ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
شنبه 95/07/24
از پاهایی که نمیتوانند تو را به ادای نماز ببرند،
انتظـار نداشته باش که تو را به بهـشت ببرند.
شنبه 95/07/24
به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س) جلسه ای در صبحگاه با سخنرانی سر کار خانم کبودی مسئول تربیتی مدرسه با موضوع فضیلت گریه برای امام حسین (ع ) و انواع گریه در این حوزه مبارکه برگزار گردید
ایشان جلسه را با دعای سلامتی امام زمان (عج ) آغاز کردند و در ابتدا حدیثی از امام رضا (ع) بیان کردند «(روز عاشورا ) ، چشم های ما را به زخم نشاند و اشک های ما را جاری ساخت ،عزیز ما را در سرزمین کربلا خوار کرد و تا پایان عالم ، اندوه و بلا را برای ما به ارث گذاشت . گریه کنندگان باید بر فردی چون حسین گریه کنند ، چون گریه گناهان بزرگ را از بین می برد » البحار 44/283
گاهی قطرات اشک پیام آور هدف ها است آنها می خواهند بگویند با امام حسین (ع) همراه و با هدف او هماهنگ وپیرو مکتب او هستند ممکن است این کار را با دادن شعار های آتشین یا سرودن اشعار و حماسه ها ابراز دارند این قطرات اشک اعلان وفاداری به اهداف مقدس یاران امام حسین و پیوند دل و جان با آنهاست مسلما این نوع گریه بدون آشنایی با اهداف امام ممکن نیست
ایشان در ادامه گریه را به چند دسته تقسیم کردند :
1.بکاء الرحمه که پیامبر (ص) در فقدان از دست دادن پسرش ابراهیم گریه کردند 2.بکاء الفقدان گریه کردن برای از دست دادن چیزی . انسان زمانی گریه می کند که چیزی را از دست می دهد یا دردی متحمل می شود پس عامل عمده گریه در فقدان منفعت است 3.بکاء المعرفت که گریه شناخت مقام انبیا ء و اولیای خداوند است .
پنجشنبه 95/07/22
شهادت تدام بخش عزت و افتخار حسینی را تسلیت عرض می نمایم .
کاروان اهل بیت به سرپرستی امام زین العابدین علیه السلام پس از واقعه کربلا و اسارت، سرانجام به سوی مدینه حرکت کردند. نزدیک مدینه مردم شهر گریه کنان و ناله زنان به استقبال کاروان آمدند. فضا یکباره غرق شیون و ناله شد. امام زین العابدین علیه السلام با اشاره دست مردم را ساکت کردند. آن گاه لب به سخن گشودند و فرمود:«سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است. مهربان، فرمانروای روز جزا و خالق همه موجودات است. خداوندی که از ادراک عقل ها دور و در عین حال نزدیک، و رازهای نهان نزد او آشکار است. ما در برابر گرفتاری روزگار، دردهای جانسوز، مصیبت های دلخراش و حوادث تلخ و دردناک خدا را سپاس می گوییم. ای مردم، خداوند، که سپاس او می گوییم، ما را به مصیبت های بزرگ و سهمگین و ضربه بزرگی که بر پیکر اسلام وارد شد، آزمایش کرد».
امام سجاد علیه السلام که در دوران امامت خویش در محدودیت شدیدی به سر می برد و حاکمان مستبد اموی سایه شوم خود را بر شهرهای اسلامی گسترده بودند و اهل ایمان از ترس مال و جان خود مخفی می شدند، با اتخاذ صحیحترین تصمیم ها و موضعگیری های مناسب و بجا و با استفاده از مؤثرترین شیوه ها توانست از فرهنگ عاشورا و دستآوردهای ارزشمند آن -که همان عزت و افتخار ابدی برای اسلام و مسلمانان و بلکه برای جهان بشریت بود- به صورت شایستهای پاسداری کرده و راه حماسه آفرینان کربلا را تداوم بخشد و یاد و نام و خاطره سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیهما السلام را جاودانه ساخته و بر بلندای تاریخ ابدی نماید.
از بهترین روشهای امام سجاد علیه السلام برای پاسداری از فرهنگ عاشورایی اسلام، که حکایت از بینش عمیق و زمانشناسی آن حضرت دارد، عرضه نیایشهای عرفانی و روشنگر می باشد .
دعاهای حضرت سیدالساجدین علیه السلام که در مجموعه های ارزشمندی همچون صحیفه سجادیه، مناجات خمسة عشر، دعای ابو حمزه ثمالی، نیایشهای روزانه و . . . گرد آمده است، دل هر شنونده عارف و اندیشمندی را می لرزاند و توجه به معانی بلند و با شکوه آن، تشنگان وادی کمال و معرفت را سیراب می سازد.
امام زین العابدین(ع) پس از بازگشت به مدینه، به مدت 34 سال امامت شیعیان را بر عهده داشت و در این مدت نیز با حوادث و رویدادهای بزرگی روبرو گردید ولی به حول و قوه الهی از همه آن ها با سربلندی و سرافرازی عبور کرد.
این امام همام پس از پنجاه و هفت سال زندگی، در محرم سال 95 قمری، بر اثر زهری که به دستور ولید بن عبدالملک اموی به آن حضرت خورانیده شد، در مدینه منوره به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در جوار قبر مطهر عمویش امام حسن مجتبی(ع) به خاک سپرده شد.
درباره تاریخ شهادت امام زین العابدین(ع)، گرچه تمامی مورخان و سیره نگاران، اتفاق دارند که این واقعه عظیم در ماه محرم واقع شد، ولی در تعیین روز و سال وقوع آن، اتفاق نظر و دیدگاه واحدی وجود ندارد. برخی از آنان، روز دوازدهم محرم، برخی هیجدهم محرم و برخی دیگر بیست و پنجم محرم را روز شهادتش می دانند. هم چنین درباره سال شهادتش با این که اکثر مورخان، سال 95 را ذکر کرده اند، برخی سال 94 قمری را بیان نموده اند.
سه شنبه 95/07/20
در سپیدهدم روز دهم محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى امام حسین (ع) یارانش را فراخواند تا نماز صبح را اقامه کنند. همراهان سی و دو سوار و چهل تن پیاده بودند. امام به یاران و اصحابش نگاه کرد. آنها را اندک در عدد و فراوان در ایمان و عقیده یافت هر نفر از آنها برابر با بیستنفری بود که در باطن بزدل و ترسو بودند.امام حسین (ع) سپاه را به سه جبهه تقسیم نمود. سمت راست به رهبری زهیر بن قبن، سمت چپ به سرپرستی حبیب بن مظاهر و در قلب سپاه، خود ایشان اهلبیت (ع) و دیگر یاران ایستادند. پرچم را به دست برادرش عباس داد که او بهترین نیزهانداز، بیباکترین و نیرومندترین افراد بود.
عمر بن سعد دستور داد تا لشکرش را که متشکل از سی هزار نفر پیاده و سواره بود، منظم کنند. عبدالله بن زهیر بن سلیم ازدی را بر اهالی مدینه گمارد. عبدالرحمن بن ابی سبره حنفی را بر اهالی مذحج و اسد، قیس بن اشعث را بر اهالی ربیعه، کنده و حر بن یزید ریاحی را در رأس اهالی تمیم و همدان قرارداد. سپس این عده را به دو قسمت تقسیم کرد. قسمت راست که امیر آن عمرو بن حجاج زبیدی بود و قسمت چپ که در رأس آن شمر بن ذیالجوشن عامری قرار داشت.
آنگاه لشکر را به دو بخش پیاده و سواره تقسیم نمود. فرماندهی پیاده با شبث بن ربعی و سواره با عزره بن قیس احمسی بود و پرچم را به دست غلامش ذوید داد.
از امام زینالعابدین (ع) نقلشده است که فرمود:
صبح عاشورا، چون سپاه دشمن بر امام حسین (ع) رو آورد، امام دست به دعا برداشت و عرض کرد: بار الها! در هر اندوهی، تکیهگاهی و در هر سختی امید منی. در هر حادثه ناگواری که بر من آید، پشت و پناه و ذخیره منی! چهبسا غمی که در آن دل، خوار و دشمن، شاد میشد و من آن را به درگاهت آورده و به تو شکوه کردم، تا از جز تو بریده و تنها به تو رو آورده باشم و تو گشایش دادی و آن را از من راندی. پس تو دارنده هر نعمت و صاحب هر نیکی و مقصد اعلای هر خواستهای.
امام تصمیم گرفت که برای آخرین بار با عمر بن سعد ملاقات کرده و حجت نهایی را بر او تمام کند تا برای او دیگر عذری نماند. لذا او را فراخواند و به او چنین فرمود:
ای عمر، تو چنین میاندیشی که مرا میکشی و یزید حکومت ری را به تو میدهد! به خدا سوگند که از آن سیراب نخواهی شد و این مطلبی است حتمی. هر چه میخواهی انجام بده که نه در دنیا و نه در آخرت به شادی نخواهی رسی. مانند این است که من سر تو را بر چوبدستی میبینم که کودکان به آن سنگ زده و آن را هدف گرفتهاند.
امام (ع) همه راههای هدایت و ارشاد به راه راست را به کار برد تا از جنگ جلوگیری کند زیرا که او صاحب دعوت خیر و سلامتی، دعوت به اسلام بود. تنها زمانی که تیر چون باران بهسوی سپاه امام روانه شد، در این هنگام امام تصمیم به جنگ گرفت تا آنها به امر خداوند بازگردند.
بعد از شروع جنگ پیدرپی اصحاب امام (ع) کشته میشدند و چون یک نفر یا دو نفر از آنان به شهادت میرسید پیدا بود، ولی از لشکر انبوه ابن سعد هر چه کشته میشد، نمودار نبود.
موقع نماز زهیر بن قین و سعید بن عبدالله از شدت تیرها سست شد و بر زمین افتاد و گفت: خدایا سلام مرا به پیامبرت برسان و آنچه از درد و زخم به من رسیده به او بگو که من از یاری ذریه رسول خدا، ثواب تو را خواهانم.
پس روی به امام کرد و گفت: ای پسر رسول خدا آیا راضی شدی؟ امام فرمود: تو قبل از من به بهشت میرسی.
عصر عاشورا، پس از جنگهای بسیاری که امام (ع) داشت، لحظهای برای استراحت ایستاد. در این هنگام سنگی از سوی دشمن آمد و بر پیشانی ایشان نشست که خون از آن جنبش کرد. امام خواست که با جامه، خون از چهره پاک کند که تیری سه شعبه و مسموم بر سینه حضرت نشست.
امام صادق (ع) دراینباره میفرماید: در پیکر جدم، جای سی و دو زخم نیزه و چهل و چهار ضربت شمشیر دیده شد.
جبه سیاه فامی که بر تن آن حضرت بود براثر ضربت شمشیر و نیزه پاره شده بود.
السلام علیالحسین و علی علی بن حسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین .
سه شنبه 95/07/20
در سپیدهدم روز دهم محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى امام حسین (ع) یارانش را فراخواند تا نماز صبح را اقامه کنند. همراهان سی و دو سوار و چهل تن پیاده بودند. امام به یاران و اصحابش نگاه کرد. آنها را اندک در عدد و فراوان در ایمان و عقیده یافت هر نفر از آنها برابر با بیستنفری بود که در باطن بزدل و ترسو بودند.امام حسین (ع) سپاه را به سه جبهه تقسیم نمود. سمت راست به رهبری زهیر بن قبن، سمت چپ به سرپرستی حبیب بن مظاهر و در قلب سپاه، خود ایشان اهلبیت (ع) و دیگر یاران ایستادند. پرچم را به دست برادرش عباس داد که او بهترین نیزهانداز، بیباکترین و نیرومندترین افراد بود.
عمر بن سعد دستور داد تا لشکرش را که متشکل از سی هزار نفر پیاده و سواره بود، منظم کنند. عبدالله بن زهیر بن سلیم ازدی را بر اهالی مدینه گمارد. عبدالرحمن بن ابی سبره حنفی را بر اهالی مذحج و اسد، قیس بن اشعث را بر اهالی ربیعه، کنده و حر بن یزید ریاحی را در رأس اهالی تمیم و همدان قرارداد. سپس این عده را به دو قسمت تقسیم کرد. قسمت راست که امیر آن عمرو بن حجاج زبیدی بود و قسمت چپ که در رأس آن شمر بن ذیالجوشن عامری قرار داشت.
آنگاه لشکر را به دو بخش پیاده و سواره تقسیم نمود. فرماندهی پیاده با شبث بن ربعی و سواره با عزره بن قیس احمسی بود و پرچم را به دست غلامش ذوید داد.
از امام زینالعابدین (ع) نقلشده است که فرمود:
صبح عاشورا، چون سپاه دشمن بر امام حسین (ع) رو آورد، امام دست به دعا برداشت و عرض کرد: بار الها! در هر اندوهی، تکیهگاهی و در هر سختی امید منی. در هر حادثه ناگواری که بر من آید، پشت و پناه و ذخیره منی! چهبسا غمی که در آن دل، خوار و دشمن، شاد میشد و من آن را به درگاهت آورده و به تو شکوه کردم، تا از جز تو بریده و تنها به تو رو آورده باشم و تو گشایش دادی و آن را از من راندی. پس تو دارنده هر نعمت و صاحب هر نیکی و مقصد اعلای هر خواستهای.
امام تصمیم گرفت که برای آخرین بار با عمر بن سعد ملاقات کرده و حجت نهایی را بر او تمام کند تا برای او دیگر عذری نماند. لذا او را فراخواند و به او چنین فرمود:
ای عمر، تو چنین میاندیشی که مرا میکشی و یزید حکومت ری و گرگان را به تو میدهد! به خدا سوگند که از آن سیراب نخواهی شد و این مطلبی است حتمی. هر چه میخواهی انجام بده که نه در دنیا و نه در آخرت به شادی نخواهی رسی. مانند این است که من سر تو را بر چوبدستی میبینم که کودکان به آن سنگ زده و آن را هدف گرفتهاند.
امام (ع) همه راههای هدایت و ارشاد به راه راست را به کار برد تا از جنگ جلوگیری کند زیرا که او صاحب دعوت خیر و سلامتی، دعوت به اسلام بود. تنها زمانی که تیر چون باران بهسوی سپاه امام روانه شد، در این هنگام امام تصمیم به جنگ گرفت تا آنها به امر خداوند بازگردند.
بعد از شروع جنگ پیدرپی اصحاب امام (ع) کشته میشدند و چون یک نفر یا دو نفر از آنان به شهادت میرسید پیدا بود، ولی از لشکر انبوه ابن سعد هر چه کشته میشد، نمودار نبود.
موقع نماز زهیر بن قین و سعید بن عبدالله از شدت تیرها سست شد و بر زمین افتاد و گفت: خدایا سلام مرا به پیامبرت برسان و آنچه از درد و زخم به من رسیده به او بگو که من از یاری ذریه رسول خدا، ثواب تو را خواهانم.
پس روی به امام کرد و گفت: ای پسر رسول خدا آیا راضی شدی؟ امام فرمود: تو قبل از من به بهشت میرسی.
عصر عاشورا، پس از جنگهای بسیاری که امام (ع) داشت، لحظهای برای استراحت ایستاد. در این هنگام سنگی از سوی دشمن آمد و بر پیشانی ایشان نشست که خون از آن جنبش کرد. امام خواست که با جامه، خون از چهره پاک کند که تیری سه شعبه و مسموم بر سینه حضرت نشست.
امام صادق (ع) دراینباره میفرماید: در پیکر جدم، جای سی و دو زخم نیزه و چهل و چهار ضربت شمشیر دیده شد.
جبه سیاه فامی که بر تن آن حضرت بود براثر ضربت شمشیر و نیزه پاره شده بود.
السلام علیالحسین و علی علی بن حسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین .