ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
شجاعت حاج همت:
حاج همت دو ورقه لوله شده در دست خود داشت، احتمالاً در آن شعارها و برنامه های مراسم نوشته شده
بود. یکی از مأموران پلیس سعودی جلو آمد و یک دفعه این اوراق را از دست حاجی قاپ زد، حاج همت هم
بلافاصله مچ دست پلیس سعودی را چسبید و چنان فشاری به آن آوردکه رنگ از روی مأمور پرید؛ انگشتانش
بی اختیاراز هم باز شدو حاجی ورقه ها را از دست او بیرون کشید…نوعی از شجاعت و پر دلی حساب شده
و معقول در حاج همت بود…
چیزی که از زندگی حاج همت، حاج احمد و حاج محمود شهبازی دیدم، این بود که آنها از ابتدا، رسالت
خودشان را احساس کرده بودند.اینان خوب می دانستند چکار می کنند، ما به چیزهای دم دستی مشغول
بودیم و آنها کفش تکلف را از پایشان در آورده بودند.
حاج همت پاک روی دست ما زده بود:
حاج احمد متوسلیان می گفت:«من خیال می کردم خودم آدم جسوری هستم؛ اما حاج همت روی دست ما
زده بود. روز تظاهرات، او یک سری از تصاویر کوچک بر چسب دار حضرت امام را توی جیب دشداشه خودش
گذاشته بود. هر چندلحظه یک بار کاغذپشت یکی از آنها جدا شده می کرد و در حالی که برچسب را کف
دستش مخفی کرده بود به طرف مأموران پلیس سعودی می رفت،دست در گردن آنها می انداخت و با آنها
معانقه می کرد و ناغافل صدای خنده جمعیت بلند می شد:نگو معانقه کردن برای حاج همت بهانه ای بود تا
بتواند خیلی راحت تصویر حضرت امام را به پشت کلاه کاسکت سفید رنگ مأموران پلیس سعودی بچسباند.
پلیس های بی نوا هم که از علت خنده شدید مردم بی خبر بودند، دائم به آنها چشم غره می رفتند. آن روز
با این ترفندزیرکانه حاج همت حدود پنجاه- شصت نفراز مأموران قلدر سعودی، ندانسته و ناخواسته، به توفیق
تبلیغ تصویر حضرت امام مفتخر شدند.
ادامه دارد…
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ریحانه در 1392/08/27 ساعت 12:28:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |