10 سو الی که خد اوند از ما نخو اهد پرسید .

10 سو الی که خد اوند از ما نخو اهد پرسید .


خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس‌هایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می‌کردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می‌شدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.

 خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می‌کردی؟

شهادت امام سجاد (ع)



یعقوب کربلا چه قدر گریه می کنی

از صبح زود تا به سحر گریه می کنی

یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد

داری برای چند نفر گریه می کنی؟

وقتی که چشم هات می افتد به معجری

حق داری ای عزیز اگر گریه می کنی

این طفل را به جان خودت آب داده اند

دیگر چرا میان گذر گریه می کنی

از صبح تا غروب فقط نیزه می زدند

داری به قتل صبر پدر گریه میکنی

چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده

یعقوب کربلا چقدر گریه می کنی!

با دیدن اسیر کجا می رود دلت

با دیدن فقیر کجا می رود دلت

 

شهادت امام سجاد علیه السلام

امام سجاد، اسوه زهد و تقوا و نمونه صبر شکیبایى و مظهر آمیختگى علم و حلم پس ازایفاى وظیفه الهى خود و حفظ ارزشهاى دین و پاسدارى از تشکل شیعى در سخت ترین ادوارسیاسى - اجتماعى -، در سال 95 هجرى قمرى به لقاى پروردگار و وصال معبود خویش شتافت .
در تاریخ وفات آن حضرت سال 94،95 و 96 هجرى قمرىگفته شده است ولى پیشینه دارترین و معتبرترین نقلمربوط به سال 95 هجرى قمرى مى باشد.
البته جز این نقلها، برخى مورخان به سالهاى92، 93، 99، 100نیز اشاره کرده اند. بنابراین ، اگر نقل مشهور را در سال ولادت و نیز رحلت امام سجاد - علیه السلام - سال 38 هجرى و 95 قمرى - ملاک قرار دهیم ، عمر شریف وى هنگام وفات 57 سال بوده است . دو سال آن مقارن با روزگار خلافت على بن ابى طالب ع ره و ده سال آن در دورانامامت عموى گرامیش - حسن بن على ع و ده سال در روزگار زعامت حسین بن على ع بوده و 34 سال آن به دوران امامت خود آن حضرت اختصاص داشته است .
و اما آرا در زمینه ماه و روز رحلت آن حضرت نیز مختلف است . بیشتر نویسندگان ورز دوازدهم محرم را متذکرشده اند. و برخىروزهاى 18، 19، 22 و 25 محرم را مطرح کرده اند و نیز نقلى ، روز 14 ربیع الاول را احتمال دادهاست .
درباره علت شهادت امام سجاد - علیه السلام - و چگونگى وفات آن پیشواىصالحان ، عمده تاریخنگاران تصریح کرده اند، ولید بن الملک ، ایشان را مسموم ساخته وآن را حضرت در نتیجه همان مسمومیت درگذشته است .
بعضى هم نوشته اند که هشام بنعبدالملم در روزگار خلافت ولید، امام على بن الحسین - علیه السلام - را مسموم کردهاست .
اما میان این دو نظر، تنافى و تعارضى وجود ندارد. زیرا طبیعى است که هرچند برنامه مسومیت امام سجاد از سوى دستگاه خلافت - ولید - ریخته شده و فرمان آنتوسط شخص خلیفه صادر گشته باشد، کسان دیگرى مجرى آن برنامه و فرمان خواهند بود. زیرا مسایل سیاسى و اجتماعى و همچنین محبوبیت امام سجاد - علیه السلام - در میانمردم و معروفیت وى به علم و زهد و تقوا، هرگز به حاکمان این جراءت را نمى داده استکه به طور مستقیم با آن حضرت رویا رو شوند و به ستیز برخیزند و با زمینه هاى قتل وىرا به طور علنى فراهم آورند.
بر این اساس ، بعید نمى نماید که هشام بن عبدالملکبه دستور بردارش ‍ ولید مرتکب چنین جنایتى شده باشد و ولید و هشام هر دو کشنده امامسجاد بوده باشند.


مدفن على بن الحسین علیه السلام
بدنمطهر زین العابدین علیه السلام کنار امام حسن مجتبى علیه السلام در قبرستان بقیع مدفون گشت
بقیع زمین کوچکىاست که بسیارى از بزرگان اسلام را در خود جاى داده است . از آن جمله چهار امام شیعه - امام حسن مجتبى علیه السلام ، امام زین العابدین علیه السلام ، امام محمد باقر علیه السلام و امام جعفرصادق - علیه السلام - میباشد.
در گذشته زمان ، مسلمانان و شیفتگان اسلام و اهلبیت ، به تجلیل آبادى این مکان همت گماشته و براى هر یک از این بزرگان ، حرم وبارگاهى بنا کرده بودند . اما سوگمندانه ، و هابیان در شوال 1344 هجرى قمرى اینآثار را تخریب کردند و همه را با خاک یکسان نمودند!از آن این پس ، رفتار ناشایست وهابیان و حکام حجاز همواره از سوى محافل اسلامى مورد انتقاد شدید قرار داشته ودارد.
در این مدت تلاشهاى زیادى صورت گرفت تا شدید وضع اسفبار بقیع به صورتنخستین آن برگردد و بى حرمتها پایان یابد. اما على رغم قولهاى مساعدى که گاه حکامحجاز داده اند، هرگز قدم مثبتى در این راستا برداشته نشده است . و در حالى کهشاهزادگان هوسران و خوشگذران در مجلل ترین کاخها به سر مى برند و دشمنان خلق و خداو بیگانگان و دشمنان اسلام در آن کاخها استقبال مى کنند و ثروت و امکانات جهاناسلام را به پاى غرب و صهیونیسم بین الملل نثار مى نمایند، مرقد بزرگان و شایستهترین چهره هاى دینى مسلمانان ، چون گورستانى متروک مورد بى مهرى و بى اعتنایى قراردارد و شعائر اسلامى مورد سخت ترین بى حرمتیها واقع شده است

 

عاشق خدا باشید .

1385

از صحبت پنچ کس حذر کنید : یکی دروغگوی، که همیشه با وی در دروغ باشی . دوم از احمق ، که آن وقت که سود تو خواهد ، زیان تو بود و نداند .سیوم بخیل ، که بهترین وقتی از تو ببُرد. چهارم بد دل ، که در وقت حاجت تو را ضایع کند . پنجم فاسق ، که تو را به یک لقمه بفروشد و کمتر لقمه یی طمع کند.
حق- تعالی- را در دنیا بهشتی است و دوزخی : بهشت عافیت است و دوزخبلاست . عافیت آن است که کار خود به خدای - عزّ وجلّ - باز گذاری و دوزخ آن است که کار خدای با نفس خویش گذاری .
اگر صحبت اعدا ، مضر بودی اولیا را به آسیه ضرر بودی از فرعون . و اگر صحبت اولیا ، نافع بودی اعدا را ، منفعتی بودی زن نوح و لوط را .ولکن بیش از قبضی وبسطی نبود .
خشوع در نماز چیست ؟ - آن که اگر تیر به پهلوی وی زنند در نماز خبر ندارد - .
باید آدمی به گونه ای باشد که گر در وقت بامداد برخیزد و نداند که تا شب خواهد زیست ؟
اگر تو خدای را پرستی به عبادت آسمانیان و زمینیان، از تو نپذیرد تا باورش نداری‌؟
هر که سه چیز دوست دارد ، دوزخ بدو از رگ گردنش نزدیک تر بود : یکی طعام خوش خوردن ، دوم لباس خوش پوشیدن ، سیوم با توانگران نشستن .
“من عرف اللّه ،لا یخُفی علیه شیءٌ ” هر که خدای -عزّ وجلّ - را شناخت ، هیچ چیز بر وی پوشیده نماند .
” عرفتُ ربّی بربّی ” هر که خدای را به خدای داند ، همه چیز بداند .
” السّلامة فی الوحدة ” سلامت در تنهایی است وتنها آن بود که فرد بود در وحدت ، و وحدت آن بود که خیال غیر در نگنجد ، تا سلامت بود . اگر تنهایی به صورت گیری درست نبود که “الشّطانُ مع الواحد و هو عن الِأ ثنین اَبعد ” - شیطان با تنهایان است و از دو تن دورتر است - .
بر تو باد که دایم دل را حاضر داری ، تا غیر رد او راه نیابد .

