شهید گمنام

 

شعری از استاد مهدی آذر یزدی درباره شهدای گمنام



 


مرد آزاده را بسي سهل است / کز همه چيز بگذرد جز نام
از سر جاه و مال برخيزد / جان دهد نيز در ره اسلام
جان عزيز است و دين عزيزتر است / وانچه از جان گذشته جانان است
آن که آگاه از شهادت خويش / جان فدا مي‌کند، شهيد آن است
از شهيدان کريمتر کس نيست / در نظرگاه خلق و خالق نيز
بعد از آن هر که نيز در راه است / تا کند جان فدا هموست عزيز
آدمي ليک خوشدل از نام است / بي نشان جان سپردن آسان نيست
وانکه در بند نام نيز نبود / در دلش جز صفاي ايمان نيست
گرچه فرجام کار يکسان است / دل مردم به يادگار خوش است
ماندن نام شخص آخر نيز / بر سر لوحه مزار خوش است
اي بسا کار باقيات‌الخير / در جهان هست بهر ماندن ياد
معبد و مرقد و کتاب و کلام / اثري از حضور بي فرياد
هر کسي نام خويش دارد دوست / نام هر کس نشان بودن اوست
نام نيک است آنچه مي‌ماند / ياد نيکو قرين نام نکوست
ياد نام‌آوران به نام کنند / نام اگر نيست، ياد چون باشد
دل ز گمنامي شهيد سعيد / گرچه سنگ است غرق خون باشد
آن که بي‌نام مي‌کند ايثار / هست نزديکتر ز قرب اله
اي خوشا در گذشتن از همه چيز / بي‌نشان خالصا لوجه‌الله
وقت ايثار جان به گمنامي / هست يکسر نشان حق جويان
رهروان طريقه اخلاص / وحده‌لا‌شريک‌له گويان
در شگفتم آن چگونه دل است / دل در يافته پيام الست
دل در باخته به عشق وصال / دل پرداخته ز هر چه که هست
يک سر و صدهزار سر همراز / يک تن و صدهزار تن همراه
همه از بي‌نشاني اش رنجور / همه از سرفرازي‌اش آگاه
ياد او زنده تا ابد بر جاي / نام او رفته پيام او مانده
برتر از هر چه جهان هستند / درس جانبازي و شرف خوانده
اي شهيد بزرگوار که کرد / همتت جان فداي دين و وطن
کشور از توست در امان از خصم / دوست از توست ايمن از دشمن
اي رها کرده هر چه دنيايي است / پدر و مادر و زن و فرزند
رفته تا عرش کبريا تنها / همه با حيرت و تو با لبخند
دم فرو بسته جان گرفته به دست / گشته بي‌نام و بي‌نشان مفقود
از تصلاي دوستان محروم / با تولاي خالق معبود
جان به قربان چون تو قرباني / دل فداي تو باد و همگامان
جان تو در جوار حضرت حق / اجر تو با خداي گمنامان
گر نداري مزار باکي نيست / جاي آرامگاه تو دل ماست
تو در مشکلات حل کردي / آنچه رد جان ماست، مشکل ماست
ما ز روي تو تا ابد خجليم / که تو واصل شدي و ما به رهيم
گر نداريم پاس همت تو / در دل از شرم خود چگونه رهيم
آفرين بر تو آفرين خداي / اي جوانمرد نام رفته ز ياد
آفرين خداي بر پدري / که تو پرورد و مادري که تو زاد
گرچه گمنام رفتي از دنيا / خود ز نام‌آوران شدي معدود
از من اي نيک‌نام بر تو سلام / از من اي زنده‌ياد بر تو درود

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.