره محبّت تو موج خواهد زد.

دوران کهولت مادر

مادرم، مهربان من، از آن روزها که کودکانه و بی خیال بر دامن پر مهرت می نشستم و بی آنکه قدر بدانم

جرعه جرعه از مهر تو لبریز می شدم، بسیار گذشته است. از آن روزها که در بهار نوجوانی بی آنکه قدر و

مقام بلندت را بشناسم، راه خود می گرفتم و کلام خود می گفتم، بسیار گذشته است. اینک که پائیز در

زندگی تو رخ می نمایاند و پیری از پنجره عمرت سرک می کشد، دلم به سپاس آن همه بردباری و مهربانی

ات، دمادم بر دستت بوسه می کارد و آیه های کتاب خدا لحظه به لحظه در قلبم ندا می افکند که «پروردگار

تو فرمان داد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید و چون به پیری رسیدند با ایشان به

درشتی و دور از ادب سخن مگویید؛ بلکه سخنانتان با آنها آمیخته با احترام باشد و از روی لطف و رأفت در

برابر آن دو تواضع کنید و دعاگویشان باشید.»


دعا برای مادر

مادر، دوست دارم چون کبوتری بر پنجره قلبت بنشینم و بال فروتنی بر زمین بیفکنم. دوست دارم که زلال

کلامم را از مروارید ادب و مهر پر سازم و بر دل خسته ات ببارم. دوست دارم که دست به دعا بردارم و خدا را

به آیات خودش بخوانم که «پروردگار من، پدر و مادرم را مورد لطف خود قرار ده، چنان که آنان در کودکی مرا

پروراندند.»

نسیم ایمان

آن روز که کودکی بیش نبودم، بارها نام خدا را بر زبانم نهادی و به تشویقم لبخند زدی. بارها پس از غذا

دادنم، دست هایم را به آسمان بلند کردی و خواستی که شکر خدا را بگویم. بارها به مهر به سوی خود

خواندی ام و در کنار سجّاده با صفایت نمازم آموختی. هرجا که لذّت نگاه مهربانت را می چشیدم، صدای

سلام و درودت بر پیامبر را می شنیدم و این صدا، چون آیه ای شیرین، در عمق جانم جای گرفت. شب

هنگام طنین گرمابخش و آرام صدای تو از محمّد(ص)، رسول خدا، برایم قصه می گفت و دخترش فاطمه از

حسن و حسین و پدرشان علی که سلام و درود خدا بر آنان باد. و اینک به هر قدمی برایت درود می فرستم

و به هر نفس دعایت می گویم که تو مرا به رحمت خدا راه نمودی. درود خدا بر تو باد.

عبادت فرزند، ثواب مادر

مادر مهربان من، هربار که سپاس خدا را می گویم، هاله های نور را می بینم که بر وجود تو می بارد. هر

قدم که به سوی خدا گام بر می دارم، تو را می بینم که به بهشت نزدیک تر می شوی. هربار که سر به

سجده می گذارم، می بینم که فرشتگان برایت تسبیح می کنند. این سزاوار توست؛ زیرا که شکر خدا را تو

بر زبان من نهادی. گام هایم را تو به سوی او گرداندی و سرم را با سجده گاه آشنا کردی. ای پیامبر رحمت و

محبّت، ای مظهر مهر خدا.


زینب(س) مادر دو شهید

در روز عاشورا، هر لحظه بر تعداد شهدا افزوده می شد و هر بار زینب(س) به تسلیت برادر از خیمه بیرون

می آمد و با برادر همراهی می کرد و غم از سینه مهربان برادر می زدود. فرزندان زینب(س)، محمّد و عون

اجازه خواستند و پا به میدان نهادند و سپس از مجاهدتی شجاعانه به شهادت رسیدند. اندکی بعد،

حسین(ع) با دریائی از مهر و با چشمی گریان، این دو شهید در خون نشسته را بر دوش گرفته به سوی

خیمه می آورد. چشم ها به خیمه دوخته شده بود تا کی مادر این دو لاله در خون شناور به سوگ آنان از

خیمه بیرون آید. امّا زینب(س) به کوچکی این دو قربانی در آستان الهی و مقام ولایت می اندیشد. از شرم

از روبرو شدن با برادر پرهیز می کند؛ مبادا با حضور او در سینه برادر ذره ای اندوه از شرم رخ بنمایاند. سلام

خدا بر آن بانوی بزرگ و مادر نمونه.

مادران بهشتی

مادر، امروز را به یمن وجود تو جشن می گیرم و تمام دلم را که دریچه ای به سوی دل مهربان تو دارد، گل

باران می کنم. مبارک باد بر تو جایگاه بلند مادری. مبارک باد بر تو بهشت رضایت دوست. مبارک باد بر تو

گام نهادن در وادی محبّت الهی و تو را سپاس. سپاس برای آن همه سختی که کشیدی تا ریسمان

رستگاری را در دستم نهادی. سپاس برای ملالت هایی که دیدی تا به کشتی نجات اسلام هدایتم کردی.

سپاس برای آن رنج ها که کشیدی تا با محبّت اهل بیت آشنایم کردی. تو را سپاس که از ظلمت و تاریکی

دنیاپسندی دورم داشتی و به نور هدایت آشنایم کردی. تو را سپاس مادر و بهشت خدا گوارای وجودت باد.

دامان حی

ای چشم های خیره به دنیا، از نجابت من در شگفت نشوید که بوستان دلم از زلال حیای مادرانی سیراب

است که برای حجابشان از جان گذشتند. ای فرو رفتگان در گرداب ظلمت، بر عفاف من حیرت زده نشوید که

چشم های من از نگاه مهربان و عفیف مادران پاک پر شده است. نجابت و حیا، عفاف و وقار ریشه دارترین

درخت حیات مادران ما بوده است و اینک ما نیز از آن ریشه روییده ایم. زنده باد یاد مادرانی که کودکانشان را

در دامن حیا پروراندند.

کلام نور

در ظلمت گمراهی بودیم و زیر بار ستم که نور هدایت امام بر وجودمان تابید و راه را به ما نشان داد. اینک

کلام او چراغی همیشه روشن پیش پای ماست تا در بیراهه قدم نگذاریم. تربیت صحیح یکی از چیزهایی

است که امام عزیز همواره بر آن تأکید داشت. ایشان خطاب به مادران می فرمود: «آن چیزی که بچه از

بچگی از مادر می شنود، در قلبش نقش می بندد و تا آخر همراه او است. مادرها باید به این توجه کنند که

بچه ها را خوب تربیت کنند، پاک تربیت کنند، دامنشان یک مدرسه علمی و ایمانی باشد و این مطلب

بسیار بزرگی است که ازمادرها ساخته است و از کسی دیگر ساخته نیست». امید که مادران ما از آن چراغ

فروزان نور برگیرند و به راهی که نموده قدم نهند.

تشنه مهربانی مادر

کاش مادر، همیشه در کنارم بودی. اینک که کودکی بیش نیستم، تشنه لحظه ای آرام گرفتن در دامن توام.

از آن روز که نورسیده بودم، هر روز خود را در آغوش مربی مهد کودک دیده ام. تا امروز از دست او غذا خورده

ام و با لالائی او به خواب رفته ام. او هرگز بوی مهربانی تو را نمی دهد مادر. کاش کاری بیرون از خانه نبود و

من که در عطش مهر تو می سوزم، تو را آرام در کنار خود می یافتم. مادر خسته از کارهای سخت، با من

تندی مکن که گناهی ندارم جز عطش مهربانی تو. چشم های خسته ات را بگشا و برایم قصه بگو که

نیازمند مهربانی توام.

مادر و بچه داری

در طول رژیم گذشته، چنان که در کشورهای غربی رایج شده بود، کوشش می شد که کودکان را از

مادرانشان جدا کنند. به مادران این نکته القا می شد که بچه داری شأن والای او نیست؛ بلکه کارهای

بسیار مهم تری از زنان ساخته است و نگهداری از کودکان امری ساده، بیهوده و مخصوص زنان بی سواد و

عقب مانده است. امام راحل در این باره می فرمایند: «بچه ای که از مادرش جدا شد، پیش هرکه باشد

عقده پیدا می کند و عقده که پیدا کرد، مبدا بسیاری از مفاسد است». و امروز بانوان فرهیخته ما خوب می

دانند که بزرگترین رسالت خلقتشان پرورش فرزندانی صالح در دامان امن و پر محبّت مادری است.

حضور جاری مادران

مادر مظهر رحمت حق، آیه لطف الهی و چشمه مهربانی و صفاست. در چنین دامنی است که غنچه لطیف

کودک به نیکوترین گونه رشد می کند و بالنده می شود. به خصوص دامن پر مهر مادرانی که از ایمان لبریزند،

می توانند شگفتی بیافریند. دریغ که گاه مادرانی حضورِ معنویِ جاری خود را به هیچ انگاشته محیط خانه را

به قصد شرکت در اجتماع ترک می گویند و دامن محبّت از کودکان دریغ می دارند. حال آنکه هرگز کسی چو

آنان کودک را از محبّت سرشار نمی سازد.


وظیفه الهی مادران

تربیت انسان صالح، گرانقدرترین عمل انسان است که تنها به دست یک مادر مؤمن زمینه ظهور می یابد. در

این باره امام مهر، عصاره کمال و هدایت، امام خمینی که رحمت خدا بر او باد، خطاب به مادران می فرماید:

«دامان شما دامانی است که انسان می سازد. دامان مادر بزرگترین مدرسه ای است که کودک در آن تربیت

می شود و تربیت کودک در دامان مادر یک وظیفه انسانی است. یک وظیفه الهی است. یک امر شریف

است انسان درست کردن.» اینک این وظیفه الهی به امر رهبرمان بر دوش همه شما مادرانی که کودکی

معصوم در دامن دارید، سنگینی می کند. خداوند یارتان و مهربانیتان سرشار.


مادر در آینه کودک

مادر، ای ژرف ترین بخش وجود من، فردای من آینه امروز توست. آنچه فردا در آینه زندگی ام به تصویر می

آید، چیزی است که امروز در زندگیت عمل کرده ای. نگاه کودکانه امّا کاوشگر من همیشه نظاره گر توست تا

یاد بگیرم چه کنم و چه بگویم. مادر، فردا از من آزرده خاطر مباش که آنچه در من می بینی، تصویر زندگی

توست. ای مهربان بیا و خوبی ها را در وجودم به تصویر بکش.

باغبان نیکی ها

مادر، ای باغبان مهربان من، بوستان زندگی من پر است از آنچه تو می کاری. من با معصومیّت کودکانه ام،

زمینی آماده کِشتم. بیا و در من خوبی ها را بکار. نکویی ها را، گل های یاس ایمان را، نسترن های معرفت

را از زلال حیا و عفاف آبیاری کن. از علف های هرز دنیاپسندی دورم کن با آب های آلوده بی عفتی ها آبیاری

ام نکن. باغ فردایت را آلوده به تیرگی ها و زشتی ها مخواه. بگذار بوستانی سبز و شکوفا، دسترنجِ تو

باشد.


نیکی به مادر

مرد به امید نسیم بهشت، پنجره دل به سوی نیکی ها گشوده بود. راه را می دانست. به سوی پیامبر به

راه افتاد. خدمت رسول خدا رسید. عرض ادب کرد و پرسید: به چه کسی نیکی کنم؟ عطر کلام پیامبر در

روحش پیچید: «به مادرت.» انگار که آب خنکی بر خشکی روحش جاری شد. کلام پیامبر را شنید و دوباره

پرسید: و دیگر به چه کسی؟ و باز هم شنید: «به مادرت.» سیراب نمی شد. دوباره پرسید: و بعد به چه

کسی؟ و باز هم شنید: «به مادرت.» بار دیگر پرسید: و بعد با چه کسی؟ پیامبر فرمود: «سپس به پدرت.»

مرد باز می گشت. روحش از زلال محبّت پیامبر سیراب بود و کلام پیامبر در قلبش می پیچید: «به مادرت، به

مادرت، به مادرت.»


