ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
عزاداري اهل سنت
عبدالجليل رازي که کتاب خود را در حدود سال ۵۶۰ نگاشته است، در پاسخ يک نويسندهي سني اطلاعات با ارزشي دربارهي سابقه عزاداري اهل سنت براي امام حسين عليهالسلام آورده است. ابتدا به نقل از آن نويسندهي سني مينويسد:
اين طايفه روز عاشورا اظهار جزع و فرع کنند، و رسم تعزيت را اقامت کنند. و مصيبت شهداي کربلا تازه گردانند بر منبرها، و قصه گويند، و علما سر برهنه کنند و عوام جامه چاک کنند و زنان روي خراشند و مويه کنند.
عبدالجليل در پاسخ مينويسد: اولا معلوم جهانيان است که بزرگان و معتبران ائمهي فريقين از اصحاب امام مقدم ابوحنيفه، و امام مکرم شافعي، و علما و فقهاي طوايف، خلفا عن سلف، اين سنت را رعايت کردهاند، و اين طريقت نگاه داشته. اولا خود شافعي که اصل است و مذهب بدو منسوب است بيرون از مناقب، او را در حسين و شهداي کربلا مراثي بسيار است و يکي از آن قصيدهاي است که ميگويد:
أبکي الحسين و أرثي منه جحجاحا*من أهل بيت رسولالله مصباحا
تا آخر قصيده با مبالغتي تمام و کمال، و ديگر قصيدهاي است که ميگويد:
تاوب همي فالفؤاد کئيب *و أرق نومي فالرقاد عجيب. (کامل اين قصيد را خوارزمي حنفي در کتاب مقتل الحسين، ج ۲، ص ۱۳۶ آورده است.)
تا آخر، همهي مرثيهي اوست به صفتي که بر چنان معاني دگران قادر نباشند. و مراثي شهداي کربلا که اصحاب بوحنيفه و شافعي را هست، بيعدد و بينهايت است. پس اگر عيب است اول بر بوحنيفه است و بر شافعي و اصحاب ايشان؛ آنگه بر ما.
پس از آن به بيان نمونههايي از عزاداريهاي اهل سنت اعم از حنفي و شافعي که اين دو فرقه در ايران بودند، از قرن ششم ارائه داده مينويسد:
آنگه چون فروتر آيي معلوم است که خواجه بومنصور ماشاده، (از علماي برجستهي مذهب شافعي که از علماي بزرگ اصفهان بوده و در ربيعالاخر سال ۵۳۶ درگذشته ) و در مذهب سنت در عهد خود مقتدا بوده است. هر سال اين روز، اين تعزيت به آشوب و نوحه و غريو داشتهاند و هر که رسيده باشد ديده و دانسته باشد و انکار نکند.
و آنگه بغداد که مدينه السلام و مقر دارالخلافه است، خواجه علي غزنوي حنيفي (از واعظان بزرگ بغداد که سلطان مسعود سلجوقي در مجلس وعظ وي حاضر ميشد و درگذشت وي به سال ۵۵۱ هجري بوده است) دانند که اين تعزيت چگونه داشتي! تا به حدي که به روز عاشورا در لعنت سفيانيان مبالغتي ميکرد. سائلي برخاست و گفت: معاويه را چه گويي؟ به آوازي بلند گفت: اي مسلمانان از علي ميپرسد که: معاويه را چگويي؟ آخر دانيکه علي معاويه را چه گويد؟
و امير عبادي (قطب الدين مظفر معروف به امير عبادي يکي از واعظان معروف بغداد بوده است.) که علامهي روزگار و خواجهي معنا و سلطان سخن بود او را در حضرت المقتفي لامرالله پرسيدند اين روز که فردا عاشورا خواست بودن که: چه گويي در معاويه؟ جواب نداد تا سائل سه بار تکرار کرد. بار سيوم گفت: اي خواجه! سؤال مبهم ميپرسي. نميدانم کدام معاويه را ميگويي. اين معاويه را که پدرش دندان مصطفي بشکست، و مادرش جگر حمزه بخائيد، و او بيست واند بار تيغ در روي علي کشيد و پسرش سر حسین ببريد. اي مسلمانان شما اين معاويه را چه گوييد؟ مردم در حضرت خلافت، حنيفي و سني و شافعي زبان به لعنت و نفرين برگشودند. اين مانند اين بسيار است و تعزيت حسين هر موسم عاشورا به بغداد تازه باشد و با نوحه و فرياد.
و اما به همدان اگرچه مشبهه را غلبه براشد براي حضور رايت سلطان و لشکر ترکان، هر سال، مجد الدين مذکر همداني، (نويسندهي کتاب الاربعين عن الاربعين، فقيه و محدث و واعظ بوده و به سال ۵۵۵ درگذشته است.) در موسم عاشورا اين تعزيت به صفتي دارد که قميان را عجب آيد.
و خواجه امام نجم بوالمعالي بن ابيالقاسم بزاري به نيسابور با آن که حنيفي مذهب بود، اين تعزيت به غايت کمال داشتي و دستار بگرفتي و نوحه کردي خاک پاشيدي و فرياد از حد بيرون کردي.
و به ري که از امهات بلاد عالم است، معلوم است که شيخ ابوالفتوح نصر آبادي و خواجه محمد حدادي حنيفي و غير ايشان در کاروانسراي کوشک و مساجد بزرگ روز عاشورا چه کردهاند از ذکر تعزيت و لعنت ظالمان.
و در اين روزگار آنچه هر سال خواجه امام شرف الائمه ابونصر الهسنجاني کند و در هر عاشورا به حضور امرا و ترکان و خواجگان و حضور حنيفان معروف، و همه موافقت نمايند و ياري کنند و اين قصه خود به وجهي گويد که دگران خود ندانند و نيارند گفتن.
و خواجه امام بومنصور حفده (محمد بن أسعد طوسي معروف به حفده ملق به عمده الدين فقيه شافعي نيشابوري از علماي معروف نيشابور است ) که در اصحاب شافعي معتبر و متقدم است به وقت حضور او به روي ديدند که روز عاشورا اين قصه بر چه طريق گفت و حسين را بر عثمان درجه و تفضيل نهاد و معاويه را باغي خواند.
و قاضي عمدهي ساويي حنيفي (از عالمان و واعظان معروف ساوه بوده و درگذشت وي به سال ۵۶۷ در شهر ساوه رخ داده است. ) که صاحب سخن و معروف است در جامع طغرل با حضور بيست هزار آدمي اين قصه به نوعي گفت و اين تعزيت به صفتي داشت از سر برهنه کردن و جامه دريدن که مانند آن نکرده بودند و مصنف اين کتاب (يعني همان نويسندهي سني) اگر رازي است ديده باشد و شنوده.
و خواجه تاج اشعري حنيفي نيسابوري روز عاشورا بعد از نماز در جامع عتيق ديدند که چه مبالغت کرد در سنهي خمس و خمسين و خمسمائه به اجازت قاضي با حضر کبراء و امراء.
پس اگر اين بدعت بودي، چنان که خواجهي مجبر انتقالي (يعني همان نويسندهي سني) گفته است، چنان مفتي رخصت ندادي و چنين ائمه روا نداشتندي.
و اگر خواجهي انتقالي به مجلس حنيفيان و شيعيان نرفته باشد، آخر به مجلس شهاب مشاط رفته باشد که او هر سال که ماه محرم درآيد، ابتدا کند به مقتل عثمان و علي و روز عاشورا به مقتل حسين علي آرد تا سال پيرار به حضور خاتونان اميران و خاتون امير أجل اين قصه به وجهي گفت که بسي مردم جامهها چاک کردند و خاک پاشيدند و عالم سر برهنه شد و زاريها کردند که حاضران گفتند: زيادت از آن بود که به زعفران جاي کنند شيعيت. و گر اين علما و قضات اين معني به تقيه و مداهنه ميکنند از بيم ترکان و خوف سلطان، موافقت رافضيان باشد و گر به اعتقاد ميکنند خلاف ايشان را، خواجه را نقصان باشد ايمان را و الا در بلاد خوارج و مشبهه که روا ندارند کردن، دگر همهي حنيفيان و شفعويان و شيعت اين سنت را متابعت کنند. پس خواجه پنداري از اين هر سه مذهب بيزار است و خارجي است، پس بايد که به خوزستان و لرستان شود که خارجيان تا نبيند و نشنود که تعصب که او راست، کس را نيست و تعزيت حسين علي داشتن متابعت قول مصطفي است که گفت: من بکي علي الحسين او أبکي او تباکي، و جبت له الجنه، تا هم گوينده و هم شنونده در رحمت خدا باشد و منکرش الا منافق و مبتدع و ضال و گمراه نباشد و خارجي و مبغض فاطمه و آلش و علي و اولادش و الحمدلله بل أکثرهم لا يعقلون. ( کتاب نقض، صص ۳۷۳-۳۷۰. )
به هر روي در بغداد قرن ششم، بيشتر عالمان اهل سنت، در مظلوميت امام حسين عليه السلام سخن ميگفتند و به هيج روي تمايلي به گرايش متعصبانهاي که از زمان بنياميه باقي مانده بود، نداشتند. البته استثناءهايي هم ديده ميشد. شخصي با نام عبدالمغيث بن زهير حنبلي کتابي در فضائل يزيد نوشت و ابنالجوزي اين عالم معروف سني کتابي با عنوان «الرد لعي المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد» در رد بر او نوشت. ابناثير دربارهي اين شخص نوشته است: صنف کتابا في فضائل يزيد بن معاويه أتي فيه بالعجائب (کامل، ج ۱۱، ص ۵۶۲. )
اما اين گرايش ناچيز بود، همان طور که اکنون هم گاهي از اين استثناءها ديده ميشود و واقعا ناچيز و غير قابل اعتناست.
همانطور که گذشت، در اين زمان، دو واعظ معروف در بغداد بودند که در ايام عاشورا مجالس سوگواري داشتند. يکي از اينان علي بن حسين غزنوي حنفي بود که واعظ قهاري بوده و سلاطين در محفل روضهخواني او شرکت داشتند. واعظ ديگر امير عبادي بود که او نيز روز عاشورا مقتلخواني داشت و ابنجوزي نيز گزارشهايي از منبرهاي او و کلمات کوتاهش نقل کرده است.
به نظر ميرسد که برگزاري مراسم عاشورا در بغداد ميان سني و شيعه ادامه يافته و هيچگاه تعطيل نشده است (تأملي در نهضت عاشورا، رسول جعفريان، صص ۲۹۶- ۲۸۷).
برخي از آثار علماي سنی دربارهي امام حسين
آثار علماي اهل سنت، طي چهارده قرن، دربارهي اهل بيت عليهمالسلام خارج از حد شمار است. بسياري از اين آثار دربارهي فضائل و مناقب اهل بيت، به ويژه اميرمؤمنان و برخي نيز آثاري تاريخي پيرامون زندگي آن بزرگواران است. در اينجا شماري از آثار علماي حنفي را دربارهي امام حسين عليهالسلام براي نمونه معرفي ميکنيم:
ضياءالدين ابيالمؤيد الموفق بن احمد بن محمد المکي الخطيب الخورازمي الحنفي (۵۶۸ -۴۸۴). وي بزرگترين عالم حنفي است که دربارهي امام حسين عليهالسلام قلم زده و کتاب عظيم و بزرگ مقتل الحسين عليهالسلام را نگاشته است. وي شاگرد زمخشري بوده و علوم ادب را نزد وي خوانده پس از آن به شهرهاي مختلف دنياي اسلام سفر کرده و حديث شنيده است. عماد کاتب که معاصر وي بوده شرح حال او را در خريده القصر بخش مربوط به ايران آورده و او را در فقه و ادب ستوده است. قفطي در انباه الرواه (۳۳۲:۳) شرح حال او را آورده و سال درگذشت او را ۵۶۸ ياد کرده است. بسياري از علماي بزرگ شرح حالنگار مانند ابنالنجار، ابنالدبيثي شرح حال او را آوردهاند. وي کتابي با عنوان مناقب ابيحنيفه دارد که در سال ۱۳۲۱ در حيدرآباد چاپ شده است.
نيز کتابي با عنوان قضايا اميرالمؤمنين دارد که نمانده است. همچنين کتاب او با عنوان کتاب رد الشمس علي امير المؤمنين عليهالسلام او هم مفقود شده است. مهمترين کتاب او مقتل الحسين است که بر جاي مانده و دست کم سه نسخهي خطي از آن برجاي مانده است. اين کتاب در نجف و بعدا در قم (سال ۱۳۹۹) و چاپ جديد آن توسط دارانور الهدي در قم (۱۴۱۸ ق) به چاپ رسيده است. گفتني است که وي اشعاري نيز در ستايش ابوحنيفه دارد که در مقدمهي مرحوم سماوي بر مقتل الحسين عليهالسلام چاپ شده است.
خوارزمي شعري هم در رثاي اهل بيت سروده که چند بيت آن اين است:
لقد قتلوا عليا مذ تجلي *لاهل الحق فحلا في الضراب
و قد قتلوا الرضا الحسن المرجي *جواد العرب بالسم المذاب
و قد منعوا الحسين الماء ظلما *و جدل بالطعان و بالضراب
و لولا زينب قتلوا عليا *صغير تقل بق او ذباب
و قد صلبوا امام الحق زيدا *فيا لله من ظلم عجاب
بنات محمد في الشمس عطشي *و ال يزيد في ظل القباب
لال يزيد من أدم خيام *و أصحاب الکساء بلاثياب (مقتل الحسين عليهالسلام، خوارزمي، ص ۳۹۰ )
- عفيف الدين ابيالسياده عبدالله بن اراهيم طائفي حنفي (م ۱۲۰۷ که شرح حال او در عجايب الاثار جبرتي ۱۴۷:۲ آمده و نسخهاي از کتابش هم در مکتبهي سليم آغا در استانبول موجود است) کتابي با عنوان اتحاف السعدء بمناقب سيد الشهدا تأليف کرده است.
- قادر بخش بن حسن علي حنفي هندي شهسرامي(۱۳۳۷ - ۱۲۷۳) از علماي حنفي هند است که کتابي با عنوان «جور الاشقياء علي ريحانه سيد الانبياء» نگاشته است. شرح حال وي در (نزهه الخواطر ۳۷۰:۸) آمده و همانجا از اين کتاب او هم ياد شده است.
- مولوي عبدالعزيز بن شاه ولي الله دهلوي (۱۲۳۹ -۱۱۵۹) نيز کتابي با عنوان سر الشهادتين در فلسفهي شهادت امام حسين عليهالسلام نوشته که عربي آن در مجلهي الموسم ش ۱۲، صص ۹۱-۸۳ چاپ شده و به اردو هم چاپ شده است.
- شيخ علي انور بن علي اکبر بن حيدر علي علوي حنوفي کاکوروي (۱۳۲۴ - ۱۲۶۹) کتابي با عنوان شهاده الکونين في مقتل سيدنا الحسين السبط نگاشته که ضمن شرح حال او در کتاب «نزهه الخاطر ۳۲۸:۸ » از آن ياد شده است.
- محمد معين بن محمد امين السندي التتوي الحنفي (م ۱۱۶۱) کتابي با عنوان «قره العين في البکاء علي الحسين عليهالسلام» نگاشته و در آن بر لزوم گريه براي امام حسين عليهالسلام سخن گفته و ثابت کرده است که اقامهي عزا براي حسين عليهالسلام تنها مخصوص شيعه نيست.
