ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
همان روز خواستگاری یا زمان خواندن خطبه عقدبود که مادرم گفت: قول می دهد سیگارهم نکشد.خانمش
هم گفت : مجاهد فی سبیل الله که نباید سیگار بکشد؛ سیگار کشیدن دور از شأن شماست.
وقتی برگشتم خانه،رفت جیب هایش را گشت:سیگارهایش را در آورد،له شان کردو برد ریخت توی
سطل.گفت:«تمام شد.{…}دیگر هیچ کس دست من سیگار نمی بیند.»همین هم شد.
خانمش می گفت:یکی دو سال از ازدواجمون می گذشت،رفتم پیشش گفتم:این بچه گوشش درد
می کنه:این سیگار را بگیر یک پک بزن،دودش را فوت کن توی گوشش.گفت:«نمی تونم قول دادم دیگه سیگار
نکشم.»گفتم:بچه داره درد می کشه.گفت :«ببر بده همسایه بکشه وتوی گوشش فوت کنه.دیگه به
من نگو.»به نقل از همسر شهید محمد ابراهیم همت
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ریحانه در 1392/02/19 ساعت 11:02:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |