خمیازه کشیدن

این خمیازه، عجب پر راز است!





مشغول صحبت کردن با فردی هستید و او وسط حرفتان خمیازه می‌کشد. شما فکر می‌کنید که او احتمالا از صحبت هایتان خسته شده است، اما در همان حال شما هم بلافاصله خمیازه می‌کشید و اینجاست که ماجرا جالب می‌شود.

این اتفاق پشت سر هم رخ می‌دهد و شما تنها با نگاه کردن به خمیازه ی یک فرد دیگر، شروع به خمیازه کشیدن می‌کنید.هر کس دیگری هم که در حال تماشا کردن شما باشد، خمیازه می‌کشد.

دانشمندان در حال تلاش هستند تا بفهمند این اتفاق به چه دلیل رخ می‌دهد و چیزی که تا کنون دستگیر آن ها شده، این است که خمیازه شدیدا واگیر دارد.

“شدیدا واگیر” به این معنی است که برای خمیازه کشیدن لازم نیست حتی فردی را ببینید که در حال خمیازه کشیدن است، بلکه حتی اگر صدای خمیازه او را بشنوید، خمیازه می‌کشید. حتی ممکن است همین لحظه که در حال خواندن این مطلب هستید ، خمیازه بکشید!

 

احساس همدردی با خمیازه!

تحقیقات بر روی خمیازه کشیدن نشان می دهد، حالتی که شما پس از خمیازه کشیدن یک فرد پیدا می‌کنید، بیشتر به احساس همدردی شبیه است. به این معنا که شما خمیازه می‌کشید تا احساسات فرد مقابلتان را درک کنید. این حرف حتما برایتان عجیب است اما به هر حال میزان همدردی شما با فرد مقابلتان با تعداد خمیازه‌هایی که همراه او می کشید رابطه مستقیم دارد.

“احساس همدردی” رابطه مستقیمی با رشد “شناختی و معرفتی” شما دارد. ما می‌دانیم که از سنین کودکی، احساس همدردی که والدین مان با ما دارند، بر روحیات ما تاثیر می‌گذارد. اگر والدین در حالات مختلف با فرزندشان همدردی نکنند، این کمبود مطمئنا در بزرگی بر روحیه او تاثیر مستقیم خواهد داشت.

پس احساس همدردی بسیار مهم است. اما واقعا ممکن است خمیازه‌های ادامه ‌دار ما و فرد مقابلمان به احساس همدردی ربطی داشته باشد؟

محققان دانشگاه “لیدز” انگلستان در تحقیقی سعی کردند تا رازهای خمیازه را کشف کنند. آنها با انتخاب 40 دانشجوی روانشناسی و 40 دانشجوی مهندسی کار خود را آغاز کردند.

دانشجویان هر کدام در اتاقی با فردی ناشناس که از طرف محققان انتخاب شده بود و مدام خمیازه می‌کشید، تنها شدند. فرد ناشناس دقیقا در هر دقیقه، 10 خمیازه می‌کشید و مسلما دانشجویان را تحت تاثیر قرار می‌داد.

پس از این امتحان، دانشجویان مورد یک تست روانشناسی قرار گرفتند. آنها 40 حالت مختلف چشم را که هر کدام توصیف احساسی متفاوت داشتند، در مقابل خود دیدند و پاسخ‌های آنها بسیار جالب بود.

دانشجویان روانشناسی که به خاطر نوع رشته‌ تحصیلی شان بیشتر روی افراد تمرکز می‌کنند، در طول مدت حضورشان در اتاق، حدود 5/5 خمیازه کشیدند و از 40 سئوال تست، 25 نمره به دست آوردند.

تفاوت‌ها زیاد نبود، اما برای محققان ارزشمند بود، زیرا خانم ها که گفته می‌شود از آقایان احساساتی‌تر هستند و بیشتر همدردی می‌کنند، در نمراتشان فرقی با آقایان نداشتند.

این تحقیق برای محققان روشن کرد که خمیازه دقیقا با احساس همدردی رابطه مستقیم دارد و از قسمت پشتی مغز ناشی می‌شود که “همدردی” از آن نشات می‌گیرد.

این که این دو با هم رابطه مستقیم دارند کاملا واضح است، اما علت آن هنوز در حال بررسی است.

 

گستردگی خمیازه

تنها انسان‌ها نیستند که خمیازه می‌کشند، بلکه شامپانزه‌ها هم بسیار اهل خمیازه کشیدن هستند. جالب است بدانید که شامپانزه‌ها هم دقیقا مثل انسان‌ها به شکل مداوم با نگاه کردن به یکدیگر خمیازه می‌کشند. شامپانزه‌های جوان نیز مانند کودکان با دیدن خمیازه دیگر افراد خانواده‌شان هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهند، اما هر چه سن آنها بالاتر می‌رود، این اتفاق بیشتر و بیشتر می‌شود.

 

چرا خمیازه؟

آنچه تا کنون برای بیشتر دانشمندان روشن شده، این است که خمیازه معمولا در حالات روحی پر استرس و یا خستگی شدید به وجود می‌آید.

وقتی خمیازه می‌کشید، خون بیشتری به مغزتان می‌رسد و باعث می‌شود که هوشیارتر شوید. پس، از خمیازه کشیدن پرهیز نکنید، مگر این که در محلی باشید که خمیازه کشیدنتان باعث شود دیگران فکر کنند بی حوصله هستید.

بدون شرح

 

میهمان عزیز ایرانیان

ضریح مطهر امام حسین ( ع)





شعر

سینه


قرار بوده شما راز اشک‌ها باشی
بهانه‌ی همه‌ی گریه‌های ما باشی

مقیم چشم پرآب اهالی گریه
سوار کشتی غم، مرد ناخدا باشی

همیشه حسن ختام تمام منبرها
در اوج خطبه شما ختم قصه ها باشی

کسی بدون شما تا خدا نخواهد رفت
قرار بوده شما جاده‌ی خدا باشی

بدون سجده به تربت بناست صدها سال
پی قبولی یک رکعت و دعا باشی

قبول! قبر شما سینه‌های ما… اما
بناست شب به شب جمعه کربلا باشی

بیا به مجلسمان! دل تو را ندیده ولی
به چشم گریه‌کنانت تو آشنا باشی

اگر به صورت ما دست خویش را بکشی
امیر چهره سپیدان روسیا باشی

چند تصویر زیبا از محرم

 

 

 

 

 

داستان کوتاه

دل سوختن ازرائیل


روزی رسول خدا (ص) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر(ص) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:

1- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.
۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (ص) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.