- محمود بن عثمان بن علي بن الياس حنفي رومي(۹۳۸-۸۷۸) کتابي با عنوان مقتل الامام الحسين بن علي بن ابيطالب رضي الله عنهما في کربلاء نوشته است. اسماعيل باشا در کتاب «هديه العارفين ۴۱۲:۲» از آن ياد کرده است.
جداي از کتاب، بسياري از شاعران اهل سنت، به ويژه از ميان حنفيان عصر نخست، اشعاري در رثاي حسين بن علي عليهالسلام و حادثهي عاشورا سرودهاند که جالب توجه است. نمونهاي از اين اشعار را خود خوارزمي در مقتل «مقتل الحسين عليهالسلام ج ۲، صص ۱۸۲ -۱۴۳.» گردآوري کرده است.
در خاتمه باید گفت: امروزه در بسياري از مناطق ايران، هند و پاکستان عزاداري امام حسين عليهالسلام به طور مشترک يا حتي مستقل ميان شيعيان و سنيان برگزار ميشود. سنتي که در شرق ايران بوده، و بخشي از آن متعلق به خراسان کهن است، به سيستان نيز کشيده شده است.
در هند و پاکستان، اين سنت از حدود چهارصد سال پيش همزمان با روي کار آمدن دولتهاي متأثر از ايران و شمال و جنوب هند، رواج يافته و امروزه در شهرهاي بزرگي در هند مانند حيدر آباد و يا کراچي در پاکستان، شاهد برگزاري مراسم عاشورا ميان هر دو گروه شيعه و سني هستيم. قرنهاست که در هند، دامنهي برگزاري اين مراسم، حتي ميان هندوها نيز کشيده شده و بسياري از آنان نيز در اين ايامها، با ساير مسلمانان همراهي دارند.
در عراق و منطقهي کردستان، اين حرکت ادامهي سنت گذشته است که ساکنان آن ديار هميشه براي امام حسين عليهالسلام اعتبار و ارزش خاصي قائل بودهاند.
معالاسف، در چند دههي اخير به دليل شدت يافتن تعصب مذهبي در بخشي از جهان اسلام و حرکت براي تحميل آن به ساير نقاط، حرکتي در جهت احياي نوع خاصي از تسنن رواج يافته است که ميکوشد خط کشيهاي خاصي را ميان مسلمانان ايجاد و تعميق بخشد. به طور قطع، اين حرکت، ميراث دوره و زماني است که گرايشي تحت عنوان اهل حديث يا مذهب عثماني در قرن دوم و سوم، ميکوشيد تا با هر کسي که اندک تفاوتي با مشي آنان داشت فاصله بگيرد. به همين دليل، براي هر گروهي نامي انتخاب کرده و آن را سبب طعن و قدح او ميدانست. اتهام مرجئي، شيعي، معتزلي، قدري و…. که هم اکنون در بسياي از کتابهاي رجالي ميراث آن دوره در زمينهي قضاوت راويان آمده، يادآور آن روزگار است. آن جو به مرور به همت کساني چون احمد بن حنبل در مرحلهي نخست و سپس عالمان ديگر شکسته شد. اين جوي بود که حتي ابوحنيفه عامل و امام برجستهي اهل سنت را نيز مورد حمله قرار داد و تحت عنوان مرجئي يا ضد حديث و ديگر اتهامات بيپايه، براي قرنها سرزنش ميکرد.
در برابر آن، تجربهي چند صد سالهاي وجود دارد که اين مرزها کمرنگ شده و در اين ميان، يکي از مهمترين مرزها اعتنا و اعتبار و هر دو گروه به نهضت امام حسين عليهالسلام است که نه فقط نهضتي اسلامي و متعلق به همهي مسلمانان بلکه نهضي انساني و متعلق به همهي انسانهاي آزاده و ضدظلم است. (تأملي در نهضت عاشورا، رسول جعفريان، صص ۲۹۸- ۲۹۶)
تمامی حقوق این سایت برای دفتر نماینده ولی فقیه در استان کردستان محفوظ است
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ریحانه در 1395/07/12 ساعت 02:29:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |