ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
تیرگى را محو کرده انقلاب کربلا
از کران خون دمیده آفتاب کربلا
مىبرد دل را به سمت «جَنَّتُ المَأواى» نور
این نسیم بى بدیل عطر ناب کربلا
روشنایى پاگرفت از صبح عاشوراى عشق
ظلمت افتاده ز پا در پیچ و تاب کربلا
هر که خواهد عشق، نوشد از عطشگاه حسین
هر که آزاده ست گردد هم رکاب کربلا
مَحرمى خواهد که سِرّ عشق را گوید بر او
رازهاى مانده پنهان در حجاب کربلا
رفت تا آن سوى خورشید و درخشید از افق
موجى از آیینه شد هر قطره آب کربلا
بسکه گلها از دم تیغ ستم پرپر شدند
مى چکد از پنجه ى گلچین گلاب کربلا
تا به خون افتاد خورشید و سیه شد آسمان
ملتهب آیینه شد از التهاب کربلا
«لا ارَى الْمَوْت» از گلوى تشنه مىآید بهگوش
بازخوان «الّا السَّعادَة» از کتاب کربلا
کربلا در اضطراب افتاد و مىلرزید سخت
خصم در بیم و هراس از اضطراب کربلا
زیر پاى اسبها آن سو تر از شطّ فرات
بود در خون غوطه ور دُرّ خوشاب کربلا
بر کویر خیمه گاه کفر مى آمد فرود
تندر تیغى که گردیده شهاب کربلا
کم نگردد تشنگى در راه وصل عاشقى
تا عطش مى بارد اینجا از سحاب کربلا
بعد هر ویرانه آبادى رسد از لطف عشق
شد دل افتادهى «یاسر» خراب کربلا
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ریحانه در 1395/07/15 ساعت 08:06:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |