پند پيامبر درباره انباشته شدن گناهان.

 
روزى پيامبر گرامى اسلام (ع)در سفرى ، همراه اصحاب خود، به سرزمين بى آب و علفى فرود آمدند، آن

حضرت به يارانش فرمود: ائتوا بحطب :هيزم بياوريد كه از آن آتش روشن كنيم (و مثلا غذا بپزيم )

اصحاب گفتند: اينجا سرزمين خشكى است و هيچگونه هيزمى در آن وجود ندارد.

پيامبر(ع) فرمود: برويد هر كدام، هر مقدار مى توانيد، جمع كنيد.

اصحاب رفتند هر كدام، مختصرى هيزم يا چوب خشكيده اى با خود آورد، و همه را در پيش روى پيامبر(ع)،

روى هم ريختند، پيامبر (ع)فرمود: اين گونه، گناهان، روى هم انباشته مى شوند: سپس فرمود:اياكم

والمحقرات من الذنوب … : ((از گناهان كوچك بپرهيزيد كه همه آنها جمع و ثبت مى گردد زيرا هر چيزى،

بازخواست كننده اى دارد، بدانيد كه به فرموده قرآن، (آيه 12 سوره يس) آنچه را كه مردم (از گناهان و

ثوابها) پيش فرستاده اند و آثار آنها را مى نويسيم و همه چيز را در امام مبين لوح محفوظ يا نامه اعمال )

شمارش نموده ايم.

کافی، ج2، ص 288، باب استصغار الذنب، حديث3.

توشه بر دوش به سوى آخرت !

زهرى مى گويد: در شبى تاريك و سرد، على بن حسين (ع) را ديدم كه مقدارى آذوقه به دوش گرفته ، مى رود.

عرض كردم: يابن رسول الله ! اين چيست ، به كجا مى بريد؟

حضرت فرمودند:زهرى ! من مسافرم. اين توشه سفر من است. مى برم در جاى محفوظى بگذارم.

گفتم: يابن رسول الله ! اين غلام من است ، اجازه بفرما اين بار را به دوش ‍ بگيرد و هر جا مى خواهى ببرد.

فرمودند: تو را به خدا بگذار من خودم بار خود را ببرم ، تو راه خود را بگير و برو با من كارى نداشته باش !

زهرى بعد از چند روز حضرت را ديد، عرض كرد:

- يابن رسول الله ! من از آن سفرى كه آن شب درباره اش سخن مى گفتى ، اثرى نديدم !

فرمود: سفر آخرت را مى گفتم و سفر مرگ نظرم بود كه براى آن آماده مى شدم !

آمادگى براى مرگ با دورى جستن از حرام و خيرات دادن به دست مى آيد.

بحار الانوار، ج 46، ص 65

حرص دنیا.

 

حضرت علی علیه السلام می فرماید:

کسی که در طلب دنیا آزمند وحریص باشد فقیرانه از دنیا می رود.

حضور حاج آقا جمشیدی در حوزه ریحانه النبی(س) سنندج.

 

حضور حاج آقا جمشیدی مدیر محترم حوزه های علمیه خواهران سراسر کشوروآیت الله شاهرودی نماینده ولی فقیه

در استان کردستان وحاج آقا صالحی وهیئت همراه در حوزه مبارکه ریحانه النبی (س) سنندج.

حاج آقا جمشیدی طی بیاناتی فرمودند:استان کردستان نماد خوبی برای نشان دادن هم زیستی مذاهب اسلامی

وتعامل همگرایانه است.

ایشان همچنین بیان داشتند:حوزه علمیه خواهران امتیازویژه دارند، اساسا آیه نفر نیز به این امر اشاره دارد ؛در ای آیه

هم سوال است هم مواخذه وهم تذکرومی فرماید :چرا از هر گروهی طایفه ای نفر نمی کنند،امیرالمومنین می

فرمایندوقتی خدا برای بنده بهترین را بخواهد فهم دین به او می دهد.

مدیر حوزه های علمیه کشور تصویر کلی خانواده حوزه علمیه بیان کردند:90هزار فارغ التحصیل داریم ؛حوزه علمیه

خواهران جزءبهترین ها در عرصه وبلاک نویسی می باشد.،در عرصه پژوهش وجشنواره ها هم حضور خواهران بیشتر

بوده است.

 

حاج آقا جمشیدی بر این امر یاد آور شدند :درحوزه های یاد گرفتیم با کمترین امکانات پرتوان ترین کارهارا انجام دهیم

،نه در حوزه خواهران ونه برادران منتظر نمی مانند که امکانات را درست کنیم بلکه خود وارد عمل می شود.

 ایشان با اشاره به اهانت ساحت مقدس پیامبر اکرم (ص)فرمودند:آنچه در این سالها تلاش کردند نتوانستند ذره ای

غبار به ساحت قدسی این انسان والا بنشانند واین چهره فروزانتر شده به حدی که امروزه خرید قرآن به شدت

افزایش یافته است ،نامهرهبری به جوانان اروپا گوشه از این پردهای که غرب با تلاش زیاد خواسته برتعالیم بلند ونورانی

اسلام ومسیر رسیدن بیندازد  بردارد،واشتیاق جوانان نسبت به اسلام بیشتر شده است.

 

ایشان در ادامه بیان کردند:از آنچه که کار می کنید غافل نباشید،شرط اثر گذاری مااین است که بامردم باشیم وبا آنها 

تعامل داشته باشیم.وا آنان طوری تعامل داشته باشیم که در معاشرت با باما حس کنندحوزه های علمیه می تواند

الگوی تعاملی مردم باشد.

خاطرات شهداء.

بین من و شکری پور شکر آب شده بود. چیز مهمی نبود. بیشتر اختلاف سلیقه بود. یک دفعه شنیدم شکری پور

مجروح شده و اعزامش کرده اند کرمانشاه. با خودم گفتم من مقصر بودم باید بروم حلالیت بطلبم. به سرعت خودم را

رساندم کرمانشاه. گفتند چند ساعت پیش اعزام شده همدان. وقتی رسیدم همدان دیر وقت بود. گفتم صبح زود

می روم سراغش. نماز صبح را خوانده بودم که صدای در بلند شد. اول صبح چه کسی با ما کار داشت. تا در را باز

کنم هزار تا فکر و خیال به سرم زد. سر جایم میخکوب شدم. باورم نمیشد . شکری پور دو تا عصا زیر بغلش گرفته

بود. هر دو پایش مجروح شده بود. خودش را انداخت بغلم. من ببوس و او ببوس. می گفت : « آمده ام حلالی بطلبم.

» اشک توی چشم هایم حلقه زده بود و بغض توی گلویم شکسته بود. زدم زیر گریه می گفتم : « باز تو اول شدی. »  

 شهید رضا شکری پور

منبع : راوی : همرزم شهید