ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
بالی گشوده است و چنان پیش می رود
کز حد کودکانه خود پیش می رود
اصلا عجیب نیست که غوغا به پا کند
آری حلال زاده به دائیش می رود
موج حماسه ایست که در قلب دشمنش
با هر قدم تلاطم تشویش می رود
مادر دلش گرفته از این خاک کوفه وار
از بس که او شبیه علی پیش می رود
از پیله ها گذشت در گرد شمع سوخت
پروانه وار از قفس خویش می رود
لبخند بر لبش تن او غرق خون شده
امضا شده است برگ رهائیش می رود
کاش مشمول دعاهای پیمبر بشویم
باز هم باعث خشنودی مادر بشویم
نکند دیر شود لحظه پرواز از خاک
کاش ما هم بپریم و دو کبوتر بشویم
پس بگیرید زما منصب سرداری را
قصدمان است در این معرکه بی سر بشویم
آبرویی که خدا داه به ما می ریزد
اگر از قافله جا مانده و آخر بشویم
ما نداریم بهایی مگر از لطف خدا
پیشمرگان علی اکبر و اصغر بشویم
قدر یک پلک زدن مانده که در عرش خدا
زائر فاطمه و ساقی کوثر بشویم
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ریحانه در 1391/08/29 ساعت 10:24:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1391/08/29 @ 10:59:58 ق.ظ
صدیقه عزیزپناه [بازدید کننده]
السلام علیک یا ابا عبدالله