ولادت امام حسین(ع)و روز پاسدار مبارک.

ایام نشاط و شور امت آمد
                     هنگام سرور و اخذ حاجت آمد
در روز سه و چهار ماه شعبان
                      از جانب حق سه پیک رحمت آمد
میلاد حسین است و ابوالفضل و علی
                      یعنی که سه منشأ سعادت آمد
آن ماه که ماه حاجتش میخوانند
                      ما بین دو خورشید امامت آمد
*************
میلاد با سعادت سلطان عشق حضرت سید الشهدا (ع) و روز پا سدار امیر عشق حضرت عباس بن علی (ع) و روز جانباز و پور عشق

حضرت سیدالساجدین بر تمام محبان مبارکباد

 

امام حسین علیه السلام فرمودند:

جشن تكليف چيست؟ (قسمت دوم)


خوب است با مطالعه زندگى بزرگان و انسانهاى وارسته، فضيلتهاى اخلاقى را در خودمان ايجاد كنيم و زشتيها را از دل و از رفتار خويش، دور

سازيم.

رذيلت ها:

صفات زشت و ناپسندى كه در قرآن و احاديث از آنها نكوهش شده است، بسيار است. اينجا به بعضى از آنها اشاره مى شود:

ظلم (رعايت نكردن حق ديگران و ستم به آنها)

بداخلاقى (رفتار تند با ديگران)

خودپسندى (خود را بى نقص دانستن و عيب خود را نديدن)

تكبّر (خود را بزرگتر و برتر از ديگران دانستن و بى اعتنايى به مردم)

حسد (از نعمت و خوشى ديگران رنج بردن و خواهان از بين رفتن آن شدن)

بخل (آنجا كه بايد پول خرج كرد و كمك نمود، خرج نكردن)

خشم (عصبانى شدن و كنترل خود را از دست دادن)

فضيلت ها:

بعضى از اوصاف خوب و شايسته كه مايه افتخار و ارزش انسان است، عبارت است از:

انصاف (با عدالت رفتار كردن، آنچه براى خود نمى پسنديم براى ديگران هم نپسنديم)

ايثار (به خاطر ديگران از حق خود گذشتن، ديگران را بر خود مقدم داشتن بدى ديگران را با خوبى و نيكى پاداش دادن)

صبر (مقاومت در مقابل سختيها، مصيبتها و حوادث ناگوار)

محبّت (ديگران را دوست داشتن و به ديگران دوستى كردن و علاقه نشان دادن)

قناعت (به كم راضى بودن، اسراف نكردن)

مهمان نوازى (احترام به مهمان و پذيرايى شايسته از او)

امانت دارى (اموال و وسايل ديگران را حفظ كردن و به صاحبانش دادن)

نيكى به همسايه

احترام به پدر و مادر

صله رحم (سركشى به خويشاوندان و احوالپرسى و رفت و آمد با بستگان)

بردبارى و حلم (در مقابل حرفها و رفتارهاى ناپسند ديگران عصبانى نشدن)

شجاعت و بى باكى در مقابل دشمن

خوش اخلاقى و برخورد خوب با ديگران

تواضع با مردم

خيرخواهى و كمك به ديگران

صفات نيكو زياد است. پيامبر اكرم «ص» مبعوث شد تا انسانها را به اين صفات شايسته كه به آنها «مكارم اخلاق» هم مى گويند، آراسته

كند. از سخنان آن حضرت است كه:

«بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمِ الاَْخْلاقِ»

برانگيخته شدم تا اخلاق خوب و والا را كامل كنم.

خود پيامبر خدا «ص» و خاندان پاك او، نمونه كامل فضايل اخلاقى بودند و صفات شايسته در همه رفتار و زندگى پيامبر و امامان و حضرت زهرا

«ع» و حضرت زينب «ع» وجود داشت. بايد سعى كنيم در اخلاق و رفتار خوب، مثل آنان باشيم و از آنان سرمشق بگيريم.

3 ـ دانستنيهاى عملى:

مقصود از دانستنيهاى عملى، چيزهايى است كه براى هر انسان مكلّف يا كسى كه به سنّ تكليف نزديك مى شود، لازم است آنها را بداند

و آشنا باشد كه به فرمان خداوند، چه كارهايى را «بايد بكند» و چه كارهايى را «نبايد بكند».

قبل از بيانِ اين دانستنيها به يك موضوع مهمّ اشاره مى كنيم و آن عبارت است از «تقليد».

تقليد يعنى اينكه يك مسلمان در برنامه هاى عملى زندگى و احكام شرعى از يك «مجتهد» پيروى كند.

همانطور كه در هر موضوعى مثلا درمان بيمارى يا تعمير وسايل خانه يا دوختن لباس يا يادگرفتن يك زبان يا صنعت، انسان به كارشناس و

متخصّص مراجعه مى كند،

در احكام دين هم به متخصّص رجوع كند.

به كسى كه در مسائل دينى و احكام شرعى متخصّص باشد، «مجتهد» و «فقيه» گفته مى شود و عمل كردن به نظر مجتهد را «تقليد»

مى گويند.

امام صادق «ع» فرموده است:

«از فقيهان و مجتهدانى تقليد كنيد كه خويشتن دار ومخالف هواى نفس و مطيع فرمان خدا باشند.»

مجموعه دانستنيهاى عملى كه به نام «واجبات» و «محرّمات» ناميده مى شوند، بسيار است، امّا در اينجا به برخى از آنها اشاره مى كنيم.

توضيح بيشتر تكاليف دينى را مى توانيد با مراجعه به «توضيح المسائل» بياموزيد.

در رساله هاى احكام، نظر و فتواى مجتهدى را كه از او تقليد مى كنيد، نوشته اند.

واجبات:

نماز (از مهمترين تكليفها و ستون دين است و نبايد آن را ترك كرد)

روزه (كه در ماه رمضان، طبق برنامه خاصى از خوردن و آشاميدن پرهيز مى كنند)

خمس و زكات (نوعى پرداخت مال كه شرايط خاصى دارد و در رساله ها بيان شده است)

حج (زيارت خانه خدا در مكّه، براى آنان كه از نظر مالى و بدنى توانايى داشته باشند)

جهاد (مبارزه با دشمنان خدا و دفاع از اسلام و كشور اسلامى)

امر به معروف و نهى از منكر (يعنى وادار كردن ديگران به كارهاى خوب و واجب و جلوگيرى و نهى از كارهاى ناپسند و حرام، كه اين هم مثل

نماز و روزه، وظيفه همگان است)

تولّى و تبرّى (يعنى دوستى كردن با دوستان خدا و دشمنى كردن با دشمنان خدا)

به اين واجبات، «فروع دين» مى گويند و در كيفيت انجام دادن آنها بايد طبق نظر مجتهدى كه از او تقليد مى كنيم، رفتار كنيم.

محرّمات:

آنچه در اسلام «حرام» و ممنوع است، يك مكلّف بايد از آنها اجتناب و دورى كند. گناهان هم زياد است. بعضى كوچك است (گناهان صغيره)

و برخى بزرگ است كه مجازاتِ آنها هم سخت تر است (گناهان كبيره).

برخى از گناهان از اين قرار است:

آزار پدر و مادر

دروغگويى و قسم دروغ خوردن

غيبت (پشت سر ديگران حرف زدن و عيب آنها را فاش كردن)

سخن چينى (نقل حرفهاى اين و آن به يكديگر و ايجاد اختلاف و دشمنى)

استهزاء (مسخره كردن ديگران، چه با حرف و زبان، چه با اشاره و حركات)

اسراف (ولخرجى و هدر دادن نعمتهاى خدا و ريخت و پاش در خوردنيها و آشاميدنيها و پوشيدنيها و …)

بى نمازى (نخواندن نماز و سهل انگارى در انجام اين وظيفه مهمّ)

تهمت (به ديگران نسبتهاى ناروا دادن و گفتن كارهاى بدى كه انجام نداده اند)

بى حجابى (خود را از نامحرم نپوشاندن و ارتباطهاى حرام با نامحرم داشتن)

سرگرمى به لهو و لعب (كارهاى بيهوده و زيان آور، از جمله سرگرمى به عسكهاى مبتذل و موسيقى كه وقت را هدر مى دهد و فكر را خراب

مى كند)

قماربازى (بُرد و باخت با وسايل مخصوص قمار)

دزدى (پول و وسايل ديگران را دزديدن)

خيانت و گناهان ديگرى مثل: خوردن مُردار و خون و گوشتِ خوك، شراب خوردن، استعمال مواد مخدّر، دروغ

بستن به خدا و پيغمبر، فرار از جبهه جنگ، فاش كردن اسرار، خوردن مال يتيم، پيمان شكنى، كمك به ظالم.

مسلمان واقعى كسى است كه از دستورهاى خدا كاملا پيروى كند و با نافرمانى در مقابل پروردگار، خود را گنهكار و اهل دوزخ نسازد.

گناه هر چه كوچك باشد، ولى چون نسبت به خداى بزرگ است، بزرگ به حساب مى آيد.

توبـه:

اگر خداى نكرده كسى اشتباه كرد و فريب شيطان را خورد و مرتكب يكى از گناهان شد يا وظايف واجب را انجام نداد، به چنين كسى

«گناهكار» گفته مى شود. خوشبختانه خداى مهربان، راهِ خوب شدن را به روى انسانها باز گذاشته و از گناهكاران خواسته است كه «توبه»

كنند.

توبه، يعنى پشيمان شدن از گناه و كار زشتى كه انسان انجام داده است و تصميم گرفتن براى آنكه ديگر آن كار را انجام ندهد و گفتنِ

«اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّى وَأتُوبُ اِلَيْه».

خودِ توبه، از واجبات است و نبايد آن را به تأخير انداخت. در اوّلين فرصت، انسان بايد از خطاى خود پشيمان شود و توبه كند. خداوند هم قول

داده است هر كس كه جدّى و از ته قلب توبه كند و از گناه دست بكشد، توبه او را بپذيرد و گناهان او را عفو كند.

خداوند، توبه كنندگان را دوست دارد. پس نبايد از رحمت خداوند مأيوس بود. ادامه گناه، خودش گناه بزرگى است.

از خدا بخواهيم كه گناه ما را بيامرزد و توفيق دهد كه هرگز از دستورهاى او نافرمانى نكنيم.

ذکری برای نگاه نکردن به نامحرم.

 

جناب شیخ رجبعلی خیاط ذکر « یا خَیرَحَبیبٍ و مَحبوبٍ

صَلِّ عَلی مُحمّدٍ و آلِه» را بعد ازدیدن نامحرم موثر وکارساز

می دانستند وبارها این ذکر را به اطرافیان توصیه می کردند تا از

وسوسه شیطان در امان باشند. می گفتند:

«چشمت به نامحرم می افتد، اگر خوشت نیاید که مریضی! پس اگر

خوشت آمد فورا چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:

یا خیر حبیب… ؛ یعنی خدایا من تو را می خواهم، اینها چیه،

این ها دوست داشتنی نیستند ، هر چه نپاید، دلبستگی نشاید…»

 

چهل سخن از امام مهدي عج الله تعالي (1)

 1ـ توجه امام مهدى (عج) به شيعيان خويش

انا غير مهملين لمراعاتكم, و لا ناسين لذكركم, و لو لا ذلك لنزل بكم اللاواه, واصطلمكـم الاعداء.

فـاتقـوا الله جل جلاله و ظاهـرونـا.(1)

ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم,كه اگر جز ايـن بود گرفتاريها

به شما روى مىآورد و دشمنان, شما را ريشه كـن مى كردند. از خدا بترسيد و مارا پشتيبانى كنيد.

1ـ بحارالانوارج 53,ص 175.

2ـ عمل صالح و تقرب به اهل بيت عليهم السلام

فليعمل كل امرء منكم بما يقرب به من محبتنا,وليتجنب ما يدنيه من كراهيتنا و سخطنـا,

فـان امـرا يبغته فجـاه حيـن لا تنفعه تـوبه, و لا يتجيه مـن عقـابنــا ندم على حوبه.(2)

هريك از شما بايد به آنچه كه او را به دوستى ما نزديك مى سازد,عمل كند واز آنچه كه خـوشايند ما نبـوده

وخشـم ما در آن است, دورى گزيند, زيرا خـداوند به طور ناگهانى انسان را مى گيرد,

در وقتى كه توبه برايـش سودى ندارد وپشيمانى او را از كيفـر مـا به خـاطـر گنـاهـش نجـات نمـى دهــد.

بحارالانوار,ج 53,ص 176.

3ـ تسليـم در مقـابل دستـورهـاى اهل بيت عليهم السلام

فاتقو الله و سلموا لنا و ردو الامر الينا,فعلينا الاصدار,كما كان منا الايراد, و لا تحاولوا كشف ما غطـى عنكـم,

و اجعلـوا قصـدكـم الينا بالمـوده علـى السنه الـواضحه.(3)

از خـدا بتـرسيد و تسليـم ما شـويد , كارها را به ما واگذاريـد, برماست كه شما را از سرچشمه, سيراب برگردانيـم,

چنان كه بـردن شما به سرچشمه از ما بود, در پى كشف آنچه از شما پـوشيده شده نرويد.

مقصد خود را با دوستى مـا بـر اساس راهـى كه روشـن است به طـرف مـا قـرار دهيــد.

بحارالانوار ج 53,ص 179.

4ـ تحقق حتمى حق

ابى الله عزوجل للحق الا اتماما وللباطل الا زهوقا, و هو شاهد على بمااذكره.(4)

خـداوند مقدر فرموده است كه حق به مرحله نهايى و كمال خود برسد و باطـل از بيـن رود, و او بـر آنچه بيـان نمـودم گواه است.

بحارالأنوار: ج ۵۳، ص ۱۹۳، ضمن ح ۲۱.

5ـ خلقت هدفدار و هدايت پايدار

ان الله تعالى لم يخلق الخلق عبثا و لا اهملهم سدى بل خلقهم بقدرته و جعل لهم اسماعا و ابصارا و قلوبا

و البابا ثـم بعث اليهم النبيين عليهم السلام مبشريـن و منذريـن يـامرونهم بطاعته و ينهونهم عن معصيته

و يعرفونهم ما جهلوه مـن امر خالقهم و دينهم و انزل عليهم كتابـا, و بعث اليهم ملائكـه ياتيـن بينهم

و بيـن مـن بعثهم اليهم بــالفضل الذى جعله لهم عليهم.(5)

خداوند متعال, خلق را بيهوده نيافريده و آنان را مهمل نگذاشته است,بلكه آنان را به قـدرتـش آفريـده

و بـراى آنها گـوش وچشـم ودل و عقل قرار داده , آن گاه پيامبرانراكه مژده دهنده و ترساننده هستنـد

به سـويشان برانگيخت تا به طاعتـش دستـور دهند واز نافرمانـى اش جلـوگيرى فـرمايند و آنچه را

از امـر خـداونـد و دينشان نمى دانند به آنها بفهمانند و بر آنان كتاب فرستاد وبه سـويشان فرشتگان

بـرانگيخت تـا آنهاميان خـدا و پيامبـران ـ به واسطه تفضلـى كه بـر ايشان روا داشته ـ واسطه باشند.

ـبحارالانوار ,ج 53,ص 194.

6ـ ظهور حق

اذا اذن الله لنـا فـى القـول ظهر الحق و اضمحل الباطل و انحسر عنكـم. (6)

هرگاه خداوند به ما اجازه دهد كه سخن گـوييم, حق ظاهر خـواهد شد و باطل از ميـان خـواهـد رفت وخفقـان

از ( سـر) شمـا بـرطـرف خـواهـد شـد.

همان,ج 53,ص 196

7ـ تفتيش ناروا

من بحث فقد طلب, ومن طلب فقد دل, و من دل فقد اشاط و من اشاط فقد اشرك.(7)

حضرت مهدى(عج)در خصوص كسانى كه در جستجوى او بوده اند تا به حاكم جور تحويلش دهنـد فرمـوده است:

آن كه بكاود, بجويد و آن كه بجـويد دلالت دهـد وآن كه دلالت دهـد به هـدف رسـد و هـر كه

(در مـورد مـن) چنيـن كنـد, شـرك ورزيـده است.

بحارالانوار,ج 53,ص 196.

8ـ ظهور حق به اذن حق

فلاظهور الا بعد اذن الله تعالـى ذكـره و ذلك بعد طـول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جورا.(8)

ظهورى نيست , مگر به اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دلها و فراگير شدن زمين از جورو ستم.

احتجاج طبرسى ج 1,ص 478.

9ـ مدعيان دروغگو

سياتى الى شيعتى من يدعى المشاهده. الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفيانى و الصيحه

فهو كذاب مفتـر ولاحـول و لا قـوه الا بـالله العلـى العظيـم. (9)

آگاه بـاشيـد به زودى كسانـى ادعاى مشاهده (نيابت خـاصه) مـرا خـواهند كرد. آگاه باشيد هر كـس قبل از

((خروج سفيانى)) و شنيدن صداى آسمانى , ادعاى مشاهد مرا كند دروغگـو و افتـرا زننـده است

حـركت و نيرويـى جز به خـداى بزرگ نيست.

احتجاج,ج 2,ص 478.

10ـ دنيا در سراشيبى زوال

ان الدنيا قد دنا فنائها و زوالها واذنت بالـوداع و انى ادعوكم الى الله و رسـوله(ص)

و العمل بكتـابه وامـاته البـاطل و احيـاء السنه. (10)

دنيا فنا و زوالـش نزديك گرديده و در حال وداع است, و مـن و شما را به سوى خدا و پيامبرش ـ

كه درود خدا بر او و آلـش بادـ و عمل به قرآنش وميراندن باطل و زنده كرن سنت, دعوت مى كنم.

مجمـوعه فـرمـايشـات حضـرت بقيه الله,ص 178.

11ـ ذخيره بزرگ

انا بقيه من آدم وذخيره من نـوح ومصطفى من ابراهيم و صفوه من محمد(ص).(11)

مـن باقيمانده از آدم و ذخيره نوح و برگزيده ابراهيم و خلاصه محمد(درود خـدا بر همگى آنان باد) هستم.

غيبت نعمانى ,باب 14,حديث 67

12ـ حجت خدا

زعمت الظلمه ان حجه الله داحضه و لـو ادن لنـا فـــى الكلام لزال الشك. (12)

ستمگران پنداشتند كه حجت خدا از بين رفته است, در حالى كه اگر به ما اجازه سخـن گفتـن داده مـى شـد,

هـر آينه تمـام شكها را از بيـن مـى بـرديـم.

بحارالانوار,ج 51,ص 4

13 عطسه, نشانه سلامت

الا ابشـرك فـى العطـاس فقلت بلـى قـال: هـو امـان من الموت ثلاثه ايام.(13)

نسيـم, خـدمتكـار حضـرت مهدى (عج) گـويـد: آن حضـرت به مـن فـرمـود: آيا تو را در مورد عطسه كردن بشارت دهم؟

گفتم:آرى. فرمود: عطسه, علامت امان از مرگ تا سه روز است.

بحارالانوار,ج 51,ص 5.

14ـ نماز,طرد كننده شيطان

مـا ارغم انف الشيطـان بشـىء مثل الصلـوه فصلها و ارغم انف الشيطــان.(14)

هيچ چيز مثل نماز بينى شيطان را به خاك نمى مالد پس نماز بخوان و بينى شيطان را به خاك بمال.

همان,ج 53,ص 182

15ـ اذن مالك

لايحل لاحـد ان يتصـرف فـى مـال غيـره بغيـر اذنه.(15)

تصـرف درمـال هيچ كـس بـدون اجـازه او جـايز نيست.

همان,ج 53,ص 182

 

 
مداحی های محرم