زندگینامه شهید ردانی پور.

به سال 1337 ﻫ..ش در یکی از خانه‌های قدیمی منطقه مستضعف‌نشین (پشت مسجد امام) شهر     اصفهان

متولد شد . پدرش از راه‌کارگری و مادرش از طریق قالی‌بافی مخارج زندگی خود     را تأمین و آبرومندانه زندگی

می‌کردند و از عشق و محبت سرشاری نسبت به ائمه‌اطهار     (ع) و حضرت زهرا س برخوردار بودند . تا آنجا که با

همان درآمد ناچیز جلسات     روضه‌خوانی ماهانه در منزلشان برگزار می‌شد  .

او که از بیت صالحی برخاسته بود و به لحاظ مذهبی ، خانواده‌ای مقید و متدین داشت ، تحصیل در هنرستان

را به دلیل جو طاغوتی و فاسد آن زمان تحمل نکرد و از محیط آن کناره گرفت و با مشورت یکی از علما به

تحصیل علوم دینی پرداخت .شهید ردانی پور سال اول طلبگی را در حوزه علمیه اصفهان سپری کرد . پس از

آن برای ادامه تحصیل و بهره‌مندی از محضر فضلا و بزرگان راهی شهر قم شد و در مدرسه حقانی به درس خود

ادامه داد . مدرسه حقانی در آن زمان بنا به فرموده شهید بهشتی (ره)پذیرای طلابی بود که از جهت اخلاقی

ایمانی و تلاش علمی نمونه بودند . او نیز که از تدین اخلاق حسنه بینش و همت والایی برخوردار بود به عنوان

محصل در این حوزه پذیرفته شد او که با سخت کوشی و تحمل مشقتها آشنایی دیرینه‌ای داشت ، حتی در

ایام تعطیل از کار و کوشش غافل نبود .ایشان حدود شش سال مشغول کسب علوم دینی بود . با نضج گرفتن

انقلاب اسلامی با تمام وجود در جهت ارشاد و هدایت مردم وارد عمل شد و با استفاده از فرصتها برای تبلیغ به

مناطق محروم کهکیلویه و بویراحمد و یاسوج سفر کرد و درسازماندهی و هدایت حرکت خروشان مردم

مسلمان آن خطه تلاش فراوانی را ازخود نشان داد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلام:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه شهید ردانی پور با عضویت در شورای فرماندهی سپاه یاسوج

فعالیتهای همه جانبه خود را آغاز کرد . او با بهره‌گیری از ارتباط با حوزه علمیه قم در جهت ارائه خدمات

فرهنگی به آن منطقه محروم حداکثر تلاش خود را به کار بست و در مدت مسئولیت یک ساله‌اش در سمت

فرماندهی سپاه یاسوج به سهم خود اقدامات مؤثری را به انجام رساند . درگیری با خوانین منطقه و مبارزه با

افرادی که به کشت تریاک مبادرت می‌ورزیدند از جمله کارهای اساسی بود که نقش تعیین کننده‌ای در

سرنوشت آینده این مردم مستضعف به جا گذاشت .این شهید بزرگوار که با درک شرایط حساس انقلاب

اسلامی دو سال از حوزه و درس جدا شده بود با واگذاری مسئولیت به یکی از برادران به دامان حوزه علمیه

بازگشت تا بر بنیه علمی خود بیفزاید . هنوز چند ماهی از بازگشت او به قم نگذشته بود که حرکتهای ضد

انقلاب در کردستان و بعضی از مناطق کشور شروع شد. او که از آگاهی و شناخت بالایی برخوردار بود و

نمی‌توانست زمزمه‌های شوم تجزیه طلبی مزدوران استکبار جهانی و جنایات آنان را در به شهادت رساندن و

سربریدن جهادگران مظلوم و پاسداران قهرمان تحمل نماید با وجود اینکه در دروس حوزوی به پیشرفتهای

چشمگیری نایل آمده بود . به منظور مقابله با جریانات منحرف و آگاهی بخشی به مردم و بازگردان امنیت و

ثبات کردستان به سوی این خطه شتات . یک سال تمام به همراه نیروهای جان برکف و رزمنده برای سرکوبی

اشرار و نابودی ضد انقلاب و بر ملا کردن چهره کثیف آنان تلاش و فعالیت کرد .در جلسه‌ای که به اتفاق نماینده

حضرت امام قدس سره و امام جمعه اصفهان خدمت حضرت امام مشرف شده بودند ،‌ایشان از معظم له در

مورد رفتن به کردستان کسب تکلیف کردند. حضرت امام به شهید ردانی پور امر فرمودند . شما باید به

کردستان بروید و کارکنید .او در آنجا هم به کار تبلیغ و ترویج احکام اسلام مشغول بود و هم به عنوان مجاهد

فی‌سبیل الله در جنگ با ضد انقلاب شرکت می‌کرد علاوه بر این در بالا بردن روحیه رزمندگان اسلام در آن

شرایط حساس و بحرانی نقش به سزایی داشت و در شرایطی که رزمندگان اسلام تمایل بیشتری به حضور در

جبهه‌های جنوب را داشتند ، این شهید بزرگوار سهم زیادی درنگهداشتن برادران رزمنده در منطقه کردستان

داشت و در ترویج اسلام زحمات طاقت فرسایی را متحمل گردید .

 

نقش شهید در جنگ تحمیلی:
با شروع جنگ تحمیلی ، شهید ردانی پور به همراه عده‌ای از همرزمان خود از کردستان وارد جنوب شد و با

نیروهای اعزامی از اصفهان (سپاه منطقه 2) که در نزدیکی آبادان جبهه دارخوین مستقر بودند شروع به فعالیت

کرد . ایشان مدتها با رزمندگان اسلام در خطی که به خط شیر معروف بود علیه دشمن بعثی به مبارزه پرداخت

و ازمهمترین علل شش ماه مقاومت مستمر نیروها در این خط وجود این روحانی عزیز و دلسوز بود که به آنها

روحیه می‌داد سخنرانی می‌کرد و یا مراسم دعا برگزار می‌نمود.ایشان با تجربه‌ای که از کار در جبهه‌های

کردستان داشت سلاح بر دوش به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان می‌پرداخت و با برگزاری جلسات دعا و

مجالس وعظظ و ارشاد ، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا می‌نمود و در واقع

وی را می‌توان یکی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبهه‌ها نامید .او در عملیات محرم والفجر 1 و

والفجر 2 شرکت داشت و تا لحظه شهادت هرگز جبهه را ترک نکرد و فرمان امام عظیم الشأن (قدس سره) را

در هر حال بر هر چیزی مقدم می‌دانست .ایشان در کمتر از 3سال سطوح فرماندهی رزمی را تا سطح قرارگاه

طی کرد ، که این مهم ناشی از همت تلاش پشتکار و اخلاص در عمل این شهید عزیز بود .
 

ویژگیها و فضایل اخلاقی :
شهید ردانی پور مسلح به سلاح تقوی بود ودر توصیه دیگران به تقوی و خصایل والای اسلامی تلاش زیادی

داشت . خصوصاً به کسانی که مسئولیت داشتند همواره یادآوری می‌کرد که :

کسانی که با خون شهدا و ایثار و استقامت و تلاش سربازان گمنام ، عنوانی پیدا کرده‌اند مواظب خود باشند

اخلاق اسلامی را رعایت کنند و بدانند که هر که بامش بیش برفش بیشتر .

او معتقد بود که باید در راه خدانسبت به برادران رفتاری محبت آمیز داشت و همان گونه که ازخدا انتظاربخشش

می‌رود ، گذشت از دیگران نیز باید در سرلوحه برنامه‌ها قرار گیرد .ایشان با یاد امام زمان (عج) انس و الفتی

خاص داشت ، در مناجاتها و دعاها سوزو گدازش به ‌خوبی مشهود بود ، لذا همواره سفارش می‌کرد :

آقا امام زمان (عج) را فراموش نکنید و دست از دامن امام و روحانیت نکشید .

از خصوصیات بارز آن شهید در طول خدمتش توجه به دعا و مناجات با خدا بود و کمتر وقتی پیش می‌آمد که از

تعقیبات و نوافل نمازها غفلت کند .او که به قدری به دعا و زیارت اهمیت می‌داد که حتی در وصیتنامه‌اش نیز

سفارش می‌کند که به هنگام دفنم زیارت عاشورا و روضه حضرت زهرا (س) را بخوانید .

او چشم به مقام و موقعیت و مال و منال دنیا ندوخت و برای احیای آیین پاک خداوندی و یاری و دستگیری

مظلومان سختی‌ها را به جان خرید و در این راه از جان عزیزش گذشت .

شهید ردانی پور همواره نزدیکان خود را در بعد تربیتی افراد خانواده مورد سفاش قرار می‌داد و در وصیتنامه خود

برای تربیت فرزندانش تأکید کرده است :

همواره آنها را علی گونه و زهرا گونه تربیت نمایید تا سعادت دنیا و آخرت را به همراه داشته باشند .

او همیشه اعمال خود را ناچیز می‌شمرد و بر این مطلب تأکید داشت که می‌خواهد رفتنش به جبهه‌ها و گام

برداشتن در این مسیر صرفاً برای خدا باشد  . به لطف و کرم عمیم خداوند امیدوار بود و همیشه دعا می‌کرد تا

مجاهده‌اش کفاره گناهانش شود

شمع تاری:
به نام خدای شهیدان که فرمود شهید بی‌مرگ است و به پاس خون شهیدان که قلب گرمشان در آسمان

شهر جنایت به خون نشست بگذار که همت والایشان را بستائیم و غیرت و تقوایشان را شاید که روز

مرگی‌مان را از تن به‌زدائیم .

بگذار جاودانگی شهیدان عشق را که در قربانگاهها به شهادت ایستادند ، ما نیز شاهد شویم که شهیدان پیام

خویش را سرخ سرخ در سینه‌های ما نگاشتند تا که مرگ بِی‌ثمر و بی‌رنگ را به جاودانگی شهادت بدل کنیم .

آنان قلبهای لبریز از عشق و صداقتشان را کریمان ارزانی کردند و خشماهنگ با بیداد درافتادند تا که عجز و

حقارت را در اندرون تک تک ما فرو شکنند.

اگر ایمانشان را برای ابد به ما هدیه کردند اگر ایستاده مردن را به ما آموختند چه ناسپاسی نامردانه ‌ایست که

بی‌یادشان شب را به سر آریم و بی‌نامشان روز را بیاغازیم .

چه کسی کربلای سالار ما حسین (ع) را دوباره بپا کرد ؟ لحظه‌هایی که زبان در کام مانده‌مان قادر به اعتراض

نبود ، و شرافت و تقوی شعور و غیرتمان به غارت می‌رفت کدامین تن در ظهر بلوغ عصیان سرخی عاشورا به

چشمان بی‌نورمان تاباند و جز شهید چه کسی باور کرد ، که زندگی در غلظت سیاه شب تنها فریب خویش

است ؟

برای زیستن (ونور ، برای رستن از شرک ، برای رهائی از مرگ و سرسیدن به جاودانگی تنها شهید راه

می‌نماید و صفیر تیز گلوله‌هایش مشعل پر شعله راهی می‌شود که خلق خدا را به صبح روشن نوید می‌دهد .

و به دل ترنم آیات که صبح گشته قریب و به منقار شاخه زیتون تا اوج روشن خورشیدها شهید پیمود یکشبه

صدساله راه را اینکه شهید با انفجار قلب پر از ایمان – در عمق باور خاموش روحش بذر خجسته آزادگی نشاند

، قلبی به گرمی خورشید در آسمان شهر جنایت نشست در راستای ثابت فواره‌های خون – صد اغنای قامت

پژمرده راست شد .

از شوق و شور شهادت خنجری دگر دمید ، من مرگ هیچ شهیدی را باور نمی‌کنم من با شهید همیشه باور

کردم که وطن خالی از اندیشه آزادی نیست من با شهید باور کردم که تا انتهای این شب دیجور باقی است

فرصت عصیان اینک مزار شهیدان در سینه‌های ماست ، که دوست دارم همه هستی‌ام را ارزانی کنم در پای

ایمان و تقوای همه برادران شهید شهیدان برادر – این گلگون پیکرهای پرفریادی که در برابر اوج عظمت‌هایشان

شرم دارم و شرم از اینکه هنوز ندایشان را جانانه لبیک نگفته‌ام .

اینک تو ای به هر محرم شاهد ای به هر عاشورا شهید ای به هر کربلا قربانی برخویشتن به بال که امروز خون

سرخ تو در کوچه‌ها می‌جوشد این قلب توست .

اینک در قلب تک تک ما یک شهید یک شاهد بی‌شکست بی‌پایان بیدار و بیدارتر نشسته است و ما را با

شهیدان پیوندی همیشگی است .

نحوه شهادت :
پس از ازدواج صدق و تلاش این روحانی عارف و فرمانده شجاع در عملیات والفجر 2 به نقطه اوج رسید و

عاشقانه ردای شهادت پوشید و به وصال محبوب نایل شد . بدین سان بر پرونده افتخار آفرین دنیوی یکی دیگر

از سربازان سلحشور سپاه امام زمان (عج) با شکوهی هر چه تمامتر مهر تأیید نهاده شد و جسم پاکش در۱۵

مرداد ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۲ منطقه حاج عمران مظلومانه بر زمین ماند و روح با عظمتش به معراج پرکشید !

گر چه تا این تاریخ نیز ایشان در زمره شهدای مفقودالجسد است.  

وی که بارها در جبهه‌های نبرد مجروح گردیده بود و اغلب تا سر حد شهادت نیز پیش رفته بود ،‌در حقیقت

شهید زنده‌ای بود که همواره به دنبال شهادت عاشقانه تلاش می‌کرد .

این جمله از اولین وصیتنامه‌اش برای شاگردان ورهروانش به یادگار ماند:

عمامه من کفن من است

درود خداوند بر او باد که حنظله‌وار زیست و حنظله وار به درجه رفیع شهادت نایل شد.

امید آنکه خداوند روح این شهید عزیز و برادر شهید گرانقدرش را با شهدای راه حق و فضیلت بالاخص شهدای

کربلا محشور فرماید و ما را از خواب غفلت بیدار سازد.

 

گزیده بیانات امام راحل و مقام معظم رهبری درباره بسیج

    *« بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه    :(    »*

ــ بسیج شجرة طیبّه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه‌های آن بوی بهار وصل و طراوات تعیین و حدیث عشق می‌دهد    .

ـ اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید    .

ـ بار دیگر تأکید می‌کنم که غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونی سقوط در دام دو ابرقدرت جهانی را به دنبال خواهد داشت    .

ـ ملیت که در خط اسلام ناب محمدی(ص) و مخالف با استکبار و پول‌پرستی و تحجرگرایی و مقدس‌نمایی است باید همة افرادش بسیجی باشند    .

ـ در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجیم .

ـ بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همة مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده‌اند.

ـ بسیج مدرسة عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته‌های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سرداده‌اند.

ـ من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می‌خورم و از خدا می‌خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند.

ـ تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از برکات و الطاف جلیة خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد.

*« ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مدظله العالی):»*

ـ‌ بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطه‌ای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است.

ـ پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحناه و فداه) مهدی موعود عزیز یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.

ـ شما جوانان بسیجی و سپاهی و جوانان مؤمن آگاهی را با احساس مسئولیت و شور و شعور همراه کردید.

ـ نیروهای نظامی و بسیجی ما مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانه‌ای که هیچ خدشه‌ای در آن راه ندارد, محسوب می‌شوند.

ـ انکار بسیج, انکار بزرگترین ضرورت و مصلحت برای کشور است.

ـ اگر بسیج در دوران پس از جنگ نبود و اگر امروز هم نباشد, کمیت این انقلاب و این نظام واهمة حرکتهای سازندة این کشور لنگ است.

ـ انکار بسیج و بی‌احترامی به آن یا نابخردانه است یا خائنانه است.

ـ تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد, به نیروهای بسیج, به انگیزة بسیح به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است.

ـ فرزندان بسیجی‌ام با حضور خود در هر صحنه‌ای که لازم است دشمنان زبون را مرعوب و منکوب سازند.

ـ بسیج, یعنی نیروی کارآمد کشور برای همة میدانها

ـ همه جا چیزی شبیه بسیج هست, تنها به این درخشندگی, به این فراگیری, به این زیبایی, به این فداکاری, من در جایی سراغ ندارم.

ـ نیروی عظیم بسیج مردمی است, این بسیج در همة قشرها هست.

ـ بسیج, اختصاص به یک منطقة جغرافیایی ویک منطقة انسانی و طبقاتی و قشری ندارد, همه جا هست.

ـ ایمان عاشقانه, ایمان عمیق, ایمان توأم با عواطف که از خصوصیات ملت ایران است باعث درخشان شدن بسیج شد.

ـ دانشجوی بسیجی دشمن کمین گرفته را از یاد نمی‌برد و غافلانه خو و دانشگاه و کشورش را به دست تطاول دشمن نمی‌سپرد.

ـ هریک از آحاد قشرهای مختلف جامعه که دارای روحیة حساس مسئولیت و ایمان باشد, بسیجی است.

ـ بسیاری از پیشرفتها و موفقیتهای نظام اسلامی در عرصه‌های مختلف مرهون تفکر و میل بسیجی است.

بسیجی یعنی علی (ع) که تمام وجودش وقف اسلام بود

 

گزیده ایی از وصیتنامه محمد حسینی بهشتی

.  اينجانب محمد حسيني بهشتي، دارنده شناسنامه شماره ۱۳۷۰۷ از اصفهان وصيت مي کنم به همسرم و فرزندانم و ساير بستگانم که در زندگي بيش از هر چيز به فروغ الهي که در دل انسانهاست اهميت دهند و با ايمان به خداي يکتاي عليم قدير سميع بصير رحمان و رحيم و پيامبران بزرگوارش و پيروي از خاتم پيامبران و کتابش قرآن و از ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين و اهتمام به ذکر و ياد خداي و نماز با حضور قلب، روزه. عبادات ديگر و انفاق و ايثار و صدق و جهاد بي امان در اين راه و حضور پيگير در جماعت و انس با مردم راه سعادت را به روي خود بازگردانند   

   27 رجب ۱۴۰۰ هجري محمد حسيني بهشتی

ما بي شناسنامه نيستيم، ما از مردم جدا نمي باشيم، محل مهر جيره بندي قند و شکر، مهر شرکت در انتخابات رياست جمهوري.
ما بي شناسنامه نيستيم، اولاد زجر کشيده آل عبا، فرزندان زندانهاي بي نام و نشان و حبس ها و دخمه هاي فراموش،
ما بي شناسنامه نيستيم اهل قنوتيم، ساکن دهستان نيايش و بچه جنوب عشقيم، کبوتران قباپوشي که بال در خون شهيدان کربلا نهاده ايم و عمري بر شاخه ها مرثيه خوان ذبح بني آدم ، ما از امتزاج دو ايمان بدوي روستائي از تصادم دو عدم ساده بوجود آمده ايم، با هيچ کس هيچ فرقي نداريم و نمازمان را اول وقت مي خوانيم.
ما محصول آن لحظاتي هستيم که خسته از بيل و رنجور از داس خيمه دعائي برافراشته اند، ما ساده‌نشينان کاخ ويرانه فقر و فنائيم. پنجره هائي که روبسوي افق سبز توکل باز مي شوند، ما مثل کتابي در هر گوشه خاک و در هر لحظه از روزگار باز مي شويم و ديگران را از خود باخبر مي کنيم.
ما مثل وضو ساده و پاکيم، عين اقطار بي آلايش و معصوميم، ما را ميشود در هر گوشه مسجد پيدا کرد. در هر جنسي جستجو نمود، با هر دردي دريافت، ما مثل تلاوت غمگينيم، مثل تکبير حالت خنجر داريم، و دوستان ما شيران روز و پارسايان شبند، از نوح ببعد تا کربلا و هويزه وتا هويزه حضور داريم، پشت هر سنگي روييده ايم، با هر بوته اي رسيده ايم، بر هر شاخي بر داده ايم، ما در اين آب و خاک سبز مي شويم ما بي شناسنامه نيستيم.

 

امام زمان وارث تمام خوبی های عالم است

 

 

 

 

 

امام صادق(ع)می فرماید:

«چون قائم ما قیام کند لباس امام علی(ع)را می پوشد وسیره او را در پی میگیرد»

نهان خانه اسرار

بر در میکده از روی نیاز آمده ام

پیش اصحاب طریقت،به نماز آمده ام

از نهان خانه اسرار ندارم خبری

بهدر پیر مغان صاحب راز آمده ام

از سر کوی تو راندند مرا با خواری

با دلی سوخته از بادیه باز آمده ام

صوفی و خرقه خود،زاهد و سجاده خویش

من سوی دیرمغان،نغمه نواز آمده ام

با دلی غم زده از دیر به مسجد رفتم

به امیدی هله با سوز و گداز آمده ام

تا کند پرتو رویت به دو عالم غوغا

بر هر ذره به صد راز و نیاز آمده ام (امام خمینی ره)

%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D9%842 1024x512 طرح بنر 1 در 2 پرده ای ارتحال امام خمینی (ره) سری 2 ( ارسالی کاربران )

مرید مومن

آورده اند،جنید بغدادی مریدی داشت.جنید او را از دیگران بیشتر دوست داشت وبه او احترام می گذاشت روزی برای اینکه به بقیه مریدان بفهماند که علت دوستی او با این مرید چرا از همه

بیشتر است،همه را امتحان کرد.

جنید به یکی از دوستانش گفت:بیست عدد مرغ بیاورد وسپس به مریدان کفت:هر کس مرغی بردارد وبه جایی که هیچکس انجا نباشد ببرند سپس مرغ را بکشد و برایم بیاورد.

هرکدام از مریدان مرغی برداشتند و در اطراف پراکنده شدند بعد از مدتی همه ی انها در حالیکه مرغ را کشته بودند برگشتند اما ان مرید مومن مرغ را زنده اورد .

جنید پرسید:چرا مرغ را نکشتی.مرید گفت:زیرا شما گفته بودی جایی که ان را بکشم که هیچ کس نباشد ومن هر کجا رفتم خداوند را می دیدم.

جنید رو به مریدان گفت:حالا متوجه شدید که فهم او نسبت به بقیه چقدر است مریدان شرمنده شدند.و توبه کردند.

ضرورت شناخت امام.

در اولین برخورد به او گفتم: «می تونم با شما بی پرده صحبت کنم و در مورد امام زمان(عج) از صفر سوالاتم رو

بپرسم؟» گفت: «اگر غیر از این باشه اشتباه کردی. کسانی که ساختمان افکار و عقیده شون رو از رو می

سازن و زیربنای تفکرشون رو محکم نمی کنن با یک توفان یا یک سیل مختصر، شبهاتی ساده ساختمونشون

رو خراب می کنه یا عقایدشون رو سیل می بره». گفتم: «پس قبل از هر چیزی می خوام بدونم اصلا چه

ضرورتی داره من امام زمان(عج) رو بشناسم؟»

گفت:« این آیه رو شنیدی که در قرآن آمده: اطیعوا… و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم» گفتم: «بله، یعنی از

خدا، رسول و اولی الامر اطاعت کنین» گفت: «درسته، حالا چه طور ممکنه ما از کسی که اونو نمی شناسیم

اطاعت کنیم؟» گفتم: «از کجا معلوم که مراد از اولی الامر در این آیه امام زمان(عج) باشه؟» گفت: «جالبه

بدونی همین سوال در صدر اسلام و هنگام نزول این آیه مطرح شد. جابر که یکی از اصحاب رسول خدا(ص) بود،

از ایشان پرسید: یا رسول ا…، ما خدا و رسول رو می شناسیم اما نمی دونیم مراد از اولی الامر در این آیه چه

کسانی هستن؟

حضرت فرمودند: مقصود از اولی الامر، علی و فرزندان معصوم او هستند و تک تک امامان رو تا امام زمان(عج)

نام بردند. این روایت علاوه بر مدارک ما شیعیان در برخی از کتب اهل سنت هم اومده(۱)». من هم ضمن

تشکر گفتم: «پس وقتی اطاعت از امام واجب شد، مقدمه اون که شناخته هم واجب می شه» استاد عزیز

گفت: «بله، دلایل و انگیزه های دیگه ای هم برای شناخت امام زمان(عج) داریم، مثل این حدیث از پیامبر(ص)

که فرمودند: هر کسی که امام زمان خودش رو نشناسه و بمیره به مرگ جاهلیت مرده»(۲) وقتی صحبت به

این جا رسید، خیلی بیشتر از قبل مشتاق شدم سوالاتم را درباره امام زمان (عج) بپرسم اما قرار شد این

گفت وگو در جلسه دیگری ادامه پیدا کند.

 ادامه دارد….

 
مداحی های محرم