آلزایمر چیست؟

آلزایمر


نوعی اختلال مغزی است که فرد مبتلا را به فراموشی دچار می سازد. در این بیماری، سلولهای مغز به تدریج تخریب شده و فرد دچار فراموشی می شود، به طوریکه دیگر قادر نیست خاطرات گذشته را به یاد بیاورد و یا رویدادهای جدید را در مغز خود شکل دهد.

در صورت پیشرفت بیماری، حافظه دراز مدت هم تحت تأثیر قرار گرفته و در نهایت منجر به فوت می شود.


عوامل مؤثر در ایجاد آلزایمر:

1-
مهمترین عامل، سن است. مطالعات نشان داده ، میزان ابتلا به این بیماری برای کلیه سنین1درصد، ولی برای افراد 65 سال و بیشتر 5 درصد است. این میزان پس از 65 سالگی به ازای هر 5 سال افزایش عمر، دو برابر می شود.

2-
عامل دیگر ارث است . 40 درصد از مبتلایان به آلزایمر از دخالت عوامل ارثی ، به این بیماری مبتلا گشته اند.

3-
عواملی از قبیل ضربه ها یا آسیب هایی که به جمجمه وارد می شود ، دیابت، عدم تحرک ، داشتن وزن اضافی، افزایش فشار خون و کلسترول در بروز و پیشرفت این بیماری نقش دارند.
4-
رژیم غذایی سرشار از کالری و چربی نیز ، احتمال ابتلا به بیماری آلزایمر را در افرادی که از لحاظ ژنتیکی مستعد هستند
افزایش می دهد.

سیر و سرانجام بیماری:

پیشرفت بیماری را به 3 مرحله می توان تقسیم کرد:

مرحله اول:
مرحله ای است که در آن اختلال حافظه رفته رفته نمایان می شود. بیمار در این مرحله از عهده کارهای روزمره شخصی برمی آید. ولی اداره امور اجتماعی نظیر خرید و کارهای بانکی برای او دشوار است.

مرحله دوم:
در این مرحله اختلال حافظه پیشرفت می کند و علائم روانی - رفتاری نظیر ترس، اضطراب، افسردگی، بی خوابی و بی قراری دیده می شود. بیمار قدرت تشخیص زمان و مکان را از دست می دهد و گویش او دچار اختلال می گردد. در این مقطع از بیماری، فرد قادر به مراقبتهای شخصی می باشد.

مرحله سوم:
در این مقطع اختلال حافظه تا به آنجا پیشرفت می کند که بیمار حتی نامش را فراموش می کند، قدرت تکلم او تقریباً از بین رفته و عضلاتش سفت می شود، بلع غذا برای او مشکل شده و دیگر قادر نیست از بستر خارج شود .

به تدریج دچار زخمهای بستر می شود و کنترل اعمال دفعی را نیز دست می دهد.

راههای پیشگیری از ابتلا به آلزایمر:

1-
عواملی چون تغذیه سالم، ورزش و کنترل وزن از بروز این بیماری جلوگیری می کند.

2-
استفاده از داروهای کاهش دهنده کلسترول و فشار خون در عدم ابتلا به این بیماری ، مؤثر واقع می شود.

3-
حفظ سلامتی در دوران جوانی، یکی دیگر از عوامل مؤثر در پیشگیری از بیماری آلزایمر است، چون این بیماری در دوران جوانی به سراغ فرد می آید و بعد از گذشت 20 تا 30 سال علائم اولیه آن بروز می کند.

4-
افرادی که در برنامه غذایی خود از ویتامین های C,Eاستفاده می کنند، کمتر به این بیماری مبتلا می شوند.

5-
یافته های آماری نشان داده است میزان ابتلا به آلزایمر در افرادی که کار فکری منظم انجام می دهند، کمتر است.

شایان ذکر است ، بیش از 12 میلیون نفر در سراسر جهان مبتلا به بیماری آلزایمر هستند و انتظار می رود تا سال 2025 این رقم به 22 میلیون نفر افزایش یابد.

کرامتی از حضرت عباس (ع) و افسر روسی

کرامتی از حضرت عباس (ع) و افسر روسی

مرحوم حاج ملاّ محمود زنجانی که به حاج ملاّ آقا جان شهرت داشت ، پس از جنگ جهانی اول با پای پیاده به عراق و زیارت عتبات عالیات شتافت .

در مسیر راه در شهر خانقین برای نماز به مسجد رفت و در آنجا با یک نفر افسر سابق بلشویک که به صورت عجیبی هدایت یافته بود، آشنا شد و جریانی را از او شنیده که خواندنی است این شما و این هم داستان مورد اشاره ، او فرمود:
در شهر خانقین برای ادای نماز به مسجد رفتم و در آنجا مرد سفید پوست درشت و فربهی را دیدم که مثل شیعه ها نماز می خواند از این موضوع تعجب کردم خدایا او که مال شمال روسیّه است .
نمازش تمام شد، نزدیکش رفتم و پس از عرض سلام از لهجه اش یقین پیدا کردم که او روسی است .
با این وصف از وطن و مذهبش پرسیدم ، گفت : دوست عزیز من اهل لنینگراد شوروی هستم و در جنگ اول جهانی افسر و فرمانده دو هزار سرباز روسی بودم و ماموریتم تسخیر کربلا بود.
بیرون شهر اردو زده و در اوج آمادگی در انتظار دریافت فرمان یورش به کربلا بودیم که شبی در عالم رؤ یا شخصیّت گرانقدری را دیدم که نزدم آمد و با من به زبان روسی سخن گفت و خطاب به من فرمود: دولت روس در این جنگ شکست خورده است و این خبر فردا به عراق می رسد و از پی انتشار خبر شکست روس ، همه سربازان روس که در عراق مستقرّ هستند به دست مردم کشته می شوند و تو برای نجات خویش از مرگ ! به دست مردم ، اسلام را برگزین .

گفتم : سرورم شما کیستید؟ فرمود: من عباس قمربنی هاشم هستم . شیفته جمال پرفروغ و کمال وصف ناپذیر و بیان گرم و گیرای او شدم و همانجا به راهنمایی او اسلام آوردم .
آنگاه فرمود: برخیز و از نیروهای ارتش روس فاصله بگیر.
گفتم : آقا کجا بروم ؟ فرمود:
نزدیک مقرّ فرماندهی ات اسبی است بر آن سوار شو که تو را به نجف می رساند و آنجا پیش وکیل و شخصیت مورد اعتماد خاندان ما سیدابوالحسن برو.
گفتم : سرورم : من تنها ده نفر مامورمراقب دارم چگونه بروم ؟ فرمود:
آنها همه مست افتاده اند و متوجّه رفتن تو نخواهند شد.
از خواب بیدار شدم و خیمه خویش را عطر آگین و نورانی احساس کردم ، با عجله لباس خود را پوشیدم و حرکت کردم ، مراقبین و پاسداران من مست بودند.
من از میان آنها گذشتم امّا گویی متوجّه نشدند.
در نزدیک قرارگاه خویش اسبی آماده بود سوار شدم و آن مرکب با شتاب پس از مدّتی کوتاه مرا در شهری پیاده کرد.
در بهت و حیرت بودم که دیدم در خانه ای باز شد و مرد کهنسال و منوّری بیرون آمد و به همراه او یک شیخ بود که با من به زبان روسی سخن گفت :
مرا به منزل دعوت کرد، از او پرسیدم :
دوست عزیز آقا کیست ؟
پاسخ داد: همان مرد فرزانه و بزرگی که حضرت عباس (ع) شما را به سوی او فرستاده و پیش از رسیدن شما، سفارشتان را به او نموده .
بار دیگر اسلام آوردم و آن مرد بزرگ ، به شیخ دستور داد که دستورات اسلام را به من بیاموزد و شگفت انگیزتر اینکه روز بعد هم خبر شکست دولت بلشوی روس در عراق انتشار یافت و عربهای خشمگین و به جان آمده ، به سربازان روسی یورش بردند و همه را قتل عام کردند.
پرسیدم : شما اینک اینجا چه می کنید؟
گفت : هوای نجف بسیار گرم است به همین جهت آیت الله اصفهانی در تابستان ها که هوای اینجا بهتر است مرا به اینجا می فرستد.
پرسیدم : آیا باز هم حضرت عباس (ع ) را زیارت کرده ای ؟
گفت : گاهی ما را هم مورد عنایت قرار می دهد. (۱)


۱- کرامات الصالحین ، ۲۳۱