خوش خلقی

بسمه تعالی
به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س) در مورخه 4/8/95 جلسه اخلاقی با موضوع حسن خلق با سخنرانی سر کار خانم نوروزی که از اساتید این حوزه برگزار گردید .
ایشان در ابتدا بیان داشتند که هر انسانی با سه نوع «خوش» باید خود را زینت دهد . تا پیرو الگوی اتم اخلاق پیامبر گرامی (ص) باشد : 1. خوشرویی 2. خوشگویی 3. خوشخویی هر کدام از این موارد برای داشتن خلق نیکو لازم و ضروری است که به توضیح آنها می پردازیم :
خوشرویی : اولین بخشی از انسان که با آن مواجه می شویم چهره و وجه می باشد مومن واقعی طبق روایات شادی اش در وجه و صورتش و ناراحتی ها و غم هایش در قلبش می با شد . یعنی در ظاهر انسان در تمام مشکلات و سختی ها خوش رویی باشد . خوش رویی نیمی از سعادت و خوش بختی در زندگی است تاکید شده است که آقایان مشکلات خود را بیرون از خانه بگذارندوبعد داخل خانه شوند اگر خوشرویی با نیت خالص باشد 10 حسنه برایش نوشته می شودو شادی از جانب خدا برای خوشرو را در پی دارد ضمنا لازمه گشاده رویی قلبی مهربان است که با ایمان و معرفت رقیق می شود و به دست می آید . بعضی از چهره ها غم زا و بعضی غم زدا است که آیتی از الطاف الهی میباشد یعنی چهره ما طوری باشد که وقتی فردی ما را ببیند شاد شود گشاده رویی نوعی احسان و صدقه است به شرطی که با نیت پاک همراه باشد
خوشگویی: زبانی نرم و گفتاری دلپذیر همراه با ادب و متانت از ویژگی های مومن میباشد لحن کلام یک لحن نرم و دوستانه و مهربان باشد لحن حالت امری نباشد بلکه اگر حالت خواهشی وسوالی و یا سقراطی باشد ، بهتر است . برای پی بردن به چگونگی صدا کردن یکدیگر بهتر است به حدیث شریف کساء مراجعه کنید سه مورد مهم را در سخن فراموش نکنیم :
الف). عدم تحقیر در مقابل انجام تشویق ب). عدم عیب جویی در مقابل انجام تحسین ج). عدم ملامت در مقابل امید می باشد . غذای روح پذیرایی با کلام خوب می باشد بر طبق روایات ، زیبا خطاب کنید تا زیبا جواب بشنوید چرا که ادب ،ادب می آورد .
خوشخویی : رفتار و عمل یک مومن نیز باید خوب و نیکو باشد افراد چهار دسته هستند 1.خوب 2. خوب خوب 3. بد 4. بد بد . سعی کنیم که همیشه خوب خوب باشیم و خوب ، خوبی کنیم صبر ،عدم غضب ، وفای به عهد از خوشخویی می باشد که در سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) می باشد و در روایات زیادی به آن اذعان شده است شیوه الگوی رفتاری به طور غیر مستقیم بهترین شیوه تربیت فرزندان می باشد اعمالی چون بدرقه و استقبال از همسر از جمله خوشخویی در مسئله همسرداری دینی به حساب می آید که باید بدان توجه کرد برای این مورد مصادیق زیادی در سیره علما ی معاصر چون امام خمینی (ره) ، شهید مطهری، آیت الله بهجت و …. می توان یافت که قابل توجه می باشد .

کمک به اندازه معرفت فقیر

داستانهایی از زندگى امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام :

سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است . (1)
کمک به اندازه معرفت فقیر

روزى امام حسین علیه السلام در گوشه اى از مسجد پیامبر صلى اللّه علیه و آله نشسته بود. مردى عرب نزد او آمد و گفت : یابن رسول اللّه من باید یک دیه کامل بپردازم و توان اداى آن را ندارم . نزد خودم مى روم و از کریمترین مردم درخواست مى کنم و کسى را کریمترین مردم درخواست مى کنم و کسى را کمتر از اهل بیت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله نمى شناسم .
امام حسین علیه السلام فرمود: اى برادر عرب من سه سوال مى کنم اگر یکى از آنها راجواب دادى یک سوم بدهى تو را مى پردازم و اگر دو مساله را پاسخ دادى دوثلث آن را ادا مى کنم و اگر هر سه سوال را جواب دادى تمام بدهى تو را مى پردازم .
مردعرب گفت : یابن رسول اللّه آیا شما از من (که عربى جاهل و بى سواد هستم ) سوال مى کند؟ شما که اهل علم و شرف و بزرگى هستید؟
امام حسین علیه السلام فرمود: بله شنیدم که جدم رسول اللّه خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: (المعروف بقدر المعروفة ) (به اندازه معرفت احسان شود.)
مرد عرب گفت : هر چه مى خواهید سوال کنید اگر دانستم جواب مى دهم و اگر ندانستم از شما مى آموزم . (و لاقوة الاباللّه )
امام علیه السلام پرسید: (اى الاعمال افضل ) (کدام اعمال بهترند؟)
جواب دادن (الایمان باللّه ) (ایمان به 5خدا)
حضرت پرسید: (فما النتجاة من المهلکة ) (راه نجات از مهلکه کدام است ؟)
پاسخ داد: (الثقة باللّه ) (اعتماد و توکل بر خداوند.)
امام علیه السلام سوال کرد: (فمایزین الرجل ) (چه چیزى به مرد زینت مى بخشد؟)
مرد عرب جواب داد: (علم معه حلم ) (توکل توام با بردبارى )
حضزت فرمود: اگر علم وحلم نداشت چه چیزى او را زینت مى دهد؟مرد عرب : (فقر معه مروة ) (مال همراه بامروت )
امام علیه السلام : اگر از فقر و صبر هم بر خوردار نبود چه ؟
مرد عرب : ( صاعقة تنزل من السماء و تحرفه فانه اهل لذلک )( صاعقه اى از آسمان پائین آید واو را آتش زند که مستحق چنین عذابى است )

امام علیه السلام خندید و کیسه اى را که در آن هزار دینار زر سرخ بود به او داد و انگشترى را که دویست درهم ارزش داشت به او بخشید و فرمود: طلاها را به طلبکارانت بپرداز و پول انگشتر را صرف مخارج زندگى نما.
مرد عرب آنها را برداشت و گفت  اللّه اعلم حیث یجعل رسالته ) یعنى : یعنى خداوند بهتر مى داند که رسالتش را در کجا قراردهد

کمک به اندازه معرفت فقیر

داستانهایی از زندگى امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام :

سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است . (1)
کمک به اندازه معرفت فقیر

روزى امام حسین علیه السلام در گوشه اى از مسجد پیامبر صلى اللّه علیه و آله نشسته بود. مردى عرب نزد او آمد و گفت : یابن رسول اللّه من باید یک دیه کامل بپردازم و توان اداى آن را ندارم . نزد خودم مى روم و از کریمترین مردم درخواست مى کنم و کسى را کریمترین مردم درخواست مى کنم و کسى را کمتر از اهل بیت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله نمى شناسم .
امام حسین علیه السلام فرمود: اى برادر عرب من سه سوال مى کنم اگر یکى از آنها راجواب دادى یک سوم بدهى تو را مى پردازم و اگر دو مساله را پاسخ دادى دوثلث آن را ادا مى کنم و اگر هر سه سوال را جواب دادى تمام بدهى تو را مى پردازم .
مردعرب گفت : یابن رسول اللّه آیا شما از من (که عربى جاهل و بى سواد هستم ) سوال مى کند؟ شما که اهل علم و شرف و بزرگى هستید؟
امام حسین علیه السلام فرمود: بله شنیدم که جدم رسول اللّه خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: (المعروف بقدر المعروفة ) (به اندازه معرفت احسان شود.)
مرد عرب گفت : هر چه مى خواهید سوال کنید اگر دانستم جواب مى دهم و اگر ندانستم از شما مى آموزم . (و لاقوة الاباللّه )
امام علیه السلام پرسید: (اى الاعمال افضل ) (کدام اعمال بهترند؟)
جواب دادن (الایمان باللّه ) (ایمان به 5خدا)
حضرت پرسید: (فما النتجاة من المهلکة ) (راه نجات از مهلکه کدام است ؟)
پاسخ داد: (الثقة باللّه ) (اعتماد و توکل بر خداوند.)
امام علیه السلام سوال کرد: (فمایزین الرجل ) (چه چیزى به مرد زینت مى بخشد؟)
مرد عرب جواب داد: (علم معه حلم ) (توکل توام با بردبارى )
حضزت فرمود: اگر علم وحلم نداشت چه چیزى او را زینت مى دهد؟مرد عرب : (فقر معه مروة ) (مال همراه بامروت )
امام علیه السلام : اگر از فقر و صبر هم بر خوردار نبود چه ؟
مرد عرب : ( صاعقة تنزل من السماء و تحرفه فانه اهل لذلک )( صاعقه اى از آسمان پائین آید واو را آتش زند که مستحق چنین عذابى است )

امام علیه السلام خندید و کیسه اى را که در آن هزار دینار زر سرخ بود به او داد و انگشترى را که دویست درهم ارزش داشت به او بخشید و فرمود: طلاها را به طلبکارانت بپرداز و پول انگشتر را صرف مخارج زندگى نما.
مرد عرب آنها را برداشت و گفت  اللّه اعلم حیث یجعل رسالته ) یعنى : یعنى خداوند بهتر مى داند که رسالتش را رد مجا قراردهد

رفتار امام حسین (ع )با خدا و مردم

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): رفتار امام حسین با خدا و با مردم
آمده است که:حضرت امام حسین علیه السلام بعد از طواف بیت ‏الحرام، به سوى مقام حضرت ابراهیم علیه السلام مى ‏رفت و نماز مى‏ خواند و سپس صورت خود را بر مقام مى‏ گذاشت و گریه مى‏ کرد و مى‏ گفت: «الهى عبیدک ببابک، خویدمک ببابک، سائلک ببابک، مسکینک ببابک».
یک روز این دعا را زیاد تکرار کرد و رفت. اتفاقاً گذار حضرت به جمعى از مساکین افتاد که مشغول خوردن نان بودند.
حضرت به آنان سلام داد. آنها از امام دعوت کردند که با آنها غذا بخورد. حضرت در جمع آنان نشست و فرمود: اگر این صدقه نبود، با شما مى‏ خوردم، سپس فرمود: برخیزید برویم به منزلم. وقتى که رفتند، حضرت به آنان غذا و لباس داد و دستور داد که به آنها قدرى پول بدهند. «1»

(1)کشکول ممتاز:ص41،احقاق الحق:ج11،ص154.

منبع: داستان ها و حکایت‏هاى حج، رحیم کارگر، نشر مشعر، تهران، چاپ: پانزدهم، 1386،ص16.

پیام خون و شهادت

پیام خون و شهادت

ابن زیاد یا پسر مرجانه اسیران کربلا را پس از مکالماتی که در مجلس او ب آنان روی داد ، دستور داد به زندانی پهلوی مسجد اعظم کوفه منتقل ساختند ، و دستور داد سر مقدس امام ) ع ) را در کوچه ها بگردانند تا مردم دچار وحشت شوند . یزید در جواب نامه ابن زیاد که خبر شهادت حسین ( ع ) و یارانش و اسیر کردن اهل و عیالش را به او نوشته بود ، دستور داد سر حسین ( ع ) و همه یارانش را و همه اسیران را به شام بفرستند . بر دست و پا و گردن امام همام حضرت سجاد زنجیر نهاده ، بر شتر سوارش کردند و اهل بیت را چون اسیران روم و زنگبار بر شتران بی جهاز سوار کردند و راهی شام نمودند . اهل بیت عصمت از راه بعلبک به شام وارد شدند . روز اول ماه صفر سال 61هجری - شهر دمشق غرق در شادی و سرور است ، زیرا یزید اسیران کربلا را که اولاد پاک رسول الله هستند ، افراد خارجی و یاغیگر معرفی کرده که اکنون در چنگ آنهایند - یزید دستور داد اسیران و سرهای شهدا را از کنار “جیرون ” که تفریحگاه خارج از شهر و محل عیش و عشرت یزید بود عبور دهند . یزید از منظر جیرون اسیران را تماشا می کرد و شاد و مسرور به نظر می رسید ، همچون فاتحی بلا منازع ! در کنار کوچه ها مردم ایستاده بودند و تماشا می کردند . پیرمردی از شامیان جلو آمد و در مقابل قافله اسیران بایستاد و گفت : “شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امیر المؤمنین یزید را بر شما پیروزی داد” . امام زین العابدین ( ع ) به آن پیرمردی که در آن سن و سال از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود ، فرمود : “ای شیخ ، آیا قرآن خوانده ای ؟” . گفت : آری . فرمود : این آیه را قراءت کرده ای : قل لا أسئلکم علیه أجرا الا المودة فی القربی . گفت : آری . امام ( ع ) فرمود : آن خویشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماییم . سپس آیه تطهیر را که در حق اهل بیت پیغمبر ( ص ) است تلاوت فرمود : “انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا” . پیرمرد گفت : این آیه را خوانده ام . امام ( ع ) فرمود : مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است . پیرمرد بسیار تعجب کرد و گریست و گفت چقدر من بی خبر مانده ام . سپس به امام ( ع ) عرض کرد : اگر توبه کنم آیا توبه ام پذیرفته است ؟ امام ( ع ) به او اطمینان داد . این پیرمرد را به خاطر همین آگاهی شهید کردند . باری ، قافله اسیران راه خدا را در جلو مسجد جامع دمشق متوقف ساختند . سپس آنها را در حالی که به طنابها بسته بودند به زندانی منتقل کردند . چند روزی را در زندان گذراندند ، زندانی خراب . به هر حال یزید در نظر داشت با دعوت از برجستگان هر مذهب و سفیران و بزرگان و چاپلوسان درباری مجلسی فراهم کند تا پیروزی ظاهری خود را به همه نشان دهد . در این مجلس یزید همان جسارتی را نسبت به سر مقدس حضرت سید الشهداء انجام داد که ابن زیاد ، دست نشانده پلیدش در کوفه انجام داده بود . چوب دستی خود را بر لب و دندانی نواخت که بوسه گاه حضرت رسول الله ( ص ( و علی مرتضی و فاطمه زهرا علیهما السلام بوده است . وقتی زینب ( ع ) این جسارت را از یزید مشاهده فرمود و اولین سخنی که یزید به حضرت سید سجاد ( ع ) گفت چنین بود : “شکر خدای را که شما را رسوا ساخت ” ، بی درنگ حضرت زینب ( ع ) در چنان مجلسی بپاخاست . دلش به جوش آمد و زبان به ملامت یزید و یزیدیان گشود و با فصاحت و بلاغت علوی پیام خون و شهادت را بیان فرمود و در سنگر افشاگری پرده از روی سیه کاری یزید و یزیدیان برداشت ، و خلیفه مسلمین را رسواتر از مردم کوفه نمود . اما یزید سر به زیر انداخت و آن ضربات کوبنده و بر باد دهنده شخصیت کاذب خود را تحمل کرد ، و تنها برای جواب بیتی خواند که ترجمه آن این است : “ناله و ضجه از داغدیدگان رواست و زنان اجیر نوحه کننده را مرگ درگذشته آسان است ” .