ریحانه
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
(حــوزه ریحـــانة النبی س ســــنـنـدج)
یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و می خره!
ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه: صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیریه! مردم همه ی کاهوهای خوب را می برند و این کاهوها روی
دست او می مانند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را می خرم!
اینها را هم می شود خورد..!
این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی “ره”
***
یه روز یه ترکـــه می ره جبهه
بعد از یه مدت فرمانده می شه
یه روز بهش می گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش
جواب میده کدوم داداشم؟
اینجا همه داداش من هستن!
اون ترکـــه جنگید تا به داداش های شهیدش ملحق شد.
اون ترکـــه کسی نبود جز سردار شهیدمهدی باکری
***
یه ترکه خواست کتاب بنویسه برای تالیف آن کتاب حدود چهل سال تحقیق و مطالعه کرد و بیش از ده هزار کتاب را تمام خواند و به حدود صد
هزار کتاب، مراجعه مکرر داشت.
او برای یافتن منابع و کاوش در کتاب خانه های هند، ترکیه، ایران، عراق و …، سفرهای متعدد انجام داد و بالاخره یک کتاب یازده جلدی
نوشت!
این ترکه کسی نبوده جز علامه امینی “ره” صاحب کتاب الغدیر
***
یه روز یه ترکه داشته ذکر می گفته در وسط ذکر هنوز تمام نشده بود که یک حوری بهشتی با جامی در دست از سمت راست او می آید و
جام شراب بهشتی را تعارف می کنداما چون ذکر هنوز تمام نشده بود ترکه به حوری اعتنا نمی کنه حوری از سمت چپ می آید ولی بازهم
ترکه اعتنا نمی کنه و حواسش را جمع ذکر حقتعالی می کندتا اینکه حوری از نظر ناپدید میشه و ترکه بالاخره ذکر خدا را همانگونه که
استادش گفته بود کامل می کنهاین ترکه کسی نبوده جز علامه طباطبایی “ره”
در پناه خدا……یاعلی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ریحانه در 1392/03/22 ساعت 09:57:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1392/03/22 @ 12:09:29 ب.ظ
خسروی [عضو]
.
الحاقیات:
1392/03/22 @ 10:52:59 ق.ظ
خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو]
خیلی عالی بود