ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
1ـ شهید یعقوب ابراهیم نژاد اگر می دانستم با هر بار که خونم ریخته می شود بی حجابی آغوش حجاب در بر می گیرد، حاضر بودم هزاران هزار بار
کشته شوم. شهید احمد پناهی حجاب شما سنگری است آغشته به خون من که اگر آن را حفظ نکنید به خون من خیانت کرده اید.
————
2ـ بیمارستان از مجروحین پر شده بود… حال یکی خیلی بد بود… رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت. وقتی دکتر این مجروح را
دید به من گفت بیاورمش داخل اتاق عمل. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه
جا کنم… مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم تا تو
چادرت را در نیاوری.ما برای این چادر داریم می رویم… چادرم در مشتش بود که شهید شد. از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم
را کنار نگذاشتم…
راوی: خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ریحانه در 1393/09/03 ساعت 02:20:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |