زندگینامه سردارحاج محمدابراهیم (4)

خاطرات همسر شهید:

با شناخت هر چه بیشتر ابعاد شخصیتی حاجی، وابستگی و علاقمندیمان نسبت به او بیشتر می شد؛

اما فراتر از آنچه که گفته شده دلسوزی و حس مسئولیت وی نسبت به نیروهای بسیجی یا به قول خودش

دریادلان حاضر در جنگ بود. بارها از حضور خودش در خانه متأسف و متأثر می شد. علت را جویا شدم و او در

حالی که بغض گلویش را می گرفت و اشک در چشمانش حلقه می زد پاسخ می داد:«ما بسیجی ای داریم

که بیشتر از یازده ماه است در جبهه می جنگد وبه خانواده اش سرنزده، آن وقت ما…»

مادامی که اطمینان نداشت غذای مناسب به نیروهای خط مقدم جبهه رسیده باشد،لب به غذا نمی زد و در

خانه هم کم بود،اجازه نمی داد دو جور غذا سر سفره می آورد بگذارم.

از اوقاتی که نسبت به حاجی حسادت می کردم،لحظات راز و نیاز و عبادت او بود.اذان را که می شنید،آرام و

بی صدا می رفت ومشغول نماز می شد.به ندرت نمازی را از حاجی می دیدیم که درآن اشک نریزد.

همت بیشتر،نیمه شب به خانه می آمد وسپیده صبح می رفت.با وجود آن همه خستگی،وقتی از راه میرسید

بیدار می ماند تا غذای بچه ها را خودش بدهد.حتی گاهی لباسهایشان را می شست؛ مثلاً یک شب خیلی

دیر به خانه آمد. من تمام روز از بچه ها مراقبت کرده بودم. مصطفی شیر خواره بود. مهدی هم تازه پا گرفته بود

و دائم پشت سر من راه می افتاد. برای همین فرصت نکرده بودم لباس ها را بشویم. به ناچار ماندم تا حاجی

رسید. خودم را برای شستن لباس ها آماده کردم که حاجی از من خواست تا این کار را به او واگذار کنم .

نپذیرفتم، خواستم از بچه ها مراقبت کند؛ اما او زیر بار نرفت. ناگزیر، از شستن لباس ها دست کشیدم .

کمی که گذشت، حاجی رفت و خوابید. خیالم آسوده شد. آرام رفتم و مشغول شستن لباس ها شدم.

چند دقیقه بعد، در زده شد. باز کردم و حاجی را با یک لیوان آب پرتقال جلوی در دیدم. لبخندی زد و گفت:

«شرمنده ام؛ حالا که قرار است لباس ها را بشویی، بگذار گلویت خشک نباشد». لیوان را گرفتم و گفتم

حالا برو با خیال راحت بخواب: حاجی رفت. مقداری از لباس ها را شستم و بیرون گذاشتم. و شستشوی

لباس ها تمام شد دیدم حاجی لباس ها را روی طناب پهن می کند…

                                                                                                                     ادامه دارد…

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.