ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
شنبه 91/12/12
امام علی علیه السلام فرمودند:
عافیت ده جزء دارد،که نه جزء آن در سکوت است،مگر این که ذکر خدا باشد و یک جزء آن ترک همنشینی با سفیهان است.
منبع:بحارالانوار/ج74/ص237
پنجشنبه 91/12/10
ذوالنّون مصری،یک زن غیر مسلمان را دید که در فصل زمستان مقداری گندم به دست گرفته و برای پرندگان بیابان برد
وجلو آنها ریخت.به آن زن گفت <تو که کافر هستی،این دانه دادن تو به پرندگان چه فایده ای دارد؟>او گفت چه فایده
داشته باشد یا نه،من این کار را می کنم.چند ماه از این جریان گذشت.ذوالنّون در مراسم حج شرکت کرد.همان زن رادر
مکه دید که همراه مسلمانان به انجام مراسم حج اشتغال دارد.آن زن وقتی که<ذوالنّون>راشناخت،به او گفت:<احسن الی
نعمة الاسلام بقبضة من الحبّه:به خاطر همان یک مقدار گندم که به پرندگان دادم،خداوند نعمت اسلام را به من احسان نمود
و توفیق قبول اسلام را یافتم.>
تفسیر روح البیان،ج9،ص310
پنجشنبه 91/12/10
عمریست که از حضور اوجا ماندیم
در غربت سردخویش تنها ماندیم
اومنتظراست تا که ما برگردیم
مائیم که در غیبت کبری ماندیم.
پنجشنبه 91/12/10
حدیث:قالَ رسول اللّه(ص)
اُمِرتُ بِمُداراةِ النّاسِ کَما اُمِرتُ بِتَبلیغِ الَّرسالَةِ
همانگونه که به تبلیغ رسالت مأموریت یافته ام به مدارا بامردم فرمان دارم.
(تحف العقول:48)
پنجشنبه 91/12/10
میگویند سازمان سیا در پرونده حضرت مهدی، فقط عكس ایشان را كم دارد. در واقع آنها به اهمیت ایشان برای مسلمانان پیبردهاند و حدس میزنند كه این واقعه نزدیك است.
به تصویر كشیدن مبانی معنوی و مذهبی و شخصیتهای قدسی، هنر خاصی را میطلبد كه تنها هنرمندان سلیمالنفس و متعهد میتوانند از عهده آن برآیند.
در هنر نمیتوان مستقیم سخن گفت و یا پند و اندرز داد. هنر سینما كه اصالت و اساس آن بر تصویر است، به عكس دیگر هنرها، مشكلتر میتواند چنین مفاهیمی را به زبان خود ترجمه كند و به گونهای كه به این مفاهیم لطمه نخورد، آن را در خود حل كند یا به واقع خود در آن حل شود. در عین حال، باید گفت مؤثرترین روش برای ماندگار كردن مفاهیم مذهبی و دینی به تصویر كشیدن آنهاست.
آمریكا جنگ خلیج فارس را به مدد رسانههای تصویری و سینما به راه انداخت. جنگ عراق را نیز همینطور، با ساختن یك دروغ ساده كه صدام سلاحهای هستهای یا كشتار جمعی دارد و به شدت برای امنیت ما خطرناك است. در حالی كه اگر هم امریكا میخواست به تلافی یازده سپتامبر و القاعده كاری كند تا عصبانیتش تخلیه شود، ربطی به عراق نداشت. همان كاری كه بر سر افغانستان آورد، كافی بود. تمام این بدبختی، لشكركشی و قتل و تجاوز، به خاطر یك دروغ بود. دروغی كه میدانید از فرط تكرار توسط رسانههای مختلف به ویژه تصویری و بازهم به ویژه سینما، راست و حقیقی جلوه داده میشود تا جنگ عراق را توجیه كند. یا مثلاً میخواهد با یك دروغ بزرگتر كه كاملاً تخیلی و غیر واقعی است، مثل حملة فضاییها به زمین و ایجاد نگرانی در مردم در این مورد به واسطه فیلم های سینمایی مثل جنگ ستارگان و از این قبیل، توجیه كند كه باید تسلیحات خود را افزایش دهیم تا خطر حملة فضاییها كاهش پیدا كند! و یا با این توجیه كه ما از شر سارقان، تبهكاران و قاتلان در امان نیستیم، باید مثل آب خوردن مجوز حمل یا خرید اسلحه به مردم بدهیم، حتی به كودكان! فیلم «بولینگ برای كلمباین» مایكل مور را كه دیدهاید؟!
همه به دنبال منجی می گردند
تمام ادیان الهی و غیر الهی، به آخرالزمان و اینكه روزی میرسد كه همة شر در مقابل همة خوبی و نیكی میایستد، معتقدند و انتظار ظهور یك منجی را میكشند كه نماد نیكیهاست و ظلم و بدی را در آخرالزمان از بین خواهد برد. بوداییها و هندوها منتظر آمدن (گوتمه) یا بودای پنجم هستند، زرتشتیها در انتظار سوشیانت (یا سوشیانس) و مسیحیان هم معتقدند كه حضرت عیسی دوباره از اورشلیم و بیت المقدس ظهور میكند. یهودی ها هم میگویند عیسای واقعی هنوز نیامده است.
اما در فیوچریسم (آیندهگرایی) مسلمانان، شیعه و حتی سنی در انتظار ظهور مهدی صاحب الزمان هستند، اما با یك تفاوت با ادیان دیگر. آنها منجیشان از آسمان ظهور میكند و در همان وقت ظهور به میان مردم میآید، اما منجی ما مسلمانان، هم اكنون در میان مردم زندگی میكند و در مشكلات و سختیها همراهیشان مینماید، بدون آنكه كسی او را بشناسد و از روی همین در زمین قیامش را آغاز میكند، نه آنكه از آسمان فرود آید، یا مثل عیسی مسیح در حالیكه خود مسیحیان (به اشتباه) معتقدند دوهزار سال پیش به صلیب كشیده شده و از دنیا رفته است، دوباره زنده شود. منجی ما عمر هزارساله دارد و پنهان از دید مردم است، اما زنده است و عینی. بنابراین در زندگی مسلمانان تجلی خاصی مییابد و همه اكنون هم از او مدد میگیرند و در انتظار او سعی دارند كارهای نیك انجام دهند و زمینه را برای ظهور حضرتش فراهم سازند. در حالی كه انتظار ادیان دیگر جلوهای در زندگی معمولشان ندارد. جالب است بدانید كه تأثیر این تجلی عینی فرهنگ انتظار زمانی برای غرب مشخص شد و او را به وحشت از منجی ما انداخت كه انقلاب اسلامی پیروز شد و جلوههای حضور و یاری آن حضرت در پیروزی انقلاب و زمان جنگ تحمیلی بیشتر نمود یافت. غرب دانست كه چیزی غیر از امكانات و تجهیزات نظامی و تكنولوژی هم وجود دارد كه ضمن بسیج مردم و هماهنگی در اعتقاداتشان، این نیرو را به آنها میبخشد كه در عین كمبود امكانات، با تكیه بر ایمانی قوی در جبهههای نبرد برای شهادت و كشته شدن در راه خدا از هم سبقت بگیرند. به واسطه همین حیرت بود كه برای شناخت فرهنگ انتظار و عامل ایجاد این ایمان قوی در سال 1984(1362 هجری شمسی) كنفرانسی در اسرائیل و در شهر تلآویو برگزار شد تا به تأثیر اعتقاد به مهدویت در میان مسلمانان به ویژه شیعیان ایران بپردازد. در این كنفرانس به این نتیجه رسیدند كه هویت سیاسی شیعه و عامل موفقیت آن، اعتقاد به مهدی (عج) است و گفتند: اینها به اسم امام حسین (ع) قیام میكنند و به اسم امام زمان (ع) قیامشان را حفظ میكنند.
از آن پس بود كه هالیوود توجهش به این منجی جلب شد و اهمیت آن را درك كرد. او تأثیر مهدویت را در تعارض با خواسته های خود دید و سعی كرد بر ضد آن فیلم بسازد و ماجرا را به گونهای دیگر جلوه دهد. غربیها معتقدند: اگر بتوانید آینده را پیش بینی كنید، خودتان هم میتوانید آن را بسازید.
هالیوود كه به تأثیر تصویر در فرهنگ سازی و تغییر مبانی فكری و اعتقادی جوامع ایمان آورده بود، به سرعت شروع به ساخت و تهیه فیلمهایی كرد كه به نوعی به آخرالزمان و ظهور منجی میپرداخت. برای همین «اورسون ولز» كارگردان یهودی مشهور سینمای هالیوود كه فیلم «همشهری كین» او در زمرة بهترین فیلمهای دنیا جای گرفته بود، فیلمی ساخت به نام پیشگوییهای «نوسترآداموس» و در این فیلم منجی را كسی معرفی كرد كه نام آخرین پیامبر را برخود دارد و مسلمان است، اما به حدی كشتار میكند و برخوردی وحشیانه با مردم دارد كه عملاً هركسی از او متنفر خواهد شد. لباس او عربی مانند است و دستاری بر سر دارد. پیام كل فیلم آن است كه این منجی مسلمانان فرد محبوبی نخواهد بود و ششصد میلیون مسلمان در خاورمیانه وجود دارند كه ثروت عظیمی از گاز و نفت و ذخایر طبیعی در اختیار دارند و برای صلح جهانی خطرناكند. ولز برای این فیلم اسكار هم گرفت.
بعد از آن، بازی كامپیوتری «یامهدی» نیز ساخته شد كه با همان رویكرد بالا موجب ایجاد نفرت از ظهور منجی به این نام در میان جوانانی شد كه چندان اطلاعی از نحوه ظهور حضرت و مبانی اعتقادی شیعه نداشتند.
آرماگدون
كلمه «آرماگدون» كه به عربی (هرمجدون) خوانده میشود، واژهای است در اصل یونانی كه معنای لغویاش به معنی نبرد نهایی حق و باطل (یا خیر و شر) در آخرالزمان است. این نبرد در محلی به همین نام، طبق آنچه در باب مكاشفات یوحنا در انجیل عهد جدید آمده است، رخ میدهد و سرنوشت نهایی بشر به آن بستگی دارد. با همین نام فیلمهایی ساخته شده كه به نبرد فضاییها كه نماد شرند و زمینیها كه نماد خیرند، میپردازد و به نوعی این واقعه را تحریف میكند.
میگویند سازمان سیا در پرونده حضرت مهدی، فقط عكس ایشان را كم دارد. در واقع آنها به اهمیت ایشان برای مسلمانان پیبردهاند و حدس میزنند كه این واقعه نزدیك است. بنابراین میخواهند نوعی آمادگی در مردم خودشان ایجاد كنند و القا نمایند كه نیروی برتر در مقابله با این واقعه، آمریكا و تكنولوژی اوست و در صورت وقوع این امر، یك قهرمان آمریكایی دنیا را نجات خواهد داد. این قهرمان حتی بر بلایای طبیعی هم غلبه میكند و در واقع از دست طبیعت هم كاری ساخته نیست تا جلوی تكنولوژی آمریكا بایستد. نشان دادن این مسئله در فیلمها، غیر از مرعوبكردن شرقیها و به ویژه مسلمانان در این كه هرگز نمیتوانند با این قدرت برتر مبارزه كنند، موجب میشود كه جهان سوم به نوعی در مقابل این تكنولوژی منفعل شود و خلاقیت و توانایی خود را نادیده بگیرد و تنها، مصرفكننده تكنولوژی خارجی باشد و نه تولید كننده. چون غرب میداند كه تولید كردن فكر، اندیشه، و در نهایت فناوری منجر به قدرت گرفتن مسلمانان خواهد شد.
در هالیوود انواع آخرالزمانها به تصویر كشیده شده است. آقای مجید شاه حسینی در كتاب پیشگوییها و آخرالزمان گونههای مختلف آن را به پنج گروه تقسیم كردهاند :
1. آخرالزمان تكنولوژیك: ساختههای دست بشر روزی بر ضد او میشورند و تكنولوژی دشمن خالقش خواهد شد. این موضوع در این فیلم ها به تصویر كشیده شده است : دكتر فرانكشتاین، ترمیناتور و ماتریكس یك و دو. منجی در این آثار معمولاً یك انسان دانا و شجاع (والبته آمریكایی!) است كه با شهامت و دانش خود، پیروانش را هدایت میكند و دشمن را كه همان مخلوق اوست شكست میدهد. دقت كنید به نوع رهبری مورفیوس و نئو در ماتریكس. و این كه نئو یا منجی خود یك تكنسین كامپیوتر است كه بر ضد ابركامپیوتر و فضای مجازی قیام میكند.
2. آخرالزمان طبیعی: بالاخره طبیعت كه مورد هجوم انسان قرار گرفته و انواع آلودگیهای زیستی در آن پدید آمده است، علیه نسل بشر عصیان میكند و وقایعی چون سیل، زلزله، گردباد و آتشفشانهای عظیم یا برخورد شهاب سنگها را موجب میشود، یا چون انسان در ژنتیك دستكاری كرده و در واقع در كار خدا دخالت نموده است، هیولاهای ناشناخته قرون اولیه حیات بشر بر زمین پدیدار میشوند و انسان را محاصره میكنند. در اینجا نیز منجی همانی است كه در بالا اشاره شد و البته ویژگی مهمش آمریكایی بودن اوست! مانند فیلمهای برخورد عمیق، آرماگدون، قله دانته، دنیای آب، گودزیلا، و پارك ژوراسیك.
آخرالزمان دینی: مهمترین رویكرد سینمای هالیوود است كه به دو شیوه مستقیم و غیر مستقیم شرایط آخرالزمانی را به تصویر میكشد. در این مورد نیروی شر، یا شیطان است با وسوسههایش، یا با حضور فیزیكیاش، یا ضد مسیح (آنتی كرایست) یا دجال، كه در زمان خاصی از زندان خود رها میشود و حیات بشر را تهدید می كند. منجی نیز طبیعی است كه یك متدین( كشیش یا قدیس) است كه سحر شیطان را باطل میكند. (این منجی هم آمریكایی است!) به فیلمهایی نظیر جنگیر یك و دو، طالع نحس، و پایان روزگار دقت كنید.
4. آخرالزمان علمی ـ تخیلی: در این روش، سینماگران واقعیت و خیال را با هم تلفیق كرده و به مقصود خود میرسند. نیروهای شر همان فضاییها هستند كه از آنسوی كهكشان و از اعماق تاریك فضا به زمین حمله ور میشوند و منجی در اینجا نیز با دانش و شجاعت خود مهاجمان فضایی را از بین می برد. (یك آمریكایی!) مانند مجموعه فیلمهای بیگانه، روز استقلال، عنصر پنجم، و مجموعه جنگ ستارگان.
5. آخرالزمان اسطورهای یا افسانهای : این نوع اخیراً بسیار مورد توجه هالیوود قرار گرفته و انواع فیلمهای تولید شده در اینباره نشان دهنده نوعی علاقه هالیوود به طرح آن است. سری سه گانه ارباب حلقهها، و سری فیلمهای هری پاتر كه اكنون فیلمها و كتابهای آن بسیار پرفروش شده و سود سرشاری را نصیب سازندگان آمریكایی كرده، از این گونه است. از دیگر فیلمهای اینگونه میتوان مومیایی، بازگشت مومیایی، عقرب شاه، جادوگر مرلین، و…. را نام برد. در این فیلمها یك هیولای نادیده یا جادوگری وحشتناك و افسانهای زندگی انسانها را تهدید میكند و منجی و یارانش باید به سرزمین اسرار آمیز این هیولا سفر كنند و با زیركی و توانایی خود با او بجنگند، زیرا او را فقط با سلاحهای اسرارآمیز و جادویی مثل خودش می توان از میان برداشت. سرانجام هم با كشف یك طلسم یا ابزاری سحرآمیز (نگاه كنید به حلقه در ارباب حلقه ها یا هنر جادوگری هری پاتر) نماد شر و بدی از بین می رود.
محتوای تمام این فیلمها برگرفته از آموزه های مسیحیت و یهودیت است و در آنها نشانههای فراوان از این آموزه ها به چشم میخورد.
در 95 درصد این فیلمها منجی یك آمریكایی خوب است كه یا مسیحی است یا یهودی. آدمهای بد ماجرا هم یا شرقی هستند یا مسلمان، یا یك شرقی مسلمان و عمدتاً هم از نژاد عرب. (نگاه كنید به یكی از فیلمهای اخیر كه در آن یك هواپیما ربای تبهكار، مسلمانی است از تبار عرب و با نامی عربی و وسط هواپیما هم نماز میخواند، با بازی دیوید ساچت، همان بازیگر معروف نقش پوآرو كه وی را در سریال پوآرو كه از تلویزیون خودمان هم پخش شد، دیدهاید! )
بد نیست نگاهی به فیلمهای مطرح و پرفروشی كه این آخرالزمان را تبلیغ می كنند بیندازیم:
ماتریكس یك و دو و سه: حتماً فیلم را با آن جلوههای ویژه اعجابآورش دیدهاید. نئو منجی است و آشنایی با مورفیوس، رهبر یك گروه مخفی كه فضای مجازی را كشف كردهاند و میخواهند مردم را از آن آگاه كنند، او را به سوی وظیفة اصلیاش كه نجات مردم و سرزمین زایان است، رهنمون میكند. زایان همان تغییر یافتة انگلیسی كلمة صهیون خودمان است كه اكنون در اخبارمان میگوییم صهیونیستها یا زایانیستها. زایان به عنوان شهر آرمانی و مدینه فاضلهای مطرح میشود كه همه باید به آنجا بیایند و به رستگاری و خوشبختی برسند. (آموزههای یهودی)
اطرافیان و یاران مورفیوس هم دقیقاً به تعداد و خصوصیات حواریون عیسی هستند. (آموزههای مسیحی) خود مورفیوس نیز خدای تجسم یافته است، زیرا یهود و مسیحیت معتقدند خدا میتواند مجسم شود. چنانچه در انجیل یوحنا آمده است كه : خدا كلمه بود، و كلمه جسم شد، و نزد ما ساكن گردید و خدا پدر عیسی است.
نماد اتاق 303 در طبقه سوم ساختمان هم نشانگر تثلیث است. اینها از موارد عرفی یا مذهبیاند. ترینیتی نیز در این فیلم به نوعی با حضرت مریم ارتباط پیدا میكند.
ارباب حلقهها : در این فیلم منجی فرودو است. از نژاد پستتر هابیت كه به همراهی یارانش بر سارومان كه نمایانگر شر و پلیدی است، میجنگد. این شخصیت به هیچ وجه كامل نیست ـ كامل از لحاظ انسانی و نه پرداخت آن در فیلمنامه ـ او بدون اشتباه نیست. خیلی جاها وسوسه میشود كه حلقه را برای خودش بردارد و قدرت آن را به دست آورد. یك شخصیت خاكستری مایل به سفید كه لازم نیست هیچ خطایی نكند. دقت كنید كه منجی آمریكایی چه خصوصیاتی دارد.
البته غیر از بار فرهنگی و اعتقادی نبرد آرماگدون، این فیلمهای جادوگری جدید را از لحاظ اجتماعی هم میتوان بررسی كرد. در دنیای تكنولوژیزده و به شدت علمی غرب كه خشكی و بی روحی را هم به دنبال دارد، رخ دادن معجزه، وجود موجودات افسانهای و نامیرا و با قابلیتهای جادویی برای مردم یك جامعه خیلی جذاب می شود. در مورد هری پاتر هم همین طور است.
هری پاتر : یكی از سینماگران غربی درباره پدیدة هری پاتر گفته است : هری پاتر قرار است مسئلة پیچیدة فردا (بخوانید آینده) را برای ما و كشورهایی كه به آنها در حال توسعه میگویند، حل كند (منجی غرب) این طوری مصائب مشتركی بین نوجوانان خودمان و بقیه پیدا میكنیم و ما هم میتوانیم دقیقتر دربارة ایدههایمان ( بخوانید مبانی فكری و نظری مان) با یك زبان بین المللی (همان تصویری كه اشاره شد و سینما) حرف بزنیم.
هری پاتر خود یك جادوگر است، اما نه یك جادوگر منفی و ظالم مانند «لرد ولدمورت» كه دشمن اوست. او نوجوانی است با ویژگی معمولی همه نوجوانهای دنیا كه تنها تفاوتش این است كه به مدرسه جادوگری هاگوارتز میرود. این شخصیت بدون مرز است. چون با وجود همة تفاوتهای فرهنگی بین كشورها، مدرسهها در سرتاسر دنیا یك قوانین ثابت دارند. با فیلمهای ارباب حلقهها و هری پاتر، جهانی سازی خیلی راحت تر اتفاق میافتد.
اللهم عجل لولیک الفرج .