احسان به مادر

از آنجا که جبران محبّت و مهر مادر، هرگز در ظرف توان فرزند نیست، همیشه و همه جا انسان به احسان و

نیکوکاری با مادر سفارش شده است؛ تا جایی که پیامبر گرامی اسلام نگاه مهربان فرزند به مادر را عبادت

شمرده اند. و نیز فرموده اند: «هرکس به والدینش احسان و نیکی کند، خداوند عمرش را زیاد می کند». و در

موارد بسیاری نیز فرزندان از نافرمانی والدین و رفتار بد با آنها به شدت نهی شده است؛ چنان که خدا

بهشت را بر فرزندی که «عاق والدین» باشد حرام کرده است.

مظهر مهر و خشم الهی

رعایت حقوق پدر و مادر و احسان به آنها، به خصوص احسان به مادر، در اسلام بسیار مهم و لازم شمرده

شده است. هم چنین از بی احترامی کردن و نافرمانی، تا آنجا که نافرمانی از دستور خدا نباشد، به شدّت

نهی شده است. اهمیّت این مطلب تا آنجاست که حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید: «تمام خشنودی خدا

در خشنودی پدر و مادر و تمام خشم خدا در خشم آنهاست». و نیز می فرماید: «سرور نیکان روز قیامت،

کسی است که پس از مرگ پدر و مادرش نیز به آنان احسان کند». پس بر ماست که در برابر پدر و مادر

خویش بال تواضع بر زمین افکنیم و نگاهمان را سرشار از مهر کنیم. بر سخنمان لباس ادب بپوشانیم و آنگاه

دل به رضایت پروردگارمان بسپاریم.

پناهی از آتش

در این روز گرامی و پر قدر که به یمن میلاد با سعادت ام الائمه، فاطمه زهرا(س)، روز مادر نامیده شده

است، بیایید چشم دل بگشاییم و فاصله مان را تا بهشت کم کنیم. دریای مهر و محبّت در پای مادران جاری

سازیم و بار هرچه غم که بر دل آنان است، به لبخندی، تبریکی و هدیه ای برداریم. آسمان دلشان را پر از نور

امید سازیم و به کلامی ساده، امّا صمیمی سپاسشان گوییم که پیامبرمان حضرت محمّد(ص) می فرماید:

«بوسیدن پیشانی مادر، پناهی از آتش جهنم است». و نیز می فرماید: «بزرگترین حقی که بر گردن یک فرد

است، حق مادر اوست.»




                                                     مادرم روزت مبارک

 

 

ای همه هستی من.

مادر ای غمخوار غمهای تنم آنکه با مهرت هم آغوش است منم

                                     در زمانی کودکی بودم حقیر پا به پایم آمدی مادر چو شیر

مدتی با رنج وزحمت در برم خستگیهایی کشیدی مادرم

                                     گر کسی یارم نباشد در جهان یار من هستی تو یاری مهربان

خوش بگفت پیغمبر نیکو سرشت زیر پای مادران باشد بهشت

                                     حق تو باشد گران بر گردنم زحمتت را من چه سان جبران کنم

آرزو دارم نبینی هیچ ملال مادرم فرزند خود را کن حلال

 

یاجوج و ماجوج که بودند؟



یکی از داستان های جالب قرآنی، داستان یاجوج و ماجوج و مواجه ذوالقرنین با آنهاست.

در دو جای قرآن از یاجوج و ماجوج نام برده شده است. در آیه96 انبیاء و در انتهای سوره کهف که در باره

ذوالقرنین و سفرهایش سخن گفته می شود.

“حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً . قالُوا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ

مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى‏ أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا”

((و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید، و در آنجا گروهى غیر از آن دو را یافت که هیچ

سخنى را نمى‏فهمیدند. (آن گروه به او) گفتند اى ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مى‏کنند

آیا ممکن است ما هزینه‏اى براى تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدى ایجاد کنى.)(93 و 94 کهف)

ذوالقرنین به سرزمینی می رسد که مردمش در سطح پایینی از تمدن بودند و در سخن گفتن(یا فهم و درک

سخن) که یکی از نشانه های تمدن است ضعیف و عقب مانده بودند و بین دو کوه زندگی می کردند، این

مردم از دست اقوام یاجوج و ماجوج در رنج و عذاب بودند که از پشت کوه ها به آنها حمله می کردند و آنها را

غارت می کردند.

مردم این سرزمین به ذوالقرنین پیشنهاد کردند که مالى را از ایشان بگیرد و میان آنان و یاجوج و ماجوج

سدى ببندد که مانع از تجاوز آنان بشود. ذوالقرنین پیشنهاد آنها را پذیرفت و به آنها گفت: ” آنچه را خدا در

اختیار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد مى‏کنید) مرا با نیرویى یارى کنید، تا میان شما و آنها

سپس از آنها خواست یاریش کنند."قطعات بزرگ آهن براى من بیاورید (و آنها را به روى هم چیند) تا کاملا

میان دو کوه را پوشانید، سپس گفت (آتش در اطراف آن بیافروزید و) در آتش بدمید، (آنها دمیدند) تا قطعات

آهن را سرخ و گداخته کرد، گفت (اکنون) مس ذوب شده براى من بیاورید تا به روى آن بریزم.(سرانجام آن

چنان سد نیرومندى ساخت) که آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمى‏توانستند نقبى در آن ایجاد کنند."(96 و 97کهف)

پس از بنای سد، ذوالقرنین گفت: “این از رحمت پروردگار من است اما هنگامى که وعده پروردگارم فرا رسد

آن را در هم مى‏کوبد و وعده پروردگارم حق است.”

این سد خود رحمتى از پروردگار بود، یعنى نعمت و سپرى بود که خداوند با آن اقوامى از مردم را از شر یاجوج

و ماجوج حفظ فرموده و وقتی وعده خدا رسد آن را در هم می کوبد و منظور از وعده، وعده‏اى است که

پروردگار در خصوص آن سد داده بوده که به زودى یعنى در نزدیکى‏هاى قیامت آن را خرد مى‏کند، در این صورت

وعده مزبور پیشگویى خدا بوده که ذو القرنین آن را خبر داده و یا همان وعده‏اى است که خداى تعالى در باره

قیام قیامت داده است و گفته شده شکسته شدن سد ذوالقرنین از نشانه های قیامت است.

درباره اینکه ذوالقرنین چه کسی بوده نظرات متعددی وجود دارد ،اما در روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و

اهل بیت(علیهم السلام) آمده:” او پیامبر نبود بلکه بنده صالحى بود.”

و درباره اینکه این دو قوم یاجوج و ماجوج که بودند نیز نظرات زیادی وجود دارد.

در برخی روایات آمده که از نژاد ترک از اولاد یافث بن نوح بودند، و در زمین فساد مى‏کردند. ذو القرنین سدى

را که ساخت براى همین بود که راه رخنه آنان را ببندد.

در بعضى روایات دیگر آمده که این قوم از نظر نیروى جسمى و شجاعت به حدى بوده‏اند که از هیچ حیوان و

یا درنده و یا انسانى نمى‏گذشتند مگر آنکه آن را پاره پاره کرده مى‏خوردند. و نیز از هیچ کشت و زرع و یا

درختى نمى‏گذشتند مگر آنکه همه را میچریدند، و از هیچ نهرى برنمى‏خورند مگر آنکه آب آن را می‏خوردند و آن

را خشک مى‏ کردند.

و نیز روایت شده که سه طائفه بوده‏اند، یک طائفه مانند ارز بوده‏اند که درختى است بلند. طائفه دیگر طول

و عرضشان یکسان بوده و از هر طرف چهار زرع بوده‏اند، و طائفه سوم که از آن دو طائفه شدیدتر و قوى‏تر

بودند هر یک دو لاله گوش داشته ‏اند که یکى از آنها را تشک و دیگرى را لحاف خود مى‏ کرده، یکى لباس

تابستانى و دیگرى لباس زمستانى آنها بوده اولى پشت و رویش داراى پرهایى ریز بوده و آن دیگرى پشت و

رویش کرک بوده است. بدنى سفت و سخت داشته‏اند. کرک و پشم بدنشان بدنهایشان را مى ‏پوشانده.

و روایت شده که قامت هر یک از آنها یک وجب و یا دو وجب و یا سه وجب بوده است.

و همچنین در روایات آمده که یاجوج یک قوم و ماجوج قومى دیگر و امتى دیگر بوده ‏اند، و هر یک از آنها چهار

صد هزار امت و فامیل بوده‏اند، و به همین جهت جز خدا کسى از عدد آنها خبر نداشته.

در تورات در کتاب “حزقیل” فصل سى و هشتم و فصل سى و نهم، و در کتاب رۆیاى “یوحنا” فصل بیستم از

آنها به عنوان “گوگ” و “ماگوگ” یاد شده است که معرب آن یاجوج و ماجوج مى‏باشد.

به گفته علامه طباطبائى در “المیزان” از مجموع گفته‏هاى تورات استفاده مى‏شود که ماجوج یا یاجوج و

ماجوج، گروه یا گروه‏هاى بزرگى بودند که در دوردست‏ترین نقطه شمال آسیا زندگى داشتند و مردمى جنگجو

و غارتگر بودند.

 

 

چگونگی تبدیل گناهان صغیره به کبیره.


از چیزهائی که گناه صغیره را کبیره می کند ، مسرت و خوشحالی از گناه مرتکب شده است ؛ زیرا لازمه? ایمان به خدا و روز جزا اندوهناک

شدن و پشیمان گردیدن از گناهی است که کرده هر چند صغیره باشد .

خوشحالی بر گناه:

لذت بردن از گناه و شادمانى هنگام انجام گناه ، از امورى است كه گناه را بزرگ مى كند و موجب كیفر بیشتر مى شود. در اینجا به چند

روایت توجه كنید:

امیرمؤ منان على (علیه السلام) فرمود: بدترین بدها كسى است كه به انجام بدى خوشحال گردد. ( عیون الحكم و المواعظ، ص294)

و نیز فرمود: كسى كه از انجام گناه ، لذت ببرد خداوند ذلّت را به جاى آن لذّت به او مى رساند. (عیون الحكم والمواعظ، ص436)

امام سجاد (علیه السلام) فرمود: از شاد شدن هنگام گناه بپرهیز، كه این شادى بزرگتر از انجام خود گناه است . ( بحارالانوار، ج75، ص159)

به عبارتی دیگر میتوان بیان کرد که ؛ از چیزهائی که گناه صغیره را کبیره می کند ، مسرت و خوشحالی از گناه مرتکب شده است ؛ زیرا

لازمه? ایمان به خدا و روز جزا اندوهناک شدن و پشیمان گردیدن از گناهی است که کرده هر چند صغیره باشد چنانچه پیغمبر اکرم (صلّی

الله علیه وآله وسلم) می فرماید: « کسی که کارهای نیکش او را شاد و اعمال زشتش او را اندوهناک سازد او مؤمن است. »( بحارالانوار ، ج 73، ص321)

از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت شده است که در موقع گناه به گناهی که به نظر خودت کوچک است منگر، بلکه به بزرگی

خداوندی بنگر که مخالفت او را می کنی. (بحار الانوار، ج 73 ، ص346)

رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: « کسی که گناهی کند در حالی که خندان باشد داخل در آتش می شود درحالی که

گریانست.» و همچنین فرمود : « چهار چیز در گناه بدتر از خود گناه است: کوچک شمردن گناه، افتخار کردن به آن، خوشحالی از آن و اصرار

کردن به آن .»( خصال صدوق ، ج1 ،ص 115)

کوچک شمردن گناه (استصغار الذنب):

استصغار گناه یعنی کسی که گناه صغیره ای از او سر زد هر گاه گناه خود را کوچک و ناچیز بشمارد و خود را سزاوار عقوبت الهی نداند

گناهش کبیره و مستحق قهر خداست ؛ زیرا در این حال نهی خدا را خوار دانسته و از راه بندگی بیرون رفته است و به تصریح روایات چنین

گناهی آمرزیده شدنی نیست .

برای روشن تر شدن موضوع مثالی را بیان می کنیم :

اگر كسى سنگى به سوى ما پرتاب كند، ولى بعداً پشیمان شده و عذرخواهى كند، ممكن است او را ببخشیم ، ولى اگر سنگ ریزه اى به ما

بزند، و در مقابلِ اعتراض بگوید: این كه چیزى نیست ، بى خیالش . او را نمى بخشیم ، زیرا این كار، از روح استكبارى او پرده برمى دارد و

بیانگر آن است كه او گناهش را كوچك مى شمرد. به این روایات در این زمینه توجه کنید.