همیشه بهای خوشبختی ثروت نیست.

در گذشته، پیرمردی بود که از راه کفاشی گذر عمر می کرد …

او همیشه شادمانه آواز می خواند، کفش وصله می زد و هر شب با عشق و

امید نزد خانواده خویش باز می گشت.

و امّا در نزدیکی بساط کفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛

تاجر تنبل و پولدار که بیشتر اوقات در دکان خویش چرت می زد و شاگردانش

برایش کار می کردند، کم کم از آوازه خوانی های کفاش خسته و کلافه شد …

یک روز از کفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟

کفاش گفت روزی سه درهم

تاجر یک کیسه زر به سمت کفاش انداخت و گفت:

بیا این از درآمد همه ی عمر کار کردنت هم بیشتر است!

برو خانه و راحت زندگی کن و بگذار من هم کمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا

کلافه کرده …

کفاش شکه شده بود، سر در گم و حیران کیسه را برداشت و دوان دوان نزد

همسرش رفت.

آن دو تا روز ها متحیر بودند که با آن پول چه کنند …!

از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فکر اینکه مبادا آن پول را از دست بدهند

آرامش نداشتند، خلاصه تمام فکر و ذکرشان شده بود مواظبت از آن کیسه ی زر …

تا اینکه پس از مدتی کفاش کیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت ،

کیسه ی زر را به تاجر داد و گفت :

بیا ! سکه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده .

*
*

پول، همیشه خوشبختی به همراه ندارد و هر چیزی به حد و اندازه اش برای

انسان خوب است.

احترام به استاد.

 

علّامه حسن‌زاده‌آملی نقل کرده است: بنده حریم اساتید را بسیاربسیار حفظ می‌کردم. سعی

می‌کردم در حضور استاد به دیوار تکیه ندهم، چهار زانو بنشینم، حرفی را زیاد تکرار نکنم، چون ‌و

چرا نمی‌کردم که مبادا سبب رنجش استاد شود. یک روز محضر آقای مهدی الهی قمشه‌ای

نشسته بودم.

خم شدم و کف پای ایشان را بوسیدم. ایشان برگشتند و به من فرمودند: چرا این کار را کردی؟!

گفتم: من لیاقت ندارم که دست شما را ببوسم. برای بنده این کار مایۀ مباهات است، خب چرا

این کار را نکنم؟1

چرا خداوند گناه ابلیس را بعد از آن همه عبادت نبخشید؟!

 

در قرآن کریم آمده است که خداوند، ابلیس را پس از آن همه عبادت، فقط به خاطر امتناع از یک

سجده، معذب کرد. چرا از او نگذشت؟ او که ارحم الراحمین است.

توحید در الوهیت یعنی اینکه تنها در برابر او سر به خاک بگذاریم و در مقابل هیچ کس دیگری سر

به خاک فرو نبریم. اله یعنی معبودِ واحد. توحید در الوهیت یعنی توحید در معبود، یعنی من جز

خدای واحد، هیچ کس دیگری را نمی‌پرستم. شیطان لعین و رجیم این‌گونه بود. یعنی توحید در

الوهیت را داشت، او گفت من نمی‌خواهم غیر تو را بپرستم. اجازه بده من تنها در برابر تو سر به

خاک بگذارم. بنابر این او از این امتحان سربلند بیرون آمده بود. اما یک مطلب دیگر وجود داشت و

آن مرحله دوم توحید بود که آخرین مرحله است. کسی که آن توحید را بپذیرد، توحیدش تمام

است و موحد است. اوست که موحدِ مقبول و فرمان‌بر است.

توحید در ربوبیت یعنی قبول اینکه قانون، قانونِ خداوند است. من جز در برابر قانون خداوند، در

مقابل قانون دیگری سر فرود نمی‌آورم. هر چه او گفته می‌پذیرم و اطاعت می‌کنم. شیطان اله

واحد را پذیرفته یعنی توحید در الوهیت داشت اما قانون خداوند متعال را نپذیرفت. خدای متعال

فرموده بود آدم را سجده کن، اما شیطان از این امر سر باز زد و قانونی را که خداوند فرموده بود،

قبول نکرد. ابلیس ربّ واحد را نپذیرفته بود.

برخی از مردم، گناه خویش و دیگران را دانه‌ای، زمانی یا (به قول معروف کیلویی) محاسبه

می‌کنند! مثلاً می‌گویند: فقط یک یا ده بار این گناه را انجام دادم و یا طول مدت گناه من فقط یک

ساعت، یا 70 سال بود، پس چرا چنین نتیجه (عذاب) سنگینی دارد؟! اما محاسبه‌ی خدا چنین

نیست. خدا هم گناه را می‌بیند و هم آثار آن تا آخر الزمان را می‌بیند و همه را در نامه‌ی اعمال

هر کس ثبت و نزد امام زمان هر عصری [و لوح محفوظ] احصاء می‌نماید:

«إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» (یس، 12)

ترجمه: البته این ماییم كه مرده‏ ها را زنده مى‏كنیم و آنچه را از پیش فرستاده ‏اند (از عمل‏هاى

حال حیات) و آثار (پس از مرگ) آنها را مى‏ نویسیم، و همه چیز را در امام آشكار به طور فراگیر

برشمرده‏ ایم.

پس وقتی فرد می‌گوید: من فقط یک دروغ گفتم، یا …، خبر ندارد که دروغش چه آثار سوء و

مستمری گذاشته است. چه سرنوشت‌هایی در طی نسل‌ها را تغییر داده است؛ و همین‌طور

است بزرگی گناه یک سجده نکردن ابلیس.

گناه، یعنی سرپیچی از فرمان خدا که در نظام آفرینش، نتیجه‌اش هلاکت و فلاکت (معذب شدن)

عبد است. پس هیچ گناهی، کم یا کوچک نیست. چنان چه امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند:

«بزرگ‌ترین گناه آن است که صاحبش (مرتکبش) آن را کوچک بشمارد».

خاصيت شگفت انگيز اطاعت از خدا.

امام حسن عليه السلام :  

من عبد الله، عبد الله له کل شي ء.( ميزان الحكمة،ج3،ص527)
 

کسي که خدا را بندگي نمايد، خداوند هم همه چيز را فرمانبردار او گرداند.
 

حجاب

 

   قرآن زیباترین و ادب آمیزترین کتابى ست که بر بشر ظهور کرده است .در این کتاب زیبا با

لطافت و الفاظى زیبا و ادبى بسوى زنان خطاب نازل شده است.خطابهایى که بسوى زنان نازل

شده خاصیتهاى زیبایى را داراست که برایتان بیان خواهم کرد:


۱- انسانیت زن را آشکار ساخته است و به این موجود بصورت یک جنس مورد طمع مردان

ننگریسته و بر همین اساس خطاب بگونه ای آمده تا به مردان آموخته شود که سخن با زن

بایستی بسیار دقیق و محترم باشد و اهانت آمیز و نیش دار نباشد.

علت اینکه در صفت پوشش زنان سخن از موارد شهوت انگیزی ( نام اندام زن ) نیامده ، اینست

که الله تعالی خالق این موجود زیباست و اینست که خود به خلقش احترام دارد و اینست که

نخواسته به زن بگوید که من تو را با اینگونه آفرینش ، کمتر و پایینتر از مردان قرار دادم تا تو

همیشه رنج بکشی و از خودت شرمت آید و نتوانی از خود دفاع کنی!؟

الله تعالی به این خلق خودش نشان داده که من تو را می شناسم زیرا خلقت کردم و اینست که

می دانم تو سخن مرا می فهمی پس لازم نیست حرفهایی را برایت بگویم تا دیگران که تو را

نمی شناسند قدر تو را اشتباه بفهمند.

و اینست که الله تعالی به خلق خود اینگونه خطاب آورده است:

 

 "یا ایها النبی قل لازواجک وبناتک ونساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنى

ان یعرفن فلا یؤذین وکان الله غفورا رحیما”

اى پیامبر، به همسران خود و دختران خود و همسران مؤمنان بگو که لباس هاى خود را بلند

کنند تا تمام بدنشان را در بر بگیرد و بپوشاند زیرا این کمترین حدیست که بوسیله اش (بعنوان

زنان پرهیزگار) شناخته خواهند شد و مورد اهانت قرار نخواهند گرفت. خداست عفو کننده،

مهربان ترین. سورة الأحزاب - الآیة ۵۹

 

“وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر

منها ولیضربن بخمرهن على جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او ابائهن او اباء

بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن

او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا

على عورات النساء ولا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن وتوبوا الى الله جمیعا

ایها المؤمنون لعلکم تفلحون”

و به زنان ایمان آورده بگو که نگاه شان را پایین و بدور از نامحرمان دارند و پاکدامنی خود را حفظ

کنند و آرایشها .و زینتهای خود را آشکار نسازند مگر آنچه ظاهر شدنش ضروریست و مانعی

ندارد ( صورت و دو کف دست ) و روسریهایشان را بر گردن و سینه افکنند و زیبایی هایشان را

آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا فرزندانشان یا فرزندان

شوهرانشان یا برادرانشان و  یا پسران برادران و خواهرانشان یا زنانشان و برده های خود یا

مردانی که رغبت جنسی در آنان نیست یا کودکانی که هنوز به اندام زنان اطلاع نیافتند .

و پاهایشان را بر زمین نزنند ( که صدا دهد ) زیرا اینگونه خود را به نمایش می نهند و زینت خود

( اندام ) خود را آشکار می سازند و همگی ایمان آورندگان بایستی بسوی خدا بازگردید تا

رستگار شوید.سورة ۲۴ - آیة ۳۱