تقویت تمرکز مثبت.

برخي از راهكارهاي تقويت تفكر مثبت عبارتند از:
1-تقویت عزت نفس : نسبت به خودمان احساس خوبي داشته باشيم و خود را خوب، توانا و باارزش بدانيم.
2- فهرستي از صفات مثبت خود تهيه كنيم و راه‌هاي تقويت آنها را بيابيم و سعی کنیم که آنها را افزایش دهیم.
3- فهرستي از افكار منفي خود در طي روز تهيه و سعي كنيم براي هر فكر منفي يك فكر مثبت معادل بيابيم تا به كمك آن بتوانيم با افكار منفي مقابله كنيم.
4- سعي كنيم در گفتار و برخوردهاي روزانه از كلمات و جملات مثبت استفاده كنيم، مثلاً در ملاقات با ديگران به جاي استفاده از جمله «خسته‌ نباشيد» كه داراي بار منفي و القاي حس خستگي است، از جملات «خدا قوت»، «شاد باشيد» و يا «پر انرژي باشيد» استفاده كنيم.
5- افكار خود را متوجه خوبي‌ها و جنبه‌هاي مثبت زندگي كنيم تا با مرور زمان مثبت‌نگر شويم.
6- با خوش‌بيني سعي كنيم، دستورهايي به ذهن خود بدهيم كه انديشه‌هاي جديد مثبت شكل گيرند.
7- هر روز صبح كه از خواب بر مي‌خيزيم با نگاه كردن به يك منظره یايك تابلوي نقاشي زيبا و يا نام خداوند روز خود را با نشاط و خوش‌بيني آغاز كنيم.
8- از افراد منفي‌نگر يا موقعيت‌هايي كه باعث ايجاد افكار ناخوشايند و منفي مي‌شوند دوري و سعي كنيم كمتر با آنها برخورد داشته باشيم.
9- به مشكلات به عنوان محكي براي ارزيابي توانايي‌هاي خود نگاه كنيم و هرگز نتيجه بدي را پيش‌بيني نكنيم، زيرا مشكلات فقط به اندازه‌اي مهم هستند كه ما آنها را مهم مي‌پنداريم.
10- به لحظات و خاطرات زيبا و دوست‌داشتني گذشته خود فكر و سعي كنيم آنها را تكرار نماييم.[1]

پی نوشت :
1. سایت مركز مشاوره مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)

 

داستان جذاب شیطان.

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.

 

در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

 مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد ودر همان نقطه مجدداً زمین خورد!

 او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

 در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.

 مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید))..

 از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.

 مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد

رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.

 مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.

 مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.

 مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

 مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد..

 شیطان در ادامه توضیح می دهد:

((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))

 

وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید.

من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به

راه مسجد برگشتید.

 به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما

بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.

 بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.


نتیجه داستان:

کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید

چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر

دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.

این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.

 

..

خاطرات شهداء.

آخر شب بود . نشسته بود لب حوض داشت وضو می گرفت. مادر بهش گفت : پسرم تو که همیشه نمازت رو اول

وقت می خوندی چی شده که … ؟! البته ناراحت نباش حتما کار داشتی که تا حالا نمازت عقب افتاده محمد رضا

لبخندی زد و بعد از اینکه مسح پاشو کشید گفت : الهی قربونت برم مادر ! نمازم رو سر وقت مسجد خوندم . دارم

تجدید وضو می کنم تا با وضو بخوابم ؛ شنیدم هر کس قبل خواب وضو بگیره و با وضو بخوابه ، ملائکه تا صبح براش

عبادت می نویسن.  شهید محمدرضا میدان دار

منبع : مجموعه همکلاسی آسمانی 5-2-41 ص 47

تو نیکی کن ودر دجله انداز......

وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ[1]؛

و هرگز امر نيك (از اعتقاد و كردار و گفتار) با امر بد يكسان نيست (پس بدى هايى را كه به تو مى رسد) با

بهترين روش دفع كن، به طورى كه به ناگاه آن كه ميان تو و او دشمنى است (چنان شود كه) گويى

دوستى گرم و خويشاوند است