ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
شب است و سكوت است و ماه است و من / فغان و غم اشك و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشكفتهام / شب و مثنويهاي ناگفتهام
شب و نالههاي نهان در گلو / شب و ماندن استخوان در گلو
من امشب خبر ميكنم درد را/ كه آتش زند اين دل سرد را
بگو بشكفد بغض پنهان من / كه گل سرزند از گريبان من
مرا كشت خاموشي نالهها / دريغ از فراموشي لالهها
كجا رفت تأثير سوز و دعا؟ / كجايند مردان بيادّعا؟
كجايند شورآفرينان عشق؟ / علمدار مردان ميدان عشق
كجايند مستان جام الست؟ / دليران عاشق، شهيدان مست
همانان كه از وادي ديگرند / همانان كه گمنام و نامآورند
هلا، پير هشيار درد آشنا! / بريز از مي صبر، در جام ما
من از شرمساران روي توام/ ز دُردي كشان سبوي توام
غرورم نميخواست اين سان مرا / پريشان و سر در گريبان مرا
غرورم نميديد اين روز را/ چنان نالههاي جگرسوز را
غرورم براي خدا بود و عشق / پل محكمي بين ما بود و عشق
نه، اين دل سزاوار ماندن نبود/ سزاوار ماندن، دل من نبود
من از انتهاي جنون آمدم / من از زير باران خون آمدم
از آنجا كه پرواز يعني خدا / سرانجام و آغاز يعني خدا
هلا، دينفروشان دنياپرست! / سكوت شما پشت ما را شكست
چرا ره نبستيد بر دشنهها؟ / نداديد آبي به لب تشنهها
نرفتيد گامي به فرمان عشق / نبرديد راهي به ميدان عشق
اگر داغ دين بر جبين ميزنيد / چرا دشنه بر پشت دين ميزنيد؟
خموشيد و آتش به جان ميزنيد / زبونيد و زخم زبان ميزنيد
كنون صبر بايد بر اين داغها / كه پر گل شود كوچهها، باغها
شب است و سكوت است و ماه است و من…
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ریحانه در 1391/09/13 ساعت 11:14:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |