روز کودک

به مناسبت روز کودک


شانزدهم مهر برابر با یازدهم اکتبر هر سال، روز جهانی کودک نام گذاری شده است؛ روزی که باید دیده ها را خوب گشود و این انسان های کوچک را با دقت بیشتری نگریست. فرصتی مناسب تا افق بهتری را برای حل مسائل و مشکلات کودکان باز کنیم و با تحقیق در وظایف، حقوق و عوامل رشد و تعالی کودکان، آینده ای روشن برایشان رقم بزنیم. کودکان ایران اسلامی، آینده سازان این مملکت و امیدهای روشن فردای این آب و خاک هستند؛ کودکانی که در پرتو تعالیم روشنی بخش اسلام، رشد می یابند و سکّان کشتی فردای این مرز و بوم را به دست می گیرند.




انسان کوچک
کودک یک انسان است و هر انسانی به شخصیت خویش علاقه مند و نیازمند ارج گذاری است. احترام به کودک، یکی از عوامل مهم پرورش شخصیت او به شمار می رود. کودکی که مورد احترام و تجلیل قرار گیرد، بزرگوار، شریف و با شخصیت بار می آید و برای حفظ شخصیت خویش از کارهای زشت پرهیز می کند. کودکی که مورد احترام پدر و مادر قرار گیرد، از رفتار آنان تقلید می کند و به دیگران و پدر و مادر احترام می گذارد. کودک، انسانی کوچک و قابل احترام است و از توهین و تحقیر آزرده خاطر می شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:«مبادا فردی از مسلمانان را کوچک بشمارید و تحقیر کنید که کوچک آنان، نزد خدا بزرگ است».

ریحانه خوشبو
کودک، موهبتی الهی است که خود منشأ نعمت های بی شمار دیگر است. وجود کودک در خانه، فضای آن را از برکت و مهر و مودت لبریز می کند. فرزند پاره تن والدین و گلی از گل های بهشت است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «فرزند شما در هفت سال اول، برگ خوشبویی بر ساقه درخت وجودتان است». کودک یعنی نشاط، زندگی، عشق و امید. او گلی است که به امانت به دست پدر و مادر سپرده شده تا در راه تکامل و پرورش او بکوشند، به منزل مقصودش برسانند و زمینه های رشد و بالندگی او را فراهم آورند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرموده است: «فرزند شایسته، گلی است از گل های بهشت».

دوران کودکی
یکی از دگرگونی های نیک در تعلیم و تربیت، توجه به اهمیت دوران کودکی است که شخصیت انسان در آن پی ریزی می شود. بسیاری از نابسامانی های روانی و اخلاقی انسان، از تربیت نادرست در دوران کودکی سرچشمه می گیرد. دوران کودکی در برابر دوره های دیگر زندگی هم، نقش زیربنایی دارد. بسیاری از نگرش ها و ارزش ها و نیز عادت ها و ویژگی هایی که در دوران کودکی در وجود کودک شکل می گیرد، در تمام مراحل زندگی باقی می ماند و بر آینده شخص اثر می گذارد. حضرت علی علیه السلام خطاب به فرزندش می فرماید: «بی تردید دل کودک، چون زمینی کشت نشده و آماده پذیرش هر بذری است که در آن افکنده شود. پس به تربیت تو شتافتم، پیش از آنکه دلت سخت شود و خاطرت به چیزی اشتغال یابد».

در ادامه بخوانید

صفحات: 1· 2

برترین بانو

از کرانه کوثر



فاطمه! ای گلواژه آفرینش!

کجا زبان ما را رسد که وصف تو گوییم و کجا به اندیشه ما آید که ذکرتو آریم، و کجا توان قلم بود که نقش حسن تو نویسد و کدام آینه است که درخشش نور تو را بتاباند.

فاطمه! ای بزرگ بانو!

ای نام تو، جامع کمالاتت که گویای عصمت آتش سوز توست. ای آن که دامنت، رسالت سردار توحید را پرورد. ای آن که مهر رخت،خورشید فروزان مریم و آسیه و خدیجه را فزونتر است; چرا که جهان بانوان را تو سروری. ای آن که شهد شهادت سوزانت را ازچشمه صداقت و اخلاص چشیده ای. ای آن که بر گرده گیتی، دوریحانه مصطفی(ص) را مادری، پس نقش آفرین کربلای 61 تویی; آری تویی. ای آنکه بر در بهشت، نامت نقش بسته است، تو مظهر خشم خدایی، تو جلوه گاه رضای حقی.

و تو ای نامت، زینت آرای آستانه بهشت، تو چه دیدی؟ چه کشیدی که جز خدای، خبر ندارد! آن فرشته که تسلیت بخش دل آزرده و به غم نشسته ات بود، چه می گفت؟ چگونه تسلیتت می داد؟

فاطمه! ای دختر رسالت!

ای به حق واصل! ای ناجی شانه های در بند بردگی! همه می گفتند: این دختر رسول خداست، او فرزند رهبر ماست. ولی تو یادگار همسرت را از گردنت باز می کنی، و گردنی را با بهای آن آزاد می سازی، چرا که مایه مسرت قلب پیامبر است.

فاطمه! ای زایر قبر شهیدان!

تو گلواژه شهادتی. تو بهشتیان را جلوداری. تو مظهر حیایی. چه کسی را رسد که فردای قیامت در مسیرت سر بر آرد. ای خلایق! سر فرودآرید! چشم فرو بندید که حیا می آید. پس چگونه بود که همین دیروز،آری آن روز که در سوگ بودی، تو را حرمت نداشتند؟ چه کسی درخانه توحید را پاس نداشت؟ چه کسی جمع بهشتیان را پریشان کرد؟تو را پدر، «شافعه » خواند چرا که بانوان بهشتی به شفاعت تو دربهشت خانه گزینند.

فاطمه! ای واژه خوشبختی!

تو واژه خوشبختی را معنا بخشیدی. تو توحید را خانه داری کردی.دستی که چرخ هدایت را می گرداند، همو آسیای کوچک خانه خویش را برای پخت گرده نانی می چرخاند. شاهدش دست پینه بسته و تاول زده است. همو که در کنار خندق برای پدر، گرده نانی می برد، وهمو که شمشیر مجاهد مردی چون علی مرتضی(ع) را می شوید، و هموکه در دفاع از ولایت و فدک که مظهر افشای دوزخیان و دشمنان سامری نسب بود، به خطابه می نشیند، آری، همو غنچه دامن خویش را به سینه می چسباند تا از گریه باز ایستد و مهر مادر بچشد.

در دامه بخوانید

صفحات: 1· 2

خبر علمی

مصرف انار ابتلا به سرماخوردگی را کاهش می دهد.



حضرت محمد (ص) فرموده اند: “هرکس انار بخورد، کينه و دشمني را از خود دور کرده است.”


يك كارشنزس تغذيه اظهار داشت وجود ويتامين C موجود در انار در كم خوني و فقرآهن و پيشگيري از ابتلا به سرماخوردگي كه در فصل پاييز افزايش مي‌يابد موثر است.
يوسف نقيايي كارشناس تغذيه در گفت وگو با خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) منطقه يزد، گفت ارزش غذايي در صد گرم ميوه انار حاوي 60 كيلو كالري انرژي،1 گرم پروتئين- 1گرم چربي-260ميلي گرم پتاسيم است كه پتاسيم از عناصري است كه براي پيشگيري از ناراحتي‌هاي قلبي عروقي توصيه مي‌شود.

وي با اشاره به 5 ميلي گرم آهن موجود در انار گفت اين مقدار آهن در خون سازي و پيشگيري از فقر آهن و كم خوني موثر است.

اين كارشناس تغذيه يادآور شد انار داراي ويتامين‌هاي گروه B است كه عمدتا اين ويتامين‌ها در واكنش شيميايي ضروري بدن نقش دارند، همچنين ويتامين B1 كه در پيشگيري از ناراحتي عصبي موثر است.

نقيايي با بيان اين كه خوردن انار با هسته براي افرادي كه ناراحتي گوارشي ندارند، توصيه مي‌شود- گفت از موادي كه در انار حائز اهميت است- وجود مواد پلي فنوليك، آنتي سيامين- اسيدالاژيك كه جزء رنگدانه‌هاي موجود در انار بوده و در جلوگيري از سرطان سينه و پروستات نقش به سزايي دارد.

وي افزود انار در بهبود تصلب شرايين- ‌پيشگيري از آلزايمر و كاهش فشار خون- كلسترول و درمان كم خوني نقش به سزايي دارد.

وي گفت ‌آنتي اكسيدان موجود در انار سه برابر چاي سبز است كه نشان از اهميت انار در پيشگيري از بيماري‌هاي قلبي عروقي دارد.

نقيايي يادآور شد انار در جلوگيري از پوكي استخوان در بعد از يائسگي نقش مهمي داشته و مصرف آن براي زنان سالمند توصيه مي‌شود.

وي در پايان خاطرنشان كرد ‌اخيرا با تكنولوژي‌هاي جديد- از هسته انار روغني استخراج مي‌شود كه اثرات بسيار مفيدي در بدن داشته و حاوي امگا 3 و اسيد چرب اشباع نشده بوده و مانع از ابتلا به بيماري‌هاي قلبي و عروقي مي‌شود.

داستان کوتاه


 "قیمت تجربه”


مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت

او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد

دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های

چندین میلیون دلاری با اوتماس گرفتند

آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند

و هیچ کسی نتوانسته بود اشکال را رفع کند بنابراین، نومیدانه به او متوسل شده بودند

که در رفع بسیاری از این مشکلات موفق بوده است.

مهندس، این ا مر را به رغبت می پذیرد. او یک روز تمام به وارسی دستگاه می پردازد

و در پایان کار، با یک تکه گچ علامت ضربدر روی یک قطعه مخصوص دستگاه می کشد

و با سربلندی می گوید: اشکال اینجاست

آن قطعه تعمیر می شود و دستگاه بار دیگر به کار می افتد.

مهندس دستمزد خود را ۵۰۰۰۰ دلار معرفی می کند.

حسابداری تقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی می کند

و او بطور مختصر این گزارش را می دهد:

بابت یک قطعه گچ: ۱ دلار و بابت

دانستن اینکه ضربدر را کجا بزنم: ۴۹۹۹۹ دلار !

بزرگداشت مولوی

زندگی نامه مولانا جلال الدین محمحد بلخی مشهور به مولوی


 

 

نام مولانا بناًبر قول اغلب تذکره نویسان محمد و لقب او جلال الدین است و تمامی موُرخان ،او را بدین نام و لقب نام برده اند. احمد افلاکی از بهاُ ولد نقل می کند که: “خداوند گار من از نسل بزرگ است” و اطلاق خداوندگار با عقیده الوهیت بشر که این دسته از صوفیه معتقدند وسلطنت وحکومت ظاهری وباطنی اقطاب نسیت به مرید ا ن خود در اعتقاد همهُ صوفیان تناسب تمام دارد از همین نظر است وبه همین منا سبت بعضی ا قطاب به آخر و اول اسم خود لفظ شاه اضافه کرده اند. لقب مولوی نیز که از دیر زمان میان صوفیه و دیگران بدین استاد حقیقت بین اختصاص دارد، در زمان خود وحتی تا قرن نهم نیز شهرت نداشته و ممکن است این لقب از روی عنوان دیگر یعنی مولاناُ روم گرفته شده باشد. درمنشا ت قرن ششم ،القا را ” به مناسبت ذکر جناب وامثال آن ” پیش از آنها با یاً نسبت استعمال کرده اند، مثل: جناب اوحدی ، فاضلی اجلی، و میتوان گفت اگر اطلاق مولوی هم از این قبیل بود و به تدریج بدین صورت یعنی با حذف موصوف ، مولانا روم اختصاص یافته باشد و مًوید این احتمال آنست که در نفحات الانس این لقب بد ین صورت ” خدمت مولوی” به کرات در طی ترجمهً حال او بکار رفته است لیکن در شرح حال وی نه درین کتاب و نه در منابع قدیمتر، مانند تاریخ گزیده و در تارومناقب العارفین کلمه مولوی نیامده است. شهرت مولوی به مولانا “روم” مسلم است به صراحت از گفتهَ حمداﷲ مستوفی و قول اغلب تذکره نویسان مستفاد میگردد و در مناقب العارفین هر کجا لفظ مولونا ذکر میشود مراد همان جلال الدین محمحد است. احمد افلاکی در عنوان او لفظ سراﷲ الا عظم آورده ودرضمن کتاب به هیچ وجه بدین نام اشاره نکرده و در ضمن کتب دیگر هم دیده نشده است. مولد مولانا شهر بلخ است، و ولادتش در ششم ربیع الاول سنه ۶۰۴ هجری قمری اتفاق افتاده و علت شهرت او به رومی و مولا ناً روم همان طول اقامت وی در شهر قونیه که اقامتگاه اکثر عمر و مدفن اوست بوده، لیکن خو روی همواره خویش را از مردم خراسان شمرده واهل شهرخود را دوست می داشته و از یاد آنان فارغ نبوده است. نسبتش به گفته بعضی ، از جانب پدر به ابوبکر صدیق می پیوندد و اینکه مولونا در حق فرزند معنوی خود حسام الدین چلبی گوید: “صدق ابن الصدیق رضی اله عنه وعنهم الارموی الاصل المشسب الی الشیخ المکرم بما قال ایست کرد یا وا صبحت عربیا” دلیل این عقیده توان کرفت ،چه مسلم است که صدیق در اصطلاح اهل اسلام لقب ابوبکر است وذیل آن به صراح می رساند که نسبت حسام الدین به ابوبکر بالا صاله نیست بلکه از جهت انحلال وجود اوست در شخصیحت و وجود مولوی که مربی ومرشد او زادهُ ابوبکر صدیق است وصرفنظر از این معنی ،هیچ فایدهُ برذکر انتساب اصلی حسام الدین به ارمیه و نسبت او از طریق انحلال و قلب عنصر به شیخ مکرم یعنی ابوبکر مرتب نمیگردد. پدر مولونا محمد بن حسین خطیبی است، که بهاو الدین ولد معروف شده واو را سلطان العلماُ لقب داده اند وپدر او حسین بن احمد خیطبی، به روایت ا فلاکی از افاضل روز گار و علامه زمان بوده ،چنانکه رضی الدین نیشابوری درمحظروی تلمذ می کرده، و مهشور چنانست که ما در بهاوُ الدین از خاندان خوارزمشیان بوده ولی معلوم نیست که بکدام یک از سلا طین آن خاندان انتساب داشته و احمد افلاکی را دخت علاوُالدین محمد خوارزمشاه ، جلال الدین خوارزمشا وجامی دختر علاوالد ین محمد بن خوارزمشاه، و امین احمد رازی وی را وخت علاوالدین صمد خوارزمشاه میپندارد واین اقوال مورد اشکال است چه آنکه علاوالدین محمد خوارزمشاه پدر جلال الدین است نه عم او سلطان تکش جز علاوُالدین صمد پادشاه معرف “متوفی ٦۱۷ ” فرزند دیگر بدین نام ولقب نداشته و نیز جز و فرزندان ایل ار سلان بن اتسز هیچکس به لقب و نام علاوالدین محمد شناخته نگردیده و مسلم است که بها والدین ولد هنگام وفات ۸۵ ساله بوده ووفات او به روایت امین احمد رازی در سنه ۶۲۸ واقع گردیده وبنابر ولادت او مصادف بوده است با سال ۵۴۳ ودر این تاریخ علاوالدین محمد خوارزمشاه بوجود نیامده و پدر او تکش خوارزمشاه نیز قدم در عالم هستی ننهاده بود. قطع نظر از آنکه وصلت محمد خوارزمشاه با حسین خیطبی که در تاریخ صوفیان وسایر طبقات ،نام و نشانی ندارد به هیچ روی درست نمیآید وچون جامی وامین احمد رازی در شرح حال مولونا به روایات کرامت آمیز دور از حقیقت افلاکی اتکا کرده اند پس در حقیقت به نظر منبع جدید ،اقوال آنان را شاهد گفته افلاکی نتوان گرفت ولی دولتشاه مولف آتشکده که با منابع دیگر سروکارداشته اند از نسبت بهاُوالدوله به خوارزمشاهیان به هیچ وجه سخن نرانده واین قضیه را به سکوت گذرانیده اند. پس مقررگردید که انتساب بهاُ ولد به علاُوالدین محمد خوارزمشاه به صحت مقرون نیست و اگر اصل قضیه یعنی پیوند حسین خیطبی با خوارزمشاهیان ثا بت ومسلم باشد و به قدر امکان در روایات افلاکی و دیگران جانب حسن ظمنا مراعات شود باید گفت که حسین خطیبی با قطب الدین محمد بن نوشتیکین پدر اتسز “التولی سنه۵۲۱


در ادامه بخوانید

صفحات: 1· 2