ازدواج به سیره شهدا(9)

ساده ترین خانه…

شروع زندگیمان ساده بود و در عین حال با صفا.

نمی شد گفت خانه،دو تا اتاق اجاره کرده بودیم که نه آشپزخانه داشت و نه حمام.

کنار در یکی از اتاقها یک تو رفتگی بود که حسن برایش دوش گذاشته بود و شده بود حمام.زیر پله هم یک سکوی آجری بود که چراغ

سه فتیله ی خوراک پزیمان را گذاشته بودیم رویش،شد آشپزخانه.

به نظر من خیلی قشنگ بود،خیلی هم ساده.

                                                    به نقل از همسر شهیدحسن آبشناسان

                                                        «روحشان شاد و یادشان گرامی»

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.