قصه عشق

قصه عشق



آنچه درسوگ تو ای پاک تر از پاک گذشت /  نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت
چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید /   که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت
سرخوشید بر آن نیزه خونین می گفت  /  که چه ها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت
جلوه روح خدا در افق خون تو دید  /  آنکه با پای دل از قبله ادراک گذشت
مرگ هرگز به حریم حرمت راه نیافت  /  هر کجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت
حرّ آزاده شد از چشمه مهرت سیراب  /  که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت
آب شرمنده ایثار علمدار تو شد  /  که چرا تشنه از او این همه بی باک گذشت
بر تو بستند اگر آب، سواران عرب  /  دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت
با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند /  سخن از قصه عشق تو زلولاک گذشت

نصراللّه مردانی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.