ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
چهارشنبه 92/02/25
مهریه سرور زنان عالم، دختر گرامی پیامبر اکرم، زنی که از مقام عصمت برخوردار بود عبارت است از:
1- یك زره كه به مبلغ چهارصد یا چهارصد و هشتاد یا پانصد درهم ارزش داشت.
2- یك دست لباس كتان یمنى.
3- یك پوست گوسفند دباغى نشده.(1)
یك عمل آموزنده:
اسلام قرارداد مهرهاى سنگین را به صلاح ملت نمىداند و سفارش مىكند كه اگر دین و اخلاق داماد را پسندیدید درباره مهر سختگیرى
نكنید و با كم قناعت كنید.
پیغمبر اكرم(صلّى الله علیه و آله) مىفرماید: بهترین زنان امت من كسانى هستند كه زیبا و كم مهر باشند.(2) امام صادق(علیهالسلام)
فرمود: بدى زن در این است كه مهرش سنگین باشد.(3) اسلام عقیده دارد كه مسابقه در ازدیاد مهر، زندگى را بر مردم سخت مىكند و
مشكلات بزرگى را براى ملت بوجود مىآورد. باید با ایجاد تسهیل در امر ازدواج، جوانان را به تشكیل خانواده متمایل نمود تا از هزاران
مفاسد اجتماعى و امراض روحى جلوگیرى شود. مهرهاى سنگین بنیان اقتصادى داماد را در آغاز زندگى نوین متزلزل و سست مىكند،
به محبت و صفاى زن و شوهر لطمه مىزند و جوانان را به ازدواج بى رغبت مىكند. رسول گرامى اسلام براى این كه عملا به مردم
بفهماند كه مهرهاى سنگین به صلاح ملت نیست، دختر عزیزش را با همین مهر كه ملاحظه نمودید به عقد على بن ابى طالب(علیه
السلام) درآورد. حتى به عنوان دین هم چیزى بر ذمه او قرار نداد.
جهزیه حضرت زهرا(علیهاالسلام):
رسول خدا به حضرت على(علیهماالسلام) فرمود: هم اكنون برخیز زرهاى را كه برای مهر زهرا قرار دادی، بفروش و بهایش را نزد من حاضر
كن تا براى شما جهزیه و اسباب خانهاى تهیه نمایم.على بن ابى طالب(علیهالسلام) زره را به بازار برد و فروخت. در روایت مختلف، بهاى
آن بین چهارصد و چهارصد و هشتاد و پانصد درهم تعیین شده است. ناگفته نماند كه بنا بر بعضى روایات، زره را عثمان خریدارى كرد و
بعدا به على اهدا نمود.(4)
حضرت على(علیهلسلام)پول زره را گرفت و خدمت پیغمبر(صلی لله علیه و آله)تقدیم نمود. رسول خدا، ابوبكر و سلمان فارسى و بلال را
احضار فرمود. مقدارى از پولها را به آنان داد و فرمود: با مقدارى از این پول اسباب و لوازم زندگى براى فاطمه(علیهاالسلام) خریدارى كنید.
قدرى از آن هم را به اسماء داد و فرمود: براى دخترم عطر و بوى خوش تهیه كن و بقیه را به ام سلمه سپرد.
ابوبكر مىگوید: وقتى پولها را شمردم دیدم شصت و سه درهم است و به وسیله آن اسباب و لوازم زیرا را خریدارى كردم:
1- یك پیراهن سفید .
2- یك روسرى بزرگ .
3- یك حوله خیبرى.
4- یك تختخواب كه از پوست خرما بافته شده بود.
5- دو عدد تشك كتانى كه یكى از پشم گوسفند و دیگرى از لیف خرما پر شده بود.
6- چهار عدد بالش از پوست میش كه از گیاهى به نام اذخر پر شده بود.
7- یك قطعه حصیر هجرى.
8- یك عدد آسیاى دستى.
9- یك كاسه مسى.
10- یك مشك چرمى براى آبكشى.
11- یك طشت لباسشویى.
12- یك عدد كاسه براى شیر.
13- یك ظرف آبخورى.
14- یك پرده پشمى.
15- یك آفتابه.
16- یك سبوى گلى.
17- یك عدد پوست براى فرش.
18- دو كوزه سفالین.
19- یك عبا.(5)
هنگامى كه جهیزیه حضرت زهرا را خدمت پیغمبر آوردند اشكش جارى شد و سرش را به جانب آسمان بلند كرد و گفت: خدایا این
عروسى را براى كسانى كه ظرفهایشان گلى است مبارك گردان.
درسى به مسلمانان:
عروسى على و فاطمه(علیهماالسلام) یكى از حساسترین و مهمترین نمونههاى ازدواج اسلامى بود. زیرا پدر دختر، بزرگترین شخصیت
جهان اسلام، بلکه دنیا و پیغمبر برگزیده خدا بود. دختر، بهترین و عاقلترین و با تربیتترین و با كمالترین زنان اسلام و یكى از چهار زن
بزرگ بشریت به شمار مىآمد و داماد هم از حیث اصل و نسب از شریف زادگان عرب بود. از جهت علم و كمال و شجاعت بر تمام رجال
اسلام برترى داشت. جانشین رسمى و وزیر و مشاور رسول خدا بود. مرد دلاور اسلام و سپهسالار سپاه مسلمین بود. چنین ازدواجى
باید با شوكت و تشریفات خاصى برگزار شود. اما چنان كه ملاحظه فرمودید، با كمال سادگى انجام گرفت. جهاز بانوى نمونه اسلام بدین
سادگى كه ملاحظه فرمودید تهیه شد. جالبتر این كه همین جهاز مختصر هم با مهریه خود حضرت زهرا تهیه شد. نه این كه مهریه را
سر جاى خود بگذارند و پدر دختر با هزاران گرفتارى و دردسر جهازى براى دخترش تهیه كند.
پیغمبر مىتوانست، هر طور شده ولو به قرض كردن هم باشد جهاز آبرومندى، مطابق معمول روز، براى یگانه دختر عزیزش تهیه كند و
بگوید: من پیغبر خدا هستم، و باید مراعات شئون خودم را بكنم. دخترم نیز از بهترین زنان جهان است و باید احترام و آبروى او را مراعات
نمایم و اسباب خوشحالى او را فراهم سازم. دامادم نیز از رجال نامى اسلام است و خدمات و مجاهداتش بر كسى پوشیده نیست.
براى احترام و قدردانى از زحمات او باید وسائل آبرومندى برایش تهیه كنم و …
اما پیغمبر اكرم(صلّى الله علیه و آله) ضرر و مفاسد مسابقه در ازدیاد جهاز و مهر را مىدانست. و خبر داشت كه اگر مسلمین بدین بلیه
گرفتار شوند، فقر عمومى و ورشكستگى اقتصادى، كثرت طلاق و خوددارى جوانان از تشكیل خانواده، ازدیاد روزافزون جوانان بى زن و
دختران بى شوهر، كثرت جرائم و جنایات و بروز انواع فحشاء، و ازدیاد امراض عصبى را به دنبال خواهد داشت. از این جهت در آن ازدواج
نمونه، كه متصدیان امرش شخص اول و دوم اسلام بودند كمال سادگى به عمل آمد تا براى ملت مسلمان و زمامداران مسلمین درس
عملى آموزندهاى باشد.
على بن ابى طالب علیه السلام نیز از آن جوانان كوتاه فكرى نبود كه براى تهیه ى مال و ثروت و به منظور جهاز مفصل ازدواج كند و اگر
جهاز عروسى نقصان داشت هر روز اسباب ناراحتى همسر بیگناهش را فراهم سازد و با سرزنشها و ایرادهاى بیجا، بنیان زناشویى را
متزلزل سازد و كاشانه ى گرم و با صفاى زناشویى را با بهانه هاى بچه گانه و بیجا، سرد و بى صفا كند و خانه ى انس و محبت را بزندان
اختیارى تبدیل سازد. على علیه السلام امام و پیشواى آینده ى ملت بود و مى خواست با این گونه افكار غلط مبارزه كند. مال و ثروت
دنیا در نظرش ارزش نداشت.
اثاث خانه حضرت على(علیهالسلام):
على بن ابى طالب(علیهالسلام) نیز اثاث زیر را براى خانهاش تهیه كرد:
1- یك چوب براى آن كه لباسهایشان را روى آن بیندازند و مشك آب را بر آن آویزان كنند .
2- یك عدد پوست گوسفند .
3- یك عدد متكا .
4- یك عدد مشك براى آب .
5- یك عدد غربال آرد بیزى .(6)
چهارشنبه 92/02/25
قال الحسین علیه السلام:
خداوندا به کرم و بخشش خویش،ما را پاداش بزرگ عطا فرما و اندوخته ای نیکو و آسایش دایم عنایت کن،گناهانمان
را ببخش و ما را با مستحقان عذاب و هلاک،هلاک مفرما و رحمت و عطوفت را از ما مگیر،ای مهربانترین مهربانان.
منبع:مفاتیح الجنان/دعای عرفه
سه شنبه 92/02/24
سه شنبه 92/02/24
,اگرچه حضرت آيتالله خامنهای درس طلبگی را در مشهد آغاز كردند و بخش عمده تحصيل و تدريس ايشان در مشهد بود، اما دوران
تحصيل ايشان در قم از مهمترين دوران طلبگی و علمی ايشان به شمار میرود. حضور در درس آيات عظامی همچون بروجردی و حائری
و امام(ره) و نيز پيوستن ايشان به نهضت امام خمينی، محصول همين دوره از زندگی رهبر انقلاب است.
ايشان خود در خاطراتشان درباره چگونگی عزيمت به قم میگويند: «در سال 36 به سفر عتبات مشرف شديم. من مايل بودم كه در
نجف بمانم، ولی پدرم موافقت نكردند و من بعد از مدت كوتاهی به مشهد بازگشتم. در سال 37 از پدرم اجازه گرفتم و به قم رفتم و تا
سال 43 در قم بودم.»1
حضور در درس بزرگان:
ايشان از آغاز ورود به قم، در درس حضرت امام خمينی(ره) حاضر شدند، اما چرا امام؟ «در حوزههاى علميه، انتخاب استاد، اجبارى
نيست و هركس طبق پسند و سليقه خود، استاد را انتخاب مىكند. استادى كه طلّاب جوان و مشتاق را در وهله اوّل به خود جلب
مىكرد، همين مردى بود كه آن روز در ميان شاگردانش به عنوان «حاجآقا روحاللَّه» شناخته مىشد. مجموعه جوانان فاضل و درسخوان و
پُرشوق در محفل درس او جمع بودند. ما در چنين فضایى وارد قم شديم. او مظهر نوآورى علمى و تبحّر در فقه و اصول بود. بنده قبل از
ايشان استاد بزرگى را در مشهد ديده بودم -يعنى مرحوم آيتاللَّه ميلانى- كه از فقهاى برجسته بود. در قم هم همان وقت رئيس حوزه
علميه قم - كه استاد امام هم بود، -يعنى مرحوم آيتاللَّهالعظمى بروجردى- حضور داشت؛ بزرگان ديگرى هم بودند؛ اما آن محفل درسى
كه دلهاى جوان و مشتاق و كوشا و علاقهمند به استعدادهاى خوب را جذب مىكرد، درس فقه و اصول امام بود.»2
«من هم كه به قم رفتم، ترديد نكردم كه به درس ايشان بروم. از اول در درس ايشان حاضر میشدم و تا آخر كه در قم بودم، به يك درس
ايشان مستمرّاً میرفتم. ايشان هم روی من خيلی اثر داشتند.»3
البته حضور علمی آقا در قم، منحصر به شركت در درس امام خمينی نبود، بلكه همزمان با حضور در درس امام خمينی(ره)، از سال 37
تا سال 40 از محضر اساتيد ديگری نيز بهره میجستند. ايشان در درس خارج فقه و اصول حضرت آيتالله العظمی بروجردی نيز حاضر
میشدند و بيشترين بهره و تأثير در علم رجال را از محضر ايشان بردند.
از اساتيد ديگری كه آيتالله خامنهای از محضرشان استفاده كردند، آيتالله العظمی مرتضی حائری يزدی بود. آيتالله سيد جعفر شبيری
زنجانی در خاطرات خود میگويند: «درس آيتالله حاجآقا مرتضی حائری(ره) را با آيتاللهالعظمی خامنهای(حفظهالله) و مرحوم آقای
بهجتی كه مدتی پيش فوت كردند، بحث میكرديم. بحث با آقای خامنهای (حفظهالله) برای من لذتبخشترين بحث بود، از اين جهت كه
ايشان خيلی منصف بودند. از ابتدا الگوی انصاف بودند. مثلاً يادم هست يك روز در اوج بحث كه هر دو بر نظر خود پافشاری میكرديم و
داد میكشيديم، يكدفعه ايشان از اوج پايين آمدند و گفتند حق با توست و بعد هم مؤيداتی آوردند. يكی از خصوصيات مهم ايشان اين
بود كه لجاجت نداشتند.»4
حجتالاسلام و المسلمين آقاتهرانی نيز درباره حضور رهبر انقلاب در درس آيتاللهالعظمی حائری يزدی میگويد: «يك زمانی مرحوم
حاجآقا مرتضی حائری به شكل خصوصی برای شخص آقا كلاس درس گذاشته بود. يعنی آقا تنها به خانه ايشان میرفت و شيخ مرتضی
به ايشان درس میداد.»5
آيتالله خامنهای حتی خود را منحصر به فيضيه نيز نكرده بودند. چنانكه در ديدار با آيتالله العظمی گلپايگانی میفرمايند: «بنده يادم
هست كه در اين حوزه شريف، آن وقتی كه ما اينجا مشغول درس و بحث بوديم، اولين مدرسه منظم و برنامهدار را -حتی قبل از مدرسه
حقانی- حضرتعالی ايجاد كرديد. ما اين را هميشه در مجامع گوناگونی هم كه در تهران بوده، گفتهايم. اينجا هم در جلسهای بحث بود،
به آقايان گفتيم. اين نشاندهنده آن است كه نظر شريف حضرتعالی از قديم به نظم و ترتيب و امتحان و ادارهی مرتب و منظم طلاب بوده
است.»6
مرجعيت امام و آغاز مبارزه:
با رحلت مرجع عاليقدر جهان تشيع، حضرت آيتاللهالعظمی بروجردی در سال 1340 و در پی آن، اعلام مرجعيت امام خمينی(ره)
پايههای انقلاب اسلامی با مواضع و سخنرانیهای امام شكل گرفت. طبيعتاً شاگردان امام نيز تحت تأثير ايشان، در مسير مبارزه قرار
گرفتند.آيتالله خامنهای حتی خود را منحصر به فيضيه نيز نكرده بودند. چنانكه در ديدار با آيتالله العظمی گلپايگانی میفرمايند: «بنده
يادم هست كه در اين حوزه شريف، آن وقتی كه ما اينجا مشغول درس و بحث بوديم، اولين مدرسه منظم و برنامهدار را -حتی قبل از
مدرسه حقانی- حضرتعالی ايجاد كرديد.»
رهبر انقلاب اين ارتباطات امام در آن مقطع را نوعی كادرسازی برای آينده میدانند: «در هنگامی كه امام مبارزه را شروع كردند، من
نمیتوانم بگويم كه مثلاً در سالهای 41 و 42 ايشان كادرهای لازم را داشتند، ليكن امام كادرسازی میكردند. شما توجه داريد كه امام
يك فرد جاافتاده علمی در حوزه علميه قم بودند و اطراف ايشان را جمعی از جوانان لايق و مؤمن احاطه كرده بودند. با قشرهای ديگر هم
ايشان ارتباط داشتند. امام با پيامهای خود، با بيانهای خود، به معنی حقيقی كلمه، انسانها را تربيت و تصحيح میكردند؛ هم تربيت
فكری، هم تربيت روحی و اخلاقی […] میدانيد كه شورای انقلاب، قبل از انقلاب در ايران تشكيل شد و عدهای را بهعنوان اعضای
شورای انقلاب معين كردند؛ محتاج هيچكس هم نشدند و مشكلی هم پيدا نكردند. البته اين عده آن زمان ناشناخته بودند؛ حتّی
خودشان هم از عضويتشان خبر نداشتند. بنده خودم يكی از اعضای شورای انقلاب بودم، اما نمیدانستم كه عضو اين شورا هستم
[…] امام میشناختند و میدانستند.»7
شاهد عينی حادثه فيضيه:
اما آنچه كه در ذهن اغلب طلاب آن مقطع حوزه قم نقش بسته است، حادثه حمله به مدرسه فيضيه است. آيتالله خامنهای حادثه
فيضيه را اينگونه يادآوری میكنند: «وقتی كوماندوها به مدرسه فيضيه حمله كردند، من به اتفاق آقا جعفر شبيری زنجانی عازم فيضيه
بوديم تا در مجلس روضه آيتالله گلپايگانی شركت كنيم. اواخر كوچه حرم، بعضی از طلبهها را ديديم كه باشتاب میآمدند. بعضی آنها
عمامه سرشان نبود، بعضیها پابرهنه بودند، بعضیها عبا نداشتند و به ما گوشزد كردند كه نرويد، خطرناك است. ما نفهميديم كه چرا
خطرناك است تا اينكه يكی از آشنايان به ما رسيد و خبر داد كه به مدرسه فيضيه حمله شده و طلبهها را میزنند و میكشند.»8
اينگونه آيتالله خامنهای و آيتالله شبيری زنجانی تصميم میگيرند كه به منزل امام خمينی بروند. آيتالله شبيری تعريف میكند: «اول
مغرب بود كه به آنجا رسيديم و ديديم در منزل امام باز است و شهيد عراقی آنجا ايستاده است و محافظت میكند. من يادم نبود كه
شهيد عراقی دم در ايستاده بود و بعداً مقام معظم رهبری به من يادآوری كردند كه كسی كه دور در منزل امام ايستاده بود، عراقی بود.
مثل شير ايستاده بود و از منزل امام محافظت میكرد. پرسيديم: چرا درِ خانه را باز گذاشتهايد؟ گفت: «امام فرموده اگر در را ببنديد،
میروم در صحن حضرت معصومه(س) و سخنرانی میكنم. ما هم ديديم بهتر است در باز باشد و ايشان نروند، چون آنجا خطرناك
است.» ما كه اين حرف را شنيديم، ديديم بهتر است ما هم بمانيم و از امام محافظت كنيم. بعد از اينكه نماز امام تمام شد، رفتيم پيش
ايشان. همه طلبهها دورشان جمع شده بودند.»9
مابقی ماجرا به روايت آقا خواندنی است: «امام در آن اتاق نشستند. طلبهها هم در اتاق پر شدند. من دم در اتاق ايستادم. بقيه
نشسته بودند. در همين حين امام شروع به صحبت كردند. صحبتشان اين بود كه: اينها رفتنی هستند و شما ماندنی هستيد. نترسيد.
ما در زمان پدر او، بدتر از اينها را ديدهايم. روزهايی بر ما گذشت كه در شهر نمیتوانستيم بياييم. مجبور بوديم صبح زود از شهر خارج
شويم و مطالعه و مباحثه ما در بيرون شهر بود و شب به مدرسه میآمديم، چون ما را میگرفتند، اذيت میكردند، عمامهها را
برمیداشتند.»10
حادثه فيضيه نقطه عطفی در نهضت امام خمينی بود. رهبر معظم انقلاب به عنوان يكی از حاضران در اين واقعه، رهبری حكيمانه امام را
مسبب تبديل اين موقعيت از يك نقطه ضعف به نقطه قوت میدانند: «پانزده خرداد، محصول حركتی بود كه امام در دوم فروردين به وجود
آورد […] نزديك عيد سال 43 بود كه من از زندان آزاد شده بودم و توانستم با تدبيری خدمت امام -كه آنوقت در خانهای در قيطريه بودند-
بروم. من در همان چند لحظهای كه توانستم خدمت ايشان بروم و دستشان را ببوسم و با آن حال منقلبی كه از ديدنشان داشتم، چند
كلمه با ايشان حرف بزنم، همين مطلب را عرض كردم. گفتم نبودن شما در بيرون، موجب شد كه پانزده خرداد با اين عظمت، نتواند مورد
استفاده قرار بگيرد […] نتوانستند عشری از اعشار استفادهای را كه امام از دوم فروردين كرد، از پانزده خرداد بكنند، در حالی كه پانزده
خرداد كانون عظيمی بود.»11
سفير امام(ره):
در محرم همان سال، امام(ره) آيتالله خامنهای را مأمور میكنند تا پيام ايشان را به آيتالله ميلانی برسانند: «سال 42، بعد از جريان
مدرسه فيضيه بود. امام به كليه شهرهاى ايران، به عُلمايشان و به علماى معروف و موجهشان پيغام داده بودند كه محرم را به صورت يك
فصلى براى شورش عمومى مردم عليه نظام حكومتى تبديل كنند و دربياورند […] به هر حال حامل رسالتى شدم از طرف امام براى
مرحوم آيتالله ميلانى و بقيه علماى مشهد كه اين كار بايد انجام بگيرد.»12
پس از ابلاغ اين پيام، ايشان برای تبليغ در ماه محرم به بيرجند میروند. دليل انتخاب بيرجند از سوی ايشان نيز جالب است: «بيرجند
اهميتش از اين نظر بود كه عَلَم آن روز نخستوزير بود و بيرجند پايتخت عَلم بود و استراحتگاه شاه بود و هر وقت شاه و درباریها
مىخواستند يك خُرده استراحتى بكنند و اينها، مىرفتند در بيرجند و آنجا در باغهاى عَلَم زندگى مىكردند.»13 آيتالله خامنهای تا روز
نهم محرم 1342 در بيرجند به سخنرانی میپردازند، اما بالاخره در اين روز توسط نيروهای امنيتی شاه بازداشت میشوند.
و سرانجام، بازگشت به مشهد:
اما در سال 43 آيتالله سيدجواد خامنهای، پدر آيتالله خامنهای بينايی خود را از دست میدهند. ايشان در حالی كه علاقه داشتند به
توصيه اساتيد خود و از جمله آيتالله شيخ مرتضی حائری در قم بماند، بالاجبار و برای مراقبت از پدرشان، قم را به مقصد مشهد ترك
كردند: «در آن سال مجدداً به مشهد بازگشتم، برای اينكه پدرم عارضه چشم پيدا كرده و بينايی خود را از دست داده بود. من ناچار بودم
كه پهلوی پدرم باشم. علیرغم مخالفت اساتيد خود [به مشهد بازگشتم […]] مشغول به تدريس شدم. در ضمن درس نيز میخواندم،
يعنی تحصيلاتم را در مشهد ادامه دادم.
سه شنبه 92/02/24
پرسش:
آیا می شود زن و شوهر بعد از مرگ با هم زندگی کنند؟ اگر می شود با چه شرایطی؟
پاسخ اجمالی:
جزئیات نحوه زندگی انسان در آخرت به طور کامل برای کسی جز حضرات معصومین (ع) روشن نیست. با این حال پیوند زناشویی بین
مرد و زن و تعهدات آن مربوط به عالم دنیا است و زنان مؤمن مجبور نیستند که در آخرت نیز با همسران دنیایی خود زندگی کنند. بله اگر
خود بخواهند می توانند با آنان زندگی کنند. همچنین برای زنانی که در این دنیا بی شوهر بوده اند و یا زنانی که شوهرشان ناصالح بوده
و اهل جهنم هستند نظیر آسیه همسر فرعون، در بهشت هرگونه لذت از جمله همسران صالح بهشتی فراهم است.
پاسخ تفصیلی:
در آیات و روایات مواردی بسیار اندکی از نحوه زندگی در آخرت بیان شده است و جزئیات زندگی انسان پس از مرگ در آخرت به طور
کامل برای کسی جز حضرات معصومین (ع)روشن نیست، اما مسلم است که پیوند زناشویی بین مرد و زن و تعهدات آن مربوط به همین
عالم دنیا است و زنانی که در دنیا همسر داشته اند ملزم نیستند که در آخرت هم با همان شخص زندگی کنند؛ چون عقد زناشویی
آنان مربوط به همین زندگی دنیایی آنها است و در آخرت هر کسی در گرو عمل خود است و باید جواب گوی اعمال خود باشد. اگرچه در
برخی روایات آمده است که “در آخرت خداوند زنان مؤمن را به صورت حورالعین در می آورد و با همسران صالح خود در بهشت نیز زندگی
می کنند"[1] اما این بدان معنی نیست که زنان مؤمن مجبور باشند در آخرت نیز با همسران دنیایی خود زندگی کنند. بله اگر خود
بخواهند می توانند با آنان زندگی کنند. همچنین در تفسیر مجمع البیان آمده :” ممکن است مراد از زنانی که در بهشت نصیب مؤمنین
می شود، همین زنان دنیایی آنها باشد که در آخرت به صورت حورالعین در می آیند و با همسران خود در بهشت زندگی می کنند."[2]
اما برای زنانی که در این دنیا بی شوهر بوده اند و یا زنانی که شوهرشان اهل جهنم است نظیر آسیه همسر فرعون، در بهشت همه
چیز فراهم است و هرگونه لذت از جمله همسران صالح بهشتی در اختیار آنان قرار می گیرد؛ زیرا در قرآن کریم آمده است: “در بهشت آن
چه دل می خواهد و چشم از آن لذت می برد موجود است."[3] این آیه همه نوع لذت ها از جمله همسران صالح بهشتی را شامل می
شود. در آیه دیگر به خصوص همسران بهشتی تصریح شده و می فرماید: “برای بهشتیان در آن جا همسران پاک و پاکیزه است."[4] از
مجموع این آیات بخوبی به دست می آید که زنان بهشتی همانند مردان بهشتی از هرگونه لذت دل خواه بهره مند خواهند بود و از جمله
از لذت زندگی با همسر صالح بهشتی و دل خواه.
قرآن کریم در بعضی از آیات “حور العین” را به عنوان همسران بهشتی معرفی کرده چنان چه می فرماید: “ما آنها را با حورالعین تزویج
می کنیم."[5] این آیات زنان و مردان بهشتی را شامل می شود؛ زیرا هیچ دلیلی وجود ندارد که این وعده های ال هی اختصاص به
مردان داشته باشد، بخصوص آن که اگر در واژه “حور” و واژه “عین” و مفهوم لغوی آنها دقت شود معلوم خواهد شد نعمت حورالعین
اختصاص به مردان ندارد و نصیب زنان نیز خواهد شد.
طبیعی است که این معنایش این نیست که کسی به آنها ملحق نمی شود بلکه همچنان که مفسران گفتند: آیات قرآن صریحاً این
مطلب را بیان مىکند که در جمع بهشتیان، پدران و همسران و فرزندان آنها که صالح بودهاند وارد مىشوند، و این در حقیقت براى تکمیل
نعمت هاى الاهى بر آنان است، تا هیچ کمبودى حتى از نظر فراق افراد مورد علاقه خود نداشته باشند، و از آن جا که در آن سرا که
سراى نوین و متکاملى است همه چیز تازه و نو مىشود آنها نیز با چهرههاى تازه و نو و محبت و صمیمیتى داغتر و گرمتر وارد مىشوند،
محبتى که ارزش نعمت هاى بهشتى را چند برابر مىکند.
گر چه در آیه 23 سوره رعد تنها پدران و فرزندان و همسران ذکر شدهاند، ولى در واقع همه بستگان در این جمع، جمعند، چرا که حضور
فرزندان و پدران بدون حضور برادران و خواهران و حتى سایر بستگان ممکن نیست، و این مطلب با کمى دقت روشن مىشود، زیرا هر
گاه کسى بهشتى باشد پدر صالح او نیز به او ملحق مىشود، و از آنجا که پدر صالح بهشتى است، همه فرزندانش به او مىپیوندند و
به این ترتیب برادران به هم ملحق مىشوند. و با همین محاسبه سایر بستگان نیز در آن جمع حضور خواهند داشت.[6]