ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
آقا سلام…
ببخشید! مرکز توانبخشی جانبازان کجاست ؟
همین جا که فلج ها و روانی ها رو نگه میدارند؟
انتهای همین کوچه است…!
شوکه شدم وقتی شنیدم…داخل که میروی قسمت اعصاب و روان.احساس میکنی هنوز آتش تیر و گلوله روی سرت
هست…
هنوز هر سه ثانیه یکی از روی تخت خیز میپرد…
هنوز یکی را می بینی با لباس لجنی دارد سینه خیز روی زمین می رود تا مین ها را خنثی کند…
آقا اسماعیل تلفن آسایشگاه رو سفت چسپیده بود و فریاد می زد پس نیروها کجا هستند؟؟؟… بچه ها قیچی
شدن….
محمد آقا را می بینم که دارد دمپایی های سفید بچه ها را واکس سیاه میزند…انگار زمان جنگ کفاش جبهه بوده…
وارد سالن آسایشگاه که میشوی یکی دوان دوان سمتت می آید و حال امام خمینی را ازت میپرسد..میگوید سلامش
را به امام برسانم بگویم بچه ها ایستاده اند…
اینجا هنوز بوی کربلای پنج می یاد…
با گریه خارج می شوم از آسایشگاه و به هیاهوی شهر باز میگردم…
یکی جلوی درب آسایشگاه تیکه می اندازد که آقا سهمیه بنزین ات را گرفتی؟؟؟…
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ریحانه در 1393/09/01 ساعت 08:50:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |