ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
اسم او یونس و اسم پدرش عبدالله و شغلش خیاطی بود . این شخص چنان که در دنباله داستانش اقرار می کند در جوانی نادانی نموده و وظیفه خود را فراموش کرده و عاق پدر شده بود .
روزی شخصی برای کاری پیش این آقای خیاط آمد و بر روی تختی که در دکان خیاطی گذاشته بود نشسته و با خیاط مشغول صحبت شد ، دراین اثناء پسری آمد و با خیاط بر سر موضوعی به مشاجره پرداخت و حتی گلوی او را گرفته و سخت فشار داده ! این پسر همین خیاط بود .
شخص بیگانه وقتی جدل پدر و پسر و اهانت پسر نسبت به پدر را دید مداخله نموده پسر را مورد عتاب قرار داده و گفت مردک ولش کن ! مگر کسی با پدرش این طور رفتار می کند ؟! آن گاه رو به پدر کرده و تسکین قلب به او داد اما آن پدر گفت : برادر او را ملامت نکن او حقا پسر من است به خدا قسم در همین محل که امروز پسرم گلوی مرا فشرد ، روزی من گلوی پدرم را فشرده ام .
حضرت علی ( علیه السلام ) می فرماید :
هرکس کشت خود را درو می کند و به آن چه کرده کیفر داده می شود ،
هرکس به آن چه انجام داده و به آن چه کرده جزا داده می شود .
ارزش پدر و مادر ص 351
مجازات گناه کاران ص 108
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ریحانه در 1395/05/19 ساعت 10:25:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |