موضوع: "فرهنگی"

برگزاری نشست فاطمی

بسمه تعالی

به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س) در مورخه 1/12/96 نشست فاطمی با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای درویشی در این حوزه مبارکه برگزار گردید .

ایشان در ابتدا بیان داشتند که عرض تسلیت به مناسبت شهادت صدیقه طاهره (س) امیدوارم که همه ما مشمول دعای حضرت صدیقه طاهره باشیم انشاءالله  و امیدواریم قلب نازنین فرزند عزیزش قطب عالم امکان حضرت حجت از همه ما راضی و خشنود باشد و حضرت دعا گوی یکایک ما باشند انشا ء الله

این مناسبت ها این سوگواری ها هر کدام برای خودش درسی دارد هدف این است که انسان بصیرتش رشد کند چشم بصیرت باز کند و آنگونه که مردم عصر ائمه (ع) بواسطه آنها مورد آزمایش قرار گرفتند ما هم در دوران خودمان مورد آزمایش های گوناگون قرار می گیریم درس بگیریم عبرت بگیریم فلسفه تاریخ همین است خداوند تعالی اگر در قرآن سرگذشت انبیا  و اقوام را می گوید هدفش قصه گویی و سرگرم کردن مخاطب نیست هدفش عبرت دهی است خوب آن عبرتی که می توانیم از این واقعیت دردناک بگیریم اینه که واقعیت امر این است  که انسان بتواند راه  حضرت پیغمبر(ص)  را ادامه دهد این ها در محضر پیغمبر (ص) بودند 23 سال حضور پیغمبر را درک کرده بودند ولی همین ها جنایت سقیفه را پیش آوردند دلیلش چی بود ؟ دلیلش این بود که این ها انگار یا سین می خواندند در گوش ….

هر چی پیغمبر در گوش آنها می خواند که این تعصب قبیله ای را کنار بگذارید نژاد و … را کنار بگذارید این ها مهم نیست آنچه که برای خداوند مهم است تقوا ست.  عموی من که ابو لهب باشد  « تبت یدا ابی لهب » چه ارزشی دارد مهم این است که انسان قرب به خدا داشته باشد به سن هم نیست ، علی 33 ساله بر تو پیرمرد 60 ساله ترجیح دارد این آیه قرآن است  «  وقالَ لَهُم نَبِیُّهُم اِنَّ اللهَ قَد بَعَثَ لَكُم طالوتَ مَلِكًا  » گفتند به پیامبری از پیامبرانشان یک فرمانده و امیری برای ما تعیین کنی پيامبر بنى‌اسرائیل، پس از درخواست مَلأ آنان گفت كه خداوند طالوت را براي فرماندهي آنان برگزيده است و براي جلوگيري از نافرماني احتمالى، مبعوث شدن طالوت از طرف خداوند را گوشزد كرد.در مقابل، ملأ و اشراف بنى‌اسرائیل بر اساس تكبّر و خودبيني و تفكر باطل انكار نسخ در تشريع و بداء در تكوين، به انتخاب طالوت اعتراض كردند. پیامبر آنان نیز پاسخ داد كه خداوندِ آگاه به اسرار او را برگزیده است خداوند طالوت را ملک شما قرار داد آنها گفتند چطوری بر ماملک داشته باشد او امیر ما باشد « و لم یوت سعه مال » آنها دارایی ندارند وضع مای خوبی ندارند . فرمود : معیار شایسته‌تر بودن افراد برای فرماندهی همانا تخصص علمی در زمینه مدیریت جنگ و توان بدنی برتر است و خداوند سلطنت خود را به هر كه صلاح بداند، بر اساس حكمتش مى‌بخشد و دست خداوند در هر زمینه‌ای باز است، زیرا علیم به همه چیز است. فرمود : زاد ه الله بسته فی العلم و الجسم » خدا به او دو چیز داده که خیلی مهم است مال که ارزش ندارد بسته فی العلم و الجسم خدا علم گسترده بهش داده قدرت هم بهش داده است دقیقا ما با همین ملاک و معیار هست که در قرآن می بینیم بسته فی العلم «  انا مدینه العلم و علی باب »  پس این بسته العلمش . جسم« لَضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْن » یک ضربت علی در روز جنگ خندق برتر است از عبادت جن و انس  روایت ها آمده آن کلید ها را باز کرده آن کد ها را توضیح داده اگر خدا می فرماید بسته فی العلم و الجسم ملاک و معیار است نه مال و ثروت خوب علی هم درب علم پیغمبر است واقعا چه ظلمی در حق انسانیت کردند.  در حق فاطمه زهرا نه ! حضرت فاطمه (س) یکبار کل نفس ذائقه الموت هر نفسی ذائقه الموت است و او چشید مرگ را و رشادت خودش را به خرج داد وظیفه خودش را به نحو احسنت انجام داد و به آن مقامی که باید میرسید که ما اصلا نمی توانیم بفهمیم رسید یک ظلمی کردند در حق بشریت در حق ما این ها فکر می کنند که یک کار محدود انجام دادند گناه آیندگان هم بر این ها نوشته خواهد شد چون دین را از مدار خودش خارج کردند وقتی دین از مدار خودش خارج شد شاید نتیجه نزدیکش این است که فرزند اشرف انبیا حضرت امام حسین (ع) در فاصله پنجاه سال از این واقعه سقیفه مذبح می رود یعنی این ها بودند که 23 سال پیغمبر در گوش آنها خوانده بود تمتم درد هایی که بشر دارد به یک نحوی به توحید بر می گردد توحید مشکل دارد جامعه ای که افرادش موحد باشد جامعه ای که دنبال پست و مقام و … باشد آن جامعه  ، بویی از توحید نبرده آن شخص موحد نیست توحید یعنی نفسانیت خودت را کنار بگذاری و بگویی خدا فقط از منظر خدا به هستی نگاه کنی ببیند الان خدا اگر این کار را انجام دهد بیشتر راضی است ربطی هم به ایمان تنها ندارد ایمان شرط لازم است ولی کافی نیست بلکه بلد بودن کار هم  ، مهم است لذا آقا رسول اکرم به ابوذر پست و مقام ندادند گفتند تو ابوذر خوب ایمانت معلوم است در چه حدی است برای پست و مقام باید بلد باشی با ایمان تنها کار جلو نمی رود ولی می بینیم در سقیفه همین هایی که با قرآن بزرگ شدنداین ها علنا ظلم می کنند بحث فدک را بزرگش کردند درشت نمایی کردند در حالی که فدک یا نبوده یا اگر بوده یک بحث حاشیه ای بوده است حضرت زهرا (س) همان کسی است که در سوره دهر وصفش را بیان می کند که افطاریش را به فقیر و یتیم دادند به اسیر دادند آن چیزی که حقیقت دارد جایگاه است خلافت است آن هم نه بخاطر آن که علی همسر اوست نه ! بلکه دفاع از ما می کرده چون میدیدند که به ما ظلم شده است .

اگر انسان قیامت را باور داشته باشد اصلا قدم اشتباه بر نمی دارد تمام دنیا و زیبایی های دنیا برایش می شود استخوان خوک در دست جزامی همچنان که حضرت علی (ع) فرمود حکومت بر شما برای من مانند استخوان خوک است در دست جزامی مگر اینکه حق مظلومی را از ظالم بستانم در آن صورت ارزش دارد ولی وقتی کسی موحد نباشد معاد باور نباشد وقتی کسی اسلام لق لقه زبانش باشد همه چیز برایش دنیا می شود .

بخشی از فرمایش حضرت صدیقه طاهره را وقتی که زنان مدینه به عیادت حضرت از زبان آقای دکتر شهیدی که یک ادبیات قشنگی دارند عرض می کنم « آمدند خدمت حضرت دختر پیغمبر چگونه ای با بیماری چه میکنی فرمود به خدا دنیایشما را دوست نمی دارم و از مردان شما بیزارم درون و برونشان را آزمودم و به آنچه کردند ناخشنودم چون تیر زنگار خورده نابرا و گاه پیش روی و گاه واپس گرا و خداوندای اندیشه های تیره و نارسایند خشم خدا را به خود خریدند و در آتش دوزخ جاویدند »

برگزاری مراسم شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س)

بسمه تعالی

به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س) در مورخه 1/12/96به حول وقوه ی الهی به مناسبت سالروز شهادت دخت نبی مکرم اسلام حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها مراسمی با مداحی و روضه خوانی مداح و ذاکر اهل بیت سرکار خانم کریمی و قرائت دسته جمعی حدیث شریف کسا در این حوزه مبارکه برگزار گردید .

و به همین مناسبت با همکاری طلاب به تعداد  150 نفر آش تهیه شد و سفره ای متبرک شده به نام حضرت زهرا (س)  مهیا گردید .

بازدید از سرای سالمندان

 

بسمه تعالی
به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س) در مورخه 5/12/96 روز شنبه از ساعت 10 الی 12 طلاب و کادر و اساتید حوزه علمیه ریحانه النبی (س) از سرای سالمندان جام جم با توجه به نزدیک شدن به ولادت حضرت فاطمه (س) و روز زن از مادران سالمند با اهدا ء شاخه گل و کمک های نقدی و غیر نقدی عیادت کردند .
سرکار خانم صائم استاد گرامی قبل از حرکت بیان داشتند که قبل از اینکه شما تشریف ببرید پیش این بزرگواران چند نکته را یادآوری می کنیم که انشاء الله با معرفت به آنجا بروید .
خیلی ها خانه سالمندان می روند صرفا به خاطر اینکه ببینند یا خیلی خیلی لطف کنند عبرتی بگیرند اما آن چیزی که مد نظر هست اینه که ما بدانیم در روایت داریم که پیامبر فرمود : پیران امت را به خاطر من پیامبر احترام کنید . اگر خوب بودند خوشا به سعادتشان اگر بد بودند به خاطر من پیامبر احترام کنید و مطمئن باشید اگر شما بالاتر اف کلمه ای بود که قرار بود گفته شود نباید به این ها گفته شود .
حتما داستان قصابی را که زمان حضرت موسی (ع) را شنیده اید ، حضرت موسی(ع) از خداوند تبارک و تعالی تقاضا می کند خدایا آن کسانی را که با من همنشینند روز قیامت به من نشان بده و خداوند به حضرت موسی (ع) نشان می دهد و به او می گوید فردا به فلان قصابی برو و آن قصاب همنشین تو است . حضرت موسی (ع) می رود و می بیند که یک قصابی است که مثل همه آدم های معمولی است و با این شخص هم کلام می شود این شخص دعوتش می کند . برای حضرت موسی (ع) سوال بوده که این شخص چه کار کرده که با من پیغمبر خدا که رسول و نبی خدا هستم روز قیامت همنشین شده با هم همراه می شوند و به خانه آن شخص می روند حضرت می بیند این شخص مادری دارد که این مادر حتی قدرت جویدن غذا را ندارد این شخص هر روز کارش بوده که وقتی از سر کار می آمده اولین کاری که می کرده غذا را خودش می جویده و در دهان این مادر می گذاشته حضرت موسی (ع) بعد می بیند لب های این مادر تکان می خورد حضرت موسی (ع) می بیند این مادر دعا می کند خدایا پسر من را با پیغمبرت محشور کن .
گاها برای ما پیش می آید مخصوصا ما خانم ها که پدر شوهری مادر شوهری بالاخره شما خودتان مادر هستید قدر برای فرزندانتان زحمت می کشید اما یه وقتی نامحربانی های ما یا غرور ما باعث می شود که فکر کنیم وجود این عزیزان پیش ما یک اذیت و آزار است خدای نکرده
وجود این سالمندان عزیز سالمند هم نباید به این ها گفت با تجربه های عزیز جامعه ما واقعا نعمت است روایت داریم که اگر پیری در خانه باشد بلا از خانه دور می شود برکت آن خانه هزاران برابر می شود رزق آن خانه بیشتر از زمان های دیگر می شود . انشاءالله اگر آنجا رفتید از آنها بخواهید که برایتان دعا کنند .


با آرزوی موفقیت و طول عمر برای سالمندان عزیز کشورمان

در پایان نیز دعای خیر و تشکر و قدر دانی بی اندازه ی سالمندان بدرقه راهمان شد

السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها

 

روزی که به باغ سنبل افتاد آتش

در خرمن صبر بلبل، افتاد آتش

یا رب! چه به روز باغبان می‏آمد

وقتی که به دامان گل افتاد آتش؟!

محمد علی مجاهدی (پروانه)

آموزش صبوری از دانه گندم

کسب هر موفقیتی نیازمند صبوری است ، این نکته را می توان از دانه گندم آموخت. شما دانه گندم را در خاک می کارید و دانه باید در زیر خاک صبر کند ، آنگاه به واسطه سرما و طوفان اذیت می شود، پس باید زیر برف و در طوفان ، استقامت داشته باشد و با بلا بسازد.

وقتی هم که خوشه کرد، اول بلا و سختی است ، باید زیر چرخ جدا کردن گندم از کاه ، استقامت کند، بعد زیر سنگ آسیاب آرد شود باید با صبر در مقابل آتش نانوایی، نان شود و برود در دهان مومن و جویده شود …عاقبت این دانه گندم وارد خون شده و جزئی از بدن مومن شود ، تا به آن بگویند: (مومن) که بالاتر از کعبه و ملک مقرب است.

هر فضیلتی که انسان بخواهد پیدا کند ، متوقف بر صبر است ، اگر کسی بخواهد خود سازی کند و تهذیب نفس داشته باشد ، دست کم باید چند سال زحمت بکشد و صبوری پیشه نماید.

در حقیقت کسانی که گفتند ، پروردگار ما الله است سپس پایداری نمودند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند و می گویند هرگز نترسید و غمگین نشوید و شما را مژده باد به بهشتی که وعده داده شدید . ما سرپرستان و دوستان و یاران شما در دنیا و آخرتیم .(فصلت /30-31)

کفو بودن از نظر اسلام

مقام معظم رهبری در رهنمودهای خود به زوج های جوان می فرمایند:

«در شرع مقدس اسلام، آن چه که معین شده است این است که دختر و پسر باید کفو یکدیگر باشند و عمده مسأله در باب کفو، عبارت است از ایمان. یعنی هر دو مؤمن، هردو دارای تقوا و پرهیزگاری و هر دو معتقد به مبانی الهی و اسلامی و عامل به آن ها باشند، این که تأمین شد بقیه چیزها اهمیتی ندارد. وقتی تقوا و پاکدامنی و طهارت دختر و پسر معلوم شد، سایر چیزها را خدای متعال تأمین می فرماید».

مطلع عشق، ص34

کفو بودن از نظر اسلام

مقام معظم رهبری در رهنمودهای خود به زوج های جوان می فرمایند:

«در شرع مقدس اسلام، آن چه که معین شده است این است که دختر و پسر باید کفو یکدیگر باشند و عمده مسأله در باب کفو، عبارت است از ایمان. یعنی هر دو مؤمن، هردو دارای تقوا و پرهیزگاری و هر دو معتقد به مبانی الهی و اسلامی و عامل به آن ها باشند، این که تأمین شد بقیه چیزها اهمیتی ندارد. وقتی تقوا و پاکدامنی و طهارت دختر و پسر معلوم شد، سایر چیزها را خدای متعال تأمین می فرماید».

مطلع عشق، ص34

شرایط و موانع استجابت دعا

 

امام صادق ( علیه السلام ) می فرمایند:

«هریک از شما می خواهد دعایش مستجاب شود، درآمد خود را پاک کند و حق مردم را بپردازد. دعای هیچ بنده ای که مال حرامی در شکمش باشد یا مظلمه ی کسی به گردنش باشد، به درگاه خدا بالا نمی رود».

میزان الحکمه، جلد4، ص1659

پوشیدن لباس کهنه و بخشیدن لباس نو به یک طلبه

? آیه:
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ/ هرگز به نیکی نمی‌رسید مگر ازآنچه دوست دارید انفاق کنید آل عمران/92

?حکایت؛ آیت‌الله حاج سید عزالدین زنجانی مرقوم داشته‌اند که مرحوم آخوند ملا قربانعلی زنجانی در بیست‌وچهار ساعت فقط یک‌بار در ظهر غذا می‌خوردند و از مغز گردو زیاد استفاده می‌کرد و این یک‌بار را خوب غذا می‌خورد.
و نیز فرمودند مرحوم آخوند بدنی نیرومند و قوی داشت و هرگز نیازی به طبیب نمی‌یافت و اگر احیاناً جزئی کسالت عارض وی می‌گشت با امساک در غذا خوردن و این‌گونه چیزها خودش را معالجه می‌کرد.
آخوند سالیان دراز با یک پوستین فرسوده زندگی فرمود و باآنکه همه‌ساله پوستین‌های گران‌بهای کابلی برایشان می‌آوردند آن‌ها را می‌پذیرفت و فی‌المجلس به یکی از طلاب می‌بخشید. چنانچه در یکی از روزهای سرد زمستان خدمتکار اسعدالدوله ذوالفقاری با بقچه‌ای وارد مجلس درس شد و گفت: آقای اسعد الدوله به مشهد مقدس مشرف شده و از طرف حضرت‌عالی نایب‌الزیاره بوده‌اند. اینک بازگشته و عزم شرفیابی دارند و یک پوستین کابلی هم تقدیم حضور شریف کرده‌اند. آخوند فرمود: متقابلاً از جانب من به او سلام برسان و این پوستین را نیز به دوش آقا سید جعفر بینداز، آقا سید جعفر گفت: آقا آخر پوستین را برای شما آورده‌اند، این مرد بزرگوار فرمود: من هم این پوستین را به شما می‌بخشم، من یک پوستین کهنه دارم کافی است. 1


صفای باغ هستی، نیک کاریست
چه رونق، باغ بیرنگ و صفا را 2

?1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل

انسانی با عمر اولین انسان

?? امام علی علیه السلام:

من اگر چه به اندازه عمرِ [مجموعِ] پيشينيان، عمر نكرده ام،
امّا در كردارهاى آنان نگريسته ام، 
و در اخبار و سرگذشتشان انديشيده ام، 
و در آثارشان سير كرده ام، 
تا آن جا كه چونان يكى از آنان شده ام و بلكه با مطالعه تاريخ آنان، 
گويا پا به پاى اوّلين تا آخرين آنها عمر كرده ام. 
پس حوادث زلال را از تيره، و سود آنها را از زيانشان باز شناختم

?تحف العقول، صفحه 69

تجديد ميثاق با شهدا

حضور طلاب ريحانه النبي (س) در مزار شهداي گمنام و تجديد ميثاق با شهدا در سالروز پيروزي انقلاب اسلامي ايران 

راهپيمايي 22 بهمن 1396حوزه علميه ريحانه النبي (س)

راهپیمایی 22 بهمن-نهضت اسلامي ايران در سال 1341 با اعتراض شديد حضرت امام خميني و روحانيت پيشرو به لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي و آنچهكه محمدرضا شاه آن را انقلاب سفيد شاه و ملت مي‌خواند شروع شد و پس از سالها مبارزه سرانجام در روز 22 بهمن 1357،انقلاب اسلامی با مشارکت اکثریت قاطع مردم ایران به پیروزی رسید. مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) توانستند به حاکمیت خاندان فاسد پهلوی خاتمه داده و آن‌را سرنگون سازند.

 

 

پیرزوی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 پیام آور بزرگی در نیمه دوم قرن بیستم بود. اساتید علم تاریخ میگویند پیام انقلاب فرانسه آزادی و برابری بود، و ارزشهای انقلاب کبیرفرانسه نیز عدالت و برادری بود. درعین حال ناظران آگاه معتقدند که با توجه به ارزشهای ایدئولوژیک و اسلامی که بنیانهای انقلاب اسلامی 57 را شکل داده بودند،می توانست انقلاب اسلامی در سالهای پایانی قرن بیستم، پیام بهتری را برای جهانیان از انقلاب اسلامی صادر کند.


راهپیمایی 22 بهمن-مقام معظم رهبری، حضرت آیة الله العظمی خامنه ای، دامت برکاته در این باره چنین فرمودند: «اولا، روز 22 بهمن سال 1357 یک روز بریده از قبل نبود، آنچه در آن روز اتفاق افتاد محصولی بود از تلاش همه جانبه ای که در طول سال های متمادی قبل از آن انجام گرفته بود و این تلاش از سوی همه قشرهای این کشور بود.

ثانیا، آن چیزی که قشرهای کشور ما را به هم مربوط می کرد برای این مبارزه، ایمان اسلامی بود و لذا مبارزه در طول سال های پیش از 22 بهمن 57 در مسجدها و حسینیه ها و مجالس سخنرانی و در حوزه علمیه قم و بعضی دیگر از حوزه ها جلوه مخصوصی داشت، این ها در حقیقت کانون های اصلی مبارزه بود.

ثالثا، این مبارزه حول یک محور رهبری مشخص و قاطعی جریان داشت که در طول دوران تاریخ ما از بعد از اسلام تا این روزگار، ملت ما چنین رهبری به خود ندیده بود.

رابعا، مردم بر اثر آن ایمان و آن رهبری بر اثر آنچه شنیده بودند و معتقد شده بودند در صحنه مبارزه از همه امکاناتشان برای پیروزی بر دشمن استفاده کردند … کسانی که در مبارزه بودند، حاضر بودند برای خود سختی و ناراحتی را قبول کنند و نیروی خود را صرف مبارزه کنند»



راهپیمایی 22 بهمن-تا زمانی که ملت ایران همچون 22 بهمن 57، از خودخواهی ها و خودمحوری ها فاصله گرفته، دست در دست هم با همدلی و اتحاد در سایه ایمان و توکل به خداوند متعال به رهبری مقام معظم رهبری که برترین و بهترین شاگرد بنیانگذار جمهوری اسلامی و مجری فرامین الهی امام امت می باشد، در راه به ثمر رساندن مقصد الهی انقلاب قدم بردارند و در این راه استقامت نموده، در مقابل دشمنان اسلام و ایران تا پای جان بایستند، و فریب نیرنگ های رنگارنگ آن ها را نخورده، مجذوب فرهنگ مبتذل آن ها نگردند، نعمت پیروزی انقلاب اسلامی پابرجا و مستدام خواهد بود و تمام توطئه ها و نقشه های شوم آن ها بر ضد جمهوری اسلامی و ملت شریف ایران، نقش برآب می شود و حاصلی جز رنج و زبونی خودشان در پی نخواهد داشت و هر روز عزت و سرفرازی و بالندگی ایران اسلامی بیشتر آشکار خواهد شد

 

هر سال در روز 22 بهمن، مردم کشورمان برای بیعت مجدد با آرمان‌های نظام جمهوری اسلامی و رهبری در راهپیمایی که به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار می شود شرکت می کنند.در راهپیمایی 22 بهمن مردم شرکت می کنند تا اعتقاد و حمایت خود از این روز بزرگ و تاریخی را حتی سالها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام کنند.

 

 

راهپیمایی 22 بهمن : هر سال راهپیمایان 22 بهمن از ساعت اولیه صبح با حضور در خیابان ها و میدان ها، آمادگى خود را براى شركت در این راهپیمایى اعلام می کنند.شركت كنندگان در راهپیمایی 22 بهمن با سر دادن شعارهاى «مرگ بر آمریكا»، «مرگ بر اسرائیل» خشم و انزجار خود را از استكبار و استعمار دنیا به گوش جهانیان رساندند.


حضور گسترده و میلیونی ایرانیان در بیعت مجدد با آرمان‌های نظام جمهوری اسلامی و رهبری در راهپیمایی 22 بهمن سالروز پیروزی انقلاب، در رسانه‌های بین‌المللی بازتابی گسترده‌ای دارد و هر یک از رسانه‌های بین‌المللی خبر این روز عظیم ملت ایران را در صدر اخبار خود قرار میدهند.

محفل انس با قرآن كريم

برگزاري محفل انس با قرآن با محوريت تفسير سوره فجر به نيت شادي روح امام (ره ) و شهداي انقلاب 

حدیث روز

قال النبی - صلّی الله علیه و آله - : ان فاطمةَ سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ.


                                        همانا فاطمه، سرور زنان عالَم است.


                                                                                                             

«بحار الانوار، ج 25، ص 360»

دهه فجر

و بالاخره دهه فجر آمد، که طلوع فجر آزادی را نوید می داد. ملت، تا پای جان از راه و رهبر دفاع و حمایت کردند. شهیدان بر سر میثاق جان استوار ماندند.
جانبازان، روز و شب، از روی شیدایی حق و شیفتگی به مکتب، به سنگر سازی، درگیری، شعار و تظاهرات پرداختند و در برابر حکومت طاغوت، حتی یک لحظه هم سرخم نکردند و آری نگفتند.

بالاخره زنجیرها گسسته شد، ساعت فرا رسید و یکی از ایام الله تحقق یافت و وعده راست الهی به وقوع پیوست و خورشید تابید.

دیدی که دوام شب بسی کوتاه است؟

دیدی که سحر از پی شب، در راه است؟

آن عیسی ِ ما که زنده کرد، ایران را

حقا که مسیحا دم و روح الله است.

***

امـام آمـد و چون خون در رگ هایمان جاری شد. امـام آمـد و به سان نور، شب تارمان را روشنایی داد. امـام آمد و چـون روح به کالبد مرده مان، حیاتی دوبـاره بخشید.

امام آمد و زمستانمان را بهــاری جـاودانه کرد. امـام آمد و فــجــر آورد و در دسـتان پر نـورش، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را به ارمغان آورد.

سلام بر تو ای مطلعِ فجر.

ای سپیده سحر، ای انفجار نور، خوش آمدی.

ای نور چشم ملت ایران خوش آمدی

ای یوسف عزیز به کنعان خوش آمدی

دیدی که چشم مردم ایران سپید گشت

یعقوب وار، در غم هجران خوش آمدی

***

دهه‌ی فجر، در حقیقت مقطع رهایی ملت ایران و آن بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا کرده است.

دهه‌ی فجر، آن آیینه ای است که خورشید اسلام در آن درخشید و به ما منعکس شد. اگر این آیینه نبود، باز هم مثل همان دوره ‌های تاریک قبل، باید ما می نشستیم و اسمی از اسلام می آوردیم.

دهه فجر در حقیقت ولادت امامت در این کشور است؛ به همان معنایی که خود امام و اسلام برای ما ترسیم کرده‌اند.

خاطره‌ی امام، بیش از همیشه، در دهه‌ی فجر و بیست‌ و دوی بهمن است حتّی بیشتر از مراسم سالگرد رحلت امام، این بزرگداشت نشان ‌دهنده ‌ی شخصیت آن بزرگوار است.

دهه فجرمبارک

اولین جلسه از سلسله جلسات عقاید

بسمه تعالی

به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س) در مورخه 19/11/96 اولین جلسه از سلسله مباحث عقیدتی ویژه مبلغین و دانش آموخته ها با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای درویشی در این حوزه مبارکه برگزار گردید .

ایشان در ابتدا بیان داشتند که خوشحالم که آغاز این سلسله مباحث عقیدتی با ایاممبارک دهه فجر مقارن شد و این را به فال نیک می گیریم

وی در ادامه بیان داشتند که اگر ما بتوانیم یک جهان بینی درستی که همان جهان بینی قرآنی و اسلامی است بتوانیمدرش به گونه ای غور کنیم و یک فهم درستی از آن داشته باشیم آن وقت هر شبههای در این فضا قرار می گیرد خود به خود جوابش را پیدا می کند اما اگر ما یک فهم درستی از رابطه انسان با خدا از رابطه ثواب و عقاب ها و…نداشته باشیم نمی توانیم شبهات مخالفان را جواب گو باشیم همانطور که می دانید دین متشکل از اصول و فروعی می باشد که اصول دین را ریشه دین می گویند که اگر این ریشه ها خوب شکل بگیرد تنه و شاخه های درخت که فروع هستند هم خوب شکل می گیرد اگر کسی در عمل دچار کاهلی است اگر خوب بررسی کنیم می بینیم که نگاه او به معاد درست نیست نگاه او به انسان شناسی درست نیست شاخه و تنه که به خودی خود خراب نمی شود و میوه بد نمی دهد اگر این شاخه ها خوب است و میوه خوب می دهد حتما ریشه آن خوب است و اگر میوه آن بد است ریشه آن خراب است

در مباحث معرفتی هم همینطور است اگر ما  یک جهانبینی درستی داشته باشیم و یک جهان بینی ارثی نداشته باشیم واقعیت امر این است که بیش از 95 درصد از مردم دین آنها ارثی است بسته به اینکه کجا دنیا آمده اند و این ایمان و باور ارثی ارزشی ندارد

همه می دانیم که ما انسانها موجوداتی کمال گرا هستیم چه کسی است که عاشق جهل و نادانی باشد ؟ همه انسان ها عاشق علم و قدرت و …هستند و اگر این علم و قدرت همراه با حکمت باشد این عالی است همه انسان ها خواهان کمال هستند اما بحث این است که این کمال چگونه بدست می آید ؟ در حیوانات و نباتات کمال به صورت ناخودآگاه بدست می آید و اختیاری نیست یعنی وقتی که زنبور عسل یک کندو را با آن پیچیدگی هندسی درست می کند این گونه نیست که تحصیل علم کرده باشد و درس خوانده باشد خداوند تعالی این توان را در ذاتش قرار داده است و او را طوری خلق کرده است که این گونه باشد شاید خودش هم خبر نداشته باشد او نادانسته هم کمال خودش را طی می کند و هم عاملی است برای کمال ما یک گل گندم و زعفران این ها ا اختیار خودشان رشد نمی کنند ولی انسان کمالش اختیاری است و بر اساس انتخاب و اختیار به سمت کمالش حرکت می کند و این بدیهی است چرا که صبح تا شب ما مدام در حال انتخاب کردن هستیم مدام سر دو راهی ها و سه راهی ها و چهار راهی ها قرار می گیریم و گاهی نیز از انتخاب های خود پشیمان می شویم و این هم نشانه این است که انسان خودش انتخاب می کند و جبر نیست

این که گویی این کنم یا آن کنم این دلیل اختیار است ای صنم

حال که ما موجوداتی انتخاب گر هستیم برای اینکه انتخاب های درستی داشته باشیم چکار کنیم ؟ قطعا نیاز به شناخت و آگاهی دارد و آن چیزی که این جا مهم استاراده انتخاب همراه با آگاهی و شناخت و معرفت باشد اگر معرفت درستی باشد انتخاب هایمان درست خواهد بود و پشیمانی ها کم خواهد شد هر حرکت و قدمی که بر اساس فکر و آگاهی و شناخت باشد آمار پشیمانی در /ان عرصه کم خواهد بود قرآن کریم می فرماید : « حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون …» این به خاطر این است که بر اساس معرفت و شناخت زندگی نکرده است « من هانت علیه نفسه فلا تعمل شره » کسی که نگاه خواری به خودش دارد خودش را موجودی پست قلمداد می کند تو از گزند او در امان نباش کسی که خودش را بشناسد و ارزش خود را بداند خود را به کم یا زیاد نمی فروشد اگر ما خودمان را بشناسیم خدا را بشناسیم رابه مان را با خدا خوب کنیم بفهمیم که خدا رحمان و رحیم است دیگر متکبر نمی شود و متواضع می شود

جناب آقای درویشی در پایان بیان داشتند که  علم نور است روشنگر است حقیقت را به انسان نشان می دهد وقتی حقیقت را نشان داد می فهمیم که همه چیز از آن خداست « العلم نور یقضفه الله فی قلب من یشا ء » اما اگر علم از تهذیب جلو بزند خطر ناک است علم نباید از تهذیب جلو بزند آن وقت مثل بار سنگینی است که روی یک طبقه باشد و تحملش را نداشته باشد اما اگر تهذیب داشته باشیم و علم هم بیاید تحملش را دارد و مشکلی برای انسان ایجاد نمی کند .

پارسايي با عزت

بسم الله الرحمن الرحیم

یالطیف

 راستی یادمون نره

که مایک طلبه هستیم و همچنین سرباز امام زمان که نگاه ایشان به ماست و هرروز بر اعمال ما نظارت می‌کند؛ یعنی در اصل طلبه یک نماد برای دین محسوب می‌شود پس در اینجا این فرد موظف است که به نحوی رفتار کند که این رفتار او ضربه‌ای به دین وارد نکند تا مبادا فرد یا افرادی نظرشان نسبت به دین عوض شود. داشتن یک چنین موضوعی مستلزم دانستن می‌باشد.

               

1-ارتباط با قرآن :

طلاب گرامی در هر مقطعی که باشند، باید مدام با قرآن کریم در ارتباط بوده و حداقل به فرمایش اساتید روزی پنجاه ‌تا از آیات قران قرائت کرده و همچنین با احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در ارتباط باشند؛ چراکه احادیث آن‌ها، دل‌ها را زنده می‌کند و باعث موفقیت می‌شود؛ زیرا پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه وآله و سلم) در حق کسانی که احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را نشر دهند، دعای خیر کرده است. حضرت رسول اکرم (صلی‌الله علیه وآله و سلم) فرمودند: «اللهم ارحم خلفائی ثلاثا، قیل یا رسول‌الله و من خلفائک؟ قال: الذین یبلغون حدیثی و سنتی ثم یعلمونها امتی».

 

حضرت سه بار فرمودند: خدایا جانشینان مرا مورد رحمت خود قرار بده. پرسیدند: ای پیامبر خدا! جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمودند: کسانی که حدیث و سنت مرا تبلیغ می‌کنند و آن را به امتم می‌آموزند. امالی صدوق، (ص ۱۵۲؛ جامع احادیث شیعه، ج ۱، ص) شایسته است هر کس دفتر حدیث داشته باشد و این احادیث را با ترجمه بنویسد. حضرت امام صادق (علیه‌السلام) دراین‌باره فرمودند: «اکتب و بث علمک فی اخوانک، فان مت فاورث کتبک بنیک، فانه یأتی علی الناس زمان هرج، لایأنِسون فیه الا بکتبهم»؛ بنویس و علمت را در میان برادران و دوستانت منتشر کن و چون مرگت فرارسید آن‌ها را به فرزندانت به میراث بگذار؛ (بحارالانوار، ج ۲، ص ۴۹؛ معانی الاخبار، ص ۲۲۶.) که این دفتر بعد از او به یادگار بماند؛ چراکه فرزندان ما در آینده کمتر به دنبال دین و حدیث و قرآن می‌روند، ولی اگر شما دفتری داشته باشید و بعد از خود به یادگار بگذارید، گاهی دفتر  شمارا می‌آورند و می‌خوانند و می‌گویند: این دفتر مادر ماست یا جد ماست و افتخار هم می‌کنند.

۲-ارتباط با خانواده: 

ارتباط و رفت‌وآمد با خانواده ازنظر روحی و روانی بسیار مهم است خصوصاً طلبه‌هایی که سن کمتری دارند ازنظر عاطفی نیاز بیشتری به حمایت خانواده ‌دارند ازاین‌رو بهتر است رفت‌وآمد با خانواده به‌صورت مستمر برقرار باشد، برخی از طلبه‌ها با ورود به حوزه در رفتار با خانواده افراط‌کاری‌هایی را انجام می‌دهند مثلاً به پدر گیر می‌دهند که مثلاً چون خمس نمی‌دهی پس مال وزندگی‌ات شبهه دار است و در خانه غذا و چایی نمی‌خورند، یا مثلاً همه اعضای خانواده را متهم به رعایت نکردن موازین اسلامی می‌کنند به خواهر خود گیر می‌دهند به مادر تذکراتی می‌دهند، اگرچه داشتن دغدغه اصلاح اطرافیان بسیار خوب است اما فهم ناقص از اسلام و عمل بر اساس این فهم پسندیده نیست پس بهتر است حتی اگر اطرافیان اشتباهاتی دارند به‌مرور و با روش‌هایی مناسب به آن‌ها گوشزد شود، برخی از طلاب با طلبه شدن رفت‌وآمد خود را با خویشاوندان کمرنگ یا قطع می‌کنند که این مسئله در آینده و در شأن و منزلت اجتماعی طلاب مسائلی را ایجاد می کند که جبران کردن آن سخت است پس بهتر است رفت‌وآمدها با شیب ملایمی ادامه داشته باشد ضمن آنکه طلبه تافته جدا بافته نیست بلکه یکی از آن‌ها است و نباید خود را از آن‌ها جدا کند.

۳-در مقابله با واکنش‌های اطرافیان: 

با ورود طلبه به حوزه واکنش‌ها آغاز می‌شود برخی‌ها تشویق می‌کنند مثلاً میگویند حتماً دروس حوزوی را باید تا آخر خواند، برخی می‌گویند مسئولیتش سخت است، برخی نیز بذر ناامیدی می‌کارند و می‌گویند بهتر است درس را ادامه بدهی این حکومت رفتنی است، برخی نیز آشنایی چندانی با روحانیت ندارند و با کنجکاوی مسائل را دنبال می‌کنند، البته برای برخی نیز اسباب خنده درست می‌شود چراکه می‌توانند طلبه نوجوان را دست بیندازند و تفریح کنند، واکنش‌ها اگرچه می‌تواند تأثیری اندک داشته باشد اما برای طلبه‌ای که مدت‌ها تحقیق کرده و آگاهانه راه خود را انتخاب کرده است این حواشی نمی‌تواند خدشه‌ای ایجاد کند.

۴- انتقاد از حوزه و درصدد اصلاح آن:

برخی از طلبه‌های پایه اول به‌محض ورود به حوزه با نگاه آرمانی می‌خواهند حوزه و محیط را عوض کنند، این‌ها بجای درس خواندن وقت خود را با این مباحثه حاشیه‌ای پر می‌کنند و ازنظر درسی افت می‌کنند و بعدها می‌فهمند که نگاه خودشان اشتباه بوده است یا اینکه نگاهی واقعی به مسائل نداشته‌اند، برخی از طلبه‌ها هم علاقه‌مند هستند در کارهای فرهنگی و دیگر فعالیت‌های حوزه نقشی داشته باشند بهتر است طلبه‌ها کمتر دنبال این حواشی باشند، باید این دسته از طلبه‌ها بدانند که بهترین راه اصلاح حوزه این است که خودشان درس بخوانند و تقواپیشه کنند که تأثیر این کار بهتر از برخی از کارها است.

5-دوری از جوسازی:

 برخی از طلبه‌ها مدیر را متهم به بی‌تدبیری می‌کنند و شأن و منزلت او را در چشم طلبه‌های  پایه اول پایین میاورند، اساتید را بی‌سواد نشان می‌دهند، همیشه مدرسه خود را با مدارس شهرهای دیگر مقایسه می‌کنند و مدینه‌ای فاضله از مدارس دیگر می‌سازند که نتایج آن، بدبینی طلبه‌های  دیگر می‌شود که ازلحاظ اخلاقی هم باعث بی‌توفیقی شخص طلبه می‌شود؛ اما می‌تواند انتقادهای سازنده خود را حضوری و یا به‌وسیله صندوق انتقادات و پیشنهادات ارائه دهد.

 

 6-سرووضع ظاهری:

 1-روشن‌ترین مصادیق زیّ طلبگی سرووضع ظاهری او است. اینکه طلبه با چه هیئت ظاهری نمایان گردد و از چه اموری پرهیز کند، در پاره‌ای موارد محل گفت‌وگو است و برخی از مصادیق آن نیاز به تذکر ویژه دارد. سرووضع ظاهری شامل: لباس، آرایش سروصورت، تمیزی بدن، بهداشت فردی و انتظام امور شخصی و محیط پیرامون می‌شود.

2. حضور در اماکن:یکی از جلوه‌های ظاهری طلبه که باید در زیّ طلبگی مورد بحث قرار گیرد، حضور او در مکان‌های خاص است. جواز یا شایستگی حضور در پاره‌ای از اماکن (مانند مسجد) یا عدم حضور در پاره‌ای دیگر (مانند مجالس گناه) محل تردید نیست؛ اما ازجمله جلوه‌های اجتماعی طلبه حضور در اماکنی مانند پارک، شهربازی، سیرک، باغ‌وحش، طبیعت، کنار دریا، سینما، کنسرت موسیقی، تالار عروسی، مجالس جشن و شادی، رستوران، ساندویچی، گیم نت، ورزشگاه، استخر، کلیسا و عبادتگاه سایر ادیان و مذاهب، بازارهای خاص، مهمانی‌ها و … است. شایستگی یا ناشایستگی این‌گونه حضورها گاهی محل سؤال قرار می‌گیرد

 

7-سعی در معنویت زایی در خود و در بین همکلاسی‌های خود داشته باشید.

چراکه معنویت چیزی نیست که بتوان آن را به افراد تزریق نمود بلکه باید با متخلق شدن به اخلاق حسنه و طهارت باطن و ظاهر و با وضو وارد کلاس شوید و با پای راست و با اذن از صاحب عصر و زمان و توکل بر خدا، وارد حوزه شوید.

حديث

قالت فاطمه الزهراء سلام الله علیها: من أصعد إلی الله خالص عبادته،

أهبط الله عزوجل إلیه أفضل مصلحته.

فرمود: کسی که عبادت خالص خود را به خداوند متعال تقدیم می‌کند

(و فقط برای رضای او عمل می‌کند﴾ خداوند نیز بهترین مصلحت خود را بر او نازل می‌کند.

تحف العقول ص۹۶۰

مولفه های حفظ و تداوم انقلاب اسلامی در دهه چهارم انقلاب از دیدگاه امام خمینی (ره ) و مقام معظم رهبری

بسمه تعالی

 

به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س ) در مورخه 15/11/96 نشست صمیمانه ای با سخنرانی سرکار خانم بابازاده با موضوع مولفه های حفظ و تداوم انقلاب اسلامی در دهه چهارم انقلاب از دیدگاه امام خمینی (ره ) و مقام معظم رهبری در این حوزه مبارکه برگزار گردید .

ایشان در ابتدا بیان داشتند که انقلاب اسلامی از جهات مختلفی در میان سایر انقلاب ها خاص و ویژ ه معرفی می شود اندیشمندان مختلفی ویژگی هایی همچون نقش مذهب در پیروزی انقلاب ، رهبری دینی انقلاب و پیوند عمیق رهبری انقلاب با مردم و عدم استفاده انقلابیون از روش های نظامی را دلیل بر خاص بودن انقلاب اسلامی ایران می دانند بیشتر انقلاب های مهم دنیا همانند انقلاب فرانسه و روسیه بعد از پیروزی دچار انحراف شده و انقلاب از آرمانها و اصول اولیه خود عقب نشینی نموده است در حالی که انقلاب اسلامی ایران با گذشت سه دهه همچنان با همان اصول اولیه خود ادامه مسیر می دهد این در حالی است که به جرات می توان گفت انقلاب اسلامی بیش از سایر انقلاب ها با چالش های مختلف مواجه بوده است حضرت آقا می فرماید : به تاریخ انقلاب های گوناگون و انقلاب های بزرگ نگاه کنید ، وسط راه متوقف می شوند یک عده ای بر یک عده ای به یک پیروزی می رسند ، دل خوش می کنند ، مردم را فراموش می کنند ، و مردم هم یواش یواش صحنه را ترک می کنند اما انقلاب اسلامی در بین ما مانده و روز به روز شاداب تر می شود و کارایی خودش را روز به روز بیشتر نشان داد . و آن کسانی که در طول این سالهای وسط ناگهان هیجان زده شدند اعلام کردند که انقلاب تمام شده و امام فراموش شد ( همانند این اغتشاشات اخیر ) اما اشتباه کردند و بد محاسبه کردند

-مولفه های حفظ انقلاب اسلامی با تاکید بر دهه چهارم انقلاب شکل گیری و پیروزی هر انقلابی همراه با ارزش ها و ایدئو لوژی مشخصی است و اصولا بدون وجود ایدئو لوژی و آرمان یک انقلاب شکل نمی گیرد در پیروزی انقلاب اسلامی سه عامل موثر بوده است :

1-رهبر 2- مکتب 3- ملت

سوال : حضرت امام چه ویژگی داشتند که سبب انقلاب شد و حضرت امام چگونه توانسته اند تحول عظیمی ایجاد کنند ؟ از خود گذشتگی رایشان بود و دنیا پرستی در قاموس ایشان نبود و در راه ملت گامهای بزرگ برداشته اند ویژگی دیگر ایشان بصیرت بود امام دارای بصیرت سیاسی و دینی بودند که این عامل مهمترین گزینه در پیروزی انقلاب و حفظ انقلاب بوده است ویژگی دیگر ایشان (اتکا به ملت ) بوده است و ایشان هرگز راه خود را از ملت جدا نکرد .

جلسه گفتمان ولایت

بسمه تعالي

به گزارش معاون فرهنگي حوزه علميه ريحانه النبي (س) در مورخه 14/11/96 جلسه اي با موضوع گفتمان ولايت با سخنراني حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي سبحاني در اين حوزه مباركه برگزار گرديد . و در پايان هم به مناسبت 12 بهمن سالروز بازگشت امام خميني به ايران و آغاز دهه فجر به 12 نفر از طلاب به قيد قرعه جوايزي اهدا گرديد .

جناب آقاي سبحاني در ابتدا بيان داشتند كه عرض سلام و وقت بخير خدمت خواهران بزرگوار و تبريگ دهه فجر انقلاب و سالگرد پيروزي انقلاب بر همه ايرانيان سراسر جهان و شما خواهران طلبه و اساتيد مكرمه مبارك باد همچنين ، ايامي كه در آن هستيم به عنوان تسليت به ساحت مقدس امام زمان (عج ) و به عنوان هديه به آستان مقدسه فاطمه زهرا (س) صلوات جليل ختم كنيد

حضرت محمد خاتم انبيا ء (ص) نشسته بودند و امير المومنين هم در محضر پيامبر (س) نشسته بود زنبور عسلي آنجا مي چرخيد حضرت فرمود يا علي مي داني چرا زنبور عسل شهد گل و گيا ه تلخ را برداشت مي كند اما از آن طرف عسل شيرين تقديم مي كند عرض كرد كه پيغمبر خدا بهتر مي داند حضرت فرمود وقتي زنبور از اين گل و گياه استفاده مي كند به او الهام مي شود كه بر محمد و آل محمد صلوات بفرست

در طول تاريخ ، بشريت يا نبوت داشته و يا ولايت در زمان حضرت آدم بود در زمان حضرت ابراهيم خليل (ص) بود و در زمان خود خاتم انبيا اين ولايت و امامت كه ادامه راه نبوت است بود

از بس ما غافليم و از بس ما سهل انگاريم عقب مي مانيم از غافله اگر كرسي تدريس و كرسي سخنراني و محراب عبادت دست ما باشد مردم سراغ ما مي آيند فاصله گرفتيم از مردم

خواهر طلبه اگر  از روز اول بداند در كدام مكان مقدس قدم گذاشته و هدفش چيست كه حضرت فرمود : رحم الله من عين و في عين و الي عين » خداوند رحمت كند بر كسي كه بداند از كجا آمده در كجا هست و كجا مي رود با نيت خالص آمده و هدفش تبليغ و ترويج دين است حتما موفق است الان مي طلبد كه خواهران طلبه در همين موضوع گفتمان ولايت بسيار در مجالس شركت كنند و روشنگري كنند كه گفتمان ولايت امروزي با ديروز ي هيچ فرقي نكرده است از زمان حضرت آدم ابو البشر ولايت بود : اطيعوالله و اطيعواالرسول و اولوالامر منكم » اولوالامر همان گفتمان ولايت مطلقه فقيه است ما شعار هاي افراد غافل اغتشاشگر امسال رو ديديم مي گفتند مرگ بر ديكتاتور ولايت فقيه پدر مهربان است ديكتاتور شاه بود ولايت فقيه هر جا ديد در اين نظام مشكلي بوجود آمده از راه قانون قابل حل نيست از طريق پدرانه و دلسوزانه از طريق ولايت الهي حلش مي كند چه چيزي بهتر از اين ولايت فقيه يعني كمك به مردم يعني دستگيري مردم نه خداي نكرده حاكم شود كسي نفس نكشد ولايت فقيه حكومت بردل است اين را بايد ما تبيين كنيم نمي شود مقام معظم رهبري ( دوام الله ظله العالي ) در هر جلسه اي بيايد خودش روشنگري كند پس تكليف من و شما چيست ؟ بايد مطالب را بيان كنيم گفتمان ولايت يعني اي مردم بدانيد امروز آمريكا ، اسرائيل اگر ترسي دارند از ولايت فقيه است آنها سالها نقشه مي كشند با يك روشنگري ولايت فقيه تمام نقشه هايشان نقش بر آب مي شود .

در طول تاريخ ما گفتمان ولايتمان برگرفته از دينمان بوده خدا رحمت كند مرحوم ميرزاي شيرازي را (رضوان الله تعالي عليه ) وقتي كه حكم داد امروز استعمال توتون و تنباكو « باي نحو كان » در حكم محاربه با امام زمان (عج ) است حكمش برتمام مراجع و تمتمي افرادي كه در آن كشور بودند ، نافذ شد حتي اين حكم در درون خانه شاه و كاخ شاه رفت و زن هاي شاه قليان ها را شكستند وقتي خبر دادند به مرحوم ميرزاي شيرازي (رضوان الله تعالي عليه ) ايشان اول لبخندي زد و بعد ناراحت شد و حالت بكاء به ا.و دست داد گفتند چه شد آقا بايد خوشحال باشيد فرمود : امروز دشمن فهميد قدرت ولايت فقيه را الان شما سروران نگاه كنيد نوك پيكان دشمن بر سر ولايت فقيه است شعار هايشان را دقت كنيد .

گفتمان ولايت يعني بصيرت مردم يعني مردم بدانيد اگر مي خواهيد كه عاقبت بخير و در صراط مستقيم بمانيد بايد دنبال گفتمان ولايت باشيد بايد دنبال دينداري و دين مداري باشيد خواهران طلبه بعضي از افراد متاسفانه امروز شعار مي دهند ما همه سرباز توايم اما ميدانيم كه خيلي از اين افراد اين ها ولايت شعارند نه ولايت مدار .

فاطمه زهرا (س) روحي لها الفداه گفتمان ولايت و ولايت مداريش رو به درجه اعلا رساند هم روشنگري هم حمايت هم حفاظت از نبوت و ولايت اين روشنگري است ما بايد دنبال اين باشيم اعتقاد را بيان كردند بدون اينكه به احدي و مذهبي توهين شود گفنمان ولايت مي گويد .

كه بدانيد دشمن در پي اين است كه دين را از بين ببرد گاهي وقت ها من و شما در قالب همين فضاي مجازي كاري كه دشمن كرده را داريم اشاعه مي دهيم واي بر ما در قالب طنز و لبخند و جك اين خيلي جاي تاسف دارد كه كسي اهل دين باشد مطالبي را ترويج و اشاعه بدهد كه كار دشمن است

گفتمان ولايت مي گويد كه بدان در ظرف نجس نبايد غذا خورد سر سفره اي كه مشروب الكلي است نبايد نشست مجلسي كه در آن لهو و لعب است حرام است نبايد شركت كرد اگر چه تهمت به تو بزنند كه به خاطر كادو نيامدي عيب نيست كسي كه لباس دين بر تن دارد در مجلس لهو و لعب شركت كند و بگويد كه يك شب هزار شب نمي شود نه ! اتفاقا خشت اول گر نهاد معمار كج تا ثريا مي رود ديوار كج . خيلي ها يك گناه كرده اند و بيچاره شده اند خدا رحمت كند علامه طباطبايي مي فرمايد : گاهي وقت ها يك عمل و يك سخن انسان را بيست سال به تاخير مي اندازد و عقب مي برد

گفتمان ولايت مي گويد مواظب دينت باش سبك ديني تو عوض نشود خواهران طلبه و روحاني اساتيد معظم دقت داشته باشيد گفتمان ولايت در قناعت و سادگي است هر يك از علماي ما اگر به درجه اي رسيدند از زهدشان بود امام (ره ) را نگاه كنيد با اينكه پدرشان ثروتمند بود چگونه مي زيست ؟ مقام معظم رهبري فرش و گليمي كه اول ازدواج دارند الان هم زير پايشان است گفتمان ولايت يعني ساده زيستي يعني اسراف نكردن مردم دنبال عمل ذهستند نه دنبال سخن خيلي ها سخنراني هاي خطيبي دارند اما بايد ديد عمل چيه ؟ گفتمان ولايت دنبال اين است كه سبك زندگي اصيل ، اسلامي است گر خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو غلط است گر خواهي نشوي رسوا همرنگ حقيقت شو بدانيد تا زهد نباشد تاذ تقوا نباشد و همراه اين دو بصيرت نباشد انسان گرفتار مي شود طلبه در بحثر دين بايد بصير باشد امير المومنين فرمود : كسي كه نابيناست بهتر از اين است كه بصيرت نداشته باشد ابو بصير چشم نداشت اما بهترين يار امام صادق (ع) بود كسي كه چشم ظاهري ندارد اما چشمش و قلبش حقيقت رو مي طلبد و درك مي كند و تشخيص مي دهد گفتمان ولايت مي گويد بصيرت شما همراه با سبك زندگي اسلامي و همراه با ولايت مداري است نه ولايت شعاري

گفتمان ولايت مي گويد مدم سالاري ديني نه سكولاريسم و نه دموكراسي همراه با سكولارامام (ره ) دنبال همين بود گفتمان ولايت دلسوز نظام است همچنان كه فاطمه زهرا (س) خاتم انبيا لحظه مرگ و شهادت فرمود كه امت من تكليفش چه مي شود دنبال آينده امتش بود يعني دلسوز جامعه است از خودش بها مي گذارد و مي سوزد مثل شمع براي هدايت بشر

خواهران طلبه گفتمان ولايت در بحث امر به معروف و نهي از منكر است قرآن را نگاه كنيد بني اسرائيل در روز شنبه ماهيگيري حرام بود اينها روز شنبه غروب ، گودال هاي را كندند كه ماهي ها را در اين گودال ها بيفكنند و روز يكشنبه آنها را بگيرند خدا فرمود : « الم يعلم بان الله يري فكونوا قرده خاسعين » از امام صادق (ع ) سوال كردند همه صيادها كه نبودند چرا همه خاسعين شدند فرمود : تعدادي از اين ها كه نهي از منكر كردند به محض اينكه اينها شهر را خالي كردند عذاب الهي نارل شد . دقت كنيد به واسطه بعضي از خوب ها است كه زمين لرزه ها خفيف مي شود و عذاب نازل نمي شود آن تعدادي هم كه صياد بودند و نهي از منكر نكردند به فعل آنها راضي بودند اين شد كه تر و خشك با هم سوختند

نهي از منكر گفتمان ولايت و انقلاب است انقلاب اسلامي با نهي از منكر و امر به معروف پيروز شد امام (ره ) 15 سال خون دل خوردن تبعيد شدند اگر بيداري ها نبود انقلاب پيروز نمي شد انقلاب به راحتي به ما نرسيده است بايد مواظب انقلاب باشيم پشتيبان ولايت فقيه باشيم تا آسيب به اين مملكت نرسد .

نماز

نماز

هر که نماز ظهر بجا نیاورد پیامبران الهی از او بیزارند.،

هر که نماز عصر را ترک کند فرشتگان از او بیزار است.

هر که نماز مغرب نخواند دین از او بیزار است

و هر که نماز عشا را ترک کند خدای جهان از او بیزار است.

(اسرار الصلوه/ص۳۴)

زنگ انقلاب

بسمه تعالی

به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س) به مناسبت سالروز ورود تاریخی حضرت امام خمینی(ره) در 12 بهمن 57 به کشور، امروز گلبانگ انقلاب اسلامی در مدرسه علمیه ریحانه النبی(س) رأس ساعت 9 : 40صبح همزمان با سایر کشور نواخته شد. این مراسم نمادین با حضور کادر، طلاب و نونهالان این مدرسه مبارکه برگزار شد. پخش سرودهای انقلابی، حاضرین با سر دادن ندای تکبیر الله اکبر، همخوانی دعای فرج و سرود ملی ایران و پخش شیرینی این روز را گرامی داشتند و با آرمان های معمار بزرگ انقلاب اسلامی ایران تجدید عهد و پیمان نمودند.

تقويم تاريخ انقلاب اسلامي

اشاره: انقلاب اسلامي ايران رويدادها و خاطرات تلخ و شيرين بسياري دارد؛ از 28 مرداد 1332 که يادآور کودتاي ننگيني است که شيريني نهضت ملي شدن صنعت نفت را در کام ملت ايران تلخ کرد،تا 22 ديماه 57، که پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان شيرين ترين خاطره در ذهن ملت ايران نقش بسته است.
انقلاب اسلامي ايران تقويمي دارد که در آن روزهايي ثبت شده است که براي مردم ايران گاه شيرين و گاه تجلي خاطرات تلخ مي باشد، اما بايد اين واقعيت را بپذيريم که اگر همين روزهاي تلخ و شيرين در تقويم انقلاب اسلامي ايران ثبت نمي شد، امروز نمي توانستيم جشن پيروزي انقلاب اسلامي را شاهد باشيم.
در اين نوشتار برآنيم تا با بررسي برخي از وقايع مهم در طول سال هاي 1332 تا 1357 به حقيقت انقلاب اسلامي ايران برسيم و انقلابي را درک کنيم که به گفته جيمي کارتر، رئيس جمهوري آمريکا به زمان قيام اسلامي مردم ايران: نه فقط سازمان جاسوسي آمريکا بلکه هيچ سازمان اطلاعاتي ديگر در جهان نيز قادر به پيش بيني رويدادهاي آن نبود.


وقايع انقلاب از کودتاي 28 مرداد تا پيروزي انقلاب اسلامي


در اين مقوله ما تنها به برخي از وقايع مهم انقلاب اسلامي از کودتاي 28 مرداد 1332 تا 22 بهمن 1357؛ سالروز پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي، نگاهي گذرا داريم:


کودتاي 28 مرداد سال1332

آمريكا و انگليس طراحان اصلي اين کودتاي ننگين بودند که 28 مرداد 1332 را به عنوان يکي از تلخ ترين روزها در تاريخ ايران به ثبت رساندند.
اجراي نقشه كودتا در 25 مرداد شكست خورد اما سستي مصدق و دلايل مختلف ديگر باعث شد كه در 28 مرداد 1332 كودتا عملي شود و سرلشكر فضل‌الله زاهدي مجري طرح كودتا به جاي مصدق نخست وزير شود و شيريني نهضت ملي شدن صنعت نفت در كام ملت ايران تلخ گردد و باعث حاكميت 25 سال ديكتاتوري محمدرضا شاه با حمايت مستكبرين و خصوصا آمريكا گردد.


16 آذر 1332 روز دانشجو

نيكسون، معاون رييس جمهوري وقت آمريكادر آذر 1332 راهي ايران گرديد تا نتيجه كودتايي را كه سازمان جاسوسي آمريكا، سيا، رهبري كرده بود از نزديك مشاهده كند.
دانشجويان در اعتراض به سفر نيکسون، تظاهرات پرشوري عليه رژيم كودتا برپا كردند. صبح 16 آذر 1332، گارد براي اولين بار وارد صحن دانشگاه شد و ماموران گارد با حمله به دانشجويان بي‌پناه، سه تن از آنان به نامهاي مصطفي بزرگ نيا، مهدي شريعت رضوي و احمد قندچي را به شهادت ‌رسانند.
در واقع مي توان 16 آذر 1332 را به عنوان يکي از مهمترين حرکتهاي سياسي دانشجويان در تاريخ ايران به شمار آورد.


16 مهر 1340، تصويب قانون انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي

در اين قانون قسم به قرآن و شرط مسلمان بودن براي نمايندگان مجلس حذف شده بود و همين باعث اعتراض علماي اسلام و مردم مسلمان گرديد.


8 آذر 1341، لغو قانون انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي

با اعتراض علماي اسلام از جمله آيت‌الله روح‌الله خميني و آيت‌الله حائري و ديگر علما و حضور گسترده مردم در پشتيباني از علماي اسلام پس از مكاتبات و تظاهرات و اعتراضات ، دولت خائن ا سدالله علم قانون فوق را ملغي اعلام كرد.


19 دي 1341، اعلام انقلاب سفيد

رژيم پهلوي و در رأس آن محمدرضا در جهت خواستهاي استعمارگرانه آمريكا و همچنين تغيير فكر مردم ايران دستورالعمل ديكته شده استكبار را كه در كشوهاي ديگر به اجرا درآمده بود به عنوان انقلاب سفيد به مردم ايران عرضه نمود و آن را به رفراندم گذاشت.
1 فروردين 1342، اعلام عزاي عمومي در عيد نوروز
امام خميني برا ي جوابگويي به اقدامات شاه و اطرافيانش عيد نوروز سال 1342 را عزاي عمومي اعلام كرد مردم مسلمان ايران با برافراشتن پارچه سياه به نداي او لبيك گفتند و روحانيون از خطرات دولت براي اسلام صحبت كردند.


2 فروردين 1342، فاجعه خونين هجوم به مدرسه فيضيه

رژيم به خوبي به نقش روحانيت در مبارزات مردم واقف بودند بنابراين با طرح توطئه اي به مدرسه فيضيه حمله کردند تا به گمان خود روحانيت و حوزه را وادار به عقب نشيني و سکوت در برابر نيات و اهداف سوء خود نمايند، اما با رهبري هوشيارانه و جامع حضرت امام خميني (ره) اين جنايت هولناک به عنوان لکه ننگي بر دامان رژيم در تاريخ ثبت شد و اين تاريخ، نقطه عطفي در مبارزات روحانيت و مردم مسلمان بر عليه رژيم گرديد.


15 خرداد 1342، دستگيري حضرت امام خميني و قيام خونين ملت ايران

سخنراني تاريخي حضرت امام خميني (ره) در 13 خرداد (عاشوراي) 1342 که پرده از جنايات شاه و اربابان آمريكايي و اسرائيلي او برداشته بودند، باعث شد تا در سحرگاه 15 خرداد عوامل رژيم شاه به خانه حضرت امام خميني (ره) يورش بردند و ايشان را دستگير کنند. در اعتراض به دستگيري حضرت امام، مردم شهرهاي مختلف ايران به قيام دست زدند که توسط ارتش شاه به خاک و خون کشيده شد و در اين روز حدود 15 هزار نفر مسلمان انقلابي به خاك و خون كشيده شدند و بدين ترتيب تاريخ ايران اسلامي در روز 15 خرداد ورق خورد و فصل جديدي در رويارويي مستضعفان با مستكبران گشوده شد. جريان 15 خرداد هر چند ظاهرا با سركوب خونين به نفع شاه تمام شد اما در حقيقت ماهيت رژيم ستمشاهي را بيش از پيش براي همگان آشكار كرد و نقطه آغازي براي توفان عظيم انقلاب اسلامي گرديد.


4 آبان 1343، سخنراني امام خميني عليه کاپيتولاسيون

حضرت امام سخنان خود را با آيه استرجاع (انا لله و اناليه راجعون) شروع کردند و بدين طريق نشان دادند که مصيبت بزرگي با تصويب طرح کاپيتولاسيون بر اسلام و مسلمين وارد آمده است و اعلام عزاي عمومي کردند: «ايران ديگرعيد ندارد، عيد ايران را عزا كردند…و چراغانى كردند، عزا كردند و دسته جمعى رقصيدند…استقلال ما را فروختند، باز هم چراغانى كردند، پايكوبى كردند. اگر من به جاى اينها بودم اين چراغانى‏ها را منع مى‏كردم. مى‏گفتم بيرق سياه بالاى بازارها و…خانه‏ها بزنند، چادر سياه بالا ببرند! »
حضرت امام خميني (ره) در اين سخنراني نتايج سياسي- اجتماعي طرح کاپيتولاسيون را اين چنين خاطرنشان ساختند: « … دولت با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفداري كرد، ملت ايران را از سگ‌هاي آمريكايي پست‌تر كردند. اگر چنانچه كسي يك سگ آمريكايي را زير بگيرد، بازخواست از او مي‌كنند؛‌اگر شاه ايران يك سگ آمريكايي را زير بگيرد بازخواست مي‌كنند؛ و اگر چنانچه يك آشپز آمريكايي شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران را زير بگيرد، بزرگترين مقام ايران را زير بگيرد، هيچ كس حق تعرض ندارد …».
حضرت امام در ادامه سخنراني کوبنده خويش از روحانيون، ملت هاي مسلمان، رهبران اسلامي و روساي جمهوري کشورهاي اسلامي خواستند که به داد ملت ايران و اسلام برسند: «والله گناهكار است كسى كه داد نزند، والله مرتكب گناه كبيره است كسى كه فرياد نزند»


13 آبان 1343، تبعيد امام خميني به تركيه

سخنراني کوبنده حضرت امام عليه طرح کاپيتولاسين از سوى رژيم شاه بدون پاسخ نماند.پس از چند روز مطالعه، به دستور مستقيم آمريكا قرار شد كه امام از ايران تبعيد شود. بنابراين در شب 13 آبان 1343 صدها كماندو به همراه مزدوران ساواك به منزل امام در قم حمله‌ور شدند ايشان را دستگير و به تهران منتقل كردند و سپس با يك هواپيماي نظامي ايشان را به تركيه تبعيد كردند و اين آغاز هجرت حضرت امام بود.


20 مهر 1350، آغاز جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي

20مهر 1350 با قرائت خطابه محمدرضا پهلوي در برابر مقبره كوروش هخامنشي در پاسارگاد، جشنهاي 2500ساله شاهنشاهي آغاز شد. هدف اصلي شاه از برپايي اينگونه جشن ها، بزرگ جلوه دادن عظمت دستگاه شاهي و شخص خود بود.
امام خميني (ره) كه هنگام برگزاري جشن‌هاي 2500 ساله‌، در تبعيد عراق بودند، مخالفت خود را با برگزاري اين جشن اعلام کردند و طي پيام ها و سخنراني هاي خود نکاتي را متذکر شدند:
ـ چرا كارشناسان اسرائيلي براي اين تشريفات دعوت شده‌اند؟
ـ شاهنشاهي ايران از اول كه زائيده شده تا حالا روي تاريخ را سياه كرده است‌.
ـ برملت است كه با جشن‌هاي دوهزار و پانصد ساله مبارزه منفي كند.
ـ به حكومت ايران بگوييد كه آقا از اين جشن دست برداريد.


1 آبان 1356، شهادت آيت‌الله سيدمصطفي خميني

در نيمه شب اول آبان 1356، آيت‌الله سيد مصطفي خميني، به شكل مرموزانه‌اي به شهادت رسيد. شهادت ايشان، نهضت اسلامي ايران را جان تازه‌اي بخشيد و به شكل انقلابي فراگير درآورد و حضرت امام خميني (ره) ، شهادت ايشان را از الطاف خفيه الهي دانستند.


19 دى 1356، قيام خونين قم

رژيم شاه که مي خواست با توهين به ساحت حضرت امام خميني (ره) ، چهره ايشان را به عنوان رهبر نهضت مخدوش کند اقدام به چاپ مقاله اي در روزنامه اطلاعات کرد که در اين مقاله بطور صريح، بي حجابي فضليت و حجاب، كهنه پرستي و ارتجاع معرفي و به ساحت مقدس امام خميني، اهانت و قيام 15 خرداد 1342، توطئه استعمار سرخ و سياه معرفي شده بود.
در اعتراض به چاپ اين مقاله قيام خونين قم شکل گرفت که نيروهاي رژيم با مشاهده حركت عظيم مردم تصميم به حمله گرفتند و تيراندازي شروع شد و در اين روز عده زيادي از طلاب و مردم قم به شهادت رسيده و يا مجروح شدند.


29 بهمن 1356، قيام مردم تبريز در چهلم فاجعه قم

روز 29 بهمن 1356، كه مصادف با چهلم فاجعه 19 دي قم بود، در بسياري از شهرها و نقاط كشور، مجلس ختم و سوگواري برگزار شد. در شهر تبريز نيز قرار بود مردم در مسجد قزللي (ميرزاآقايوسف مجتهد) تجمع كنند. مردم در مقابل اين مسجد اجتماع كردند. سرگرد مقصود حق شناس، رييس كلانتري بازار به همراه عده‌اي مأمور، به مردم اعلام كرد كه متفرق شوند و با توهين به مسجد از ورود مردم جلوگيري کرد. جواني غيرتمند به نام محمد تجلي از اين توهين برافروخته مي‌شود و با وي گلاويز مي‌شود كه حق شناس با اسلحه كمري‌اش اين جوان 22 ساله را به شهادت مي‌رساند.
مردم خشمگين جنازه خون آلود شهيد را برداشته و در خيابان‌ها به راه مي‌افتند و بتدريج راهپيمايي گسترده‌اي شكل مي‌گيرد.
يحيي ليقواني رييس ساواك تبريز با توجه به گسترش قيام مردمي با تهران تماس مي‌گيرد و شاه به جمشيد آموزگار دستور حفاظت از مناطق مهم و سركوب شديد مردم را مي‌دهد. شوراي امنيتي استان، دستور استقرار يگان ها و ادوات نظامي از جمله تانك و نفربر را در سطح شهر مي‌دهد كه با مقاومت و پايمردي مردم تبريز، اين شهر از خون جوانان، بازاريان، دانشجويان، مردان و زنان، رنگين شده و پس از فاجعه خونين قم، جنايت ديگري بر جنايت هاي رژيم افزوده مي‌شود.


8 فروردين 1357، قيام مردم يزد به مناسبت اربعين شهداي تبريز

با نزديك شدن چهلم شهداي تبريز جوشش مخصوصي در مردم ايران مشاهده مي شد. در اين ميان قيام مردم يزد در روز هشتم فروردين 57 كه تا 12 فروردين هم ادامه داشت جلوه بيشتري داشت . مردم يزد در روز نهم فروردين پس از جلسه بزرگداشت شهداي تبريز در روضه محمديه اين شهر به خيابانها ريختند و با شعارهاي انقلابي به مراكز فساد و فحشا و نيز اماكن دولتي حمله كردند.
فرداي آن روز آيت ا… صدوقي از علماي شهر يزد مردم را به تعطيل عمومي و اجتماع در مسجد جامع شهر يزد دعوت كرد و در يك سخنراني در آن اجتماع با شكوه خواستار بازگشت امام خميني (ره ) از تبعيد و آزادي زندانيان سياسي و سرنگوني رژيم شدند و در پايان مراسم مردم به خيابانها ريخته و تظاهرات ديگري عليه رژيم انجام دادند كه با حمله ماموران رژيم و به خاك و خون كشيدن مردم برگ سياه ديگري در كارنامه رژيم پهلوي ثبت شد.


17 شهريور 1357، فاجعه خونين جمعه سياه

با گسترش دامنه انقلاب و تظاهرات مردمي در شهرهاي مختلف دولت جمشيد آموزگار مجبور به استعفا شد و محمدرضا شاه، جعفر شريف امامي را که از سران فراماسونري و 15 سال رييس مجلس سنا بود به قصد كنترل اوضاع ، مأمور تشكيل كابينه جديد كرد. رژيم شاه با اين تغيير و تحول و اعلام سياست آشتي ملي و احترام به روحانيت، سعي داشت اوضاع را كنتر ل كرده و از خشم و نفرت عمومي بكاهد؛ اما، هوشياري حضرت امام خميني (ره)‌ باعث شد كه ايشان طي پيامي خطاب به ملت ايران نقشه رژيم را رسوا و مردم انقلابي را بيش از پيش آگاه و خروشان نمايند. به اين ترتيب در 13 شهريور 1357 كه مصادف با روز عيد فطر بود راهپيمايي تاريخي و عظيمي برپا شد. اين تظاهرات در روز 16 شهريور ماه بار ديگر تكرار شد و در بين مردم اعلام شد كه صبح روز بعد، يعني 17 شهريور ماه در ميدان و خيابان ژاله (شهدا) تجمع صورت خواهد گرفت.
در اولين ساعات جمعه 17 شهريور ماه، رژيم شاه توسط ارتشبد غلامعلي اويسي فرماندار نظامي تهران اعلام حكومت نظامي كرد؛ اما مردم در ميدان ژاله (شهداي كنوني)‌ تجمع كردند و ناگهان با ديدن تانك‌ها و زره‌پوش‌هاي نظامي و مأموران مسلسل به دست حكومت نظامي غافلگير شدند. مأموران مسلح پس از چند بار اخطار از زمين و هوا جمعيت را ناجوانمردانه هدف رگبار قرار دادند و مردم بي‌گناه را به خاك و خون كشيدند. عده زيادي از مردم در اين روز توسط دژخيمان رژيم به شهادت رسيدند، اما اين حادثه نقطه عطفي جهت افزايش خشم و اعتراض عمومي مردم و رسوايي بيش از پيش رژيم گرديد و در تاريخ ننگين ستم‌شاهي به عنوان جمعه سياه و جمعه خونين براي هميشه باقي ماند.
دراهميت اين روز تاريخي همين بس که حضرت امام خميني (ره) فرمودند:« 17 شهريور مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرر كربلا و شهداي 17شهريور مكرر شهداي كربلا و مخالفان ملت‌ها مكرر يزيد و وابستگان او هستند»


13 مهر 1357، هجرت امام خميني از نجف به پاريس

روز 13 مهر 1357، روز شروع هجرتي تاريخي بود. امام پس از جلوگيري کويت از ورود به اين کشور به پاريس هجرت کردند و در دهكده‌اي به نام «نوفل لوشاتو» اقامت كردند
اقامت حضرت امام خميني (ره) در فرانسه بر خلاف تصور رژيم شاه، باعث تسريع در انقلاب شد و هر روز سيل خبرنگاران و عكاسان و … به ديدار امام مي‌شتافتند؛ به طوري که، اين دهكده كوچك به كانون مهمترين اخبار جهان تبديل شد.


13 آبان 1357، روز دانش‌آموز

در حالي كه انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني به روزهاي سرنوشت سازي نزديك مي‌شد، صبح روز 13 آبان 1357، دانش‌آموزان در حالي كه مدارس را تعطيل كرده بودند، به سمت دانشگاه تهران حركت كردند تا صداي اعتراض خود را به گوش همگان برسانند. اما رژيم پهلوي براي سرکوب اين تظاهرات شروع به تيراندازي کرد و جوانان و نوجوانان بي‌گناه، يكي پس از ديگري، در خون خود غلتيدند. در اين روز، 56 تن شهيد و صدها نفر مجروح شدند.


22 دى 1357، تشكيل شوراي انقلاب

با اوج گيري نهضت اسلامي در سال 1357، حضرت امام که از فرداي انقلاب آگاه بودند و نيک مي دانستند که دست هايي در پشت پرده درکارند تا بعد از پيروزي انقلاب به صحنه وارد شوند و همه چيز را به نفع خود رقم زنند در 22 دي 1357، فرمان تشكيل شوراي انقلاب را صادر كردند تا نهضت انقلابي خود را به سرمنزل مقصود برسانند.


26 دى 1357، فرار شاه از ايران

روز 26 دي 1357، روزي است که هرگز ياد و خاطره آن از ذهن مردم ايران فراموش نخواهد شد، مردم ايران در اين روز توانستند طاغوت پرنخوت را که 37 سال به زور بر آنها حکومت کرده بود مجبور به فرار کنند.
12 بهمن 1357، بازگشت امام خميني به ميهن و آغاز دهه فجر انقلاب
حضرت امام خميني (ره) پس از 15 سال هجرت، در روز 12 بمهمن 1357، پا بر خاک ميهن اسلامي گذاشتند و به انتظار ملت ايران پايان دادند. ملت ايران در اين روز پرشکوه ترين استقبال تاريخ را رقم زدند به گونه اي که خبرگزاري هاي غربي نيز به اين واقعيت اعتراف کردند.جمعيت استقبال كننده در طول 33 كيلومتر از فرودگاه امام تا بهشت زهرا كه مقصد بعدي امام بود. بين 4 تا 8 ميليون نفر تخمين زده مي‌شد.


19 بهمن 1357، روز نيروي هوايي ارتش

از شكننده‌ترين ضربات بر پيكر رژيم شاهنشاهي، حركت شجاعانه پرسنل نيروي هوايي ارتش در 19 بهمن 1357 بود كه بحق مي‌توان آن را از ايام الله ناميد.
در اين روز، نظاميان متعهد نيروي هوايي، با حضور در اقامتگاه رهبر بزرگ انقلاب اسلامي در مدرسه رفاه و بيعت با حضرت امام، سندي از افتخار، حماسه، رشادت و ايمان را در برگ‌هاي زرين انقلاب اسلامي به ثبت رسانيدند. اين حماسه حضور و بيعت قاطعانه ارتش، طليعه خجسته پيوند ارتش با ملت مسلمان و انقلابي بود.
تصوير بيعت پرسنل نيروي هوايي ارتش به هنگام بيعت و سلام نظامي در مقابل امام خميني كه در روزنامه‌هاي فرداي آن روز چاپ شد، دژخيمان رژيم را بيش از پيش نا اميد و امواج خروشان انقلابي مردم را فزونتر كرد.


22 بهمن 1357، پيروزي انقلاب اسلامي ايران

در روز 22 بهمن 1357، تاريخ نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني (ره) به نقطه عطف خود رسيد. در اين روز سرانجام مبارزات مردم مسلمان به بار نشست و پادشاهي 2500 ساله و ظلم و استبداد بيش از 50 ساله رژيم پهلوي در ايران، ريشه كن شد و به خواست الهي حكومت جمهوري اسلامي تأسيس شد.

منبع: پايگاه اطلاع رساني تاريخ معاصر ايران

فاطمه كيست ؟

فاطمه ، سبب خلقت آدم ابوالبشر

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:

هنگامى كه خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر را آفريد و از روح خود در او بدميد،آدم به جانب راست عرش نظر افكند،آن جا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و ركوع مشاهده كرد.عرض كرد:

خدايا،قبل از آفريدن من،كسى را از خاك خلق كرده اى؟

خطاب آمد:نه،نيافريدم.

عرض كرد:

پس اين پنج شبح كه آنها را در هيئت و صورت همانند خود مى بينم چه كسانى هستند؟

خداى تعالى فرمود:

اين پنج تن از نسل تو هستند،اگر آنان نبودند تو را نمى آفريدم،نامهاى آنان را از اسامى خود مشتق كرده ام (و من خود آنان را نامگذارى كرده ام)،اگر اين پنج تن نبودند،نه بهشت و دوزخ را مى آفريدم و نه عرش و كرسى را،نه آسمان و زمين را خلق مى كردم و نه فرشتگان و انس و جن را.

منم محمود و اين محمد است،منم عالى و اين على است،منم فاطر و اين فاطمه است،منم احسان و اين حسن است،و منم محسن و اين حسين است.

به عزتم سوگند،هر بشرى اگر به مقدار ذره بسيار كوچكى كينه و دشمنى هر يك از آنان را در دل داشته باشد،او را در آتش دوزخ مى افكنم.يا آدم،اين پنج تن،برگزيدگان من هستند و نجات و هلاك هر كس وابسته به حب و بغضى است كه نسبت به آنان دارد.يا آدم،هر وقت از من حاجتى مى خواهى،به آنان توسل كن .

ابوهريره مى گويد:

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه سخن فرمودند:

ما پنج تن كشتى نجاتيم،هر كس با ما باشد نجات يابد،و هر كس ‍ كه از ما روگردان شود هلاك گردد. پس هر كس حاجتى از خدا مى خواهد به وسيله ما اهل بيت از حضرت حق تبارك مسئلت نمايد.

(کتاب 360 کرامت حضرت زهرا"سلام الله علیها

معرفت امام زمان علیه السلام

امام صادق علیه السلام در کافی جلد 1 صفحه 406 می فرمایند:
«إِنَ‏ أَمْرَنَا صَعْبٌ‏ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»؛ «محقّقا حديث و سخن آل محمد دشوار است و دشوار گرديده، به آن ايمان نياورده و نميگرود مگر فرشته‏اى كه نزد خداى تعالى قرب و منزلت يافته يا پيغمبر فرستاده ‏شده از نزد خدا، يا بنده‏اى كه خدا دل او را براى ايمان حقيقى امتحان و آزمايش نموده‏ است».
بنابر این روایت، برای رسیدن به معرفت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و قرار گرفتن در جرگه صالحین، ایمان امری لازم و ضروری میباشد.

رضای الهی واعتلای کلمة اللّه

آیا ما می خواهیم که این دین،کلمه ی«لا اله الا الله» ونظام اسلامی،در دنیا مایه ی غبطه ی

انسان ها باشد یا نه؟ اگر نمی خواهیم،پس چرا مبلغیم؟ برویم مشغول بقالی وکاسبی بشویم؟

ما که لباس تبلیغ رابه تنمان کرده ایم.هدفمان«کَلِمَة اللهِ هِیَ العلیا»است؛یعنی می خواهیم

کلمه ی خدا را برترین وبالاترین قراربدهیم.فرق اصلی ما با بقیه کسانی که مدعایی در عالم دارند،

درهمین هدف مقدس است.ما می خواهیم برای خدا،برای دین خدا،برای رضای خدا،برای اعتلای

کلمة الله تلاش کنیم،از آن وقتی که درس خواندن را شروع می کنیم،تا آن وقتی که تبلیغ می کنیم،تا

آن وقتی که تدریس می کنیم.هدفمان باید این باشد؛این،آن چیزی است که می تواند ما را موفق کند و

سخن ما را دل نشین ومؤثر نماید؛این را بایستی برای خودمان حتم وفرض بدانیم.

 

مقام معظم رهبری،درس خارج فقه،78/6/28

آنان چفیه داشتند.........من چادر دارم.

آنها چفیه داشتند…… من چادر دارم

آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…من چادر می پوشم تا از نفَسهای
آلوده دور بمانم…

آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند…من چادر می پوشم تا از
نگاه های حرام پوشیده باشم…

آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند …من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم…

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند …من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند… من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار

خوبی برای آنان باشم…

شناخت امام زمان(عج) چه فایده ای دارد؟

بعضی ها می گویند شناخت امام زمان چه فایده ای دارد و غافل از این هستند که شناخت امام زمان چه

فایده ی دارد . ( حدیث ) : هــرکس که بـمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ دوران جاهلیت از دنیا

رفته است . و غافل از این هستند که شناخت امام زمان علیه السلام یعنی شناخت همه ی هستی خداوند،

امام رضا علیه السلام در تعریف وتوصیف امام زمان این گونه میفرماید: امام زمان علیه السلام پدری

مهربان است . پس اول درجه شناخت ما به امام زمانمان این است که آن بزرگوار مهربانترین شخص

درحق ما می باشدوهیچ کس به اندازه ی آن بزرگواربه فکر ما نیست ودلشان برای ما نمی سوزد .یک

روایــت:ســید ابن طاووس ( ایشان از بزرگ ترین علمای شیعه هستند ) فرزند شخصی معروف به

طاووس بود نقل میکند: شبی ازکنارمنزل امام زمان رد میشدم وشنیدم صدای گریه امام زمان به خدا

عرض میکرد خدایا من به غیر از این شیعیانم هیچ کسی را ندارم آن ها اگر گناه میکنند به پشتوانه ی

من مهدی گناه می کنند از آن ها بگذر (اینقدر درجه این محبت بالاست که حضرت برای ما اشک می

ریزد با بالاترین گناهان ماراازخانه یشان دورنمیکنند ودست رد به سینه ی کسی نمی زند)نکته آخرتی:

حالا که متوجه شدیم امام زمان پدرمهربان است وبرای ما دعا میکند وبرای ما گریه می کند آیا رسم

مردانگی این نیست که ماهــم برای آن حضرت دعا نماییم وروزی چندمرتبه سلام به حضرت بدهیم و

اطمینان داشته باشید حضرت هم به شما سلام میکند چون جواب سلام واجب است .


 
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن  || گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن


السّـلام عــلیک یا صـاحب الــزمان(عج)

عوامل غفلت ازیادخدا

اکنون اين پرسش مطرح مي شود که چرا و چگونه انسان دچار غفلت از خدا و يا غفلت از ياد او مي شود و درنتيجه از آخرت و رستاخيز غافل شده و در دام تکذيب دين و مانند آن مي افتد؟
قرآن به اين پرسش در آيات چندي پاسخ داده که در اين جا به برخي از علل و عواملي که موجب مي شود تا انسان از خدا و يا از ياد او غافل شود اشاره مي شود.
عواملي را که باعث غفلت انسان از ياد خدا مي شود به دسته اصلي عوامل ايجادي و عوامل زمينه ساز تقسيم کرد؛ زيرا برخي از عوامل خود به طور مستقيم موجب مي شوند تا انسان گرفتار غفلت از خدا شود و برخي ديگر زمينه ها و بسترهايي را فراهم مي آورد تا آدمي گرفتار غفلت شود.
بي گمان اموري چون هواهاي نفساني (کهف آيه ۲۸) و دلبستگي به دنيا و دنياطلبي (همان) در کنار شيطان و وسوسه هاي آن (مائده آيه ۹۰ و ۹۱) مهم ترين عوامل غفلت در انسان است.
خواسته هاي نفساني و هواهاي بي پايان آن، مي تواند انسان را چنان سرگرم خود کند که ديگر اصل و فلسفه آفرينش و زندگي فراموش شود. از اين رو خداوند رفاه و آسايش (اعراف آيه ۹۵ و ۱۳۴ تا ۱۳۶ و يونس آيه ۱۲ و هود آيه ۱۰) را به عنوان زمينه ساز غفلت آدمي برمي شمارد؛ زيرا رفاه زدگي و آسايش زيادي موجب مي شود که آدمي سرگرم پاسخ گويي به هواهاي نفساني شود و از مسير کمالي و فلسفه آفرينش دور و غافل گردد.
دلبستگي هاي آدمي به فرزندان (منافقون آيه ۹) مال و ثروت و دلبستگي به آن (ص آيات ۳۱ و ۳۲) دلبستگي به دنيا و زينت هاي آن (کهف آيه ۲۸) سرگرم شدن به تجارت و داد و ستد (نور آيه ۳۷)، گردآوري ثروت (تکاثر آيه ۱ و ۲)، تلاش براي افزايش ثروت و قدرت جهت برتري يافتن بر ديگران (همان) موجب مي شود انسان چنان غرق در دنيا و لذت هاي آن شود که از خداوند غافل گردد.
البته تفاخر به ثروت و قدرت و شمار ياران وخويشان (تکاثر آيات ۱ و ۲)، تکبر و خودبزرگ بيني) (اعراف آيات ۲۰۵ و ۲۰۶ و فصلت آيه ۱۵)، گرفتار شدن در امور باطل و نابهنجاري هاي رفتاري چون شراب خواري (مائده آيات ۹۰ و ۹۱) قماربازي (همان) اسراف گري و تبذير و ريخت و پاش (يونس آيه ۱۲)، افراط در سور و شادماني (غافر آيات ۷۳ و ۷۵) موجب عمده غفلت آدمي و زمينه ساز گرفتاري در اين بلاي بزرگ است که همه فرصت ها را مي برد و ظرفيت ها را مي سوزاند

 

برپایی جشن به مناسبت میلاد با سعادت حضرت زینب (س) وروز پرستار در مدرسه ریحانه النبی (س) شهر سنندج

بسمه تعالی

برپایی جشن به مناسبت میلاد با سعادت حضرت زینب (س)  وروز پرستار در مدرسه ریحانه النبی (س) شهر سنندج

به مناسبت میلاد با سعادت حضرت زینب (س)  وروز پرستار در مدرسه ریحانه النبی (س) شهر سنندج با حضور سرکار خانم اعرابی مراسم جشن ومولودی خوانی برپا گردید.

سرکار خانم اعرابی سخنران واستاد حوزه ضمن تبریک ایام بیان داشت: «کتب بسیاری  درباره ی شخصیت ومقام حضرت هم در منابع شیعه وهم در منابع اهل تسنن یافت می شود شخصیتی  به نام «دکتر عایشه [بنت‌الشاطی]» نویسنده‌ی اهل سنت معاصر با آن آثار فراوان که در تفسیر حدیث دارد یک کتاب مستقل با عنوان”زینب قهرمان کربلا”نگاشته  و می گوید، کسی جز مادرش فاطمه زهرا(س) در صفات به پای او نمی‌رسد. او در صفات و کمالات بعد از مادرش بی‌نظیر است. چرا یکی از نویسندگان بزرگ کتاب رجال،در کتاب رجالش وقتی به احوال نساء اشاره می‌کند و می‌رسد به نام زینب کبری می‌گوید:”زینب و ماالزینب و ما ادراک ماالزینب” تو چه میدانی زینب کیست کسی که امام حسین شب عاشورا می‌گوید خواهرم مرا در نماز شبت فراموش نکن. چه می شود که انسان غیر معصوم به چنین مقامی می رسد.»

ایشان ضمن تاکید به عوامل تاثیر گذار در رشد وپرورش انسان، افزود:«شخصیت هرکسی با سه چیز شکل می‌گیرد: محیط، وراثت، تربیت. این مثلث ۳ضلعی شخصیت یک انسان را می‌سازد.»
وی در ادامه این مثلث سه ضلعی را در زندگی زینب کبری(س) بررسی وتبیین داشتند واشاره نمود: وراثتایشان عیان است؛ پدری چون امیرالمومنین(ع) و مادری چون زهرای مرضیه(س)، افتخار عالم بشریت.ایشان مدتی زیر نظر پیامبر(ص) بود، مدتی هم امیرالمؤمنین(ع) و برادرانش. زینب در چنین خانواده‌ای و با چنین مربیانی رشد کرد. مادری که دختر خود را از کودکی برای صحنه‌های مختلف آماده کرده‌است. وسوم، محیط: محیط وحی، محیطی که به روایت‌های مختلف از۴۰ روز تا ۹ماه، پیامبر(ص) به در این خانه می‌آمد و می‌گفت: السلام علیک یا اهل البیت. محیطی که ۱۸ آیه‌ی سوره‌ی هل اتی در آن نازل شده ‌است. محیطی که جریان کساء در آن اتفاق افتاده‌ و جبرئیل بارها درآن حضور یافته است؛ به عبارت دیگر این مثلث وراثت، محیط و تربیت در زندگی حضرت زینب، به نوعی اتصال به وحی و عالم ملکوت دارد. وقتی مادر محدثه باشد و پدر امیرالمؤمنین(ع)، چرا زینب از آن بیرون نیاید؟!

 

استاد در ادامه به برخی از فضائل آن حضرت به طور خلاصه اشاره نمود وبیان داشت مهمترین فضیلت بارز حضرت زینب (س) سلیم ورضا بودن ایشان است.

سرکار خانم اعرابی گفت: در شب معراج، پیامبر اکرم(ص) از خدا سوال کرد: :”یا رب ما آیت رضاک” خدایا بالاترین ارزش نزد تو چیست؟پاسخ آمد: بالاترین ارزش نزد من توکل و رضاست. خدایا از کجا بفهمیم تو از ما راضی هستی. خیلی مهم است که خدا از ما راضی باشد اگر انسان همه‌ی عالم را بدهد تا خدا ازش راضی باشد ارزش دارد. این روایت در بحار هم هست .از کجا بفهمیم که خدا از ما راضی است؟این حدیث گفتگوی حق با پیامبرش است. گوینده خدا، مستمع رسول الله است. خداوند به پیامبرش فرمود: اگر من از بنده‌ای راضی باشم سه چیز را در زندگی‌اش قرار می‌دهم: ۱-شکرا لا یخالفه الجهل ۲-ذکرا لا یخالفه النسیان ۳-محبا لا یغفرا لا محبتی احدا.
۱-شکرآگاهانه- ۲- ذکری که فراموشی در آن نباشد و دائما توجه داشته باشد.۳-محبتی که هیچ کسی را بر من ترجیح ندهد.

ایشان در ادامه این سه صفت را در زندگی حضرت (س) مورد بحث وبررسی قرار دادند.

استاد در پایان به معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر طلاب در این زمینه اشاره داشتند از جمله

1. خصائص زينبيه از سيد نور الدين جزائري.

2. ناسخ التواريخ.

3. منتهي الآمال، شيخ عباس قمي.

در پایان مراسم مولودی خوانی توسط سرکار خانم کریمی برگزار گردید وپذیرایی مختصری از طلاب بعمل آمد

امید است مورد مرضی حضرت صاحب الامر امام زمان (ارواحنا له الفداه) قرار گرفته باشد.

 

ارزش و اهمیت آیه الکرسی

 
درباره ارزش معنوی و عظمت روحانی آیة‌الکرسی روایات بسیاری از رسول اکرم ص و ائمه طاهرین علیهم‌السلام برای مزید اطلاع به بعضی از آن‌ها اشاره می‌شود.

1ـ بزرگ‌ترین آیه در قرآن

عن رسول اللّه ص اَنَّه قالَ: «اِنّ اَعْظَمَ آیةٍ فِی الْقُرْآنِ آیةُ الْکُرْسیّ»ترجمه: از پیامبر اسلام ص سلم نقل شده است که فرمودند: بدرستیکه بزرگ‌ترین آیه در قرآن آیة‌الکرسی می‌باشد.

2 ـ گنج آسمانی

عَنْ عَلِیٍ علیه‌السلام اَنَّهُ قالَ: «لَوْ تَعْلَمُونَ مافی‌ها لَما تَرَکْتُمُوها عَلی حالٍ اِنَّ رسولَ اللّه‌ِ6 قال: اُعْطیتُ آیةَ الکرسیِّ مِن کَنْزِ تَحْتِ الْعَرْشِ لَم یُؤتَها نَبِیٌّ قَبْلی»

علی علیه‌السلام فرمودند: اگر از آثار معنوی این آیه شریفه آگاه می‌بودید در هیچ حالی، آن‌را ترک نمی‌کردید پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: آیة‌الکرسی از گنجینه‌ای در زیر عرش به من عطا شده است و قبل از من به هیچ پیغمبری چنین عطائی نشده است.

3 ـ آیة‌الکرسی سیّد سوره بقره

عَنْ عَلِیٍ علیه‌السلام قال: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللّه‌ِ ص یَقُولُ یا عَلِیّ…سَیِّدُ الْکَلامِ الْقُرْآنُ وَسَیِّدُ الْقُرْآنِ الْبَقَرَةُ وسَیِّدُ الْبَقَرَةِ آیَةُ الْکُرْسِیّ یا عَلِیُّ اَنَّ فیها لَخَمْسینَ کَلِمَةً فی کُلِّ کَلِمَةٍ خَمْسَونَ بَرَکَةً»

رسول اکرم ص ضمن حدیثی به علی علیه‌السلام فرمود: قرآن کلام برتر و بزرگ است و سوره بقره سد قرآن و آیة‌الکرسی سید بقره است سپس فرمود: در آیة‌الکرسی پنجاه کلمه است و در هر کلمه پنجاه برکت و خیر وجود دارد.

4ـ اثر خواندن آیة‌الکرسی در هر صبح

هر کس صبح یک مرتبه آیة‌الکرسی را بخواند خداوند متعال یک ملک مُوَکِّل فرماید که تا شام او را از بلیّات محافظت کند و چون دو مرتبه بخواند دو ملک مُوَکِّل فرماید و چون سه مرتبه بخواند سه ملک مأمور فرماید و چون چهار بار بخواند چهار ملک موکل فرماید که او را از بلیّات نگاهدارند تا شام و چون پنج مرتبه بخواند خطاب شود که واگذارید او را که من خودم نگاهداری می‌نمایم همچنین اگر شام قرائت نماید تا صبح از بلاها محفوظ می‌ماند.

5 ـ ثواب آیة‌الکرسی در نماز مستحبی

قال ابو عبداللّه علیه‌السلام : «مَنْ قَرَأَ قل هُوَ اللّه‌ُ اَحَدٌ وَاِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَآیَةَ الکُرْسیِّ فی کُلِّ رَکْعَةٍ مِنْ تَطّوُّعِهِ فَقَدْ فَتَحَ اللّه‌ُ لَهُ بِاَفْضَلِ اَعْمالِ الاْدَمیّینَ اِلاّ مَنْ اَشْبَهَهُ فَزادَ عَلَیْهِ»امام صادق علیه‌السلام فرمود: هر کس در هر رکعت از نماز مستحب خود سوره قل هو اللّه احد وانا انزلناه و آیة الکرسی را بخواند خداوند او را موفق به افضل اعمال انسان‌ها نموده است. مگر آن کسی که شبیه او کند و از او زیادتر بخواند.

6 ـ آیة الکرسی برتر قرآن شریف

عن الصّادِقَ علیه‌السلام قال: «اِنَّ لَکُلِّ شیءٍ ذِرْوَةٌ وَذِرْوَةُ الْقُرْآنِ آیَةُ الکُرْسِیِّ

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: برای هر چیز فرد برتر و نقطه اعلا وجود دارد و آیة الکرسی اعلا و برتر قرآن شریف است.

«فضیلت آیت الکرسی را می‌دانید ؟ در دائرة المعارف تشییع 1 درباره«آیه الکرسی» آمده است: در قرآن مجید، دو آیه هست که احادیث بسیاری در بیان عظمت آن‌ها از رسول اکرم (صلی الله علیه و آ له) و ائمه اطهار وارد شده است، این دو آیه عبارتند از: آیه نور و آیة الکرسی.

ابوالفتوح رازی می‌نویسد: ابی بن کعب گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آ له) پرسید: کدام آیت در کتاب خدا عظیم‌تر است یا ابا المنذر؟ من گفتم: خدا و رسول او اعلم‌اند، دوباره پرسید تا سه بار، من گفتم: خدا و پیغمبرش اعلم‌اند، در آخرین مرتبه گفتم: آیت‌الکرسی؟ رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) دست بر سینه من نهاد و گفت: «هنیئاً لک یا ابا المنذر». نیز می‌نویسد: امام علی (علیه‌السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل کرده است: قرآن والاترین کلام‌هاست و سوره بقره، سرور قرآن و آیة الکرسی سرور سوره بقره. در آیة الکرسی پنجاه کلمه است و در هر کلمه پنجاه برکت.

ملاصدرا در مقدمه تفسیری که درباره آیة الکرسی نوشته خبری به این مضمون نقل می‌کند که اسم اعظم الهی در آیة الکرسی و اوّل سوره آل عمران است، ملاّ فتح اللّه کاشانی بیست حدیث در فضیلت آیه الکرسی نقل می‌کند از جمله می‌نویسد: امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) روایت کرده که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) را دیدم که بر بالای منبر فرمود: هر که آیة الکرسی را در عقب هر نماز واجب بخواند هیچ چیز او را از بهشت منع نکند و بر این مواظبت نکند مگر صدّیقی یا عابدی. «کرسی» به تعبیر قرآن مجید، کما بیش مانند عرش است به این معنا که هر دو، دو معنی دارند: یکی تخت و سریر و دیگری علم و عظمت و قدرت الهی و کرسی در آیه الکرسی به همین معنای اخیر است.

 

«آیة الکرسی» آیه 255 سوره بقره است که اوّل آن «اللّه لا اله الاّ هو…» و آخر آن«و هو العلی العظیم» می‌باشد،

ولی در قرون اخیر دو آیه بعدی را که از «لا اکراه فی الدین … » شروع و به «هم فیها خالدون» ختم می‌شود را جزو آن گرفته‌اند؛ امّا چون در احادیث اشاره به «پنجاه کلمه» و «یکصد و هفتاد حرف» شده، نیز با توجّه به اینکه «کرسی» در همان آیه 255 سوره بقره آمده و معنای این دو آیه موقوف بر هم نیست؛ لذا صحیح آن است که همان آیه را به تنهایی آیة الکرسی به حساب آوریم. در بحارالانوار هم در حدیثی که از امالی شیخ طوسی نقل می‌کند، تصریح دارد که حضرت علی(علیه‌السلام) آیة الکرسی را از «الله لا اله …» آغاز و به «هو العلی العظیم» ختم کرد.

علامه طباطبایی در جلد دوم تفسیر المیزان درباره آیه الکرسی می‌فرماید:

آیة الکرسی،از صدر اسلام مشهور بوده، در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و حتی از زبان آن جناب به این نام بیان می‌شد، همچنان که این نام‌گذاری در روایات وارده از آن جناب و از اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و از صحابه به چشم می‌خورد و این احترام،بدون جهت نبوده، بلکه به خاطر معارف دقیق و لطیفی است که در این آیه آمده و آن عبارت است از: توحید خالصی که جمله «اللّه لا اله الا هو…» بر آن دلالت دارد و همچنین «قیمومیت مطلقه‌ای» که در آن آمده و ….«المیزان» واژه «کرسی» را این گونه معنا می‌کند: کرسی از ماده(ک ـ ر ـ س) گرفته شده که به معنای وصل کردن اجزای ساختمان است و اگر تخت را کرسی خوانده‌اند به این جهت بوده که اجزای آن به دست نجّار ـ اگر چوبی باشد ـ و بسیاری از مواقع این کلمه را کنایه از مُلک و سلطنت می‌گیرند و می‌گویند: فلانی از کرسی نشینان است، یعنی او قدرت وسیع دارد و منطقه تحت نفوذ او گسترده است.

در کتاب قاموس قرآن ـ که فرهنگ واژه‌های قرآنی است ـ درباره آیه الکرسی آمده است: آیه 255 سوره بقره مشهور به آیة الکرسی است و از صدر اسلام، حتی در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) چنان که از روایات شیعه و سنی برمی‌آید به این نام معروف شده است، این آیه، توحید خالص و قدرت و قیمومیت خداوند را در جهان به بهترین وجهی روشن و بیان می‌کند، توجّه به الفاظ و معانی آن از توضیح بیشتر بی‌نیاز می‌کند و چون دارای این مقام و عظمت است؛ لذا درباره حفظ و خواندن و توجّه به معانی آن بیشتر توجّه شده و فضائلی درباره آن نقل گردیده است.

 

احادیثی درباره فضیلت ‌آیة الکرسی

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: برای هر چیزی اوجی می‌باشد و اوج قرآن، آیه الکرسی است، هر که یک بار آن را بخواند خداوند هزار ناگواری، از ناگواری‌های دنیا و هزار ناگواری از ناگواری‌های آخرت را از او بگرداند که آسان‌ترین ناگواری دنیا، فقر، و سهل‌ترین ناگواری آخرت، عذاب قبر است و من به امید رسیدن به آن مقام آن را می‌خوانم.همچنین آمده است که شیخ طوسی در کتاب آمالی خود آورده که گفته است: راوی می‌گوید از حضرت علی (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمود: باور نمی‌کنم که کسی اسلام را فهمیده و یا در اسلام متولد شده باشد و سیاهی شب را به صبح پیوند زند و این آیه را نخواند، عرض کردم منظور از سیاهی شب چیست؟ فرمود: یعنی نیمه شب، آن گاه فرمود: اگر بدانید این آیه چیست و یا در این آیه چیست، در هیچ حالی آن را ترک نخواهید کرد.

برترین آیه

اباذر در جلسه‌ای از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) پرسید: برترین و فاضل‌ترین آیه‌ای که بر شما نازل شده است کدام است؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: آیة الکرسی! زیرا در آن آیه کریمه، کلمه شریفه: «حی، قیوم» ذکر شده است. اگر چه سوره «فاتحة الکتاب» افضل سوره‌ها و «عصاره قرآن» است؛ ولی این منافات ندارد که «آیة الکرسی» افضل آیه‌ها باشد، زیرا یکی مربوط به سوره است و دیگری مربوط به آیه.

 

خواندن آیة الکرسی بعداز نماز

پیامبر فرمودند: هر کس آیة الکرسی را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شکافته گردد و به هم نیاید تا خداوند متعال به سوی خواننده آیة الکرسی نظر رحمت افکند و فرشته ای را بر انگیزد که از آن زمان تا فردای آن کارهای خوبش را بنویسد و کارهای بدش را محو کند.

رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: یا علی بر تو باد به خواندن آیه الکرسی بعد از هر نماز واجب. زیرا به غیر از پیغمبر و صدیق و شهید کسی به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی کند و هر کس بعد از هر نماز آیة الکرسی را بخواند به جز خداوند متعال کسی او را قبض روح نمی کند و مانند کسی باشد که همراه پیامبران خدا جهاد کرده تا شهید شده است و فرمود: بعد از مرگ بلا فاصله داخل بهشت می شود و به جز انسان صدیق و عابد کسی بر خواندن آیة الکرسی مواظبت نمی کند.

در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است: ” هر کس آیة الکرسی را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بیچارگی در امان شود و رزق او وسعت یابد و خداوند به او از فضل خودش مال زیادی بخشد.”

رسول اکرم فرمودند : هر کس آیة الکرسی را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول درگاه حق می گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از بلاها و گناهان نگه دارد.

خداوند به موسی بن عمران وحی فرمود: کسی که بعد از نماز واجبش آیة الکرسی بخواند خداوند متعال به او قلب شاکرین - اجر انبیا و عمل صدیقین را عطا فرماید و چیزی جز مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگیری نمی نماید. مداومت نمی نماید به آن مگر پیامبر یا صدیق یا کسی که از او راضی شده ام و یا شخصی که شهادت را روزی او می نمایم.

آخر الزمان

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

بزودی در آخر الزمان، علمائی می آیند که مردم را به دل کندن از دنیا دعوت می کنند، اما خودشان زهد نمی ورزند، (مردم را) به آخرت تشویق می کنند ولی خودشان به آن رغبت ندارند، از وارد شدن به دستگاه حکمرانان نهی می کنند، اما خودشان از این کار خودداری نمی کنند، از فقراء دوری می کنند و به ثروتمندان نزدیک می شوند، اینان همان جبّاران و طغیان گران و دشمنان خدا هستند.

 (مجموعه ورام،ج 1،ص 301)

 

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

زمانی بر مردم می آید که قرآن (و دستورات آن) در دل های مردم کهنه و فرسوده می شود (و آن را رها می

کنند)همان طور که لباس ها بر بدن فرسوده می شود (و آن ها را بدور می اندازند).
(میزان الحکمة،ج 3،ص 232)


پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

زمانی بر مردم می آید که اگر اسم کسی را بشنوی بهتر است از اینکه او را ببینی، و اگر او را ببینی بهتر است از این که (با او باشی و) او را امتحان کنی، و اگر او را امتحان کنی اوضاع و احوال (او) بر تو آشکار می شود، دین آن ها پول و درهم است، همت و تلاش آن ها شکم آنهاست، و قبله آن ها زنان آنهاست برای تکه ای نان، خم می شوند و برای پول و درهم به خاک می افتند، سرگشته و مست هستند، نه مسلمانند و نه مسیحی هستند.

(مستدرک،ج 11،ص 379)


پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

زمانی بر امت می آید که زمامدارانشان ستمگرند، و علمایشان طمعکارند و عابدانشان ریا کارند، و بازرگانانشان رباخوارند، و زنانشان در پی زیور و زینت دنیایند، و پسرانشان (با یکدیگر) ازدواج می کنند، پس در چنین روزگاری (بازار دین) امت من، مانند کسادی بازارها، بی رونق و بی مشتری است و در آن هیچ معامله ای نیست، مرده ها در قبرشان از خیر آنها ناامیدند و خوبان در بین آنها زندگی نمی کنند،پس در این هنگام فرار کردن بهتر از ماندن است.

(بحار،ج 22،ص 454)


پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

روزگاری می آید که مردم در مساجد خود جمع می شوند و نماز می خوانند، امّا مؤمن (واقعی) در میان آنها وجود ندارد.

(میزان الحکمة،ج 7،ص 3122)

 

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

در آخر الزمان مردمی می آیند که به مساجد می آیند و به صورت حلقه وار در مساجد می نشینند، ذکرشان دنیا و دنیا دوستی است. با آنان همنشینی نکنید، زیرا خدا را به آنان نیازی نیست.

(وسائل الشیعه،ج 5،ص 214)


پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

از نشانه های ساعت (قیامت) بسیار بودن قاریان قرآن است و کمی فقیهان، و فزونی امیران، و کمی افراد مورد اطمینان، و بسیاری باران، و کمی گیاهان است.

(تحف العقول،ص 98)


پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

عمرهای امّتم میان شصت تا هفتاد سال است و اندک اند کسانی که از این اندازه بگذرند.

(کنزالعمال،ج 15،ص 677،حدیث 42697)


پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

در آخرالزمان گرفتاری سختی به امت من از ناحیه فرمانروایان آنها خواهد رسید که هیچکس از آن بلا رهائی نیابد مگر آن کس که دین خدا را به زبان و دسا و دل خویش شناخته باشد، و این همان عملی است که پیشینیان او انجام داده اند.

(کنر العمال،ج 3،ص 682،حدیث 8450)


پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

روزگاری بر مردم فرا رسد که دل مؤمن آب می شود آن گونه که نمک در آب حل می شود عرض شد:

چرا؟ فرمودند: چون منکر را (در مردم) می بیند و قدرت تغییر آنرا ندارد.

 (بحار،ج 6،ص 305)


پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

در آینده دورانی بر امتم می گذرد که فقراء بسیار، و دانشمندان اندک باشند، و علم و دانش (از آنها) گرفته

شود،فتنه و آشوب بسیار گردد و بعد از آن دورانی می آید که مردانی از امّت من قرآن می خوانند ولی به (حلقوم) سینه شان نمی رسد(یعنی به آن چه می خوانند عمل نمی کنند، فقط تکرار الحان و نغمات است) و سپس زمانی بیاید که مشرک به خدا، با مؤمن در آن چه می گوید (فقط) مجادله می کند (و قصد هدایت ندارد).

(نهج الفصاحه،ص 373،حدیث 1755)

پيامبر اكرم (ص) فرمودند :

دعاي روز

پيامبر اكرم (ص) فرمودند :

آرامش روح

حديثي كه تنم را لرزاند....

حديث روز

صلوات برحضرت زهراسلام ا..علیها

یکی ازعبادتهای دینی درودوصلوات فرستادن برحضرت محمد(ص)واهل بیت معصوم آن حضرت است .خداوندمتعال درقرآن کریم به این کاردستورداده ،همان جاکه فرموده است:"ان الله وملائکته یصلون علی النبی یاایهاالذین آمنواصلواعلیه وسلموتسلیما"درروایتی ازپیامبر(ص)آمده است:"ای فاطمه هرکس برتوصلوات بفرستد،خداونداورامی آمرزدودرهرجای بهشت که باشم ،وی رابه من ملحق سازد."اگرشماخواستیددل راجلادهیدوبرحضرت فاطمه (س)صلوات بفرستید،این ذکررابخوانید:"االهم صل علی فاطمه وابیعاوبعلهاوبنیهاوالسرالمستودع فیهابعددمااحاط به علمک.”

همت بلند

همت بلند دار که مردان روزگار      از همت بلند به جایی رسیده اند

بهترین نیروی حرکت دهنده یک طلبه در زندگی بعد ازانگیزه و حضور در مدرسه امام زمان (عج)و شاگردی مکتب امام صادق (علیه السلام )داشتن همت بلند برای رسیدن به هدف هاست اگر ما طلبه ها در کارهایمان استوار باشیم و سستی به خرج ندهیم بهتر از دیگران میتوانیم در جامعه تأثیر گذار باشیم .

همت بلند در کلام علی (علیه السلام )اینگونه بیان شده است که:


“شريف ترين همت ها نگهداري حق و حرمت ها و رعايت عهد و پيمان هاست.“

آری باید نسبت به عهد و پیمانی که با خود بستیم و پا ، در وادی علم و حقیقت گذاشتیم ،پایبند باشیم .ودراین مسیر باز هم کلام مولای متقیان راهگشاست که می فرماید:

“اگر همت والاي اصلاح مردم را در سرداري، از خودت آغاز کن،

زيرا پرداختن تو به اصلاح ديگران، در حالي که خود فاسد باشي بزرگترين عيب است.”

پس باید از خود شروع کنیم و عادت های ناپسند خود را شناسایی کرده و با برطرف کردن آنها خود را برای وفای به عهد و پیمانمان  آماده کنیم .

راستی چه بهتر که از این نقطه آغاز نماییم که وقتی وارد مدرسه علمیه شدیم با چه کسی عهد بستیم و با چه هدفی تحصیل را آغاز کردیم ؟

به هدف خود رسیده ایم ؟چقدر فاصله داریم ؟چه قدر باید تلاش کنیم ؟چگونه تلاش کنیم ؟
و…

خداوند!ا از تو میخواهم یاری گر همه کسانی  که در راهت قدم گذاشته اند باشی و بلند همتی و ثابت قدمی در راه خودت را نصیبشان کنی .آمین

منتظران ظهور

بهانه ی دیدار تو گرفته آسایش زما

گلهای انتظار تو پژمرده گشته ای آقا

محزون و دل خسته شدن از هجر تو مسلمونا

کی میشه که کنی رها با فرج غم ز عاشقا

یاس و اقاقی ها همه وا شده ان اما آقا

زمزمه ی دلها شده ای گل فاطمی بیا

نمی یابی تو شیعه ها،از مستی و شور و نوا

آخه اونا همش می گن آقا بیا آقا بیا

آقا بیا دلهای ما خسته ز انتظار شده

دلهای ما مسلمونا بی تاب و بی قرار شده

لبریز پیمونه شده صبر همه منتظرا

این همه بی تابی دیگه بسّمونه آقا بیا

آقا برای ما همه صبح تا به شب دست به دعا

بیاین که ما هم بخونیم بهر فرج خدامونو

جای گناه و فتنه ها یاری کنیم آقامونو

چشم آقا لبریز اشک از این همه تباهی ها

مسلمونا توبه کنید تا شسته شید از گناها

تا دل آقامون بشه شاد و بیاد همین روزا

خدایا حاجاتمونو بهر فرج بکن روا

با فرجش رهامون کن ز غربت و تنهاییها

بیاین که در اعمالمون کنیم اطاعت خدا

دوری کنیم با دل و جون ز دنیا و دنیاییها

اونوقته که آقا میاد،جهان همه شور و نوا

جهانی پر ز عدل و داد،آکنده از عطر خدا

آقا بیا آقا بیا ای یوسف زهرا بیا

آقا بیا آقا بیا ای یوسف زهرا بیا

هیهات اگر یار بخواهی و نباشم


به کوری چشم:
وطن فروشان
خائنان
جباران
بی غیرتان
ظالمان…

او حرف آخر را مي زند

نظر رهبر انقلاب در مورد تلگرام

 

 فضای مجازی حقیقتا قتلگاه جوانان و نوجوانان ما شده است.الآن یک منطقه عظیمی از این فضا در اختیار دشمن است و هر کار می خواهد می کند و انواع ضربه ها را به ما می زند شما هم البته کار کردید و خوب کار شده لکن کافی نیست.

ابتکار نیاز است
باید کاری کنید که دشمن را از فضای مجازی برانید. هدف را این بگذارید که دشمن را بتارانید و پس بزنید. بخشی از آن بر می گردد به کار قانونی..
در اینجا هم احتیاج است به تشکیل هیات های اندیشه ورز قوی و موثر که بیایند راهکار بدهند.
و داریم در جوانان کسانی که مثل شما
فعال هستند
و مطلعند.
متعدد هم هستند.
افرادی هستند جوان
علاقه مند
مسلط بر فضای مجازی
و معتقد
داریم از این دست آدم ها که
من تعدادیشان را خودم دیده ام.

باید یک شبکه پیام رسان وسیع با ظرفیت ۲۰ میلیونی ایجاد کنید با تمام جذابیت هایی که شبکه های آن طرفی دارند. باید کاری کنید که مردم دیگر نیازی به تلگرام نداشته باشند.همت را بر این بگذارید.


از من سوال می شود که به شبکه های اجتماعی و مجازی کنونی که متعلق به دشمن است وارد بشویم یا نه
به نظر ما ورود هوشمندانه خوب است
ولی افرادی بروند
و کار دسته جمعی کنند
و بنیه داشته باشند که خودشان غرق نشوند و مثال آن غلام و آب جو نشود.
غلامی که آب جوی آرد
آب جوی آمد و غلام ببرد


ورود تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن.
اثرگذار باشید نه اثر پذیر.


 ۹۵/۸/۱۹ - در دیدار فعالان فرهنگی

خوش آمدی، ای امید حیدر و آرزوی مادر!

 

… آری، درود بر تو، ای بانوی شجاعت و ای زینت پدر!

ای آبروی روی علی، عشق فاطمه!

آری! درود بر تو و بر دست های تو

بر خاک پای تو.

دیدگان خویش را که گشودی، زهره و ناهید در اندرون آبی حیدر و زهرای پاک درخشید و الماس های سیرت و صورت آن دو تابناک، بی دریغ بر همگان تابید.

خوش آمدی، ای امید حیدر و آرزوی مادر!

… و باز امیرالمۆمنین علی علیه السلام، در انتظار پیام آور خورشید ماند؛ برای نامگذاری افلاکی این فرشته آدمیزاده.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم که آمد، دختر ماه را به آغوش پرنیانی اش سپردند و باز پیامبر خورشید، در انتظار امین وحی خدا، جبرائیل… .

اهالی آسمان غرق در شور و شعور و پای کوبی اند و به تنزیه و تقدیس پروردگار یاس و آب و آیینه، آسیمه.

جبراییل که بر پیامبر لبخند نازل شد، عرض کرد: نام این زیور حبل المتین را «زینب» بگذار! زینبی که زینت پدر، بهشت مادر، آبی بی کرانِ حسن و شریک غم های حسین است.

پس رسول رحمت خداوند فرمود: «همگان، دختر اقیانوس آرام را رعایت کنند و آبیِ زلال این خدیجه ثانی را بپایند، که او مرهم زخم های خورشید حسین است و آبی عنّابی کربلا». خوش آمدی ای بانوی آیینه، ای سرو سپید، ای پرستار!

تو که آمدی، دل اندوهگین بشیر رحمت، از اندوه زخم های حسین، سرخ بود، امّا آبی شد.

تو که آمدی، عبداللّه جعفر طیّار، در طواف ضریح چشم های تو شفا گرفت.

 


 

تو که آمدی، ای تهلیل گوی خداوند ابرها! علی در شگفت ماند؛ آن جا که به تو عدد می آموخت: بگو یک! گفتی: یک؛ بگو دو! و تو، از زلالِ جانت کوثر حقیقت جوشید که «پدر جان! کسی که گفت «یک» چگونه می تواند بگوید «دو».

که یکی هست و هیچ نیست جز او     وحده لا اله الاّ هو

و خورشید تو را بوسید و به سینه چسبانید و فدای تو شد.

خوش آمدی ای زبان یکتا گوی خدای بی همتا! ای سرو پاکباز! عالم فدای تو که غرق عنایتی.

ای «عالمه غیر معلَّمه»، استادِ بی استاد، آموخته به علم لدنّی که «سجّاد» معرفت و «زین العابدین» عشق، درّ و یاقوت سخن فرو هشت و به سینه روزگار سپرد که: عمه جان زینب! بحمداللّه دانش تو دانشی الهی است نه آموختنی و قابل وصف و چشمه فهمی که در قلب شریف تو جاری است از منبع فیاض الهی است، «اَنْتِ بِحَمْدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ وَ فَهِمَةٌ غَیْرَ مُفَهَّمَةٍ»

نازک خیال علی! تو نازنین گلی، که شهد وصال را از لعل انگبینی پیام آور عرش و از سفره رنگین کمان مادر توحید و از جاری همیشه مهتاب امیرالمۆمنین حیدر، در کشیدی و بر جا نماز بانوی ذوالفقار، «عارفه» شدی.

در عصر زعامت آفتاب و درخشش مهتاب، برای زنان کوفه تفسیر نور داشتی و قندیل بلور در دلشان می گذاشتی.

ای مفسّر قرآن و معلّم عرفان! مصر نجابتی و خلف یوسف عفاف که همسایه خاکی ات حتّی، یک بار تو را ندید و صدایی از تو نشنید؛ شگفتا از تو و اللّه اکبر.

همراهِ آن بی اندازه فلک پرواز، قربانی عظیم خداوند، آن لاله لاله پرور و آن مه جبین سپهر نشین، به سفر آسمان تن سپردی و پروانه شمع برادر به آتش نینوا می غنودی!

مرحبا و مریزاد!

در کشتی شکسته توفان کربلا، چه نیک پرستاری کردی از معجزه بی دریغ حضرت سبحان و امانت ارجمند حسین؛ یعنی سلامت خلف امامت؛ آن هم در خیمه نیم گداخته آذرین.

از آن ترسم که آتش برفروزد     میان خیمه بیمارم بسوزد

خوش آمدی، ای بهورز ساقه های شکسته کربلا!

 

بیا تا شفق گرفته آسمان، یتیمان جگر سوخته را گِرد آوری و خار مغیلان از دامن و پایشان بچینی و دست ناز به نیاز سرو رویشان کشی و زنان مویه کُن موی کَن را دل آرام گردی و سنگ صبور.

ای عزیز خاندان هاشم، «عقیله» بانو!

ای مرهم مهر، پر شکیب! ایّوب زخم از بردباری تو در شگفت است.

ای سرپرستِ اسارت! چه بودی که سیاه دلان خون ریز کوفه در کویر عقل و عاطفه، از زمرّد احساس و درّ نجف بلاغت و عقیق عشق و فیروزه آرامشت، در جاری کربلا و چهل منزل کوفه و شام، انگشت به دهان ماند و مبهوت شد؛ «فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ»!

صاحب کرامتی، ای صاعقه قهر خداوند بر پیر زن ناصبی شام!

صاحب کرامتی، ای لاجوردی پوش حیات و شفا بر لاعلاج کور، ای بانوی صبور! صاحب کرامتی

از آبی زلال اطلسی ات، از سرخ فام مهرت و از عطر یاسِ انفاس قدسی ات، سرشارمان کن!

راه کارهای عدم تبعیت از دشمن در سبک زندگی؟

1-آگاهی و معرفت پیدا کردن به فرمول زندگی دینی

تا آگاهی های لازم را از دستورات دین در زمینه های مختلف نداشته باشیم،نمی توانیم به فرامین دین به عنوان نسخه بدل سبک زندگی غربی،عمل کنیم.

2- اقدام کردن در مسیر زندگی دینی با اقتدای به ولایت(دین داری)

تبعیت از اهل بیت(علیه السلام)تنها راه رسیدن به فرمول های زندگی دینی است،در زمان غیبت هم این مسئولیت به عهده علماست.اگر کسی می خواهد اه صحیح سعادت را بداند باید در مدرسه معاذف قرآن و عترت زانو بزند و از آن ها تبعیت کند.

3- افتخار به تبعیت از سبک زندگی اسلامی

اگر کسی نسبت به آنچه دارد،احساس افتخار و خوش بختی نداشته باشد،نمی تواند به صورت واقعی از آن بهره ببرد و آن را حفظ کند و به دیگران پیشنهاد دهد.

4- ترویج و تبلیغ آن به وسیله عمل صحیح و ایجاد مدل موفق در حد توان(تمدن اسلامی)

اگر نتوانیم مدلی اگر چه ناقص از جامعه مهدوی را در دوره غیبت به وجود آوریم کسی رغبتی به ظهور امام زمان(عج)پیدا نخواهد کرد.تا مردم طعم عدالت و خوبی را نچشند،به داشتن آن اشتیاق ندارند.

بیانات خواندنی شهید محبت مرحوم دولابی( رحمت الله علیه ) در خصوص موت

بیانات خواندنی شهید محبت مرحوم دولابی
مقدمه:
دیدگاه مرحوم دولابی پیرامون مرگ دو وجه دارد  یکی آنکه این رویداد را ملاقات با خداوند ارزیابی می‌کند و از سوی دیگر آنرا هماره همراه انسان می‌داند:

“موت همیشه همراه ماست. وقتی می‌خوابیم گویا می‌میریم و آنرا تمرین می‌کنیم. وقتی که نفس را بیرون می‌دهیم، در حقیقت می‌میریم و با نفس دیگر ادامه حیات می‌دهیم…. وقتی جان دادن خیلی خوب وقتی است، هنگام تجلی خداست… با نزدیک شدن به آن مست می‌شوند به همبن خاطر بدان سکرات گفته می‌شود.”

ایشان مرگ طلب نیست اما آمادگی برای آنرا سبب استفاده بهتر از عمر می‌داند: «آمادگی موت خوب است نه زود مردن، بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پر ارزش خواهد بود. حضرت امیر فرمود یک ساعت دنیا را به همه آخرت نمی‌دهم.»

او دنیا و آخرت را به شب و روز تشبیه می‌کند: «دنیا شب صرف است و قیامت روز صرف و برزخ بین الطلوعین است. شیعیان دراین دنیا بین الطلوعین را طی می‌کنند.» او چندان از ارزش دنیا می‌کاهد و آنرا سایه‌ای از آخرت می‌پندارد که حتی آنرا شایسته نکوهش هم نمی‌داند:«دنیا آن قدر خیالی است که اگر با خیالت همراه من بیایی، یک باره می‌بینی که جان داده‌ای و آمده‌ای آن طرف.»

بقول عارفی چه چیزی از موت بهتر که در آن توفیق وصل به حقیقت و ملاقات خداوند و اولیائمان علیهم السلام دست می دهد… مگر ما شیفته ملاقات پیامبر (صلی الله تعالی فرجه الشریف) و علی (علیه السلام) و دیگر امامانمان نیستیم؟ پس چرا ترس از مرگ و چه بهتر ازآن ؟ و این است سرّ “الموت احلی من العسل” (مرگ شیرین تر از عسل است) و این وعده دیدار علی (علیه السلام) است : یا حارهمدان من یمت یرنی

ای که گفتی فمن یمت یرنی جان فدای کلام دلجویت
                                                            کاش روزی هزار مرتبه من مُردَمی تا بدیدمی رویت


 جمیل بن درّاج (یکى از راویان حدیث) گوید: ابوهاشم سید حمیرى رحمه الله مضمون این خبر را براى من به نظم کشید:

قول على لحارث عجب * کم ثم اعجوبة له حملا 
یا حار همدان من یمت یرنى * من مؤمن او منافق قبلا 
یعرفنى طرفه واعرفه * بنعته واسمه وما عملا
وانت عند الصراط تعرفنى * فلاتخف عثرة ولا زللا
اسقیک من بارد على ظمأ * تخاله فی الحلاوة العسلا
اقول للنار حین توقف للعرض * دعیه لاتقربى الرجلا
دعیه لاتقربیه ان له * حبلا بحبل الوصى متصلا (امالى شیخ مفید رحمه الله / 3، امالى شیخ طوسى رحمه الله 2 / 238، بحار الانوار 6 / 178 و 39 / 239) .

( این گفتار على علیه السلام به حارث عجیب است وچه عجایبى را حارث از حضرتش تحمل کرد !: اى حارث همدانى هر که بمیرد از مؤمن ومنافق مرا رویاروى مى بیند، دیدگان او مرا مى شناسد ومن نیز او را به وصف ونام وعمل مى شناسم. وتو در نزد صراط مرا مى شناسى، پس از هیچ لغزشى بیم مدار. تو را در حال تشنگى شربت سردى بنوشانم که آن را در شیرینى عسل پندارى. من به آتش دوزخ هنگامى که آن را براى عرضه بر دوزخیان بازمى دارند گویم: این مرد را رها کن وبه او نزدیک مشو، رهایش کن وبه او نزدیک مشو، که ریسمان او به ریسمان وصى پیامبر صلى الله علیه واله وسلم متصل است).


*******************************************************************
*موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن


*طوبی لِمَن ذَکَرَ المَعادَ وَ عَمِلَ لِلحِسابِ وَ قَنَعَ بِالکَفافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللهِ.

از خدا که رضا شد تازه در خانه وارد شده است.اینکه بعداً با اوچه میکنند معلوم نیست. اینها برای دم در است، وقتی که وارد میشود این چهار چیز را دارد یعنی اینها شرط ورود است.

وقتی می آمد این چهار چیز را در دنیا از دست داد و به سفلی افتاد. حالا که برگشته است دارد میرود داخل. از خدا رضا هم هست. آیا این شب زفاف نیست؟ این موت انسان است. آن را حداقل برابر با زفاف دنیا حساب کنید.

زفاف دنیا را به یاد بیاورید که انسان جوان است، مردم برایش دست میزنند و برایش مانوس می آورند تا قلبش آرام بگیرد. چه مانوسی از خدا بالاتر؟ چه مانوسی از حقیقت بالاتر.

خیلی به موت اهانت کردم که آن را با زفاف برابر گرفتم. اما چه کنم؟ مردم موت را که ملاقات خداست به قاعده ی زفاف هم قبول ندارند.این را اینجا نگویم کجا بگویم؟ زفاف دنیا دو شب است.پس فردا پیش قاضی میروند. مردم ملاقات خدا را به اندازه ی این هم قبول ندارند،‌ مگر هیدجی ،‌ که موت را به عنوان شب زفاف قبول داشت. البته ازدواج نکرده بود و شاید به آن خاطر که زفاف دنیا را نخواسته بود و عروسی نکرده بود؟ آنجا دچار شد. در مدرسه بود. درس میداد و درس میخواند. پیر که شد، شاعر شد و عاشق شد. آخر عمرش وصیت کرد. نوشت اگر در دنیا مال داشتم میگفتم رفقا آبگوشتی درست کنند تا در شب موت من که شب زفاف من است دور هم بنشینند و کیف کنند، من هم به عشق آنها خوش باشم. پشت سرش نوشت سید لاجوردی رحمه الله علیه با من قرار گذاشته است که اگر من زودتر مردم این سور را برای او بدهم و اگر او زودتر مرد این سور را بدهد. او دستگاه آن طرف موت را گفته بود که اگر تو زودتر از دنیا رفتی سور و سات شب زفاف را راه بیانداز، آب گوشتی در قیامت راه بیانداز، رفقای من و عاشقان آن قیامت را جمع کن تا وقتی که من می آیم باهم کیف کنیم.

حتی رحمه الله علیه هم پشت سر اسم او گفته بود، اما بازماندگان به خیال اینکه تاجر زنده است رفتند خبرش کنند تا آب گوشت را بار کند. وقتی سراغش را گرفتند دیدند بیست سال است مرحوم شده است. دوباره وصیت نامه با باز کردند، دیدند خودش هم گفته است رحمه الله علیه.مگر کسی که وصیت نامه را میخواند هوش است که چه میخواند؟ ولو اینکه هیدجی آن را نوشته باشد. او آنجا را اصل میدانست. تا انسان آن طرفی نشود حالیش نمی شود. آیا دیدی زفاف چیست؟

خوشا به حال کسی که یاد معاد کند. تازه فقط یاد کرده است. هنوز نرفته است. اما همین که یاد کنیم میرویم. عملش هم روی حساب باشد و قانع به کفاف دنیا و آخرت باشد، هر دو، و راضی از خدای خودش باشد.

زیاد ذکر موت را بکن بعد از موت وقتی مردی و زنده شدی دیگر زاد و راحله نیاز نداری
زاد وراحله برای این است که فهمت خوب شود و از خواب آلودگی خارج شوی
وقتی مردی حالا دیگر بنشینی نماز است نماز بخوانی نماز است بایستی نماز است کارکنی نماز است حرف بزنی نماز است
مُردنی که چشم را باز کرده هم پیغمبر را می بینی هم خدا را می بینی هم خودت را می بینی هم سبک شدی هم دنیا ازبین رفت هم خیالات طبیعت از بین رفت
خیلی ها توی خاک هستند فوت کرده اند هنوز دنیا را رها نکرده اند ،همش در خواب افراد می آیند که برایم نماز بخوان
قبل از فوت بمیرید موت خیلی بزرگ است
مؤمن هر جا به یاد خدا می نشیند قبرستان است مرحوم شده و رفته است
این لقمه چرب ونرم است یک مقدار کم هم که خوردی ،سنگین است
امیدوارم قشنگ بگیری اگر هم سنگین است یکی دو روز صبر کن تا هضمش کنی
خدا خودش خوب است یا بهشتش؟جوابش معلوم است
این اول قدم مردن است مهمان خدا باشید کم می دهد زیاد می دهد دیر می دهد زود می دهد حرف نزنید ببینید چه می شود
بیایید باهم قرار بگذاریم که هر کاری این صاحب خانه کرد چیزی نگوییم
تا وقتی نمرده ای یوم العمل است اما وقتی که مردی یوم الجزاست
وقتی نماز می خوانی دنبال مزد نباش همین نماز از مزد بالاتر است ،اگر نمازت را ببینی می گویی اگرهمه آسمان و زمین مال من باشد می فروشم که این نماز را بخرم
نماز یعنی محمد (صلی الله تعالی فرجه الشریف)،این نماز فروختنی است مگر عقلم کم است ؟!
بعد از موت نماز که می خوانی جمال محمد(صلی الله تعالی فرجه الشریف) را می بینی ،بعد از موت روزه که می گیری فقط علی (علیه السلام) را مشاهده می کنی
بعد از مردن چیزی برای خرید وفروش نداری چون اصل معامله دوچیز بود:پول ونفس ،چون این دو تا را دادی و به موت رسیدی دیگر خرید و فروش نمی کنی .در مقابل مال و نفست ،بچه هایت نور خودشان ،حیات خودشان را به شما دادند
اگر به اختیار خودت نمیری بالاخره شما را می میراند .قبول کردن موت ،موت است
وقتی که مردی پول،عبادت،گناه، همه چیز را گذاشتی ومرحوم شدی
موتوا قبل ان تموتوا
چون به میل خودت مردی ،خدا به غیر حساب رزق می دهد
خداوند به زور،جان دوستان اهل بیت را نمی گیرد فرمود:من تردید دارم که جان دوستان اهل بیت را بگیرم
جان دادن دو جور است اینکه با عطا و احسان می توانی شهید کنی .با شمشیر می شود کشت،ولی خوبی خیلی سریع تر از شمشیر می کشد.شهادت محبت نه سر وصدا دارد نه خون می ریزد
بیایید بمیرید تا روز قیامت سر افراز باشید .در امر دنیا جوری کار کن که همیشه زنده ای ودر امر آخرت طوری کار کن که امشب می میری
وقتی مردی جهنمی ها و بهشتی ها حرف شما را می زنند و ازشما تعریف می کنند .شما هم همش برای آنان دعا می کنید که صاحب خانه خودش را به آنها نشان دهد بلکه آنها هم پیش شما بیایند
حالا که مردی نه می خوری نه می خوابی ،جمال حق ویاد خدا سیرت می کند
کسی(منظور خود حاج اسماعیل دولابی) نزد حضرت علی (علیه السلام) دعا کرده بود که علی جان من بیایم پابوست همین که زیارتت کردم بمیرم رفت نجف اول نذرش را فراموش کرده بود بعد از زیارت همین که به خانه رسید تب کرد فردا که تبش شدیدتر شد یادش آمد که با حضرت چه قراری گذاشته رفت حرم و گفت علی جان من اشتباه کردم ،که را گفتم.امیرالمومنین(علیه السلام) به عزرائیل فرمود سی سالی رهایش کن .وقتی عزرائیل خدمت حضرت می رفت به مریض برخورد کرد .مریض حالش خوب شده بود می گفت الهی شکر که ازدست(علیه السلام) در رفتم.
عزرائیل به مریض گفت به خاطر دو ،سه روز عمر دنیا علی (علیه السلام) را ناراحت کردی
وقتی قول می دهی چرا زیرش می زنی و دبه می کنی آخرش که باید بروی توی بغل علی (علیه السلام)

ادب در خانواده

قال الصادق ( علیه السلام) : لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ يُورِثُ أَهْلَ بَيْتِهِ الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ الصَّالِحَ حَتَّى يُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ [جَمِيعاً]


مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شايسته بهره مند مى سازد تا همه آنان را وارد بهشت كند.

منبع: مستدرك الوسايل و مستنبط المسایل ج12، ص201، ح13881

پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید:

پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید:


چه خوب فرزندانی هستند دختران


هر کس یکی از آنها را داشته باشد، خداوند آن را برای وی پوششی از آتش دوزخ قرار می دهد و هر کس دو تا داشته باشد، خداوند به خاطر آنان، او را وارد بهشت می سازد؛ و هرکس سه دختر یا مانند آن خواهر داشته باشد، جهاد و صدقه ای استحبابی از او بر می دارد.

هر خانه‌اي كه در آن دختر باشد، هر روز دوازده بركت و رحمت از آسمان ارزاني‌اش مي شود؛ و زيارت فرشتگان از آن خانه قطع نمي‌گردد، در حالي كه در هر شبانه روز براي پدر آن دختران عبادت يكسال نوشته ميشود.

دخترداران شاکر باشید و قدرخودتان را بدانید

 

مستدرك الوسائل،ج15.

 

به بهلول گفتن

به بهلول گفتن:
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟
ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ.
ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ کاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ.
ﮔﻔﺘند : ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ.

ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺭﺯّﺍﻗﻪ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ.

ﮔﻔﺘند : ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ.

ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ یهودی ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ.

ﮔﻔﺘند : ﺁﻫﺎﻥ، ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟

ﮔﻔﺖ : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ تاجر یهودی ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﯼ.
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجریهودی ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟

اخلاق اصيل و زيبا

مادر شوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت : تو توانستی در عرض سی روز پسرم را ملتزم به خواندن نمازهایش کنی؛ کاری که من طی سی سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم ! و اشک در چشمانش جمع شد …

عروس جواب داد : مادر داستان سنگ و گنج را شنیده ای ؟ می گویند سنگ بزرگی راه رفت و آمد مردم را سد کرده بود، مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد، با پتکی سنگین نود و نه ضربه به پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد. مردی از راه رسید و گفت : تو خسته شده ای، بگذار من کمکت کنم …
مرد دوم تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد.

طلای زیادی زیر سنگ بود ! مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود گفت : من پیدایش کردم، کار من بود، پس مال من است! مرد گفت : چه می گویی من نود و نه ضربه زدم دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی ! مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند. مرد اول گفت : باید مقداری از طلا را به من بدهد ، زیرا که من نود و نه ضربه زدم و سپس خسته شدم. و دومی گفت : همه ی طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم.

قاضی گفت : مرد اول نود و نه جزء آن طلا از آن اوست، و تو که یک ضربه زدی یک جزء آن از آن توست. اگر او نود ونه ضربه را نمیزد، ضربه صدم نمی توانست به تنهایی سنگ را بشکند.

و تو مادر جان سی سال در گوش فرزند خواندی که نماز بخواند بدون خستگی … و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم !

چه عروس خوش بیان و خوبی ، که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد. و نگفت : بله مادر من چنینم و چنانم، تو نتوانستی و من توانستم …این گونه مادر نیز خوشحال شد که تلاشش بی ثمر نبوده است .

اخلاق اصیل و زیبا از انسان اصیل و با اخلاق سرچشمه می گیرد. جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود می دانند کم نیستند اما خداوند از مثقال ذره ها سوال خواهد كرد.

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: “کامل ترین مؤمنان از نظر ایمان کسی است كه اخلاقش نیكوتر باشد و خوشرویی دوستی و محبت را پایدار می کند”

فوايد نماز شب

فوايد نماز شب 

 

  1) باعث خشنودي خدا و دوستي ملائكه است.

  2) باعث مباهات خداوند بر فرشتگان است.

  3) باعث درخشش براي اهل آسمان همانند ستارگان است.

  4) باعث روشني دل است.

  5) باعث استجابت سريع دعا است.

  6) باعث پزيرش توبه و پاك شدن از گناهان از جانب حضرت حق است.

  7) باعث كفاره گناهان است.

  8) باعث زيبايي صورت و شادابي چهره و نوراني شدن آن در طول روز است.

  9) باعث سلامتي و تندرستي و رفع انواع بيماريهاي جسمي و روحي است.

  10) باعث از بين رفتن غم و اندوه و تقويت نور چشم است.

  11) باعث تمسك يافتن به اخلاق انبياء و اولياي خداوند است.

  12) باعث انجام دادن سنّت پيامبران و صالحان است.

  13) باعث تابش نور خدا به او مي‌شود.

  14) باعث مهر و محبت و محبوب القلوب شدن بين مردم است.

  15) باعث افزايش عمر است.

  16) باعث جلب رزق و روزي فراوان و ادعاي قرض است.

  17) باعث نوعي صدقه است.

  18) باعث نوشته شدن چهار ثواب بزرگ براي خود است.

  19) خداوند نه صف از ملائكه پشت سر نمازگزار قرار مي‌دهد.

  20) كليد رفتن به بهشت و جواز عبور از پل صراط است.

  21) زينت آخرت و نور مؤمن در آخرت است.

  22) نماز شب همچون سايباني در روز قيامت است بر سرش.

  23) نماز شب لباس بدن نمازگزار است در روز قيامت درحاليكه همه عريانند.

  24) نماز شب در روز قيامت همچون نوري در برابرش است و چشم نمازگزار نماز شب در روز قيامت شادمان است.

  25) نماز شب ميان شخص نمازگزار و آتش جهنم همچون حائلي فاصله مي‌گذارد.

  26) ميزان اعمال خوب نمازگزار در روز قيامت سنگين است.

  27) نماز شب همچون تاجي در روز قيامت است بر سرش.

  28) چراغي است براي تاريكي قبر و برطرف كننده وحشت تاريكي قبر است.

  29) نماز شب همچون مشعلي نوراني است در تاريكي قبر.

  30) نماز شب، نمازگزار را از عذاب قبر ايمن مي‌كند و برات آزادي از آتش جهنم است.

حدیث قدسی : شش چیز که مردم رد آن را در جایی دیگر میجویند

حدیث قدسی : شش چیز که مردم رد آن را در جایی دیگر میجویند
حدیث قدسی ( خداوند از طریق جبرئیل به پیامبر فرموده ) :
من شش چیز را در شش جا قرار دادم ولی مردم آن را در شش جای دیگر طلب میکنند و هرگز به آن نمیرسند: 

1- من علم را در گرسنگی قرار دادم ولی مردم آن را در سیری دنبال میکنند

2- من عزت را در نماز شب قرار دادم ولی مردم آن را در دستگاه سلاطین میجویند

3- من ثروت را در قناعت قرار دادم ولی مردم آن را در کثرت مال طلب میکنند

4- من استجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم ولی مردم آن را در قیل و قال دنبال میکنند

5- من بلند مرتبگی را در تواضع قرار دادم ولی مردم آن را در تکبر میطلبند

6- من راحتی را در بهشت قرار دادم ولی مردم ان را در دنیا طلب میکنند

راهکارهایی برای مدیریت خشم دررفتار زوجين

خشم، هیجانی طبیعی است که همه ما آن را در زندگی تجربه می کنیم، اما زمانی که به دفعات اتفاق
بیفتد و نحوه ابراز آن مناسب نباشد می تواند به یک حس مخرب و ویرانگر تبدیل شود و پیامدهای ناگواری
را برای فرد و اطرافیان رقم زند.

خشم اغلب بر اثر واکنش شخص نسبت به رفتار ناشایست دیگران بروز می کند.
خشم می تواند یک رنجش و ناراحتی جزئی باشد و یا در نوع حاد، واکنشی جنون آمیز باشد.
واکنش افراد مختلف در مقابل احساس خشم متفاوت است.
برخی ازافراد خشم خود را فرو می خورند و نمی خواهند کسی متوجه شود آن ها تا چه حد عصبانی
و ناراحت هستند.
آن ها به شدت رفتار خود را کنترل می کنند و هیچ نشانی از عصبانیت را بروز نمی دهند(dot)

برخی از افراد هنگام احساس خشم رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان می دهند.
با صدای بلند داد می زنند، ناسزا می گویند، دیگران را کتک می زنند، آن ها را مسخره می کنند،
به صحبت دیگران گوش نمی دهد و حقوق دیگران را نادیده می گیرند.
برخی دیگر در زمان احساس خشم آرام ولی محکم صحبت می کنند، صحبت دیگران را قطع نمی کنند، بدون این
که به حقوق دیگران تجاوز کنند، احساسات خود را شفاف و محترمانه بیان می کنند.
به این رفتارها رفتارهای جرات مندانه می گویند(dot)

فرد با کمک رفتار جرات مندانه می
تواند بدون پرخاشگری و خودخوری به دیگران نشان دهد که عصبانی و ناراحت شده است.
با توجه به تاثیرات مخرب رفتارهای پرخاشگرانه در خانواده و به خصوص رابطه زوجین در ادامه راهکارهایی برای مدیریت خشم
ارائه می شود .

۱ آیا واقعا اهمیت دارد

قبل از این که جر و بحثی را باهمسرتان شروع
کنید، با خود فکر کنید آیا موضوع واقعا ارزشش را دارد که شما را عصبانی کند؟ یا می توانید به
سادگی از آن بگذرید؟ و یا طور دیگری رفتار کنید.

۲ به نشانه های بروز خشم دقت کنید .


در هنگام خشم ابتدا نشانه های آغازین و هشدار دهنده خشم بروز می کند.
با شناخت این نشانه ها و کنترل آن ها می توان از شدت یافتن خشم جلوگیری کرد.
تغییرات بدنی همچون افزایش ضربان قلب، افزایش فشارخون، منقبض شدن عضلات، تغییر تنفس، مشت شدن دست ها و به هم
فشردن دندان ها از نشانه های فیزیولو‍ژیک خشم است.

۳ احساس منفی خود را بیان کنید.


گاهی اوقات زوجین هنگام اختلاف و بروز مشکل به جای بیان ناراحتی و خشم خود، آن
احساس را به نمایش می گذارند مثلا اخم می کنند، حرف نمی زنند، داد و فریاد می کنند و…
نکته مهم این است که اگر ناراحتی خود را به زبان نیاورید همسرتان متوجه نمی شود که شما چه احساسی
دارید.
به جای خشم و پرخاشگری، با استفاده از کلمات مناسب احساس خود را بیان کنید.
مثلا بیان کنید زمانی که به قولت عمل نمی کنی، ناراحت می شوم.
با بیان احساسات خود، زمینه مناسبی را برای حل مشکلی که چنین احساساتی را به وجود آورده است، فراهم می
کنید .

۴ مراقب کلام خود باشید .


تحقیر، توهین، تهدید، سرزنش و پرخاشگری نکنید.
دقت کنید اگر صدایتان بلندتر شده، به تندی و یا با پرخاشگری صحبت می کنید کمی مکث کنید تا آرام
شوید .

۵ موقعیت را ترک کنید .


زمانی که فکر می کنید در صورت ادامه بحث دیگر نمی توانید خشم خود را کنترل کنید ادامه صحبت
تان را به زمان دیگری موکول کنید، با این کار به خود و همسر تان فرصت می دهید تا
از عصبانیت و خشم فاصله بگیرید و رفتار مناسب تری داشته باشید.
برای این منظور می توانید بگویید: الان شرایط روحی مناسبی نداریم، ممکن است حرف هایی بزنیم که هر دو بعدا
پشیمان شویم اجازه بده در شرایط بهتری با یکدیگر صحبت کنیم و یا این که من الان عصبانیم، بعد درباره
این موضوع صحبت خواهیم کرد .

۶ خود را آرام کنید .


روش هایی مانند تنفس عمیق، شست و شوی دست و صورت، نوشیدن آب و پیاده روی در
کاهش خشم و عصبانیت موثر است.
ریلکسیشن(آرام سازی) نیز یکی از روش های موثر برای کاهش خشم و اضطراب است.
ریلکسیشن به معنای آرام کردن عضلات منقبض بدن است.
وقتی فرد خشمگین می شود، بدن حالت انقباض پیدا می کند، اما وقتی بدن در حالت ریلکس قرار می گیرد،
دیگر تنش و انقباضی در بدن وجود ندارد و ذهن فرد نیز آرام می شود.
برای یادگیری دقیق آرام سازی می توانید از کتاب ها و سی دی های آموزشی استفاده کنید(dot)

۷
مسائل و مشکلات خود راحل کنید.


گاهی زوجین به این دلیل دچار خشم و عصبانیت می شوند که به دنبال حل مسئله نیستند
برای خروج از بن بست عصبانیت، به حل مشکلاتی که موجب خشم و عصبانیت می شود، بیندیشید.
بدین منظور نخست مشکل را به طور دقیق تعریف کنید، سپس راه حل هایی برای آن انتخاب کنید، آن گاه
نکات مثبت و منفی هر راه حل را بررسی کنید و در پایان بهترین راه حل را انتخاب کنید(dot)

۸ گذشت کنید.


گذشت به معنای فراموش کردن مسئله نیست، بلکه گذشت به معنای رها کردن خود از خشم
است.
گذشت نشانه کنترل شما بر احساساتتان است نه نشانه ضعف .

۹ از عذرخواهی نترسید .


اگر متوجه شدید رفتار شما باعث ناراحتی و عصبانیت همسرتان شده است عذرخواهی کنید.
این امر برای ترمیم رابطه و کاهش آثار زیانبار پرخاشگری ضروری است .

خواص چای برای درمان و حفظ سلامت بدن

خواص چای برای درمان و حفظ سلامت بدن
چای سیاه که پراستفاده ترین چای در دنیای غرب است، در واقع همان چای سبز است که برگهایش را بیشتر خشک میکنند، و این کار باعث میشود طعم و رنگ آن تغییر کند اما آیا می دانید همین خواص چای سیاهی که هر روز دم می کنید و نوش جان می کنید دارای فوایدی بسیار زیادی است؟ 


محتویات چای

برگ چای، دارای کلسیم، منیزیم، سدیم، پتاسیم، پیگمان های فلاونیک، بازهای پوریک، تئوفیلین، ویتامین، کلروفیل، تانن و کافئیناست.
 
چای از تشکیل لخته های خونی در سرخرگ های اصلی جلوگیری می کند. پلاک ها در واقع ترکیبی از چربی خطرناک و کلسترول هستند.محققان هلندی به این نتیجه رسیدند که فالونوئید داخل چای سیاه باعث کاهش LDL - کلسترول بدخون  میشود که میتواند منجر به حملۀ قلبی و مغزی شود. علاوه بر آن، مردهائی که بیش از 4 فنجان چای سیاه در روز مینوشند، نسبت به مردانی که فقط دو یا سه فنجان چای سیاه در روز مینوشند، به مراتب در معرض خطر کمتری برای سکتۀ مغزی هستند.
هر یک فنجان چای بین 150 تا 200 میلی گرم فلاوونوئید دارد. علاوه بر این ها میزان فلاوونوئید موجود در چای سیاه درست به همان اندازه چای سبز است.

تاثیر مثبت نوشیدن چای سیاه در کاهش خطر حمله قلبی

پزشکان دانشگاه غرب استرالیا نیز در یک بازبینی جدید یادآور شدند که نوشیدن منظم چای سیاه یا چای سبز می تواند 11 درصد خطر حمله قلبی و بیماری های قلبی را کاهش دهد.
متخصصان تغذیه معتقدند که به لحاظ تحویل آنتی اکسیدان ها، دو فنجان چای معادل پنج نوبت مصرف سبزیجات یا دو عدد سیب حاوی آنتی اکسیدان ها است. مزایای چای به طور چشمگیری به خاطر محتوای فلاوونوئید آن است.

چای سیاه همچنین میتواند باعث جلوگیری از رشد سرطان شود. محققان دانشگاه روتگرز نشان دادند که ترکیبی بنام TF-2 در چای سیاه باعث میشود سلولهای سرطان کولورکتوم (قسمتی از روده) دست به خودکشی بزنند ضمن اینکه این ترکیب تأثیری روی سلولهای سالم ندارد.
چای سیاه میتواند میکروبها از جمله میکروبهائی که باعث اسهال، ذاتالریه، التهاب مثانه، و عفونتهای پوستی میشوند را خنثی کند.
از خواص دیگر چای سیاه کمک به جلوگیری از پوسیدگی دندانها، کاهش میزان کلسترول، تسکین آرتروز ،از بین بردن تبخال و شاید هم کمک به سوختن چربی باشد.
نوشیدن مرتب چای، حافظه را تقویت کرده و راه جدیدی برای پیشگیری و درمان آلزایمر است. 

حضرت زینب (س) پیام آور كربلا

حضرت زینب (س) پیام آور كربلا

حضرت زینب (س) درپنجم جمادی الاول سال پنجم هجری از مادری چون فاطمه زهرا (س) متولد شد و در دامان ایشان، پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) پرورش یافت. 
حضرت زینب (س) درپنجم جمادی الاول سال پنجم هجری از مادری چون فاطمه زهرا (س) متولد شد و در دامان ایشان، پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) پرورش یافت. ستاره درخشانی در آسمان تقوا طلوع كرد; گوهر گران‏بهایی در معدن فضیلت و انسانیت‏تكون یافت و در اصلاب شامخه وارحام مطهره نگه‏داری شد. نوگلی بویا در گلستان شرافت‏و بزرگواری نمو یافت; نوزادی پاك در آغوش پاكیزه‏ترین‏مادران چشم گشود. كودكی در دامان با فضیلت‏ترین بانوی عالم پرورش یافت. دختری كه‏دانشمندترین اساتید به تربیتش همت گماردند.

بانویی كه در ساده‏ترین و بی‏آلایش‏ترین‏زندگی‏ها رشد كرد و در تمام شؤون زندگی، پیوسته با واقعیت و حقیقت‏سروكار داشت وهرگز با زندگی خیالی و پنداری ارتباطی حاصل نكرد و در مكتب مقدسی‏كه در جهان بشری‏نظیر نداشت، عالی‏ترین تعلیمات را فراگرفت و مورد عنایت مخصوص خاتم انبیاء الهی داشت و هر روز درس جدیدی ازدانش و بینش و تقوا و فضیلت می‏آموخت و با هوش سرشار و

استعداد فوق‏العاده، همه آن‏تعلیمات مقدس را در خزینه دل می‏اندوخت و پیاپی، خود را برای گرفتن درس‏های بالاتر،آماده می‏نمود; شاگردی كه در محیط تحصیلی خود هیچ‏گونه رادع و مانعی نداشت و هر روزبهتر از دیروز بر نردبان ترقی و تعالی صعود می‏كرد. خردمند بانویی كه از آغاز عمر در

مركزحوادث بزرگ و پیش‏آمدهایی كه در تحولات زندگی بشر، دارای بزرگ‏ترین تاثیر بوده،جای داشت و از نزدیك، با هوشی سرشار و نظری دقیق به‏حقیقت آن حوادث پی‏می‏برد وموقعیت‏شخصیت‏های رحمانی و شیطانی را، كه در برابر یك‏دیگر قرار گرفته بود; تشخیص‏می‏داد و تاثیر هركدام را به خوبی درك می‏كرد و از راز پیروزی این و رمز شكست آن آگاه بودو موفقیت‏های ابدی را كه در آغاز با شكست صوری جلوه‏گر می‏شد، از شكست قطعی، كه‏در ابتدا با موفقیت پنداری همراه بود، تمیز می‏داد . 
حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): ” دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده ” بود. الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب (س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی و قرآنی سیراب گشت. رسالت راستین زینب(س) هنگامی آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن

از یارانش با ایراد سخنان آتشین به بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت. 
پس از واقعه خونبار كربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در كاروان اسرای كربلا در برابر حكام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در كاخ برخی حكمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاكید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی هاشم خط بطلان كشیدند. حضرت زینب سلام ا… علیها، شیرزن دشت كربلا سرانجا

م پس از عمری دفاع از طریق حقه ولایت و امامت در ۱۵ رجب سال ۶۳ هجری قمری در ضمن سفری كه به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، به شهادت رسیده و بدن مطهر آن بانوی بزرگوار در همانجا دفن گردید.
نقش حضرت زینب (س) در نهضت عاشورا
عفت و پاكدامنی، برازنده ترین زینت زنان است و گرانقیمت ترین چیزی است كه یك فرد می تواند به آن ستوده شود. یكی از درس های عاشورا، همین درس عفت و پاكدامنی است. 
آنچه در پیش دارید، مطالبی است مختصر، درباره یكی از شخصیت های بی نظیر عالم اسلام. در این نوشته سعی شده است تا درباره نقش حضرت زینب كبری (س) در نهضت ابا عبدالله (ع) با استفاده از منابع موجود، مطالبی تهیه و تنظیم شود. 
پیش از ورود در معرض، لازم است در ابتدا مقداری درباره عظمت شأن و قدر این بانوی ب

رگزیده سخن بگوییم. زینب (س)، دختر علی و زهرا (علیهما السلام) در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجرت، در مدینه منوره دیده به جهان گشود. در پنج سالگی مادرش را از دست داد و از همان دوران طفولیت با مصیبت آشنا شد. او در دوران عمر بابركت خویش، مشكلات و رنج های زیادی را متحمل شد. 
رحلت پیامبر (ص)، شهادت مظلومانه مادر، فرق خونین پدر، جگر پاره پاره و سر بریده برادرا

ن، شهادت فرزندان و برادران و برادرزاده ها و همچنین حوادث تلخی چون اسارت، نمونه هایی از آن است. این سختی ها و مشكلات از او فردی صبور و بردبار ساخته بود. او را ام كلثوم كبری و صدیقه صغری می نامیدند. محدثه، عالمه و فهیمه از القاب او بوده و زنی عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه محسوب می شده است. 
نسبت نبوی، تربیت علوی و لطف خداوندی از حضرت زینب (س) فردی با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طوری كه به او «عقیله بنی هاشم» می گفتند. او با پسرعموی خود «عبدالله بن جعفر» ازدواج كرد و ثمره این ازدواج، فرزندانی بود كه دو تن از آنان در كربلا، در ركاب مولی ابا عبدالله الحسین (ع) شربت شهادت نوشیدند. به خاطر مقام و منزلتش در نظر دیگران، حرمت خاصی داشت. وقتی او وارد می گشت، تمام قامت بلند می شد. 
مهمترین و حساس ترین بخش زندگی او، سفر تاریخی اش به كربلا و متعاقب آن اسارت مظلومانه اش است كه از این جهت شاید سهم او در نهضت حسین بیشتر از نقش امام حسین (ع) باشد. چون علاوه بر مصیبت هایی كه آن دو به طور مشترك متحمل شده اند، داغ از دست دادن برادری چون حسین بن علی (ع) و همچنین رنج سفر و مشكلات اسارت، سرپرستی بیماران و كودكان داغدار و زنان و… را زینب (س) به تنهایی به دوش كشید.

زینب كبری، هم مادر شهید، هم فرزند شهید، هم خواهر شهید و هم عمه شهید است. این ویژگی ها را در كمتر كسی می توان یافت. او حتی در برهه ای از زمان، یعنی پس از شهادت امام حسین (ع)، به دلیل بیماری امام سجاد (ع) و وظیفه سنگین هدایت، رهبری و مدیریت كاروان اسرا را نیز به دوش كشید و با سربلندی این بار سنگین را به مقصد رساند. ما در این مقاله بر آنیم تا سهم آن حضرت را در نهضت عظیم ابا عبدالله الحسین (ع) بررسی كنیم.

● زینب (س) و ولایت

مسأله ولایت و نقش زینب كبری (س) در رابطه با آن، از ابعاد مختلف قابل توجه است، گاهی آن را از دریچه شناخت و معرفت او نسبت به مقام امامت و ولایت بررسی می كنیم. گاهی هم، از زاویه تلاش در جهت معرفی و شناساندن ولی خدا به مردم به او می پردازیم. فرزند علی (ع) و دست پرورده زهرا (س)، همچون مادرش كه شهید راه ولایت است، در تمامی ابعاد سهم قابل توجهی دارد. او كه حضور هفت معصوم را درك كرده است، هركجا مصلحت اقتضا كرده از بذل جان خود و فرزندانش دریغ نكرده است. 
اگر زهرای مرضیه، هنگامی كه امام خویش حضرت علی (ع) را در معرض خطر و حقوق مسلم او را در حال پایمال شدن می بیند خود را سپر بلای او می كند و خطاب به امامش می گوید: «روحی لروحك الفداء و نفسی لنفسك الوقاء» ای ابا الحسن، جانم فدای تو و سپر بلای تو باد! دخترش زینب نیز برای حفظ جان مولایش به آغوش خطر می رود. در مجلس ابن زیاد، آنگاه كه آن ملعون دستور قتل امام سجاد (ع) را صادر می كند، این زینب (س) است كه با شهامت خاصی كه از

حیدر به ارث برده، جان پسر برادر را نجات می دهد، او را در آغوش خود می گیرد و می گوید: ای پسر زیاد، آنچه از ما خون ریخته ای تو را بس است، به آنچه قسم از او جدا نخواهم شد. اگر قصد كشتنش را داری، مرا نیز با او بكش. 
این مسأله را نباید صرفاً از دیدگاه عاطفی و روابط نسبی توجیه و تحلیل كرد، بلكه اینجا بحث امام و مأموم مطرح است. اینجا زینب (س) خود را فردی می بیند كه باید برای حفظ جان امام معصومش

خطر را به جان بخرد و از دشمن نهراسد، حتی در كربلا هم وقتی امام سجاد (ع) را در میان خیمه آتش گرفته می بیند، برای نجات او، خود را به آتش می زند. آری، او مدافعی است كه جگر شیر دارد. او كه هلهله شادی و سرود فتح و پیروزی دشمن غدار را می شنود و ناله جانسوز كودكان در زیر فشار بند طناب گوشش را می آزارد، پیش از همه چیز در فكر مسئولیت خطیر خود، یعنی حفظ جان امام است. 
او لب به سخن می گشاید، نفس ها در سینه ها حبس و انگشت تعجب به دهان گرفته می شود. این زینب (س) است كه می گوید: «انی ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه و معدن الرساله و سید شباب اهل الجنه» این لكه ننگ را چگونه خواهید شست، درحالی كه فرزند رسول خدا و سید جوانان بهشت را كشته اید؟ همان كه در جنگ، سنگر و پناهتان بود و در صلح مایه آرامش و التیام شما بود. او كه ترس را ترسانده، زنجیر را پاره كرده و دشمن را به اسارت سخنان رسوا كننده یزید می بیند كه با چوب خیزران به لب و دندان خون خدا جسارت می كند، فریاد می زند «تبت یدا

ابی لهب». 
ای یزید! دستانت بریده باد! آیا می دانی چه می كنی؟ آیا می دانی كه چوب بر لب و دندان حبیب رسول خدا(ص)، پسر مكه و منی و پسر فاطمه زهرا (س) می كوبی؟ ناله چنان جانسوز بود كه هركس در آن مجلس بود به گریه درآمد.

آری، آنگاه كه حسین و یارانش از سوی دشمن یاغی و باغی معرفی می شدند، این زینب (س) بود كه امامش را «سید جوانان بهشت»، «فرزند مكه و منی»، «حبیب رسول خدا» و دارای ده ها صفت دیگر معرفی كرد. 
● زینب (س) و سرپرستی كاروان كربلا 
آن گاه كه مشكلات و مصائب، یكی پس از دیگری به انسان هجوم می آورد یا وقتی كه انسان بیمار می شود و از سنگینی مصائب می كاهد. در ماجرای غم انگیز كربلا، آقا ابا عبدالله الحسین (ع) وظیفه حفظ و مراقبت از زنان و كودكان و پرستاری از بیماران را به خواهرش 
زینب كبری(س) سپرده بود، چرا كه خوب می دانست زمانی كه تازیانه دشمن فرود می آید، وقتی كه كف پای اطفال یتیم تاول می زند یا آنگاه كه فرزند دلبند امام از فرط ضعف و گرسنگی از مركبش می افتد و وقتی كه آن ملعون خواستار كنیزی یادگار امام می شود، در تمامی این موارد فقط زینب(س) است كه می تواند پناهگاه و تكیه گاهشان باشد. 
آری، او كه مصائب روز عاشورا چون باران بر سرش می بارد و مشكلات چون توفان او را در برمی

گیرد و داغ های پی درپی آزارش می دهد، حتی لحظه ای از وظیفه اش نسبت به «پرستاری و مراقبت» از كاروان اسرا و از امام سجاد(ع) كوتاهی نمی كند. جمعی زن و كودك كه داغدار، گرسنه و تنشه و بی پناه هستند، شدیداً به یك سرپرست نیازمندند و آن فرد كسی جز دختر آزاده زهرا(س) نیست. 
عصر عاشورا، اگر چشم دل باز كنیم، خواهیم دید كه یك خانم مضطرب و حیران در كنار خیمه ای

آتش گرفته بر سر و سینه می زند و ناله می كند و می گوید: خدایا چه كنم؟ بیمارم در میان خیمه در حال سوختن است. خواهیم دید كه او اشك چشم كودكان را پاك كرده و آتش دامنشان را خاموش می كند. برای این كه تازیانه دشمن بدن ضعیف و لاغر كودكی را نیازارد، خود را سپر او قرار می دهد و خاطره تازیانه های دشمن بر بدن عزیز مادرش زهرا را زنده می كند. دستور حركت صادر شده و كاروان بدون كاروان سالار را به اسیری می برند. 
كاروان اسیران درخواست می كنند كه جهت وداع، از كنار قتلگاه عبور داده شوند. همین كه زنان داغدار و كودكان عزادار به قتلگاه می رسند، با منظره دلخراشی مواجه می شوند: لاله های گلستان محمدی پرپری كه درآغوش می كشند. در این میان امام علی بن الحسین(ع) وضع خاصی دارد. او بیمار است و علاوه بر آن پاهای مبارك و دستان مطهرش را بسته اند. او فقط از بالای مركب به گلزار خزان دیده می نگرد و اشك می ریزد. بوی خون، منظره غیرقابل باور قتلگاه و اجساد افتاده در آن، به امام حالت عجیبی داده است. بدن های پاك و قطعه قطعه پدر، برادر، عمو و عموزاده و دیگران، تاب و توان از او برده است. 
● زینب (س) ؛ پیام رسانی و افشاگری

پیام رسانی و افشاگری از اهداف اصلی نهضت عاشورا بوده است كه بر این مطلب شواهد و قرائن عدیده ای وجود دارد، پاسخ امام حسین(ع) به اطرافیان مبنی بر این كه: «ان الله شاء ان یراهن سبایا» دلیل بر آن است كه خداوند بدینوسیله می خواسته نهضت عاشورا زنده بماند. زینب(س) و همراهان، تعمداً در مقابل مردم اقدام به سخنرانی، سوگواری و مرثیه خوانی می كردند تا عواطف آنها تحریك شود و با برشمردن آنچه بر آنان و مردانشان گذشته، مردم را علیه طاغوت بشورانند. از این رو اسیران اهل بیت و در رأس آنان زینب(س) دختر علی(ع)، با طرح و نقشه قبلی، از هر

فرصتی برای تحقق این هدف مقدس استفاده می كردند. 
سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود 
كربلا در كربلا می ماند اگر زینب نبود 
● زینب(س)، الگوی ایثار و از خودگذشتگی 
ایثار به معنای دیگری را بر خود ترجیح دادن، از سجایای اخلاقی و از صفات حسنه است، این كه انسان، در عین نیاز، دیگری را بر خویشتن برگزیند. در روایات ما به «بالاترین درجه ایمان» و «برترین درجه احسان» تعبیر شده است. كربلا مدرسه عشق و ایثار بود: ایثار جان و دست شستن از زن و فرزند و مال. این بالاترین نوع ایثار است و همین است كه عامل تقدس قیام عاشورا و عامل تمایز آن از سایر قیام هاست. 
● زینب(س)؛ الگوی شهامت و شجاعت 
انسان اگر عظمت خداوند در نظرش مجسم شود، دیگر غیر خدا را كوچك بلكه هیچ وفاقد اثر می بیند. سر شجاعت اولیای الهی نیز در همین است. امیر مؤمنان علی(ع) كه او را در شجاعت و شهامت سر آمد می دانیم؛ در سایه خدا باوری به این درجه رسیده است. طبیعی است كه فرزندان و دست پروردگان او نیز چنین باشند. اگر دشمن تا دندان مسلح در مقابل امام حسین(ع) می گریزد و توان مقابله با او را ندارد. اگر عباس بن علی(ع) چون شیر به دشمن یورش می بر

د و حتی طفل نابالغ خاندان علی (عبدالله بن الحسن) از دشمن خوفی ندارد، به خاطر همین ارتباط محكم است كه با منبع قدرت پیدا كرده اند. زینب (س) نیز از همین خاندان است. او دختر آزاده زهرا (س) و تربیت شده علی(ع) است. 
او یك زن است ولی چون مردان بر سر دشمن فریاد می زند ، تحقیرشان می كند واز احدی هم هراس به دل ندارد. او از زوزه سگان یزید و از برق شمشیر خون چكان آدمكشان او واهمه ای ندارد. 
● زینب(س)؛ الگوی عفت و پاكی

عفت و پاكدامنی، برازنده ترین زینت زنان است و گرانقیمت ترین چیزی است كه یك فرد می تواند به آن ستوده شود. یكی از درس های عاشورا، همین درس عفت و پاكدامنی است. در این حادثه استثنایی تنها چیزی كه زینب كبری(س) و دیگر زنان حتی كودكان را به شكوه وامی داشت، همین مسأله بود. اهل بیت آموخته اند كه از كسی درخواستی نداشته باشند، ولی در این مورد بخصوص در تاریخ می خوانیم كه حتی از شمر هم درخواست می كنند كه مثلاً اسیران را جلوتر ببرند تا به تماشای سرهای مقدس بریده شده مشغول شوند.
احیاگر عاشورا زینب کبری(س)
نام مبارك آن بزرگوار زینب، و كنیه گرامیشان ام الحسن و ام كلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقهٔ الصغری، عصمهٔ الصغری، ولیهٔ اللّه العظمی، ناموس الكبری، شریكهٔ الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، كامله و … پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشوای شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامی آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد. 
● آشنایی اجمالی با حضرت زینب (س) 
حضرت زینب كبری علیها السلام در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند. 
نام مبارك آن بزرگوار زینب، و كنیه گرامیشان ام الحسن و ام كلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقهٔ الصغری، عصمهٔ الصغری، ولیهٔ اللّه العظمی، ناموس الكبری، شریكهٔ الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، كامله و … پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشوای شیعیان حضرت

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامی آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد. 
در آن زمان که صدیقه کبری (علیها السلام) به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی که وجود مقدس زینب کبری (سلام الله علیها) متولد گشت، صدیقه طاهره (علیها السلام) به امیرالمؤم

نین (علیه السلام) فرمود که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید. آن حضرت فرمود: من بر پدر شما سبقت نمی گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد. 
هنگامی که سه روز گذشت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مراجعت نمود و و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام ) وارد گشتند. 
امام علی (علیه السلام) خدمت آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من می باشند، لکن امر ایشان با پروردگار عالم است و من منتظر وحی میباشم. در این حال جبرییل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله! حق تو را سلام می رساند و می فرماید: نام این مولود را زیـنب بگذار، چرا که این را در لوح محفوظ نوشته ایم. 
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه چسبانید، ببوسید و نامش را زینب نهاد و فرمود: به حاضرین و غایبین امت، وصیت می نمایم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا که او به خدیجه کبری (علیها سلام) شبیه است. 

پـر خوری

بسم الله الرحمن الرحیم

در روايات هم آمده است: اگر سير هستيد، غذا نخوريد. غذا خوردن در حال سيري استعداد را كم مي‏ كند.

از بيانات نوراني حضرت اميرمؤمنان(عليه‌السلام) اين است: «لا تَجْتَمع الفِطْنَةُ والْبِطْنَة»؛

يعني فطانت و هوشمندي با پرخوري جمع نمي‏ شود و پُرخور هرگز خردمند نمي‏ شود،

زيرا تمام تلاش و كوشش روح او اين است كه غذاها را هضم كند و ديگر فرصت انديشيدن ندارد.

درست مثل اينكه شما يك انسان متخصص و دانشمند را به رفتگري در كوي و برزن بگماريد تا زباله‏ ها را جمع كند. اگر كسي مي‏ تواند در كرسي يك استاد به تدريس بپردازد، چرا او را به رفتگري وادار يم؟! روح انسان مي‏ تواند يك استاد و مربي خوب باشد، حيف است كه او را به رفتگري جسم بگماريم.

غذايي كه مي‏ خوريم، براي تبديل به مواد جذبي و دفعي، به زمان نياز دارد كه روح اين كار را به واسطه بدن انجام مي‏ دهد. روح انسان سلسله اي از قواي ادراكي و تحريكي را در اختيار دارد؛قواي تحريكي روح هم، ابزار فيزيكي ‏اي چون معده، روده و قلب دارد. آنچه غذا را به صورت خون، عادلانه ميان مو، ناخن، گوش، چشم، مژه و… تقسيم مي‏كند، روح انسان است

وجود مبارك اميرمؤمنان(عليه‌السلام) مي‏ فرمايد: «لاتَجتَمعُ عزيمةٌ و وَليمةٌ».

بعضي انسانها اهل سورچراني هستند و دوست دارند، هر روز ميهمان يك نفر باشند. انسان سورچران اهل عزم و اراده نيست.

نسیم اندیشه ج1،ص146

شرط تاثیرگزاری اذکار

شـــرط بـسـیار مهـــم تـاءثـیر اذڪـار و ادعـــیہ و اوراد و نـظـائــرهـا طهــارت انــسان اسـت کـہ صـرف لقـلقـہ لـسان سـودۍ نبـخــشد بـلکـــہ مـبـادا مـوجـب قـسـاوت و بعــد هـم بـشود

زیــرا کــہ ذکــــر عـارۍ از فـکـر اســت 

یعنــے قلـــب بــے حضــور اســت

 و قلـــ❤ـــب بـــے حـــضـور چــراغ بـــے نـور اسـت و شـخـص بــے نـــور از ادراک حـقایق دور اســت .

و مثـــل ذکــر بـــے حـضور مثــل کـــورۍ اسـت کـــہ در دســـت او مشـــعل نـــور است .
کتاب : پــــنـدهـاۍ حکـیمانــہ در آثــار اســتاد حـسن زاده آملــے ص105
??????

شیطان از منظر عرفان

آیت الله جوادی آملی
هرگز عارف نمی‏گوید شیطان نباید باشد بلکه می‏گوید: در مجموعه نظام هستی شیطان هم چیز خوبی است و باید باشد؛ زیرا هر کس به هر مقامی رسید از برکت جنگ با شیطان رسید. 

کلید واژه : شیطان

ناشر : کتاب عرفان و حماسه
هرگز عارف نمی‏گوید شیطان نباید باشد بلکه می‏گوید: در مجموعه نظام هستی شیطان هم چیز خوبی است و باید باشد؛ زیرا هر کس به هر مقامی رسید از برکت جنگ با شیطان رسید. اگر شیطان خلق نمی‏شد وسوسه‏ای نمی‏بود و جنگ درونی وجود نمی‏داشت؛ در نتیجه سالکی به مقام مجاهد در مَصافِ اکبر نمی‏رسید. پس در کل نظام آفرینش وجود شیطان نیز رحمت است. گرچه همه ما موظف هستیم که شیطان را لعن و رجم کنیم او و پیروانش را اهل جهنّم دانسته و از شرّشان به خدا پناه ببریم، امّا آیا جز این است که شیطان مظهر اِضلال حق است؟ جز این است که اگر کسی را خداوند متعال خواست بگیرد به وسیله این سگ تعلیم‏شده می‏گیرد؟
نقش شیطان در نظام آفرینش

شیطان سگ تربیت شده نظام آفرینش است. بنابراین اوّلاً: کار ابتدایی او در حدّ پارس کردن و کار پایانی او احیاناً گزیدن است، نه بیشتر از آن. لذا شیطان با همه قدرتی که به نظر بعضی‏ها در وسوسه کردن دارد و غویِّ قویّ و غَبِیّ است، در عین حال نمی‏تواند کسی را مجبور به پذیرش را ه ضلالت و گمراهی کند.

ثانیاً: برای هر کسی پارس نمی‏کند و هر کسی را به دندان نمی‏گیرد: (إنّه لیس له سلطان علی الذین امنوا وعلی ربّهم یتوکلون إنّما سلطانه علی الّذین یتولونه والّذین هم به مشرکون)[1]. او سگ درِ خانه خداست که نسبت به آشنایان یعنی مخلَصین پارس نمی‏کند بلکه فقط نسبت به غیرآشناها و تازه‏واردها پارس می‏کند. لذا باید کاری کرد که آشنای در خانه خدا و مُخْلَص شد تا از پارس و اغوا کردن او خلاصی یافت.

شیطان چون سگهای نجس العین تربیت‏شده‏ای است که در بعضی خانه‏ها پیدا می‏شود. کسی که سگ تربیت شده دارد در عین حال که آن را نجس‏العین و حرام گوشت می‏داند، به خدمات او نیز توجه دارد لذا وجودش را لازم و احیاناً منشأ برکات می‏شمارد.

ضعف کید شیطان

تعبیر قرآن کریم راجع به شیطان این است: (إنّ کید الشیطان کان ضعیفاً)[2] یعنی مکر و کید شیطان از اول ضعیف بوده نه این‏که حالا ضعیف شده باشد، بلکه ماهیتاً ضعیف است. لیکن این ضعیف به حساب آمدن در رابطه با خداست، نه کسانی که زیرمجموعه و تابع اوامر و وساوس او هستند.

بدین ترتیب اگر کید شیطان در رابطه با خدا ضعیف است نسبت به انسانی که با خدا رابطه دارد، متخلّق به اخلاق الهی شده و کارهای او رنگ خدایی پیدا کرده نیز، ضعیف و ضئیل خواهد بود. اما اگر رابطه‏ای با خدا نداشته باشد یا رابطه‏اش ضعیف و کم‏رنگ گردد مکر شیطان به همان مقدار، برای او قوی خواهد بود. و به عبارت دیگر بین ارتباط انسان با خدا و قوی بودن کید شیطان برای اغوای انسان رابطه معکوس وجود دارد.
جنگ نابرابر

جنگ انسان با شیطان جنگی نابرابر است که با اندک غفلتی به زیان انسان تمام خواهد شد؛ زیرا:

1 ـ شیطان دارای اصحاب و اعوانی است که قرآن کریم از آنها به قبیل و ذریّه تعبیر می‏کند: (… هو وقبیله…)[1] ؛ (أفتتخذونه وذرّیّته أولیاء من دونی… )[2]. بنابراین، لشکر فراوانی در اختیار دارد و خودش فرمانده لشکر است.

2 ـ شیطان با هیچ کس سر سازش ندارد و دشمن بنی آدم است: (إنّ الشیطان للإنسان عدوٌّ مبین)[3]؛ (لأُغوینّهم أجمعین)[4] لشکریان او نیز با انسانها دشمنی دارند: »…هم لکم عدوٌّ… »[5].

3 ـ شیطان و اعوان و انصار او برای اِعمال دشمنی به صورتهای گوناگون وارد عمل می‏شوند؛ گاهی سواره، گاهی پیاده، گاهی فردی، گاهی جمعی: (أجلِب علیهم بخیلک ورجلک)[6] گاهی تهدید می‏کند و وعید می‏دهد: (وعِدْهُم)[1]؛ (ألشیطان یعدکم الفقر)[2] گاهی امر می‏کند: (یأمرکم بالفحشاء)[3] گاهی می‏ترساند: (یخوّف أولیائه)[4] گاهی به صورت خیرخواهی وارد می‏شود: (فوسوس إلیه الشیطان قال یا ءادم هل أدلّک علی شجرة الخلد ومُلکٍ لایبلی)[5]؛ (وقاسمهما إنّی لکما لمن الناصحین)[6] گاهی با تزیین اَعمال بزهکاران: (زیّن لهم الشیطان أعمالهم)[7] و گاهی به صورت مشارکت در اموال و اولاد: (شارِکْهم فی الأموال والأولاد)[8] و گاهی….

4 ـ گناهان تیرهای شیطان است که از چلّه کمان او به سوی آدمی پرتاب می‏شود. از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: «ألنظر سهْم مسموم من سهام إبلیس»[9]؛ نگاه حرام تیری مسموم از تیرهای شیطان است. البته در این حدیثْ نگاه به عنوان مثال و یکی از مصادیق آن ذکر شده است وگرنه هر گناهی تیر مسموم شیطان است و نگاه خصوصیتی ندارد. بسیاری از گناهان بدتر از نگاه شیطانی و دارای آثار تخریبی بیشتری است.

5 ـ درگیری و دشمنی شیاطین با انسان پایان نمی‏پذیرد هم در گذشته وجود داشت و هم در آینده وجود خواهد داشت: (إنّ الشیطان کان للإنسان عدوّاً مبیناً).[10] مگر این که انسان را شکست بدهد و زشتی‏هایش را آشکار کند و او را رسوا سازد: (وکان الشیطان للإنسان خذولاً)[1]؛ (زیّن لهم الشیطان أعمالهم فصدّهم عن السّبیل فهم لایهْتدون)[2] یا این که از دست انسان شکست بخورد و کاملاً ناامید گردد: (إنّه لیس له سلطان علی الّذین ءامنوا وعلی ربّهم یتوکّلون)[3]؛ (لأُغوینّهم أجمعین إلاّ عبادک منهم المخلَصین)[4]. بدین ترتیب تا انسان به ایمان کامل، توکّل و مقام مخلَصین نرسد، در معرض اغوا و وساوس شیطان قرار دارد.

6 ـ مشکل بزرگ آدمی این است که این همه دشمن، که از هر طرف به او حمله و تیراندازی می‏کنند، از دید او مخفی هستند و او آنها را نمی‏بیند از این‏رو نمی‏تواند با آنها مقابله‏به‏مثل کند یا با فرار کردن از دستشان رها شود ولی آنها او را می‏بینند. لذا می‏توانند به‏طور دقیق او را نشانه‏گیری کنند: (إنه یریکم هو وقبیله من حیث لا تروْنهم)[5].

بدین ترتیب جنگ انسان با شیطان جنگی نابرابر و تمام‏عیار خواهد بود. برای چنین کسی کید و مکر شیطان بسیار قوی است. از این رو فرمود: (ولقد أضلّ‏منکم جبلاًّ کثیراً أفلم تکونوا تعقلون)[6]؛ گروههای بسیاری از شما را گمراه کرده است، آیا اندیشه نمی‏کنید؟ هم افراد زیادی را گمراه کرد و هم افراد بزرگی‏را. سامری انسانی عادی نبود بلکه اهل کرامت بود و چیزی را می‏دید که دیگران نمی‏دیدند: (قال بصُرْت بما لم یبصروا به… )[7]، بلعم باعورا به مقامی رسیده‏بود که آیات الهی به او عنایت شده بود: (واتل علیهم نبأ الذی ءاتیناه‏ءایاتنا… )[1] برصیصای عابد که بعضی آیه شریفه (کمثل الشیطان إذ قال للإنسان اکفر فلمّا کفر قال إنّی بری‏ءٌ منک إنّی أخاف الله ربّ العالمین)[2] را بر او تطبیق نمودند به مقامی رسیده بود که مستجاب‏الدعوة بود ولی سرانجام کافر شد. اینها با آن مقام‏های عالی و بلندی که داشتند فریب شیطان را خوردند و گمراه شدند.[حماسه و عرفان - صفحه 110]

اگر انسان بخواهد این جنگ نابرابر را به نفع خودش به پایان برساند، راهش این است که در پناهگاه مستحکمی سنگر بگیرد تا شیطان او را نبیند و او شیطان را ببیند و در آنجا به کمک سایر سربازان الهی که آسمان و زمین سرباز او هستند: (لله جنود السماوات والأرض)[3] و کسی جز خود خدا از سربازان الهی خبر ندارد: (وما یعلم جنود ربّک إلاّ هو)[4] شیطان و ذریه او را رجم کند. البته باید مواظب باشد که از این سنگر خارج نشود، چون خارج شدن همان و مورد اصابت تیر شیطان قرار گرفتن همان. یک لحظه غفلت و خروج از این سنگر منجر به تیرخوردن می‏شود زیرا تیرهای مسموم شیطانی از هر طرف مثل باران می‏بارد: (زین لهم الشیطان أعمالهم فصدّهم عن السّبیل وکانوا مستبصرین)[5]؛ با آن که آنان ره‏یافته و بینا بودند، شیطان با تزیین اعمالشان آنها را از راهشان بازداشت. چنانکه سامری، بلعم باعورا، برصیصای عابد و امثال اینها با یک لحظه خارج‏شدن از دژ مستحکم ولای الهی گرفتار تیر شیطان شدند.

تردیدی نیست که آنچه نجات‏بخش است پناه‏بردن عملی است، نه گفتن جمله «پناه می‏برم»، از این جهت «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» وقتی نافع است که انسان حرکت کند و وارد سنگر و دژ مستحکم الهی بشود، نه این که به تکرار و تلفظ آن قناعت ورزد. همان‏طور که تکرار جمله «پناه می‏برم به این سنگر» انسان را از درندگان یا تیر دشمن در میدان جهاد اصغر حفظ نمی‏کند بلکه پناه‏بردن عملی مایه نجات انسان می‏گردد.

مرحوم سیدابن‏طاوس برای حفظ از وساوس و گمراهی‏های شیطان دعایی ذکر می‏کند که اشاره‏ای به این مطالب دارد. آن دعا این است:

أللّهمَّ إنّ إبلیسَ عبدٌ من عَبیدِک یرانى من حَیثُ لا أراهُ وأنتَ تَراهُ مِنْ حَیْثُ لا یَراکَ وَأنتَ أقوی عَلی أمْرِهِ کلِّهِ وهُوَ لا یَقوی عَلی شى‏ءٍ من أمْرِکَ، أللّهُمَّ فَأنَا أسْتَعینُ بِکَ عَلَیهِ یا ربِّ فَإنّى لا طاقَةَ لى بِه ولا حولَ ولا قُوّة لى علیهِ إلاّ بِکَ یا رَبِّ، أللّهُمّ إنْ أرادنى فَأرِدْهُ وإن کادَنى فَکِدْهُ وَاکْفِنى شرَّهُ وَاجْعَلْ کیْدَهُ فى نَحْرهِ وَاکْفِنى بِرحْمتِکَ یا أرْحَمُ الرّاحمین وصَلّی اللهُ علی مُحمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهرین[1].
تزلزل شیطان

شیطان از طرفی برای توده مردم همانند کلب مُعلَّم پارس می‏کند و می‏کوشد آنان را از پیمودن مسیر هدایت بازدارد. از طرف دیگر انبیا(علیهم‏السلام) و اولیای الهی انسان‏ها را دعوت و راهنمایی می‏کنند و به آنها می‏گویند: به پارس شیطان اعتنا نکنید و با آن بجنگید و راه فطری هدایت، کمال و سعادت را طی کنید. اگر کسی بی‏اعتنا به پارس شیطانْ به راهی که راهنمایان الهی ارائه داده‏اند ادامه داد و آن راه را طی کرد شیطان عقب‏نشینی کرده و دیگر پارس نمی‏کند، چون خنّاس است. کار او این است که یک پایش جلو و یک پایش پشت‏سر، آماده خَنْس و فرار است.

علی(علیه‏السلام) وقتی شیطان را معرفی می‏کند، می‏فرماید: او مثل دزد ترسو است که دو پای او کنار هم نیست بلکه یک پای او جلو، و پای دیگر او پشت سر آماده فرار است؛ «فإنّ الشیطان کامن فى کِسْره وقد قدّم للوثْبةِ یداً وأخّر للنُکُوص رِجْلاً»[1] یعنی اگر مواظب او باشید و به او نظر افکنید و با گفتن أعوذ بالله به او پرخاش کنید، فرار می‏کند و به گوشه‏ای می‏خزد. چون همیشه آماده فرار است.

آن وقتی که شیطان خود را نشان می‏دهد، مصداق (الّذی یوسوس فی صدور النّاس)[2]است و آن هنگام که انسان از دست او به خدا پناه برد، او را رجم کند و به پارس او اعتنا نکند او هم در گوشه‏ای می‏خزد. وقتی خزید، اسیر کردنش آسان است هنگامی که اسیر شد، انسان از وسوسه او می‏آرمد. کار انبیا اسیر کردن شیطان است. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «إنّ الله أعاننى علی شیطان حتّی أسلم علی یدى»[3] من شیطان خویش را منقاد کرده‏ام یعنی او را به اسارت گرفته‏ام.
تفاوت جنگ درون با جنگ بیرون

شیطان در نبرد با انسان تلاش می‏کند تا او را به اسارت درآورد. فرق جنگ درونی با جنگ بیرونی این است که در جنگ بیرونی هر کسی سعی می‏کند رقیب خود را بکشد یا اسیر بگیرد. امّا در جنگ درونی، شیطان اصلا نمی‏خواهد انسان را از بین ببرد. چون می‏داند که اگر شخص را از بین ببرد نفعی عاید او نمی‏شود. او می‏خواهد انسان را ابزار کار خود قرار دهد. از این‏رو همه تلاش وی این است که انسان را زنده دستگیر کند و اسیر بگیرد. معنای «کم من عقل أسیر تحت هویً أمیر»[4] نیز همین است.

خلاصه: هر چه که در عالم هستی وجود دارد عارفْ آن را زیبا می‏بیند؛ جهنّم باشد یا زندان، جنگ باشد یا صلح، شیطان باشد یا غیر آن. یعنی آثار مثبت هیچ چیزی را از نظر دور نمی‏دارد، گرچه از آثار منفی و خطراتش می‏پرهیزد و میان رضای به قضای الهی و رضای به مَقْضی فرق می‏گذارد.

زنانی که زیاد قهر می‌کنند،

زنانی که زیاد قهر می‌کنند،
عموما انتقادناپذیر و زودرنج هستند و اعتماد به نفس کمی دارند و از عزت نفس بالایی برخوردار نیستند
آنها هنگام رویارویی با مشکلات یا اختلاف عقیده با دیگران،احساس ترس و حقارت می‌کنند و به ناچار برای دفاع از خود و اجتناب از استرس و اضطراب، راهی جز قهر نمی‌یابند
درحقیقت زن با قهر و محل نگذاشتن به دیگری به نوعی از مساله فرار می‌کند که این خود نشانه ی ترس و ضعف شخصیتی اوست

سنگ حسرت

گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند.
بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرتند.
هرکس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد.
برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟ برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم.
وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی.
آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند.
زندگی هم بدین شکل است
در قیامت"یوم الحسرت"هم اگر اعمال صالحی نداشته باشیم حسرت می خوریم و اگر داشته باشیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم.

مردان را تنبل نکنید

مردان را تنبل نکنید

زن نبايد همه کارها را انجام دهد:
زمانی‌که مسئوليت پذيری يکی از زوجين بيشتر از ديگری باشد، طرف مقابل به وظايف خود عمل نمی‌کند
مثلا وقتی مردی می‌بيند همسرش تمام کارها را انجام می‌دهد، کم کم از زير بار مسئوليت شانه خالی و سعی می‌کند تا جايی‌که امکانش هست تمام کارها را به همسر خود واگذار کند. بنابراين زن ها نبايد همه کارها را به‌عهده بگيرند.

وظايف يکديگر را انجام ندهيد:

گاهی اوقات زن يا مرد هميشه، تمام وظايف يکديگر را انجام می‌دهند چون فکر می‌کنند طرف مقابل شان به درستی نمی‌تواند آن کار را انجام دهد؛ معمولا اين نوع زندگی‌ها به جابه‌جايی نقش‌های زن و شوهر منجر می‌شود
برای مثال، ممکن است مردی به زنش بگويد: «تو که کار می‌کنی، درآمد هم داری، بايد پرداخت اجاره خانه را تقبل کنی» يکی از نکاتی که در ارتباط با مسئوليت طرفين بايد رعايت شود، اين است که مواظب باشيم کمک ما در ذهن همسرمان، جابه‌جايی نقش تلقی نشود. اين مسئله خيلی مهم است و بايد از ابتدا به صورت شفاف آن را مطرح کنیم

دلیل تأکید بر دعا کردن!

دلیل تأکید بر دعا کردن!

امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

?بلا و گرفتارى بر مؤمنى وارد نمى شود مگر آنکه خداوند عزوجل بر او الهام مى فرستد که به درگاه باری تعالى دعا نماید و آن بلا سریع بر طرف خواهد شد.

? ولی چنانچه از دعا خوددارى نماید، آن بلا و گرفتارى طولانى می گردد.

? پس هر‌گاه فتنه و بلائى بر شما وارد شود، به درگاه خداوند مهربان دعا و زارى نمائید…

الکافی، ج ۲، ص ۴۷۱.
وسائل الشّیعه، ج ۷، ص ۴۴

صحبت كردن با خدا

با این سه ذکر با خدا صحبت کنید

شیخ اسماعیل دولابی:

✅همین که گردی بر دلتان پیدا میشود، یک «سبحان الله» بگویید، آن گرد ڪنار میرود.

✅هر جا هم فیضی و نعمتی به شما رسید، «الحمـدلله» بگویید، چون شکرش را به جا آوردی گرد نمیگیرد.

✅هر وقت خطایی انجام دادید، ‌«استغفرالله» چارہ است.

با این سه ذکر با خدا صحبت کنید. صحبت ڪردن با خدا غم و حزن را از بین می برد.

تفسیر دو دقیقه ای از «رب» در سوره «حمد»

تفسیر دو دقیقه ای از «رب» در سوره «حمد»

«رب» یعنی «تو صاحب داری!»؛ «صاحبت ، هوای تو را دارد»، «برو آرام باش!»
ما معمولاً هیچ حسی نسبت به اسم «رب» نداریم. سر نماز، خنثی و بی‌خاصیت ، سرد و یخ، او را با این نام با شکوه و گرم صدا می زنیم، ببخشید انگاری داریم بت را صدا می زنیم. بت پرست ها هم با بت شان اینقدر سرد برخورد نمی کنند؛ اینقدر علاقه دارند برایش قربانی می کردند ؟(1) قربان صدقه اش می روند، ما با خدای خودمان چگونه برخورد می کنیم؟ هیچ ارتباطی با نام و یادش برقرار نمی کنیم. شبیه کسانی که قدرت شنوایی ندارد و از صداها لذتی نمی برند. ما هم از نام ها، لذت نمی بریم.(2) اول از این حس نداشتن، توبه کنیم.
می‌دانی خیلی زشت است که آدم هیچ حسی نسبت به خدا نداشته باشد. بعد که از این حس نداشتن نارحت شدی، راه نجات باز می شود.(3)
رب گفتی و رفتی! تار دلت نلرزید؛ به خود نلرزیدی؟ بی‌مزه و بی‌حال عبور کردی؟! مگر تو زنده نیستی! زندگان لذت می‌برند تو چرا لذت نمی بری؟(4) مگر نفرمود اسماء الهی مزه دارند.[یا لذیذ الاسم] مگر نفرمود:«ذکرش به تو آرامش می‌دهد»(5)پس چرا کنار اسم «رب» موسیقی آرام بخشی در دلت نواخته نشد؟ «استغفروا الله»
در قرآن بعد از اسم «الله» بیشترین اسمی که برده شده، «رب» است. یعنی 966 بار؛ در نماز، روزانه 44 مرتبه ذکر «رب» تکرار می‌شود. می‌دانی چرا هرروز باید 44 مرتبه او را با این اسم یاد کنی؟ برای اینکه یادت باشد هر جا در زندگی گیر کردی؟ دلت تکان نخورد. سرت را بالا بگیر بگو تو که هستی خیالم راحت است.(6)تو که هوای مرا داری. تو که فرمان زندگی‌ام دستت است. چه غم و غصه‌ای‌ دارم؟ آقا این خوش‌باوری نیست؟! فرمود:«اگر به سنگی خوش‌باوری داشته باشی، خدا در آن سنگ اثری خواهد گذاشت. مگر ندیدی خدا، در حجر الاسود اثری گذاشته است»(7) این قدرت باور انسان است. خدایی که در سنگی در اثر خوش‌گمانی اثری می‌گذارد، حالا اگر این‌قدر خوش‌باوری را نسبت به خودش خرج کنی، دیگر چه قیامتی خواهد شد خدا داند و بس. «برو آرام باش!» «تو رب داری!»
اگر بفهمیم «رب» یعنی چه؟ جان به جان‌آفرین تسلیم خواهیم کرد. «رب» یعنی «صاحبت»(8) تو بی‌کس‌وکار نیستی. تو صاحب داری، صاحب داشتن، حس خوبی به انسان می‌دهد. خصوصاً زمانی که صاحبت خیلی قوی باشد. صاحبت خیلی مهربان باشد. صاحبت خیلی خواستنی باشد. خاطرخواه صاحبت باشی! صاحبت نمرده است. حی است. هر جا کم آوردی او هست. کافی است صدایش بزنی!
در معنای «رب» شدت وابستگی، موج می‌زند. خدا از یک رابطه دور با ما شروع نکرده ارتباط برقرار کند. نزدیک‌ترین رابطۀ که امکان دارد در این عالم باشد. ازآنجا شروع کرده است. این وابستگی، انسان را می‌کشد.
تازه او صاحبی نیست که تو را رها کرده باشد. تو صاحبی داری که تو وزندگی‌ات را مدیریت می‌کند. او تو را رها نکرده است. در بدترین شرایط هم قرار گرفتی، در اوج بدی‌ها غرق شدی بگو خدا مرا دور نمی‌اندازد. ببین اصلاً خدا نمی‌تواند تو را رها کند. چون نسبت تو با او، «نسبت هست و نیست»(9) است. «او نباشد، تو نیستی. به فنا می‌روی» «نابود می‌شوی»، «هستی تو، بسته به اوست.» «نفس تو، بند به اوست.» تا سحر می‌شود،کنار کلمه رب گریه کرد و دورش گشت .

1️⃣ المائدة : 3 حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ … وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ
2️⃣ الفرقان : 44 أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ
3️⃣ کافی، ج3، ص186)… ذَمُّكَ لِنَفْسِكَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَتِكَ أَرْبَعِينَ سَنَةً».
4️⃣ فاطر : 22 وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ
5️⃣ الرعد : 28 أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
6️⃣ التوبة : 40 إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلَيْهِ
7️⃣ عوالی، ج1، ص25) أَحْسِنْ ظَنَّكَ وَ لَوْ بِحَجَرٍ يَطْرَحُ اللَّهُ فِيهِ سِرَّهُ
8️⃣المیزان، ج1، ص21) علامه طباطبایی: فالرب هو المالك الذي يدبر أمر مملوكه، ففيه معنى الملك‏.
9️⃣ همان) و الذي يمكن انتسابه إليه تعالى بحسب الحقيقة هو حقيقة الملك دون الملك الاعتباري الذي يبطل ببطلان الاعتبار

دشمن بيروني از منظر قرآن

دشمن بیرونی دشمنی است که دشمنی خود را اظهار می‌کند. این دشمن، بسیار ضعیف است زیرا شناسایی او آسان است. البته هیچ‌گاه نباید دشمن را کوچک شمرد و از او غفلت نمود؛ بلکه همواره باید آماده بود؛ زیرا دشمن همیشه در کمین است و هیچ گاه نمی‌خوابد.

 

 

دشمنان بیرونی از منظر قرآن:

 

۱) کافران:

 

«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ اَوْلِیَاء تُلْقُونَ اِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَاِیَّاکُمْ اَن تُوْمِنُوا بِاللَّهِ. . . » (ممتحنه/۱)ای ایمان آورندگان! دشمن من و دشمن خود را دوست خود نگیرید، شما به آن‌ها اظهار دوستی می‌کنید در حالی‌که آ‌ن‌ها به حقیقتی که برایتان آمده کافر شده‌اند و پیامبر و شما را به دلیل ایمان به خدا از شهر بیرون می‌کنند… .

 

۲) منافقان:

 

«وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ». (منافقون/۴)

 

چون منافقان را ببینی، هیکل‌هایشان تو را به تعجّب وامی‌دارد و چون سخن گویند به گفتارشان گوش فرامی‌دهی، گویی آنان چوب‌های خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده‌اند؛ هر فریادی را به زیان خویش می‌پندارند، خودشان دشمن‌اند، از آنان بر حذر باش، خدا بکشدشان! تا کی از حقیقت انحراف یافته‌اند.

 

پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: من از منافق بر امتم هراس دارم، چرا که از زبانش علم می‌ریزد اما در دلش جهل و کفر است. سخنانی می‌گوید که برای شما دلپذیر است اما در پنهان کارهایی زشت انجام می‌دهد

 

3) مرجفان و مجرمان:

 

«لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا». (احزاب/ ۶۰)

 

اگر منافقان و افراد مجرمی که در دل‌هایشان مرض است و شایعه‌پراکنان مدینه دست از کارهای زشت خویش برندارند، تو را سخت بر آنان مسلّط می‌کنیم پس جز مدت کوتاهی نمی‌توانند در همسایگی تو در شهر بمانند.

 

4)دوستان دشمن:

 

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ . . .؛ ای مؤمنان از یهودیان و مسیحیان کسی را دوست صمیمی خود قرار ندهید که برخی از آنان اولیاء برخی دیگر هستند و هرکس سرپرستی یا دوستی آن‌ها را بپذیرد از آنان خواهد بود». (مائده/۵۱)

 

در این راستا وظیفه‌ی مسلمانان آن است که اولاً از دشمنان دین خدا برحذر باشند و با آنان دوستی نکنند و ثانیاً به دوستان دشمن دین خدا اعتماد نکنند. چون آن‌ها افرادی هستند که با ارتباط خود با دشمنان خدا زمینه‌ی انحراف افکار و جاسوسی از مسلمانان را ایجاد می‌کنند.

5) مسلمانان متجاوز:

«وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا…» (حجرات ۹)

اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر جنگیدند میان آن دو را صلح دهید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تعدی کرد با او بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد. اگر بازگشت میان آن دو به عدالت سازش دهید… .

۶) محاربان (اغتشاشگران - آشوبگران):

«إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (مائده/ ۳۳)

همانا جزای کسانی که با خدا و رسولش می‌جنگد و در زمین به فساد می‌کوشند جز این نیست که یا کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت بریده شود و از آن دیار تبعید گردند. این رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت.

مفهوم جبن در رفتار و منش حضرت زینب...

آن چيزى كه براى زن گفته اند نسبت به آن بايد جبان باشد يعنى عملش جبانانه و محتاطانه باشد، در مورد ترس از جان يا ترس از مال و ثروت نيست،در مورد ترس از عفاف است. آدم شجاع نمى ترسد، مى گويد مى روم، حداكثر كشته مى شوم، كشته هم شدم با افتخار است. زن در مورد كشته شدن همين جور بايد باشد، ولى در موردى كه عفتش در مقام خطر هست يعنى خطر اين است كه عفتش لكه دار بشود، جاى شجاعت نيست , چون شجاعت يعنى فداكارى [،و اگر در اينجا شجاعت به خرج بدهد، يعنى] مى روم بگذار عفتم از بين برود. نه، عفت يك امر شخصى نيست كه به تو بگويند از آن بگذر تا از يك (( خودى )) گذشته باشى. عفت يك امرى است كه تو امانتدار آن هستى. گذشته از عفت،مثل اين است كه فردى كه امين يك شى ء گرانبهايى هست و وظيفه اش اين است كه آن شى گرانبها را به مقصد برساند، در بين راه شجاعتش گل بكند، بجاى اينكه همه كوشش او صرف اين باشد كه شى ء گرانبها را به مقصد برساند، آن را در معرض خطر قرار بدهد .
زن به عنوان يك صاحب عفت , حامل يك امانت بزرگ انسانى است , نه داراى يك امر شخصى كه اگر از آن بگذرد از شخص خودش گذشته , اگر بگذرد به يك امانت انسانى خيانت كرده است .
اين حديث هم كه فقط زن را توصيه مى كند كه رفتارش جبانانه باشد، نمى گويد زن در مقابل زن، زن در مقابل شوهر، زن در مقابل محرم خودش، و زن در مقابل غير مسئله عفت، بلكه مى گويد زن در مقابل مرد بيگانه و در مسئله خاص مربوط به عفت . براى يك زن اين شجاعت نيست كه بگويد : من تنها مى روم ميان خيلى از مردها، هيچ طور هم نمى شود، من شجاع هستم و نمى ترسم. شجاع آن است كه در جاى فداكارى نترسد، يعنى اگر امانت را از او گرفتند بگويد فداكارى كردم، ولى اگر عفت را از تو گرفتند فداكارى نكرده اى،به امانت خيانت كرده اى .

بنابراين مسئله جبن در اينجا كه اميرالمؤمنين توصيه مى كند كه زن بايد محتاط باشد، يعنى رفتارش بايد جبانانه باشد،آن هم نه در مطلق مسائل،نه در مورد خطر جان، نه در مورد خطر مال، نه در مورد خطر حيثيت اجتماعى، بلكه در موردى كه عفت در معرض خطر قرار مى گيرد. اين، توصيه به احتياط كارى زن است .

 

حضرت زينب  سلام الله علیها يك نمونه بسيار عالى اسلامى است و در تاريخ اسلام داستان او به عنوان يك نمونه كامل هميشه نقل شده است لذا اگر براى زن (( جبن )) به معناى يك خوى و خلق اخلاقى خوب بود، حضرت زينب مى بايست از همه زنهاى ديگر ترسوتر و بى شخصيت تر باشد و به اصطلاح معروف سرش از لاك خودش بيرون نيايد . مگر دم دروازه كوفه كسى زينب را مجبور كرده بود كه بيايد سخنرانى بكند ؟ مگر سخنرانى قابل اجبار است ؟ ! يا در مجلس ابن زياد مگر كسى زينب را مجبور كرده بود كه آنچنان در مقابل ابن زياد بايستد - و حتى به او ناسزا بگويد - كه واقعا خطر كشته شدن خودش و كسانش وجود داشت ؟ ! و بالاتر از اين , در مجلس يزيد است با آن طنطنه و دبدبه كه خيلى با مجلس ابن زياد فرق مى كرد , چون اولا ابن زياد حاكم بود و يزيد خليفه , و ثانيا ابن زياد در كوفه بود و يزيد در شام , و شام به اعتبار اينكه مجاور با بيزانس ( قسطنطنيه آن وقت ) بود , معاويه به بهانه اينكه ما بايد شوكت ظاهرى اسلام را حفظ كنيم، دستگاه شام را دستگاه قيصرى و كسرائى و سلطنتى كرده بود كه تواريخ هم نوشته اند يك كاخهاى تو درتو با درهاى تو درتو و فراشها بوده است كه از اين در بايد داخل آن در شد , از آن در داخل آن در … يك بارگاه بسيار عظيم،كرسيهاى زرين آنجا نهاده اند، سفرا و امرا آنجا نشسته اند، يك مجلس فوق العاده با ابهتى . ولى اين زن اصلا اينها را به چيزى نمى گيرد، به يزيد مى گويد : تو حقيرتر و كوچكتر از اين هستى كه من تو را مخاطب خودم قرار بدهم، تو ارزش اينكه من تو را مخاطب خودم قرار بدهم را نيز ندارى.
آيا يك زن ترسو مى تواند اين كار را بكند ؟ نه . در آنجا حداكثر اين بود كه جان زينب در خطر بود. در خطر باشد. از دادن جان كه نمى ترسيد. عزت و شرفش در خطر نبود، برعكس بر عزت و شرفش با اين شجاعت افزوده مى شد .

پس اين تفاوت مربوط به يك وضع خاصى است كه زن دارد و تازه اين تفاوت در رفتار است نه در اخلاق و شخصيت. از نظر شخصيت اخلاقى هيچ فرقى بين زن و مرد نيست، و مى دانيم كه مرد هم اگر در يك شرايطى امانتدار اجتماع باشد، آنجا كه مى خواهد امانت را حفظ كند،ديگر جاى بخشندگى و شجاعت نيست، جاى عمل متواضعانه نيست،آنجا كه امانتدار است جاى عمل متكبرانه و محتاطانه و ممسكانه است.

منبع: خلاصه ای از صفحات 124-114 کتاب تعلیم تربیت در اسلام، استاد مرتضی مطهری،انتشارات صدرا، چاپ76

امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علی علیه السلام

«امر به معروف» و «نهی از منکر» دو فریضه بزرگ و دو فرع از فروع ده‌گانه دین مبین اسلام محسوب می‌شوند. گذشته از عنایت خاص قرآن کریم به این موضوع و نیز سیره‌ی نظری و عملی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و دیگر اولیای دین، در نگاه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام امر به معروف و نهی از منکر جایگاه ممتاز و ویژه‌ای دارد. آن حضرت امر به معروف و نهی از منکر را عنایت دین، قوام شریعت و با فضیلت‌ترین اعمال بندگان خدا توصیف می‌نماید که حتی از جهاد در راه خداوند نیز بالاتر است. از دیدگاه آن حضرت این دو فریضه برکات فراوانی در جامعه اسلامی به دنبال دارد و در مقابل ترک آنها مستوجب نزول بلا و خطرات زیادی است. مراتب سه‌گانه امر و نهی(قلبی، لسانی، یدی) خصوصیات آمر و ناهی، رابطه امر به معروف و نهی از منکر با جهاد و اقامه حدود و نیز لزوم نصیحت کردن و نصحیت پذیرفتن، همچنین فضیلت امر و نهی عوام نسبت به خواص، و رعایا نسبت به حکام، از دیگر فرازهای بیانات علوی در تبیین جایگاه و ارزش امر به معروف و نهی از منکر است.

پیشگفتار
امام علی علیه‌السلام: «و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل‌الله عندالامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثه فی بحر لجی»: تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر به اندازه‌ی آب دهانی در مقابل دریایی پهناور بیش نیست!» دو فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر که هر دو جزء فروع ده‌گانه دین مبین اسلام می‌باشند، آنچنان جایگاه والایی در شرع مقدس اسلام دارند که در حدود 30 آیه از آیات قرآن کریم با الفاظ و عبارات مختلف در خصوص آن‌ها نازل گردیده است. علاوه بر آن، در سخنان معصومین علیهم‌السلام، در خصوص آن‌ها نکات فراوانی بیان گردیده که در منابع و متون معتبر حدیث ما ثبت و ضبط شده است. فقها و محدثین نیز در کتاب‌های خود هر یک بابی را تحت این عنوان باز کرده و درباره‌ی آن مطالب ارزنده‌ای را نگاشته‌اند. در اهمیت و منزلت این دو فریضه همین بس که جزء فروع دین شمرده شده‌اند.

با این حال، با کمال تأسف باید اذعان نمود که آن‌طور که شایسته است در قرون و اعصار مختلف تاریخ اسلام، این دو فریضه، اولاً زوایا و ظرایف و نیز مسائل مختلف آن‌ها به عنوان دو واجب شرعی به خوبی بیان نگردیده است و ثانیاً به خوبی اجرا نشده؛ تا جایی که امروزه و بالاخص پس از پیروزی انقلاب پربرکت جمهوری اسلامی ایران، از آن‌ها به عنوان دو فریضه‌ی «فراموش شده» یاد می‌شود و برای به جریان افتادنشان «ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر» تأسیس گردیده است. امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه و منظر امام علی علیه‌السلام، جلوه‌ای دیگر و جایگاهی ویژه دارد. در میان کلمات، نامه‌ها و سخنان به جای مانده از آن حضرت، اشارات و توجهات خاصی به این موضوع وجود دارد. بر همین اساس، و با عنایت به این نکته که سال جاری به نام سال سیره‌ی علوی نامیده شده است، بر آن شدیم تا مجموعه‌ای از نظریات و دیدگاه‌های آن حضرت را در خصوص این دو فریضه بزرگ گرد آورده و پس از دسته‌بندی به شرح و بیان آنها در حد وسع و توان خود بپردازیم. این نوشتار پس از مقدمه تحت عنوان‌های ذیل دسته‌بندی و تدوین شده است:

1) اهمیت امر به معروف و نهی از منکر؛

2) وجوب امر به معروف و نهی از منکر؛

3) شرایط و خصوصیات آمر و ناهی؛

4) مراتب امر به معروف و نهی از منکر؛

5) ترک امر به معروف و نهی از منکر؛

6) امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود؛

7) امر به معروف و نهی از منکر و جهاد؛

8) امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت؛

9) امر به معروف و نهی از منکر عامه نسبت به خاصه و حکام؛


بعضی از عنوان‌های کلی فوق دارای موضوعات جزیی نیز می‌باشند که حسب مورد به آنها پرداخته خواهد شد. در پایان مباحث نیز ان‌‌شاء‌الله خلاصه و نتیجه بحث به اختصار مرور خواهد گرید. امید آن‌که این قدم کوتاه مورد قبول درگاه خداوند متعال و عنایت ویژه مولای متقیان در سالی که به نام زیبای آن انسان بزرگ مزین گردیده است، واقع شود و ره توشه‌ای برای نگارنده‌ی این نوشتار باشد.

 

br /> گفتار اول ـ اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
الف ـ فضیلت امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر از منظر علی علیه‌السلام، با فضیلت‌ترین اعمال بندگان خداوند، غایت دین، قوام شریعت، خلق الهی و بالاتر از جهاد در راه خدا معرفی شده است. سخنان بسیار نغز و گهر‌باری از آن حضرت در این خصوص به ثبت رسیده است که در ادامه و نیز در بخش‌های دیگر این مقاله به تناسب بیان خواهد شد. در اینجا چند روایت که به تنهایی بیانگر ارزش و برتری این دو فریضه نسبت به سایر واجبات است، ارائه می‌گردد.

1) «الامر بالمعروف افضل اعمال الخلق:[1] امر به معروف با فضیلت‌ترین اعمال خلق خداست». این گفتار که اطلاق نیز دارد، امر به معروف را نسبت به همه اعمال و کردار بندگان خدا، برتر و با فضیلت‌تر معرفی نموده است و به تنهایی ارزش والای این فریضه را اثبات می‌نماید. در جای دیگر، حضرت امر به معروف و نهی از منکر را غایت و هدف نهایی دین دانسته است:

2) «غایه‌الدین الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامه الحدود:[2] غایت دین، امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود است». در اینجا سه عنصر «امر به معروف»، «نهی از منکر» و «اقامه‌ی حدود» که همگی در یک راستا و هدف می‌باشند، غایت و منتهای هر دینی از جمله دین مبین اسلام دانسته شده است. این حدیث نیز به خوبی نشانگر اهمیت و ارزش امر به معروف و نهی از منکر است. قریب به همین معنا را امیر‌مؤمنان با تعبیری دیگر چنین بیان داشته‌اند:

3) «قوام الشریعه الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامه الحدود:[3] برپایی شریعت به وسیله امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود ممکن است». سه عنصر ذکر شده، از طرفی «غایت دین» و از یک طرف «قوام شریعت» محسوب می‌شوند. در خصوص ارتباط این سه فریضه با همدیگر در گفتار مولای متقیان، موارد دیگری بیان شده است که در بخشی جداگانه(امر به معروف و نهی از منکر و اقامه‌ی حدود) درباره آن بیشتر توضیح داده خواهد شد. علی علیه‌السلام، در کلامی دیگر امر به معروف و نهی از منکر را دو «خلق» و صفت خداوند می‌داند.

4) «ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکذر لخفقان من خلق‌الله سبحانه:[4] همانا امر به معروف و نهی از منکر دو خلق از اخلاق خداوند سبحان می‌باشند». در این حدیث خداوند متعال نیز «امر به معروف» و «ناهی از منکر» دانسته می‌شود که خود نشانگر کمال فضیلت و ارزش برای این دو فریضه می‌باشد. همین فضیلت برای آمران به معروف و ناهیان از منکر کافی است تا مقتدای خود را در این راه مقدس، خداوند تبارک و تعالی بدانند و متوجه باشند که در چه مسیر مقدس و مهمی قدم برمی‌دارند.

5) «و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل‌الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثه فی بحر لجی:[5] تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر چیزی نیست مگر به اندازه رطوبتی که از بخار دهان خارج می‌شود در برابر دریایی مواج و پهناور» «ثفئه» مقدار آب کمی است که از دهان خارج می‌شود و از «تف» کمتر است. همچنین به معنی لعاب دهان و نیز رطوبت کمی که در بخار دهان وجود دارد آمده است.[6] «لج» آب زیاد و موج دریا است و «بحر لجی» به معنی دریایی پر موج و پهناور است.[7] بنابراین، از دید آن حضرت ارزش و فضیلت امر به معروف و نهی از منکر نه تنها از هر عمل و فریضه دینی دیگر بالاتر و برتر می‌باشد، بلکه بر اساس سخنان ایشان چنانچه همه اعمال دیگر را در یک کفه ترازو قرار دهند و امر به معروف و نهی از منکر را در کفه‌ی مربوط به امر به معروف و نهی از منکر سنگین‌تر خواهد بود. بالاتر از آن اینکه، در این مقایسه و موازنه، ارزش و مقدار همه اعمال نیک در مقابل یکی از آنها که امر به معروف و نهی از منکر است، بطور خارق‌العاده‌ای سبک‌تر و پایین‌تر است؛ چراکه نسبت میان آن‌ها، مانند نسبت قطره‌ی آب است در مقابل دریا.

ب ـ آثار، برکات و پاداش امر به معروف و نهی از منکر:
علاوه بر فضایل ذکر شده در مبحث قبل، مولای متقیان برای امر به معروف و نهی از منکر آثار و پیامدهای مبارکی را ذکر می‌نماید که اینها هم همانند احادیث قبلی ضمن این‌که بیانگر اهمیت فراوان این دو فریضه مقدس می‌باشند، از زاویه‌ای دیگر به این دو فریضه می‌پردازند.

1) و أمر بالمعروف تکن من أهله:[8] امر به معروف کن تا از اهل معروف باشی». برابر این روایت، که حضرت آن را خطاب به فرزند گرامی‌اش امام حسن مجتبی علیه‌السلام نوشته‌اند، از جمله آثار مثبت امر به معروف آن است که شخص «آمر»، در زمره‌ی افراد نیکوکار جامعه قرار می‌گیرد؛ به عبارت دیگر، اولین فایده‌ی امر به معروف، به خود امر‌کننده می‌رسد؛ چراکه طبعاً انسان خردمندی که به اصلاح دیگران همت می‌گمارد و آنان را به کارهای نیک فرا می‌خواند، در وهله‌ی اول خودش از آن متأثر می‌شود و آن را به کار می‌بندد. در نتیجه امر به معروف، خودش را هم تعلیم و آموزش می‌دهد و از خطاها و اشتباهات احتمالی خودش نیز جلوگیری می‌نماید. البته اگر چنین نباشد و از پند و اندرزهایی که به دیگران می‌دهد، خودش استفاده ننماید و به آنها بی‌توجه باشد، سخت مورد سرزنش امیرالمؤمنین است. شرح این نکته را در مباحث آینده بالاخص در مبحث عامل بودن و ناهی باز خواهیم گفت.

2) «من أمر بالمعروف شد ظهور امیرالمؤمنین.[9] کسی که امر به معروف نماید، به مؤمنان پشت‌گرمی دهد». یکی از آثار مترتب بر امر به معروف، محکم نمودن دل مؤمنان و ایجاد پشتوانه برای آنان است تا کسی جرأت تعرض به حدود خداوند و زیر پا گذاشتن فرمان‌های الهی را به خود ندهد و نتواند در بین مؤمنان فساد و تباهی ایجاد نماید.

3) «من نهی عن‌المنکر ارغم انوف الفاسقین(او الکافرین و المنافقین):[10] کسی که نهی از منکر کند بینی فاسقان(یا کافران و یا منافقان) را به خاک مالیده است». در عبارت اصول کافی که اندکی با نهج‌البلاغه و غرر‌الحکم تفاوت دارد، آمده است:

4) «و من نهی عن المنکر ارغم أنف المنافق و أمن کیده:[11] کسی که نهی از منکر کند، بینی منافق را به خاک می‌مالد و از کید و نیرنگش در امان است». این دو عبارت نیز یکی دیگر از برکات فریضه امر به معروف و نهی از منکر بالاخص دومی را نشان می‌دهند و بر اساس آن، دشمنان(اعم از منافق، کافر و یا فاسق) ناکام مانده و انسان ناهی از منکر، از مکر و حیله‌ی منافقان در امان خواهد بود.

5) ممن کن فیه ثلاث سلمت له الدنیا و الاخره: یأمر بالمعروف و یأتمر به و نهی عن المنکر و ینتهی عنه و یحافظ علی حدود‌الله جل و علا:[12] هرکس که سه خصلت در او باشد، از شر دنیا و آخرت در امان است: امر به معروف کند و خودش نیز بدان عامل باشد، نهی از منکر کند و خودش نیز تارک آن باشد و حدود خداوند جل و علا را محافظت نماید». قسمتی از مفاهیم این حدیث شریف که به اقامه و حفظ حدود و نیز عامل بودن آمر و ناهی برمی‌گردد در هنگام بحث از عنوان‌های یاد شده مجدداً مورد بحث قرار خواهد گرفت. آنچه در اینجا مد‌نظر ماست، یک بخش از این روایت است که همانا امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد و براساس این حدیث، از جمله آثار و پاداشی که به آمر و ناهی می‌رسد، سلامت دنیا و آخرت است.

6) «إن الامر بالمعروف و النهی عن المنکر … یضاعفان الثواب و یعظمان الاجرو.[13] همانا امر به معروف و نهی از منکر ثواب را مضاعف و اجر و پاداش را فراوان می‌کنند.» این گفتار نیز مبین اجر و ثوابی است که به آمر و ناهی داده خواهد شد و پاسخ رد به کسانی است که می‌پندارند امر به معروف و نهی از منکر موجب خطر جانی و یا ضرر مالی می‌شود. متن کامل این روایت که در‌بر گیرنده‌ی نکات مهم دیگری نیز هست، به همراه روایت‌های مشابه دیگر در مبحث «علت ترک امر به معروف و نهی از منکر» و نیز مبحث «امر و نهی نمودن حکام و خواص» خواهد آمد. از جمله آثار و فواید دیگری که در کلام امیر مؤمنان برای امر به معروف و نهی از منکر آورده شده است این است که: امر به معروف و نهی از منکر موجب قوام شریعت می‌گردد. متن این روایت را در حدیث شماره سه آوردیم. با بررسی اقوال مطرح شده، این آثار و نتایج به سبب اجرای امر به معروف و نهی از منکر حاصل می‌گردد.

1) امر به معروف در زمره‌ی «اهل معروف» قرار می‌گیرد؛

2) امر به معروف به مؤمنان پشت‌گرمی می‌دهد؛

3) ناهی از منکربینی منافقان، کفار و فاسقان را به خاک می‌مالد؛

4) ناهی از منکر از کید و مکر منافقان در امان می‌ماند؛

5) امر به معروف و عامل به آن، ناهی از منکر و تارک آن، حافظ و نگهدارنده. حدود الهی، هر سه از سلامت دنیا و آخرت برخوردار می‌گردند؛

6) امر به معروف و نهی از منکر ثواب را مضاعف و اجر را فراوان می‌کند؛

7) امر به معروف و نهی از منکر موجب قوام شریعت می‌گردد. آثار دیگری نیز در لابه‌لای کلمات گهر‌بار مولای مؤمنان برایب این دو فریضه بیان گردیده است که در مباحث آتی به آنها نیز اشاراتی خواهد شد.

ج ـ امر به معروف و نهی از منکر معیار سنجش دیگر اعمال:
گاهی در بیانات حضرت علی علیه‌السلام، به عبارت‌هایی برمی‌خوریم که در آن‌ها حضرت در مقام بیان اهمیت و ارزش امری است و برای اثبات ارزش آن امر، از معیار امر به معروف و نهی از منکر استفاده نموده‌اند.

1) «اعرفوا… و اولی الامر بالامر بالمعروف و العدل و الاحسان:[14] اولی الامر را با امر به معروف و عدل و احسان بشناسید.» این روایت که در آن امیرالمؤمنین، علیه‌السلام، برای شناخت اموری، معیارهایی ارائه فرموده است(خدا را با خدا، رسول را با رسالت و اولی‌الامر را با …)، نشان می‌دهد که امر به معروف آنچنان اهمیت و قدر و منزلت دارد که برای شناخت اولی الامر باید به عنوان ملاک و معیار از آن استفاده نمود.

2) «العقل منزه عن المنکر امر بالمعروف:[15] عقل، بازدارنده از منکر و امر به معروف است». عقل، این ودیعه الهی نزد انسان‌ها که ملاک و ابزار اصلی راه‌یابی و وصول انسان‌ها به هدایت و شناخت است، با معیار امر به معروف و نهی از منکر سنجیده می‌شود و چنانچه کسی این دو خصوصیت را نداشته باشد، باید حکم کرد که فاقد عقل است و یا این‌که عقلش معیوب است. چه ارزش و مقامی بالاتر از این‌که به امر به معروف و نهی از منکر معیار سنجش عقل سالم از عقل ناسالم می‌باشد.
در جای دیگر امام، «دین» و «شمشیر» را که اولی برای هدایت و رأفت نسبت به آدمیان و دومی برای قهر و عذاب طاغیان نهاده شده‌اند، از آن جهت ارزشمند و معتبر می‌شمارد که اینان امر به معروف و ناهی از منکرند.

3) «السیف فاتق والدین راتق؛ فالدین یأمر بالمعروف و السیف ینهی عن المنکر. قال الله تعالی: لکم فی القصاص حیاه:[16] شمشیر باز‌کننده گره‌ها و دین، سامان‌دهنده امور است؛ پس دین، امر به معروف می‌کند و شمشیر، نهی از منکر می‌نماید. خداوند متعال فرموده است: قصاص حیات شماست.»[17] «رتق» و «فتق» در لغت ضد هم هستند. اولی به معنای بسته و ضمیمه هم بودن و دومی به معنای جدایی و باز بودن. راتق به معنی عاقد(گره زن) و فاتق به معنای حال(باز‌کننده گره) است.[18] شمشیر با قهرش معضلات و گره‌ها را که با وسایل دیگر امکان باز نمودن آنها نیست، باز می‌کند و دین با مهرش نابسامانی‌ها و گره‌های باز شده‌ای را که به هم نمی‌پیوندند، به هم می‌رساند و اوضاع را سامان می‌دهد. امر به معروف و نهی از منکر هم به این شیوه، رتق و فتق امور جامعه اسلامی را به عهده می‌گیرند و در صورت تعطیلی این دو فریضه است که مشکلات حل نمی‌شود و نابسامانی‌ها سامان نمی‌گیرد.

د ـ مسابقه در زمینه‌ی امر به معروف و نهی از منکر:
در باب اهمیت دو فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر دو روایت دیگر را از آن حضرت به عنوان خاتمه‌ی این بحث می‌آوریم. البته همان‌طور که ذکر شد، در مباحث آتی نیز که آن‌ها را به موضوعات مختلفی اختصاص داده‌ایم، اهمیت و ارزش امر به معروف و نهی از منکر به خوبی مستفاد می‌گردد.

1) «اذا رأیتم الخیر فسارعتم الیه و اذا رأیتم الشر فتباعدتم عنه و کنتم بالطاعات عاملیان و فی‌المکارم متنافسین، کنتم محسنین فائزین:[19] هرگاه خیر را دیدید و به طرف آن شتاب نمودید، و هرگاه که شر را دیدید و از آن دوری جستید و در آن حامل عامل به طاعات بودید و در راه مکارم مسابقه دادید، در این هنگام است که شما نیکوکار و رستگارید». عمل به خیر و دوری از شر از مراتب امر به معروف و نهی از منکر محسوب می‌گردند که در ادامه با تفصیل بیشتر درباره‌ی آن بحث خواهد شد. مسابقه در این راه از هم‌گوی سبقت را ربودن، موجب رستگاری می‌شود. انسان را در شمار نیکوکاران قرار می‌دهد.

2) «ان کنتم لا محاله متسابقین، فتسابقوا الی اقامه حدود الله و الامر بالمعروف:[20] اگر ناچار به مسابقه هستید، در زمینه‌ی اقامه‌ی حدود الهی و امر به معروف با هم مسابقه بدهید». امیرالمؤمنین در این دو گفتار از مؤمنان و مسلمانان می‌خواهد در خصوص اجرای حدود الهی و پرهیز از منکرات و نیز امر به معروف و شتاب به سوی انجام کارهای نیک، از همدیگر سبقت گرفته و با هم مسابقه بدهند. طبع انسان‌ها به گونه‌ای است که همواره در زمینه‌های مختلف با همدیگر در حال مسابقه هستند. لذا بهتر است موضوع مسابقه را از امور کم‌اهمیت و بی‌اهمیت تغییر داده و در موضوعات و زمینه‌های حائز اهمیت از جمله امر به معروف و نهی از منکر که مهم‌ترین عبادات محسوب می‌گردند، به رقابت بپردازند.

گفتار دوم ـ وجوب امر به معروف و نهی از منکر
هر چند روایت‌ها و احادیثی که تاکنون بیان گردید، هر یک به نوعی بیانگر وجوب امر معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علی علیه‌اسلام، می‌باشد، اما در اینجا چند روایت دیگر را که با صراحت بیشتر نمایانگر این مسأله می‌باشند، می‌آوریم. البته در مباحث آتی هم موضوع وجوب این دو فریضه نهفته است.

1) «فرض‌الله … و الامر بالمعروف مصلحه للعوام و النهی عن المنکر ردعاً للسفهاء:[21] خداوند امر به معروف را به خاطر مصلحت عوام و نهی از منکر را به خاطر کوبیدن سفیهان واجب نموده است». از این روایت علاوه بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر، حکمت تشریع آن دو نیز فهمیده می‌شود که عبارت از مصلحت عوام و راندن سفیهان جامعه است.

2) «کن بالمعروف آمراً و عن المنکر ناهیاً:[22] آمر به معروف و ناهی از منکر باش». امام علی علیه‌السلام، در کوتاه‌ترین عبارت، وجوب این دو فریضه را بیان داشته است.

3) «اموا بالمعروف و أنهوا عن المنکر:[23] امر به معروف و نهی از منکر کنید» در این دو روایت با صیغه‌ی امر، واجب بودن این دو فریضه‌ی مقدس به مسلمانان یادآوری شده است. در جای دیگری حضرت سکوت و چشم‌پوشی در برابر گناهان دیگران را حلال نمی‌دانند.

4) لا یحل لعین مؤمنه‌تری الله یعصی فتطرف حتی تغیره:[24] حلال نیست برای چشم مؤمنی که ببیند نافرمانی خداوند می‌شود، چشم‌پوشی نماید، مگر اینکه نسبت به تغییر آن اقدام نماید.»

گفتار سوم ـ شرط و خصوصیات آمر و ناهی
علی علیه‌السلام، تعابیر زیادی در خصوص آمر و ناهی و این‌که چه خصوصیاتی باید داشته باشد و به چه نکاتی توجه نماید، دارند. مهم‌ترین خصوصیت امر به معروف و ناهی از منکر از نظر امیر‌المؤمنین این است که باید خودش به آنچه که می‌گوید، عامل باشد. دیگر این‌که اهل مدارا، سازش و تابع مطالع نباشد. همچنین آمر و ناهی باید در این راه از سرزنش ملامت‌گران نهراسند.

الف ـ عامل بودن آمر و ناهی
عامل بودن شخص آمر و ناهی که اغلب در لسان دین و بالاخص در کلمات امام علی علیه‌السلام، از آن به «ائتمار» و «تناهی» تعبیر می‌شود، نکته بسیار مهمی است که باید آمر و ناهی آن را مراعات نماید. این موضوع که در قرآن کریم و احادیث معصومین علیهم‌السلام، نیز بر آن صحه گذاشته شده است، به اندازه‌ای اهمیت دارد که عده‌ای از علما آن را شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر دانسته‌اند.[25] البته در مقابل، جمهور فقها و علما قائل به این شرط برای وجوب نیستند و همان چهار شرط مشهور(علم، عدم اصرار عاصی بر معصیت، احتمال تأثیر، عدم احتمال مفسده و ضرر مالی و جانی و عرضی) را شروط وجوب می‌دانند.[26] مع‌الوصف عدم پایبندی آمر و ناهی به آنچه خود می‌گوید و از دیگران انتظار دارد، به عنوان یک صفت بسیار نکوهیده قلمداد شده است:

1) «آئتموا بالمعروف و أمروا به و تناهوا عن‌المنکر و انهواعنه:[27] به معروف عمل کنید و به آن امر و فرمان دهید. از منکر دست بکشید و دیگران را نیز از آن باز دارید.» در اینجا حضرت ابتدا به «ائتمار» و عمل نمودن به معروف و کار نیک دستور می‌دهند سپس خواستار «امر به معروف» می‌گردند. همچنین اول «تناهی و ترک منکر را لازم می‌دانند، آنگاه می‌خواهند که «نهی از منکر» صورت گیرد.

2) «إنی لارفع نفسی أن انهی الناس عمالست انتهی عنه او آمرهم بما لا اسبقهم الیه بعملی اوارضی منهم لا یرضی ربی:[28] من نفس خود را بالاتر از این می‌دانم که مردم را از چیزی نهی کنم که خودم دست از آن بر‌نداشته باشم، یا آنان را به چیزی دستور دهم که خودم قبل از آنان بدان عمل نکرده باشم، یا به کاری از آنان راضی باشم که خداوند از آن رضایت نداشته باشد». امر و نهی بدون عمل، که در سیره‌ی شخص آمر و ناهی مورد توجه نباشد و صرفاً دیگران را مد‌نظر قرار دهد و در آن، آمر و ناهی از کردار خودش غافل باشد، آنچنان ناپسند و خلاف شأن یک انسان وارسته است که حضرت شأن خود را بالاتر از آن می‌داند که این‌گونه باشد.

3) «ایها الناس إنی والله لا احثکم علی طاعه إلا و أسبقکم الها، و لا أنها عن معیصه الا و أتناهی قلبکم عنها:[29] ای مردم، به خدا قسم من هیچ‌گاه شما را به طاعتی تشویق و ترغیب نکرده‌ام مگر اینکه خودم قبل از شما از آن دست کشیده‌ام». زشتی و ناپسندی امر و نهی بدون عمل را حضرت دلالت بر گمراهی جهل می‌داند، آنچنان که در این دو روایت که در‌پی می‌آید، ملاحظه می‌نماییم.

4) «گفی بلمرء غوایه أن یأمر الناس بما لا یأمر به وینها هم اعمالا ینهی عنه:[30] برای گمراهی انسان همین کافی است که دیگران را به چیزی امر کند که خود، بدان عمل نمی‌کند و دیگران را از چیزی نهی کند که خود از آن دست نمی‌کشد.»

5) «کفی بالمرء جهلاً أن ینکر علی الناس ما یأتی مثله:[31] در نادانی انسان همین بس است که مردم را از کاری باز دارد که خودش همان را انجام می‌دهد». بیاناتی این چنین رسا و بلیغ، عدم التزام شخص را به اوامر و نواهی خود، ناشی از گمراهی و جهل انسان می‌داند. به راستی بدترین خصلتی که ممکن است آدمیب داشته باشد، همین است که خودش اهل معروف و تارک منکر نیست، ولی دیگران را این‌گونه می‌خواهد. آن حضرت تعابیر ارزنده دیگری نیز در این خصوص دارند.

6) «کن بالمعروف آمرا و عن المنکر ناهیاً و بالخیر عاملاً و للشر مانعاً:[32] آمر به معروف و ناهی از منکر باش، همچنین عامل به خیر(معروف) و تارک(مانع) شر و منکر باش». امام پس از واجب نمودن امر به معروف و نهی از منکر، بلافاصله می‌خواهد که انسان نسبت به خیر یا معروف عامل، و نسبت به شر یا منکر، تارک و مانع باشد. در کلامی دیگر آن حضرت همین نکته را به بیانی دیگر تشریح می‌فرمایند.

7) مکن عاملاً بالخیر ناهیاً عن الشر منکراً شیمه‌الغدر:[33] عامل به خیر، ناهی شر و انکار‌کننده‌ی شیوه‌ی نیرنگ باش».

8) «کن آمراً بالمعروف و عاملاً به ولا تکن ممن یأمر به ولا یعمل به فتبوء یأثمه و تتعرض لمقت ربه:[34] آمر و عامل به معروف باش و از کسانی نباش که به معروف امر می‌کنند، ولی به آن عمل نمی‌نمایند؛ چراکه در این صورت دچار گناه شده و سخط و خشم خداوند را نصیب خود گردانیده‌ای». در صورتی که آمر به معروف عامل به معروف نباشد، مرتکب گناه و معصیت گردیده و سخط و نارضایتی و خشم خداوند را برای خودش خریده است. در ‌واقع امر به معروف به همراه عمل به آن ارزشمند است و چناچه عمل، همراهش نباشد، مجازات و عقاب الهی را در‌پی خواهد داشت.

9) مو الا للذکر لاهلاً … و یأمرون بالقسط و یأتمرون به و ینهون عن‌المنکر و یتناهون عنه:[35] اهل ذکر کسانی هستند که … امر به قسط می‌کنند و خود نیز بدان عاملند، از منکر نهی می‌کنند و خود نیز از آن دوری می‌جویند». می‌بینیم که ائتمار و تناهی از صفات «اهل ذکر» به حساب می‌آید و آنان را که این‌گونه نباشند، باید اهل غفلت و ناآگاهی دانست که روایت‌های قبل به خوبی نمایانگر این امر می‌باشد.

10) «لا تکن ممن … ینهی و لا ینتهی و یأمر بما لا یأتی:[36] از جمله کسانی نباش که نهی می‌کنند. ولی خود از آن دست برنمی‌دارند و امر می‌کنند اما خود عمل نمی‌کنند». این روایت و روایت بعدی همانند پاره‌ای از روایت‌های گذشته انسان را نهی می‌کند از اینکه امر به معروف و ناهی از منکر باشد، ولی در عین ‌حال خودش به معروف عمل نکند و از کار زشت و منکر دست بر ندارد:

11) «لا تکن ممن … یحب‌الصالحین و لا یعمل عملهم و یبغض المذنبین و هو احدهم:[37] از جمله کسانی نباش که صالحان را دوست دارند، ولی همانند آنان عمل نمی‌کنند و از گناهکاران خشمگین‌اند ولی خود یکی از آنان می‌باشند».

12) «من نصب نفسه ‌للناس اماماً فعلیه أن بیدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه. و معلم نفسه احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم:[38] کسی که خود را امام و مقتدای دیگران می‌داند، باید قبل از اینکه به تعلیم دیگران بپردازد، خود را تعلیم بدهد و تربیت کردنش به وسیله سیرتش باشد نه با زبان؛ کسی که معلم خودش باشد، سزاوارتر است که گرامی داشته شود تا کسی که معلم و مربی دیگران است». در این بیان حضرت علی علیه السلام تعلیم نفس را مقدم بر تعلیم دیگران می‌داند و بر همین اساس می‌فرماید: باید تأدیب و اصلاح دیگران به وسیله‌ی سیره‌ی عملی باشد نه به وسیله زبان.

13) «و انهوا عن المنکر و تناهوا عنه فانما امرتم بالنهی بعد التناهی:[39] نهی از منکر کنید و خود نیز از آن بپرهیزید. همانا نهی از منکر بر شما واجب شده است بعد از تناهی(ترک منکر)». امام علیه السلام تناهی و ترک منکر را مقدم بر نهی از منکر می‌داند. لذا انسان باید اول خودش را اصلاح نماید، سپس همت به اصلاح دیگران بگمارد؛ چراکه در غیر این صورت اقدامش تأثیر مطلوب را نداشته و نمی‌تواند دیگران را اصلاح نماید.

14) «من لا یصلح نفسه لا یصلح غیره:[40] کسی که خودش را اصلاح نکند دیگران را نیز اصلاح نخواهد کرد». در پایان بیانی را از آن حضرت می‌آوریم که نسبت به سخنان قبل، از شدت بیشتری برخوردار می‌باشد و در آن، آمرین به معروف را که تارک آن هستند و همچنین ناهیان از منکر را که عامل به منکرند، مورد نفرین قرار می‌دهد و درخواست لعن خداوند را برای آنان می‌نماید.

15) «و لعن‌الله الامرین بالمعروف التارکین له و الناهین عن المنکر العاملین به:[41] خداوند لعنت کند کسانی را که امر به معروف می‌کنند، ولی تارک آنند و نهی از منکر می‌نمایند، ولی عامل به آن هستند». این فریاد امیرالمؤمنین به دنبال سخنان درد‌‌مندانه‌ دیگری است که آن را در گفتار دیگر تحت عنوان «آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر» بیان خواهیم داشت؛ آنجا که می‌فرماید: «فساد در همه‌ جا آشکار شده است ولی نهی‌کننده‌ای نیست که اوضاع را تغییر بدهد و باز‌دارنده‌ای که خود را نیز باز دارد، پیدا نمی‌شود. آیا این‌گونه می‌خواهید که مجاور و همنشین خداوند شوید در منزلگاه قربش؟ و این‌گونه می‌خواهید که اولیای الهی شوید در نزد او؟ هرگز! خداوند را نمی‌توانید در مورد بهشتش گول بزنید و رضای خداوند جز با طاعت به دست نمی‌آید».[42]

ب ـ اهل مدارا، سازش و طمع نبودن
حضرت امیر علیه‌السلام، در کلامی زیبا می‌فرمایند:

1) لا یقیم امر‌الله سبحانه الامن لا یصانع و لا یضارع و لا یتبع المطامع:[43] کسی نمی‌تواند امر خدای سبحان را اقامه کند مگر آنکه مدارا نکند، سازشکار نباشد و پیرو آرزوها نگردد». در خصوص اقامه‌ی حدود و امر خدا و ارتباط آن با امر به معروف و نهی از منکر در مطالب گذشته اشاراتی شده و در ادامه نیز در گفتاری مستقل مطالب دیگری آورده خواهد شد. به هر حال کسی که بخواهد در راه خدا قدم بردارد و امر خداوند را اجرا نماید، مسلماً باید ثابت قدم و استوار باشد و طمع و آز و نیز مدارا و سازشکاری را از خود دور کند.

ج ـ بی‌توجهی به ملامت‌گران
امیر مؤمنان در کلامی حکمت‌آمیز، آنجا که پس از جنگ صفین برای فرزند گرامی‌اش امام حسن علیه‌السلام، وصیت می‌نویسند، پس از دستور دادن به این که امر به معروف کن تا از اهل آن باشی(و أمر بالمعروف تکن من اهله)[44] و با دست و زبان نهی از منکر کن(وانکر و منکر بیدک و لسانک)[45] و به‌طور کامل از کسی که مرتکب منکر است، دوری نما(و با ین من فعله بجهدک):[46] می‌فرماید:

1) «و جاهد فی‌الله حق جهاده و لا تأخذک فی الله لومه لائم:[47] و در راه خدا جهاد کن، آن‌گونه که شایسته است و در راه خدا مبادا سرزنش سرزنش‌کنندگان تو را باز دارد». از آنجا که یکی از موانع اجرای وظیفه امر به معروف و نهی از منکر ممکن است سخنان ملامت‌گران و یاوه‌گویان باشد، حضرت تذکر می‌دهد که مبادا به صحبت اینان توجه نمایی. بی‌شک امر به معروف و نهی از منکر که از یک نوع جهاد است، اعتراض عده‌ای را به دنبال خواهد داشت، اما آمر و ناهی نباید به این موضوع توجه نمایند.

گفتار چهارم ـ مراتب امر به معروف و نهی از منکر
از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر سه مرتبه دارد:

1) مرتبه قلبی؛

2) مرتبه‌ی لسانی(زبانی)؛

3) مرتبه یدی(دستی و عملی).

این تقسیم‌بندی در کتاب‌های فقهی علمای اسلام نیز رایج گشته و تمامی فقها به هنگام بحث از این فریضه، آن را به سه مرتبه به شرح فوق تقسیم می‌نمایند. هر یک از مراتب مذکور خود دارای مراحلی است که آمر و ناهی با رعایت الیسر فلا‌عسر(از ساده به سخت) باید امر و نهی نمایند. در اینجا ابتدا روایت‌هایی از آن حضرت را در این‌ خصوص می‌آوریم، آنگاه در خصوص پایین‌ترین مرتبه یعنی مرتبه‌ی قبلی که حداقل مراتب است، بحث مستقلی خواهیم داشت.

الف ـ مراتب سه‌گانه‌ی امر به معروف و نهی از منکر:
1) «و آنکر المنکر بیدک و لسانک و باین من فعله بحهد:[48] با دست و زبانت نهی از منکر کن و با تمام وجود از کسی که مرتکب آن می‌شود، دوری نما». مراتب سه‌گانه‌ی امر و نهی در این روایت از مشکل به آسان(دست، زبان، قلب) بیان گردیده است. دوری جستن از فرد گناهکار یکی از مراحل مرتبه‌ی قلبی است که در این روایت به عنوان حداقل اقدامی که انسان باید در مقابل مرتکب منکر انجام دهد، ذکر گردیده است.

2) «ایها المؤمنون انه من رأی عدواناً یعمل به و منکراً یدعی الیه فانکره فقد سلم و بر‌ئ، و من انکره بلسانه فقد أجر و هو افضل من صاحبه، و من انکره بالسیف لتکون کلمه‌الله هی العیا و کلمه الظالمین هی السفلی فذلک الذی اصاب سبیل الهدی و قام علی الطریق و نور فی قلبه الیقین:[49] ای مؤمنان، هرگاه کسی دید که به دشمنی و نافرمانی حق عمل می‌شود و منکری رواج می‌یابد و آن را قلباً انکار نماید و از آن بیزاری جوید، راه به سلامت برده و از گناه تبرئه می‌شود. هرکس آن را با زبان نیز انکار کرده و با آن به مخالفت برخیزد، اجر و پاداش نیز دریافت داشته و چنین کسی از قبلی بهتر است. هرکس آن را به وسیله شمشیر انکار و با آن مبارزه نماید و کاری کند که جبهه‌ی حق و کلمه‌الله متعالی شود و جبهه‌ی ناحق و جانب ظالمان پست و خوار گردد، او راه هدایت را پیدا کرده بر راه مستقیم و راست قرار گرفته و یقین را در قلبش شکوفا ساخته است». حضرت در اینجا ضمن این‌که نهی از منکر را در سه مرتبه‌ی عملی می‌داند، ارزش و اهمیت هر یک را نیز یاد‌آور می‌شود که مرتبه‌ی لسانی را از مرتبه‌ی قلبی و مرتبه یدی را از مرتبه‌ی زبانی بالاتر اعلام می‌کند. عمل در حد مرتبه‌ی قلبی باعث می‌شود که انسان خود را سالم نگه داشته و مرتکب گناه نگردد. در مرحله‌ی زبانی، آمر و ناهی، اجر و پاداش نیز می‌گیرد و در مرحله پایانی بالاترین پاداش را که عبارت از هدایت به راه راست و حرکت در آن طریق است، نصیب خود می‌گرداند.

3) «فمنهم المنکر بیده و لسانه و قلبه فذلک المستکمل لخصال الخیر، و منهم المنکر بلسانه و قلبه و التارک بیده فذلک متمسک بخصلتین من خصال الخیر و مضیع خصله، و منهم المنکر بقلبه و التارک بیده و لسانه فذلک الذی ضیع اشرف الخصلتین من الثلات و متمسک بواحدهف و منهم تارک لانکار المنکر بلسانه و قلبه و یده فذلک میت الاحیاء:[50] گاهی فرد با دست و زبان و قلب نهی از منکر می‌کند، چنین کسی همه خصلت‌های خیر را تکمیل می‌نماید. گاه تنها با زبان و قلب نهی از منکر کرده و مرتبه دستی را ترک می‌نماید، چنین فردی دو خصلت خیر را به چنگ آورده ولی یکی را ضایع نموده و از دست داده است. گاهی نیز فقط در قلب نهی از منکر نموده و مرتبه‌ی دستی و زبانی را رها می‌کند وی در این حالت دو خصلت شریف و برتر را از دست داده و تنها به یکی از خصلت‌های سه‌گانه اکتفا نموده است. گاهی نیز نهی از منکر را در زبان، قلب و عمل رها و ترک می‌کند، در این حالت فرد مزبور مرده‌ی متحرک است». «مرده‌ی متحرک» بهترین تعبیر برای کسی است که حتی در قلبش نسبت به معروف‌هایی که به آن‌ها عمل نمی‌شود و منکراتی که رواج پیدا می‌کند، عکس‌العمل نشان نمی‌دهد. این‌ چنین کسی به راستی که مرده‌ای است در بین زندگان؛ چراکه قلب او که مایه‌ی حیات و مرکز تحرک اوست، از خاصیت افتاده و در‌واقع مرده است.

4) «اول ما تغلبون علیه من‌الجهاد، الجهاد با یدیکم ثم بالسنتکم ثم بقلوبکم، فمن لم یعرف بقلبه معروفاً و لم ینکره منکراً، قلب و جعل اعلاه اسلفه و اسفله اعلاء:[51] اولین مرتبه‌ای از جهاد که در آن شکست می‌خورید، جهاد با دست است، سپس جهاد با زبان و آنگاه جهاد با قلبهایتان می‌باشد. هرکس در قلبش معروفی را جای ندهد و منکری را از آن نراند، سرنگون می‌شود». در کلام قبلی حضرت، تارکان فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر را در مرتبه قلبی، مرده‌ای در بین زندگان، و در اینجا سرنگون شده‌ای که سرش به پایین و پاهایش به طرف بالاست، معرفی نموده است. این عبارت‌ها، تحقیر‌آمیزترین تعبیراتی هستند که زبان امام معصوم نسبت به این دسته از افراد بیان شده است.

روایت‌های مذکور همگی در مقام بیان مرتبه‌های سه‌گانه‌ی امر به معروف و نهی از منکر و ارزش و اعتبار هر یک از آنها هستند که انسان مؤمن باید در هر سه مرتبه، عامل به این فریضه باشد تا رضایت خداوند متعال را بطور کامل کسب نماید. در دسته‌ای دیگر از روایت‌ها و احادیث از قول امام اول شیعیان، مرتبه قلبی به عنوان حداقل وظیفه یک مکلف مورد توجه خاص قرار گرفته و آن حضرت از شیعیان می‌خواهد اگر برای عمل به مراتب زبانی و دستی عذر و یا بهانه‌ای دارند، لااقل در مرتبه قلبی به درستی عمل نمایند. همچنین مرتبه قلبی خود دارای مراحلی است که انتظار هست حداقل انسان، پایین‌ترین مرحله از این مرتبه را کسب نماید.

ب ـ مرتبه قلبی امر به معروف و نهی از منکر
1) اذا رأی احدکم المنکر و لم یستطع أن ینکره بیده و لسانه و انکره بقلبه و علم‌الله صدق ذلک منه، فقد انکره:[52] هرگاه یکی از شما، منکری را ببیند و نتواند با دست و زبان جلوی آن را بگیرد، ولی قلباً آن را انکار نماید و خداوند صداقت او را تأیید کند، به وظیفه نهی از منکر خود عمل کرده است». امام در این بیان خود به دو شرط، نهی از منکر قلبی را برای ادامه فریضه کافی می‌داند:

اول ـ انسان نتواند با دست و زبان نهی از منکر کند؛

دوم ـ خداوند انکار قلبی او را قبول نموده و انسان در این خصوص صادق باشد.

اینک روایت‌های دیگری از آن حضرت را می‌آوریم که در آنها درجات و مراحل این مرتبه را نیز به نوعی بیان فرموده است.

2) الراضی بفعل کالداخل فیه معهم:[53] کسی که نسبت به کار عده‌ای راضی باشد، مانند این است که او نیز با آنان در انجام آن کار شریک است». رضایت یا عدم رضایت و حب و بغض، کمترین حالتی است که باید انسان وارسته و متقی در قلبش نسبت به معروف و منکر داشته باشد.

3) ایها الناس، یجمع الناس الرضا و السخط. و انما عقرباقه ثمود رجل واحد فعمهم‌الله بالعذاب لما عموه بالرضا:[54] ای کردم، رضا و سخط است که مردم را جمع کرده و هماهنگ می‌نماید. فاقه ثمود را فقط یک نفر از قوم ثمود پی کرد، ولی خداوند همه آنها را عذاب کرد، چرا که دیگران نیز به عمل آن فرد راضی بودند».

4) ادنی الانکاران ان تلقی اهل المعاصی بوجوه مکفهره:[55] حداقل مرتبه‌ی نهی از منکر این است که گناهکاران را با ترش‌رویی ملاقات کنی.» پس از حصول نارضایتی از انجام کار ناپسند، حداقل کاری که باید فرد مقید انجام دهد این است که با چهره طبیعی با فرد گناهکار مواجه نشود، بلکه اخم نموده و عدم رضایت خودش را از آن کار ناپسند به نوعی بنمایاند. از این روایت و روایت‌های قبل استفاده می‌نماییم که دوست داشتن معروف و دوست داشتن منکر در قلب، گرچه به نوبه خود پسندیده است، اما کافی نیست و فرد باید پس از این حب و بغض، عکس‌العمل ظاهری نیز از خود نشان دهد. قبلاً به هنگام بحث از شرایط و خصوصیات آمر و ناهی روایت(شماره 11 قسمت الف گفتار سوم) از قول حضرت آوردیم که فرمود: «کسی نباش که صالحان را دوست دارد، ولی عمل آنان را انجام نمی‌دهد و گناهکاران را دوست ندارد، ولی خودش از آنهاست».

بنابراین پس از دوست داشتن عمل صالح و صالحان، باید سعی کرد که همانند آنها شد تا دیگران نیز به این کار تشویق شوند. همچنین پس از حصول بغض و ناخشنودی در دل نسبت به گناه و گناهکاران، باید ناخشنودی خود را از عمل آنان به نحوی(ولو با ترش‌رویی)، آشکار نمود و متعاقب آن، باید خود نیز از قسمت «د» گفتار اول نیز که در بحث اهمیت امر به معروف و نهی از منکر آن را از قول امیرالمؤمنین علیه‌السلام، آوردیم، ناظر به همین معناست؛ آنجا که فرمود: «هرگاه خیر را دیدید و به سوی آن شتاب نمودید و آنگاه که شر را دیده و از آن دوری جستید … رستگار و پیروزید». اصولاً عامل بودن آمر و ناهی به اعتقادات و افکار خود، که توقع آن را از دیگران دارد، جزء شرایط حائز اهمیت است و در این میان، سیره عملی انسان در امور خیر، خود بهترین آمر به معروف می‌باشد. این موضوع در ضمن حدیث شماره 12 قسمت الف گفتار سوم نیز از قول مولای متقیان ذکر گردید که فرمود: «کسی که خود را مقتدای دیگران می‌داند باید اول خودش را آموزش دهد و کاری کند که تأثیرش بر دیگران به واسطه سیره‌اش باشد نه زبان». از مجموع مطالب گذشته چنین نتیجه گرفته می‌شود که در کلام علی علیه‌السلام، امر به معروف در مرتبه قلبی، دارای سه مرحله است:

اول ـ دوست داشتن عمل صالح و صالحان؛

دوم ـ رفتن به طرف عمل صالح و صالحان؛

سوم ـ انجام عمل نیک، طوری که مایه تأسی دیگران گردد.

همچنین نهی از منکر در مرتبه‌ی قلبی دارای سه مرحله است:

اول ـ بعض و سخط نسبت به گناه و گناهکاران؛

دوم ـ برخورد ترش‌رویانه با گناهکاران؛

سوم ـ دوری جستن و اجتناب از عمل زشت.(تا مایه عبرت دیگران باشد)

گفتار پنجم ـ ترک امر به معروف و نهی از منکر
از آنجا که این دو فریضه بر مسلمانان واجبند، طبعاً ترک آنها نیز حرام است. در روایت‌ها و احادیثی که از نظر گذشت، مذموم بودن ترک این فریضه به خوبی مستفاد می‌گردد؛ بویژه روایت‌های مربوط به گفتار و جواب امر به معروف و نهی از منکر و دیگر مباحث گذشته و آتی که به دنبال خواهد آمد. در اینجا دسته دیگری از کلمات و سخنان وارد شده از حضرت امیر علیه‌السلام، را ارائه می‌نماییم که بیشتر اختصاص دارند به ترک امر به معروف و نهی از منکر، آثار مترتب بر این ترک و همچنین علل و عواملی که انسان‌ها را وادار به ترک این فریضه می‌نماید. لذا این بحث را در دو قسمت بیان می‌کنیم.

الف ـ آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر:
1) «اذا لم یأمروا بالمعروف و لم ینهوا عن‌المنکر، لم یتبعوا الاخیار من اهل بیتی:[56] هر که مردم به معروف و نهی از منکر نکنند، در آن هنگام است که از نیکان و برگزیدگان اهل‌ بیت من پیروی نمی‌شود». بزرگ‌ترین خطر و ضرری که در اثر ترک امر به معروف و نهی از منکر متوجه جامعه اسلامی می‌شود، این است که مسلمانان از نیکان اهل ‌بیت تبعیت و پیروی نمی‌کنند و در عوض تابع نا‌اهلان و فاسدان خواهند گردید. بنابراین، یکی از آثار سوء ترک این فریضه، گمراهی و ضلالت است که گرفتار جامعه می‌شود؛ چرا که دنباله‌رو هادیان و راهنمایان معصوم و امین نگردیده و زمام امور خود را به دست افراد ناباب خواهند داد؛ همان‌گونه که در صدر اسلام و پس از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و آله و نیز پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، این اتفاق افتاد.

2) «ان‌الله لم یلعن القرن الماضی بین ایدیکم الا لترکهم الامر بالمعروف و النهی عن المنکر. فلعن‌الله السفهاء لرکوب المعاصی و الحکماء لترک التناهی:[57] خداوند افراد قرن گذشته و پیش از شما را لعن نکرد مگر به خاطر اینکه آنان امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند. لذا خداوند نادان‌ها را به خاطر ارتکاب معاصی و حکما و دانشمندان را به دلیل ترک تناهی و باز‌ نداشتن گناهکاران مورد لعن قرار داده است».

3) «لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم:[58] امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید؛ زیرا بدان بر شما مستولی می‌شوند و آنگاه دعا می‌کنید(برای نجات از آن وضع) ولی دعای شما مستجاب نمی‌شود».

4) «ایها الناس لولم تتخاذلو عن نصر‌الحق و لم تهنوا عن توهین الباطل، لم یطمع فیکم من لیس مثلکم و لم یقو من قوی علیکم:[59] ای مردم، اگر در یاری حق پستی به خرج نمی‌دادید و در تحقیر و کوچک کردن باطل سستی نمی‌کردید، هرگز کسی که از شما نسبت به شما طمع نمی‌ورزید و هیچ‌گاه فرد قوی بر شما مسلط نمی‌گشت».

5) «انما هلک من کان قلبکم حینما عملوا بالمعاصی و لم ینهاهم الربانیون و الاحبار عن ذلک … فنزلت بهم العقوبات:[60] گذشتگان به این دلیل هلاک شدند که مرتکب گناه می‌شدند و رهبران و پیشوایان مذهبی، آنان را از منع نمی‌کردند … لذا مجازات‌های خداوند شامل حالشان گردید».

6) «انهم لما تمادوا فی المعاصی و لم ینهاهم الربایون و الاحبار عن ذلک، نزلت بهم العقوبات:[61] آنگاه که پیشینیان تمایل به گناه پیدا کردند و پیشوایان مذهبی و پرهیزگارانشان آنان را از گناه باز نداشتند، عقوبت‌ها بر آنان نازل گردید».

7) «ظهر الفساد فلا منکر مغیر و لا زاجر مزدجرا فبهذا تریدون ان تجاوروا‌الله فی دار قدسه و تکونوا اعز اولیائه؟ هیهات لا یخدع‌الله عن جنته و لا تنال مرضاته الا بطاعه: فساد آشکار شده است اما کسی نیست که آن را تغییر دهد و باز‌دارنده‌ای نیست که آن را باز دارد. آیا اینگونه می‌خواهید در منزل‌گاه قدس الهی با خداوند مجاور و همنشین شوید و از عزیزترین اولیای او به حساب آیید؟ هرگز! خداوند را در مورد بهشتش نمی‌توان گول زد و جز با اطاعت نمی‌توان رضای او را به دست آورد».

با جمع‌بندی روایت‌ها و احادیثی که گذشت، در مجموع از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، آثار زیر ناشی از ترک فریضه امر به معروف و نهی از منکر خواهد بود:

1) عدم پیروی از اهل‌بیت و دنبال نا‌اهلان رفتن(گمراهی)؛

2) لعنت خداوند که شامل هر دو قشر سفیه و عالم جامعه خواهد شد؛

3) مستولی شدن بدان و انسان‌های شرور جامعه بر دیگران؛

4) عدم استجابت دعا؛

5) به طمع افتادن بیگانگان و اقویا در مورد مسلمانان؛

6) هلاکت مردم و سرازیر شدن سیل بلاها بر آنان؛

7) عدم امکان مجاورت و هم‌نشینی با خداوند؛

8) عدم امکان اینکه انسان جزء اولیای عزیز خداوند بشود؛

9) بی‌خاصیتی انسان(میت الاحیاء).

نکته اخیر را قبلاً در بحث مراتب امر به معروف و نهی از منکر در حدیث شماره «3» قسمت «الف» گفتار چهارم مورد بحث قرار دادیم و سایر نکات هشت‌گانه مذکور نیز در چند روایت اخیر نهفته است.

ب ـ علت ترک امر به معروف و نهی از منکر
این موضوع دارای دامنه وسیع و گسترده‌ای است و به همین دلیل بسیار جای تأمل دارد؛ چراکه انسان پس از این همه تأکیدات که در شرع اسلام نسبت به اهمیت و فضیلت امر به معروف و نهی از منکر و همچنین آثار و برکات اجرای آن و نیز آثار و عواقب سوء ترک آن شده است، همچنان بی‌توجهی کرده و از انجام آن سرباز می‌زند. در اینجا در حد اختصار و با استعانت و استمداد از کلمات پر مغز امیر‌المؤمنان، مطالبی را در خصوص علت ترک این فریضه عرضه می‌داریم.

1) «ان الامر بالمعروف و النهی المنکر لا یقربان من اجل و لا ینقصان من رزق: امر به معروف و نهی از منکر نه مرگی را نزدیک می‌کند و نه موجب کاستی رزق و روزی می‌گردد». این کلام امیر‌المؤمنین گویا در جواب یک سؤال مطرح شده است و آن این‌که «آیا امر به معروف و نهی از منکر موجب ضرر جانی و یا مالی می‌گردد؟» که حضرت عقیده‌ای برخلاف آن را مطرح می‌نمایند. این معنا مجموعاً سه‌بار دیگر در قول آن حضرت(با اندکی تفاوت)، بیان گردیده است.[64] بنابراین مهم‌ترین عامل باز‌دارنده مسلمانان از اجرای فریضه مقدس امر به معروف و نهی از منکر از نظر روانی براساس دیدگاه امام علی علیه‌السلام، عبارت از «بیم و خوف جانی و ترس از ضرر مالی» است.

گفتار ششم ـ امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود
در روایت‌های شماره 2و 3 قسمت «الف» گفتار اول و شماره «2» قسمت «د» گفتار اول و حدیث قسمت «ب» گفتار سوم ملاحظه شد که گاهی فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر با فریضه‌ی دیگری به نام «اقامه‌ی حدود» یا «حفظ حدود» و یا «اقامه‌ی امر خداوند» تکمیل گردیده است. روشن است که اقامه حدود خود نوعی نهی از منکر می‌باشند منتها این مرتبه‌ی از نهی از منکر، دارای ویژگی خاصی است و به همین علت در کتاب‌های فقهی باب خاصی به آن اختصاص یافته است.[65] اقامه حدود خود دارای شرایط خاصی می‌باشد و وظیفه‌ی همگانی نیست؛ بلکه به عهده‌ی فقها، حاکمان شرع و رهبران جامعه است که به اقامه حدود الهی بپردازند.

در روایت دوم از قول حضرت علی، علیه‌السلام آوردیم که فرمود: «غایت دین، امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود است». در روایت سوم فرمود: «قوام شریعت به امر به معروف، نهی از منکر و اقامه حدود است». در روایت دهم آمده است که آن حضرت فرمود: «هرکس سه خصلت در او باشد از شر دنیا و آخرت در امان است: امر به معروف، نهی از منکر و حفظ حدود الهی». حفظ حدود الهی که در اینجا بیان گردیده است، از «اقامه حدود» عام‌تر بوده و با امر به معروف و نهی از منکر بیشتر مطابقت دارد. در روایت شانزدهم، حضرت همگان را به مسابقه برای اقامه‌ی حدود الهی و امر به معروف فرا می‌خواند. و بالاخره در حدیث قسمت «ب» گفتار سوم، صفات اقامه‌کننده امر خداوند را این‌گونه برشمرد:

1) مدارا نمی‌کند؛

2) سازش نمی‌کند؛

3) از مطامع و حرص و آز تبعیت نمی‌کند. اقامه امر خداوند نیز اصطلاحی عام و در‌بر گیرنده‌ی امر به معروف، نهی از منکر و اقامه حدود است.

گفتار هفتم ـ امر به معروف و نهی از منکر و جهاد
از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، امر به معروف و نهی از منکر هر یک شعبه‌ای هستند از شعب جهاد.

1) «ایایمان علی اربع دعائم: علی الصبر و الیقین و العدل و الجهاد … و الجهاد منه علی اربع شعب: علی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و الصدق فی ‌المواطن و شنآن الفاسقین:[66] ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل و جهاد.(آنگاه حضرت به ترتیب برای هر پایه، چهار شعبه را برمی‌شمارد تا به جهاد می‌رسد. جهاد چهار شعبه است: امر به معروف، نهی از منکر، صدق و راستی در هر حال و دشمنی با فاسقان». در روایت شماره پنج که شرح آن گذشت نیز دیدیم که حضرت، ارزش امر به معروف و نهی از منکر را از همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا بالاتر می‌داند. در روایت شماره 37 قسمت «ج» گفتار سوم نیز ملاحظه شد که حضرت پس از آنکه خطاب به امام حسن علیه‌السلام، در وصیتنامه‌اش فرمود: «و أمر بالمعروف تکن من اهله» و پس از آن فرمود: «و انکر المنکر بیدک و لسانک و باین من فعله بجهدک»، در ادامه‌ی موضوع، جهاد را به میان کشیده و می‌فرماید: «و جاهد فی‌الله حق جهاده و لا تأخذک فی‌الله لومه لائم» لذا ارتباط تنگاتنگ امر به معروف و نهی از منکر با جهاد و ارزش‌ والای هر یک از این فرایض به خوبی در گفتار آن امام مشهود است.

گفتار هشتم ـ امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت
نصیحت شیوه‌ای است که در امر به معروف و نهی از منکر لسانی باید مورد توجه آمر و ناهی باشد و از این ابزار به خوبی در راه هدف مقدسش استفاده نماید. همچنین از آنجا که همه انسان‌ها جایز‌الخطا هستند، طبعاً همگی نیازمند نوعی نصیحت از جانب همر‌زمان خود می‌باشند. در میان آثار و روایت‌های رسیده از امام علی علیه‌السلام، تعابیر و مطالب بسیار مغتنم و نغزی در خصوص ارزش نصیحت و همچنین نصیحت‌پذیری وجود دارد که در اینجا چشمه‌ای از آن را ذکر می‌کنیم:

1) «لا خیر فی لیسوا بناصحین الناصحین:[67] قومی که ناصح نباشند و نصیحت‌کنندگان را دوست نداشته باشند، هیچ خیری در بین آنها نیست».

2) «النصح ثمره المحبه:[68] نصیحت میوه محبت است».

3) «من قبل النصیحه أمن الفضیحه:[69] کسی که پذیرای نصیحت باشد، از رسوایی در امان است».

4) «من اکثر التوفیق الاخذ بالنصیحه:[70] بیشترین توفیق در قبول نصیحت است».

5) «من ساتر عیبک فهو عدوک: کسی که عیب ترا پنهان دارد، دشمن توست».

احادیث مذکور در کوتاه‌ترین و موجزترین کلمات به بهترین نحو، ارزش فضیلت نصیحت، نصیحت‌کنندگان، نصیحت‌پذیران، دوست‌داران ناصحان و همچنین عدم پنهان نمودن عیب‌های دیگران را بیان می‌کند.

گفتار نهم ـ امر به معروف و نهی از منکر عامه نسبت به خاصه و حکام
همان‌طور که در ضمن حدیث شماره‌ی 5 قسمت «الف» گفتار اول آورده شد؛ آن حضرت تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خداوند را در مقابل امر به معروف و نهی از منکر همانند قطره‌ی آبی در برابر دریایی پهناور دانستند. در ادامه‌ی این کلام نورانی مطلب عجیبی را بیان می‌دارند و اضافه می‌نمایند که از امر به معروف و نهی از منکر بالاتر هم داریم و آن، گفتن سخن حق نزد حاکم ظالم است.

1) «… و افضل من ذلک کله کلمه عدل عند امام جائر:[71] بالاتر از همه این‌ها اعمال نیک، جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهی از منکر، سخن عادلانه‌ای است که در مقابل پیشوای ظالم گفته شود». آن حضرت در جای دیگر به مردم می‌گویند: «من دو حق بر گردن شما دارم؛ اول وفای به بیعت و دوم نصیحت کردن من به صورت آشکار و پنهان است»

2) «و اما حقی علیکم فالوفاء بالیعه و النصیحه فی المشهد و المغیب:[72] حق من بر شما وفای به بیعت و نصیحت آشکار و نهان است». بنابراین از منظر امام، عامه‌ی مردم و آحاد جامعه نه تنها وظیفه دارند که مقابل پیشوای ظالم بایستند و او را از معصیت باز دارند، بلکه در مقابل پیشوای عادل و معصومی همچون خودش هم حق دارند او را نصیحت کنند و بالاتر از آن، اینکه این نصیحت یک تکلیف است و حق امام بر مردم است که باید مردم آن را ادا نمایند! در جایی دیگر به مردم تذکر می‌دهد که اگر به این وظیفه و حق و حق خود یعنی امر به معروف و نهی از منکر نسبت به حاکم عمل نکنند، مستوجب عقوبت و مجازات الهی خواهند بود.

3) «ان‌الله لا یعذب العامه بذنب الخاصه اذا عملت الخاصه بالمنکر سراً من غیر أن لا تعلم العامه. فاذا عملت الخاصه بالمنکر جهاراً فلم تغیر ذلک العامه استوجب الفریقان العقوبه من‌الله عزوجل:[73] هرگاه خاصه بطور پنهانی و به گونه‌ای که عامه نفهمند مرتکب منکر شوند، خداوند عامه را عذاب نمی‌دهد. ولی اگر خاصه بطور علنی و آشکار مرتکب منکر گردند و عامه برای تغییر و اصلاح آنان اقدام نکنند، هر دو گروه(عامه و خاصه) سزاوار عقوبت و مجازات خداوند عزوجل می‌باشند».

بنابراین عوام مردم نسبت به گناهان خواص چنانچه پنهانی و غیر‌علنی صورت بگیرد، به گونه‌ای که همگان از آن آگاه نگردند. مسئولیت و تکلیفی نداشته و خدای متعال نیز آنان را از این نظر مستوجب عقاب نمی‌داند. اما آن زمان که خواص جامعه بطور علنی و آشکارا مرتکب اعمال ناشایست گردند، وظیفه‌ی عموم مردم است که نهی از منکر نمایند و مانع از ارتکاب معاصی و منکرات گردند. اگر در این حال عامه وظیفه‌ی خود را انجام نداده و به بهانه‌ای زمینه را برای معصیت خاصه از بین نبرده و آنان را نهی از منکر نکنند، هر دو گروه(عامه و خاصه) استحقاق عقاب و عذاب الهی را پیدا نموده و خداوند و خداوند عزوجل آنان را مجازات خواهد کرد.

گفتار دهم ـ خلاصه و نتیجه بحث
دیدیم که امام اول شیعیان و مولای متقیان، امر به معروف و نهی از منکر را «افضل اعمال لق»، «غایت دین»، «قوام شریعت»، «صفت خداوند» و «بالاتر از همه‌ی اعمال نیک و جهاد در راه خداوند» معرفی می‌نماید که همگی دلالت بر فضیلت این فریضه دارد. همچنین ملاحضه کردیم که در خصوص آثار و برکات این دو فریضه فرمود که آمر به معروف در زمره «اهل معروف» قرار می‌گیرد و به مؤمنان پشت‌گرمی می‌دهد. ناهی از منکر نیز بینی کفار و منافقان و فاسقان را به خاک مالیده از مکر و نیرنگ آنان در امان می‌ماند. سلامت دنیا و آخرت، ثواب مضاعف و اجر فراوان از دیگر فواید اجرای امر به معروف و منکر است. علاوه بر آن، حضرت امر به معروف و نهی از منکر را معیار سنجش اعمال و نیز شایسته و سزاوار مسابقه و رقابت می‌دانند. همه‌ی این مطالب را برای بیان اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و اثبات جایگاه ویژه و خاص آن در بین سایر فرایض ذکر نمودیم.

آنگاه مسأله وجوب امر به معروف و نهی از منکر(صرف‌نظر از اهمیت فراوانی که برای آن ذکر کردیم) مورد بحث قرار گرفت و با بیان چهار روایت از آن امام بزرگوار، وجوب این دو فریضه مورد تأکید قرار گرفت. عامل بودن آمر و ناهی، سازش‌ناپذیری و بی‌توجه بودن به ملامت دیگران در راه اجرای فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر، از خصوصیات بارزی هستند که از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، لازم است آمر و ناهی آنها را مراعات کند. مراتب سه‌گانه‌ی امر و نهی(قلبی، لسانی، یدی) و ارزش و اعتبار یکی از آنها به خوبی در کلام علی علیه‌السلام، مورد توجه و عنایت قرار گرفته و در این میان، مرتبه‌ی اول، که اساس و مبنای دیگر مراتب است، بیشتر مورد اهتمام آن حضرت قرار گرفته است و از دیدگاه امام، کسی که امر به معروف و نهی از منکر را در مرتبه قلبی ترک نماید، مرده‌ای در بین زندگان است.

در بحثی دیگر، خطرات ترک امر به معروف و نهی از منکر و علت و عامل اصلی ترک این فریضه را از دیدگاه امام بیان نمودیم. از جمله آثار و خطرات ترک امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از: گمراهی، لعن خداوند، حاکمیت اشرار، عدم استجابت دعا، نفوذ بیگانگان و اقویا در امور مسلمانان، نازل شدن بلاها و هلاکت مردم، عدم امکان مجاورت و هم‌نشینی با خداوند برای بندگان و اولیای الهی. در گفتارهای دیگر رابطه‌ی امر به معروف و نهی از منکر نسبت به «اقامه‌ی حدود»، «جهاد» و «نصیحت» بیان شد. در پایان نیز کلمات گهر‌بار دیگری را از آن حضرت در‌خصوص این موضوع که عوام مردم وظیفه دارند حکام و خواص را نهی از منکر نموده و در برابر خطاها و منکرات آنها ساکت ننشینند، آوردیم. 
 

پی‌نوشت‌ها:
[1]. الآمدی، عبدالواحد. غررالحکم و دررالکم. مؤسسه الا علمی للمطبوعات، بیوت: 1470 ه/ 1987 م، ج 1، ص 103، شماره 1198.
[2]. همان، ج 2، ص 45، شماره 28.
[3]. همان، ص 80، شماره 104.
[4]. الصالح، صبحی. شرح نهج‌البلاغه. داره‌الهجره، قم: 1412 ه.ق، خطبه 156، ص 219.
[5]. ابن‌ابی‌الحدید، ابو‌حامد. شرح نهج‌البلاغع. داراحیاء التراث العربی، بیروت: 1409 ه/ 1989 م، جزء 19، صص 410 ـ 411.
[6]. ابن‌فارس، ابوالحسین احمد. معجم مقاییس اللغه. انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم: 1404 ه، ج 5 ص 457. الراغب الاصفهانی. المفردات فی غریب القرآن. دفتر نشر کتاب، بی‌جا، 1404 ه، ص 500.
[7]. معلوف، لویس. المنجد فی‌اللغه. اسماعیلیان، تهران: 1362، چاپ اول، ص 713.
[8]. ابن‌میثم، کمال‌الدین . اختیار مصباح السالکین. بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1408 ه/ 1366 ش، نامه 31، ص 504. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 137، شماره 189.
[9]. الآمدی. پیشین، ج 2، ص 181، شماره 603. دشتی، محمد. ترجمه نهج‌البلغه. انتشارات مشرقین، قم: 1379 ش، چاپ چهارم، نامه 31، ص 630.
[10]. الامدی. پیشین، شماره 604. دشتی. پیشین، الکلینی، ابو‌جعفر. اصول کافی. ترجمه و شرح سید‌جواد مصطفوی، انتشارات علمیه. اسلامیه، تهران، بی‌تا، ج 3، ص 85.
[11]. الکلینی. پیشین، ص 85.
[12]. الآمدی. پیشین، ج 2، ص 236، شماره 1422.
[13]. همان، ج1، ص 238، شماره 272.
[14]. الکلینی. پیشین، ج 1، ص 113.
[15]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 61، شماره 1297.
[16]. همان، ص 116، شماره 2157.
[17]. البقره/ 194.
[18]. الراغب الاصفهانی. پیشین، صص 187 و 371.
[19]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 287، شماره 183.
[20]. همان، ص 252، شماره 34.
[21]. همان، ج 2، ص 64، شماره 82. فیض الاسلام، علی نقی. ترجمه و شرح نهج‌ابلاغه. به خط طاهر خوش‌نویس، بی‌تا، بی‌جا، حکمت 365، ص 1262.
[22]. الآمدی. پیشین، ج 2، ص 107، شماره‌های 43 و 50.
[23]. الکلینی. پیشین، ج 1، ص 194.
[24]. مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه، امر به معروف و نهی از منکر. 1371 ش، چاپ اول، ص 123 به نقل از بحار‌الانوار ج 100، ص 77.
[25]. الشیخ البهائی، ابوالفضل محمد. الاربعون حدیثاً. مؤسسه النشر الاسلامی، قم: 1415 ه.ق، الحدیث الثانی عشر، ص 217 ـ 218.
[26]. همان؛ نوری، حسین. امر به معروف و نهی از منکر. ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم: 1378، صص 246 ـ 151.
[27]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 150، شماره 79.
[28]. همان، ص 258، شماره 9.
[29]. همان، شماره 10. دشتی. پیشین، خطبه 175، ص 332.
[30]. الآمدی. همان، 2، ص 98، شماره 64.
[31]. همان، شماره 65.
[32]. همان، ص 107، شماره 36.
[33]. همان، ص 106، شماره 35.
[34]. همان، ص 108، شماره 58.
[35]. دشتی، پیشین، خطبه 222، ص 454.
[36]. همان، حکمت 150، ص 662.
[37]. دادسرای انقلاب اسلامی مبارزه با مواد مخدر و منکرات تهران. شیوه‌های صحیح امر به معروف و نهی از منکر. سازمان تبلیغات اسلامی، ص 148 به نقل از حکمت 142 نهج‌البلاغه.
[38]. همان، ص 144. به نقل از حکمت 70 نهج‌البلاغه.
[39]. دشتی. همان، خطبه 105، ص 194.
[40]. علیزاده، ابوالقاسم. نظارت ملی یا امر به معروف و نهی از منکر. دفتر تبلیغات اسلامی، قم: 1371 ش، ص 119 به نقل از میزان‌الحکمه ج 10 ص 58.
[41]. فیض‌الاسلام. پیشین، خطبه 129، ص 401.
[42]. ابن ابی‌الحدید. پیشین، ج 2، جزء 8، خطبه 129، ص 352. فیض الاسلام. پیشین.
[43]. عبده، محمد. شرح نهج‌البلاغه. دارالذ خائر للمطبوعات، قم: 1412 ه/ 1370 ش، حکمت 111، ص 682.
[44]. ر.ک. حدیث شماره 6.
. ترجمه و شرح این دو عبارت در ادامه مباحث(مراتب امر معروف و نهی از منکر) آمده است.
[47]. دشتی. پیشین، نامه 31، ص 510.
[48]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 137، شماره 189. دشتی. پیشین.
[49]. الآمدی. پیشین، ص 229. شماره 200، عبده. پیشین، حکمت 373، ص 745.
[50]. الآمدی. پیشین، ج2، ص 63، شماره 80. عبده. پیشین، حکمت 374، ص 745.
[51]. صبحی الصالح. پیشین، حکمت 375، ص 542.
[52]. الامدی. پیشین، ج 1، ص 287، شماره 180.
[53]. علیزاده. پیشین، ص 37(به نقل از بحار ج 100، ص 96 و میزان الحکمه، حرف 4، ص 269).
[54]. مرکز تحقیقات اسلامی سپاه. پیشین، ص 136، به نقل از خطبه 201 نهج‌البلاغه.
[55]. مشکینی، علی. امر به معروف و نهی از منکر. انتشارات یاسر، قم، بی‌تا، ص 49(به نقل از وسایل ج 6 باب 1)
[56]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 286، شماره 176.
[57]. فیض‌الاسلام. پیشین، خطبه 234، ص 808.
[58]. ابن‌میثم. پیشین، نامه 46، ص 535.
[59]. همان، خطبه 165، ص 349.
[60]. کورانی، علی. امر به معروف و نهی از منکر. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371 ش، تهران، چاپ ششم، ص 21.
[61]. مشکینی. پیشین، ص 7(به نقل از وسائل باب 1 ح 7)
[62]. دشتی. پیشین، خ 129، ص 246.
[63]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 238، شماره 272.
[64]. دشتی. پیشین، خ 156، ص 290. عبده. پیشین، حکمت 374، ص 746. الخرازی، السید‌محسن. الامر بالمعروف و النهی عن المنکر. مؤسسه النشر الاسلامی، قم: 1415 ه ق، ص 27(به نقل از کافی 5/57).
[65]. از جمله بنگرید به: المحقق الحلی، جعفر‌بن الحسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و احرام. مطبعه الاداب فی‌النجف الاشرف، 1389 ه/ 1969 م، ج 1، ص 344 و دیگر کتب فقهی که معمولاً در مباحث خود ترتیب محقق حلی را رعایت نموده‌اند.
[66]. الکلینی. پیشین، ج 3، صص 84 ـ 85؛ دشتی. پیشین، حکمت 31، ص 628 ـ 630.
[67]. علیزاده. پیشین، ص 116، به نقل از میزان الحکمه 10 /61.
[68]. همان.
[69]. همان، ص 118(به نقل از غررالحکم و میزان الحکمه 10/ 59).
[70]. همان، ص 119(به نقل از غررالحکم و میزان الحکمه10/60).
[71]. عبده. پیشین، حکت 374، ص 746؛ الآمدی. پیشین، ج 1، ص 238، شماره 272.
[72]. فیض‌الاسلام. پیشین، خ 34، ص 114.
[73]. صافی گلپایگانی، لطف‌الله. راه اصلاح یا امر به معروف و نهی از منکر. دفتر انتشارات اسلامی، قم: 1373، ص 52 ـ 53(به نقل از وسایل 11/407).

خواص سير

سیر یک ماده غذایی قدیمی و آبا و اجدادی است که به عنوان چاشنی در تهیه انواع غذاها استفاده می شود و یکی از ترکیبات اصلی داروهای تجویز شده در طب سنتی است. این ماده غذایی هم خانواده پیاز بودن و با وجود اینکه بوی کمابیش نامطلوبی دارد اما یکی از پرمصرف ترین مواد غذایی در سرتاسر جهان است.
در دوران باستان سیر به عنوان یک چاشنی و طعم دهنده در تهیه غذاها استفاده می شود و همچنین از آن برای درمان بیماری ها و دور کردن جن و پری استفاده می کردند. اگرچه مورد آخر امروزه به تاریخ پیوسته و خرافات محسوب میشود اما در هر عصری از سیر برای از بین بردن انرژی های منفی و رسیدن به سلامتی بهره جسته اند. در این مطلب در خصوص خواص اصلی سیر و یک درمان جالب این ماده غذایی برای افرادی که دچار بیخوابی هستند صحبت می کنیم.

 

ارزش غذایی سیر
شاید جالب باشد بدانید که سیر یک ماده غذایی پرکالری است. به این ترتیب که کالری هر 100 گرم از آن می تواند تا 100 کیلوکالری برسد. با این حال از آنجایی که مردم میزان بسیار کمی از این ماده غذایی مفید را مصرف می کنند معمولا مشکلی در ایجاد اضافه وزن ایجاد نمی کند. علاوه بر این، سیر حاوی کربوهیدرات های پیچیده و پروتئین ها است که راندمان جسمی و روحی را بالا می برند. سیر همچنین دارای ویتامین های گروه B و مواد معدنی ضروری مانند سدیم، پتاسیم و منیزیم هست. با این حال خاصیت اصلی این ماده غذایی را به میزان بالای ترکیبات گوگردی آن مانند آلیسین نسبت می دهند.

خواص اصلی سیر
سیر به دلیل خواصی که دارد عنوان یکی از بهترین مواد غذایی در رژیم غذایی را به خود اختصاص داده است.این ماده غذایی یکی از مکمل های خوب برای تسکین و در مان انواع بیماری ها، اختلالات متابولیکی و مشکلات دستگاه تنفسی محسوب می شود.در واقع سیر سرشار از آنتی اکسیدان ها و ترکیبات ضدالتهابی است در نتیجه یکی از بهترین ها برای سلامت قلب و عروق می باشد.
مصرف منظم سیر باعث افزایش نرمی و انعطاف پذیری رگها می شود، مازاد چربی خون را دفع کرده و فشار خون را تنظیم می کند. این ماده غذایی جریان خون به سمت سلولهای بدن را بهبود داده و به پیشگیری از پیری زودهنگام کمک می کند. سیر خواص ضدباکتریایی و ضدعفونی کنندگی دارد تاجایی که حتی به میزان آنتی بیوتیک ها موثر عمل می کند. این ماده غذایی ادرارآور طبیعی است که با احتباس آب در بدن و التهاب بافت ها مقابله می کند. علاوه براین متخصصان به این نتیجه رسیده اند وزن افرادی که به طور منظم سیر مصرف می کنند کمتر از افرادی است که سیر نمی خورند.

بيانات مهم رهبر انقلاب (مد ظله العالي )

نمی‌شود که انسان یک دهه #همه‌کاره‌ کشور باشد، بعد یک دهه‌ بعدی تبدیل شود به #مخالف‌خوان کشور..

مراقب نفوذي ها باشيد

 

امام خامنه‌ای:مراقب باشید نفوذی دشمن در دستگاه‌های تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر وارد نشود.چاپلوسی‌های دشمن را هم جدی نگیرید. اظهار محبت و ارادت و «بیا دست بدهیم» و «بنشینیم» را جدی نگیرند

ميزان دوستي

امام باقر عليه‏ السلام:

ميزانِ دوستی [خود] را در دل برادرت، از دوستی اى كه در دلت نسبت به او دارى، بشناس

اِعرِفِ المَوَدَّةَ في قَلبِ أخيكَ بِما لَهُ في قَلبِكَ

? تحف العقول، ص ۲۹۵

آيت الله بهجت (ره ) مي فرمايند :

?آیت‌الله بهجت(ره؟):

اگر برای #فرج به اصلاح خود نپردازیم، بیم آن است که در #ظهور آن حضرت از او #فرار کنیم.

حديث روز

?پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله:

?بينما موسي عليه السلام جالسا إذ أقبل إبليس … قال موسي: فأخبرني بالذنب الذي إذا أذنبه ابن آدم استحوذت عليه؟ قال: إذا أعجبته نفسه، واستکثر عمله، وصغر في عينه ذنبه.

?موسي عليه السّلام نشسته بود که ابليس نزد او آمد، موسي فرمودند:
?مرا از آن گناهي خبر ده که اگر آدمي مرتکبش شود تو بر او استيلا مي يابي؟ ابليس گفت:
1⃣ هر گاه خودپسند شود
2⃣ و عملش را زياد بيند
3⃣ و گناهش در نظرش خَُرد آيد.

?الکافي، ج 2، ص 314

یادداشتی برای مجاهدان شهید کشتی سانچی

 

✍? یادداشتی برای مجاهدانِ شهید کشتی #سانچی?
◾️عروج دریادلان مجاهد که در مسیر سخت تأمین معاش خود و معیشت ملت، به شهادت رسیدند را به خانواده‌های داغدار و ایرانیان سوگوار صمیمانه تسلیت می‌گویم.

? پیامبر(ص) فرمود: “الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّه". به ما درس دادند برای معاش باید سختی‌ها و مهاجرت‌های طاقت فرسا را به جان پذیرفت و به مسئولان آموختند در راه معیشت ملت باید از جان گذشت. 

نیکی به والدین

بسمه تعالی

به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س ) سرکار خانم احمدی مبلغ حوزه در مدرسه سوم شعبان در جلسه ای با دانش آموزان درباره احترام به والدین صحبت کردند

ایشان بیان داشتند که  بچه های گلم می دونید دو تا نعمت بزرگه که خدا به ما داده و ما هم باید قدر این نعمتها رو بدونیم چیه؟ آفرین به شما ؛ کاملا درسته پدر و مادر.

دوستان عزیر می دونید احترام به پدر و مادر آن قدر مهم است که خداوند در قرآن به احترام گذاشتن به آنها تاکید کرد.

یکی از فرمانهای بسیار مهمّ خداوند به همه ی بندگان که از راههای سعادت و خوشبختی انسانها در دنیا و آخرت است ، مهربانی به پدر و مادر ( مخصوصاً مادر ) و دوری از اذیّت و آزار آنهاست .احسان به پدر و مادر ، با هدف قدردانی از زحماتی که برای فرزندان خود کشیده اند در واقع تشکّر و سپاس از خدای مهربان است و به همین دلیل نیکی به والدین در سرنوشت انسان تأثیر به سزائی دارد .

خدا بعد از نماز خواندن سر وقت، مهربونی با پدر و مادر رو خیلی خیلی دوست داره و اونو به ما سفارش کرده . ما نه تنها حق نداریم به اونا حرف زشت بزنیم ، حتی اجازه نداریم صدامون رو از صدای پدر و مادر بلندتر بکنیم . ما موقع راه رفتن جلوتر از اونا راه نمی‌ریم . و با اخم هم نگاهشون نمی‌کنیم . ما حتی پدر یا مادرمون رو هم، به اسم نباید صدا بزنیم  بلکه باید با ادب باشیم و به حرفشون گوش بدیم که اگه کسی حرفشون رو گوش نده، یه گناه خیلی خیلی بزرگ کرده و خدا از دستش ناراحت میشه.

همه باید، به پدر و مادرشون احترام بذارن و به اونا خوبی کنن . چون اگه کسی به پدر و مادر خودش محبت و مهربونی کنه خدا برای اون  توی بهشت یه خونه می‌سازه . مهم‌تر این که، اگه پدر و مادر از دستمون خوشحال باشن خدا هم، خوشحاله و اگه ناراحت باشن، خدا هم از دست ما ناراحته .

 

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

آنکه پدر و مادرش را خشنود کند، خدا را خشنود کرده و کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است.

کنز العمال، ج 16، ص 470

پدر و مادر اینقدر عزیزن، که حتی اگه ما با محبت به اونا نگاه کنیم  عبادت کردیم و ثواب بردیم . چه برسه که باهاشون با احترام رفتار کنیم. تازه اگه کسی می‌خواد عمرش زیاد بشه، باید دل پدر و مادرش رو شاد کنه و با اونا مهربون باشه ، تا براش دعا کنن و اون توی زندگیش موفق باشه. آخه دعای پدر و مادر در حق فرزندشون مستجاب می‌شه .

 

 

تداوم انقلاب در گرو تعمیق معنویات و اخلاق اسلامی

 

 

تداوم انقلاب در گرو تعمیق معنویات و اخلاق اسلامی

نکته ی سومی که از آن دو نکته قطعاً مهمتر است، این است که انقلاب آن وقتی به صورت کامل تحقق پیدا می کند، که آحاد مردم حقیقتاً به مردم مسلمان و مؤمن تبدیل شوند. بخشی از اسلام، مربوط به عمل مردم است که نظام کلی اجتماعی و حرکت عمومی آنها را تصویر و ترسیم می کند و آنها را حرکت می دهد. بخش دیگر، مربوط به عقاید و کیفیات روحی و عمل شخصی مردم است. اگر انقلاب عظیم ما و نظام جمهوری اسلامی، با همه ی امکانات مادی و معنویش نتواند دلها و خلقیات مردم و حقیقت وجود آنها را، از آنچه که معلول تربیتهای غلط دیرین است، به مردم مسلمان متبدل کند، قطعاً موفق نشده و انقلاب واقع نگردیده است. انقلاب، انقلاب مردم است. انقلاب مناسبات اجتماعی واقتصادی، فرع بر انقلاب مردم است. تامردم منقلب نشوند، آن انقلاب اقتصادی و تغییر و تبدیل مناسبات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هم اصلاً تحقق پیدا نمی کند. مردم در اول کار بحمدالله یک انقلاب روحی پیدا کردند که حرکت بسیار مهمی بود و نتیجه اش همینی شد که می بینیم.
اگر آنچه که واقع شد، ادامه پیدا نکند و تعمیق نشود و تعمیم نیابد و نسلی که رو به وجود است و نسلهای بعدی را فرا نگیرد و خدای نکرده اسم، اسلام و جمهوری اسلامی و حاکمیت منادیان اسلام باشد، اما واقع قضیه و متن زندگی مردم چیز دیگری باشد، این انقلاب قطعاً موفق نبوده و نیست. درآن صورت، از این که چنین چیزی پیش بیاید، به خدا پناه می بریم. نباید بگذاریم چنین چیزی رخ دهد. دشمن روی این نقطه کار می کند. تمام دستگاهها و تمام افراد، بخصوص علمای اعلام و روحانیون، بایستی روی تربیت نفوس مردم و تحقق انقلاب قلبی و اخلاقی در آنها، مخصوصاً در جوانان تلاش کنند.
البته دوران جنگ و شرایط خاص آن روزها، برای عده یی از جوانان این مملکت، یک انقلاب معنوی و حقیقی به وجود آورد. این وصیت نامه های شهدا که امام (ره) توصیه به مطالعه ی آن می کردند، به خاطر این است که هرکدامش نمایشگر انقلاب یک نفر آدم است.هرکدام از این وصیت نامه ها و خاطرات این جوانان را که انسان می خواند، تصویری از انقلاب یک نفر آدم را درآن می بیند و خودش منقلب کننده و درس دهنده است.ما باید این حالت را تعمیم بدهیم و این، ممکن است. اگر به طور صددرصد نسبت به همه ی افراد هم ممکن نباشد، نسبت به اکثریت مردم ممکن است.شرط اولش هم این است که در خود گویندگان و دعات به این هدف، انقلابی به وجود بیاید و خلقیات واخلاق و معنویت و ذکر و توجه و وصل و توکل و اعتماد و رابطه ی معنویشان با خدا تقویت بشود.
ما اول از خودمان هم باید شروع کنیم. واقعاً اگر در هر کدام از ما، خدای نکرده از این رهگذر، نقص و کمبود و خللی باشد، روی مردم تأثیر بد خواهد گذاشت. همه در نوشتن، گفتن، عمل کردن، بالا کشیدن شخصیتها، نزدیک کردن افراد و یا دور کردن آنها، باید این نکته ی اخیر را در نظر داشته باشیم

تحول اخلاقی

 

 

تحول اخلاقی

تحول اخلاقی، یعنی اینکه انسان هر رذیلت اخلاقی، هر اخلاق زشت، هر روحیه ی بد وناپسندی که موجب آزار دیگران یاعقب ماندگی خود انسان است،آن را کنار بگذارد و به فضایل و زیباییهای اخلاقی، خود را آراسته کند. در جامعه یی که حسد و بددلی وکینه نباشد، اگر کسانی صاحب فکرند، آن فکر را در راه توطئه برای دیگران و تقلب با دیگران و خدعه در کار دیگران به کار نبرند، اگر کسانی دارای سواد معلوماتند، آن را در راه ضرر زدن به مردم و کمک کردن به دشمنان مردم به کار نبرند، بلکه همه ی افراد انسان در یک جامعه، به یکدیگر خیرخواه باشند، به هم کینه نورزند، به هم عقد و حسد نداشته باشند، به بهای نابودی دیگران، زندگی خود را سروسامان ندهند و دست یافتن به همه چیز را نخواهند، این تحول اخلاقی است وحداقل قضیه است

ارزش حجاب ازدیدگاه امام خمینی (ره )

 

توجه داشته باشید حجابی که اسلام قرار داده است برای حفظ ارزش های شماست.
هرچه را که خدا دستور فرموده است - چه برای مرد و چه برای زن - برای این است که آن ارزش های واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه های شیطانی یا دستهای فاسد استعمار پایمال شوند این ارزشها زنده بشوند.

امام خمینی (ره)

ارزش حجاب از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی )

حجاب برای زن، به معنای ذلت نیست؛ بلکه به معنای عصمت و حفظ زن است و نه فقط عصمت و حفظ زن، بلکه عصمت و حفاظت زن و مرد هر دوست.حجاب به معنای چادر نیست؛ اما چادر در نزد ما ایرانی ها که زن های ما از قدیم داشتند، بهترین نوع حجاب است

کتابخوانی و علم آموزی

 اسلام دين «علم» و «پايبندى به ارزشهاى معنوى» است؛

   امروز كتابخوانى و علم‏ آموزى، نه تنها يك وظيفه ‏ى ملى، كه يك واجب دينى است؛

   در جامعه‏ ى اسلامى، كتابخوانى بايد همگانى و فراگير شود؛

   فرآيند كمال بشرى به وسيله‏ ى كتاب تحقق lمي ‏يابد؛

   كتاب، دروازه اى به سوى جهان گسترده‏ ى دانش و معرفت است.

آیین افتتاح کانون یاوران نماز

بسمه تعالی

به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س) در مورخه 10/10/96 آیین افتتاح کانون یاوران نماز با حضور اعضای محترم کانون با سخنرانی سرکار خانم یاوری مقدم معاون فرهنگی حوزه برگزار گردید. 

ایشان در ابتدا ضمن تشکرو قدر دانی از حضور اعضا ، بیان داشتند که  نماز بر انسان ها واجب است و آنها را به کمال می رساند برای رسیدن به این کمال و دوری از تفکرات حیوانی باید به سمت نماز برویم همانطور که نماز اهمیت فراوانی دارد همه اموری هم که به اقامه نماز می رسد مهم است اهمیت نماز به حدی بالا است که خداوند متعال هر جا که می خواهد ارتباط با خودش را معرفی کند از نماز یاد می کند.  این ارتباط با خدا شکل های مختلفی دارد که نماز مهمترین شکل ارتباط با خداست یکی از ویژگی های جامعه سالم این است که نماز به طور منظم در آن اقامه شود اگر فرهنگ نماز در جامعه پیاده شود همه امور اصلاح می شود و اصلاح همه مشکلات از طریق نماز و اقامه آن می باشد یکی از اعمالی که اخلاق و شخصیت انسان را تحت تاثیر قرار می دهد نماز و مداومت بر آن است نماز یک نوع تشکر عملی و کلامی از خداوند در برابر نعمت ها است با اینکه دشمن می خواهد انسان ها را از نماز دور کند ولی  اقامه و اشاعه نماز باید به طور احسن در فضای مجازی و در جامعه تبلیغ شود تا بتوانیم در این حوزه بهترین عملکرد را داشته باشیم.  از حضرت آیت الله بهجت سوال شدکه چکار کنیم که نماز صبح مان قضا نشود ایشان گفتند اگر نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در اول وقت بخوانید نماز صبح قضا نمی شود.

هدف ما از تشکیل کانون یاوران نماز صرفا افتتاح و برگزاری آن نیست بلکه هدف ما خروجی و آثاری است که می تواند در توسعه و ترویج اقامه نماز در جامعه داشته باشیم روش های تبلیغی نماز باید به تناسب پیشرفت های دنیای امروز باید در جامعه تغییر کند و از روش های جدید  و نو ین ارتباطی در این راستا بهره ببرید از نگاه مقام معظم رهبری فضای مجازی به یک فضای حقیقی مبدل شده است پس باید  از همه امکانات و ظرفیت ها در زمینه توسعه و ترویج فرهنگ نماز بهره ببریم .

در پایان این جلسه  دستور العمل تشکیل کانون یاوران نمازو اهداف و وظایف اعضا  توضیح داده شد

جلسه مدیر حوزه با سازمان تبلیغات اسلامی

بسمه تعالی

به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س) در مورخه 16/10/96 مدیر محترم حوزه سرکار خانم رضایی به همراه  معاون فرهنگی حوزه سرکار خانم یاوری مقدم جلسه ای را با رئیس سازمان تبلیغات اسلامی حجه الاسلام و المسلمین جناب آقای کرمی داشتند

در این جلسه مدیرمحترم  حوزه علمیه ریحانه النبی(س)  سرکار خانم رضایی در مورد مسائل فرهنگي و قرآنی  حوزه  بحث و تبادل نظر کردند و ضمن تشكر از فعاليت هاي سازمان تبليغات اسلامي، ابراز اميدواري کردند تقويت همکاري بين حوزه علميه و اداره تبليغات اسلامي باعث باز شدن برخي از گره هاي فرهنگي شود.  با همکاری و تعامل حوزه علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی می توانیم نقش مهمی در پیشبرد برنامه های فرهنگی و قرآنی در سطح حوزه و جامعه داشته باشیم.

وی ضمن تقدیر از همکاری مسئول اداره تبلیغات اسلامی، خواستار ادامه همکاری بیشتر این دو نهاد خصوصاً در زمینه های اعزام مبلغ و برگزاری کارگاهها و دوره های آموزشی برای مبلغین شد . 

در این دیدار سرکار خانم رضایی گزارشی از آموزش های مهارتی که در حوزه در ترم گذشته برگزار گردید از جمله برگزاری دوره های مختلف و آموزش های کاربردی و مهارتی و ظرفیت این مجموعه برای تعامل با سازمان تبلیغات اسلامی ارائه کرد

وی گفت : ما مبلغین را به چهار گروه تقسیم کرده ایم که هر گروه در یکی از زمینه های کودک ، نوجوان ، جوان وزنان خانه دار به صورت تخصصی مشغول به فعالیتند و برگزاری دوره‌های مهارتی برای تمامی مبلغین  و کمک‌کردن به توانمندسازی و ارتقای سطح مهارتی مبلغین و طلاب حوزه لازم و ضروری است .

حجت‌الاسلام کرمی، تبلیغ حکیمانه دین را در فضای حقیقی و مجازی از ماموریت‌های سازمان تبلیغات اسلامی برشمرد و ابراز امیدواری کرد که تعامل این دو نهاد در برگزاری کارگاه‌های آموزشی آثار و برکات خوبی داشته باشد.

به گفته وی، استفاده بهتر از  ظرفیت و فرصت های تربیتی و تبلیغی  از مهمترین اهداف اعزام مبلغ  به مدارس است و امیدواریم با توسعه همکاریهای دو جانبه در دوره جدید شاهد رفع نیازهای آموزش و پرورش نیز  باشیم .

کرامت یعنی چه ؟

بسمه تعالی

به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س) مورخه 18/10/96 جلسه اخلاق مدیر محترم حوزه سرکار خانم رضایی با کادر و معاونین حوزه برگزار گردید  .

در ابتدای جلسه سرکار خانم رضایی  پس  از تعریف واژه طلبگی ، فرمود:طلبگی یعنی سیر و سلوک و سالک راه خدا بودن، یعنی کسی که در راه خود سازی علمی و عملی است. طلبه باید بداند هدف از طلبگی ،سالک الی الله شدن و به کمال رسیدن است تا بتواند مردم را آکاه کند .

ایشان در ادامه افزودند که  شما  نقش الگو  را درحوزه  دارید و راهنمای راه دین هستید.شما به عنوان بازوان و ستون حوزه هستید .یکی از الگو های رفتاری ما اهل بیت (ع) هستند و همانطور که شما بزرگواران می دانید یکی از صفات اهل بیت (ع) این است که اهل کرامت هستند .

 کرامت یعنی چه ؟

اولین ویژگی و علامت انسان‌های کریم خدمتگزاری به مردم است؛ خدمتگزاری به مردم نشانه انسان‌های کریم است. امیرمؤمنان علی (ع) می‌فرماید: «الْكَرِيمُ يَرَى‏ مَكَارِمَ‏ أَفْعَالِهِ‏ دَيْناً عَلَيْهِ‏ يَقْضِيه»   انسان کریم انسانی است که کارهایی که در جامعه انجام می‌دهد را برای خودش یک وظیفه بداند که آن را ادا می‌کند. انسان کریم خدمتگذار بی‌منت است، نه منت می‌گذارد و توقع تشکر دارد، بلکه به عنوان یک دِین و وظیفه، وظیفه خودش می‌داند که خودش را خدمتگذار مردم معرفی کند. 

شاخصه دوم برای انسان‌های کریم این است که به کم قانع هستند و نسبت به امور کم شاکر هستند؛ امیرمؤمنان می‌فرماید: «الْكَرِيمُ‏ يَشْكُرُ الْقَلِيلَ‏ وَ اللَّئِيمُ يُكَفِّرُ الْجَزِيل» انسان‌های کریم به نعمت کم قانع و شاکر هستند.

سومین ویژگی از ویژگی‌های انسان‌های کریم تغافل است. وجود مقدس امیرمومنان می‌فرماید: انسان‌های کریم از خطاهای دیگران چشم‎پوشی می‎کنند؛ اگر خطایی از کسی سرزد این خطا را بزرگ نمی‌کنند، صرف نظر می‌کنند، اینطور نیست که به او نصیحت نکنند و حرف نزنند، ولی یک جریمه سنگین به پای او نمی‌نویسند، حساب خطاب از حساب امر جداست. انسان‌های کریم حالت تغافل دارند. انسان از کنار قضایا گاهی عبور می‌کند و به رخ شخص نمی‌کشد که تو چه کرده‌ای؟ ممکن است طرف بداند که تو دانسته‌ای و چیزی به او نگفته‌ای.

امام صادق (ع) فرمود: «ثَلَاثَةٌ تَدُلُ‏ عَلَى‏ كَرَمِ‏ الْمَرْءِ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ غَضُّ الطَّرْف»

سه چیز نشانگر کرامت انسان است:

1. اخلاق نشانه کرامت است؛ انسان‌های کریم خوش برخورد هستند، خوش رفتار هستند و در جامعه کسی از آنها آزرده خاطر نمی‌شود. خیرخواه دیگران هستند، شرشان به دیگران نمی‌رسد.

2. خشمشان را کنترل می‌کنند؛ نه اینکه خشم پیدا نمی‌کنند ولی «والکاظمین الغیظ» خشمشان را کنترل می‎کنند؛ یکی از اصحاب امام کاظم(ع) می‌گوید یکی از بستگان نزدیک حضرت، به ایشان توهین کرد، حضرت فرمود برویم سراغش، گفت ما خیال کردیم که آقا شمشیری، نیزه‌ای، خنجری بر می‎دارد و قصد تلافی دارد؛ زمانی که رفتیم نزدیک‌تر آقا پولی به او داد و کمکی به او کرد، گفتیم آقا این بود گفتید برویم؟ حضرت فرمود بله. سیره ما اهل بیت برای ساختن انسان‌ها اینگونه است.

3. چشمشان را از حرام می‎پوشانند؛ انسان‌های کریم به دور گناه نمی‌چرخند.

 

بهشت برای جویندگان علم

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
الحمدلله رب العالمین

عَن عَبدِاللهِ بنِ میمون عن الصادقِ جعفرِ بنِ محمدٍ علیهماالسلام عن ابیهِ عن آبائِهِ علیهم‌ُالسلام قالْ قالَ رسولُ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله مَنْ سَلَکَ طَرِیقاً یَطْلُبُ فِیهِ عِلْماً سَلَکَ اَللَّهُ بِهِ طَرِیقاً إِلَى‌ اَلْجَنَّةِ (۱)
هر کس راهی را بپیماید برای اینکه علمی را فرا بگیرد، خدای متعال او را در راهی قرار می‌دهد به سوی بهشت.

وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِکَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ اَلْعِلْمِ رِضًا بِهِ
از بس [ملائک] از او خشنودند، بال‌هایشان را در زیر او فرش می‌کنند

وَ إِنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ اَلْعِلْمِ مَنْ فِی اَلسَّمَاءِ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ حَتَّى اَلْحُوتِ فِی اَلْبَحْرِ
[براى طالب علم هر که در آسمان و در زمین است آمرزش خواهد تا برسد به ماهیان دریا] که حالا اینها را بایستی بیشتر دقت کرد. خیلی نکات گاهی در این هست که حالا حوت در بحر، ماهی دریا چه خصوصیتی دارد که دعا کند. اینها یک دقت‌هایی یک ظرافت‌هایی درش هست که حالا ما بعضی‌ها را ما ملتفت نمی‌شویم. انسان با برخورد با معارف دنیایی گاهی به یک نکته‌ای برخورد می‌کند که می‌فهمد اینی که اینجا مثلاً کلمه‌ی حوت را آورده‌اند این به خاطر این نکته است؛ که حالا فعلاً دست ما خالی است.

وَ فَضْلُ اَلْعَالِمِ عَلَى اَلْعَابِدِ کَفَضْلِ اَلْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ اَلنُّجُومِ‌ لَیْلَةَ اَلْبَدْرِ
آن شبی که ماه با ستاره فرق دارد -که ستاره کمکی نمی‌کند و نوری نمی‌دهد اما ماه نور می‌دهد- آن کی است؟ آن شب‌های بدر است؛ شب‌های ماه تمام است. فضل عالِم بر عابد این‌جور است؛ [یعنی عالم] مثل ماه تمام در شب‌های بدر [است] که نور می‌دهد و به دیگران کمک می‌کند و راه را روشن می‌کند. عالم این‌جوری است. ببینید تشبیه، تشبیه روشنِ زیبایی است.

وَ إِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ إِنَّ اَلْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لاَ دِرْهَماً
[علما] پول و ملک و زمین و سرمایه برای ورّاث خودشان نگذاشته‌اند

وَ لَکِنْ وَرَّثُوا اَلْعِلْمَ
[بلکه] علم [به ارث] گذاشته‌اند
این همان قرینه‌ای است که نشان می‌دهد مراد از علم، معارف الهی است

فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ
[و هر که از آن برگرفت بهره‌ی فراوانى برد}

ارزش بصیرت

ارزش بصيرت
ذَهابُ الْبَصَرِ خَيْرٌ مِنَ عَمْىِ الْبَصيرَةِ.(203)
كور چشمى به كه كوردلى .

ارزش بصیرت

حقيقت بصيرت
اِنَّمـَا الْبـَصـيـرُ مـَنْ سـَمـِعَ فـَتـَفـَكَّرَ وَ نـَظـَرَ فـَاءَبـْصـَرَ وَانْتَفَعَ بِالْعِبَرِ، ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً واضِحاً.(204)
انـسـان بـا بـصـيـرت كـسى است كه بشنود و خوب بينديشد و بنگرد و ببيند و از تجارب دنيا بهره گيرد، سپس در راه روشن حركت كند.

مراسم وفات حضرت معصومه (س)

بسمه تعالی

به گزارش معاون فرهنگی حوزه علمیه ریحانه النبی (س) در مورخه 7/10/96 مراسمی به مناسبت وفات  حضرت معصومه (س)  با سخنرانی سرکار خانم کبودی و مداحی سرکار خانم کریمی در این حوزه مبارکه بر گزار گردید

ایشان جلسه را با حدیثی از امام جواد (ع) آغاز کردند . امام جواد (ع) می فرماید : « من زار قبر عمتی بقم فله الجنه »

هر کس قبر عمه ام حضرت معصومه (س) را در قم زیارت کند بهشت پاداش او است (کامل الزیارت ) ص 536

ایشان در ادامه بیان داشتند که از فضایل و ویژگی های حضرت معصومه (س) :

1- دختر روح و جسم پیامبر (ص) در زیارت نامه حضرت معصومه از ایشان به عنوان دختر رسول خدا ، دختر فاطم و خدیجه و دختر امیر المومنین یاد شده است این تعبیر ها نه تنها بیانگر شرافت خانوادی اوست بلکه بیانگر آن است که ایشان از نظر معنوی نیز فرزند روح و جسم پیامبر (ص)

2- مقام عصمت و طهارت این حضرت برخوردار است که از شواهد و قراین زیادی همچون لقب معصومه از سوی امام رضا و همچنین احادیث وارده درباره فضیلت او اثبات شدنی است

 3- مقام و عظمت والا از اموری که به روشنی بیانگر عظمت مقام این بانوی بزرگوار است که امام صادق (ع) حتی قبل از ولادت امام کاظم از ولادت او خبر داده است امام کاظم (ع) نیز با تعبیر ( فداها ابوها ) پرده از عظمت مقام علمی و معنوی دخترش برداشته است

4- زیارت نامه مخصوص : بعد از حضرت فاطمه زهرا (س) تنها زیارتی که از امام معصوم برای او نقل شده است زیارت نامه حضرت معصومه است حتی حضرت زینب با آن همه مقام و منزلت زیارت مخصوص از معصوم برای وی نقل نشده است

 5- القاب پیام آور ی است که این بانو دارد طاهره ، حمیده ، رشیده ، تقیه ، نقیه ، رضیه ، مرضیه اشاره شده است که هر یک از این القاب پیام آور یکی از ابعاد و فضایل درخشان ایشان است

 6- شفاعت وسیع : بر اساس روایات حضرت معصومه از شافعان روز قیامت است و شفاعت او شامل همه شیعیان خواهد شد و پاداش عظیم زیارت که در برخی از آنها ثواب آن همچون ثواب زیارت امام صادق (ع) و زیارت امام رضا (ع) و در برخی دیگر ثواب آن بخشیده شدن گناهان و همچنین واجب شدن بهشت ذکر شده است . امام خمینی (ره ) می فرماید : قم مرکز حرم اهل بیت (ع) است مرکز علم و تقواست

و در پایان زیارت عشورا و مداحی توسط سرکار خانم کریمی بر گزار گردید .

فرازی از وصیت نامه شهید مهدی زین الدین

 

اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه‌های پیکار می‌رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف می‌کنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسین‌وار زندگی کردن.
در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می‌شود و کسی می‌تواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد. در این وصیت نامه فقط مقدار بدهکاریها و بستانکاریها را جهت مشخص شدن برای بازماندگان و پیگیری آنها می نویسم،به انضمام مسائل شرعی دیگر.

 

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره )

 

عجب این است که انسان به عبادتش بنازد، خودش رو خوب بداند, خیال کند روزه هایش قبول شده، نمازهایش قبول شده بہ خودش بادی بکند. این را مےگویند عجب و خطر دارد.

خداوند تبارک و تعالی به حضرت داوود فرمود: ای داوود! بہ گنهکاران بشارت بده ، اما صدیقین را بترسان!

حضرت داوود تعجب کرد و پرسید: خدایا، صدیقین را بترسانم؟ من باید به صدیقین بشارت بدهم و گنهکاران را بترسانم، حال چرا برعکس شده؟
خدا فرمود: صدیقین را از عجب بترسان، آدم خوب ها، نمازشب خوان ها را از عجب بترسان ولی گنهکاران را بشارت بده. چرا؟

چون گنهکاران دچار عجب و غرور نیستند، آنها مےگویند: «ما آشغال بندگانت هستیم» اما صدیقین به عبادتشان مےنازند

ادامه »

تعریف خانواده خوب

? تعریف خانوادۀ خوب؛ درست‌‌ترین تعریف از همسر چیست؟
⭕️ بسیاری از خانم‌ها و آقایان اصلاً تعریف درستی از همسری و شوهری ندارند! اصلاح شدن رفتار این‌ها خیلی سخت است!

⭕️ درست ترین تلقی از مادر این است که مادری به نوعی جلوۀ مقام ربوبیت خداست!

⭕️ پدر رازق است، و از این جهت خیلی شباهت به این اسم باعظمت پروردگار پیدا می‌کند
_________________________

? ما درباره هر آنچه که با آن ارتباط داریم و با آن زندگی می کنیم، لازم است که تعریف و تلقی صحیحی داشته باشیم تا ارتباط ما با آن پدیده ها راحت تر شود

? مثلا خانم، تعریفش از مادری چیست؟ مادری به نوعی جلوۀ مقام ربوبیت خداست! خدا بعضی از خصلت‌های خودش را به او داده که تو بیا بنده‌پروری کن، رب باش، در همان اندازه‌هایی که هستی. به یکی از بندگان من برس، من این مأموریت را به تو دادم!

? یا مثلا آقا، تعریفش از پدر بودن چیست؟ پدر رازق است، از این ‌جهت خیلی شباهت به این اسم باعظمت پروردگار پیدا می‌کند.

? این تلقی‌ها خیلی مهم و تعیین‌کننده است! گاهی اصلاً نمی‌خواهد زیاد توصیه‌هایی برای اینکه آدم مراقب رفتار خودش باشد، مطرح شود، تلقی که درست باشد، رفتار هم درست خواهد شد.

? بسیاری از خانم‌ها و آقایان اصلاً تعریف درستی از همسری و شوهری ندارند! تغییر رفتار و حالات این‌ها سخت خواهد بود.

?تلقی درست از عروس شدن چیست؟

? تلقی درست از همسر بودن این است: خانمی که ازدواج می‌کند درواقع مسئولیت رسیدگی و خدمت کردن و حمایت از یک مرد را به عهده می‌گیرد. گاهی شما باید رابطۀ مادری با او پیدا کنی، بفهمی چه زمانی عصبانی یا خوشحال می‌شود؟ حالات او را بشناسی، متناسب با حالات او رفتار بکنی! این خیلی مسئولیت بزرگی است.

? تلقی درست از داماد شدن چیست؟

? از آن‌طرف آقا داماد، باید در خودش این را ببیند که دیگر تو آن آقاپسر دبیرستانی یا دانشجوی مستقلی که هر طوری برای خودت زندگی می‌کردی نیستی؛ حالا باید دل خانمت را به دست آوری نه دل خودت را، باید مثل یک پدر از او نگهبانی و مراقبت کنی.

? تلقی درست از فرزند بودن چیست؟

? تلقی درست از فرزند بودن چیست؟ ببینید امام سجاد‌(ع) چه تلقی‌ای از فرزند بودن برای پدر و مادر؛ دارند. حضرت دعا می‌کنند: «خدایا من را نسبت به پدر و مادرم همانند عبدی نسبت به سلطانی که خیلی مقتدر و بی‌رحم است قرار بده که در آن حد از آنها بترسم و حساب ببرم. از طرف دیگر از جهت نیکی کردن مانند مادری باشم نسبت به طفل شیرخوار! و اللّهُمّ اجعَلْنی أهابُهُما هَیْبَةَ السُّلْطَانِ الْعَسُوفِ، وَ أَبَرُّهُمَا بِرَّ الْأُمِّ الرَّءُوف‏»(صحیفه سجادیه، دعای 24) یک جوان نسبت به پدر و مادرش چه احساسی باید داشته باشد؟ عبد، عبدی که حساب می‌برد از پدر و مادر، به‌اضافۀ مادری نسبت به طفل شیرخوار!

? ما اگر بخواهیم تعریف درست از بخش‌های مختلف زندگی پیدا بکنیم، باید چه کنیم؟ کمی این گفتگوها و مطالعه کمک می‌کند، ولی این‌ها کافی نیست. گاهی آدم باید با اولیاء خدا زندگی بکند، از نزدیک معاشرت بکند تا یک تلقی خوب پیدا کند.

?بعضی‌ از فیلم و سریال‌ها که اصلاً تلقی‌های غلط به آدم می‌دهند! مثلاً خانم و آقایی، باهم دعوایشان شده است، حالا این خانم یا آقا الآن جا دارد که ببخشد، این سریال یا فیلم سینمایی می‌آید به او حق می‌دهد در مقابل شوهرش یا همسرش نامردی کند! و اصلاً این تلقی را ایجاد می‌کند که بله آقا، در زندگی حساب حساب است، کاکا برادر! نه عزیز من، بنا نیست این‌جور کش‌وقوس‌ها در زندگی باشد، تو اصلاً تلقی‌ات از زندگی اشتباه است. هم خانم و هم آقا در این مسابقه باخته‌اند و دارند باهم مسابقه در باختن می‌دهند!

? «تعریف درست داشتن از زندگی و …» در قرآن به «فرقان» تعبیر شده است. فرقان بینش بسیار عمیق و درستی است که باتقوا به دست می‌آید؛ إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»(انفال، 29)

? به این سادگی نمی‌توان به تلقی درست رسید، مهم‌ترین مانعش هم خودخواهی انسان است. اگر خانمی خودخواه باشد، نمی‌تواند همسری را درک کند و تلقی درستی از نقش همسری پیدا کند! اگر یک آقایی هم خودخواه باشد نمی‌تواند همسری را درک کند! اگر کسی غرق خودش و غرق منافع و دوست‌داشتنی‌ها و لذت‌های خودش باشد دیگر نمی‌تواند درک صحیحی از دیگران پیدا کند.

 

#تعریف خانواده خوب ج1
#صفر_95
#حجت الاسلام پناهیان:

چگونه می توان عشق به امام زمان (عج )را در دل مردم زنده کرد؟

 

?جذب مردم، خصوصاً جوانان به امام زمان (عج) و زنده کردن عشق حضرت در دل آن‌ها که در اقتدا و پیروی از او بسیار مؤثر است راه‏هایی دارد:
?- آنهایی را که می‌‏خواهند دلشان ظرف محبت و عشق به ولی خدا شود از عقاید باطل پاک کنیم، و نیز نفس آن‌ها را از صفات رذیله بزداییم، زیرا دل پاک می‌‏خواهد تا قابلیت و ظرفیت عشق و محبّت به ولی‏اللَّه الاعظم را داشته باشد.

لذا بزرگان اخلاق در بحث سلوک اخلاقی گفته‏اند که سالک در مرحله اول باید تخلیه نفس کند و سپس خود را به محاسن اخلاقی متخلّق سازد.

- سعی کنیم تا حدّ امکان و آن قدری که از عهده ما برمی‏آید و طرف مقابل ظرفیت و کشش دارد مقامات و کمالات و فضایل آقا امام زمان (عج) را برای او بازگو کنیم، برای او بگوییم که حضرت چه جایگاهی در عالم وجود دارد. چگونه از حالات مردم به اذن خدا مطّلع است. چگونه مظهر رحمانیت خداوند است. چگونه به فکر شیعیان خود می‌‏باشد.

انسان ذاتاً و فطرتاً کمال دوست است و گرایش ذاتی به کمال و انسان کامل دارد. از طرفی اگر در انسان این عشق نسبت به کسی پیدا شد مطیع او می‌‏گردد، و از آن جهت که امام زمان (عج) مردم را به خدا دعوت می‌‏کند، لذا با ایجاد عشق و محبّت آن حضرت در قلوب مردم در حقیقت مردم به سوی خدا رهنمون می‌‏شوند.

می‌‏توان گفت که دعوت مردم به امام زمان (عج) وایجاد عشق آن حضرت در قلوب آن‌ها در حقیقت دعوت به سوی خدا وایجاد عشق به خدا در قلوب مردم است.

- کتاب موعودشناسی و پاسخ به شبهات؛ علی اصغر رضوانی

 

امام صادق علیه السلام:

 

خَمسُ خِصالٍ مَن لَم تَكُن فيهِ خَصلَةٌ مِنها فَلَيسَ فيهِ كَثيرُ مُستَمتَعٍ أَوَّلُهَا: اَلوَفاءُ و َالثّانيَةُ التَّدبيرُ و َالثّالِثَةُ الحَياءُ وَ الرّابِعَةُ حُسنُ الخُلقِ و َالخامِسَةُ و َهِىَ تَجمَعُ هذِهِ الخِصالَ، الحُرِّيَّةُ؛

پنج خصلت است كه در هر كس يكى از آنها نباشد خير و بهره زيادى در او نيست: اول: وفادارى دوم: تدبير سوم: حيا چهارم: خوش اخلاقى و پنجم: ـ كه چهار خصلت ديگر را نيز در خود دارد ـ آزادگى.

?خصال، ص284، ح33



ختم صلوات خاصه امام حسین (ع )

??????????????
??
?
?

?? ختم صلوات خاصه امام حسین??
‏‎
ــ ??صلوات خاصه امام حسینــ ـــــــــــــــــ?? ــــــــــ??ـصلوات خاصه امام حسینـــــــــــــــــــ


??اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ وَ أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ صَلاةً نَامِیَةً زَاکِیَةً مُبَارَکَةً یَصْعَدُ أَوَّلُهَا وَ لا یَنْفَدُ آخِرُهَا أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلادِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ اللهُمَّ صَلِّ عَلَى الْإِمَامِ الشَّهِیدِ الْمَقْتُولِ الْمَظْلُومِ الْمَخْذُولِ وَ السَّیِّدِ الْقَائِدِ وَ الْعَابِدِ الزَّاهِدِ الْوَصِیِّ الْخَلِیفَةِ الْإِمَامِ الصِّدِّیقِ الطُّهْرِ الطَّاهِرِ الطَّیِّبِ الْمُبَارَکِ وَ الرَّضِیِّ الْمَرْضِیِّ وَ التَّقِیِّ الْهَادِی الْمَهْدِیِّ الزَّاهِدِ الذَّائِدِ الْمُجَاهِدِ الْعَالِمِ إِمَامِ الْهُدَى سِبْطِ الرَّسُولِ وَ قُرَّةِ عَیْنِ الْبَتُولِ صلى الله علیه و آله و سلم اللهُمَّ صَلِّ عَلَى سَیِّدِی وَ مَوْلایَ کَمَا عَمِلَ بِطَاعَتِکَ وَ نَهَى عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَ بَالَغَ فِی رِضْوَانِکَ وَ أَقْبَلَ عَلَى إِیمَانِکَ غَیْرَ قَابِلٍ فِیکَ عُذْرا سِرّا وَ عَلانِیَةً یَدْعُو الْعِبَادَ إِلَیْکَ وَ یَدُلُّهُمْ عَلَیْکَ وَ قَامَ بَیْنَ یَدَیْکَ

یَهْدِمُ الْجَوْرَ بِالصَّوَابِ وَ یُحْیِی السُّنَّةَ بِالْکِتَابِ فَعَاشَ فِی رِضْوَانِکَ مَکْدُودا وَ مَضَى عَلَى طَاعَتِکَ وَ فِی أَوْلِیَائِکَ مَکْدُوحا وَ قَضَى إِلَیْکَ مَفْقُودا لَمْ یَعْصِکَ فِی لَیْلٍ وَ لا نَهَارٍ بَلْ جَاهَدَ فِیکَ الْمُنَافِقِینَ وَ الْکُفَّارَ اللهُمَّ فَاجْزِهِ خَیْرَ جَزَاءِ الصَّادِقِینَ الْأَبْرَارِ وَ ضَاعِفْ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ وَ لِقَاتِلِیهِ الْعِقَابَ فَقَدْ قَاتَلَ کَرِیما وَ قُتِلَ مَظْلُوما وَ مَضَى مَرْحُوما یَقُولُ أَنَا ابْنُ رَسُولِ اللهِ مُحَمَّدٍ وَ ابْنُ مَنْ زَکَّى وَ عَبَدَ فَقَتَلُوهُ بِالْعَمْدِ الْمُعْتَمَدِ قَتَلُوهُ عَلَى الْإِیمَانِ وَ أَطَاعُوا فِی قَتْلِهِ الشَّیْطَانَ وَ لَمْ یُرَاقِبُوا فِیهِ الرَّحْمَنَ

اللهُمَّ فَصَلِّ عَلَى سَیِّدِی وَ مَوْلایَ صَلاةً تَرْفَعُ بِهَا ذِکْرَهُ وَ تُظْهِرُ بِهَا أَمْرَهُ وَ تُعَجِّلُ بِهَا نَصْرَهُ وَ اخْصُصْهُ بِأَفْضَلِ قِسَمِ الْفَضَائِلِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ زِدْهُ شَرَفا فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ وَ بَلِّغْهُ أَعْلَى شَرَفِ الْمُکَرَّمِینَ وَ ارْفَعْهُ مِنْ شَرَفِ رَحْمَتِکَ فِی شَرَفِ الْمُقَرَّبِینَ فِی الرَّفِیعِ الْأَعْلَى وَ بَلِّغْهُ الْوَسِیلَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ الْجَلِیلَةَ وَ الْفَضْلَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الْکَرَامَةَ الْجَزِیلَةَ اللهُمَّ فَاجْزِهِ عَنَّا أَفْضَلَ مَا جَازَیْتَ إِمَاما عَنْ رَعِیَّتِهِ وَ صَلِّ عَلَى سَیِّدِی وَ مَوْلایَ کُلَّمَا ذُکِرَ وَ کُلَّمَا لَمْ یُذْکَرْ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلایَ أَدْخِلْنِی فِی حِزْبِکَ وَ زُمْرَتِکَ وَ اسْتَوْهِبْنِی مِنْ رَبِّکَ وَ رَبِّی فَإِنَّ لَکَ عِنْدَ اللهِ جَاها وَ قَدْرا وَ مَنْزِلَةً رَفِیعَةً

إِنْ سَأَلْتَ أُعْطِیتَ وَ إِنْ شَفَعْتَ شُفِّعْتَ اللهَ اللهَ فِی عَبْدِکَ وَ مَوْلاکَ لا تُخَلِّنِی عِنْدَ الشَّدَائِدِ وَ الْأَهْوَالِ لِسُوءِ عَمَلِی وَ قَبِیحِ فِعْلِی وَ عَظِیمِ جُرْمِی فَإِنَّکَ أَمَلِی وَ رَجَائِی وَ ثِقَتِی وَ مُعْتَمَدِی وَ وَسِیلَتِی إِلَى اللهِ رَبِّی وَ رَبِّکَ لَمْ یَتَوَسَّلِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللهِ بِوَسِیلَةٍ هِیَ أَعْظَمُ حَقّا وَ لا أَوْجَبُ حُرْمَةً وَ لا أَجَلُّ قَدْرا عِنْدَهُ مِنْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ لا خَلَّفَنِیَ اللهُ عَنْکُمْ بِذُنُوبِی وَ جَمَعَنِی وَ إِیَّاکُمْ فِی جَنَّةِ عَدْنٍ الَّتِی أَعَدَّهَا لَکُمْ وَ لِأَوْلِیَائِکُمْ إِنَّهُ خَیْرُ الْغَافِرِینَ وَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اللهُمَّ أَبْلِغْ سَیِّدِی وَ مَوْلایَ تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلاما وَ ارْدُدْ عَلَیْنَا مِنْهُ السَّلامَ إِنَّکَ جَوَادٌ کَرِیمٌ وَ صَلِّ عَلَیْهِ کُلَّمَا ذُکِرَ السَّلامُ وَ کُلَّمَا لَمْ یُذْکَرْ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ


#سلام_اربابم✋?

?تشنگان عشق را با مُشٺ آبے جان بده
ڪربلا دورسٺ، مارا با سرابے جان بده

?زندگے یعنے سلام ساده‌اے سمٺ شما
ایها الارباب مارا باجوابے جان بده

??《لطفا پس از تلاوت لبیک یا حسین اعلام نمایید سپاسگذارم》??


?الّلهُمَّ
?صلّ
?علْی
?محَمَّد
?وآلَ
?محَمَّدٍ
?وعَجِّل
? فرَجَهُم

حق الناس

??????

یکی از مهترین پیامهای فراموش شده #عاشورا

شب عاشورا
#امام_حسین به یارانش فرمود :
هر کس از شما #حق_الناسی به گردن دارد برود و آن حق را ادا کند که خداوند شهادتش را نمی پذیرد؛

او به جهانیان فهماند که حتی شهید شدن در راه خدا در کربلا بالاتر از رعایت حق الناس نیست!!

در عجبم از کسانی که هزاران گناه میکنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست…

تصور مردم از حق الناس همان مال مردم خوردن است که تصور صحیحی است، ولی رعایت اصول و قواعد عرفی و قانونی و عواطفی دیگران هم حق الناس است!!

دل شکستن پدر مادر و خواهر و برادر به طریق مختلف کم محلی بی محلی و …

همسایه آزاری مردم آزاری به هرطریق، گران فروشی و کم فروشی و کم کاری، همه ی اینها حق الناس است و با یک گریه ی شما پاک نمیشود!!



برنامه ریزی سی ساله دشمن برای تربیت مسئولین آینده نظام !

 

? بازخوانی بیانات امام خمینی(ره) در دیدار با نخست وزیر و اعضای هیأت دولت جمهوری اسلامی پیرامون #نفوذ

?آنها [دشمنان] می‌دانند که از چه راه باید یک کشوری را به تباهی بکشانند. آنها می‌دانند که باید از راه خود حکومت، از راه خود دولت، از راه خود مجلس، از راه خود اینها، این کارها را انجام بدهند…

?اینها می‌دانند با این ملت نمی‌شود با فشار و زور و سرنیزه رفتار کرد.قهرا آنها می‌خواهند یک نقشه‌ای بکشند. حواسشان هم خیلی جمع است و خیلی هم حوصله و صبر دارند.

? آنها برای پنجاه سال دیگر، برای سی سال دیگر حالا نقشه درست می‌کنند. حالا نقشه می‌کشند که #سی_سال دیگر نتیجه بگیرند؛ یعنی، اگر دانشگاه ما یک انحرافی پیدا بکند، بعد از سی سال نتیجه‌اش را آنها می‌گیرند.

?اگر در دانشگاه ما یک اشخاص غیر اسلامی وارد بشوند، اشخاصی که انحراف دارند وارد بشوند، ولو حالا نتوانند کاری بکنند، حالا هم عجله ندارند که کاری بکنند، کم کم همین دانشگاهی ها را تبلیغ می‌کنند، صحبت می‌کنند، هواخورشان می‌کنند؛ بالاخره هم مقدرات یک مملکت بعد از این دوره با آنهاست.

? آنها وقتی مقدرات یک دولت را و ملت را در دست گرفتند،با یک انحرافی در دست گرفتند ،آن وقت هست که اینها نتیجه می‌گیرند،با دست خود اینها، نتیجه می‌گیرند.

? صحیفه نور؛ جلد 16؛ صفحه 263

کلام استاد رائفی پور


? دعای عهد با امام زمان (عج)
???✨♦️✨???

? یک جا برای بچه های مهدوی صحبت میکردم گفتم : بچه ها ما که مدعی کار تو حوزه ی مهدویت هستیم ، دعای عهدمون رو باید بخونیم ، من خودم سالهاست دعای عهد رو میخونم بعضا پیش میاد که روزی سه چهار بار هم میخونم

? اما این همه سال یه تیکه از دعا خیلی عجیب اومد ، تا حالا بهش فکر نکردم ، خیلی سختم بود و الان هم میخوام بگم ، برام سخته چون می ترسم گریه ام بگیره …

? گذرا میگم : “فی قضاء حوائجه ” میگه خدایا کمکم کن حوائجش رو برآورده کنم ، گفتم : سالها من اینو خوندم اصلا بهش فکر نکردم ، یعنی ببین امام زمان (عج) چقدر مظلوم هست که حاجت هاش دست ماست … این میدونی یعنی چی؟ یعنی تا شما ها کار نکنید ، ظهوری نخواهد بود

? اللهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَـرَج

✅کانال نمازشب
@namazshab

کلام علما

 

? توصیه‌های استاد فاطمی نیا پیرامون اقامه عزای سیدالشهدا امام حسین علیه‌السلام:

• خالصانه در مجالس عزاداری شرکت کنید. طوری باشید که غیر از امام حسین علیه‌السلام چیزی نبینید.

• با پاکی ظاهر و باطن به این مجالس مشرف شوید؛ همان‌طور که با وضو و طهارت در این جلسات شرکت می‌کنیم، به وسیله استغفار، طهارت باطنی هم کسب کنیم.

• قبل از ورود به مراسم عزای ابی‌عبدالله علیه‌السلام بگوییم: خدایا اگر در وجود من مانعی از کسب فیض ابی‌عبدالله علیه‌السلام هست، آن را برطرف بفرما.

• دهه #محرم، دهه تحول است، جناب حرّ یک شخص است اما حرّ شدن یک جریان می‌باشد. در این دهه باید متحول شویم.

استجابت دعا

?یکی از جاهای استجابت دعا سر قبر پدر و مادر است?


? امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند:

? به زیارت قبر مرده‌هایتان بروید، زیرا آنان با زیارت شما خوشحال می‌شوند و شما خواسته‌هایتان را بر سر قبر پدر و مادرتان از خداوند بخواهید (که خدا به احترام آنها دعای شما را اجابت کند)

?زُورُوا مَوْتَاکُمْ فَإِنَّهُمْ یَفْرَحُونَ بِزِیَارَتِکُمْ وَ لْیَطْلُبْ أَحَدُکُمْ حَاجَتَهُ عِنْدَ قَبْرِ أَبِیهِ وَ عِنْدَ قَبْرِ أُمِّهِ بِمَا یَدْعُو لَهُمَا

?اصول كافی، ج‏3، ص: 230

✅ با مردن بدن می‌میرد و می‌پوسد و درک و فهم باقی می‌ماند، چون درک و فهم مربوط به روح آدمی است، از این رو در روایات سفارش شده به دیدار مردگان به ویژه پدر و مادر بروید تا ضمن خوشحالی آنها، حاجات شما را هم برآورده کنند.



آداب عزاداری ابا عبدالله الحسین(ع )

 

 1- سیاهپوشی :

 از نظر فقهی ?پوشیدن لباس سیاه مکروه است ولی در
?عزاداری امام حسین (علیه السلام ) و ائمه معصومین (علیهم السلام ) استثناء شده است زیرا این کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است .


2- تسلیت گویی :

اصل تسلیت گفتن در شرایط مصیبت و اندوهی که بر کسی وارد شده
√√در اسلام مستحب است.
پیامبر اکرم (ص) : هرکس مصیبت دیده ای را تسلیت گوید ،
پاداشی همانند او دارد. (سفینةالبحار، ج2، ص188 )

- این سنت در بین شیعیان رایج است و ※ با  جمله « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَکُم »※ همدیگر را تسلیت می دهند.

✨امام باقر (ع ) :

وقتی شیعیان به هم می رسند※ در مصیبت ابا عبدالله (ع )این جمله را تکرار نمایند ※:

?« اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین (ع ) وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم
? مِنَ الطالبینَ بثاره ?
مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهمُ السَلامُ.» ?

خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام ) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد (علیهم السلام ) قرار بدهد .
(مستدرک الوسایل،ج2،ص216)


3- تعطیلی کار در روز عاشورا :

✨امام صادق (ع ) :

کسی که روز عاشورا را تعطیل کند ، یعنی عقب کسب و کارش نرود و به کوری چشم بنی امیه که روز عاشورا را متبرک می دانستند، اگر کسی برای معیشت روزانه اش هم فعالیتی نکند، خداوند حوائج دنیا و آخرتش را بر آورد و کسی که روز عاشورا روز حزن و اندوه او باشد، در عوض فردای قیامت که برای همه روز هول و ترس است برای او روز شادی خواهد بود.
(امالی شیخ صدوق ) 

کرامت نان در اسلام

 

? پیامبر (صلی الله علیه و اله) میفرماید: از گرامیداشت نان آن است که هرگاه سفره پهن شد، منتظر غذای دیگری نشود. (و خوردن را آغاز کند تا غذای دیگر برسد)

? پیامبر (صلی الله علیه و اله) فرمود: از موارد احترام به نان آن است که دست خود را با آن پاک نکنید و از خوردن آنچه از غذا (و سفره) میریزد، باکی نداشته باشید.

?نان را با کارد و چاقو نبرید.

?هرگز روی آن پا نگذارید.

?هیچگاه (برای وارسی نان) همانند درندگان، آن را بو نکنید.!

?فضل بن یوسف گوید: نزد امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) طایفه بودم، ظرف غذایی آوردند که تکه نانی زیر آن گذاشته شده بود! حضرت فرمود: به نان احترام بگذارید و آن را زیر ظرف غذا قرار ندهید، و به من فرمود: به غلام بگو: این نان را از زیر ظرف بر دارد.!

?پیامبر (صلی الله علیه و اله) فرمود: هرگاه نان و گوشت برایتان آوردند، ابتدا با نان شروع کنید و پس از سد جوع گوشت را بخورید.

?قرص های نان را شمارش نکنید ! تا برکت آن از بین نرود و اساساً، نان از کالاهایی است که شمارشی به فروش نمیرود، بلکه باید آن را وزن کرد.

?نانوا هرگاه خمیر درست کرد، روی خمیر را با پارچه ای بپوشاند تا چشم نخورد و یا چشم ناپاک به آن نیفتد.

?زنان روستایی، هرگاه در مطبخ خود مشغول پخت نان می شدند، به احترام نان، پابرهنه اطراف بادیه خمیر و سفرهٔ مخصوصی ارد و خمیر راه می رفتند. بچه ها را از کنار آن دور می کردند، روی خمیر را می پوشاندند، سفرهٔ مخصوص آرد و خمیر را پس از اتمام کار، با احترام در جای مناسب، دور از محل خواب و استراحت قرار می دادند و با آن معامله شیء مقدس داشتند.

? هرگز رو به سفره پا دراز نکنید.

?امام رضا (علیه السلام) از پدرانش از حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) نقل فرمود:
«امام حسین (برای قضاء حاجت) داخل مستراح شد. در آنجا، تکه نانی روی زمین افتاده بود، لقمه را به غلامش داد و فرمود: ای غلام این لقمه را بگیر و بعداً یادم بیاور (بخورم ) غلام خودش آن تکه نان را خورد. وقتی حضرت از مستراح خارج شد، فرمود: غلام آن لقمه چه شد؟ عرض کرد: مولای من خوردم امام حسین (علیه السلام) فرمود: تو در راه خدا آزادی! مرد به حضرت عرض کرد: (به این راحتی) آزادش کردی؟ فرمود: بله! زیرا شنیدم، رسول خدا فرمود: هر کس لقمه نانی را بیابد، آن را بردارد، پاک کند و یا بشوید، سپس آن را بخورد، آن لقمه در شکم او باقی نخواهد ماند، مگر آن که خداوند او را از آتش جهنم آزاد کند و من هرگز مردی را که آزاد شدهٔ از آتش جهنم است، به بندگی و خدمت نمیگیرم.

?منبع:
✍ کتاب گسترش برکت و رزق نوشته حبیب الله نقیان صفحه 217

‌https://telegram.me/joinchat/BMCnHUE10fUOafjMTqvtzg

1 2 4 5