موضوعات: "بدون موضوع" یا "فرهنگی"

تبريك

ايام ربيع الاول مبارك باد .


تسلیت شهادت امام حسن مجتبی (ع)

بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست   /    یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست

بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست   /   چشمی که گریان عزای مجتبی نیست

شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت.


حدیث ( باغ بهشت )

حضرت رسول (ص) فرمود :

به طرف باغهای بهشت پیش روید ، عرض کردند : ای رسولخدا باغهای بهشت چیست ؟ فرمود : گروهی از مردم که پیرامون هم جمع شده و در یاد خدا هستند.


کِتابُ المَواعِظ شیخ صدوق 109

رحلت پیامبر خوبی ها و مهربانی

از مدینه مــی رســـد آه و فـغان                                    صـــاحب قرآن رود از این جــهان

خاتم پـیغمبران(ص)دربستراست                                   بهراوخونین دوچشم حیدر(ع) است


رحلت پیامبر خوبی ها و مهربانی ها ،حضرت محمد(ص)،تسلیت باد.


ضامن آهو

زائري باراني ام آقا به دادم مي رسي ؟
بي پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم مي رسي ؟
گر چه آهو نيستم اما پر از دلتنگيم
ضامن چشمان آهوها به دادم مي رسي ؟
من دخيل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمين دردانه زهرا به دادم مي رسي


خبر

حضور طلاب حوزه علمیه ریحانة النبی ( س) در همایش هم اندیشی علمای تشیع و تسنن ، باحضور آیت الله خاتمی عضو محترم هیأت رئیسه مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران .

 

 

ازدواج رحمت است

ازدواج رحمت است


قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم:
یفتح ابواب السماء بالرحمة فی اربع مواضع: عند نزول المطر، و عند نظر الولد فی وجه الوالدین، و عند فتح باب الکعبة، و عند النکاح.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
درهای رحمت آسمانی در چهار وقت گشوده می‏شود:
1- موقع بارش باران.
2- زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش می‏نگرد.
3- هنگام گشوده شدن در کعبه.
4- هنگام برپایی مراسم عقد و عروسی.


بحار الانوار، ج 103، ص 221

چگونه صرفه جویی کنیم .

تشریفات اضافی در میهمانی‌ها ممنوع!



مهمان‌نوازی یکی از خصیصه‌های ما ایرانی‌هاست؛ اما باید توجه داشت که این مهمان‌نوازی منجر به ریخت و پاش‌های بیهوده و تجملات و اصراف نشود؛ معنای مهمان‌نوازی تنوع فراوان غذاها و سفره‌های پذیرایی نیست، بلکه خوش گذشتن بیشتر به مهمانان و خلق ساعات به یادماندنی برای آنهاست؛ پس خورش‌های گوناگون، انواع و اقسام خوراک‌ها و سفره‌های رنگارنگ را از مهمانی‌های خود حذف کنید.

*با کمی خلاقیت از لوازم کهنه نو بیافرینید

گاهی یک کمد، تخت، میز تلویزیون قدیمی در نگاه اول وسیله‌ای کهنه و به دردنخور به چشم می‌آید؛ شما با کمی خلاقیت و هنر می‌توانید آن را به ‌وسیله‌ای زیبا و آنتیک تبدیل کنید؛ در این زمینه ضمن مشاوره با دست‌اندرکاران هنرهایی نظیر پتینه، معرق و منبت می‌توانید با هزینه‌ای کم جلوه‌ای زیبا به خانه خود بدهید.

*برنامه غذایی داشته باشید

با کمک مشاور تغذیه یک برنامه غذایی برای وعده‌های خود در نظر بگیرید که هم ارزش غذایی بالایی داشته باشد و هم از صرف هزینه‌های اضافی و عادات غذایی غلط جلوگیری کند؛ بسیاری از ما عادت کرده‌ایم حتماً در وعده‌های غذایی خود از برنج استفاده کنیم و حتی برای شام که باید غذای سبکی صرف شود، برنج می‌خوریم.

در صورتی‌ که می‌توان غذاهای نانی و سبک‌تری را برای این وعده انتخاب کرد؛ دیگر عادت غلط غذایی، استفاده زیاد از گوشت است که به اشتباه فکر می‌کنیم باید تا می‌توانیم گوشت بخوریم؛ اما بدن به مواد غذایی دیگری هم نیاز دارد و مصرف گیاهان نیز رکن اصلی سلامت بدن است.

شما می‌توانید با پیروی از یک رژیم و برنامه غذایی صحیح، به مقدار نیاز خرید کرده و غذایی خوشمزه و مفید تهیه کنید؛ به این ترتیب از دور ریختن مواد غذایی نیز جلوگیری می‌شود؛ البته فراموش نکنید که باید 5 گروه غذایی را که کارشناسان تغذیه توصیه می‌کنند، حتماً در روز دریافت کنید.

*از طلای کثیف غافل نشوید!

این روزها که سخت مشغول خانه‌تکانی هستید، از فرصت استفاده کرده، سری به انباری خانه خود بزنید و فکری به حال وسایل و لوازمی که سال به سال به کارتان نمی‌آید و فقط جایی را اشغال کرده‌اند، بکنید؛ آنهایی را که زباله محسوب می‌شوند (منتها زباله‌ای تحت عنوان طلای کثیف؛ یعنی وسایل قابل بازیافت)، به شهرداری فروخته و آنهایی را که تقریباً سالم‌اند اما مورد استفاده نیستند، به نزدیک‌ترین سمساری و مغازه‌های وسایل دست دوم بفروشید؛ به این ترتیب هم از جاگیری آنها خلاص و هم نقدینگی‌ای را جهت تأمین بخشی هزینه‌ها به دست خواهید آورد.

*برای سفر برنامه داشته باشید

مسافرت و گشت و گذار برای زندگی مفید و حتی ضروری است؛ شاید بعضی افراد به خاطر صرفه‌جویی در هزینه‌ها چنین برنامه‌هایی را کم کرده یا به کل عطایش را به لقایش ببخشند؛ اما با کمی فکر و برنامه‌ریزی می‌توان سفری خوب با هزینه‌ای کم داشت؛ چگونه؟ بهتر این است قبل از تصمیم‌گیری برای سفر، برنامه‌ای برای نقاطی که در نظر دارید بروید؛ نوشته و مسیرها را به درستی تعیین کنید.

همراه داشتن نقشه نیز کمک بزرگی به پیدا کردن مسیر می‌کند؛ برای وعده‌های غذایی سفر خود برنامه‌ریزی کرده و به جای استفاه از رستوران‌های کنار جاده که از سلامت‌شان هم اطمینان ندارید، غذای راه به همراه داشته باشید.

برای اسکان نیز می‌توانید از مراکز گردشگری و اقامتی استفاده کنید؛ حتی می‌توانید از اینترنت برای تهیه بلیط، مکان اقامتی و اطلاعاتی در مورد مقصد مورد نظر بهره ببرید.

*توجه به چگونگی مصرف انرژی در منزل

سعی کنید از وسایل برقی‌ استفاده کنید که برچسب انرژی دارند و مسئله مهم دیگر، عدم استفاده از وسایل برقی در زمان اوج مصرف است؛ ترجیحاً شب از اتو کشیدن یا روشن کردن ماشین لباسشویی اجتناب کنید؛ در تابستان برای کولرها سایبان بگذارید و در زمستان منافذ باز را ببندید تا گرما و انرژی از خانه خارج نشود؛ می‌توانید برای پنجره‌ها از شیشه‌های دوجداره استفاده کنید.

*به دفترچه‌های خرید لوازم و توصیه سازنده توجه کنید

بسیاری از ما به دلیل عدم آگاهی از نحوه نگهداری وسایل، عمر آنها را کم می‌کنیم و آن وسیله به سرعت خراب شده و از بین می‌رود؛ بنابراین هنگام خرید، توصیه‌ها و اطلاعات لازم را از فروشنده بخواهید و همچنین دفترچه راهنمای کالا را حتماً دریافت و به دقت مطالعه کنید؛ به خاطر داشته باشید که باید برای هر وسیله برقی گرانقیمت یک محافظ قرار داد تا نوسانات برق به آن آسیب نزند.

*قناعت را به فرزندان خود بیاموزید

فکر نکنید که برآورده کردن تمامی خواسته‌های کودکان به معنای محبت به آنهاست؛ این کار ممکن است در آینده آنها را با مشکل مواجه کند؛ به‌طوری که در سختی‌ها تحمل‌شان کم خواهد شد؛ آموزش پس‌انداز کردن و تهیه یک قلک و تشویق آنها در این خصوص و در نظر گرفتن پاداش برای تقویت انگیزه قناعت و صرفه‌جویی، کمک به خود و فرزندان عزیزتان است.

*مشاور حقوقی داشته باشید

زندگی صنعتی امروز و درگیری خانواده‌ها با چک و پول، نیاز به داشتن یک مشاور حقوقی دارد که در مواقع لزوم برای برخی امور با او مشورت کنید؛ متأسفانه مردم کشور ما از مزایای داشتن مشاور حقوقی آگاه نیستند؛ در حالی که یک مشاور حقوقی خوب هنگام رویارویی با مشکلات کمک بزرگی برای شما محسوب می‌شود.

*جشنواره صرفه جویی در منزل

یک هنر بیاموزید؛ داشتن یک هنر بخش بزرگی از نیازهای شما را برطرف می‌کند؛ مثل آرایشگری، خیاطی، دکوراسیون و هنرهایی که می‌توانند درآمدزا نیز باشند؛ وقتی شما هنری را بیاموزید، می‌توانید نیاز خود و دیگر اعضای خانواده‌تان را در آن خصوص برطرف کنید، یا از طریق آموزش آن به دیگران یا کار کردن درآمدزایی کنید.

*کیفی خرید کنید

یک ضرب‌المثل انگلیسی می‌گوید: من آنقدر پولدار نشده‌ام که جنس ارزان بخرم! توجه به کیفیت جنسی که می‌خرید، بسیار مهم است؛ گاهی ما قیمت را مدنظر قرار می‌دهیم و به دلیل ارزان بودن، دست به انتخابی غلط می‌زنیم؛ در نتیجه پس از مدت کوتاهی جنس خریداری شده از بین رفته و ما دوباره مجبور به خرید جنسی دیگر می‌شویم.

هنگامی که به سراغ جنس ارزان می‌روید، در نگاه اول به نظر صرفه جویی می‌آید، اما در حقیقت جنس نامرغوبی خریده‌اید که نیاز به خرید مجدد دارد؛ پس خرید لوازم گرانقیمت هزینه‌ها را در درازمدت کاهش می‌دهد.

سلامت رواني خانواده


خانواده و سلامت روان

خانواده اولين وکوچکترين واحد اجتماعي است که از پدر ومادر و فرزندان تشکيل مي شود. شخصيت فرزندان درهمين نهاد شکل مي گيرد وشالوده هويت آنان در آن پايه ريزي مي شود و بسياري از اصول فردي و اجتماعي را در اين آموزشگاه مي آموزند از اعمال، کردار و گفتار پدر و مادر خود سرمشق مي گيرند.
در کنار ساير جنبه هاي مربوط به رشد فرد، ارتقاء سلامت رواني و عاطفي يکي از مولفه هاي مهمي است که در کانون خانواده بايد مورد توجه قرار گيرد و پدر و مادر به عنوان افراد در تامين آن وظيفه دارند شرايطي را مهيا سازند تا ضمن بهره گيري از تعاليم اسلام به رشد سلامت رواني فرزندان، خانواده و جامعه کمک نمايند.
تحقيقات انجام شده درباره کودکان قبل از ورود به دبستان نشان مي دهد که شخصيت آنان اکثرا متاثر از شرايط خانواده اي است که در آن زندگي مي کنند و همين شرايط است که چهار چوب انفعالات و عواطف آينده آنها را مي سازد.
بررسي دقيق تري در همين زمينه ثابت کرده است که فرزندان خانواده هاي نابسامان يا از هم پاشيده که با پدران و مادراني عصبي و زود رنج زندگي مي کنند، به علت کمبودهاي عاطفي يا محروميت از تربيت صحيح ، اغلب افرادي پرخاشگر، ياغي، منفي باف و حتي بزهکار از آب درمي آيند.
بدون شک توانايي براي ايجاد روابط مثبت در تعيين سلامت رواني حايز اهميت است و اين توانايي در نخستين گام با کمک پدر و مادر ايجاد و تقويت مي شود. بالبي (1) (1969) مدعي است که شکل گيري دلبستگي اوليه خصوصا با پدر و مادر در ايجاد روابط بعدي و سلامت رواني داراي نقشي قاطع است. واليانت (2) (1977) در يک مطالعه طولي مشهود نشان داد افرادي که در اوان کودکي با پدر و مادر خود رابطه غير صميمي داشتند در زندگي بعدي، ناخرسندي ها و کاستي هايي را از خود نشان داده اند. آنها در بزرگسالي قادر به ايفاي نقش خود نبودند ، بي اعتماد و وابسته بودند، دوستي نداشتند و نيمي از آنها به مشکلات در زمينه سلامت روان مبتلا بودند.
بسياري از محققان (کاسل (3) 1976، گانستر(4) و ويکتور(5) (1988) استدلال کرده اند ، افرادي که عضو شبکه اجتماعي گسترده اي هستند، کمتر تحت تاثيرات منفي رويدادهاي فشار زاي زندگي قرار مي گيرند و احتمالا کمتر دچار مشکلات سلامتي ناشي از فشار رواني مي شوند. همچنين کاملا معلوم شده است که بطور طبيعي وجود سيستم هاي حمايتي نظير خانواده و گروه هاي شغلي موجب تسهيل مقابله با مشکلات مي شوند و چنين فرض شده است که حمايت اجتماعي بعنوان يک سپر و يا حايلي ميان فشارهاي زندگي و به خطر افتادن سلامتي عمل مي کند، برخي از مطالعات مشخص کرده اند، افرادي ک تنها زندگي مي کنند و با افراد ديگر نمي جوشند نسبت به تعدادي از بيماري هاي مزمن ناشي از فشارهاي رواني آسيب پذيرتر هستند. لينچ (6) (1977) مدعي است انزواي اجتماعي موجب مرگ زود رس مي شود.
طبق تعريف لوينسون (7) و همکارانش (1962) سلامتي روان عبارت است از اينکه فرد چه احساسي نسبت به خود، دنياي اطراف، محل زندگي، اطرافيان با توجه به مسووليتي که در مقابل ديگران دارد، و چگونگي سازش وي و شناخت موقعيت مکاني و زماني خويشتن است.
در فرهنگ روانشناسي آرتور (8) (1985) واژه سلامت رواني براي افرادي به کار مي رود که عملکردشان در سطح بالايي از سازگارهاي هيجاني و رفتاري است و نه در مورد افرادي که صرفا بيماري رواني ندارند.
از نظر کاپلان و سادوک (1989) سلامت رواني آن حالت بهزيستي است که افراد قادر مي باشند به راحتي در جامعه خود عمل کنند و پيشرفت ها و خصوصيات شخصي برايشان رضايت بخش باشد.

بطور کلي سلامت روان:

قدرت آرام زيستن و با خود و ديگران در آرامش بودن است، آگاهي از درون و احساسات خويشتن است، قدرت تصميم گيري در بحران ها و مقابله با فشارهاي زندگي است.
شخصي که از سلامت رواني بالايي برخوردار است از کار و زندگي خود احساس رضايت دارد و از وقت خود استفاده مفيد مي نمايد، با ديگران از در تفاهم وارد مي شود و براي احساسات و عواطف مردم ارزش قايل بوده و آنها را محترم مي شمارد. چنين فردي مي تواند محبت کند، ديگران را دوست بدارد خود را با ديگران وفق بدهد و با اجماع سازگار شود.
نهايتا اينکه سلامت روان هيچگاه با فهرست و خصوصيات ثابت و ويژگي هاي معيني تعريف نشده است ولي با ذکر تعاريف فوق مي توان چشم انداز کلي آن را ترسيم نمود، هر چند هدف ما در اين مقاله بيان عوامل موثر بر سلامت روان و علي الخصوص پدر ومادر و شرايط زندگي کودکان است.
همانطور که قبلا بيان شد، شالوده شخصيت فرد بويژه از حيث سلامت عمومي در نهاد خانواده پايه ريزي مي شود و با توجه به اينکه پدر و مادر و شرايط زندگي مهمترين پارامتر هاي تاثير گذار در اين روند محور بحث قرار مي گيرند و نقش آنها را نبايد از نظر دور داشت، در همين راستا پدر و مادر مي توانند با بهره گيري از تعاليم اسلام و روشهاي علمي نيازهاي عاطفي و جسماني کودکان را مرتفع نموده و آنها را براي سازگاري با جامعه آماده نمايند. و با تامين سلامت رواني و عاطفي آنها خانواده اي سالم و نهايتا جامعه اي سالم را پايه ريزي کنند.

برخي از نيازهايي که کودکان براي رسيدن به سلامت روان دارند مي توانيم بشرح زير مطرح نماييم:

1- تامين نيازهاي اوليه فيزيولوژيکي مانند تغذيه مناسب، پوشاک، محيط آرام و با نشاط.
2- نياز به محبت: عشق ورزيدن به کودکان از صميم قلب در حد و اندازه متعارف و نه محبت بدون قيد و شرط.
3- نياز به اعتماد به نفس: بالابردن اعتماد به نفس کودکان يکي از مهم ترين مولفه هايي است که در تامين سلامت رواني آنان نقش بسزايي دارد و اين امر از طريق تحسين، تشويق و راهنمايي مي تواند حاصل شود.
4- بيان اهداف معقول براي کودکان با توجه به سن و آرزوهاي آنها.
5- صداقت در امور نيز مي تواند باعث افزايش اعتماد و در نتيجه تعامل متقابل بين کودک و پدر و مادر شود.
6- مشارکت در فعاليت هاي آنان از جمله بازي ها و ساير فعاليت هاي آنان به عنوان يک همبازي و يک دوست و يک شريک و نيز وقت گذاشتن براي کودکان و مشارکت در فعاليت هاي آنان مي تواند سهم زيادي در ارتقا سلامت عمومي آنان داشته باشد.
7- فراهم نمودن محيطي امن و مطمئن براي زندگي و تحصيل فرزندان يکي ديگر از نيازهاي اساسي آنان و يکي از مهم ترين وظايف پدر و مادر به شمار مي رود.
با توجه به اينکه پدر و مادر و اطرافيان کودک اولين افرادي هستند که متوجه مشکلات وي مي شوند، با آگاهي داشتن از نحوه برخورد با مشکل مي توانند نسبت به رفع آن مساعدت نمايند.
همه مواردي که تا اينجا مطرح شد در حالتي صدق مي کند که کانون خانواده پا برجا بوده و هر کدام از اعضاي آن وظايف و کارکردهاي متعارف خود را به نحو احسن انجام دهند و اگر والدين نتوانند در محيط خانواده نقش مديريتي و هدايت گر خود را ايفا کنند و يا شرايط محيطي جامعه به گونه اي باشد که براي رشد و ارتقاء سلامت جسمي و رواني _ عاطفي فرد مساعد نبوده و کمکي به آن ننمايد قطعا بازخوردهاي آن برخلاف انتظار خواهد بود.
پديده هاي ناخوشايندي که مي توانند وضعيت نامتعادلي را براي افراد جامعه رقم بزنند شامل حوادث طبيعي وغير طبيعي هستند و يکي از اين موارد جنگ است که در جامعه تاثيرات زيادي برجا مي گذارد و علاوه بر خسارت مادي و فيزيکي که ايجاد مي کند، بخاطر حاکم شدن فضاي رعب و وحشت و همچنين در موارد زيادي دوري پدر و مادر و مخصوصا پدر از محيط زندگي شده و يا در شهرهاي درگير اين پديده در اثر ويران شدن محل کار و زندگي افراد آنچنان بر سلامت عمومي مردم و علي الخصوص کودکان تاثير منفي بگذارد که تا سال ها عواقب آن مشهود بوده و بعضا به هيچ عنوان قابل جبران نمي باشد.
مطالعه وضعيت زندگي مردم در کشورهايي نظير افغانستان که چند دهه درگير جنگ بوده اند، نشان مي دهد که مردم عملا به يک بحران رواني - عاطفي مبتلا شده اند که آثار آن در سيماي شهروندان و رفتارهاي روزمرده آنان قابل مشاهده است.
يکي از رفتارهايي که کودکان جنگ به آن مبادرت مي ورزند: تکرار خشونت است و عمق فاجعه زماني آشکار تر مي شود که آمارها مي گويند از ابتداي قرن بيستم تا کنون 250 جنگ در جهان انجام شده و اين جنگ ها سلامت فردي و اجتماعي را به خطر مي اندازد.
از سال 2003 ميلادي که ايالات متحده امريکا به عراق حمله کرد بيش از 3 ميليون نفر بي خانمان شده اند که نيمي از آنان کودک بوده اند و پس از جنگ نيز با افزايش ناامني، پديده هاي ديگر همچون دزدي کودکان به منظور باج گيري از خانواده آنها بسيار رايج شده و بر اساس پژوهشي که در سال گذشته يونيسف روي6000 کودک عراقي 3 تا 10 ساله انجام داده است نيمي از اين کودکان فشارهاي رواني بسياري را تحمل کرده و از جمله اينکه شاهد کشته شدن پدر و مادر خود بوده اند و اين صحنه مدام در ذهنشان مرور مي شود. تحقيق ديگري روي بزرگسالان عراقي در شهر موصل که در جنگ شرکت داشته و يا در معرض جنگ بوده اند انجام شده که نتايج آن حاکي از آن است که 75 درصد اين افراد دچار بيماري استرس پس از حادثه شده و براثر آن دچار علايم اضطراب و احساس نامني گرديده اند. بدون ترديد جنگ علاوه بر عوارض کوتاه مدت که سلامت جسماني افراد را به خطر مي اندازد، عوارض رواني و اجتماعي زيادي در دراز مدت با خود به همراه دارد و اين تاثير روي کودکان به عنوان قربانيان خاموش جنگ ها، بيش از بزرگسالان است.
شواهد و داده هاي فراوان حاصل از پژوهش هولمز(9) و راهه(10)(1967) حکايت از آن دارد که رويدادهاي معيني از زندگي مانند وضعيت سلامت جسماني، روابط خانوادگي، شرايط اقتصادي، شرايط زندگي و… در صورتيکه دچار تغيير شوند فرد را در برابر بيماري هاي ناشي از فشار رواني آسب پذيرتر مي سازند.
کودکاني که در معرض اعمال خشونت آميز به ويژه جنگ بوده اند، خشونت را به ساير همنوعان خود نيز انتقال مي دهند. از سوي ديگر احساس همدلي در کودکاني که درمعرض جنگ بوده اند هرگز شکل نمي گيرد و دچار بي احساسي مي شوند. کودکاني که با خشم بزرگ مي شوند هميشه به دنبال انتقام جويي هستند و مطالعات نشان داده است که کودکان مناطق جنگ زده بيشتر از اسباب بازي هايي استفاده مي کنند که بيشتر آنها سلاح هاي جنگي هستند و بازيهاي آنان نيز تکرار صحنه هايي که شاهد آن بوده اند. بر اساس آمارهاي اعلام شده در 10 سال گذشته حدود 2 ميليون کودک دراثر جنگ ها جان باخته اند و اين علاوه بر اثرات زيادي است که در ابعاد مختلف سلامت جسماني و رواني کودکان داشته است.

پانوشت ها :

1- بالبي Bowlby
2- واليانت Valiant
3- کاسل Cassel
4- گانسر Ganster
5- ويکتور Victor
6- لينچ Iynch
7- لوينسون Levinson
8- آرتور Arthour
9- هولم Holmes
10- راهه Rahe

منابع:
روانشناسي کودک، دکترهادي بهرامي- انتشارات دانشگاه ابوريجان (1358)
فشارهاي رواني، اضراب راه هاي مقابله با آن، تاليف: تروورجي، پاول، سيمون جي، انرايت، ترجمه عباس بخشي پور رودسري وحسن صبوري مقدم
Anxiety and stress management . Trevor j, Powell & Simon j, Enright
منبع: مجله بهداشت روان 34

حديث در مورد حجاب

 

رسول خدا(ص) از حضرت جبرئيل(ع) سوال نمود كه آيا فرشتگان خنده و گريه دارند؟ جبرئيل فرمود: بله. (يكي از آنجاهايي كه فرشتگان مي خندند) زماني است كه زن بي حجابي و بدحجابي مي ميرد, و بستگان او را در قبر مي گذارند و روي آن زن را با خشت و خاك مي پوشانند تا بدنش ديده نشود. فرشتگان مي خندند و مي گويند: تا وقتي كه جوان بود و با ديدنش هر كسي را تحريك مي كرد و به گناه مي انداخت(پدر و برادر و شوهرش و…از خود غيرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند, ولي اكنون كه مرده و همه از ديدنش نفرت دارند او را مي پوشانند.

 

مناجات

مـنـاجــات


خدایا !
خداياچگونه تورابخوانم درحالي که من، من هستم

(بااين همه گناه ومعصيت)

وچگونه ازرحمت تونااميدشوم درحالي که تو، توهستي

(باآن همه لطف ورحمت)

خدايا توآنچناني که من مي خواهم

مرانيزچنان کن که تومي خواهي

من نباید به تو دستور بدهم .

من نباید به تو دستور بدهم


دختر علامه طباطبایی می گوید : علامه مایل نبود که در خانه کارهای شخصی او را دیگران انجام دهد . حتی این اواخر که بیمار بودند و من به خانه اشان می رفتم با این حال بیمار برای ریختن چای ، از جای خود برمی خواستند و اگر می گفتم : « چرا به من نگفتید برایتان چایی بیاورم .» می گفتند : « نه ، تو مهمانی ، سیده هم هستی و من نباید به تو دستو بدهم .»
من نباید به تو دستور بدهم
دختر علامه طباطبایی می گوید : علامه مایل نبود که در خانه کارهای شخصی او را دیگران انجام دهد . حتی این اواخر که بیمار بودند و من به خانه اشان می رفتم با این حال بیمار برای ریختن چای ، از جای خود برمی خواستند و اگر می گفتم : « چرا به من نگفتید برایتان چایی بیاورم .» می گفتند : « نه ، تو مهمانی ، سیده هم هستی و من نباید به تو دستو بدهم .»

خبر

سخنرانی حجة الاسلام و المسلمین حاج آقا حسینی بوشهری در جمع طلاب حوزه علمیه ریحانة النبی (س)



از وظایف طلاب کسب علم است و طلبه یعنی طالب بودن برای علم .
درس خواندن 5 مرحله دارد :

1-  مرحله پیش مطالعه
2- حضور در کلاس
3- پرسش کلاسی
4- پس مطالعه
5- مباحثه

 

خبر

حضور حجة الاسلام والمسلمین حاج آقاحسینی بوشهری عضو جامعه مدرسین و آیت الله حسینی شاهرودی نماینده معزز ولی فقیه در استان کردستان  و هیأت همراه در حوزه علمیه ریحانة النبی ( علیهما السلام )

 

 


یکشنبه مورخ 91/10/17

حدیث ( رابطه با خدا)

رابطه ات را با خدا در همه حال نگه دار نه فقط در وقت احتیاج .

خداوند تعالی فرموده است :
هر کس یاد من او را از مسألت از من غافل کند
پیش از آن که از من بخواهد به او می دهم .


میزان الحکمه

حدیث ( نماز )

 

امام علی (ع)‌:

لَو يَعلَمُ المُصَلّى ما يَغشاهُ مِنَ الرَّحمَةِ لَما رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ السُّجودِ؛

اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت.

غررالحكم، ج 5، ص 116، ح

 

داستان کوتاه

پرتاب سنگ

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران‌‌قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند. پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند. پسرک گفت : “اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند، هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم برای اینکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم.”

مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت.. برادر پسرک را روی صندلی‌اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد..

در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!

خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند؛ اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.

چگونه درس بخوانیم و امتحان دهیم .

5 نكته براي مطالعه

۱- بكوشيد براي مطالعه اطاق و يا مكان خاصي را انتخاب كنيد زيرا استفاده از يك مكان ثابت سبب آمادگي ذهني براي تمركز حواس در حين مطالعه مي شود و اگر همه ي مطالعات خود را در يك مكان معين انجام بدهيد محيط آشناي آن اطاق و يا مكان مشخص موجب مي شود كه در حين مطالعه تمركز حواس بيشتري داشته باشيد چراكه لوازم آن اطاق (ويا مكان مشخص) هرروز پيش چشم شما است و كمتر توجهتان را به خود جلب مي نمايد و آن محيط آنچنان براي شما آشنا و عادي مي شود كه گويي اشياء اطاق را در عين حال مي بينيد و نمي بينيد. از اينها گذشته شما اگر هرروز در زمان مطالعه در اطاق معيني باشيد كمكم ذهنتان عادت مي كند كه به محض رسيدن به آن اطاق آماده تمركز حواس و فراگيري كامل بشويد. از سوي ديگر وقتي از يك اطاق و يا مكان خاصي براي مطالعه استفاده كنيد ديگر مجبور نيستيد پس از مطالعه لوازم خود را جمع و جور كنيد.

پس بكوشيد مطالعات خود را هميشه در يك مكان مشخص و معيني انجام بدهيد و در صورت امكان ميزي مخصوص مطالعه هم در آن مكان داشته باشيد.

۲- ميز مطالعه را بكوشيد در جايي دور از عوامل انحراف حواس بگذاريد هيچوقت ميز مطالعه را كنار پنجره نگذاريد و اگر مي خواهيد از نور پنجره استفاده كنيد پرده هاي مناسب در جلوي پنجره نصب كنيد تا مانع تاثير هرگونه اسباب انحراف حواس بشود.

۳- چيزهايي را كه مايه ي حواس پرتي مي شود از روي ميز مطالعه برداريد و آنچه را كه بكار مطالعه نمي آيد از روي ميز دور كنيد اعم از از عكسها و تزئينات و اشياء يادگاري و يا هرچيز ديگر كه موجب حواس پرتي شما مي شود زيرا وجود اينگونه چيزها باعث تضعيف نيروي تمركز حواس خواهد شد.

۴- روي ميز مطالعه شما نبايد براق باشد و اگر سطح ميز خيلي براق است سعي كنيد آنرا با كاغذ آب خشك كن و يا پوشش مات ديگري بپوشانيد انعكاس نور در چشم موجب خيرگي آن مي شود و همين خود سبب خستگي نابهنگام است.

۵- به محض نشستن پشت ميز مطالعه را شروع كنيد و نگذاريد وقت شما صرف رفتن به اين طرف آن طرف شود شما بايد بيدرنگ به امور مربوط به مطالعه بپردازيد كتابها را باز كنيد موضوع را بخوانيد يادداشت خود را بيرون بياوريد و آغاز به خواندن كنيد.

قصه عشق

قصه عشق



آنچه درسوگ تو ای پاک تر از پاک گذشت /  نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت
چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید /   که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت
سرخوشید بر آن نیزه خونین می گفت  /  که چه ها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت
جلوه روح خدا در افق خون تو دید  /  آنکه با پای دل از قبله ادراک گذشت
مرگ هرگز به حریم حرمت راه نیافت  /  هر کجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت
حرّ آزاده شد از چشمه مهرت سیراب  /  که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت
آب شرمنده ایثار علمدار تو شد  /  که چرا تشنه از او این همه بی باک گذشت
بر تو بستند اگر آب، سواران عرب  /  دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت
با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند /  سخن از قصه عشق تو زلولاک گذشت

نصراللّه مردانی

خبر

 

حضور حجة السلام والمسلمین حاج آقا شاهرودی در حوزه علمیه ریحانة النبی ( علیهما السلام )



حجة السلام والمسمین حاج آقا شاهرودی نماینده معزز ولی فقیه در استان کردستان یکشنبه مورخ 91/10/10 در این حوزه حضور داشتند .  ایشان پس از بازدید از این حوزه مبارکه به سخنرانی برای طلاب پرداختند .

محور سخنان ایشان درمورد خلقت انسان ، عبادت بود .



 

 

حدیث

امام على عليه السلام:


يَكتَسِبُ الكاذِبُ بِكَذِبِهِ ثَلاثا: سَخَطُ اللّه عَلَيهِ وَاستِهانَةُ النّاسِ بِهِ وَمَقتُ المَلائِكَةِ لَهُ؛

دروغگو با دروغگويى خود سه چيز بدست مى آورد: خشم خدا را نسبت به خود، نگاه تحقيرآميز مردم را نسبت به خود و دشمنى فرشتگان را نسبت به خود.

(غررالحكم، ج6، ص480، ح11039)

یارب من از آن روز که دربند شدم آزادم

خدایا!!

هرگاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد٬تو او را خراب کردی٬ به هرکه و هرچه دل بستم تو دلم را شکستی ٬ عشق هرکسی را به دل گرفتم تو قرار از من گرفتی٬ هرکجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم و در سایه ی امیدی و به خاطر آرزویی برای دلم امنیتی به وجود آورم تو یکباره همه را به هم زدی و در طوفان های وحشت زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم…

تو اینچنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو به آرامش و امنیت نرسم

خدایا تو را برای همه ی این نعمت ها شکر می کنم


مناجات دکتر چمران

حماسه 9 دی

تقدیم به رهبرم



رهبر نشوی تنها٬ من یار تو میگردم

وز جرگه عشاقت سردار تو میگردم

گر لشکر سفیان ها از غرب به پا خیزد

در قحطی انسان ها عمار تو میگردم

از طعنه اشعث ها خونست دلت مولا

تبدار غمت هستم بیمار تو میگردم

با جرم ولای تو گر بر سر دار آیم

مدح تو کنم بر دار تمار تو میگردم

این من نه منم تنها٬ آید ز بسیج آوا

رهبر نشوی تنها٬ من یار تو میگردم


لبیک یا رهبرم

دانستنی های جالب

دانستنی های جالب و خواندنی

ایا میدانید زهره تنها سياره اي است كه در جهت عقربه هاي ساعت بدور خودش مي چرخد
ایا میدانید بيشتر گرد و غبار موجود در منزل از پوست مرده اي است كه از بدن شما مي ريزد
ایا میدانید مرواريد در سركه حل مي شود
ایا میدانید بالا بردن گاو از پله ها امكان پذير است ،اما پائين آوردن انها از پله امكان ندارد
ایا میدانید كواك اردك تنها صدايي است كه بازتابندارد و هيچ كسي هم دليل آنرا نمي داند.

ایا میدانید عقربه بزرگ ساعت با سرعت 0.00000275 مايل بر ساعت حركت مي كند
ایا میدانید تا قبل از سال 1982 چيزي به اسم نوشابه رژيمي وجود نداشت
ایا میدانید بعضي از قاليچه هاي ايراني 500 سال طول مي كشد تا از بين بروند
ایا میدانید براي اينكه 700 گرم به وزن شما اضافه بشه بايد 9 كيلو سيب زميني بخوريد
ایا میدانید كالبد شكافي انسانهاي جديد بسيار بيشتر از انسانهاي قديمي طول میکشد
ایا میدانید شيريني تنها مزه اي است كه جنين در رحم مادر هم مي فهمد
ایا میدانید زنبور عسل 5 چشم دارد كه 2 تا اصلي در بغل سر و 3 تا بر روي سر اون قرار داره
ايا ميدانيد 20 درصد آب شيرين جهان ميان آمريكا و كانادا قرار دارد.
ايا ميدانيد بهترين شكارچي در خشكي خرس قطبي است.
ايا ميدانيد خرس قطبي هنگامي كه روي دو پا مي‌ايستد حدود 3 متر است
ايا ميدانيد در بين انواع خرس ، خرس پاندا بزرگترين جمجمه را دارد
ايا ميدانيد خرس با تمام سنگيني خود ميتواند با سرعت 50 كيلومتر در ساعت بدود
ايا ميدانيد حس بويايي خرس تقريبا 100 برابرقوي تر از انسان است
ايا ميدانيد خرس نوزاد 600 بار از مادر خود كوچكتر است
ايا ميدانيد كوههاي آلپ در سال حدود يك سانتيمتر بلند ميشوند
ايا ميدانيد بيماري قند اولين عامل كوري در مردم جهان است
ايا ميدانيد گرده گل هرگز فاسد نميشود
ايا ميدانيد دانشمندان دريافته اند که مورچه همچون انسان صبح ها خميازه ميکشند

ايا ميدانيد ويروس عامل آنفلوآنزا بيش از 200 نوع دارد
ايا ميدانيد هيتلر از مکانهاي بسته بسيار وحشت داشت
ايا ميدانيد فنلاند از 179 هزار و 585 جزيره تشكيل شده است
ايا ميدانيد زنبور از بوي عرق بدش ميايد و به كسي كه بدنش بو دهد يا عطر زده باشد حمله مي‌كند
ايا ميدانيد رنگ سفيد براي زنبور عسل آرامش دهنده و رنگ قهوه اي ناراحت كننده است
ايا ميدانيد انسان با خوردن 20 نيش از زنبور عسل در آن واحد خواهد مرد
ايا ميدانيد بدن زنبور داران مي‌تواند بيش از 100 نيش زنبور عسل را تحمل كنند
ايا ميدانيد زنبور بي نظمي را دوست ندارد،‌ اگر جلوي كندوي آنها بايستيد شما حمله خواهند كرد
ايا ميدانيد سختي آب مشابه سختي بتن است
ايا ميدانيد رعد و برقي به طول 6.1 كيلومتر داراي برقی كافي براي روشن كردن 1 ميليون لامپ است
ايا ميدانيد هنگام صحبت براي بيا ن هر كلمه 72 ماهيچه به كار گرفته مي‌شود
ايا ميدانيد خون ميگوها آبي رنگ است، عنكبوتها خوني روشن و شفاف دارند
ايا ميدانيد دانه نوعي درخت غول پيكر از خانواده كاج فقط 0.005 گرم وزن دارد
ايا ميدانيد 85% گياهان در اقيانوسها رشد ميكنند
ايا ميدانيد تنها چيزي كه در اسيد حل نمي‌شود الماس است و فقط خيلي زياد آن را از بين مي‌برد
ايا ميدانيد زرافه تازه متولد شده 2 متر قد دارد
ايا ميدانيد در تقسيمات لشگری به ده هزار سرباز ، تومان گفته و فرمانده آنرا امير تومان مي نامند
ايا ميدانيد تقريبا 11 ساعت و 1 ربع بعد از ظهر شرعي اخر وقت نماز مغرب و عشا است
ایا میدانید از دست دادن تنها 1٪ از اب بدن موجب تشنگی میشود
ایا میدانید شما به طور متوسط 15000 بار در روز پلک میزنید

 

خبر

اولین جلسه کلاس های طرح صالحین

 

 


چهارشنبه مورخ 91/10/6 در مکان حوزه علمیه ریحانة النبی (س)‌
خانم سمیه مالمیر از اساتید این حوزه مبارکه سخنران این جلسه بودند ، موضوع سخنرانی پیرامون بحث خدا شناسی ، خود شناسی و داشتن هدف و انگیزه برای کارها و اینکه مهمترین هدف برای انسان ها رضایت خداوند می باشد .
در انتها ایشان به جهاد با نفس اشاره کردند و تا کید داشتند که در صورت جهاد با نفس آسیبی به انسان نخواهد رسید

 

گوهر حجاب

درکلاس حفظ تقوا و شرف

دختران درند و چادر چون صدف

بهترین سرمایه زن چادر است

زانکه زن را زینت زن ، چادر است

حفظ چادر ، حفظ دین ومذهب است

شیوه زهرا و درس زینب است

حفظ چادر نص قرآن مجید

قفل جنت را بود تنها کلید

حفظ چادر سد فحشا می شود

روسفیدی نزد زهرا می شود

حدیث

دست به دامن خلیف های خدا شوید که این کار شیطان را می سوزاند .

امام باقر (ع) :


به درستی که شیطان وقتی ندای ” یا محمد یا علی ” را می شنود گداخته می شود همان طور که قلع گداخته می گردد .


  عدة الداعی                      

شهید گمنام

 

شعری از استاد مهدی آذر یزدی درباره شهدای گمنام



 


مرد آزاده را بسي سهل است / کز همه چيز بگذرد جز نام
از سر جاه و مال برخيزد / جان دهد نيز در ره اسلام
جان عزيز است و دين عزيزتر است / وانچه از جان گذشته جانان است
آن که آگاه از شهادت خويش / جان فدا مي‌کند، شهيد آن است
از شهيدان کريمتر کس نيست / در نظرگاه خلق و خالق نيز
بعد از آن هر که نيز در راه است / تا کند جان فدا هموست عزيز
آدمي ليک خوشدل از نام است / بي نشان جان سپردن آسان نيست
وانکه در بند نام نيز نبود / در دلش جز صفاي ايمان نيست
گرچه فرجام کار يکسان است / دل مردم به يادگار خوش است
ماندن نام شخص آخر نيز / بر سر لوحه مزار خوش است
اي بسا کار باقيات‌الخير / در جهان هست بهر ماندن ياد
معبد و مرقد و کتاب و کلام / اثري از حضور بي فرياد
هر کسي نام خويش دارد دوست / نام هر کس نشان بودن اوست
نام نيک است آنچه مي‌ماند / ياد نيکو قرين نام نکوست
ياد نام‌آوران به نام کنند / نام اگر نيست، ياد چون باشد
دل ز گمنامي شهيد سعيد / گرچه سنگ است غرق خون باشد
آن که بي‌نام مي‌کند ايثار / هست نزديکتر ز قرب اله
اي خوشا در گذشتن از همه چيز / بي‌نشان خالصا لوجه‌الله
وقت ايثار جان به گمنامي / هست يکسر نشان حق جويان
رهروان طريقه اخلاص / وحده‌لا‌شريک‌له گويان
در شگفتم آن چگونه دل است / دل در يافته پيام الست
دل در باخته به عشق وصال / دل پرداخته ز هر چه که هست
يک سر و صدهزار سر همراز / يک تن و صدهزار تن همراه
همه از بي‌نشاني اش رنجور / همه از سرفرازي‌اش آگاه
ياد او زنده تا ابد بر جاي / نام او رفته پيام او مانده
برتر از هر چه جهان هستند / درس جانبازي و شرف خوانده
اي شهيد بزرگوار که کرد / همتت جان فداي دين و وطن
کشور از توست در امان از خصم / دوست از توست ايمن از دشمن
اي رها کرده هر چه دنيايي است / پدر و مادر و زن و فرزند
رفته تا عرش کبريا تنها / همه با حيرت و تو با لبخند
دم فرو بسته جان گرفته به دست / گشته بي‌نام و بي‌نشان مفقود
از تصلاي دوستان محروم / با تولاي خالق معبود
جان به قربان چون تو قرباني / دل فداي تو باد و همگامان
جان تو در جوار حضرت حق / اجر تو با خداي گمنامان
گر نداري مزار باکي نيست / جاي آرامگاه تو دل ماست
تو در مشکلات حل کردي / آنچه رد جان ماست، مشکل ماست
ما ز روي تو تا ابد خجليم / که تو واصل شدي و ما به رهيم
گر نداريم پاس همت تو / در دل از شرم خود چگونه رهيم
آفرين بر تو آفرين خداي / اي جوانمرد نام رفته ز ياد
آفرين خداي بر پدري / که تو پرورد و مادري که تو زاد
گرچه گمنام رفتي از دنيا / خود ز نام‌آوران شدي معدود
از من اي نيک‌نام بر تو سلام / از من اي زنده‌ياد بر تو درود

 

زندگی سالم

آیا می دانید سه ركن اصلی زندگی سالم چیست ؟



بسیاری از جوان ها رسیدن به سن خاص و یا دارا بودن شرایط متعارف مادی را ، برای ازدواج كافی می دانند ، در حالی كه در كنار رشد جسمی ، رسیدن به رشد اجتماعی ، اخلاقی و عاطفی از شروط لازم برای ازدواج است كه به آن اشاره می كنیم :

1) رشد اجتماعی
رشد اجتماعی ، سازگاری خوب اجتماعی با همه ی آدم ها و از جمله با همسری است كه قرار است عمری با او زندگی كنیم . افرادی كه در زندگی مشتركشان رعایت حقوق همسر را می كنند، احترام می گذارند و حق تصمیم گیری برای همسر قائل می شوند از رشد اجتماعی برخوردارند. یكی دیگر از مشخصه های رشد اجتماعی ، داشتن استقلال فكری است . افراد مستقل توانایی ها و محدودیت هایشان را به خوبی می شناسند و این شناخت به تصمیم گیری صحیح كمك می كند، آنها در مورد مسائل مختلف خوب می اندیشند و ارزیابی می كنند و پیامدها و نتایج كارهای خود را بر عهده می گیرند. در بسیاری از ازدواج ها عدم استقلال یكی از زوجین باعث بروز اختلافات بسیاری می شود. افرادی كه استقلال ندارند ، وابسته اند و توجهشان بیشتر معطوف به دیگران است تا خودشان ، اهل فكر كردن و اندیشیدن نیستند وچون خود را قبول ندارند دائماً دنبال كسی هستند تا به جای آنها تصمیم بگیرد و مسئولیت را از گردن آنها سلب كند . گاهی حتی برای امور ساده ای مثل انتخاب رنگ پارچه دچار تزلزل می شوند. افرادی كه روحیه استقلال طلبانه ندارند زندگی مشترك ناموفقی خواهند داشت.

استقلال فكری از دو راه به دست می آید : یكی از طریق مطالعه ( درسی ، متفرقه و آزاد ) در مورد چگونگی رفتارهای اجتماعی و دیگری از طریق تجربه ؛ به این معنا كه تجربه ای كه از كارهای گذشته داریم درمورد كارهای آتی در نظر بگیریم . در اینجا ذكر این نكته لازم است كه مستقل بودن به معنای مشورت نكردن نیست ، استقلال فكری وقتی تحقق پیدا می كند كه هدفی را كه شخص دنبال می كند تنها به واسطه صحبت دیگران زیر پا نگذارد بلكه برای رسیدن به آن اهداف از مشورت كردن با دیگران استفاده كند.

یكی دیگر از فاكتورهای رشد اجتماعی اعتماد به نفس است . یعنی باور داشتن توانایی ها و شناخت محدودیت ها واین كه فرد بداند می تواند از عهده ی مسئولیت های خود برآید. می توان اعتماد به نفس را نوعی واقع بینی نیز دانست؛ زیرا افرادی كه دارای اعتماد به نفس هستند . تصویر درستی ازخود دارند و افرادی كه اعتماد به نفس ندارند مردد و دودل هستند . كاری را شروع كرد ه ولی به آخر نمی رسانند و بیشتر منفی بافند . ” من نمی توانم ” ” غیر ممكن است” ” نمی توانم تصمیم بگیرم ” جملاتی هستند كه این افراد زیاد به كار می برند و تحت تأثیر دیگران قرار گرفته تصمیم گیری شان سست می شود. نقطه مقابل این افراد ، افراد مغرورند كه توانایی های خود را بیش از اندازه می پندارند و در ارزیابی خود دچار اشتباهند . برای تقویت اعتماد به نفس باید شناخت واقع بینانه ای از توانایی ها و نقاط مثبت خود داشته باشیم و آنها را تقویت كنیم. به كار بردن عبارات مثبت نیز در تقویت اعتماد به نفس نقش مؤثری دارد. باید هدف هایی را كه انتخاب می كنیم در حد توانایی هایمان باشد تا هر بار كه كاری را با موفقیت به اتمام می رسانیم یك لایه به اعتماد به نفس ما اضافه شود.


2) رشد اخلاقی
رشد اخلاقی یعنی كنترل داشتن روی رفتار، عادات و خلق و خوی خود ؛ به طوری كه هم حقوق خود وهم رفاه و حقوق دیگران رعایت شود. كسی كه رشد اخلاقی دارد خصوصیات زیر را داراست : همیشه پیامدهای اجتماعی و رفتار و اخلاقش را در نظر می گیرد ، حتی در حین عصبانیت آنقدر كنترل دارد كه حرفی نزند تا بعد احساس گناه كند و یا باعث قطع روابط شود و به طور كلی پیامد بدی داشته باشد. یكی از فوائد داشتن رشد اخلاقی این است كه انسان احساس آرامش می كند چرا كه وقتی كسی كنترل رفتار و گفتارش را داشته باشد بیشتر از همه خودش احساس آرامش می كند. رشد اخلاقی باعث نزدیكی دلهاست و در یك تعریف جامع می توان گفت كه:واقعیت آن چیزی است كه هست و اخلاق آن چیزی است كه باید باشد.

3) رشد عاطفی
رشد عاطفی به معنای داشتن كنترل روی عواطف مثبت و منفی است. یكی از نشانه های رشد عاطفی داشتن اعتدال است؛ همانطور كه پرخاشگری محض غلط است ، مطیع بودن محض نیزغلط می باشد. مطلب دیگری كه در رشد عاطفی هر فرد باید مورد توجه قرار بگیرد حس وظیفه شناسی است . به شخصی وظیفه شناس گفته می شود كه وظایف نقشی را كه ایفا می كند به خوبی بشناسد و انجام دهد. به طور كلی وظیفه شناسی در نقشها بیان می شود؛ افراد وظیفه شناس احساس مطبوعی از زندگی دارند و از آن راضی هستند . افرادی كه از رشد عاطفی برخوردارند در زندگی احساس آرامش می كنند و به دیگران هم آرامش می دهند. ذكر یك نكته در اینجا ضروری به نظر می رسد و آن نقشی است كه والدین در تربیت فرزندان خود دارند، چرا كه دختر یا پسر باید از جنسیت خویش راضی ، باشد در غیر این صورت رشد عاطفی با اختلال روبرو می شود. والدین باید بدانند كه دختر و پسر فرقی ندارند . تفاوت در نقشی است كه آنها در آینده ایفا می كنند . باید آنها را با صداقت ، قاطع و دلسوز و مهربان تربیت كرد.

تا اینجا به ذكر مسائلی پرداختیم كه قبل از ازدواج باید مورد توجه قرار بگیرداما بسیاری ازنكات هست كه بعد از ازدواج باید مد نظر داشت وبرای رسیدن به حد مطلوب آن تلاش كرد.

قطعاً از هر دختر یا پسر جوانی كه سؤال شود معیار خوشبختی بعد از ازدواج را چه می داند ؛ یكی از معیارهایش را به داشتن تفاهم اختصاص می دهد. بسیاری تفاهم را شبیه هم بودن و اختلاف نظر نداشتن می پندارند در حالی كه زن و شوهر باید مكمل هم باشند نه این كه مثل هم شوند. برای دستیابی به تفاهم باید بتوانیم شرایط یكدیگر را درك كنیم و خود را درجای دیگری ببینیم وهم احساس شویم. چیزی كه هر زوج جوانی باید بداند این است كه هیچ رفتاری به خودی خود ، سر نمی زند . زن ومرد باید بتوانند از دریچه چشم هم به مسائل بنگرند نه این كه مقابل هم قرار بگیرند.

یكی دیگر از راه های رسیدن به تفاهم، داشتن صبر و شكیبایی و گذشت است . اما گذشت و شكیبایی باید دوطرفه باشد . گذشت یك طرفه باعث بدتر شدن و تقویت رفتار نامطلوب طرف مقابل می شود . گذشت منطقی و آگاهانه گذشتی است كه طرف مقابل از آن اطلاع پیدا كند و خود نیز پشیمان و متنبه (تنیبه ، آگاه ) شود و در نتیجه ، تغییر رفتار ایجاد شود . در غیر این صورت گذشت یك طرفه امری بیهوده است. برای ایجاد تفاهم نباید به منزلت و ارزش انسانی خود ضربه زد.

هنر گوش دادن
عامل دیگری كه درزندگی زناشویی بسیار حائز اهمیت است ولی كمتر به آن پرداخته می شود؛ هنرگوش دادن و چگونگی سخن گفتن است.

دقت و توجه به صحبت دیگران و مفاهیم آن ، به موقع صحبت كردن و سخن مفید و نه بیهوده گفتن یكی از عواملی است كه به درك متقابل زوجین كمك بسزایی می كند. باید به صحبت های طرف مقابل به خوبی گوش داد . به خصوص در زمان بحث و گفتگو كه آن نیز زمان مخصوصی دارد . این امر باعث می شود كه بحث به مشاجره كشیده نشود . مطلب دیگر با ملاطفت صحبت كردن است چرا كه گاهی نحوه و چگونگی سخن گفتن مقدم بر محتوا و به عبارتی “چه گفتن” است.

صداقت
در انتهای این مبحث به ” صداقت ” در زندگی زناشویی می پردازیم . بسیاری از مردم با نظر یكی از بزرگان موافقند كه گفته است ” ترجیج می دهم از شنیدن حقیقت غمگین شوم تا از شنیدن دروغ خوشحال گردم” . چرا كه عدم صداقت باعث می شود تمامی صحبت های شخص زیر سؤال رود و در تمام آنها شك و تردید به وجود آید . هیچ چیز به اندازه عدم صداقت باعث بی اعتمادی در زوجین نمی شود در عین حال سبب كینه نیز می شود و فضای مسمومی را ایجاد می كند.

داستان کوتاه

واقعا خدا عادل است؟


زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام ) آمد و گفت : اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ داوود (علیه السلام ) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟ زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم، ریسندگى مى کنم ، دیروزشال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم، تا بفروشم، و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد، و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم .
هنوز سخن زن تمام نشده بود، در خانه داوود را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (علیه السلام ) آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود (علیه السلام ) از آن ها پرسید: علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟
عرض کردند : ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید، و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته ای سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن ، موردآسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم ، و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم ، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم ، تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهى.
حضرت داوود (علیه السلام ) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است.

و اوست آن کس که براى شما گوش و چشم و دل پدید آورد. چه اندک سپاسگزارید.
سوره مؤمنون - آیه 78

شعر زیبا در مورد حضرت رقیه (س)



همه دانند كه از بهر پدر هست كانون محبّت، دختر
پدري را كه خدا دختر داد در محبت ز پسر ـ بهتر داد
پدري ـ كو را، دختر نَبُوَد در سپهر دلش اختر نَبُوَد
نه همين چشم و چراغ پدرند گل صد برگ به باغ پدرند
يك جهان عاطفه و احساسند هيچ جز مهر پدر نشناسند
جايشان دامن و آغوش پدر بعد آغوش پدر دوش پدر
روشني‌بخش سراي دل اوست نُقلِ هر مجلس و هر محفل اوست
هر چه گويد همه شيرين باشد هَست شيرين و ـ نمك مي‌پاشد
با نگاهش ز پدر، دل بِبَرد ناز او را پدر از جان بخرَد
تا پدر مي‌رَوَد، از دُنبالش وقتِ برگشت، به استقبالش
چشم او دوخته بر در گردد تا پدر كي به برش برگردد
تا صدايش ز پس دَر شِنَوَد بي‌خود از خود، به سوي در، بدَوَد
بيش‌تر از همه گردد خُوشحال پيش‌تر، از همه در استقبال
دختري هم پسر زهرا داشت كه به دامان و بَرِ ا وجا داشت
تا بر او طرح جفا ريخت فلك تيغ بيداد برآهيخت فلك
پدرش، كُشته‌ي آزادي شد بَر رخش بسته ـ دَرِ شادي شد
باري از كينه‌ي عُمّالِ يزيد كس چه داند كه در اين راه چه ديد
جا ـ به ويرانه‌ي شامش دادند روز او برده و شامش دادند
روز و شب بود به فكر پدرش بود رخسار پدر در نظرش
اشك مي‌ريخت چنان از غم باب كه دل سنگ، ز غم مي‌شد آب
همه وِردِ لبِ او بابا بود ذِكر روز و شبِ او بابا بود
عمّه‌اش گاه، تسلّي مي‌داد وعده‌ي ديدن بابا مي‌داد
تا شبي ياد پدر تابش بُرد گريه‌ها كرد و سپس خوابش بُرد
ساعتي بود به خواب آن دُرِ ناب گشت بيدار ولي بخت به خواب
داده آنديده كه بر نرگس ـ رشك خالي از خواب شد و پُر از اشك
خود به هر سوي بيانداخت نگاه نااُميدانه كشيد از دل، آه
گشت ويرانه و گم كرده نيافت در بَرِ عمّه‌ي سادات شتافت
كودك از عمّه پدر مي‌طلبيد مهر را، قرص قمر مي‌طلبيد
چه كند عمّه چه گويد به جواب؟ ريخت اختر دل شب، بر مهتاب
لاجرم ناله ز بس، دختر زد سرباب آمد و او را سر زد
همچو آن هجر كشيده بُلبل كه فتد ديده‌ي او بر رُخ گل
ميزبان گرم پذيرايي شد كنج ويرانه تماشايي شد
گفت اي عمّه بيا در بر من سايه افكند هُما بر سر من
ديگرم رنج به پايان آمد گنج ـ خود ـ گوشه‌‌ي ويران آمد
ولي امشب تو، به ويرانه بساز تا كنم با تو دَمي راز و نياز
اشك چشم من اگر بگذارد درد دل‌هام شنيدن دارد
مي‌نشاندي تو مرا در دامن حال، بنشين به روي دامنِ من
در بر غمزده دختر بنشين ماهِ من در بَر اَختر بنشين
سايه‌ي خود چو گرفتي ز سرم من همان طاير بي‌بال و پرم
ياد آغوشِ تو بُرد از دل تاب ديدم آغوش تو، امّا در خواب
كي به پيشانيِ تو سنگ زده‌ست؟ كي ز خون بر رخِ تو رنگ زده‌ست
سر پُر شور تو در نزد كه بود كي لبِ لعلِ تو را كرده كبود؟
تو كه مهمان، بَرِ بيگانه شدي چه خطا رفت كه بر ما نشدي
رُخِ تو شرح دهد كُنجِ تنور بوده اسباب‌ پذيرايي، جور
دارم ـ اي كرده به دل كاشانه دل ويرانه‌تر، از ويرانه
آن‌قدر ضعف به پيكر دارم كه سرت را نتوان بردارم
جان طلب مي‌كُني از من، جان كو بر تو جاني كه كنم قربان كو
هديه‌ي خويش به جانان جان كرد جان فداي قدم مهمان كرد

 

خبر

جلسه پژوهشی روز سه شنبه مورخ 91/9/28 در مکان حوزه علمیه ریحانة النبی (علیهما السلام ) برگزار شد .
سخنران این جلسه خانم زیبا پارسافرد از اساتید این حوزه مبارکه بودند . ایشان بر مطالعه آزاد و مقاله نویسی طلاب تأکید فراوان داشتند .

 

 

خبر

 

 


شرکت طلاب حوزه علمیه ریحانة النبی ( علیهماالسلام ) در همایش وحدت میان حوزه و دانشگاه در روز دوشنبه مورخ 91/9/27 در مکان سالن اجتماعات مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور .

 

 

 

سفیر عاشورا

 

عمه، بابایم کجاست؟

اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا… امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟…»



لحظه های بی قرار

این جا خرابه های شام، منزل گاه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است. رقیه با اسیران دیگر وارد خرابه می شوند، اما دیگر تاب دوری ندارد. پریشان در جست و جوی پدر است. امشب رقیه، فقط پدر و نوازش های پدر را می خواهد. امشب رقیه علیهاالسلام است و عمه، امشب رقیه علیه السلام است و سر بابا، امشب ملائک آسمان از غم دختر حسین علیه السلام در جوش و خروشند، امشب شب وداع رقیه علیهاالسلام و زینب علیهاالسلام است. او در آغوش عمه، بوی پدر را به یاد می آورد و دستان پر مهر او را احساس می کرد.
گل نازدانه پدر

رقیه …رقیه نجیب! ای مهتاب شب های الفت حسین! ای مظلوم ترین فریاد خسته! گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه!

رقیه… رقیه کوچک! ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا! دست های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را می داد، و نگاه های معصوم و چشمان خسته ات، نور امید را به قلب عمه می تاباند.

رقیه… رقیه صبور! بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت، دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد، تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی، پس بمان که کمر خمیده عمه، مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.
غربتِ خرابه

یا رب امشب چه شبی است. در و دیوار فرو ریخته این خرابه غزل کدامین خداحافظی را می سرایند؟ زینب، این بانوی نور و نافله های نیمه شب، دستی به آسمان دارد و دستی بر سر رقیه؛ بخواب عزیز برادرم!

باز هم رقیه علیهاالسلام و گریه های شبانه، باز هم بهانه بابا و بی قراری هایش، و این بار شامیان چه خوب پاسخ بی قراریِ رقیه علیهاالسلام را می دهند و سر حسین علیه السلام را نزد او می آورند.

آن شب، هیچ کس توان جدا کردن رقیه علیهاالسلام را از سرِ بابا نداشت. تو با سرِ بابا چه گفتی؟ چشم های پدر، کدامین سرود رفتن را برایت خواند که مانند فرشته ای کوچک، از گوشه خرابه تا عرش اعلا پر کشیدی و غربتِ خرابه را برای عمه به جای نهادی.
متاب ای ماه، متاب!

امشب، غم گین ترین ماه، آسمان دنیا را تماشا می کند. آسمان! چه دل گیری امشب، گویی غم مصیبتی به گستردگی زمین، قلبت را می فشرد. امشب فرشته های سیاه پوش، بال در بال هم، فوج فوج به زمین می آیند و ترانه غم می سرایند. در و دیوار خرابه، از اندوه زینب علیهاالسلام ، بر سر و سفیر می کوبند. امشب چشمه های آسمان، از گریه خونین زینب علیهاالسلام ، خون می بارد و چهره زمین از وسعت اندوه، تاریک است. متاب امشب ای ماه، متاب! هیچ می دانی، امشب گیسوان پریشانِ رقیه، به خواب کدامین نوازش رفته است؟ متاب که دردهای آشکار بسیار است. متاب که زخم های بی شمار بسیار است. متاب که دل پر شرار زینب علیهاالسلام به شراره جدایی نازنینی دیگر، در سوز و گداز است. متاب که امشب خرابه شام، از داغ سه ساله گل حسین، تیره ترین خرابه دنیاست. متاب ای ماه، متاب!
آرام نازنین عمه

آرام نازنین عمه! آرام، مبادا شامیان صدای گریه و بی تابی دختر حسین را بشنوند. این خرابه کجا و آغوش گرم و نوازش های مهربان بابا کجا؟ این سر بریده بابا و این دختر کوچک حسین. هر چه می خواهد دل تنگت، بگو. بابا، امشب به مهمانی دلِ بی قرارت آمده، بگو از سیلی خوردن ها و تازیانه ها و آتش خیمه های عصر عاشورا. بگو از درد غربت و محنت غریبی، بگو از صورت های نیلی و اسیری و بیابان های بی رحمی. بگو از بی شرمی یزیدیان و کوفیان سست پیمان و استقبال شامیان، آرام، نازنین عمه! آرام. اکنون تو، به مهمانی بابا می روی. سفر به سلامت!


اندوه هجرت

امشب به وعده گاه نخستین باز می گردی. آن جا پدر و ملائک، به اشتیاق، در انتظار تو هستند. امشب آسمان گرفته و تاریک است و باد خزان غبار مرگ می پاشد. گریه امان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را بریده است و عشق از غم این هجران، و اندوه هجرت تو گل تازه شکفته و معطری که در قلب بهار می پژمرد، زار می نالد، آرام و قرار زینب علیهاالسلام ، رفته است. سرانجام آن لحظه فرا رسید و رقیه علیهاالسلام کوچک زینب، از خاک تا افلاک پر کشید.


تو را چه بنامم

تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است. تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی. پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.
میلاد نوگل امام حسین علیه السلام

امام حسن مجتبی علیه السلام ، به برادرش امام حسین علیه السلام وصیت نمود که با ام اسحاق که همسرش بود وصلت کند. امام حسین علیه السلام به سفارش برادر عمل کرد و ثمره آن ازدواج، دختر نازدانه ای به نام رقیه شد. با تولد حضرت رقیه علیهاالسلام در سال 57 قمری، مدینه نور دیگری گرفت و خانه کوچک امام، گرمای تازه ای یافت. دیری نپایید که ام اسحاق جان به جان آفرین تسلیم کرد و رقیه کوچک از نعمت مادر محروم شد. امام حسین علیه السلام او را در آغوش پر مهر خویش، بزرگ کرد و پیوسته به خواهرش زینب علیهاالسلام سفارش می فرمود که برای رقیه علیهاالسلام مادر باشد و به او محبّت کند.

بی مادری حضرت رقیه علیهاالسلام ، پرستاری های حضرت زینب علیهاالسلام و سفارش های حضرت امام حسین علیه السلام باعث شده بود، پیوندی عمیق، بین حضرت زینب علیهاالسلام و حضرت رقیه علیهاالسلام پدید آید.


رقیه در کربلا

از لحظه ورود کاروان به کربلا، رقیه لحظه ای از پدر جدا نمی شد، شریکِ غم ها و مصیبت های او بود و با دیگر یاران امام از درد تشنگی می سوخت. یکی از افراد سپاه یزید می گوید:

من در میان دو صف لشکر ایستاده بودم، دیدم کودکی از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمد، دوان دوان خود را به امام رسانید، دامن آن حضرت را گرفت و گفت: ای پدر، به من نگاه کن! من تشنه ام. این تقاضای جان سوز آن دختر تشنه کام و شیرین زبان، چون نمکی بر زخم های دل امام بود و او را منقلب کرد، بی اختیار اشک از چشمان اباعبداللّه علیه السلام جاری گردید و با چشمی اشک بار فرمود: «دخترم، رقیه! خداوند تو را سیراب کند؛ زیرا او وکیل و پناه گاه من است.» پس دست کودک را گرفت و او را به خیمه آورد و او را به خواهرانش سپرد و به میدان برگشت.


رقیه و سجاده پدر

گاه سجاده امام حسین علیه السلام ، با دست های کوچک حضرت رقیه علیهاالسلام باز می شد و او به انتظار پدر می نشست تا می آمد و در آن سجاده به نماز می ایستاد و رقیه علیهاالسلام از آن رکوع و سجود امام لذت می برد. در کربلا نیز رقیه علیهاالسلام ، هر بار هنگام نماز، سجاده امام را می گشود. ظهر عاشورا به عادت همیشگی منتظر بابا بود، ولی پس از مدتی، شمر وارد خیمه شد و رقیه علیهاالسلام را کنار سجاده پدر دید که سراغ او را می گرفت، آن ملعون نیز جواب این سؤال را با سیلی محکمی که به صورت کوچک او نواخت، پاسخ گفت.
رقیه در راه شام

کاروان کربلا، از کوفه راهی شام شد، همان کاروانی که اهل بیت پیامبر بودند و به اسیری از کربلا آورده شده بودند، در بین راه که سختی و مشکلات بر رقیه کوچک فشار آورده بود، شروع به گریه و ناله کرد. یکی از دشمنان چون آن فریاد و ضجه را شنید، به رقیه علیهاالسلام گفت: ای کنیز، ساکت باش؛ زیرا این با گریه تو ناراحت می شوم. آن حضرت بیشتر اشک ریخت، بار دیگر آن نامرد گفت: ای دختر خارجی، ساکت باش. حرف های زجر دهنده آن مرد، قلب رقیه علیهاالسلام را شکست، رو به سر پدر فرمود: ای پدر! تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند، پس از این جمله ها، آن دشمن خدا، غضب کرد و با عصبانیت رقیه را از روی شتر بر زمین انداخت.


رقیه در خرابه شام

بعد از ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام، آنان را در خرابه ای نزدیک کاخ سبز یزید جای دادند. روزها آفتاب و شب ها، سرما به شدت آنان را اذیت می کرد. علاوه بر آن، نگاه مردم شام که به تماشای خرابه نشینان می آمدند، داغی جان سوز بود. روزی حضرت رقیه علیهاالسلام ، به جمع شامیان که در حال برگشتن به خانه های خود بودند، اشاره کرد و ناله ای دردناک از دل برآورد و به عمه اش گفت: ای عمه، اینان کجا می روند؟ آن حضرت فرمود: ای نور چشمم اینان ره سپار خانه و کاشانه خود هستند. رقیه گفت: عمه جان مگر ما خانه نداریم، و زینب علیهاالسلام فرمود: نه، ما در این جا غریبه هستیم و خانه ای نداریم، خانه ما در مدینه است. با شنیدن این سخن، صدای ناله و گریه رقیه بلند شد.


رقیه و خواب پدر

سختی های اسارت، رقیه علیهاالسلام را به شدت می رنجاند و او یک سره بهانه بابا را می گرفت، شبی در خرابه شام و در خواب، پدر را دید، چون از خواب برخاست و چشم گشود، خود را در خرابه یافت و از پدر نشانی ندید. از عمه سراغ پدر را گرفت و زینب علیهاالسلام بسیار گریه کرد و رقیه علیهاالسلام نیز با عمه گریست. آن شب باز صدای عزاداری زنان اهل بیت بلند شد؛ مجلسی که نوحه سرایش رقیه علیهاالسلام بود. از سر و صدای اهل بیت، یزید از خواب بیدار شد و پرسید چه خبر است؟ به او خبر دادند که کودکی سراغ پدرش را گرفته است. یزید دستوری داد، سر پدرش را برای او ببرند.

این دستور یزید نشان از رذالت و شقاوت طینت او بود و برگی دیگر از دفتر مظلومیت های بی شمار اهل بیت را گشود.


پرواز به سوی پدر

وقتی به دستور یزید، سر پدر را برای رقیه علیهاالسلام آوردند، رقیه سر را در بغل گرفت و عقده های دل را باز کرد و هر چه می خواست با سر بابا گفت. آن شب رقیه علیهاالسلام ، گم شده خود را یافته بود، اما بی نوازش و آغوش گرم. پس لب هایش را بر لب های بابا گذاشت و آن قدر گریست تا جان به جان آفرین تسلیم کرد. پشت خمیده زینب علیهاالسلام شکست، رو به سر برادر فرمود: آغوش بگشا که امانتت را باز گرداندم. دیگر کسی ناله های شبانه رقیه علیهاالسلام را در فراق پدر نشنید.


وداع زینب علیهاالسلام با رقیه علیهاالسلام

وقتی کاروان اسیران کربلا، به مدینه بر می گشت، غمی جان کاه وجود زینب علیهاالسلام را می آزرد؛ چگونه از خرابه و شام دل بکند؟ نو گلی از بوستان حسین علیه السلام در این خرابه آرمیده، شام بوی رقیه علیهاالسلام را می دهد، رقیه ای که یادگار برادر بود و نازدانه پدر و در دست زینب علیهاالسلام امانت. زینب علیهاالسلام بی رقیه چگونه به کربلا و مدینه وارد شود؟ غم سراسر شام را گرفته و گریه ها، باز هم سکوت شهر را در هم شکسته است.


راز دل با پدر

هنگامی که در خرابه شام، سر پدر را نزد رقیه علیهاالسلام آوردند، آن دختر کوچک بسیار گریست و سخنانی بر زبان آورد که شیون اهل بیت علیه السلام را بلند کرد و آتش بر دل زینب علیهاالسلام نشاند:

پدر جان! کدام سنگ دلی سرت را برید و محاسن تو را به خون پاکت خضاب کرد؟

پدر جان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پس از مادر از غم فراق او به دامان تو پناه می آوردم و محبت او را در چشم های تو سراغ می گرفتم، اکنون پس از تو به دامان که پناه برم؟

پدر جان! پس از تو چه کسی نگهبان دختر کوچکت خواهد بود، تا این نهال نو پا به بار بنشیند؟

پدر جان! پس از تو چه کسی غم خوار چشم های گریان من خواهد بود؟

پدر جان! در کربلا، مرا تازیانه زدند، خیمه ها را سوزاندند، طناب بر گردن ما انداختند و بر شتر بی حجاز سوار کردند و ما را اسیران از کوفه به شام آوردند.


شام، حرم یادگار حسین علیه السلام

رقیه کوچک و یادگار حسین علیه السلام ، پس از رحلت در خرابه شام، همان جا مدفون گردید، کم کم مقبره ای به روی قبر بی چراغ او ساخته شد و بارگاهی برای عاشقان شد. حرمش، میعادگاه عاشقان دل سوخته اباعبداللّه است. بوی حسین، از هر گوشه اش روح و جان را می نوازد. نیازمندان، دست حاجت به سویش دراز می کنند و خسته دلان بار سنگین دل را در کنار او می گشایند. زیارت حرم و بارگاهش آرزوی هر دل داده ای است.

شهادت حضرت رقیه در سروده شاعران


سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم
تازیانه چو عدو بر سر و رویم می زد ناامید از همه کس روی به زینب علیهاالسلام کردم
* * *

اشک یتیم
ای عمه بیا تا که غریبانه بگرییم رو از وطن و خانه، به ویرانه بگرییم
پژمرد گل روی تو از تابش خورشید در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم
لبریز شرای عمه دگر کاسه صبرم بر حال تو و این دل ویرانه بگرییم
نومید ز دیدار پدر گشته دل من بنشین به کنارم، پریشانه بگرییم
گردیم چو پروانه به گرد سر معشوق چون شمع در این گوشه کاشانه بگرییم
این عقده مرا می کشد ای عمه پیش نظر مردم بیگانه بگرییم

خبر

آزمون المپیاد علمی مرحله مدرسه ای روز پنج شنبه مورخ 23/9/91 در حوزه علمیه ریحانة النبی( علیهما السلام ) برگزار شد .


این مسابقه باحضور 6 طلبه پایه دوم پایان پذیرفت .


 نفرات اول تا سوم به ترتیب خانم ها پریسا فقیه عباسی ، فاطمه ولدی پژمان ، فوزیه یاوری مقدم بودند.

 

نحسی ماه صفر، خرافه یا واقعیت؟

معنای لغوی سعد و نحس

«سعد» به معنای فراهم شدن امور و مقدمات الهی برای رسیدن به خیر دنیوی و اخروی است(1) و در مقابل آن، تفاوت و یا نحس قرار دارد. «نحس» در لغت به معنای سرخ شدن افق همچون مس گداخته است و در اصطلاح به هر چیز شوم نحس گفته می‌شود. (2) فراهم نشدن مقدمات و امور کارها نیز نحس تلقی می‌شود.

*نحوست ایام در کدام آیات آمده است؟

در آیات قرآن تنها در 2 مورد اشاره به «نحوست ایام» شده است:

1- آنجا که می‌فرماید: «ما تندباد وحشتناک و سردی را «فِی یوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» (در یک روز شوم مستمر) بر آن‌ها فرستادیم که مردم را همچون تنه‌های نخل ریشه‌کن شده از جا بر می‌کند». (3)

2- در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیامٍ نَحِساتٍ»(4) مانند بادی سخت و سرد در روزها شومی بر آنها مسلّط ساختیم».

در نقطه مقابل، تعبیر «مبارک» نیز در بعضی از آیات قرآن دیده می‌شود، چنان که درباره شب قدر می‌فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ» ما قرآن را در شبی پربرکت نازل کردیم». (5)

به این ترتیب قرآن فقط اشاره سربسته‌ای به این مسئله دارد، پس می‌توان گفت تا اینجا اصل سعد و مبارک بودن بعضی ایام و نحس بودن بعضی روزها را به صورت اجمال پذیرفته است.


*دیدگاه علامه طباطبایی و آیت‌الله مکارم درباره نحسی ایام

نظر مفسران در این باره خواندنی است:

- علامه سید محمدحسین طباطبایی در ذیل آیه 19ـ20 قمر می‌فرمایند: «از نظر عقلی نمی‌توان دلیلی اقامه کرد که فلان زمان نحس است و فلان وقت سعد، چون اجزای زمان مثل هم هستند و ما هم که بر علل و اسباب مؤثر در حوادث احاطه علمی نداریم تا بگوییم فلان قطعه از زمان نحس است و قطعه دیگر سعد، امّا از نظر شرعی دو آیه در قرآن داریم که ظاهر این آیات و سیاق آن‌ها بیش از این دلالت ندارد و آن ایام خاص (7 شبانه روز) که عذاب بر قوم ثمود ارسال شد، روزهای نحسی بوده‌اند، ولی دیگر نمی‌رساند که حتی‌ همان روزها در هفته بعد و در ماه بعد و … ایام نحس هستند.

چون اگر تمام آن ایام نحس باشند در تمام سال، لازمه‌اش این است که تمام زمان‌ها نحس باشند و همچنین ظاهر آیاتی که دلالت بر سعد بودن ایام دارد به خاطر همراهی آن ایام با امور بزرگ و افاضات الهی و کارهای معنوی است، مثل امضا تقدیر است، نزول ملائکه و روح، انجام عبادات… و اخبار هم نتیجه‌اش این است که نحس بودن ایام به خاطر کارهای زشتی است که در آن واقع شده است و سعد بودن ایام به خاطر کارهای نیک دینی و یا عرفی است، امّا اینکه قطعه‌ای از زمان خاصیت تکوینی سعد و نحس داشته باشد، قابل اثبات نیست.(6)

- آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی: از نظر عقل محال نیست که اجزا زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بعضی دارای ویژگی‌های نحوست و بعضی ویژگی‌های ضد آن هرچند عقلاً قابل اثبات نیست، ولی از نظر شرعی اگر دلیلی باشد قابل پذیرش است و مانعی برای آن نیست».

بعد ایشان در تفسیر نمونه روایات را مورد بررسی قرار می‌دهد و بهترین راه جمع را میان اخبار مختلف در این باب این می‌داند که اگر روزها هم تأثیری داشته باشند به فرمان خدا است، هرگز نباید برای آن‌ها تأثیر مستقلی، قائل شد و از لطف خداوند خود را بی‌نیاز دانست وانگهی نباید حوادثی را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد. (7)


*آیا روایات از نحسی ایام سخن به میان آورده‌اند:

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره اینکه آیا ائمه معصومین درباره سعد و نحس بودن ایام سخنی به میان آورده‌اند، این چنین پاسخ می‌دهد: در روایات اسلامی به احادیث زیادی در زمینه «نحس و سعد ایام» برخورد می‌کنیم که هر چند بسیاری از آن‌ها روایات ضعیف هستند، ولی در بین آن‌ها روایات معتبری داریم که به برخی روایات اشاره می‌کنیم:

-از امیرمؤمنان(ع) درباره روز «چهارشنبه» و فال بدی که به آن می‌زند و سنگینی آن و اینکه منظور کدام چهار‌شنبه است، سؤال شد، حضرت فرمود: فرمود چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت… و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد،(8) لذا بسیاری از مفسران به پیروی از روایات، آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس می‌دانند و از آن به «اربعاء لاتدور» تعبیر می‌کنند، یعنی چهارشنبه‌ای که تکرار نمی‌شود.

-در بعضی دیگر از روایات می‌خوانیم که روز اوّل ماه روز سعد و مبارکی است، چرا که آدم در آن آفریده شد ‌و همچنین روز 26 چرا که خداوند دریا را برای موسی شکافت. (9)

- امام صادق(ع) درباره نوروز فرمود: «روز مبارکی است که کشتی نوح بر جودی قرار گرفت و جبرئیل بر پیامبر اسلام نازل شد و روزی است که علی(ع) بر دوش پیامبر(ص) رفت، بت‌های کعبه را شکست و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود. (10)


* چرا سعد و نحس بعضی ایام پذیرفته شده است؟

علل این امر را چند چیز می‌توان دانست:

1- وجود وقایعی که در این ایام واقع شده است باعث سعد و یا نحس آن شده است، چنان که در بعضی روایات دیگر می‌خوانیم که روز سوّم ماه روز نحسی است، چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند و لباس بهشتی از تن آن‌ها کنده شد (11)و یا اینکه روز هفتم ماه روز مبارکی است، چرا که حضرت نوح سوار بر کشتی شد. (12)

2- توجه دادن مسلمین به حوادثی که در گذشته واقع شده است تا رفتار و اعمال خود را بر حوادث تاریخی سازنده تطبیق دهند و از حوادث مخرّب و روش بنیان‌گذاران آن‌ها فاصله گیرند.

لذا در روایات فراوان سعد و نحس ایام را با بعضی از حوادث مطلوب یا نامطلوب پیوند می‌دهد، مخصوصاً در مورد روز عاشورا که بنی‌امیه به گمان پیروزی (ظاهری) بر اهل‌بیت آن روز مسعود و مبارکی می‌شمرده و در روایات شدیداً تبرک به آن روز نهی شده و حتی دستور داده‌اند که آن روز را روز ذخیره آذوقه سال و مانند آن قرار ندهند، بلکه کسب و کار را در آن روز تعطیل کرده و عملاً از برنامه بنی‌امیه فاصله بگیرند، پس توجه دادن اسلام به سعد و نحس ایام برای این است که به یک سلسله حوادث تاریخی آموزنده توجه شود.

3- توسل و توجه به ساحت قدس الهی و استمداد از ذات پاک پروردگار، بنابراین در روایات متعددی توصیه شده که در روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده با دادن صدقه و یا خواندن دعا و قرآن و توکل بر ذات الهی و استمداد از لطف او خود را بیمه کنید.

4- توجّه به این نکته که غالباً حوادث جنبه کفاره اعمال نادرست خود انسان است و ایام ارتباط و تأثیر مستقیم ندارد، بلکه ایام را می‌توان با توبه و استغفار به روزهای مبارک و سعد تبدیل کرد.


*نتیجه‌گیری

در اسلام سعد و نحس بعضی ایام به خاطر وقایعی که در آن اتفاق افتاده، پذیرفته شده است تا به این وسیله مردم به وقایع گذشته توجه کنند و از آن درس‌ها و عبرت‌ها گرفته و برای دفع آن به خدا متوسل شوند، از او مدد جویند و از مجازات و مکافات اعمال خویش غافل نباشد.

هر چند افراط در مسأله سعد و نحس ایام یه هیچ وجه مورد پذیرش اسلام نیست، اینکه انسان به هر کاری بخواهد دست بزند، مثلاً به سراغ سعد و نحس ایام برود و عملاً از بسیاری فعالیت‌ها باز بماند، نه مورد تأیید عقل است و نه مورد تأیید شرع، درست نیست که انسان به جای بررسی عوامل شکست و پیروزی خود، گناه همه شکست‌ها را به گردن شومی ایام اندازد، بی‌تردید چنین کاری جز فرار از حقیقت و تبیین خرافی حوادث زندگی نیست.

اما درباره ماه صفر باید گفت: چون در این ماه رحلت پیامبر اکرم(ص) و چند تن از امامان معصوم(ع) اتفاق افتاده است، در روایات آمده که برای دفع آفات و بلایای این ماه، بسیار صدقه دهند، نه از آن جهت که به آن معنا نحس باشد، بلکه به خاطر از دست دادن پیامبر(ص) برای مردم روزهای خوبی نیست.


از پیامبر اکرم (ص) درباره ماه صفر، چنین نقل شده است:
هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او می‏دهم.


*پی‌نوشت‌ها:

1- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، (دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1404) صفحه 232.

2- همان، صفحه 485.

3- سوره قمر، آیه 19ـ20.

4- سوره فصلت،آیه 16.

5- سوره دخان، آیه 3.

6- علامه سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، فی تفسیر القرآن، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1362،جلد 19، صفحات 79ـ83 با تلخیص.

7- تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 41 و 47 با تلخیص.

8- تفسیر نورالثقلین، جلد 5، صفحه 183، حدیث 25، به نقل از تفسیر نمونه جلد 23، صفحه 43.

9- تفسیر نورالثقلین، صفحه 105، حدیث 25، به نقل از تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 43، و ر.ک: محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، (بیروت، لبنان، مؤسسة الاعلمی، للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ه‍ ، 1982 م ح 5، صفحات 101ـ102.

10- بحارالانوار، جلد 59، صفحه 92.

11- تفسیر نورالثقلین، جلد 5، صفحه 58، به نقل از تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 43.

12- تفسیر نورالثقلین، جلد 5، صفحه 61، به نقل از تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 43.

شهید کربلا


«السلام علیک یا ابا عبدالله »

چه کرده ای ای آفتاب پنجم، سومین ستاره
تو کرده ای محرم را سیاه پوش ، آسمان سرخ پوش عاشورا
برآمدن این عمل فقط از آن توست ، فدا کردن طفل شش ماهه بهر اسلام
خودت می دانستی و ما دانستیم که نمی بشد چنین یارانی در این هستی
72 تن بصیرت تربیت ساختی برای اثبات امر به معروف و نهی از منکر
مانند ندارد قاسمت ، شهادت را چون عسل شیرین تر است
مانند ندارد قمرت در بنی هاشم ، ساقی تشنه لب است
سخن دارند مشک های خشکیده اشک ریزان
سخن دارند چشمه های جاری علقمه
فریاد می کشند خیمه های سوخته بی جان
فریاد می کشند نیزه های فرو رفته پشیمان
ماندگار کردی و معتقد ساختی تن به مردن دهیم و به ذلت ندهیم
تفسیر کردی دین را و اسلام را به خون خود و اصحابت
یاد دادی که گوشه گریستن برای مظلومیتت شمشیری است بر فرق دشمن
آموختی برای ریشه کن کردن یزیدیان باید سر را از تن جدا خواست
در کلاس عشقت نجوای عاشقی به اوج کمال می رسد
با لب های تشنه ات سرو آزادی را سر دادی
بیاموزند زنان که ارزش دادی و شد زینبت ملکه صبر و استقامت
فرزندان بیاموزند وقتی خواستی ، مانند شیران غریدند ، فرزندانت
بیاموزند پدران هنگام افتخارت ، ریختن خون علی اکبر
آموختیم پرچم سرخ حسینی نیاز رشد دین است
آموختیم سیاه پوش حسینی نیاز پیروزی دین است
و آموختیم محرم فکر دشمن در غل و زنجیر است
به همین دلالیل و صد ها دلیل دگر
شفا می گیرند مریضان با قسم دادن به آبرویت
به جهت رویت سوی حق مستجاب می شوند دعا ها
با این همه فداکاری و درس اخلاق و آزادی
همه ماه ها برای ما محرم است و همه روز ها عاشورا

 

مریم دشتی از طلاب حوزه علمیه ریحانة النبی (س)          

در مقابل شیطان سر فرود نیاورید .

در مقابل خشمت سر فرود نیاور که در مقابل شیطان گردنت کج خواهد شد .


امام علی(ع) :
هر کس که بر خشم و غضب خود غلبه کند ، بر شیطان پیروز شده است .


غررالحکم                                            


چند راه برای کنترل خشم

1- انتقاد را با گشاده رویی بپذیرید

در مجادله ای که هر دوی شما تصور می کنید حق با شماست و مشکل مربوط به طرف مقابل می باشد به ویژه اگر قبلا نیز مکررا بر سر موضوع فعلی بحث کرده اید, لطفا انتقاد همسر خود را با روی باز و به راحتی گوش کنید.

2- برای فکر کردن، به همدیگر وقت بدهید

در اوج بحث فشار خونتان بالا می رود و تپش قلبتان بالا می رود و ممکن است چیز هایی بگویید که لزوما بیان آنها منظوری ندارید . همیشه به مکانی خلوت نیاز دارید که در آن از هم جدا شده آرام گرفته و افکار خود را جمع کنید.

3- گذشته را یاد آوری نکنید

به چیزی که اکنون در حال روی دادن است توجه کنید . آتش آور معرکه شدن راهی به جایی نخواهد برد و با فراموش کردن گذشته زودتر به توافق می رسید.

4- به او بگویید که دشمن اش نیستید

اگر به آرامی در مورد موضوعی بحث می کنید و همسرتان به یکباره صدایش را بالا برده و از کوره در می رود کافی است به طرفش رفته و او را نوازش کنید دست خو را به آرامی در دستش قرار دهید تا بفهمد که این مجادله بی اهمیت است.

5- محیط دور و برتان را درست کنید

محیط اطراف تاثیر مستقیمی روی احساسات ما دارد. عصبانیت یک احساس خشن است اما با مراقبت همراه با توجه محبت آمیز همیشه می توان آن را کنترل کرد.

6- مشکل ترین کلمه را به زبان بیاورید

یک عذر خواهی واقعی می تواند یکی از دشوارترین پیشنهاداتی باشد که ما ارائه می دهیم! بر خلاف تصور عموم همه افراد قادر به زبان آوردن این کلمه بوده و تا به حال هیچ کس بعد از گفتن آن غش نکرده است.

7- جمله ای دلپذیر به او بگویید

گاهی اوقات فراموش کردن حرفهای آزار دهنده کسی که دوستش دارید مشکل به نظر می رسد اما اگر چیزی قابل تعریف را با آن بیاموزید روبه رو شدن با مسائل بسیار آسان تر خواهد شد.

8- بگویید که دوستش دارید.

هنگامی که می خواهید به حالت اشتی و صلح برگردید به دوستتان بگویید که دوستش داردی. اطمینان دادن در مورد این موضوع که احساس شما نسبت به همسرتان هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی تغییر نخواهد کرد,بسیار خوب است.

9- برای عصر برنامه ریزی کنید

بعد از اینکه در خانه اوضاع آرام شد برای آزاد شدن فکرتان از مجادله برای انجام فعالیت تفریحی آماده شوید اگر همسر یا نامزادتان قبلا برای رزرو بلیط سینما یا هر چیزی اقدام می کرد این بار شما پیش قدم شوید و این کار را انجام دهید.

10- ببخشید، و فراموش کنید

عذر خواهی تنها به این معنا نیست که بگویید متاسفید بلکه باید آن اتفاق را برای همیشه فراموش کنید. در حقیقت فراموشی باعث می گردد که مسئله مورد نظر راه بازگشت و سرایت دوباره به رابطه تان را نداشته باشد.

 

 

چرا كعبه را كعبه نامیده اند؟

چرا كعبه را كعبه نامیده اند؟


از حضرت امام صادق علیه السّلام سؤال شد: براى چه كعبه(خانه خدا)، كعبه نامیده شده؟

حضرت فرمودند: زیرا چهار گوشه و به شكل مربع مى‏باشد.

محضر مباركش عرض شد: براى چه چهار گوشه و به شكل مربع مى‏باشد؟

حضرت فرمودند: زیرا به موازات و راستای بیت المعمور است (خانه خدا در آسمان ها كه آسمانیان به گرد آن طواف می كنند) و بیت المعمور چهار گوشه و به شكل مربع مى‏باشد….

عرض شد: براى چه بیت المعمور چهار گوشه و به شكل مربع است؟

حضرت فرمودند: زیرا بیت المعمور به موازات عرش است و عرش چهار گوشه و به شكل مربع مى‏باشد.

محضر مباركش عرض شد: چرا عرش چهار گوشه و به شكل مربع است؟

فرمودند: زیرا كلماتى كه اسلام بر آن بنا شده چهار تا است و آنها عبارتند از:

سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر.

«علل الشرائع ؛ ج‏2 ؛ ص398»

 

متن عربی روایت :

رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع‏ أَنَّهُ سُئِلَ لِمَ سُمِّیَتِ الْكَعْبَةُ كَعْبَةَ قَالَ لِأَنَّهَا مُرَبَّعَةٌ فَقِیلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَتْ مُرَبَّعَةً قَالَ لِأَنَّهَا بِحِذَاءِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ فَقِیلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعاً قَالَ لِأَنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ فَقِیلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْعَرْشُ مُرَبَّعاً قَالَ لِأَنَّ الْكَلِمَاتِ الَّتِی بُنِیَ عَلَیْهَا الْإِسْلَامُ أَرْبَعٌ وَ هِیَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر

کرسی آزاداندیشی

باسمه تعالی


گزارش برنامه کرسی آزاد اندیشی مورخ 91/9/19
باموضوع : ازدواج و راهکارهای آن از منظر قرآن

حوزه علمیه ریحانة النبی (س) به همراه 20 تن ازخواهران طلبه ساعت 8 صبح روز یکشنبه مورخ  91/9/19در مکان سالن کانون پیروان ولایت در مراسم کرسی آزاد اندیشی شرکت کردند .

 

 

در ابتدا آیاتی چند از کلام الله مجید تلاوت شد .

در ادامه خانم عبدی مدیر محترم حوزه علمیه فاطمة الزهرا (س) قروه خدمت مدعوین محترم خیر مقدم عرض کردند و آقای حصاری در مورد کرسی آزاد اندیشی که حضرت آیت اللله خامنه ای(مدظله العالی) به آن تأ کید فرموده بودند اشاره کردند و به لزوم اجرای آن درحوزها و بین طلاب اشاره نمودند و در این بین به دووسئله اشاره کردند که یکی مربوط به مستمعین که ادب علمی باشد و دیگری تقوای علمی که مربوط به استاد صاحب نظر می گردد .
ایشان به مستمعین توصیه نمودند که نسبت به عقاید و مسائل مطرح شده با بیان احادیثی از نظر ائمه معصومین (علیهم السلام ) برخورد مناسبی داشته باشند و نیز به صاحبنظران توصیه تقوی علمی نموده که یعنی وقتی صاحبنظری مسئله علمی را تا بدان جا پیش نبرده که صلاحیت مطرح شدن در مجامع عمومی را داشته باشد تقوای علمی را لحاظ نموده و و مسائل چلشی را د ر نظر بگیرد و و مثالی را مطرح نمودند از مکاتبی که صاحبنظران آن ها با استفاده از انتقادات و پیشنهاد اتی که بر نظر یه های آن ها وارد می باشد و نیز اشاره به بزرگان علمی کشورمان داشتند و اینکه فضیلت علوم دینی از نظر دانشمندان و بزرگان تا به حدی بوده که برخی با وجود داشتن خانواده و سبک زندگی تجاری زندگی طلبگی را برگزیدند و به حجره وانزوا اکتفا ننموده اندو با رویکرد مذهبی افتخاراتی را برای کشورمان کسب کردند و از بززگانی چون ملاصدرا و ابن سینا و روش مشی ایشان استفاده کردند و لزوم الگو بودن ایشان از لحاظ علمی و اخلاق علمی اشاره نمودند .

در ادامه خانم بادامی به همراه دو استاد دیگر به سؤ الات طلاب پیرامون قبل و بعد ازازدواج پاسخ دادند .

نشست مذکور که به مدت 2 ساعت به طول انجامید و خواهران طلبه به بیان نظرات و سؤالات خود پرداختند با اقامه نماز و صرف ناهار به پایان رسید.

 

 

 

 

((والسلام علی من اتبع الهدی ))

تخم مرغ و کاهش وزن

 تخم مرغ و کاهش وزن

 

 

متخصصان تغذیه در دانشگاه بین‌المللی سوری در انگلیس با انجام مطالعه جدیدی ادعا کرده‌اند که خوردن تخم‌مرغ در وعده غذایی صبحانه برای کاهش وزن بسیار موثر است.

به گزارش ایسنا، ‌چندین دهه پزشکان و متخصصان تغذیه نگران آن بودند که مصرف تخم‌مرغ موجب بالا رفتن فشار خون و کلسترول خون می‌شود.

اما این بار کارشناسان علوم تغذیه‌ای در دانشگاه سوری دریافته‌اند که خوردن تخم‌مرغ به عنوان صبحانه می‌تواند در کاهش مقدار کالری‌های مصرفی در وعده‌های غذایی ناهار و شام موثر و مفید باشد. تخم‌مرغ بیش از هر غذای دیگری در وعده صبحانه می‌تواند شما را به مدت طولانی‌تری سیر نگه دارد و همچنین برای افرادی که اصرار دارند به عنوان تنقلات بعدازظهر از کیک و شکلات و بیسکوئیت استفاده کنند، بسیار مفیدتر است.

به گزارش روزنامه هرالد تریبون، پروفسور گریفین که سرپرستی این مطالعه را بر عهده داشته متذکر شد: این مطالعه بار دیگر تایید می‌کند که خوردن تخم‌مرغ در وعده صبحانه برای افرادی که به این ماده غذایی آلرژی ندارند می‌تواند آنها را مدت طولانی‌تری سیر نگه دارد و در نتیجه با کاهش تمایل به هله‌هوله خوری در کاهش وزن و جلوگیری از اضافه وزن موثر خواهد بود.

 

10 سو الی که خد اوند از ما نخو اهد پرسید .

10 سو الی که خد اوند از ما نخو اهد پرسید .


خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس‌هایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می‌کردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می‌شدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.

 خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می‌کردی؟

شهادت امام سجاد (ع)



یعقوب کربلا چه قدر گریه می کنی

از صبح زود تا به سحر گریه می کنی

یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد

داری برای چند نفر گریه می کنی؟

وقتی که چشم هات می افتد به معجری

حق داری ای عزیز اگر گریه می کنی

این طفل را به جان خودت آب داده اند

دیگر چرا میان گذر گریه می کنی

از صبح تا غروب فقط نیزه می زدند

داری به قتل صبر پدر گریه میکنی

چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده

یعقوب کربلا چقدر گریه می کنی!

با دیدن اسیر کجا می رود دلت

با دیدن فقیر کجا می رود دلت

 

شهادت امام سجاد علیه السلام

امام سجاد، اسوه زهد و تقوا و نمونه صبر شکیبایى و مظهر آمیختگى علم و حلم پس ازایفاى وظیفه الهى خود و حفظ ارزشهاى دین و پاسدارى از تشکل شیعى در سخت ترین ادوارسیاسى - اجتماعى -، در سال 95 هجرى قمرى به لقاى پروردگار و وصال معبود خویش شتافت .
در تاریخ وفات آن حضرت سال 94،95 و 96 هجرى قمرىگفته شده است ولى پیشینه دارترین و معتبرترین نقلمربوط به سال 95 هجرى قمرى مى باشد.
البته جز این نقلها، برخى مورخان به سالهاى92، 93، 99، 100نیز اشاره کرده اند. بنابراین ، اگر نقل مشهور را در سال ولادت و نیز رحلت امام سجاد - علیه السلام - سال 38 هجرى و 95 قمرى - ملاک قرار دهیم ، عمر شریف وى هنگام وفات 57 سال بوده است . دو سال آن مقارن با روزگار خلافت على بن ابى طالب ع ره و ده سال آن در دورانامامت عموى گرامیش - حسن بن على ع و ده سال در روزگار زعامت حسین بن على ع بوده و 34 سال آن به دوران امامت خود آن حضرت اختصاص داشته است .
و اما آرا در زمینه ماه و روز رحلت آن حضرت نیز مختلف است . بیشتر نویسندگان ورز دوازدهم محرم را متذکرشده اند. و برخىروزهاى 18، 19، 22 و 25 محرم را مطرح کرده اند و نیز نقلى ، روز 14 ربیع الاول را احتمال دادهاست .
درباره علت شهادت امام سجاد - علیه السلام - و چگونگى وفات آن پیشواىصالحان ، عمده تاریخنگاران تصریح کرده اند، ولید بن الملک ، ایشان را مسموم ساخته وآن را حضرت در نتیجه همان مسمومیت درگذشته است .
بعضى هم نوشته اند که هشام بنعبدالملم در روزگار خلافت ولید، امام على بن الحسین - علیه السلام - را مسموم کردهاست .
اما میان این دو نظر، تنافى و تعارضى وجود ندارد. زیرا طبیعى است که هرچند برنامه مسومیت امام سجاد از سوى دستگاه خلافت - ولید - ریخته شده و فرمان آنتوسط شخص خلیفه صادر گشته باشد، کسان دیگرى مجرى آن برنامه و فرمان خواهند بود. زیرا مسایل سیاسى و اجتماعى و همچنین محبوبیت امام سجاد - علیه السلام - در میانمردم و معروفیت وى به علم و زهد و تقوا، هرگز به حاکمان این جراءت را نمى داده استکه به طور مستقیم با آن حضرت رویا رو شوند و به ستیز برخیزند و با زمینه هاى قتل وىرا به طور علنى فراهم آورند.
بر این اساس ، بعید نمى نماید که هشام بن عبدالملکبه دستور بردارش ‍ ولید مرتکب چنین جنایتى شده باشد و ولید و هشام هر دو کشنده امامسجاد بوده باشند.


مدفن على بن الحسین علیه السلام
بدنمطهر زین العابدین علیه السلام کنار امام حسن مجتبى علیه السلام در قبرستان بقیع مدفون گشت
بقیع زمین کوچکىاست که بسیارى از بزرگان اسلام را در خود جاى داده است . از آن جمله چهار امام شیعه - امام حسن مجتبى علیه السلام ، امام زین العابدین علیه السلام ، امام محمد باقر علیه السلام و امام جعفرصادق - علیه السلام - میباشد.
در گذشته زمان ، مسلمانان و شیفتگان اسلام و اهلبیت ، به تجلیل آبادى این مکان همت گماشته و براى هر یک از این بزرگان ، حرم وبارگاهى بنا کرده بودند . اما سوگمندانه ، و هابیان در شوال 1344 هجرى قمرى اینآثار را تخریب کردند و همه را با خاک یکسان نمودند!از آن این پس ، رفتار ناشایست وهابیان و حکام حجاز همواره از سوى محافل اسلامى مورد انتقاد شدید قرار داشته ودارد.
در این مدت تلاشهاى زیادى صورت گرفت تا شدید وضع اسفبار بقیع به صورتنخستین آن برگردد و بى حرمتها پایان یابد. اما على رغم قولهاى مساعدى که گاه حکامحجاز داده اند، هرگز قدم مثبتى در این راستا برداشته نشده است . و در حالى کهشاهزادگان هوسران و خوشگذران در مجلل ترین کاخها به سر مى برند و دشمنان خلق و خداو بیگانگان و دشمنان اسلام در آن کاخها استقبال مى کنند و ثروت و امکانات جهاناسلام را به پاى غرب و صهیونیسم بین الملل نثار مى نمایند، مرقد بزرگان و شایستهترین چهره هاى دینى مسلمانان ، چون گورستانى متروک مورد بى مهرى و بى اعتنایى قراردارد و شعائر اسلامى مورد سخت ترین بى حرمتیها واقع شده است

 

عاشق خدا باشید .

1385

از صحبت پنچ کس حذر کنید : یکی دروغگوی، که همیشه با وی در دروغ باشی . دوم از احمق ، که آن وقت که سود تو خواهد ، زیان تو بود و نداند .سیوم بخیل ، که بهترین وقتی از تو ببُرد. چهارم بد دل ، که در وقت حاجت تو را ضایع کند . پنجم فاسق ، که تو را به یک لقمه بفروشد و کمتر لقمه یی طمع کند.
حق- تعالی- را در دنیا بهشتی است و دوزخی : بهشت عافیت است و دوزخبلاست . عافیت آن است که کار خود به خدای - عزّ وجلّ - باز گذاری و دوزخ آن است که کار خدای با نفس خویش گذاری .
اگر صحبت اعدا ، مضر بودی اولیا را به آسیه ضرر بودی از فرعون . و اگر صحبت اولیا ، نافع بودی اعدا را ، منفعتی بودی زن نوح و لوط را .ولکن بیش از قبضی وبسطی نبود .
خشوع در نماز چیست ؟ - آن که اگر تیر به پهلوی وی زنند در نماز خبر ندارد - .
باید آدمی به گونه ای باشد که گر در وقت بامداد برخیزد و نداند که تا شب خواهد زیست ؟
اگر تو خدای را پرستی به عبادت آسمانیان و زمینیان، از تو نپذیرد تا باورش نداری‌؟
هر که سه چیز دوست دارد ، دوزخ بدو از رگ گردنش نزدیک تر بود : یکی طعام خوش خوردن ، دوم لباس خوش پوشیدن ، سیوم با توانگران نشستن .
“من عرف اللّه ،لا یخُفی علیه شیءٌ ” هر که خدای -عزّ وجلّ - را شناخت ، هیچ چیز بر وی پوشیده نماند .
” عرفتُ ربّی بربّی ” هر که خدای را به خدای داند ، همه چیز بداند .
” السّلامة فی الوحدة ” سلامت در تنهایی است وتنها آن بود که فرد بود در وحدت ، و وحدت آن بود که خیال غیر در نگنجد ، تا سلامت بود . اگر تنهایی به صورت گیری درست نبود که “الشّطانُ مع الواحد و هو عن الِأ ثنین اَبعد ” - شیطان با تنهایان است و از دو تن دورتر است - .
بر تو باد که دایم دل را حاضر داری ، تا غیر رد او راه نیابد .

آلزایمر چیست؟

آلزایمر


نوعی اختلال مغزی است که فرد مبتلا را به فراموشی دچار می سازد. در این بیماری، سلولهای مغز به تدریج تخریب شده و فرد دچار فراموشی می شود، به طوریکه دیگر قادر نیست خاطرات گذشته را به یاد بیاورد و یا رویدادهای جدید را در مغز خود شکل دهد.

در صورت پیشرفت بیماری، حافظه دراز مدت هم تحت تأثیر قرار گرفته و در نهایت منجر به فوت می شود.


عوامل مؤثر در ایجاد آلزایمر:

1-
مهمترین عامل، سن است. مطالعات نشان داده ، میزان ابتلا به این بیماری برای کلیه سنین1درصد، ولی برای افراد 65 سال و بیشتر 5 درصد است. این میزان پس از 65 سالگی به ازای هر 5 سال افزایش عمر، دو برابر می شود.

2-
عامل دیگر ارث است . 40 درصد از مبتلایان به آلزایمر از دخالت عوامل ارثی ، به این بیماری مبتلا گشته اند.

3-
عواملی از قبیل ضربه ها یا آسیب هایی که به جمجمه وارد می شود ، دیابت، عدم تحرک ، داشتن وزن اضافی، افزایش فشار خون و کلسترول در بروز و پیشرفت این بیماری نقش دارند.
4-
رژیم غذایی سرشار از کالری و چربی نیز ، احتمال ابتلا به بیماری آلزایمر را در افرادی که از لحاظ ژنتیکی مستعد هستند
افزایش می دهد.

سیر و سرانجام بیماری:

پیشرفت بیماری را به 3 مرحله می توان تقسیم کرد:

مرحله اول:
مرحله ای است که در آن اختلال حافظه رفته رفته نمایان می شود. بیمار در این مرحله از عهده کارهای روزمره شخصی برمی آید. ولی اداره امور اجتماعی نظیر خرید و کارهای بانکی برای او دشوار است.

مرحله دوم:
در این مرحله اختلال حافظه پیشرفت می کند و علائم روانی - رفتاری نظیر ترس، اضطراب، افسردگی، بی خوابی و بی قراری دیده می شود. بیمار قدرت تشخیص زمان و مکان را از دست می دهد و گویش او دچار اختلال می گردد. در این مقطع از بیماری، فرد قادر به مراقبتهای شخصی می باشد.

مرحله سوم:
در این مقطع اختلال حافظه تا به آنجا پیشرفت می کند که بیمار حتی نامش را فراموش می کند، قدرت تکلم او تقریباً از بین رفته و عضلاتش سفت می شود، بلع غذا برای او مشکل شده و دیگر قادر نیست از بستر خارج شود .

به تدریج دچار زخمهای بستر می شود و کنترل اعمال دفعی را نیز دست می دهد.

راههای پیشگیری از ابتلا به آلزایمر:

1-
عواملی چون تغذیه سالم، ورزش و کنترل وزن از بروز این بیماری جلوگیری می کند.

2-
استفاده از داروهای کاهش دهنده کلسترول و فشار خون در عدم ابتلا به این بیماری ، مؤثر واقع می شود.

3-
حفظ سلامتی در دوران جوانی، یکی دیگر از عوامل مؤثر در پیشگیری از بیماری آلزایمر است، چون این بیماری در دوران جوانی به سراغ فرد می آید و بعد از گذشت 20 تا 30 سال علائم اولیه آن بروز می کند.

4-
افرادی که در برنامه غذایی خود از ویتامین های C,Eاستفاده می کنند، کمتر به این بیماری مبتلا می شوند.

5-
یافته های آماری نشان داده است میزان ابتلا به آلزایمر در افرادی که کار فکری منظم انجام می دهند، کمتر است.

شایان ذکر است ، بیش از 12 میلیون نفر در سراسر جهان مبتلا به بیماری آلزایمر هستند و انتظار می رود تا سال 2025 این رقم به 22 میلیون نفر افزایش یابد.

کرامتی از حضرت عباس (ع) و افسر روسی

کرامتی از حضرت عباس (ع) و افسر روسی

مرحوم حاج ملاّ محمود زنجانی که به حاج ملاّ آقا جان شهرت داشت ، پس از جنگ جهانی اول با پای پیاده به عراق و زیارت عتبات عالیات شتافت .

در مسیر راه در شهر خانقین برای نماز به مسجد رفت و در آنجا با یک نفر افسر سابق بلشویک که به صورت عجیبی هدایت یافته بود، آشنا شد و جریانی را از او شنیده که خواندنی است این شما و این هم داستان مورد اشاره ، او فرمود:
در شهر خانقین برای ادای نماز به مسجد رفتم و در آنجا مرد سفید پوست درشت و فربهی را دیدم که مثل شیعه ها نماز می خواند از این موضوع تعجب کردم خدایا او که مال شمال روسیّه است .
نمازش تمام شد، نزدیکش رفتم و پس از عرض سلام از لهجه اش یقین پیدا کردم که او روسی است .
با این وصف از وطن و مذهبش پرسیدم ، گفت : دوست عزیز من اهل لنینگراد شوروی هستم و در جنگ اول جهانی افسر و فرمانده دو هزار سرباز روسی بودم و ماموریتم تسخیر کربلا بود.
بیرون شهر اردو زده و در اوج آمادگی در انتظار دریافت فرمان یورش به کربلا بودیم که شبی در عالم رؤ یا شخصیّت گرانقدری را دیدم که نزدم آمد و با من به زبان روسی سخن گفت و خطاب به من فرمود: دولت روس در این جنگ شکست خورده است و این خبر فردا به عراق می رسد و از پی انتشار خبر شکست روس ، همه سربازان روس که در عراق مستقرّ هستند به دست مردم کشته می شوند و تو برای نجات خویش از مرگ ! به دست مردم ، اسلام را برگزین .

گفتم : سرورم شما کیستید؟ فرمود: من عباس قمربنی هاشم هستم . شیفته جمال پرفروغ و کمال وصف ناپذیر و بیان گرم و گیرای او شدم و همانجا به راهنمایی او اسلام آوردم .
آنگاه فرمود: برخیز و از نیروهای ارتش روس فاصله بگیر.
گفتم : آقا کجا بروم ؟ فرمود:
نزدیک مقرّ فرماندهی ات اسبی است بر آن سوار شو که تو را به نجف می رساند و آنجا پیش وکیل و شخصیت مورد اعتماد خاندان ما سیدابوالحسن برو.
گفتم : سرورم : من تنها ده نفر مامورمراقب دارم چگونه بروم ؟ فرمود:
آنها همه مست افتاده اند و متوجّه رفتن تو نخواهند شد.
از خواب بیدار شدم و خیمه خویش را عطر آگین و نورانی احساس کردم ، با عجله لباس خود را پوشیدم و حرکت کردم ، مراقبین و پاسداران من مست بودند.
من از میان آنها گذشتم امّا گویی متوجّه نشدند.
در نزدیک قرارگاه خویش اسبی آماده بود سوار شدم و آن مرکب با شتاب پس از مدّتی کوتاه مرا در شهری پیاده کرد.
در بهت و حیرت بودم که دیدم در خانه ای باز شد و مرد کهنسال و منوّری بیرون آمد و به همراه او یک شیخ بود که با من به زبان روسی سخن گفت :
مرا به منزل دعوت کرد، از او پرسیدم :
دوست عزیز آقا کیست ؟
پاسخ داد: همان مرد فرزانه و بزرگی که حضرت عباس (ع) شما را به سوی او فرستاده و پیش از رسیدن شما، سفارشتان را به او نموده .
بار دیگر اسلام آوردم و آن مرد بزرگ ، به شیخ دستور داد که دستورات اسلام را به من بیاموزد و شگفت انگیزتر اینکه روز بعد هم خبر شکست دولت بلشوی روس در عراق انتشار یافت و عربهای خشمگین و به جان آمده ، به سربازان روسی یورش بردند و همه را قتل عام کردند.
پرسیدم : شما اینک اینجا چه می کنید؟
گفت : هوای نجف بسیار گرم است به همین جهت آیت الله اصفهانی در تابستان ها که هوای اینجا بهتر است مرا به اینجا می فرستد.
پرسیدم : آیا باز هم حضرت عباس (ع ) را زیارت کرده ای ؟
گفت : گاهی ما را هم مورد عنایت قرار می دهد. (۱)


۱- کرامات الصالحین ، ۲۳۱

علمی

اسرار قلب در قران

قلب فقط یک تلمبه برای خون رسانی نیست بلکه بیشتر از آن عمل می‌کند. امروزه دانشمندان از وجود یک مغز در قلب سخن می‌گویند که دارای ۴۰۰۰۰ سلول عصبی می‌باشد که به آن “عقل” می گویند که در مرکز قلب قرار دارد و نظارت بر کار مغز را بر عهده دارد.

جالب اینجاست که قرآن در مورد این حقیقت علمی فرموده:

“آیا در زمین به گردش و تماشا نرفتند تا دلهایی داشته باشند که با آن دریابند”

(سوره الحج - آیه ۴۶)

این آیه بر این موضوع تأکید دارد که قلب فکر و درک می‌کند.

 

کارمندان برای سلامتی قلبشان بخوانند .
محققان می گویند نشست و برخاست مداوم در حین کار برای سلامت قلب مفید است.به گفته آنها حتی تحرک های کوتاه یک دقیقه ای مانند بلند شدن از پشت میز، حرکت کردن و بالا رفتن از پله برای سلامت مفید است.

نشستن طولانی مدت و بدون تحرک برای سلامتی مضر است.نشستن مداوم برای زمان طولانی باعث افزایش دور کمر و کاهش سطح کلسترول خوب در خون می شود.

دکتر ژنویو هیلی، سرپرست گروه محققان و استاد دانشگاه کوئینزلند در استرالیا گفت: “تحقیقات ما نشان داد که تغییرات خیلی کوچک در وضع بدن مانند بلند شدن برای مدت یک دقیقه می تواند مانع از این خطر شود.”

او گفت باید شعار “پا شو، بیشتر حرکت کن” به کار گرفته شود تا این پیام برد بیشتری پیدا کند.

دکتر هیلی و همکارانش در تحقیقات خود اطلاعات مربوط به ۴۷۵۷ نفر که بیشتر از ۲۰ سال سن داشتند را مطالعه کردند.

اطلاعات به دست از آمده از این افراد در نظرسنجی ملی سلامت و تغذیه آمریکا در سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ جمع آوری شده بود.

افراد مورد مطالعه وسیله کوچکی را به همراه داشتند که تحرک آنها را اندازه گیری می کرد.

دور کمر، فشار خون و سطح کلسترول و چربی خون این افراد نیز سنجیده می شد.

محققان همچنین تفاوت های اجتماعی و نوع زندگی افراد را در مطالعات خود در نظر گرفتند.

ایمی تامسون، پرستار ارشد قلب و عروق و از کارشناسان بنیاد قلب بریتانیا، در واکنش به انتشار گزارش مجله قلب اروپا گفت: “اگر در طول روز برای ساعت های متمادی می نشینید، مهم است که به طور منظم هر از گاهی بلند شوید و بایستید.”

او ادامه داد: “اگر در محیط اداری کار می کنید، به جای تماس تلفنی با همکاران یا ارسال ایمیل، بلند شوید و به سراغ آنها بروید.”

به گفته خانم تامسون، فعالیت فیزیکی منظم برای سلامت قلب و عروق ضروری است.

 

ماه و من

 


شب است و سكوت است و ماه است و من / فغان و غم اشك و آه است و من

شب و خلوت و بغض نشكفته‌ام / شب و مثنوي‌هاي ناگفته‌ام

شب و ناله‌هاي نهان در گلو / شب و ماندن استخوان در گلو

من امشب خبر مي‌كنم درد را/  كه آتش زند اين دل سرد را

بگو بشكفد بغض پنهان من /  كه گل سرزند از گريبان من

مرا كشت خاموشي ناله‌ها /  دريغ از فراموشي لاله‌ها

كجا رفت تأثير سوز و دعا؟ / كجايند مردان بي‌ادّعا؟

كجايند شور‌آفرينان عشق؟ / علمدار مردان ميدان عشق

كجايند مستان جام الست؟ / دليران عاشق، شهيدان مست

همانان كه از وادي ديگرند / همانان كه گمنام و نام‌آورند

هلا، پير هشيار درد آشنا! / بريز از مي صبر، در جام ما

من از شرمساران روي توام/ ز دُردي كشان سبوي توام

غرورم نمي‌خواست اين سان مرا / پريشان و سر در گريبان مرا

غرورم نمي‌ديد اين روز را/  چنان ناله‌هاي جگر‌سوز را

غرورم براي خدا بود و عشق /  پل محكمي بين ما بود و عشق

نه، اين دل سزاوار ماندن نبود/  سزاوار ماندن، دل من نبود

من از انتهاي جنون آمدم / من از زير باران خون آمدم

از آن‌جا كه پرواز يعني خدا / سرانجام و آغاز يعني خدا

هلا، دين‌فروشان دنيا‌پرست! / سكوت شما پشت ما را شكست

چرا ره نبستيد بر دشنه‌ها؟ / نداديد آبي به لب تشنه‌ها

نرفتيد گامي به فرمان عشق / نبرديد راهي به ميدان عشق

اگر داغ دين بر جبين مي‌زنيد  / چرا دشنه بر پشت دين مي‌زنيد؟

خموشيد و آتش به جان مي‌زنيد / زبونيد و زخم زبان مي‌زنيد

كنون صبر بايد بر اين داغ‌ها / كه پر گل شود كوچه‌ها، باغ‌ها


شب است و سكوت است و ماه است و من…


 

خوردنی‌های ممنوعه!

خوردنی‌های ممنوعه!


برگ ریواس

ساقه ترش‌مزه و مفید ریواس خواصی جدا از برگ آن دارد و از آن در تهیه غذاهای گوناگون استفاده می‌شود. اگر‌چه می‌توان این ساقه را خام‌خواری کرد اما برگ‌های آن مسموم‌کننده هستند. دو ترکیب به نام اکسالیت و آنتراکوینون گلیکوسید در برگ‌های ریواس یافت شده که به بدن آسیب می‌رسانند.


برگ گوجه فرنگی

حتما شنیده‌اید که پوست گوجه فرنگی هضم نمی‌شود اما خوردن آن ایرادی ندارد و می‌توانید گوجه فرنگی را با پوست میل کنید. با وجود این اگر کسی هوس خوردن پوست این صیفی را کرد باید بداند که دانشمندان در‌یافته‌اند ماده‌ای شیمیایی به نام گلیکوالکالید در برگ‌های گوجه فرنگی وجود دارد که مصرف آن می‌تواند باعث معده درد و بروز اختلالات عصبی شود.


دانه‌های سیب

بعضی‌ها بعد از خوردن سیب دانه‌های آن را هم می‌جوند . آمیگدالین ماده‌ای است سمی‌ که در دانه‌های سیب یافت شده و رسیدن مقادیر زیاد آن به بدن مشکل‌ساز است.


مغز هلو

۸۸ میلی‌گرم سیانید! وجود این مقدار سیانید در مغز این میوه کمی‌ عجیب است. هسته ترک نخورده هلو، معده درد ایجاد می‌کند و خوردن هسته‌های ترک‌خورده آن هم سلامت عمومی ‌شما را تهدید می‌کند.


هسته گیلاس

اسید پروسیک موجود در مغز هسته گیلاس نیز به بدن آسیب می‌رساند.


سیب‌زمینی سبز شده

وجود مقدار زیادی از ماده‌ای به نام سولانین دلیل سبزشدن سیب‌زمینی است. این ماده که سمی است می‌تواند روی سیستم مرکزی اعصاب تاثیر بگذارد. بنابراین سیب‌زمینی سبز شده را به هیچ شکلی مصرف نکنید.

 

روز جهانی معلولین

پاهایش خوب می دانند که کمی بالاتر، جای خالی ده انگشت خودنمایی می کند و پاهایش عهد کرده اند که جای خالی دست ها را پر کنند. خدا دست های تو را گرفته تا جانی پاک و توانی خدایی نثارت کند. اینک، تو دست هایی داری به وسعت آسمان، به وسعت آبی بی کران و آسمان در نماز برایت قنوت می بندد، دست هایی داری با انگشتری ماه نشانی و در حلقه تسبیح تو سی و چهار ستاره سو سو می زنند. من دست هایی می خواهم چون تو به وسعت آبی آسمان.

با من سخن بگو، ای گویای خاموش! که خسته ام از هیاهوی آدم های رنگ رنگ. با من سخن بگو که حرف هایت را با تمام وجود احساس می کنم. چشم هایت چه خوب راز درونی ات را فاش می کنند. همیشه چشم ها بهتر از زبان سخن می گویند. با چشمانت با من سخن بگو که چشم ها هرگز دروغ نمی گویند.

ای معنی صبر! خوشا به حالت که قطعه ای از وجودت نزد خدا به امانت مانده است. چشمه های روشن امید در وجودت جوشانِ جوشان باد!



در ادامه اطلاعات خود را بالا ببرید .

صفحات: 1· 2

به مناسبت شهادت میزا کوچک خان جنگلی

    

        اشاره  



در دومین سال جنگ جهانی اول، وقایعی در گیلان رخ داد که به نهضت جنگل یا انقلاب گیلان معروف گشت. رهبر این نهضت، میرزا کوچک خان جنگلی بود، مردی از تبار روحانیان، آزادی خواهان و استقلال طلبان که از طبقه محروم، ولی باایمان برخاسته بود.

وی برای پی ریزی شالوده نهضت، به تنهایی به گیلان رهسپار شد و برای استقلال کشور و نجات آن از شرّ بیگانگان، هفت سال تمام و در شرایط بسیار دشوار، با دشمنان داخلی و خارجی جنگید. میرزا، سرانجام در سال 1300، به دیدار دوست شتافت. امروز پس از هشتاد و چند سال که از شهادت میرزا کوچک خان جنگی می گذرد، باز هم زمزمه های آزادی خواهان در سوگ آن سردار دلاور به گوش می رسد.


روحانی انقلابی

میرزا کوچک خان، مرد دین بود که برای خدا دست به قیام زد و هدفی جز اجرای احکام دین، جلوگیری از تجاوزهای دشمن و اصلاح کشور نداشت. وی در آغاز جوانی، در تهران درس طلبگی خواند و بعد به مجاهدان مشروطیت پیوست. بیداد پادشاهان قاجار و بی کفایتی آنان، موجب شده بود تا مردم در اندیشه قیام برآیند. میرزا درصدد بود با گردآوری بزرگان گیلانی در یک مبارزه با اشغالگری خارجی و دولت مستبد، همه گیلانی ها را به قیامت فراخوانَد و به این منظور «هیئت اتحاد اسلام» متشکل از روحانیان برجسته منطقه را تشکیل داد.

دکتر حشمت، یکی از مجاهدان درباره میرزا می گوید: «این آدم با آنکه انقلابی است، وطن دوست، ملت پرست و دین پرور است».


مباره میرزا کوچک خان

میرزا کوچک خان، مردم قیامت و مبارزه بود. او با مشاهده ستم دشمنان خارجی و بی لیاقتی حاکمان داخلی، تصمیم گرفت کاری صورت دهد. به همین دلیل، تحت تأثیر افکار استادش «سید عبدالوهاب صالح» که رهبری روحانیت رشت را در انقلاب مشروطه بر عهده داشت، از ابتدای جنبش مشروطه به آنان پیوست و با سخرانی ها و افشاگری های خود، مردم را به انقلاب دعوت کرد. میرزا به همراه چند نفر از دوستان هم عقیده خود، انجمن روحانیان را تشکیل داد. او در این انجمن، به اعضا مشق نظامی می داد و در عین حال، به فراهم آوردن اسلحه می پرداخت.


اهداف قیام جنگل

میرزا کوچک خان، انقلاب جنگل را از دریچه اندیشه های سیاسی اسلام می نگریست. تاخت و تازهای خارجی در صحنه سیاست و اقتصاد کشور، سیاست بازی عناصر منافق و خودفروخته، وضع آشفته گیلان، و نیز بی کفایتی دولتمردان، انگیزه هایی بود که این مرد بزرگ را به میدان سیاست و سپس صحنه کارزار کشاند.

او بارها در برابر مردم گیلان، هدف از نهضت خود را، زنده ساختن قوانین اسلام اعلام و بیان کرد که میرزا کوچک، هرگز اسلحه را از خود دور نمی کند، مگر زمانی که مطمئن شود افراد ایرانی، از متجاوزان بیگانه و ستمکاران داخلی مصون، و از امنیت و رفاه برخوردارند. میرزا در جایی دیگر می گوید: «ایران، مالِ ایرانی است. محال است خدا و طبیعت بگذارند تجاوز و تعدی متعدیان متجاوز، مستقر و دایم گردد».


شاگرد مکتب حسین علیه السلام

میرزا کوچک خان، از درس آموختگان مکتب امام حسین علیه السلام به شمار می آمد که روح شهامت، شهادت طلبی و قیامت برای خدا را از سید و سالار خود آموخته بود. میرزا پیش از شروع یکی از جنگل ها، در سخنانی به یاران خود گفت: «ما ار سر سلسله مجاهدان اسلام، یعنی حضرت سید الشهداء، سرمشق می گیرم…. گرچه در ظاهر حضرت امام حسین علیه السلام مغلوب شد، ولی نام نامی و اسم گرامی آن بزرگوار، قلوب آزادی خواهان را همیشه به نور خود منور داشته است».

سخنرانی آخر میرزا، شب عاشورای امام حسین علیه السلام را به یاد می آورد. او در آخرین سخنرانی خود چنین گفت: «رفقا! آن طور که من فهمیده ام، مقصد دولت و نیروهای تعقیب کننده، دستگیری شخص من است. بنابراین، مایل نیستم شما برای خاطر من در زحمت و رنج باشید. اجازه می دهم به میل خودتان، همه جا می خواهید بروید. امیدوارم یک بار دیگر موفق شوم لذت دیدارتان را درک کنم».


ویژگی های میرزا


استقلال طلبی

در برنامه نهضت جنگل چنین آمده بود: «ما قبل از هر چیز، طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنای کلمه؛ یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت خارجی». پس از جنگ جهانی اول، روس ها و سپس انگلیس ها، شمال ایران را در اشغال داشتند. به همین دلیل، میرزا کوچک خان تصمیم گرفت بر ضد اشغالگران دست به اقدامات نظامی بزند. او خود در این باره می گوید: «وجدانم به من دستور می دهد در آزادسازی محل تولد و وطنم که در کف قهّاریت اجنبی است، کوشش کنم». وی در جایی دیگر می گوید: «من برای همین مقصود، یعنی بیرون رفتن قوای مسلح بیگانه از خاک ایران، تلاش خود را به کار بردم و مقصود من و یارانم، حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت آن است».


آزادی خواهی

میرزا کوچک خان، مردی از تبار آزادی خواهان و آزادی طلبان ایران زمین است؛ مردی که سلحشوری و قیام او بر ضد ظلم و استبداد زمان، ما را به یاد بزرگ مردانی همچون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد خیابانی، شهید مدرس و ریئس علی دلواری می اندازد. آنها که برای رهایی و آزادسازی ایران و ایرانی قیامت کردند و جان خود را در راه اهداف مقدس فدا ساختند، و تا همیشه تاریخ، در قلب هر ایرانی و هر آزادمردی زنده اند.

در مرام نامه نهضت جنگل، آسایش برای همگان نجات طبقات زحمتکش و به دست آوردن آزادی حقیقی برای انسان ها، از اهداف نهضت جنگل برشمرده شده بود. میرزا مانند همه آزادی خواهان، مخالف قراردادهای ننگین با دولت های خارجی، به ویژه قراداد 1919 بود که در واقع اسارت کامل ایران به شمار می آمد.


عدالتخواهی

یکی از اهداف قیام میرزا کوچک خان جنگلی، عدالت خواهی و پی ریزی بنیان عدالت و عدالت گستری در کشور بود. عدالت خواهی میرزا، با مردم گرایی، آزادی خواهی و دفاع از منافع ملی، گره خورده بود. میرزا کوچک خان، عدالت را در کنار استقلال کشور دنبال می کرد و بر آن تأکید می ورزید. او در بیانیه ای می نویسد: «انواع مرارت ها، گرسنگی ها و دربه دری ها دیده ایم، به امید اینکه روزی موفق شویم ایران را از وجود خائن ها تصفیه کرده، نیروهای بیگانه را خارج نماییم و پایه های عدالت را محکم کنیم.


دشمن ستیزی

میرزا کوچک خان جنگلی، بزرگ مردی بود که شخصیت و علمکردش، نشان از دشمن شناسی و دشمن ستیزی او می داشت. او با هوشیاری و آینده نگری، از اهداف شوم دشمن خبر می داد و در مقابله با آن، تلاش می کرد. وی در مخالفت با تعهدنامه ای که اجازه می داد قشون انگلیسی از خطوط گیلان به سمت روسیه حرکت کنند می گفت: «من این ورقه را امضا نمی کنم؛ چون می دانم از بستن چنین تعهد نامه ای با دولت انگلیس، جز ننگ و بدنامی چیزی برای ما حاصل نمی شد. میرزا در پاسخ به نماینده دولت وقت که از او می خواست تسلیم شود گفت: «تسلیم شدن به چنین حکومتی که انگلیس ها رئیس دولتش را انتخاب کنند، با غیرت و جوان مردی ما جور در نمی آید».


با خودی نمی جنگیم

مردان خدا، هدف را فدای وسیله نمی کنند و میرزا کوچک خان جنگلی، نمونه بارز این انسان ها بود. در پی حمله نیروهای دولتی، میرزا به همراه نیروهایش، مجبور به عقب نشینی شدند و جایگاه های خود را تغییر می دادند. این جنگ و گریزهای طولانی، سبب تحلیل رفتن نیروی جنگلی ها شد. مهم ترین علت این مسئله، آن بود که میرزا کوچک خان، حاضر نبود با قوای دولتی که در حقیقت مردم ایران بودند بجنگند. از ایرادهایی که به وی می گرفتند این بود که چرا این قدر ملاحظه می کند. میرزا استدلال می کرد که ما پیش تر با بیگانه ها و نیروهای روس و انگلیس می جنگیدیم و باید هم می جنگیدیم، چون وطنمان را اشغال کرده بودند، ولی با خودی نمی جنگیم.


میرزا در کلام همسر

میرزا کوچک خان جنگلی در آخرین دیدار، چشم در چشم اشک آلود همسرش می دوزد و درد دل می کند. همسر میرزا نیز چنین می گوید: «من که به مراتب فرزانگی ات آگاهم، از آنچه بر من گذشته تاسفی ندارم و از آنچه بر من وارد خواهد شد نیز راضی ام؛ زیرا به خدای عادل و رئوف توکل دارم و همه پستی ها و بلندی ها و تحولات را از سرچشمه مشیت او می نگرم. من بازندگی ساده و شرافتمندِ توأم با فقر و قناعت خو گرفته ام و چون آمیخته به ریا و تصنع نیست، آن را محبوب و لذت بخش می شمارم و معتقدم بهترین لذت جهانی هستی، راحتی روح و آسایش وجدان است».


کلمات میرز

مرا تهدید و تطمیع از وصول به مقصود و معشوقم باز نخواهد داشت.

بیدار باشید، فریب نخورید و در تحت لوای کلمه اتحاد و انفاق، همه چیزِ خودتان را حفظ کنید.

من راحتی و آسایش بشر و حفظ حقوق انسانیت را طالبم.

آنها که خواهان ترقی و تعالی وطنند، نباید از هیچ چیز پروا کنند.

کوهنوردی و بیابانگردی و گرسنگی و بی خوابی، هر یک سلاح درخشنده ای است که ما را در وصول به هدف، محکم تر و آبدیده تر می نماید.

ما ممکن نیست در مقابل تجاوزات دشمنان نوع بشر، بی تفاوت بمانیم و مظلومان و رنجبران بیچاره را زیر فشار ظالمان و ستمگران تنها بگذاریم.

ما با شرافت زیست کرده ایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کرده و با شرافت خواهیم مرد.

خمیازه کشیدن

این خمیازه، عجب پر راز است!





مشغول صحبت کردن با فردی هستید و او وسط حرفتان خمیازه می‌کشد. شما فکر می‌کنید که او احتمالا از صحبت هایتان خسته شده است، اما در همان حال شما هم بلافاصله خمیازه می‌کشید و اینجاست که ماجرا جالب می‌شود.

این اتفاق پشت سر هم رخ می‌دهد و شما تنها با نگاه کردن به خمیازه ی یک فرد دیگر، شروع به خمیازه کشیدن می‌کنید.هر کس دیگری هم که در حال تماشا کردن شما باشد، خمیازه می‌کشد.

دانشمندان در حال تلاش هستند تا بفهمند این اتفاق به چه دلیل رخ می‌دهد و چیزی که تا کنون دستگیر آن ها شده، این است که خمیازه شدیدا واگیر دارد.

“شدیدا واگیر” به این معنی است که برای خمیازه کشیدن لازم نیست حتی فردی را ببینید که در حال خمیازه کشیدن است، بلکه حتی اگر صدای خمیازه او را بشنوید، خمیازه می‌کشید. حتی ممکن است همین لحظه که در حال خواندن این مطلب هستید ، خمیازه بکشید!

 

احساس همدردی با خمیازه!

تحقیقات بر روی خمیازه کشیدن نشان می دهد، حالتی که شما پس از خمیازه کشیدن یک فرد پیدا می‌کنید، بیشتر به احساس همدردی شبیه است. به این معنا که شما خمیازه می‌کشید تا احساسات فرد مقابلتان را درک کنید. این حرف حتما برایتان عجیب است اما به هر حال میزان همدردی شما با فرد مقابلتان با تعداد خمیازه‌هایی که همراه او می کشید رابطه مستقیم دارد.

“احساس همدردی” رابطه مستقیمی با رشد “شناختی و معرفتی” شما دارد. ما می‌دانیم که از سنین کودکی، احساس همدردی که والدین مان با ما دارند، بر روحیات ما تاثیر می‌گذارد. اگر والدین در حالات مختلف با فرزندشان همدردی نکنند، این کمبود مطمئنا در بزرگی بر روحیه او تاثیر مستقیم خواهد داشت.

پس احساس همدردی بسیار مهم است. اما واقعا ممکن است خمیازه‌های ادامه ‌دار ما و فرد مقابلمان به احساس همدردی ربطی داشته باشد؟

محققان دانشگاه “لیدز” انگلستان در تحقیقی سعی کردند تا رازهای خمیازه را کشف کنند. آنها با انتخاب 40 دانشجوی روانشناسی و 40 دانشجوی مهندسی کار خود را آغاز کردند.

دانشجویان هر کدام در اتاقی با فردی ناشناس که از طرف محققان انتخاب شده بود و مدام خمیازه می‌کشید، تنها شدند. فرد ناشناس دقیقا در هر دقیقه، 10 خمیازه می‌کشید و مسلما دانشجویان را تحت تاثیر قرار می‌داد.

پس از این امتحان، دانشجویان مورد یک تست روانشناسی قرار گرفتند. آنها 40 حالت مختلف چشم را که هر کدام توصیف احساسی متفاوت داشتند، در مقابل خود دیدند و پاسخ‌های آنها بسیار جالب بود.

دانشجویان روانشناسی که به خاطر نوع رشته‌ تحصیلی شان بیشتر روی افراد تمرکز می‌کنند، در طول مدت حضورشان در اتاق، حدود 5/5 خمیازه کشیدند و از 40 سئوال تست، 25 نمره به دست آوردند.

تفاوت‌ها زیاد نبود، اما برای محققان ارزشمند بود، زیرا خانم ها که گفته می‌شود از آقایان احساساتی‌تر هستند و بیشتر همدردی می‌کنند، در نمراتشان فرقی با آقایان نداشتند.

این تحقیق برای محققان روشن کرد که خمیازه دقیقا با احساس همدردی رابطه مستقیم دارد و از قسمت پشتی مغز ناشی می‌شود که “همدردی” از آن نشات می‌گیرد.

این که این دو با هم رابطه مستقیم دارند کاملا واضح است، اما علت آن هنوز در حال بررسی است.

 

گستردگی خمیازه

تنها انسان‌ها نیستند که خمیازه می‌کشند، بلکه شامپانزه‌ها هم بسیار اهل خمیازه کشیدن هستند. جالب است بدانید که شامپانزه‌ها هم دقیقا مثل انسان‌ها به شکل مداوم با نگاه کردن به یکدیگر خمیازه می‌کشند. شامپانزه‌های جوان نیز مانند کودکان با دیدن خمیازه دیگر افراد خانواده‌شان هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهند، اما هر چه سن آنها بالاتر می‌رود، این اتفاق بیشتر و بیشتر می‌شود.

 

چرا خمیازه؟

آنچه تا کنون برای بیشتر دانشمندان روشن شده، این است که خمیازه معمولا در حالات روحی پر استرس و یا خستگی شدید به وجود می‌آید.

وقتی خمیازه می‌کشید، خون بیشتری به مغزتان می‌رسد و باعث می‌شود که هوشیارتر شوید. پس، از خمیازه کشیدن پرهیز نکنید، مگر این که در محلی باشید که خمیازه کشیدنتان باعث شود دیگران فکر کنند بی حوصله هستید.

بدون شرح

 

میهمان عزیز ایرانیان

ضریح مطهر امام حسین ( ع)





شعر

سینه


قرار بوده شما راز اشک‌ها باشی
بهانه‌ی همه‌ی گریه‌های ما باشی

مقیم چشم پرآب اهالی گریه
سوار کشتی غم، مرد ناخدا باشی

همیشه حسن ختام تمام منبرها
در اوج خطبه شما ختم قصه ها باشی

کسی بدون شما تا خدا نخواهد رفت
قرار بوده شما جاده‌ی خدا باشی

بدون سجده به تربت بناست صدها سال
پی قبولی یک رکعت و دعا باشی

قبول! قبر شما سینه‌های ما… اما
بناست شب به شب جمعه کربلا باشی

بیا به مجلسمان! دل تو را ندیده ولی
به چشم گریه‌کنانت تو آشنا باشی

اگر به صورت ما دست خویش را بکشی
امیر چهره سپیدان روسیا باشی

چند تصویر زیبا از محرم

 

 

 

 

 

داستان کوتاه

دل سوختن ازرائیل


روزی رسول خدا (ص) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر(ص) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:

1- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.
۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (ص) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.

خبر


باسمه تعالی


گزارش فرهنگی ایام دهه اول ماه محرم حوزه سنندج


((السلام علیک یااباعبد الله الحسین (علیه السلام ))


 


مراسم سوگواری اباعبدالله الحسین علیه لسلام ازروز شنبه دوم محرم لغایت جمعه هشتم ماه محرم برگزارگردید. این مراسم باحضورطلاب ،اساتید ،کادرو خواهرانی که از بیرون به این مراسم می آیند برگزار شد.
خواندن دعای پرفیض زیارت عاشورا ومداحی توسط خواهران طلبه ، سخنرانی اساتید این مدرسه مبارکه ودر پایان پذیرایی ازطلاب سین برنامه های برگزار شد.
اهم صحبتهای خانم حلواییان که درباره بحث شفاعت مطرح کردند عبارت است از :
تاریخچه فرقه وهابیت /معرفی عبد الوهاب مؤسس این فرقه انحرافی /بررسی شبهات وهابیت در بحث طلب شفاعت از ائمه (علیهم السلام )/ معرفت وشناخت نسبت به ائمه(ع) خصوصاً امام حسین علیه السلام.

همچنین جلسه اخلاق عمومی که هرهفته برگزار می گرددبا حضور حاج آقاصفرزاده (معاون فرهنگی مرکزبزرگ اسلامی غرب کشور )برگزارگردید. ایشان پس ازعرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن واقعه عاشوراءوشهادت امام حسین (ع)وهفتادودوتن یار باوفایش به بحث واقعه عاشورا و قیام امام حسین (علیه السلام) اشاره کردند. همچنین بیان کردند که ماباید عزاداری واقعی و بابصیرت داشته باشیم و از انواع انحرافاتی وتحریفا تی که رخ داده خودمان راحفظ کنیم.
ایشان اشاره کردند که رسول خدابه امام حسین (علیه السلام) مهر ومحبت بسیاری داشتند ودرزمان حیاتشان بسیاراهل بیت رااحترام می کردند. رسول اکرم (ص) به آینده نگری قیام امام حسین و وقایعی که برایشان اتفاق افتاد در زمان حیاتشان اشاره کرده بودند وهروقت امام حسین (ع) را می دیدند اشک چشمهای ایشان رافرامی گرفت.


رخدادهای شگفت‌ پس از شهادت امام حسین‌(ع)

اگر شهادت ابی‌ عبدالله‌ علیه‌ السلام اجزای مختلف عالم هستی را به گریستن واداشت، امر غریبی نیست که انبیای الاهی، فرشتگان و جنیانِ باایمان نیز بر این مصیبت بزرگ بگریند و عزادار شوند.

 

1.گریة اجزای نظام هستی

در روایات متعددی چنین آمده که پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام، زمین، آسمان و دیگر اجزای نظام هستی بر کشته شدنش گریستند. فراوانی این روایات به گونه‌ای است که جای تردیدی دربارة اصل این رخداد باقی نمی‌گذارد، و مهم، مفهوم و معنای این گونه روایات است. این روایات، به جز اهل‌بیت‌علیهم‌السلام و اصحاب آنان، از طریق اهل سنت نیز نقل شده‌اند.در روایاتِ رسیده از اهل بیت‌علیه‌السلام، معمولاً به آیة 29 از سورة دخان اشاره شده است که مربوط به هلاکت فرعون و قوم است: «پس آسمان و زمین بر آنان نگریستند و آنان از مهلت‌یافتگان نبودند».

سپس در ادامة این دسته روایات آمده است که در طول تاریخ، آسمان و زمین، تنها بر دو تن گریستند که عبارتند از: یحیی‌بن‌زکریا‌علیه‌السلام و حسین‌بن‌علی؛ جعفربن‌محمدبن‌قولویه قمی(محدث بزرگِ شیعه در قرن چهارم) در باب بیست و هشتم کتاب کامل الزیارات، با عنوان «بکاء السماء والارض علی قتل الحسین ‌علیه ‌السلام و یحیی‌بن‌زکریا‌علیه ‌السلام » بیست و هفت روایت در این باره آورده است. 1

و باب‌های دیگری نیز با عنوان‌های «بکاء جمیع ما خلق الله علی الحسین‌علیه‌السلام »‌ با نه روایت، و«بکاءالملائکة علی الحسین‌علیه‌السلام » با بیست روایت و «نوح الجن علی الحسین‌علیه‌السلام » با ده روایت به چشم می‌خورد. 2در دومین روایت باب بیست و هشتم که به طور مسند از ابراهیم نخعی نقل شده، آمده که روزی امیر مؤمنان علی‌علیه‌السلام وارد مسجد شد و در گوشه‌ای نشست و اصحابش نیز گرد او حلقه زدند. در این هنگام، فرزندش حسین‌علیه‌السلام وارد مسجد شد و نزد پدر رفت.

امیر مؤمنان‌علیه‌السلام در حالی که دست مبارکش را بر سر فرزندش نهاده بود فرمود: «فرزندم! خداوند اقوامی را در قرآن کریم مورد سرزنش قرار داده و فرموده: فما بکت علیهم السماء والارض وماکانوا منظرین؛ آنگاه حضرت افزود: به خداوند سوگند، تو را خواهند کشت، سپس آسمان و زمین بر تو خواهند گریست». 3

از این روایت برمی‌آید که تمامی آنچه در آسمان و زمین است بر قتل امام حسین‌علیه‌السلام گریسته است. این معنا، طبق روایت مفصلی از امام صادق‌علیه‌السلام خطاب به زراره به صورت واضح‌تری بیان شده است. در این روایت می‌خوانیم:«ای زراره‍! آسمان، چهل روز بر حسین‌علیه‌السلام با خون گریست، و زمین چهل روز با سیاهی برحسین‌علیه‌السلام گریست. و خورشید چهل روز، با کسوف و سرخی بر حسین‌علیه‌السلام گریست. و همانا کوه‌ها از هم پاشیدند، و دریاها متلاطم شدند. و فرشتگان چهل روز بر حسین‌علیه‌السلام گریستند…».4

در روایت دیگری از امام صادق‌علیه‌السلام می‌خوانیم که: «پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام آسمان‌های هفت‌گانه و زمین‌های هفت‌گانه و آنچه در آنها و بین آنهاست، و آنچه از مخلوقات الهی در بهشت و دوزخ قرار دارند، و آنچه دیده می‌شود و آنچه دیده نمی‌شود همگی بر ابی‌عبدالله‌علیه‌السلام گریستند، به جز سه چیز که بر آن حضرت نگریستند…».5آن حضرت سپس در پاسخِ راوی، آن سه چیز را بصره و دمشق و آل ‌عثمان‌بن‌عفان معرفی فرمود. در روایت ابوبصیر از امام باقر‌علیه‌السلام نیز آمده که انس و جن و پرندگان و وحوش بر امام حسین‌علیه‌السلام به گونه‌ای گریستند که اشکشان جاری شد.6

آن حضرت در روایتی دیگر، پس از اشاره به آیة لَم نَجْعَل لَهُ من قبل سمیاً و اینکه حضرت یحیی‌علیه‌السلام و امام حسین‌علیه‌السلام پیش از خود، هم نامی نداشته‌اند، فرمود: «و آسمان و خورشید، چهل روز بر آن دو گریستند، و گریة آنها به این صورت بود که خورشید هنگام طلوع و غروب، سرخ‌رنگ می‌شد».7در روایت فاطمه بنت علی‌علیه‌السلام نیز می‌خوانیم: «… نور خورشید بر روی دیوارها به رنگ سرخ ـ همچون ملحفه‌های رنگین‌ـ مشاهده می‌شد. و اینچنین بود تا زمانی که علی‌بن‌الحسین‌علیه‌السلام به همراه زنان از شام خارج شد و سر امام حسین‌علیه‌السلام به کربلا بازگردانده شد.»8

دربارة گریة وحوش نیز روایتی توسط حارث اعور از امیر مؤمنان علی‌علیه‌السلام نقل شده که حضرت پیش‌گویی کرده، فرمود: «پدر و مادرم فدای حسین که در پشت کوفه کشته خواهد شد. به خدا سوگند، گویا انواع وحوش را می‌نگرم که گردن‌هایشان را به سوی قبر او کشیده و بر او می‌گریند و شب تا به صبح در رثای او می‌گریند. پس هرگاه وحوش چنین‌اند، مبادا شما در حق او جفا کنید».9گریة آسمان‌ها و زمین‌های هفت‌گانه، بر شهادت امام حسین‌علیه‌السلام، در روایت معروف ابن‌شبیب از امام رضا‌علیه‌السلام نیز به چشم می‌خورد. 10

چنان که گذشت، پیش از رخداد کربلا، امیر مؤمنان علی‌علیه‌السلام پیش گویی‌هایی دربارة اصل حادثه و حوادث شگفتِ پس از آن داشت؛ از این رو، بعضی از خواص اصحاب آن حضرت نیز شنیده‌های خود در این باره را، پیش از رخداد کربلا، برای دیگران بازگو می‌کردند. به عنوان نمونه، هنگام تبعید ابوذر به ربذه، توسط عثمان، برخی از مردم به ابوذر گفتند: «دل خوش‌دار، که این سختی‌ها در راه خدا اندک است». و ابوذر، در پاسخ، ضمن تصدیق این سخن، اظهار داشت:

ولکن شما نسبت به قتل حسین‌علیه‌السلام چه خواهید کرد؟ به خداوند سوگند، در اسلام پس از قتل خلیفه (یعنی امیر مؤمنان علی‌علیه‌السلام) کشته‌ای بزرگ‌تر از او نخواهد بود. و خداوند شمشیر انتقام خود را به وسیلة فردی از ذریة حسین‌علیه‌السلام بیرون خواهد کشید. و اگر می‌دانستید که بر ساکنان دریاها و کوه‌ها و بیشه‌ها، جنگل‌ها و صخره‌ها، و اهل آسمان، در نتیجة قتل او چه می‌گذرد، آنچنان می‌گریستید که جان از کالبدتان خارج شود.11

میثم تمار نیز در بیانی مشابه، از گریة همه چیز بر شهادت امام حسین‌علیه‌السلام، حتی وحوش بیابان‌ها، ماهیان دریاها، پرندگان آسمان‌ها، خورشید، ماه، ستارگان، آسمان، زمین، مؤمنان از انس و جن، تمامی ملائکة آسمان‌ها و زمین‌ها، رضوان(نگاهبان بهشت)، مالک (نگاهبان دوزخ) و حاملان عرش خبر داد.12در منابع اهل سنت نیز روایات زیادی دربارة گریة اجزای نظام هستی بر شهادت امام حسین‌علیه‌السلام با مضامینی مشابه آنچه گذشت، به چشم می‌خورد که به عنوان نمونه، سخن سیوطی در این باره را نقل می‌کنیم.

وی صرفاً اشاره‌ای گذرا به شهادت امام حسین‌علیه‌السلام کرده و می‌گوید: قلب، تحمل ذکر تفصیل این داستان را ندارد و سپس به حوادث پس از شهادت پرداخته و می‌گوید:آن‌گاه که حسین‌علیه‌السلام به قتل رسید، نور خورشید به مدت هفت روز بر روی دیوارها، همچون ملحفه‌های رنگین بود، و ستارگان به یکدیگر بر می‌خوردند.

قتل حسین‌علیه‌السلام در روز عاشورا رخ داد و در این روز خورشید کسوف کرد و آفاق آسمان تا شش ماه پس از قتل او سرخ‌رنگ بود. و این سرخی، پس از آن روز نیز همچنان در آسمان دیده می‌شود، در حالی که پیش از قتل حسین‌علیه‌السلام چنین چیزی در آسمان دیده نمی‌شد. 13گریستن هستی بر شهادت ابی‌عبدالله‌علیه‌السلام، در اشعار شعرای اسلامی نیز انعکاس یافته است. به عنوان نمونه، سیدحمیری در این باره چنین سروده:

بَکتْ الارضُ فقدَه و بَکتْه

بَکتا فقدَه اربعین صباحا

باحمرارٍ له نواحی السماء

کلَّ یوم عند الضحی والمساء

«زمین بر فقدان حسین‌علیه‌السلام گریست و نواحی آسمان نیز با سرخی بر او گریست. این دو(زمین و آسمان ) تا چهل روز، هر صبح و شام در فقدان حسین‌علیه‌السلام گریستند».14مضامین مشابهی، در اشعار دیگر شعرای شیعی و غیرشیعی به چشم می‌خورد. به عنوان نمونه، ابوالعلاء مَعری چنین سروده است:

وعلی الدهر من دماء الشهیدین

وهما فی اواخر اللیل فجران

علی ونجله شاهدان

وفی اولیاته شفقان

«خون‌های آن دو شهید، یعنی علی و پسرش، دو حجت و گواه بر روزگارند. که در اواخر شب، همچون دو فجر، و در اوایل شب، همچون دو شفق هستند».و سلیمان بن قتّه عدوی نیز چنین سروده:

مررت علی ابیات آل محمد(ص)

ألم تَرَ أن الشمس اضحَتْ مریضة

فلم أرهَا امثالها یوم حلّت

لفقد حسین والبلاد اقشعرّتْ

«بر خانه‌های آل محمد گذر کردم اما آنها را بسان روزهای آغازین ندیدم. آیا نمی بینی که خورشید از شهادت حسینعلیه‌السلام بیمارگون شده و شهرها به لرزه در آمده اند؟»15


2- بررسی روایات

فراوانی روایاتِ مربوط به گریة اجزای نظام هستی بر شهادت امام حسین‌علیه‌السلام اصلِ وقوع این رخداد را تردیدناپذیر کرده است؛ ضمن اینکه بعضی از این روایات، اسناد قابل قبولی نیز دارند. اما در مقام بررسی و تحلیل محتوایی این گروه از روایات چند موضوع شایان توجه است:نخست آنکه مدت زمانِ گریة اجزای هستی بر شهادت امام حسین‌علیه‌السلام در این روایات، متفاوت آمده است. در روایات نقل شده از معصومان‌علیهم‌السلام سه گونه تعبیر دیده می‌شود: مقید نبودن به زمانی خاص، قید یک سال و قید چهل روز، که روایات دستة سوم از تعداد بیشتری برخوردار است.

اما در روایات نقل شده از اصحاب ائمه‌علیهم‌السلام، روایت ابوذر و میثم تمار، عاری از هرگونه تقیید زمانی است و روایت فاطمه بنت علی‌علیه‌السلام به زمان بازگشت اهل بیت‌علیهم‌السلام به مدینه مقید است. در روایات موجود در منابع اهل سنت نیز چند گونه تعبیر به چشم می‌خورد: مقید نبودن به زمانی خاص، مدت چند روز، یک ماه، چهل روز، دو یا سه ماه و بالاخره یک سال و نه ماه.

در توجیه اختلاف مربوط به مدت گریة اجزای عالم هستی، می‌توان گفت که هرچه به زمان رخداد حادثه نزدیک‌تر می‌شویم نشانه‌های تأثر عالم هستی آشکارتر است؛ ازاین‌رو، حوادثی همچون کسوف، بادهای سرخ و سیاه، بارش خون و خاکستر، بلافاصله پس از حادثه رخ داده است. مثلاً در برخی روایات، سرخی خورشید در روزهای پس از شهادت امام‌علیه‌السلام به «علقم» (خون بسته)، یا به «وردة کالدهان» (چرم دباغی‌شده به رنگ سرخ)، یا به «ملاحف معصفره» (ملحفه‌های رنگ‌شده با شیرة گل سرخ رنگی به نام مُعَصْفَر) تشبیه شده است؛ و این وضعیت در روزهای بعد ادامه نیافته است.

مؤید این توجیه، سخن سیوطی است که مدت سرخی همچون «ملاحف معصفره» را هفت روز ذکر می‌کند، سپس می‌گوید که آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از شهادت حسین‌علیه‌السلام سرخ‌رنگ بود، و در نهایت اظهار می‌دارد که این سرخی همچنان در آسمان رؤیت می‌شود. بنابراین، باید میان سرخی هفت روز اول و شش ماه اول و سرخی پس از آن تفاوتی بوده باشد.

نکته دیگر در روایات یاد شده، تبیین محدودة گریان از نظام هستی بر شهادت ابی‌عبدالله‌علیه‌السلام است. دقت در تعابیر به کار رفته در این روایات نشان می‌دهد که این حادثه چگونه بر پهنة عظیم هستی تأثیرگذار بوده است. تعابیر به کار رفته چنین است: آسمان‌ها و زمین‌های هفت‌گانه و آنچه در آنها و بین آنهاست، خورشید، ستارگان، آنچه دیده می‌شود و آنچه دیده نمی‌شود، بهشت، دوزخ، ارکان آسمان، پهنة زمین، دریاها و ساکنان آنها، ماهیان اعماق دریاها، کوه‌ها و بیشه‌ها و کوهپایه‌ها، جنگل‌ها و صخره‌ها، درختان با شاخه‌هایشان، تمامی فرشتگان آسمان و زمین، وحوش بیابان، مؤمنان انس و جن، رضوان، مالک، حاملان عرش، کعبه، مقام ابراهیم و مشعر الحرام بر امام حسین‌علیه‌السلام گریستند.

اما گریة موجودات بی‌جان و جمادات چگونه توجیه‌پذیر است؟ آیا این گونه روایات را باید بر معنای کنایی و تخیلی و تمثیلی حمل کنیم؟یا آنکه می‌توان مفهومی حقیقی از آنها استنباط کرد؟با توجه به دشواری درک گریة موجودات بی‌شعور، روایات یاد شده را برخی با تقدیر گرفتن یک مضاف توجیه کرده‌اند مثلاً: بکت السماوات والارضون را به بکی اهل السماوات والارضون تفسیر کرده‌اند. برخی نیز آن را تعبیری کنایی دانسته‌اند. برخی دیگر، آن را رسمی باقی مانده از عصر جاهلی دانسته‌اند که برای تعظیم فقدان برخی شخصیت‌ها، این تعابیر را به کار می‌برده‌اند.16

به نظر می‌رسد اگر آیاتی همچون: انْ مِنْ شیء إلّا یسبِّح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم(اسراء: 44) و یسبّح لله ما فی‌ السماوات والارض(جمعه: 1) را بدون هرگونه توجیه و تأویلی معنا کنیم، چنان که اجزای هستی، تسبیح‌گوی حق می‌تواند باشد، وهمین، حکایت از گونه‌ای شعور درآنها دارد، همین‌ها می‌توانند بر شهادت شخصیتی چون ابی‌عبدالله‌علیه‌السلام گریان باشند. اما گریة هرچیز متناسب با هموست:

ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم

با شما نامحرمان ما خامُشیم17

اما این که گریة اجزای نظام هستی ـ بر اساس روایات یاد شده‌ـ اختصاص به امام حسین‌علیه‌السلام و حضرت یحیی‌علیه‌ السلام داشته، نیز نشانه‌ای دیگر از عظمت شهادت امام حسین‌علیه‌السلام است. چرا که حتی شهادت حضرت یحیی‌علیه‌السلام نیز تأثیری همچون شهادت ابی‌عبدالله‌علیه‌السلام بر اجزای نظام هستی نداشته است. شایان ذکر است که بر اساس برخی روایات، بخش‌های محدودی از اجزای هستی بر مرگ مؤمن گریه می‌کنند. بنا به نقل انس‌بن‌مالک از رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده است: «هر مؤمنی را در آسمان دری است که محل صعود اعمال و نزول رزق اوست، و به هنگام مرگ مؤمن، این بخش از آسمان و نیز محل نماز مؤمن در زمین، بر مرگش می‌گریند!»18


در ادامه بخوانید

صفحات: 1· 2

سفارش آیت الله بهجت درباره زیارت عاشورا

سفارش آیت الله بهجت درباره زیارت عاشورا

آیت الله بهجت در پاسخ به سوالی ضمن تصریح به جایگاه زیارت عاشورا به حکایتی از حالت کشفی که برای یکی از بزرگان در اثر زیارت عاشورا ایجاد شده است اشاره کرده اند. توصیه آیت الله بهجت به زیارت عاشورا از آیت الله بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟ ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: 1. زیارتش قبول شود. 2. سعى و کوشش وى مشکور باشد 3. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد. اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش…تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم. و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض ‍ روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند. تقید شیخ صدرا بادکوبه ای به زیارت عاشورا شیخ صدرا بادکوبه اى با تبحرش در علوم عقلى و نقلى، آنچنان مقید به زیارت عاشورا بود که به هیچ عنوان، آن را ترک نکرد و کسى باورش ‍ نمى آمد که ایشان، این چنین پاى بند به عبادات و زیارت عاشورا باشد. یکى از بزرگان هم نقل مى کردند روزى به قبرستان وادى السلام رفتم، در مقام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) دیدم پیرمردى نورانى، مشغول زیارت عاشورا است و از حالات او معلوم شد که زائر است. نزدیک او رفتم ؛ حالت کشف براى من نمودار شد و حرم امام حسین (علیه السلام) و زائران آن حضرت را که مشغول رفت و آمد و زیارت بودند، مشاهده کردم! (شرح زیارت عاشوراء و داستان هاى شگفت آن: 33-36.) سبب آستان بوسی اهل بیت (ع) از سوی شیخ انصاری مسلمانان در شان اهل بیت (علیه السلام) در غایت اختلاف اند، چنان که در مورد قرآن نیز چنین هستند. برخى آن قدر ضعیف هستند که در بوسیدن ضریح آن ها شک و اعتراض دارند. آقایى ظاهرا به مرحوم شیخ انصارى که حرم یا ضریح را بوسید، اعتراض ‍ کرد که آقا شما هم؟! برعکس مرحوم دربندى به ایشان گفت: آقا کار شما براى مردم حجت است، وقتى به حرم مى روى، ضریح حرم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبه درب را مى بوسم که گرد و خاک پاى زوار است! در یکى از زیارت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) آمده است: ثم قبل الضریح من اءربع جوانبه. بحار الانوار 98: 336؛ اقبال الاعمال: 712. منبع: آینه حقیقت امام حسین علیه السلام در کلام آیت الله بهجت - رحمتى سفارش آیت الله بهجت درباره زیارت عاشورا تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۴۶ خبرگزاری حوزه نوشت: آیت الله بهجت در پاسخ به سوالی ضمن تصریح به جایگاه زیارت عاشورا به حکایتی از حالت کشفی که برای یکی از بزرگان در اثر زیارت عاشورا ایجاد شده است اشاره کرده اند. توصیه آیت الله بهجت به زیارت عاشورا از آیت الله بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟ ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: 1. زیارتش قبول شود. 2. سعى و کوشش وى مشکور باشد 3. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد. اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش…تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم. و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض ‍ روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند. تقید شیخ صدرا بادکوبه ای به زیارت عاشورا شیخ صدرا بادکوبه اى با تبحرش در علوم عقلى و نقلى، آنچنان مقید به زیارت عاشورا بود که به هیچ عنوان، آن را ترک نکرد و کسى باورش ‍ نمى آمد که ایشان، این چنین پاى بند به عبادات و زیارت عاشورا باشد. یکى از بزرگان هم نقل مى کردند روزى به قبرستان وادى السلام رفتم، در مقام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) دیدم پیرمردى نورانى، مشغول زیارت عاشورا است و از حالات او معلوم شد که زائر است. نزدیک او رفتم ؛ حالت کشف براى من نمودار شد و حرم امام حسین (علیه السلام) و زائران آن حضرت را که مشغول رفت و آمد و زیارت بودند، مشاهده کردم! (شرح زیارت عاشوراء و داستان هاى شگفت آن: 33-36.) سبب آستان بوسی اهل بیت (ع) از سوی شیخ انصاری مسلمانان در شان اهل بیت (علیه السلام) در غایت اختلاف اند، چنان که در مورد قرآن نیز چنین هستند. برخى آن قدر ضعیف هستند که در بوسیدن ضریح آن ها شک و اعتراض دارند. آقایى ظاهرا به مرحوم شیخ انصارى که حرم یا ضریح را بوسید، اعتراض ‍ کرد که آقا شما هم؟! برعکس مرحوم دربندى به ایشان گفت: آقا کار شما براى مردم حجت است، وقتى به حرم مى روى، ضریح حرم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبه درب را مى بوسم که گرد و خاک پاى زوار است! در یکى از زیارت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) آمده است: ثم قبل الضریح من اءربع جوانبه. بحار الانوار 98: 336؛ اقبال الاعمال: 712. منبع: آینه حقیقت امام حسین علیه السلام در کلام آیت الله بهجت - رحمتى

شهادت طفلان حضرت زینب


بالی گشوده است و چنان پیش می رود
کز حد کودکانه خود پیش می رود
اصلا عجیب نیست که غوغا به پا کند
آری حلال زاده به دائیش می رود
موج حماسه ایست که در قلب دشمنش
با هر قدم تلاطم تشویش می رود
مادر دلش گرفته از این خاک کوفه وار
از بس که او شبیه علی پیش می رود
از پیله ها گذشت در گرد شمع سوخت
پروانه وار از قفس خویش می رود
لبخند بر لبش تن او غرق خون شده
امضا شده است برگ رهائیش می رود


 

 

کاش مشمول دعاهای پیمبر بشویم
باز هم باعث خشنودی مادر بشویم
نکند دیر شود لحظه پرواز از خاک
کاش ما هم بپریم و دو کبوتر بشویم
پس بگیرید زما منصب سرداری را
قصدمان است در این معرکه بی سر بشویم
آبرویی که خدا داه به ما می ریزد
اگر از قافله جا مانده و آخر بشویم
ما نداریم بهایی مگر از لطف خدا
پیشمرگان علی اکبر و اصغر بشویم
قدر یک پلک زدن مانده که در عرش خدا
زائر فاطمه و ساقی کوثر بشویم

 

 

 

طلوع

آیا تاکنون طلوع خورشید در سیاره‌های دیگر را دیده‌اید؟به گزارش فارس، آیا تاکنون طلوع خورشید در سیاره‌های دیگر را دیده‌اید؟ تصاویری بسیار زیبا از طلوع خورشید در سیاره مریخ را ببینید.


شعر محرم

 

محرم شد بیا دیوانه گردیم
بسوزیم از غم و غمخانه گردیم
هر کجا شمع رخسار حسینه
گرد شمع رخش پروانه گردیم
اباالفضل علی دل می رباید
فدای آن دلبر جانانه گردیم
به پیمانی که با جانانه داریم
بیا تا سرخوش از پیمانه گردیم
حسین بن علی می می فروشد
خریدار می و میخانه گردیم
خدا داند که هوشیاری گناهه
ز چشم مست یار مستانه گردیم
رقیه جان و جانان حسین است
بیا تا فدای آن دردانه گردیم
یتیمی گوشه ویرانه خفته
بیا تا در غمش ویرانه گردیم
خدا می دونه یار من حسینه
همه دار و ندار من حسینه
دو عالم فانی و باقی حسینه
می و میخانه و ساقی حسینه
تا ابد مست و مدهوش حسینم
فخرم این بس سیه پوش حسینم
اسیر چشم و ابروی حسینم
چنان خس بر لب جوی حسینم
سر و کار دل من با حسینه
حیاتم گفتن یک یا حسینه
محرم شد بیا دیوانه گردیم
بسوزیم از غم و غمخانه گردیم
هر کجا شمع رخسار حسینه
گرد شمع رخش پروانه گردیم
اباالفضل علی دل می رباید
فدای آن دلبر جانانه گردیم
به پیمانی که با جانانه داریم
بیا تا سرخوش از پیمانه گردیم
حسین بن علی می می فروشد
خریدار می و میخانه گردیم
خدا داند که هوشیاری گناهه
ز چشم مست یار مستانه گردیم
رقیه جان و جانان حسین است
بیا تا فدای آن دردانه گردیم
یتیمی گوشه ویرانه خفته
بیا تا در غمش ویرانه گردیم
خدا می دونه یار من حسینه
همه دار و ندار من حسینه
دو عالم فانی و باقی حسینه
می و میخانه و ساقی حسینه
تا ابد مست و مدهوش حسینم
فخرم این بس سیه پوش حسینم
اسیر چشم و ابروی حسینم
چنان خس بر لب جوی حسینم
سر و کار دل من با حسینه
حیاتم گفتن یک یا حسینه


 

برخی اعمال اول محرم

 
 محرم زمان آغاز سال جدید قمری است و در مکتب تشیع یادآور واقعه عظیم و با شکوه کربلا است که بواسطه آن حماسه‌ رشادت و بزرگمردی امام حسین(ع) در همیشه تاریخ جاودان شد.


اعمال شب اول ماه محرم

1ـ نماز: این شب چند نماز دارد که یکی از آنها چنین است: دو رکعت، که در هر رکعت بعد از حمد یازده مرتبه سوره‌ توحید خوانده شود.

در فضیلت این نماز چنین آمده است: «خواندن این نماز و روزه داشتن روزش موجب امنیت است و کسی که این عمل را انجام دهد، گویا تمام سال بر کار نیک مداومت داشته است.»

2ـ احیای این شب.

3ـ نیایش و دعا.


روز اول محرم

اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(ع) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت می‌کند، همانگونه که دعای زکریا را اجابت کرد.»

در اعمال این ماه آمده است: “زیارت عاشورا” را در محرم ترک نکنند و در جلسات روضه و عزاداری شرکت کنند .

دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار این دعا:‌ «اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو می‌خواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.

زندگینامه سهراب سپهری


 

سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر

یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود

 

مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت.

دوره کودکی سپهری در کاشان گذشت. سهراب دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان خیام این شهر گذرانید.

سهراب سپهری

سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت و به خوش نویسی علاقه مند بود.

سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، یک روز که به علت بیماری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت:

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان

نکردم هیچ یادی از دبستان

ز درد دل شب و روزم گرفتار

ندارم من دمی از درد آرام

 

در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد و در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند.

سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت و در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی به استخدام اداره فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) در آمد و تا شهریور 1327 در این اداره ماند.

در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستان را نیز گرفت.

سال بعد او به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی با دیدن شعرهای سپهری پیش بینی کرد که او در آینده آثار ارزشمندی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد.

اولین کتاب سپهری با نام “مرگ رنگ” در تهران منتشر شد که به سبک نیما یوشیج بود.

سپهری دومین مجموعه شعر خود را با نام “زندگی خواب ها” در سال 1332 سرود و در همین سال بود که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند.

 

از سال 1332 به بعد، زندگی سپهری در گشت و گذار و مطالعه نقاشی و حکاکی در پاریس، رم و هند و شرکت در نمایشگاه ها و آموختن و تدریس نقاشی گذشت، تا جایی که بعضی او را “شاعری نقاش” خوانده اند و بعضی دیگر “نقاشی شاعر".

 

سهراب در سال 1337 دو کتاب “آوار آفتاب” و “شرق انده” را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب به انضمام “زندگی خواب ها” زیر عنوان “آوار کتاب” منتشر شد.

در این کتاب می توان به جلوه های زبان خاص سپهری برخورد کرد و همچنین شور و شوق آمیختگی با طبیعت را _که در شعرهای بعدی کاملاً واضح می شود _ بیشتر دید.

در “شرق اندوه” سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزلیات مولوی است و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند.

دو شعر بلند “صدای پای آب” و “مسافر” پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.

شهرت سپهری از سال 1344 و با انتشار شعر بلند “صدای پای آب” آغاز شد. در “صدای پای آب” است که محتوای ویژه ی شعر سپهری فرمش را می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از “صدای پای آب” به بعد به هماهنگی می رسند.

“صدای پای آب"، کنایه از صدای پای مسافری در سفر زندگی است.

این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامه ی آرش در آبان همان سال منتشر شد.

سپهری که تمام عمرش را به دور از جنجال روزنامه ها و مجلات و فقط با دوستان اندک و تنهایی خود می زیست و بدین سبب از طرف نشریات جدی گرفته نشده بود، در سال 1345 با انتشار شعر بلند “مسافر” که یکی از درخشان ترین شعرهای فارسی است، بزرگی و شاعری اش را بر نشریات تحمیل کرد.

“مسافر” تأمل و سیر و سفر شاعر است در فلسفه ی زندگی.

“جحم سبز” هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنها است.

“حجم سبز” پایان آخرین جستجوی های سپهری در شعر “مسافر” اوست. گویی پاسخ همه پرسش ها را یافته و به همه حقایق رسیده است.

شاعر دیگر منتظر مژده دهندگان نمی ماند بلکه خود قصد می کند که بیاید و پیام آورد: روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد …

هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری “ما هیچ، ما نگاه” است.

در این کتاب بر خلاف مجموعه"حجم سبز” و دو شعر بلند “صدای پای آب” و “مسافر” شاعر روی به یأس دارد. اما یأسی که جز از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون نمی تراود.

سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در “هشت کتاب” گرد آورد.

“هشت کتاب” نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است، از اعتراضات سیاسی تا شور جست و جو و ره سپردن در عرفانی زمینی.

“هشت کتاب” یکی از اثر گذارترین و محبوب ترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است.

سپهری در سال 1357 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و در سال 1358 برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و سرانجام در اول اردیبهشت ماه 1359 ، سهراب سپهری به ابدیت پیوست.

نخست قرار بود که طبق خواست خودش او را در روستای"گلستانه” به خاک بسپارند، اما به پیشنهاد یکی از دوستانش برای اینکه طغیان رود، مزارش را از بین نبرد او را در صحن “امامزاده سلطان علی” دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند.

 نمونه ای از شعر سهراب سپهری از مجموعه “حجم سبز”

به باغ هم‌سفران

صدا کن مرا

صدای تو خوب است.

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.

***

کسی نیست،

بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت

میان دو دیدار قسمت کنیم.

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.

بیا زودتر چیزها را ببینیم.

ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض

زمان را به گردی بدل می‌کنند.

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام.

بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.

***

مرا گرم کن

(و یک‌بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد

و باران تندی گرفت

و سردم شد، آن وقت در پشت یک سنگ،

اجاق شقایق مرا گرم کرد.)

***

در این کوچه‌هایی که تاریک هستند

من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم.

من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم.

بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است.

مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد.

مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات.

اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا.

و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد.

و آن وقت

حکایت کن از بمب‌هایی که من خواب بودم، و افتاد.

حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم، و تر شد.

بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند.

در آن گیروداری که چرخ زره‌پوش از روی رویای کودک گذر داشت

قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست.

بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد.

چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد.

چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید.

***

و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش “استوا” گرم،

تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید.

 

 

مجموعه آثار نقاشی سهراب سپهری

 

 

 

پزشکی

 

  چگونه بفهمیم کم خونی داریم؟



آزمایش خون

کم خونی یعنی کاهش تعداد گلبول‏های قرمز خون و علل متفاوتی دارد، ولی مهم‏ترین آنها کمبود آهن در بدن است.

اگر کم‏خونی خفیفی داشته باشید، ممکن است علامتی دیده نشود و حتی اگر دیده شود، ممکن است متوجه کم‏خونی خود نشوید، یا آن را با بیماری دیگری اشتباه بگیرید.

حال ما به شما می گوییم که علائم شایع کم خونی چیست تا با مشاهده ی آنها به پزشک مراجعه کنید:

1- به پوست خود دقت کنید. آیا پوستتان رنگ پریده است؟

در حالت کم‏خونی، حتی اگر رنگ پوستتان معمولی باشد، ولی لب‏های شما، کمرنگ‏تر از حد طبیعی است و پوست شما بی‏حال و خسته (شل) می باشد.

2- آیا همیشه احساس خستگی و بی‏حالی می کنید؟ این ها از علائم شایع کم‏خونی است.

3- آیا سردردهای پی در پی دارید؟ و یا اشتهایی برای غذا خوردن ندارید؟ این ها از علائم اولیه کم‏خونی هستند.

4- آیا مبتلا به یبوست شده‏اید؟ این هم یکی از علائم اولیه کم خونی است و بدون هیچ‏ تغییری در عادات غذایی به وجود می‏آید (یعنی مثلا بدون کاهش مصرف میوه و سبزی، دچار یبوست می شوید).


تنها راه تشخیص کم‏خونی، دادن آزمایش خون است.

5- آیا تمرکز فکری برای شما سخت شده است؟ این مسئله روی کار شما یا انجام تکالیف درسی شما تاثیرگذار است.

6- آیا دوست دارید مواد عجیب و غریب را که خوراکی نیستند، بخورید، مثل خاک یا کاغذ. چنین حالتی، «پیکا» نام دارد.

7- به حالات روحی و روانی خود دقت کنید. کم‏خونی می‏تواند باعث احساس افسردگی شود.
گلبول قرمز خون

8- آیا احساس تنگی نفس دارید؟ گلبول‏های قرمز خون، بخش حیاتی فرآیند تنفس را تشکیل می دهند و این علامت در کم‏خونی متوسط تا شدید بروز می‏کند.

9- آیا احساس می‏کنید انگشتان دست و پای شما همیشه سرد هستند؟ این حالت به دلیل کاهش جریان خون در انگشتان دست و پا، در اثر کم‏خونی اتفاق می‏افتد.

10- آیا احساس ضعف یا سرگیجه دارید؟ در کم‏خونی شدید، هنگام برخاستن از رختخواب احساس ضعف زیادی دارید و یا هنگام بلند شدن از جایتان، احساس سرگیجه می‏کنید.
هشدارها:

* اگر به طور ناگهانی، زخم‏هایی روی زبان یا دهانتان پیدا شد، یا اگر خانم هستید و یک مرتبه دچار قطع قاعدگی شدید، نشان می‏دهد دچار کم‏خونی هستید.

* اگر بیشتر اوقات غذاهای فرآیند شده و آماده بخورید، یا بعضی وعده‏های غذایی (مثل صبحانه) را از برنامه غذایی تان حذف کنید، یا ریزه خواری داشته باشید، یا از همه گروه های غذایی استفاده نکنید، ممکن است آهن و سایر مواد مغذی را به مقدار کافی دریافت نکنید. در این صورت، اگر علائم ذکر شده در بالا را داشتید، احتمالا دچار کم‏خونی هستید.
آزمایش خون

* کم‏خونی می‏تواند در اثر مشکلات پزشکی اصولی و دریافت یا جذب ناکافی آهن در بدن به وجود آید. تنها راه تشخیص کم‏خونی، دادن آزمایش خون است. اگر فکر می‏کنید دچار کم‏خونی هستید، حتماً به پزشک مراجعه کنید.

* اگر نسبت به کم‏خونی خود شک دارید، هرگز مقادیر بالای مکمل‏های آهن را مصرف نکنید، زیرا دریافت مقادیر زیاد آهن، مسمومیت زاست و عوارض بدی دارد.

برای تشخیص قطعی کم‏خونی باید به پزشک مراجعه کنید و خودتان بر اساس علائم بالا نمی‏توانید بگویید حتما دچار کم‏خونی هستید، زیرا علائم کم‏خونی می‏تواند مشابه علائم سایر بیماری‏ها باشد و کمبود آهن به تنهایی، علت بروز کم‏خونی نیست.

* اگر علائم بالا در شما ادامه داشت، یا دچار یک مشکل خاص پزشکی هستید، حتماً به پزشک مراجعه کنید. اطلاعاتی که در این مقاله برای شما ارائه شده، نمی‏تواند جایگزین توصیه‏ها یا درمان تخصصی پزشکی شود.

به مناسبت روز كتاب و كتاب خوانی

به مناسبت روز كتاب و كتاب خوانی



میتوان فضل و معرفت انسان را از اندازه گرایش و عشق او به کتاب و کتابخوانی میزان کرد و میتوان از این محک گوهر آدمیان عیار گرفت.

هر روز رسانه ای و فرهنگ پروری به جمع فرهنگ سازان جهان اندیشه راه میابد، اما هرگز قدر و منزلت کتاب رو به کاهش نمیگراید و غباری بر آیینه خورشید کتاب نمینشیند. گشت و گذار در هیچ صحرایی به اندازه گرداندن دیده بر روی برگهای کتاب طراوت بخش نیست. و به حق که میان حق و باطل فاصله همان قدر است که میان گشودن و بستن کتاب.

اگر باز جویی خطا از صواب **** نیابی یکی همنشین چون کتاب


به کتاب اهمیت بدهیم
کتاب میراثی ماندگار، پدیده ای باشکوه و با ارزش و عنصری رشد افرین و روشنگر در پهنه زندگی بشر است. افتخار ما نیز در این است که فرهنگ باورهای دینی ما - یعنی آیین مقدس اسلام - مبتنی بر ارزش بینش و دانش و ارجمندی کتاب و نگارش است و خداوند منان معجزه ابدی آخرین و محبوب ترین فرستاده اش را یک کتاب قرار داده است.قرآن کریم سرامد همه کتابهای عظیم است. همچنین پیشینه فرهنگی ما و شمار کتابها و کتابخانه ها در عصر شکوفایی تمدن اسلامی و اهتمام دانشمندان اسلامی و ایرانی در پدید آوردن آثار ارزشمند جهانی، همه و همه ناظر بر اهمیت کتاب و کتابخوانی است.

وظیفه همه افراد فرهیخته و همه نهادهای فرهنگی کشور است که در اشاعه، گسترش و تقویت هرچه بیشتر مسأله کتاب و کتابخوانی اهتمام ورزند و در یک کلام، همه درد آشنایان و دل اگاهان به منظور بسیج همگانی برای گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی بپا خیزند تا هنگام خجسته ای پیش آید که در آن، (کتاب) همه جا، برای همه کس و در همه وقت به وفور یافت شود و مطرح باشد و هیچ کس در هیچ جا بهانه ای برای کتاب نخواندن نداشته باشد.

جایگاه کتاب در فرهنگ و حاکمیت اسلامی
اسلام، دین اندیشه و معرفت، دین دانش و کتاب و معنویت است. چنانکه میتوان گفت اصولاً ایین اسمانی ما، پرچمدار کتاب و کتابخوانی در زمین است اندکی تأمل و کاوش در لابلای اوراق زرین تاریخ اسلام، این حقیقت را به روشنی مینمایاند.

ما وارثان نظام گرانبها، فرهنگ پویا و تمدن والای اسلامی، تا چه میزان باید به برخورداری از آثار مکتوب، فزایندگی کتاب و گستردگی کتابخوانی، دل خوش بداریم و بر خود ببالیم؟

مقام معظم رهبری با استناد به تاریخ، از حضور خجسته و پرتو افشانیهای آثار گرانسنگ اسلامی یاد میکند و با اشاره به اشتیاق و اقبال غیر مسلمانان از بهره وری از این گنجینه های شکوهمند، خاطر نشان میسازد که جاذبه شور انگیز کتاب و بالندگی دانش و فرهنگ و کتابخوانی از آغازین سالهای حیات فرخنده اسلام، چنان دامنه گسترده ای یافت که تأثیر آن تا قرنها تداوم داشت.

ما امروز میخواهیم آن حکومت و آن نظام و آن تمدن را در کشورمان پیدا و محقق کنیم پس باید به کتاب اهمیت بدهیم.

کتاب و تحول فرهنگی:
بی تردید پیرایش فرهنگ از زواید زیان آور، آرایش فرهنگ پاکی و خلوص و گسترش فرهنگ در همه سطوح و برای تمام اقشار، نیاز به تلاش و همبستگی فراوان دارد و کتاب میتواند در عرصه و میدان بخوبی به کار گرفته شود و کارایی خود را به نیکی به منصه ظهور و بروز برساند.

در تحول فرهنگی جامعه مطمعئناً نیاز به آن است که ما در باب فرهنگی و علوم و معارف بشری، هم ارتقاء فرهنگی پیدا میکنیم، هم شمول فرهنگی و هم خلوص فرهنگی، یعنی خالص کردن فرهنگ اسلامی و ایرانی خود از چیزهایی که زاید و مضر است. بلا شک معارف کنونی که در اختیار ماست بخاطر ضعف و انحطاط فرهنگی در طول دوره های اخیر دچار آن بودیم با برخی زواید مضر همراه است که بایستی فرهنگ ملت ما که بر پایه های اسلامی و بینش اسلامی هم متکی است از آن استخلاص شود این سه چیز برای تحول فرهنگی جامعه لازم است: رقاء فرهنگی، خلوص فرهنگی، شمول فرهنگی، … هوشمندی و با فرهنگ بودن، حقاً بایستی به همه قشرها و به همه مردم گسترش پیدا کند، و این تلاش و مجاهدت لازم دارد.

سرگذشت کتاب در گذشته و حال کشور:
کتاب و مطبوعات در طول سالیان دراز، سرگذشتی پر فراز و نشیب داشته اند. در روزگار سیاه طاغوت در حالی که افکار و اندیشه های الحادی بسادگی زمینه انتشار میافتند، نشر آثار و مفاهیم اسلامی به شدت تحت کنترل رژیم بود، ولی سر انجام به برکت پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق شعارهای اسلامی و تحقق شعارهای اصلی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، دنیای مطبوعات هم از عطیه الهی آزادی بهره مند گردید. بدیهی است که همه فرهیختگان و آزادگان این آزادی را مبارک میدانندو خجسته میخوانند، اما به همان اندازه هم روشن استکه هرگاه کسانی بخواهند موذیانه از گسترش عظیم آثار مکتوب سوء استفاده کنند و به بهانه بهره وری از آزادی، آزادانه دست به دسیسه بازی و توطئه سازی بزنند و مجری سیاستها و نیات پلید دشمنان شوند و همسو با آنان تیشه بر ریشه اصول بنیادین باورهای اسلامی و انقلابی ملت مسلمان ایران بزنند، همه آزادیخواهان و آزاد اندیشان آنها را طرد خواهند کرد.

نقش بر جسته کتاب:
نقش برجسته، والا، حساس و سازنده کتاب در پویشهای تکامل آفرین فردی و اجتماعی ناشی از گستردگی روح ارزشی دانش و بینش و ابهت و اهمیت فرهنگ مکتوب در تاریخ بشری است، و به راستی سزاوار نیست چنین عنصر مهمی را بدست فراموشی و یا کم توجهی بسپاریم.

در اهمیت عنصر کتاب برای تکامل جامعه انسانی همین بس که تمامی ادیان آسمانی و رجال بزرگ تاریخ بشری، از طریق کتاب جاودانه مانده اند و روابط فرهنگی جامعه بشری نیز از پوشش کتاب و مبادلات فرهنگی تقویت شده است .

اسناد ارزشمند تاریخ :
اگر چه گفتن و بازگفتن از همه شگفتیهای انقلاب اسلامی و عظمتهای این دوره تاریخی تلاش مطلوبی در راه ماندگار سازی حماسه های بزرگ این روزگار است اما دفاع مقدس ما در رویارویی با حق ستیزان و متجاوزان و متجاوزان و باطل گرایان نقطه عظیم و برجسته و روشنی در این میان است. هرچند ابعاد جنگ تحمیلی به تمامی در کتابها ثبت نشده و عظمتهای توصیف ناپذیرش به بیان نیامده، با این همه تلاشهای ارزشمندی در این زمینه صورت گرفته است، به گونه ای که باید گفت مجموعه آثار ارائه شده در این زمینه، براستی اسناد ارزشمند تاریخ معاصرند.

آثار ماندگار:
یک کتاب خوب، ماندگار و تأثیر گذار، چگونه به یک اثر خاطر آفرین و ماندگار بدل میشود؟ یکی از مهم ترین ویژگیهای چنین آثاری، در نظر گرفتن این نکته مهم است که این گونه کتابها دست کم پاسخی به یکی از سوالها و یا نیازهای مخاطبان خود بدهند، پاسخی که با توجه به اولویتها، زیبا و متین و استوار و قانع کننده باشد. برای این که اثری ماندنی بشود. باید خوب باشد. آثار خوب میماند، در دلها جای میگیرند و کهنه نمیشوند. خوب هم که میگوییم یعنی پاسخ به یک سوال و یک نیاز باشد . خوب فقط معنایش این نیست که از لحاظ هنری خوب تنظیم شده باشد و خیلی عمیق باشد، بلکه ممکن است اینطور نباشد، لیکن پاسخی به یک نیاز باشد.

راستگو ترین ترازو:
در میان همه ابزارهای فرهنگی کتاب جایگاه ویژه ای دارد. تاریخ هیچ تمدنی خالی از کتاب و کتابت نبوده.میتوان کتاب را در کنار مبارک ترین پدیده های بشری - وبلکه الهی - نشاند.کتاب خاموش ترین آوازی است که در خانه های ما میپیچد و چه سرها را که به سامان میرساندو چه دلها را که به گرمی مینشاند. کتاب راستگو ترین ترازویی است که میتوان فرهیختگی اقوام را با ان سنجید و سبز ترین برگی است که جز به نسیم معرفت نمیرقصد.

پیر راه است برای سالکان
خرد ناب است برای عقل ورزان
آیینه شوق است برای سوخته دلان
پیشوای داناست برای راه گم کردگان
گنج روان است برای سودا گران
و همراه لایق است برای پیامبران

همه فرهنگها با کتاب آغاز میشوند، با کتاب میبالند و تجربه های خود را به کتاب میسپارند. از این میان اسلام بیشترین بهره را از کتاب برده است زیرا وحی احمدی و گرامی نامه قرآن از مشرق برگ و قلم درخشیدن گرفت و معجزه سترگ محمد (ص) در میان سطرهای کتاب صورت پذیرفت.

حدیث محرم

در مکتب شیعه شخصیت و زیارت امام حسین علیه السلام از موقعیت ویژه ای برخوردار است و روایات بسیاری در مورد ایشان ذکر شده است. در این مطلب چهل حدیث از اهل بیت علیهم السلام در مورد امام حسین علیه السلام می آوریم تا معرفت خود را نسبت به این بزرگوار هر چه بیشتر نماییم.


۱- حریم پاک:

عن النبى (ص) قال: … و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة.

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در ضمن حدیث بلندى میفرماید:

کربلا پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه‏ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.(۱)

۲- سرزمین نجات:
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان.پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مى‏شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنان که خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد .(۲)

۳- مسلخ عشق:

‏قال على علیه السلام: هذا… مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم.حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند.(۳)

۴- عطر عشق:

‏قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (۴)امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند.


۵- ستاره سرخ محشر:
قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة.(۵)امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

۶- کربلا وبیت المقدس‏:

قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس.(۶)امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است.

۷- فرات و کربلا:

قال ابوعبدالله: ان أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالى…(۷)امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.

۸- کربلا کعبه انبیاء:

قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج.(۸)

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج کنند.

۹- کربلا، مطاف فرشتگان:
‏قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج.(۹)امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند.


۱۰- راه بهشت:
‏قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة.(۱۰)امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است.

۱۱- کربلا حرم امن‏:

قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرماً.(۱۱)

امام صادق (ع) فرمود: به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آن که مکه را حرم قرار دهد.( شایان ذکر است منظور از این روایت درعالم بالا می باشد که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت.)

۱۲- زیارت مداوم:
‏قال الصادق علیه السلام: زوروا کربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته…(۱۲)امام صادق (ع) فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.

۱۳- بارگاه مبارک:

‏قال الصادق علیه السلام: « شاطى‏ء الوادى الایمن» الذى ذکره الله فى القرآن،( قصص/۳۰) هو الفرات و« البقعة المبارکة» هى کربلا. (۱۳)

امام صادق (ع) فرمود: آن « ساحل وادى ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و « بارگاه با برکت» نیز کربلا است.

۱۴- شوق زیارت:
‏قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً.(۱۴)امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مى‏مردند.

۱۵- حج مقبول و ممتاز:

قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله.(۱۵)امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى که همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.

۱۶- تولدى تازه‏:

عن حمران قال: زرت قبرالحسین علیه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على علیه السلام … فقال علیه السلام ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه.(۱۶)

حمران مى‏گوید هنگامى که از سفر زیارت امام حسین (ع) برگشتم، امام باقرعلیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‏دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر(ص) باشد، از گناهانش بیرون مى‏آید مانند روزى که مادرش او را زاده است.

۱۷- زیارت مظلوم‏:
عن ابى جعفر و ابى عبدالله علیهماالسلام یقولان: من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم.(۱۷)از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که فرمودند: هر کس که مى‏خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم - امام حسین- را ترک نکند.

۱۸- شهادت و زیارت‏:

قال الامام الصادق علیه السلام: زوروا قبرالحسین علیه السلام ولا تجفوه فانه سید شباب أهل الجنة من الخلق و سید شباب الشهداء.(۱۸)امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید، چرا که او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.

۱۹- زیارت، بهترین کار:

قال ابوعبدالله علیه السلام: زیارة قبرالحسین بن على علیهماالسلام من أفضل ما یکون من الأعمال.(۱۹)امام صادق (ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که مى‏تواند انجام یابد.

۲۰- سفره‏هاى نور:

قال الامام الصادق علیه السلام: من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوارالحسین بن على علیهماالسلام.(۲۰)امام صادق (ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد.

۲۱- شرط شرافت:

‏قال الصادق علیه السلام: من اراد ان یکون فى جوار نبیه و جوارعلى و فاطمه علیهم السلام فلا یدع زیارة الحسین علیه السلام. (۲۱)امام صادق (ع) فرمود: کسى که مى‏خواهد در همسایگى پیامبر(ص) و در کنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زیارت امام حسین (ع) را ترک نکند.


۲۲- زیارت، فریضه الهى:
‏قال ابوعبدالله علیه السلام: لو ان احدکم حج دهره ثم لم یزرالحسین بن على علیهماالسلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله تعالى واجبه على کل مسلم.(۲۲)امام صادق (ع) فرمود: اگر یکى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است؛ چرا که حق حسین (ع) فریضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.

۲۳- کربلا کعبه کمال:

‏قال ابوعبدالله علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام حتى یموت کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها.(۲۳)امام صادق (ع) فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایین تر از مومنان در آنجا خواهد بود.

۲۴- از زیارت تا شهادت:

‏قال ابوعبدالله علیه السلام: لا تدع زیارة الحسین بن على علیهماالسلام و مُرّ أصحابک بذلک یمدالله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک‏ الله سعیدا ولا تموت الا شهیدا.(۲۴)امام صادق (ع) فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر با شهادت.

۲۵- حدیث محبت‏:

عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته.(۲۵)امام صادق (ع) فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏اندازد.

۲۶- نشان شیعه بودن:

‏قال الصادق علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة.(۲۶)امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.

۲۷- سکوى معراج‏:

قال الصادق علیه السلام: من اتى قبرالحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه الله عزوجل فى اعلى علیین.(۲۷)امام صادق (ع) فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترین درجه عالى مقامان ثبت مى‏کند.

۲۸- مکتب معرفت:

‏قال ابوالحسن موسى بن جعفرعلیه السلام: أدنى ما یثاب به زائر ابى عبدالله علیه السلام بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز.(۲۸)حضرت امام موسى کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابى که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات داده مى‏شود این است که تمام گناهان بخشوده مى‏شود. بشرط این که حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.

۲۹- همچون زیارت خدا:

قال الرضا علیه السلام: من زار قبرالحسین (ع) بشط الفرات کان کمن زار الله.(۲۹)امام رضا علیه السلام فرمود: کسى که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسى است که خدا را زیارت کرده است.

۳۰- زیارت عاشورا:

قال الصادق علیه السلام: من زارالحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة.(۳۰)امام صادق (ع) فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند بهشت بر او واجب مى‏شود.

۳۱- بالاتر از روسپیدى:

قال ابوعبدالله علیه السلام: من باب عند قبرالحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقى الله یوم القیامة ملطخا بدمه کأنما قتل معه فى عرصة کربلا.(۳۱)

امام صادق (ع) فرمود: کسى که شب عاشورا در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند روز قیامت در حالى به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسى که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد.

۳۲- نشانه‏هاى ایمان‏:
قال ابو محمدالحسن العسکرى علیه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، والتختم فى الیمین، و تعفیر الجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.(۳۲)امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: نشانه‏هاى مؤمن پنج چیز است: ۱ ـ پنجاه رکعت نماز( نماز یومیه و نمازهای نافله) ۲ ـ زیارت اربعین ۳ ـ انگشتر به دست راست کردن ۴ ـ بر خاک سجده کردن ۵ ـ بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن.

۳۳- رواق منظر یار:

قال رسول الله (ص): الا و ان الإجابة تحت قبته والشفاء فى تربته، و الائمة علیهم السلام من ولده.(۳۳)پیامبر خدا(ص) فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست.

‏۳۴- تربت و تربیت:

‏قال الصادق علیه السلام: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فإنها امان.(۳۴)امام صادق (ع) فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا که خاک کربلا فرزندانتان را بیمه مى‏کند.

۳۵- بزرگترین دارو:

قال ابوعبدالله علیه السلام: فى طین قبرالحسین علیه السلام الشفاء من کل داء و هو الدواء الاکبر.(۳۵)امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است که بزرگترین داروست.

۳۶- تربت و هفت حجاب‏:

قال الصادق علیه السلام: السجود على تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع.(۳۶)

امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهاى هفتگانه را پاره مى‏کند.

۳۷- سجده بر تربت عشق:
‏کان الصادق (ع) لا یسجد الا على تربة الحسین (ع) تذللا لله و إستکانة الیه.(۳۷)رسم حضرت امام صادق (ع) چنین بود که: جز بر تربت حسین (ع) به خاک دیگرى سجده نمى‏کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‏کرد.

۳۸- تسبیح تربت:

قال الصادق (ع): السجود على طین قبرالحسین (ع) ینور الى الارض السابعة و من کان معه سبحة من طین قبرالحسین (ع) کتب مسبحا و ان لم یسبح بها…(۳۸)

امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور باران مى‏کند و کسى که تسبیحى از خاک مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.

۳۹- تربت شفا بخش:
عن موسى بن جعفرعلیه السلام قال: ولا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهماالسلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.(۳۹)حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبر مى‏داد فرمود: چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید؛ چرا که خوردن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.

۴۰- یکى از چهار نیاز:

قال الامام موسى الکاظم (ع): لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها و خاتم یتختم به و سواک یستاک به و سبحة من طین قبر أبى عبدالله علیه السلام… (۴۰)

حضرت امام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بى‏نیاز نیستند:

۱ ـ سجاده‏اى که بر روى آن نماز خوانده شود.

۲ ـ انگشترى که در انگشت باشد.

۳ ـ مسواکى که با آن دندانها را مسواک کنند.

۴ ـ تسبیحى از خاک مرقد امام حسین (ع).


پانوشت ها:


۱- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۵/ کامل الزیارات، ص ۲۶۴٫۲- کامل الزیارات، ص۲۶۹، باب ۸۸، ح ۸ .۳- تهذیب، ج ۶، ص۷۳ / بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۶٫

۴- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۴، ص ۱۶۹٫

۵- ادب الطف، ج ۱، ص ۲۳۶، به نقل از کامل الزیارات، ص ۲۶۸٫

۶- کامل الزیارات، ص ۲۶۹، باب ۸۸، ح۷ .

۷- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۰۹/ کامل الزیارات، ص ۲۶۹ .

۸- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴ به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۱۱٫

۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴ به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۱۱٫

۱۰- کامل الزیارات، ص ۲۷۱، باب ۸۹، ح ۱٫

۱۱- کامل الزیارات، ص ۲۶۷/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۰٫

۱۲- کامل الزیارات، ص ۲۶۹٫

۱۳- بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۰۳؛ به نقل از تهذیب. ‏

۱۴- ثواب الاعمال، ص ۳۱۹؛ به نقل از کامل الزیارات.

۱۵- مستدرک الوسائل، ج ۱ ص ۲۶۶/ کامل الزیارات، ص ۱۵۶٫

۱۶- امالى شیخ طوسى، ج ۲، ص ۲۸، چاپ نجف/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۰٫

۱۷- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۵۳٫

۱۸- مستدرک الوسائل ج ۱۰، ص ۲۵۶ / کامل الزیارات ، ص ۱۰۹٫

۱۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۱۱٫

۲۰- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۰/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۷۲٫

۲۱- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۱، ح ۳۹٫

۲۲- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۳٫

۲۳- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۵٫

۲۴- وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۳۵٫

۲۵- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۸۸/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۷۶ .

۲۶- کامل الزیارات، ص ۱۹۳/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۴٫

۲۷- من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۵۸۱٫

۲۸- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۳۶، به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۳۸٫

۲۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص۲۵۰؛ به نقل از کامل الزیارات.‏

۳۰- اقبال الاعمال، ص ۵۶۸٫

۳۱- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۷۲٫

۳۲- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۷۳ / التهذیب، ج ۶، ص ۵۲ .

۳۳- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۳۵٫

۳۴- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۱۰٫

۳۵- کامل الزیارات، ص ۲۷۵ / وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۱۰٫

۳۶- مصباح التمهجد، ص ۵۱۱/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۳۵٫

۳۷- وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۶۰۸٫

۳۸- من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۶۸/ وسائل الشیعه، ج ۳ ص ۶۰۸٫

۳۹- جامع الاحادیث الشیعه، ج ۱۲، ص ۵۳۳٫

۴۰- تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۷۵٫

پزشکی

 

کمر درد می تواند به دلایل مختلفی بروز کند،اما شش اشتباه جالب و بزرگه در رابطه با کمردرد وجود دارد بدین ترتیب است …

 


* می‌گویند اولین و بهترین درمان كمردرد،استراحت مطلق برای مدتی طولانی است:

برخلاف این عقیده كه قبلا بین پزشكان و بیماران رواج داشت،این روزها بیشتر پزشكان معتقدند كه استراحت مطلق،بویژه برای طولانی ‌مدت،كار درستی نیست و داشتن فعالیت‌های سبك،روند بهبود كمردرد را تسریع می‌كند.البته یك دوره كوتاه استراحت غالبا مفید است،ولی استراحت مطلق،آن هم برای مدتی طولانی،ضررش بیشتر از فایده است.


* می‌گویند آخرین و موثرترین درمان كمردرد، ‌جراحی است:

جراحی،آخرین درمان است،ولی موثرترین نیست.در واقع،هیچ روش جراحی موثری برای درمان كمر دردهای ناشی از مشكلات عضلات و بافت‌های نرم وجود ندارد و جراحی معمولا برای مشكلاتی مانند فتق دیسك بین‌مهره‌ای و اسپوندیلوز استفاده می‌شود؛آن هم به عنوان آخرین انتخاب.با این همه،اگر شما دردی شدید و مداوم دارید كه به هیچ درمانی جواب نمی‌دهد یا در اثر فشار بر نخاع و ریشه ‌های عصبی دچار ضعف عضلانی پیش‌رونده یا اختلالات عصبی نظیر عدم كنترل ادرار و مدفوع شده‌اید،ممكن است جراحی برایتان سودمند باشد.


*خیلی‌ها فكر می‌كنند بهترین تشك برای آنها كه كمردرد دارند،تشك نرم است:
اگر دچار كمردرد هستید،بهتر است از تشك‌های نسبتا سفت استفاده كنید و البته خوابیدن روی سطوح خیلی سفت نیز توصیه نمی‌شود.


* بعضی‌ها توصیه می‌كنند،اگر می‌خواهید فشار كمتری به كمرتان وارد شود،روی شكم بخوابید:
خوابیدن به شكم اصلا برای كمر مناسب نیست.بهترین حالت خوابیدن برای آنها كه كمر درد دارند، خوابیدن به پهلو و خوابیدن به پشت است.بهتر است به پهلو بخوابید و پاهایتان را اندكی به سمت شكم جمع كنید و بالشی را هم میان زانوهایتان قرار دهید؛و اگر تمایل دارید كه به پشت بخوابید،بهتر است پایتان را كمی بالاتر از سطح بدنتان (مثلا روی یك بالش یا صندلی) قرار دهید یا این‌كه بالشی را زیر زانوهایتان قرار دهید تا قوس طبیعی كمرتان حفظ شود.


* بعضی‌ها خیال می‌كنند كمردرد بیماری سالمندان است:
كمردرد سن و سال نمی‌شناسد و 70 درصد آدم‌ها در طول زندگی‌شان لااقل یك بار كمردرد می‌گیرند. ضمن این‌كه بعضی مطالعات نشان می‌دهد كه حتی بین 30 تا 50 درصد نوجوانان 15 تا 16 ساله نیز از كمردرد رنج می‌برند.شیوه نامناسب نشستن و خوابیدن،ورزش‌های نامناسب،كم ‌تحركی‌های طولانی و استفاده از كوله‌پشتی‌هایی كه وزنشان از 15 درصد وزن بدن بیشتر باشد،از شایع‌ترین علت كمر درد نوجوانان به حساب می‌آید.


* می‌گویند بیشتر كمر دردها ناشی از مشكلات دیسك،مهره‌ها و نخاع است:
در بیشتر موارد،كمردرد هیچ ربطی به مهره‌ها و دیسك و نخاع ندارد و علت آن صرفا كشیدگی عضلات و رباط‌های پشت است.عامل این كشیدگی هم چیزی نیست جز بلند كردن اجسام سنگین،بلند كردن نادرست اجسام،حركت ناگهانی در ناحیه كمر،نشستن یا خوابیدن نادرست و موارد مشابه.

خواندنی

زمانهای مفید برای خوردن و خوابیدن



در حالی که هرگز بهترین زمان برای سیگار کشیدن یا خوردن غذاهای بی کیفیت چرب وجود ندارد اما از نظر علمی و پزشکی رفتارهای سالم را باید در بهترین زمان خودش انجام داد.

به گزارش مهر، در زیر به برخی از این رفتارها و چگونگی و چرایی آنها اشاره می شود.

بهترین زمان برای خواب

زود به رختخواب رفتن و زود بیدار شدن ایده بسیار خوبی است. بر اساس طب شرقی، کانال های مهم انرژی برای احیای بدن در ساعت 11 شب فعال می شوند. در مطالعات علمی غربی نیز آمده است هورمون هایی که به شما کمک می کند به طور مناسب تری بافت را ترمیم و جربی و قند را بسوزانید، در صورت خواب کافی ترشح می شوند.پس سعی کنید در ساعت 11 شب به خواب بروید.

بهترین زمان برای خوردن

بستگی دارد. اگر لاغر باشید بدن می تواند انرژی خود را تامین کند و زمان غذا خوردن از اهمیت کمتری برخوردار است اما سه وعده غذایی پایه باید حفظ شود. اگر اضافه وزن دارید یا پیش دیابت هستید وعده های غذایی باید در عین زیاد بودن کم حجم و بدون کربوهیدرات تصفیه شده باشد.

بهترین زمان برای سفر

اگر از قطارهای سریع استفاده می کنید اواخر صبح بهتر است. اما برای قطارهای سبک و کند، عصر هنگام بهتر است. با این حال بهترین زمان را باید برای “رفتن” در نظر گرفت نه بازگشت تا بدن خود را هماهنگ کند.

بهترین زمان برای خوردن کربوهیدرات

اگر دچار اضافه وزن هستید و از مشکلات کلسترول، تری گلیسیرید و قند خون رنج می برید بهترین زمان برای مصرف کربوهیدرات “هرگز ” است. مگر آنکه مقدار بسیار اندک و ناچیزی پس از یک ورزش سنگین.اگر لاغر هستید یا بسیار فعال، بهترین زمان پس از ورزش و همچنین پیش از خواب، است چرا که کربوهیدارت ها کیفیت مناسب تری را برای خواب فراهم می کنند. این مواد مغذی تاثیرات بر شیمی مغز را آرام می کنند. به همین دلیل است که در زمان استرس دوست داریم کربوهیدرات بخوریم.

بهترین زمان برای مصرف مکمل ها

اغلب، بهتر است مکمل ها همراه با غذا خورده شوند چرا که هضم غذا موجب جذب بهتر مکمل ها می شود.تنها استثنا ماده غذایی محرک مانند کافئین یا کارنیتین است که باید با معده خالی خورده شوند.

بهترین زمان برای کارهای فکری

ایده ال است کارهای فکری در صبح انجام شود. با آغاز روز باید تمرکز کرد ولی همانطور که روز می گذرد باید بر آرامش بدن و ذهن خود بیافزاییم تا برای خواب آماده شویم.

محرم در راه است

محرم در راه است …


تا بار دیگر هفتاد و دو آیه سرخ را بر صحیفه دل هایمان نازل کند و هفتاد و دو کهکشان را در مسیر هستی قرار دهد.



داستان کوتاه از پیامبر اکرم ( ص)

 


كار و تلاش

روزى پيامبر صلى الله عليه و آله با اصحاب خود نشسته بودند. پيامبر جوان نيرومندى را ديد كه
اول صبح مشغول كار و تلاش مى باشد. بعضى از حاضران گفتند: اين شايسته تمجيد و
ستايش بود، اگر نيروى جوانى خود را در راه خدا به كار مى انداخت ؟ پيامبر صلى الله عليه و
آله فرمود: چنين نگوييد، اگر اين جوان كار مى كند تا نيازمنديهاى خود را تاءمين كند و از ديگران
بى نياز گردد، در راه خدا گام برداشته و همچنين اگر به نفع پدر و مادر ناتوان و كودكان
خردسالش كار كند و آنها را از مردم بى نياز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است.


 



رفتار با مردم

در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله ميدان جنگ بود، عربى به محضر او رسيد و ركاب شترش را گرفت
و گفت : يا رسول الله ، عملى را به من بياموز كه سبب رفتنم به بهشت گردد.
حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار كن كه دوست دارى با تو آن گونه رفتار كنند، و از رفتار با آنها كه
خوشايند تو نيست ، بپرهيز.




پاداش زنان


پيامبر صلى الله عليه و آله در باب جهاد و پاداش مجاهدان سخن مى گفت . در اين بين ، زنى بپاخاست
و پرسيد: آيا براى زنان هم از اين فضيلت ها بهره اى هست ؟
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: آرى ، از هنگامى كه زنان باردار مى شوند، تا لحظه اى كه كودكان
خود را از شير باز مى گيرند، همانند مجاهدان در راه خدا پاداش مى برند. و اگر در اين فاصله ، اجل آنان فرا
رسد و مرگ ايشان را دريابد، اجر و منزلت شهيد را دريافت خواهند كرد.

 

 

 

منتظران مهدی ( عج)


ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد

بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد

سوگند به هر چهارده آیه نور

سوگند به زخم های سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر می گردد

مهدی به میان شیعه برمی گردد

خبر

جلسه اخلاق و نماز جماعت مورخ 17 /8/91 درحوزه علمیه ریحانة النبی ( علیهما السلام )‌ برگزار شد .



خبر

 

جلسه اخلاق و نماز جماعت مورخ 17 /8/91 درحوزه علمیه ریحانة النبی ( علیهما السلام )‌ برگزار شد .


آشنایی با ميثم تمار


آشنايي ايرانيان با اسلام

ايرانيان پيش از ظهور اسلام با سرزمين عربستان هم مرز بودند ولي ساکنان عربستان بعلت نداشتن ساختار حکومتي فراگير و وجود زندگي قبيله اي، با ساسانيان ارتباط نداشتند، مهم ترين مظهر رابطه سياسي ايران با اعراب از طريق حيره بود که دست نشانده ساسانيان و به عنوان يک نيروي باز دارنده در برابر تهاجمات روميان، تاخت و تازهاي قبايل اعراب بدوي و نگهباني از راههاي ارتباطي عمل مي کردند. گرچه، توسط خسرو پرويز از ميان رفته بود، ولي اولين بار ايرانيان در اين منطقه با نيروي نظامي مسلمانان آشنا شدند و حيره از طريق صلح و پرداخت جزيه به تصرف مسلمانان درآمد. ايرانيان در زمان حيات پيامبر اکرم(ص)از طريق يمن با مسلمانان آشنا شده بودند. در سال 570 م حميريان يمن ـ که از مظالم واليان حبشي در رنج بودند ـ سيف بن يزن را با وساطت نعمان بن منذر حاکم حيره به دربار خسرو انوشيروان فرستادند و از وي در برابر هجوم حبشيان کمک خواستند. خسرو انوشيروان سپاهي از زندانيان به فرماندهي وَهْرِز از دليران سالخورده ايران به يمن گسيل داشت تا حبشيان را از آنجا براند.[1] وَهْرِز پس از گذشتن از خليج فارس و پياده شدن در ساحل عدن، در جنگي فرمانده حبشيان را به قتل رساند و صنعا را به تصرف خود درآورد[2]، و پس از مدتي خود به فرماندهي رسيد. از آن تاريخ تا ظهور اسلام شش يا هشت تن از فرمانروايان ايراني بر يمن حکمراني کردند که اول آنان وَهْرِز و آخر آنان باذان بود که دعوت پيامبر اسلام(ص)را پذيرفت و به اسلام گرويد.

ايرانياني که در يمن بودند به بنوالاحرار (فرزند آزادگان) و به اختصار به ابناء معروف شدند و نسبت ابناوي بر آنان نهاده شد. آنان از زماني که از بعثت پيامبر(ص)آگاه شدند به اسلام روي آوردند و در توسعه و گسترش فرهنگ اسلامي و در فرونشاندن فتنه اسود عنسي يکي از پيامبران دروغين جان فشاني کردند.

گروهي از ايرانيان در زمان پيامبر اسلام(ص)از طريق بحرين با اسلام آشنا شده بودند به اسلام گرويدند و هم وطنان خود (ايرانيان) را با اسلام آشنا کردند.

حضور برخي از ايرانيان چون سلمان فارسي در مدينه در زمان حيات پيامبر اکرم(ص)زمينه را براي آشنايي بيشتر آنان با اسلام فراهم نمود و تعداد زيادي از ايرانيان پس از آغاز اولين درگيري با مسلمانان عرب در سواحل بحرين و حيره اسلام اختيار کرده و به مدينه آمدند و با روح اسلام و فرهنگ اسلامي از نزديک آشنا شدند و به عنوان مبلغ دين اسلام در سرزمين خود به تبليغ پرداختند و با شدت درگيري بين مسلمانان عرب و ايرانيان تعداد کثيري از ايرانيان به عنوان اسير به مدينه، کوفه يا بصره برده شدند و آنها را به عنوان موالي گرفتند که منشأ خدمات گرانبهايي به اسلام و تمدن اسلامي گرديدند.


ميثم تمار، گنجينة اسرار

ميثم تمار فرزند يحيي از سرزمين نهروان مي باشد[3]، نهروان منطقه اي در عراق، بين واسط و بغداد واقع شده و جزئي از عراق مي باشد که در زماني بخشي از ايران بود و در اولين حملات مسلمين به ايران به تصرف سپاه عرب مسلمان درآمد.

گروهي ميثم را اهل آذربايجان مي دانند که به نواحي عراق آمد و در نهروان ساکن شد.[4] و برخي ميثم را از کردان ايراني به شمار آوردند. نهروان و آبادي هاي آن بلوک، قبل از قباد شهريار ايران، مسکن طوايف بود و در زمان قباد شهريار، عده اي از بزرگان و رجال ادب و اهل شرف فارس و خراسان، به عراق منتقل شده و در اطراف دجله مسکن گرفتند، عده ديگري که از نظر نسب بدان پايه نبودند به فرمان شاه به آبادي هاي نهروان انتقال يافتند. خانواده ميثم نيز از آن جمله بود.

به گفته ميثم، پدرش از آبادي نهروان بود و در ميان اعراب به عنوان يک نفر عجم شناخته مي شده است، بطور مسلم ايراني و به احتمال قوي از نژاد کرد و به احتمال ضعيف از اهالي فارس و خراسان مي باشد.[5] شواهد ديگري نيز بر ايراني بودن ميثم وجود دارد. از جمله:

1- هنگامي که حضرت علي(ع) در اولين ملاقات با ميثم بطور صريح به او فرمود: پيامبر اکرم(ص)به من خبر داده است که مادرت تو را به عجم ميثم نام نهاده است.

2- نام پدر ميثم يحيي است که اين اسم در ميان اعراب جاهليت مرسوم نبوده، بلکه نام يحيي بعد از شيوع اسلام و قرآن، آن هم به ندرت در ميان اعراب يافت شد.

3- هنگامي که در حضور ابن زياد از ميثم سخن به ميان آمد، ابن زياد گفت: آيا اين عجم شايسته حکومت است و نيز ابن زياد در ملاقاتي خطاب به ميثم گفت: تو در عجميت خود باقي هستي، تا به آنچه مي خواهي دست يابي.[6]

4- ميثم به فارسي سخن مي گفت، زيرا وي اهل نهروان شرقي است و مردم آن پيش از اسلام و اندکي بعد از آن به فارسي سخن مي گفتند.


نوجواني ميثم

ميثم اوائل هجرت در شهر نهروان و يا آبادي آن منطقه متولد شد و پس از رسيدن به سن رشد به کارهاي عادي يا شغل خرما فروشي که شغل پدرش نيز بود مشغول شد، تا اين که در صفر 16 هجري آبادي هاي نهروان در ضمن فتح مدائن به دست لشکريان اسلام افتاد، او هم اسير شد و به خدمت بندگي مسلمانان گمارده شد.

ايام بردگي يا بندگي ميثم 20 سال تا سال 37 هـ ق طول کشيد و در اين مدت احتمالاً او در کوفه بود و به دين اسلام مشرف شده بود، و در اين مدت به او ابوسالم مي گفتند.

ميثم  تمار و حضرت علي(ع)

وقتي که حضرت علي(ع) به کوفه آمدند، ميثم غلام زني از طايفه بني اسد بود.[7] در اولين ملاقات امام تصميم گرفت ميثم را از صاحبش خريده و سپس آزاد کند. پس از آزادي، امام نامش را پرسيد، عرض کرد، نام من سالم است. امام فرمود: پيامبر خدا(ص) به من اطلاع داد که پدرت تو را ميثم ناميده است.

ميثم گفت: خدا و پيامبرش صادق است و امير مومنان راست مي فرمايد، به خدا قسم نام من ميثم بوده است، سپس امام فرمود: به نام اصلي خود بازگرد که پيامبر خدا هم تو را بدان نام ناميد، بدين خاطر او نام خود را ميثم و کنيه اش را ابوسالم قرار داد[8] و چون به شغل خرمافروشي مشغول بود به تمار شهرت يافت، حتي علي(ع) گاه مي شد با وجود برخورداري از منصب خلافت به دکان ميثم مي رفت و به جاي او خرما مي فروخت و او را براي کاري مي فرستاد که داستان فروش خرما توسط حضرت علي(ع) در دکان ميثم مشهور است.[9]


ميثم در مکتب امام علي(ع)

ميثم پس از آزادي از شاگردان و اصحاب خاص امام علي(ع) گشت و بدين ترتيب دريچه قلبش به روي معارف علوي گشوده شد و جان تشنه اش از زلال علوم علوي سيراب و با اسرار و رازهاي نهاني امام آشنا گشت. از اين رو، او حامل علمي شد که بجز فرشتگان مقرب، يا پيغمبر مرسل يابنده اي که خداوند قلب او را با ايمان امتحان کرده، حامل آن نبودند.[10]

ميثم صاحب سرّ علي و محرم راز او و، در خلوت و جلوت انيس امام بود و با روح خدايي او آشنا بود و علم اجل و منايا و بلايا را مي دانست و او در نزد حضرت علي(ع) همانند سلمان در نزد پيامبر(ص)بود.


مشابهت هاي ميثم و سلمان

بين سلمان فارسي و ميثم نهرواني مشابهت هايي وجود دارد از جمله:

1- سلمان برده يکي از زنان يهودي در مدينه بود که پيامبر(ص)او را خريد و آزاد کرد و ميثم نيز برده يکي از زنان بني اسد بود که علي(ع) او را خريد و آزاد کرد.

2- سلمان به حدي به پيامبر نزديک شد که از اهل بيت پيامبر به شمار مي رفت و سلمان محمدي شد، ميثم نيز به حدي به علي(ع) نزديک شد تا يکي از مقرب ترين مردم نزد امام و گنجينه اسرار علي(ع) شد.

3- سلمان علم را از پيامبر(ص)فراگرفت و يکي از عالم ترين اصحاب او شد، ميثم علم را از علي(ع) فرا گرفت و يکي از فقيه ترين و عالم ترين اصحاب او شد.

4- سلمان اولين ايراني مسلمان در مدينه بود و ميثم اولين آزاد شده ايراني در کوفه به دست علي(ع) بود.

5- سلمان مدت کوتاهي با پيامبر زيست (حدود 10 سال) و ميثم نيز حدود 4 سال با امام در کوفه بود. ولي هر دو عارف به علوم خاصه بودند که در زمان کوتاهي فرا گرفتند و هر دو عروج معشوق خود را به چشم ديدند.[11]


خدمات ميثم

ميثم يکي از فقيه ترين و عالم ترين اصحاب حضرت علي مي باشد. او علم تفسير قرآن، علم غيب، علم حديث را در مکتب علي(ع) فرا گرفت و در زمينه هاي مختلف به جهان اسلام خدماتي ارائه نمود.

1- علم تفسير و تأويل قرآن

ميثم يکي از بزرگترين مفسران جهان اسلام مي باشد که اين علم را از علي(ع) آموخت، به حدي ميثم در تنزيل، تفسير و تأويل قرآن متبحر بود، که ابن عباس مفسر و شاگرد علي(ع) که تفسيرش اعجاب همگان را برمي انگيخت، وقتي در پاي تفسير و تأويل قرآن ميثم نشست، دستور داد قلم و کاغذ برايش بياورند تا سخنان ميثم را درباره قرآن بنويسد.[12]

2- راوي حديث و مناقب

ميثم احاديث بسيار زيادي از حضرت علي(ع) شنيد و کتابي از شنيده هاي خود گردآوري نمود که متأسفانه جز اندکي روايات، چيزي از آن باقي نمانده است، بيشتر روايات ميثم دربارة فضائل امام علي(ع) مي باشد. پس از او پسرانش نوشته هاي او را بازگو مي کردند.[13] ميثم در اين زمينه يکي از مولفان شيعه محسوب مي گردد بيشتر رواياتي که او نقل کرده درباري فضايل علي(ع) بود.

3- معرفي امام علي(ع)

او به معرفي امام علي(ع) بسيار مشتاق بود، او افکار عامه را متوجه حقانيت امام و عظمت امام مي نمود و حتي مدتي که از چنگال ابن زياد فراري بود، در هر فرصت مناسب، مناقب و فضائل علي(ع) را بيان مي کرد.

4-روشن بيني و علم غيب

ميثم داناي رازها بود، او از بسياري حوادث آينده و فتنه ها آگاهي داشت و در صورت لزوم با تشخيص ظرفيت افراد، مردم را از آن آگاه مي کرد، از جمله: پس از شهادت مسلم، در کوفه، ابن زياد حاکم کوفه، ميثم، مختار و جمعي از شيعيان را دستگير کرد. ميثم به مختار گفت: تو از زندان رها مي شوي و به خون خواهي حسين بن علي(ع) قيام مي کني و ابن زياد را که ما را مي کشد، خواهي کشت.[14]

يا به زني به نام جبله مکي گفت: هر گاه به خورشيد نگاه کردي و ديدي که چون خون تازه قرمز است، بدان که سيدالشهداء کشته شده است.[15]

او شهادت خود و شهادت حبيب بن مظاهر را پيش گويي کرده بود و وقتي معاويه مرد ميثم خبرش را در کوفه منتشر کرد.[16]

5- دفاع از مظلوم

ميثم بياني رسا داشت، و در نطق و سخن، توانا و فصيح بود و با بياني جذاب و شيوا در مقابل ظلم ابن زياد و ديگران به مقابله مي پرداخت او در بازار ميوه، رئيس صنف ميوه فروشان بود، هر گاه مي خواستند در جايي و نزد کسي، سخني گفته شود از ميثم مي خواستند که سخن گويشان باشد، روزي گروهي از بازاريان نزد ميثم رفتند تا با هم به عنوان شکايت از عامل بازار پيش ابن زياد بروند، ميثم در اين ديدار به نمايندگي از بازاريان سخن گفت، به حدي که ابن زياد از گفتارش به شگفتي افتاد و در سکوت فرو رفت.[17]

ميثم پس از شهادت حضرت علي(ع) در خدمت امام حسن مجتبي (ع) بود ولي ملازمت او با امام حسن(ع) محدود به مدت زماني بود که امام در کوفه حضور داشتند و چون زندگي او در کوفه بود نتوانست با امام(ع) به مدينه مشرف شود ولي در زمان امام حسين(ع) گاهي به مکه و مدينه مشرف و به خدمت امام حسين(ع) مي رسيد و حتي در آخرين سفري که به مدينه داشت، امام را در مدينه نيافت و بدون اينکه امام را زيارت کند به کوفه مراجعت نمود ولي بعد از مراجعت به فرمان ابن زياد دستگير و زنداني شد.


شهادت ميثم

ميثم در سال 60 ق. آخرين سفر را به مدينه رفت. و با رسول خدا وداع نمود. پس از بازگشت به کوفه به دستور ابن زياد دستگير و زنداني شد. او را بر همان درختي دار زدند که حضرت علي(ع) خبرش را به او داده بود و نحوه شهادتش را گفته بود، ميثم همراه نه نفر ديگر در يک روز به دار کشيده شد ولي محل دارهاي آنان متفاوت بود و چنانکه علي(ع) بدو فرموده بود، چوبه دار ميثم از ديگران کوتاهتر و نزديک منزلش بود، سه روز پس از شهادت ميثم، دوستانش جسد مبارکش را دفن و بعدها برايش مقبره اي بنا کردند که امروز در نزديکي کوفه مشهور است.

از ميثم شش فرزند به نام هاي محمد، صالح، علي، عمران و حمزه باقي ماند که از اصحاب امام سجاد، امام باقر، و امام جعفر صادق بودند و نوه هاي ميثم نيز از ياران ائمه اطهار بوده و خدمات فراواني به اسلام و تشيع نمودند.[18]

گرايش ايرانيان به اسلام تاثير بسيار عميقي در فرهنگ و تمدن ايران و اسلام به جاي گذاشت و بنياد فرهنگ و تمدن اسلامي ـ ايراني را پي ريزي نمود، ايرانيان وقتي نداي عدالت طلبانه اسلام و پيام رسول اعظم (ص)را شنيدند در نهان، دل به جهان بيني غني اسلامي سپردند و اسلام را با دل و جان پذيرا گشتند و از بهترين ياران پيامبر(ص)و ائمه اطهار(ع) گشتند و پس از عصر غيبت از بزرگترين عالمان دين محسوب شدند.


پي نوشت ها:

[1] اخبار الطوال، ص92.

[2] تاريخ يعقوبي، ج 1، ص203.

[3] رجال کشي، ص 55.

[4] ميثم تمار، محمد حسين مظفر، ص6.

[5] ميثم تمار، محمدباقر بهبودي، ص 5.

[6] سيماي ميثم تمار، ص16.

[7] شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص291.

[8] ارشاد شيخ مفيد، ج1، ص323، و شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص291.

[9] دانشنامه امام علي7، ج 8، ص 552.

[10] سفينه البحار، ج 2، ص 524.

[11] من اعلام الصحابه و التابعين، ج 6، ص89.

[12] بحارالانوار، ج42، ص128، سفينه البحار ج2، ص524.

[13] سفينه البحار، ج2، ص524.

[14] بحارالانوار، ج 42، ص125.

[15] همان، ص 202.

[16] رجال کشي، ص80.

[17] رجال کشي، ص86.

[18] ميثم تمار، محمد حسين مظفر

چگونه اعتماد به نفس داشته باشیم .

نکاتی برای افزایش اعتماد به نفس

 

1. تفكر مثبت داشته باشید. هر چه خوشبین تر باشید اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.

2. در زندگی هر چه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید بیشتر افراد و موقعیت هایی را كه می توانند به شما كمك كنند تا به هدفهایتان برسید به سوی خود جذب خواهید كرد.

3. برای ایجاد اعتماد به نفسِ بیشتر، مدام با خودتان تكرار كنید: ” خوشبختم ، سالمم و حال خوشی دارم.”

4. تمركز كامل برروی هدف اصلی ، در شما احساس قدرت ، اراده و استقلال ایجاد می كند.

5. تكلیفتان را با خودتان روشن كنید. این كه دقیقاً بدانید چه می خواهید اعتماد به نفس شما را بی اندازه افزایش می دهد.

6. تردیدها را كنار بگذارید. خود را كاملاً متعهد سازید كه زندگی ای را آغاز كنید كه برای آن ساخته شده اید.

7. این كه اعتقاداتتان چقدر عمیق است و تا چه حد به تعهدات خود پایبند هستید قدرت شخصیت شما را نشان می دهد.

 

 

8. احساس اعتماد به نفس و داشتن اقتدار فردی ناشی از رویارویی با مشكلات و غلبه بر آنهاست.

9. زیر بنای اعتماد به نفس در هر زمینه ای تهیه مقدمات و آمادگی است.

10. در هر زمینه ای هر چه بیشتر یاد بگیرید و دانش خود را بالا ببرید اعتماد به نفستان نیز بیشتر می شود.

11. تمرین و تكرار زیاد در هر زمینه ای برگ برنده را به دست شما می دهد.

12. شما می توانید به گونه ای باشید، چیزهایی داشته باشید و از عهده كارهایی برآیید كه هرگز خواب آن را هم ندیده اید. این توانایی درست در همین لحظه در درون شما وجود دارد.

13. ویژگی مشترك و منحصر به فرد زنان و مردانی كه كارهای بزرگ انجام می دهند داشتن این احساس است كه انجام كاری بزرگ جزئی از سرنوشتشان است.

14. برتری حاصل از تسلط كامل در كار، زیربنای اعتماد به نفس و عزت نفس پایدار است.

15. آنچه توانایی های بالقوه شما را در جهان خارج محدود می كند دو چیز است: باورهای شما و این كه تا چه حد به توانایی خود در انجام كارها اطمینان دارید.

جحاب

 



 

فلسفه حجاب از دید گاه قرآن


از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع ، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک می کند، و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین می گردد، و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت اجتماع می گردد، و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب می گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است. بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه اجتماعی، و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او. حجاب در اسلام از یک مسأله کلی تر و اساسی تری ریشه می گیرد و آن اینست که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصرا برای کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذت جوئی های جنسی به هم می آمیزد. اسلام می خواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند.

 

آرامش روانی
چرا باید مسأله محرم و نامحرم مطرح باشد؟ چرا باید زن خودش را از غیر محارم خودش بپوشاند؟ رمز و سر این مطلب چیست و چه فایده ای دارد؟ اولین خاصیتش خاصیت روانی است، یعنی آرامش روانی. در هر جامعه ای که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بود عفاف در همین حدود اسلامی یعنی زنان در خارج دایره ازدواج، خود آرا و خودنما نبودند و وسیله تهییج مردان را فراهم نکردند و مردان هم در خارج از دایره ازدواج دنبال لذت جویی و کامجویی به وسیله چشم، دست، لامسه و غیر لامسه نبودند قلبها و روحها آرام و سالم است، و در هر جامعه ای که بر عکس ( این حالت ) است اولین ناراحتی اجتماعی، ناراحتیهای روانی است.

 

گروهی از فرنگیها گفتند خیر، وقتی زن و مرد از یکدیگر دور باشند ناراحتیهای روانی و عقده های روانی به وجود می آید. ولی تجربه همین یک قرن گذشته و کمتر از یک قرن گذشته کاملا ثابت کرد که مسأله برعکس است، به هر اندازه که آزادی در مسائل جنسی بیشتر است التهاب در افراد زیادتر و بیشتر است چون غریزه جنسی انسان ( مانند چند غریزه دیگر مثل غریزه جاه طلبی، غریزه علم طلبی و غریزه عبادت ) صرفا ظرفیت جسمانی ندارد، ظرفیت روحی هم دارد. غرائزی که صرفا ظرفیت جسمانی دارند مثل خوردن، دارای یک ظرفیت محدودی هستند. انسان یک مقدار محدود می تواند غذا بخورد، از آن بیشتر نمی تواند، اگر بگویند باز هم می خواهی، برایش مجازات است. ولی مالکیت چطور؟ مالکیت هم مثل خوردن است؟ آیا ظرفیت مالکیت برای انسان یک ظرفیت محدود است، یعنی اگر انسان مالک صدهزار تومان شد دیگر روحش هم از مالکیت سیر می شود؟ نه، وقتی صد هزار تومان را دارا شد می خواهد دویست هزار تومان داشته باشد، وقتی دویست هزار تومان دارا شد تشنه تر است برای پانصد هزار تومان، میلیونر که شد تشنه تر می شود برای میلیاردر شدن، و آنکه از همه مردم دنیا ثروتمندتر است از همه مردم دنیا برای ثروت تشنه تر است. جاه طلبی چطور؟ آن هم همین طور است. غریزه جنسی انسان هم همین طور است.

 

نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار، هیجانها و التهابهای جنسی را فزون می بخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در می آورد. غریزه جنسی، غریزه ای نیرومند، عمیق و ” دریا صفت ” است، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می گردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند، شعله ورتر می شود. تاریخ از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد می کند. اینها نیز به هیچ وجه از نظر حس تصرف تملک زیبارویان در یک حدی متوقف نشده اند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانی که قدرت استفاده داشته اند چنین بوده اند. اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است. روایات زیادی درباره خطرناک بودن غریزه ای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند می دهد وارد شده است.

 

اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان، تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد، هر دو، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است. قرآن کریم در آیه 30 سوره نور می فرماید: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون؛ بگو به مؤمنین که چشمها را فرو خوابانند و دامنهای خودشان را حفظ کنند، این برای آنها پاکتر و پاکیزه تر است»، یعنی این دستورهای عفاف به منظور پاکیزگی داده شده است و خدا داناست به آنچه که شما انجام می دهید. خلاصه این دستور اینست که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند، نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اینست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دلربائی نپردازند. به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانه ای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.

قرآن در اینجا مسأله « ذلک ازکی لهم » را بیان می کند

 

، می گوید این دستور باز برای پاک بودن روح شماست، یعنی چه؟ فلسفه این مطلب این است که اسلام نمی خواهد (در) مردم بیش از آن اندازه ای که طبیعت از ارضای غریزه جنسی اقتضا می کند موجبات اشتغال خاطر، اشتغال ذهن و تهییج شهوت را فراهم کند. هر چه را که انسان نمی بیند درباره اش هم نمی اندیشد. مردم به دلیل اینکه همیشه عوراتشان از یکدیگر پوشیده است البته در سنت اسلامی نه در سنت فرنگی هیچ وقت اتفاق نمی افتد که کسی درباره عورت دیگری بیندیشد. اصلا این امری است ” مغفول عنه ” ، یعنی هرگز مورد توجه نیست. فکر انسان، مغز انسان، قلب انسان، اندیشه انسان، مقدس تر و منزه تر از این است که درباره اینجور مسائل بیندیشد و ضرورتی ندارد که در این باره بیندیشد. برای اینکه قلبهای شما، فکرهای شما و مغزهای شما پاک باشد که درباره این جور مسائل نیندیشید که عورت فلانکس اینجور است و عورت دیگری اینجور است و هرگز چنین چیزی نباشد اسلام دستور به ستر عورت داده است و چقدر هم از این جهت نتیجه گرفته است. نتیجه، همین است که ذهن و فکر اتباع خودش را همیشه پاک و عالی و برتر از این نگه داشته که در این باره اساسا بیندیشند، و اصلا در این باره فکر نمی کنند

 

.
استحکام پیوند خانوادگی
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود. و بالعکس هر چیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد. اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهری را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می شود. فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی اینست که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود، در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.
علت اینکه جوانان امروز از ازدوا

 

ج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد می شود، جواب می دهند که حالا زود است، ما هنوز بچه ایم، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند همین است. و حال آنکه در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود. جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد، ” شب زفاف را کم از تخت پادشاهی ” نمی دانستند. معاشرتهای آزاد و بی بندوبار پسران و دختران، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا احیانا - چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد می کنند - با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود می کند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده می شود اینست که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم روابط آزاد جنسی، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آنها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان می بخشد.


در ادامه بخوانید

صفحات: 1· 2

علمی

تغذيه سالم در مدرسه 


برای کودکان دلبندتان
 سال‌هايي كه كودك در مدارس ابتدايي مي‌گذراند، از نظر تغذيه دوره مهمي است؛ زيرا رشد كودك در اين سنين ادامه دارد اگرچه سرعت رشد آنها كمتر از سال‌هاي اول زندگي است، ولي بايد توجه داشت  كه هر مرحله از رشد متكي بر روند مرحله قبل بوده و مرحله بعد را تحت تاثير قرار مي‌دهد.

اصولا دانش‌آموزان به 3 وعده غذايي اصلي و 2 ميان‌ وعده در طول روز نياز دارند و بايد از      تمامي گروه‌هاي غذايي شامل شير، لبنيات، گوشت و حبوبات، سبزيجات، ميوه‌جات و گروه نان و    غلات مصرف كنند و تعادل و تنوع غذايي در اين سنين مورد توجه قرار گيرد.

وعده غذايي صبحانه، نقش بسيار موثري در سلامت جسمي و فكري دانش‌آموزان دارد. به دنبال       ناشتا بودن در طول شب، اگر دانش‌آموز صبحانه نخورد، به دليل پايين افتادن قند خون، توانايي و  شرايط لازم را براي يادگيري در مدرسه نخواهد داشت.

 

دانش‌آموزاني كه صبحانه كافي نمي‌خورند، كم‌دقت، خسته و بي‌حوصله‌اند و نمي‌توانند كمبود انرژي، ويتامين‌ها و املاح معدني را با خوردن وعده‌هاي ديگر جبران كنند. بنابراين مادران بايد هر روز صبح، صبحانه كودك خود را قبل از اين‌كه به مدرسه برود، آماده كنند.

ميان‌وعده‌هاي مناسب و مغذي نيز بسيار اهميت دارد، زيرا ساعات نزديك ظهر، كودكان ممكن است گرسنه شوند و اين گرسنگي، نشستن سر كلاس را براي آنان تحمل‌ناپذير مي‌كند. تمام اين موارد، ضرورت توجه به تغذيه صحيح در مدارس را بيش از پيش نمايان مي‌سازد.

غذاي سالم‌

بهداشت بوفه مدارس، فروشندگان بوفه و مواد غذايي موجود در آن موضوعي است كه در سلامت دانش‌آموزان كه در واقع مشتريان بوفه‌ها هستند، تاثير زيادي دارد و توجه به آن در واقع توجه به سلامت نسل جوان و آينده كشور است.

خصوصيات بوفه استاندارد چيست؟ نوع خوراكي‌هايي كه در آن عرضه مي‌شود، بايد چه ويژگي‌هايي داشته باشد؟ اينها سوالاتي است كه شايد هيچ‌يك از والدين كودكان به فكر آن نباشند.

بوفه قسمتي از تشكيلات يك مدرسه است، پس نظارت مدير مدرسه روي اين بخش ضروري است. همين طور نظارت وزارت بهداشت كه با فرستادن ماموران بهداشت به مدارس مي‌تواند از بسياري از بيماري‌هايي كه ممكن است از طريق مواد غذايي ناسالم به دانش‌آموزان سرايت كند، جلوگيري به عمل آورد.

غذاي مضر

افراط در مصرف شكلات و شيريني به اين دليل كه موجب بي‌اشتهايي و سيري كاذب در كودكان مي‌شود و آنها را از مصرف غذاهاي اصلي بازمي‌دارد، موجب اختلال رشد آنها خواهد شد. بهتر است در منزل از نگه‌داشتن شكلات و شيريني خودداري كنيد و به اين ترتيب، دسترسي دائمي كودكان به اين نوع مواد كاهش مي‌يابد. از دادن شكلات و شيريني به عنوان جايزه يا تغذيه به كودكان خودداري كنيد.

مصرف بي‌رويه تنقلات غذايي كم‌ارزش، يكي ديگر از مشكلات دانش‌آموزان است. متاسفانه برخي تنقلات تجارتي مانند انواع پفك به‌طور بي‌رويه از سوي كودكان و دانش‌آموزان مصرف مي‌شود.

نتايج بررسي كشوري سال 1377 از دفتر بهبود تغذيه جامعه وزارت بهداشت نشان داده است حدود 50 درصد كودكان 126 ماهه و حدود 90 درصد كودكان يك تا 2 ساله هر روز پفك مصرف مي‌كنند. مصرف پفك بخصوص قبل از وعده‌هاي غذايي به دليل ايجاد سيري كاذب كودكان را از خوردن غذاهاي اصلي كه بايد مواد مغذي مورد نياز رشد كودك تامين كند، باز مي‌دارد. از سوي ديگر، نمك آن ذائقه كودك را به خوردن غذاهاي شور عادت مي‌دهد.

متخصصان تغذيه همواره به والدين توصيه مي‌كنند كودكان را به مصرف تنقلات سنتي مثل نخودچي و كشمش، گردو، بادام،‌ پسته، گندم برشته، برنجك، عدس برشته شده، توت خشك، انجير خشك و برگه‌ها تشويق كنند و سر سفره به جاي نوشابه براي افراد خانواده از دوغ استفاده كنند.

مواد لازم‌

ميزان انرژي مورد نياز كودكان مدرسه‌اي به لحاظ تفاوت در اندازه بدن، ميزان تحرك و سرعت رشد، متفاوت است و اگر انرژي مورد نياز كودكان از طريق كربوهيدرات و چربي تامين نشود، پروتئيني كه بايد صرف رشد و ترميم بافت‌هاي بدن ‌شود، براي تامين انرژي به مصرف مي‌رسد.

شايع‌ترين كمبودهاي ويتاميني در اين دوران، كمبود ويتامين A و D و شايع‌ترين كمبودهاي املاح، كمبود يد، آهن و كلسيم است. هويج، منبع ارزاني از ويتامين A است و والدين مي‌توانند از آن در برنامه غذايي روزانه كودكشان استفاده كنند.

بهترين نوع آهن قابل جذب در موارد حيواني نظير گوشت، مرغ و جگر است.

دريافت مقادير كافي كلسيم از برنامه غذايي روزانه در سنين مدرسه و بلوغ براي حفظ تراكم طبيعي استخوان‌ها و جلوگيري از پوكي استخوان در بزرگسالي حائز اهميت است.

بستني و شير پاستوريزه، منبع خوبي از كلسيم هستند و مصرف آنان در ميان‌وعده كودكان در تامين بخشي از كلسيم مورد نياز كودكان موثر است. نان و پنير، ميان‌وعده مناسب ديگري براي تامين كلسيم است كه همراه سبزي، گوجه‌فرنگي، خيار يا گردو يك ميان‌وعده سالم و مغذي براي دانش‌آموزان به شمار مي‌رود.

اول خانواده‌

با تغذيه دانش‌آموزان چه بايد كرد؟ آيا دانش‌آموزان بايد تنها از طريق مدرسه، تغذيه خود را تهيه كنند يا حتما بايد خوراكي‌هاي خاصي از خانه با خود بياورند؟ آيا تمام بوفه‌هاي مدرسه مناسب‌ترين تغذيه را در اختيار بچه‌ها قرار مي‌دهند؟ آيا تمام خوراكي‌هاي خانگي خوب و مغذي هستند؟ با دوره‌گردهاي خياباني چه بايد كرد؟

تغذيه دانش‌آموز از هرجا كه تهيه شود، نوع و كيفيت آن مهم است. اين كيفيت تنها مربوط به مدرسه نيست. تغذيه چه در خانه، چه در مدرسه و چه در راه مدرسه بايد مورد توجه قرار گيرد و اين مساله تنها از طريق آموزش صحيح خانواده‌ها امكان‌پذير است.

توجه به تغذيه فرزندان از مهم‌ترين وظايف والدين است، زيرا فرهنگ و عادات غذايي در خانه شكل مي‌گيرد و در مدرسه تثبيت مي‌شود. نمي‌توان كودكان را از خريد مواد خوراكي در راه مدرسه منع كرد ولي مي‌توان آنها را متقاعد كرد تا از مصرف مواد مضر براي بدنشان خودداري كنند كه اين امر مي‌تواند با عرضه غذاهاي مناسب بر سر سفره در خانواده آغاز شود و در مدرسه ادامه يابد.

چرا دختران زودتر از پسران به سن تکلیف می رسند .

 

 

توفیق زن بیش از مرد است و اگر انسان تنزل کند، حداقل باید بگوید زن همانند مرد است. زیرا تقریباً شش سال قبل از این که مرد، مکلف بشود،

 

زن را ذات اقدس اله به حضور پذیرفته است. زن همین که از نُه سالگی گذشت و وارد دهمین سال زندگی‌ شد، خدا او را به حضور می‌پذیرد و بااو سخن می‌گوید و روزه را بر او واجب می‌کند، مناجات های او را به عنوان دستور مستحب شرعی گوش می‌دهد. آن وقتی که هنوز مرد به عنوان یک نوجوان مشغول بازی است، زن مشغول راز و نیاز و نماز است.

 

شش سال، زمینه‌سازی کردن و از دوران نوجوانی او را به حضور پذیرفتن، نماز را که عمود دین است بر او واجب کردن، روزه را که سپر دین است و حج را که وفد الی‌اللَّه است و مهمانان در آن سفر به ضیافتگاه خداوند می‌روند، بر زن واجب کردن، اینها همه نشانه آن است که زن برای دریافت فضائل، شایسته‌تر از مرد است. و اگر این منطق درست تبیین و اجرا گردد، نتیجتاً معلوم خواهد شد که زن بالاتر از مرد و لااقل همتای مرد است. ‌

 

بهره‌مندی از ثواب نماز

زن گرچه ممکن است در طی دوران عادت از برخی از عبادت محروم باشد، اما تمامی آن‌ها جبران‌پذیر است، زیرا قضای روزه‌ها را به جا می‌آورد و برای نماز اگر وضو بگیرد و در مصلّای خود رو به قبله بنشیند، و به مقدار نماز، ذکر بگوید ثواب نماز را می‌برد. همان گونه که اگر مسافری پس از خواندن دو رکعت واجب، سی یا چهل بار تسبیحات اربعه را تکرار کند، جبران آن دو رکعت ساقط شده را خواهد کرد. پس این گونه از فضائل جبران‌پذیر است. ‌

 

عمده آن است که مرد وقتی پانزده سالگی را تمام نمود و وارد شانزدهمین سال زندگی شد، شایستگی خطاب الهی را کسب می‌نماید و قبل از آن چنین لیاقتی ندارد، زیرا بلوغ زمینه تشرف به مقام عبودیت است.

 

محرومیت‌هایی که زن در دوران عادت دارد قابل جبران است و هم شش سال قبل از مرد، از همه مزایایی که مرد محروم است برخوردار می‌شود

 

درباره یکی از علمای شیعه به نام ابن طاووس - رضوان اللَّه علیه - نقل شده است که روز بلوغش را جشن گرفت، او وقتی از پانزده سالگی وارد شانزدهمین سال زندگی شد، دوستان و آشنایان خود را به شکرانه این که عمر داشت و سنّ او به حدّی رسید که خدای سبحان با او سخن گفت؛ جشن گرفت، چون انسان‌ تا قبل از بلوغ، مورد خطاب تکلیفی خدا نیست، و به هنگام بلوغ لیاقت می‌یابد که مورد خطاب خدای سبحان واقع شود.

 

اما آیا این جشن در اسلام مشروعیت دارد و جزو سنن هست یا نه؟ مسأله‌ای جداگانه است، کسی به قصد ورودِ سنّت، اقدام به برگزاری این مراسم نمی‌کند، بلکه این جشن را به شکرانه یک نعمت برگزار می‌نماید. شاید مرحوم سید ابن طاووس، زیر پوشش اطلاقات اولیه که هر نعمتی به شما رسیده است حق‌شناس و شاکر باشید، چنین عملی را انجام داده است. بر این اساس، بلوغ یک شرافت است. آنها که اهل سلوکند می‌گویند ما مشرَّف شدیم نه مکلّف، چون زحمت و مشقتی در کار نیست، بلکه شرف در کار است. لذا در مناجات‌الذاکرین امام سجاد - صلوات اللَّه وسلامه علیه - می‌خوانیم «یا من ذکره شرف» ای خدایی که نام تو مایه شرافت است. ‌

 

اگر کسی به جایی برسد که ذکر خدا گوید و در سایه این ذکر، به یاد خدا و خدا هم به یاد او باشد، شرافتی نصیب او گردیده است، و زن شش سال قبل از مرد به این شرافت می‌رسد. اگر چنانچه به این نکته دقت شود، قبل از این که مرد به راه بیفتد و در صراط مستقیم گام بردارد،

 

زن بخش زیادی از این راه را طی کرده است. بنابراین هم محرومیت‌هایی که زن در دوران عادت دارد قابل جبران است و هم شش سال قبل از مرد، از همه مزایایی که مرد محروم است برخوردار می‌شود. ‌

 

زن محرومیتی ندارد !

در پایان عمر نیز برای زنان غیر سادات پس از سن پنجاه سالگی سخن از ایام محرومیت نیست و در این مدت محرومیت نیز اولاً، ایام عادت محدود وچند روز بیشتر نیست. ثانیاً، آنها که باردارند و توفیق حمل امانت را دارند نیز محرومیت از عبادت شامل آنها نمی‌شود، چون غالباً عادت با حمل جمع نمی‌شود. ثالثاً، مدت شش سالی که زن قبل از بلوغ مرد، بالغه می‌شود همه نقص‌ها را ترمیم می‌کند.

 

بنابراین اگر نقصانی در ایمان باشد و علت آن هم نقص در عبادت باشد، نه تنها قابل جبران است، بلکه اگر زن به این فکر بیفتد که دوران شش ساله را مغتنم بشمارد عظمتی فزونتر نیز خواهد یافت. ‌

زن برای نماز و راز و نیاز، زودتر از مرد آمادگی پیدا می‌کند و اگر‌ احیاناً راههای عاطفی، زمینه‌های انحراف را پیش روی زن قرار دهد، تکالیف عبادی آن راهها را تعدیل می‌کند تا مبادا به انحراف

 

زن ریحانه است نه قهرمان !

از آنچه گفته شد روشن می‌شود سِرّ بیان حضرت امیر - سلام‌اللَّه علیه - در نهج‌البلاغه که در وصف زن خطاب به امام مجتبی علیه السلام می‌فرماید: ‌ « فاِنّ المرأة ریحانة ولیست بقهرمانة ». ‌ یعنی این که زن ریحان است، باید او را زودتر از مرد، تحت تربیت و تکلیف قرار داد، در غیر این صورت ضایع می‌شود.

 

روایتی دیگر نیز از حضرت صادق - سلام‌اللَّه علیه - نقل شده است که می‌فرماید: ‌«من اتّخذ امرأة فلیکرمها فانّما امرأة أحدکم لعبة فمن اتّخذها فلا یضیّعها». ‌ مراد از لعب در روایت، بازیچه و اسباب‌بازی نیست، بلکه یعنی زن ریحانه است این ریحانه را ضایع نکنید. اسلام به اولیای مدرسه و منزل دستور می‌دهد که به دخترها بیش از پسرها رسیدگی کنید.

 

اگر تکلیف بر دختر، شش سال قبل از پسر شروع می‌شود بنابراین اولیای منزل و مدرسه مسؤولیتشان نسبت به دخترها بیش از پسرهاست. ‌

 

روی این تحلیل، معلوم می‌شود زن برای نماز و راز و نیاز، زودتر از مرد آمادگی پیدا می‌کند و اگر‌ احیاناً راههای عاطفی، زمینه‌های انحراف را پیش روی زن قرار دهد، تکالیف عبادی آن راهها را تعدیل می‌کند تا مبادا به انحراف برود.

آیین همسرداری در احادیث اسلامی


به نام آنکه دل کاشانه اوست


چراغ هر کسی در خانه اوست

یکی از موضوعات مهمی که هر مؤمنی خواهان فهم آن از کلام درربار معصومین علیهم السلام است، موضوع «آیین همسرداری » است . بدین منظور، بر آن شدیم تا به «آیین همسرداری در احادیث اسلامی » نظری بیفکنیم و «40 حدیث » در این زمینه را برگزینیم و با ترجمه هایی دقیق و روان همراه سازیم و با عنوان هایی زیبا و تفکر برانگیز زمینه تدبر فراهم کنیم و این نکته را نیز خاطرنشان کنیم که 20 حدیث آغازین آن ها مربوط به «اخلاق شوهر نسبت به همسر» و 20 حدیث پسین آن ها مربوط به «اخلاق زن نسبت به همسر» است .

چشمان امید ما می گوید که این «حدیث گزینی » مطبوعتان می آید و مقبولتان می افتد; اما «خواجه شیراز» نیز چه در سفته است که گفته است:

صالح و طالح متاع خویش نمودند

تا که قبول افتد که در نظر آید

یادآوری می شود که مبلغان محترم می توانند در ماه مبارک رمضان این موضوع را در قالب سخنرانی کوتاه (10 دقیقه ای) بین دو نماز یا بعد از نماز صبح مطرح کرده و هر روز یک یا دو مورد از وظایف زن یا مرد را بیان کنند . البته مبلغان هنرمند با طرح مقدمه و ارائه توضیح و سپس نتیجه گیری مطلوب از این احادیث، جلسات با برکت و پرفیضی خواهند داشت .


اخلاق شوهر نسبت به همسر


اظهار محبت بیشتر: ایمان بیشتر

1- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«کلما ازداد العبد ایمانا ازداد حبا للنسآء (1) ; هر چه ایمان بنده زیاد شود، محبت [وی] به زن ها نیز زیاد می شود .»


دوستدار اهل بیت علیهم السلام دوستدار همسر است

2- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا (2) ; هر کس بیشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت) باشد، به زن ها (همسرش) نیز بیشتر دوستی می کند .»


صفای زندگی اینجاست، اینجا

3- حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:

«فدارها علی کل حال واحسن الصحبة لها فیصفو عیشک (3) ; همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی همنشینی کن تا زندگیت باصفا شود .»


از تکبر و خشونت بپرهیز

4- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«خیر الرجال من امتی الذین لایتطاولون علی اهلیهم و یحنون علیهم ولا یظلمونهم (4) ; بهترین مردان امت من، آن کسانی هستند که نسبت به خانواده خود خشن و متکبر نباشند و بر آنان ترحم و نوازش کنند و به آنان آزار نرسانند .»


سیلی، هرگز!

5- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«فای رجل لطم امراته لطمة، امرالله عزوجل مالک خازن النیران فیلطمه علی حر وجهه سبعین لطمة فی نار جهنم (5) ; هر کس به صورت زنش سیلی بزند، خداوند به آتشبان جهنم دستور می دهد تا در آتش جهنم هفتاد سیلی بر صورت او بزند .»


من تو را دوست دارم

6- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«قول الرجل للمراة انی احبک لا یذهب من قلبها ابدا (6) ; این گفتار مرد به همسرش که «من تو را دوست دارم » ، هرگز از قلب زن بیرون نمی رود.»


تامین سعادت دینی و دنیایی همسر

7- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«للمراة علی زوجها ان یشبع بطنها، و یکسو ظهرها، ویعلمها الصلاة والصوم والزکاة ان کان فی مالها حق، ولاتخالفه فی ذلک (7) ; حق زن بر شوهرش این است که او را سیر کند، لباس بپوشاند، نماز و روزه و زکات را - اگر در مال زن حق زکاتی است - به او یاد دهد، و زن نیز در این کارها با او مخالفت نورزد .»


این هم جهاد در راه خداست

8- امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«الکآد علی عیاله من حل کالمجاهد فی سبیل الله (8) ; کسی که از راه حلال برای تامین رفاه خانواده اش تلاش می کند، همچون مجاهدی است که در راه خدا جهاد می کند .»


آیا هدیه هم می خری؟

9- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها الی عیاله کان کحامل صدقة الی قوم محاویج ولیبدا بالاناث قبل الذکور فان من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعیل ومن اقر بعین ابن فکانما بکی من خشیة الله ومن بکی من خشیة الله ادخله الله جنات النعیم (9) ; هر کس به بازار رود و هدیه ای برای خانواده اش بخرد و ببرد، [پاداش او ] مانند کسی است که برای نیازمندان صدقه می برد [ . و هنگامی که هدیه را به خانه می برد]، باید، قبل از پسران، به دختران بدهد، زیرا کسی که دخترش را شادمان کند، مانند کسی است که یک بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است . و هر کس [با دادن هدیه ای ] چشم پسری را روشن کند، گویا از ترس خدا گریسته است و هر کس از ترس خدا بگرید، خداوند او را داخل نعمت های بهشت کند .»


بازار و خرید گوشت

10- امام سجاد علیه السلام می فرمایند:

«لان ادخل السوق ومعی درهم ابتاع به لحما لعیالی وقد قرموا الیه احب الی من ان اعتق نسمة (10) ; برای من به بازار رفتن و خرید یک درهم گوشت برای خانواده ام که میل به گوشت دارند، از بنده آزاد کردن دوست داشتنی تر است .»


سوغاتی را فراموش نکن

11- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«اذا سافر احدکم فقدم من سفره فلیات اهله بما تیسر (11) ; هرگاه یکی از شما به مسافرت رود و سپس از سفر برگردد، پس باید برای خانواده خود به اندازه ای که توانایی دارد سوغاتی بیاورد .»


برای او آرایش می کنی؟

12- امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«النسآء یحببن ان یرین الرجل فی مثل ما یحب الرجل ان یری فیه النسآء من الزینة (12) ; همان گونه که مردان دوست دارند زینت و آرایش را در زنانشان ببینند، زنان نیز دوست دارند زینت و آرایش را در مردانشان ببینند .»


خانه را گرم نگه دار

13- امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«بنبغی للمؤمن ان ینقص من قوت عیاله فی الشتآء ویزید فی وقودهم (13) ; سزاوار است که مؤمن در زمستان از خوراک خانواده اش کم کند، و بر [چوب و زغال و] وسیله گرم کننده آنان بیفزاید .»


شاد ساختن خانواده در مناسبت های فرخنده

14- راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حق زن بر شوهرش چیست؟ حضرت فرمودند:

«. . . ولاتکون فاکهة عامة الا اطعم عیاله منها ولایدع ان یکون للعید عندهم فضل فی الطعام وان یسنی لهم فی ذلک شی ء ما لم یسن لهم فی سآئر الایام (14) ; . . . هر میوه ای که همه مردم از آن می خورند، باید به خانواده اش بخوراند و در روزهای عید خوراک آنان را افزایش دهد، و چیزهایی برای آنان فراهم کند که در روزهای دیگر فراهم نمی کرده است .»


تهمت و سوء ظن هرگز

15- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«لا تقذفوا نسآءکم فان فی قذفهن ندامة طویلة وعقوبة شدیدة (15) ; به زنان خود تهمت نزنید [و نسبت ناروا ندهید]، زیرا در این کار، [برای شما] پشیمانی طولانی و کیفر سختی خواهد بود .»


خدا کند تو بیایی

16- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«هلک بذی المروة ان یبیت الرجل عن منزله بالمصر الذی فیه اهله (16) ; از جوانمردی دور است که [مردی] در شهری که خانواده اش هستند باشد، ولی در غیر خانه خود بخوابد .»


آداب ورود به خانه

17- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«یسلم الرجل اذا دخل علی اهله واذا دخل یضرب بنعلیه ویتنحنح یصنع ذلک حتی یؤذنهم انه قد جآء حتی لا یری شیئا یکرهه (17) ; هنگامی که مرد با خانواده اش برخورد می کند، [به آنان] سلام کند و هنگام ورود با صدای کفش و با سرفه کردن، خانواده اش را از آمدن خود با خبر کند، تا اینکه چیزی نبیند که او را ناخوش آید .»


در کنار همسر نشستن

18- پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«جلوس المرء عند عیاله احب الی الله تعالی من اعتکاف فی مسجدی هذا (18) ; نشستن مرد در کنار خانواده اش، نزد خدای بزرگ دوست داشتنی تر از اعتکاف [و نشستن] در این مسجد من است .»


تا کنون لقمه در دهانش گذاشته ای؟

19- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان الرجل لیؤجر فی رفع اللقمة الی فی امراته (19) ; مرد در برابر لقمه ای که در دهان زنش می گذارد پاداش می برد .»


کتک نزن، فریاد نکش!

20- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله به یکی از زنان درباره حق زن بر شوهرش می فرمایند:

«حقک علیه ان یطعمک مما یاکل ویکسوک مما یلبس ولا یلطم ولا یصیح فی وجهک (20) ; حق تو بر شوهرت این است که از آنچه خود می خورد به تو غذا دهد، و از آنچه خود می پوشد تو را نیز بپوشاند، و به روی تو سیلی نزند و فریاد نکشد .»


اخلاق زن نسبت به همسر


زیور اطاعت به گردن آویز

21- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان للرجل حقا علی امراته اذا دعاها ترضیه واذا امرها (21) لا تعصیه ولا تجاوبه بالخلاف ولا تخالفه (22) ; مرد حقی بر زنش دارد [و آن حق این است که] چنانچه او را صدا زند پاسخ دهد، و هنگامی که او را دستوری دهد سرپیچی نکند و پاسخ مخالف ندهد و با او مخالفت نورزد .»


باران عشق و محبت

22- امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«اعلم ان النسآء شتی فمنهن الغنیمة والغرامة و هی المتحببة لزوجها والعاشقة له … (23) ; بدان که زنان گوناگونند، برخی از آنان دستاوردی گرانبها و تاوان [رنج های آدمی] هستند و این زن کسی است که به شوهرش محبت می کند و عاشق اوست .»


رضایت و شفاعت

23- امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«لا شفیع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها (24) ; برای زن هیچ شفیعی نزد پروردگارش به اندازه رضایت شوهرش سودمندتر نیست .»


عطر مهر و محبت

24- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«للرجل علی المراة ان تلزم بیته وتودده وتحبه وتشفقه وتجتنب سخطه وتتبع مرضاته وتوفی بعهده ووعده (25) ; حق مرد بر زن این است که [زن] ملازم خانه او باشد، و به شوهرش دوستی و محبت و دلسوزی کند، و از خشم وی دوری گزیند، و آنچه را مورد رضایت اوست انجام دهد، و به پیمان و وعده وی وفادار باشد .»


سرانجام ناسپاسی

25- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ایما امراة قالت لزوجها: ما رایت قط من وجهک خیرا فقد حبط عملها (26) ; هر زنی به شوهرش بگوید: من از تو هرگز خیری ندیدم، [ثواب] کارش از بین می رود .»


لجبازی هرگز

26- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«خیر نسائکم الودود الولود المؤاتیة وشرها اللجوج (27) ; بهترین زنانتان زنی است که با محبت، فرزندآور و سازگار باشد، و بدترین آنان زنی است که لجباز باشد .»


خشمگین کردن شوهر هرگز

27- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«طوبی لامراة رضی عنها زوجها (28) ; خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد .»


اذیت نکن

28- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«من کان له امراة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتی تعینه وترضیه وان صامت الدهر وقامت واعتقت الرقاب وانفقت الاموال فی سبیل الله وکانت اول من ترد النار ثم قال: وعلی الرجل مثل ذلک الوزر والعذاب اذا کان لها مؤذیا ظالما (29) ; کسی که زنی دارد که [آن زن] به او آزار می رساند، خداوند نماز و کارهای نیک زن را نمی پذیرد تا اینکه به مرد کمک و او را راضی کند، اگر چه این زن تمام عمر را روزه بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و دارایی [اش] را در راه خدا انفاق کند . و این زن نخستین کسی است که وارد آتش جهنم می شود . سپس حضرت فرمودند: مرد نیز چنین گناه و عذابی دارد اگر زنش را آزار رساند و [به او] ستم کند .»


چگونه می توانی او را غمگین ببینی؟

29- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«. . . سعیدة سعیدة امراة تکرم زوجها ولا تؤذیه وتطیعه فی جمیع احواله (30) ; خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زنی باد که شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار نرساند و همیشه از شوهرش فرمانبری کند .»


چشمداشت بجا و منطقی

30- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«لا یحل للمراة ان تتکلف زوجها فوق طاقته (31) ; برای زن جایز نیست که شوهرش را به بیش از توانایی اش مجبور کند .»


مهمان، با اجازه شوهر

31- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ایها الناس ان لنسآءکم علیکم حقا ولکم علیهن حقا حقکم علیهن [ . . . ان ] لا یدخلن احدا تکرهونه بیوتکم الا باذنکم (32) ; مردم! زن های شما بر شما حقی دارند و شما هم بر آنان حقی دارید . حق شما بر آنان این است که کسی را که شما رضایت ندارید، بدون اجازه به منزلتان وارد نکنند .»


هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه کن

32- مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم به استقبالم می آید، و چون از خانه بیرون می روم بدرقه ام می کند و زمانی که مرا اندوهگین می بیند می گوید: اگر برای رزق و روزی [و مخارج زندگی ] غصه می خوری، بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت خود غصه می خوری، خدا اندوهت را زیاد کند [و بیشتر به فکر آخرت باشی . ] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهید (33) ; برای خدا کارگزارانی [در روی زمین] است و این زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از پاداش شهید است .»


در این کارها نیز به او کمک کن

33- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ایما امراة اعانت زوجها علی الحج والجهاد او طلب العلم اعطاها الله من الثواب ما یعطی امراة ایوب علیه السلام (34) ; هر زنی که در حج و جهاد و دانش اندوزی به شوهرش کمک کند، خداوند آن پاداشی را که به زن حضرت ایوب علیه السلام داده است، به او می دهد .»


شهری در بهشت خدا

34- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ما من امراة تسقی زوجها شربة من مآء الا کان خیرا لها من عبادة سنة صیام نهارها وقیام لیلها ویبنی الله لها بکل شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة وغفر لها ستین خطیئة (35) ; هر زنی که به شوهرش مقداری آب دهد، برای او بهتر از عبادت یک سال است که روزهایش روزه باشد و شب هایش عبادت کند . و خداوند به جای هر مقدار آبی که به شوهرش بنوشاند، شهری در بهشت برایش می سازد و شصت گناهش را می آمرزد .»


تامین امنیت روانی همسر

35- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«حق الرجل علی المراة انارة السراج واصلاح الطعام وان تستقبله عند باب بیتها فترحب وان تقدم الیه الطست والمندیل وان توضئه وان لاتمنعه نفسهآ الا من علة (36) ; حق مرد بر زن این است که چراغ خانه را روشن سازد; غذای مطبوع فراهم کند; و تا در خانه اش به پیشواز او برود و به او خوشامد بگوید; و تشت آب و حوله را برای او آماده کند و دست های او را بشوید; و بدون دلیل (عذر شرعی) مانع شوهر نسبت به نفس خودش نشود .»


رحمت خدا از آن کدبانویان است

36- امام صادق علیه السلام از پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند:

«ایما امراة دفعت من بیت زوجها شیئا من موضع الی موضع ترید به صلاحا نظر الله الیها ومن نظر الله الیه لم یعذبه (37) ; هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای سامان دادن وضع خانه جابه جا کند، خداوند نظر [رحمت] به او می کند . و هر کس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گیرد، خدا عذابش نمی کند .»


خوشبوترین عطر، زیباترین لباس، نیکوترین زینت

37- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله درباره حق شوهر بر زن می فرمایند:

«علیها ان تطیب باطیب طیبها وتلبس احسن ثیابها وتزین باحسن زینتها (38) ; بر زن است که [برای شوهرش ] خوشبوترین عطرهایش را بزند و قشنگترین لباس هایش را بپوشد، و از زیباترین زینت هایش استفاده کند .»


هنر آشپزی

38- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«خیر نسآءکم الطیبة الریح الطیبة الطبیخ التی اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسکت امسکت بمعروف فتلک عامل من عمال الله وعامل الله لایخیب ولایندم (39) ; بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی خوش و دست پختی خوب باشد . هنگامی که خرج می کند، بجا خرج کند، و هنگامی که خرج نمی کند بجا از خرج کردن خودداری ورزد . چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه ناامید می شود و نه پشیمان .»


آرایش فقط برای شوهر

39- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان من خیر نسآءکم . . . المتبرجة من زوجها الحصان عن غیره (40) ; بهترین زنان شما آن زنی است که برای شوهرش آرایش و زینت می کند، اما از بیگانگان خود را می پوشاند .»


از تو سپاسگزارم

40- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«خیر نسآءکم التی ان اعطیت شکرت وان منعت رضیت (41) ; بهترین زنان شما آن زنی است که چون به او چیزی داده شود، سپاسگزاری کند و اگر به او چیزی داده نشود راضی باشد .»

خبر

 

بازدیر از حوزه ریحانة النبی (س) سنندج


بازدید جامع از حوزه علمیه ریحانةالنبی (س) درتاریخ 11/8/1391 به عمل آمد .

 


محتوای این جلسه شامل جلسه عمومی با طلاب ونظر خواهی و دریافت انتقاد و پیشنهاد به صورت کتبی و رسیدگی به مشکلات طلاب       می باشد .

 

 


جلسه خصوصی با اساتید و کادر




وبا بازدید از امور آموزشی ، فرهنگی و … پایان یافت .

خبر

جشن غدیر خم در حوزه سنندج

مراسم جشن عید غدیر پنج شنبه مورخ 11/8/1391 در مکان حوزه علمیه ریحانة النبی ( علیهما السلام ) برگزار شد . این مراسم با مدیحه سرایی و سخنرانی طلاب این حوزه مبارکه مزین شد و با دعا و ذکر صلوات پایان یافت .


دانستنی هایی درباره عید سعید غدیر خم

اشاره
رخداد غدير در ذى‏الحجه سال دهم هجرى، تنها يك حادثه تاريخى نيست؛
غدير، تنها نام يك سرزمين نيست، يك تفكر است؛
نشانه‏اى است از تداوم خط نبوت؛
چشمه‏اى است كه تا پايان هستى مى‏جوشد؛
غدير، روز اكمال دين، اتمام نعمت و موجب خشنودى خداست؛
روز بزرگ، روز گشايش و روز تكامل است؛
غدير، نه تاريخ است، نه جغرافيا و نه روايت، بلكه ولايت است؛
پيشوند غدير، رسالت است و پسوند آن، ولايت و امامت.

معنای غدیر
غدیردرلغت به معنای آبگیر است؛ گودالی در بیابان که آب باران در آن گرد آید. در میان راه دو شهر بزرگ دنیای اسلام، مکه و مدینه، محلی است به نام «جُحفه» که در زمان رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، کاروانیان حج گذار در آنجا از هم جدا می‏شدند و به طرف دیار خود می‏رفتند. در این محل، غدیر خم جای دارد. علت نام گذاری این غدیر به خم، آن است که آبگیر آنجا به شکل خُمِ رنگرزان بوده و برخی قبایل صحرایی، گاه جامه‏های رنگ کرده خود را در این آبگیر می‏شسته‏اند.

خلاصه واقعه غدیر خم
در سال دهم هجرت، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به حج رفت و احکام آن را به مردم آموزش داد. به هنگام بازگشت از مکه، در استراحتگاه جُحفه و در غدیر خم، به امر خدا مردمان را گرد آورد و در آن مجمع سترگ، امام علی علیه‏السلام را به جانشینی خود به آنان شناساند و فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست». البته جانشینی علی علیه‏السلام سال‏ها پیش در مکه و در جمع خاندان هاشم انجام گرفته بود، ولی در غدیر، به اطلاع عموم رسید.

پیام غدیر
داستان غدیر از عظمت و ضرورت ولایت و ریشه‏ای بدون این مسئله خبر می‏دهد. رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در آن هنگام و در زیر آن آفتاب سوزان. آن همه جمعیت را برای چه نگه می‏دارد و چه پیامی برای‏شان دارد.
این پیام اساسی‏ترین پیام دین او بود و به راستی رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر عظمت و ضرورت آن واقف بود، که مردم را در آن گرمای سوزان نگه داشت و رسالت آسمانی خویش را به مسلمانان ابلاغ فرمود.

غدیر، خنثی کننده توطئه
آنچه می‏توانست همه نقشه‏های منافقان را یکجا خنثی، و اسلام را در چنان برهه حساسی حفظ کند، تعیین جانشین پیامبر و اعلان رسمی آن بود، چنان که حضرت زهرا(س) در این‏باره می‏فرمایند: «پیامبر در روز غدیر، عقد ولایت را برای علی علیه‏السلام محکم کرد». غدیر خم منافقان را فلج کرد و مانع اجرای نقشه‏ها و توطئه‏های شیطانی‏شان شد.

تاج ولایت
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در غدیر خم عمامه خود را، که «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین علیه‏السلام قرار دادندو انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویختند و فرمودند «عمامه تاج عرب است».

خلاصه مکتب وحی
«غدیر» عصاره و نتیجه خلقت و چکیده تمام ادیان الهی و خلاصه مکتب وحی است و صرفا واقعه‏ای تاریخی نیست. این نام مقدس، عنوان عقیده ما و اساس دین است. غدیر ثمره نبوت و میوه رسالت است غدیر تعیین کننده خط‏مشی مسلمانان تا آخرین روز دنیاست. غدیر ماجرایی سرنوشت‏ساز است که «خطبه غدیر» شاخص‏ترین و زنده‏ترین سند آن است.

غدیر؛ تداوم خط نبوت
واقعه غدیر خم که در آخرین سال زندگی رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رخ داد و در آن علی علیه‏السلام به جانشینی آن حضرت صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برگزیده شد، حادثه‏ای تاریخی نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست؛ یک تفکر است. غدیر، نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوت خبر می‏دهد. غدیر، نقطه تلاقی کاروان رسالت با طلایه‏داران امامت است. آری، غدیر خم یک سرزمین نیست؛ چشمه‏ای است که تا پایان هستی می‏جوشد؛ کوثری است که فنا برنمی‏دارد؛ و افقی است بی‏کرانه و خورشیدی است عالم‏تاب.

غدیر و سرنوشت اسلام
بدون شک واقعه غدیر خم، نقش سرنوشت سازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. در این واقعه، پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مهم‏ترین مأموریت دوران پیامبریِ خود را به انجام رساند؛ مأموریتی که انجام آن، به منزله رساندن پیام رسالت حضرت بود، و کوتاهی در مورد آن، به از بین رفتن زحمات چندین ساله ایشان می‏انجامید؛ چنان که خداوندمتعالی درآیه 67 سوره مائده می‏فرماید: «هان ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است، تبلیغ کن و اگر چنان نکنی، پیام و رسالت او را انجام نداده‏ای وخداوند تو را از مردم حفظ می‏فرماید».

حدیث غدیر خم یقینی است
واقعه غدیر خم، یکی از مسلّم‏ترین مسائل تاریخ اسلام است و صدها دانشمند از آن یاد کرده‏اند؛ مانند ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی. فیلسوف معروف، فارابی نیز بر همین اساس، به تحلیل فلسفه «امامت» پرداخته است. ابن سینا نیز به موضوع نص (حدیث صریح غدیر)، در کتاب شفا اهمیت داده است، و آن را بهترین راه برای تعیین جانشین دانسته است. گذشته از علمای بزرگ شیعه که همه موثّق‏اند و حجت،ده‏ها و ده‏ها دانشمند و محدث و مورّخ و مفسر از اهل‏سنت نیز حدیث غدیر و واقعه آن را نقل کرده‏اند؛ مانند طبری و ابن اثیر و احمد حنبل.

اگر می‏شد…
اگر پس از درگذشت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به سفارش‏های روز غدیر و موارد مکرر دیگری که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، علی علیه‏السلام را پیشوا معرفی فرموده بود عمل کرده بودند، اسلام جهان گیر می‏شد و دین خدا بشریت را به راه می‏آورد و عدالت و دادگری، آفاق تا آفاق گیتی را می‏گرفت. از اینجاست که همه هوشمندان تاریخ بشر که به گونه‏ای ازاین واقعه آگاهی یافته‏اند، از انحرافی که پس از رحلت پیامبر پیش آمد، اظهار تأسف کرده‏اند؛ از این جمله است ولتر، فیلسوف مشهور فرانسوی. وی تأسف خویش را چنین اظهار کرده است: «آخرین اراده محمد انجام نشد؛ او علی را به جای خود منصوب کرده بود…».

عید غدیر در احادیث

عید خلافت و ولایت
زیاد بن محمد گوید: به امام صادق علیه‏السلام گفتم: آیا مسلمانان عیدی غیر از عید قربان و عید فطر و روز جمعه دارند؟ فرمود: «آری، روزی که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، امیرمؤمنان علی علیه‏السلام را (به خلافت و ولایت) منصوب کرد».

برترین عید امت
رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «روز غدیر خم، برترین عیدهای امت من است، و آن روزی است که خداوند بزرگ دستورداد برادرم، علی بن ابی‏طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم به دست او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل، و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را دین آنان قرار داد».

عید آسمانی
حضرت امام رضا علیه‏السلام به نقل از جدّش امام صادق علیه‏السلام فرمود: «روز غدیر خم، درآسمان مشهورتر از زمین است».

عید پر برکت
امام صادق علیه‏السلام فرمود: «به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعی روز غدیر را می‏شناختند، فرشتگان روزی ده بار با آنان مصافحه می‏کردند. بخشش‏های خدا به کسی که آن روز را شناخته، قابل شمارش نیست».

روز سپاس و شادی
امام صادق علیه‏السلام فرمود: «عید غدیر، روز عبادت و نماز و سپاس و ستایش خداست، و روز سرور و شادی است؛ به دلیل ولایت ما خاندان که خدا بر شما منت گذاشت. من دوست دارم شما آن روز را روزه بگیرید».

روز نیکوکاری و بخشش
از امام صادق علیه‏السلام نقل شده است که فرمود: «یک درهم دادن به برادران با ایمان و معرفت در روز عید غدیر، برابر هزار درهم (در روزهای دیگر) است؛ بنابراین، در این روز به برادرانت انفاق کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان».

روز ناله نومیدی شیطان
امام صادق علیه‏السلام از پدر بزرگوارش حضرت باقرالعلوم علیه‏السلام نقل کرد که فرمود: «شیطان چهار بار ناله نومیدی سر داد؛ روزی که مورد لعن خدا قرار گرفت، روزی که از آسمان به زمین هبوط کرد، روزی که پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به پیامبری مبعوث شد، و روز عید غدیر خم».

پيام تبريك
غدير، سرچشمه هميشه‏جوشان ولايت است كه از سينه تفتيده «خم» به جام محبت دوست‏داران پيامبر و خاندانش جارى است. غدير، شايسته هر ثناست كه وحى از او پيراست و محمد بدو آراست و اسلام از او برخاست. غدير، تفسير بدر و احد و شأن نزول صفين و نهروان است. بدر، عدالت مى‏خواست؛ احد، شجاعت آرزو مى‏كرد؛ خيبر تماشاى صداقت را تمنا داشت و غدير، آمين آن همه ثنا و دعا بود. غدير، روز انسان است. غدير، تداوم رسالت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در ولايت على عليه‏السلام است. غدير، عيد پيمان و ميثاق و عهد است. غدير، عيد عدالت و رهبرى است. عيد امامت و ولايت بر عاشقان مبارك باد.

كوثرى از مِىِ غدير
پيامبر در سال دهم هجرت حج گزارد و به سوى مدينه بازگشت. در روز هجدهم ذى‏حجه كه قافله‏هاى بسيارى پيش از پيامبر حركت مى‏كردند و عده‏اى از پسِ حضرت مى‏آمدند، پيامبر به سرزمين غدير خم رسيد. او به فرمان الهى دستور داد سواران و پيادگان توقف كنند، آنان كه رفته‏اند، بازآيند و آنان كه نيامده‏اند، برسند. سپس بر انبوهى از جهاز شتران فراز رفت و خداى را سپاس گفت و از اينكه به زودى از ميان آنان خواهد رفت، خبر داد. سپس از آنان خواست درباره چگونگى ابلاغ رسالت وى گواهى دهند. مردمان فرياد برآوردند: شهادت مى‏دهيم كه تو پيام حق را ابلاغ كردى، نصيحت كردى و جهاد نمودى. خداوند تو را پاداش نيكو دهد.
آن‏گاه از جايگاه والاى خود در ميان امت سخن گفت و از آنان بر اولويت خود گواه خواست و پس از شنيدن پاسخ‏هاى يك‏صدا و بلند، دست على عليه‏السلام را گرفت و با شكوهى شگرف و فريادى رسا فرمود: «من كنت مولا فعلى مولاه.» سه بار اين جمله را تكرار و بر ياوران و پذيرندگان ولايت او دعا كرد.

ويژگى‏هاى على عليه‏السلام از ديدگاه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وسلم
حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بارها با اشاره به موقعيت معنوى امام على عليه‏السلام ، بر فضيلت‏هاى آن حضرت و وصى بودن ايشان تأكيد ورزيده است. آن حضرت در گفتارى به دخترش، فاطمه عليهاالسلام مى‏فرمايد: «اى فاطمه! آيا خشنود نيستى من تو را به همسرى كسى درآوردم كه اسلامش پيش‏تر از ديگران و دانشش بيشتر از همگان است؟ به راستى، خداى تعالى به اهل زمين توجه فرمود و از ميان ايشان، پدرت را برگزيد و او را پيامبر قرار داد. بعد دوباره به آنها توجه فرمود و از ايشان شوهرت را برگزيد و او را وصى قرار داد.» سپس رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اى فاطمه! به راستى براى على فضيلت‏هايى است كه هيچ‏كس آن را ندارد: تو كه بانوى زنان بهشتى، همسر او هستى. دو نتيجه و زاده رحمت، حسن عليه‏السلام و حسين عليه‏السلام كه فرزندزادگان من هستند، فرزندان او هستند. برادرش، جعفر بن ابى‏طالب كسى است كه با دو بال در بهشت آراسته گرديده است و با فرشتگان هر كجا خواهد، پرواز مى‏كند. علم اولين و آخرين نزد اوست. او نخستين كسى است كه به من ايمان آورد. او آخرين كسى است كه هنگام مرگ با من ديدن مى‏كند. او وصى من و وارث همه اوصياست».

غدير در قرآن
آيه‏اى كه پيش از اعلام رسمى ولايت امير مؤمنان على عليه‏السلام نازل شد، از يك‏سو، بيان‏گر اهميت فوق‏العاده غدير و از سوى ديگر، نشان‏دهنده نگرانى‏هاى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وسلم در اين باره است: «اى پيامبر! آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً [به مردم] برسان و اگر [اين كار را[ نكنى، رسالت او را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از [خطرهاى احتمالى [مردم نگه مى‏دارد و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمى‏كند.» قرآن كريم، آشكارا اعلام نشدن ولايت على عليه‏السلام را با ناتمام ماندن رسالت الهى برابر مى‏داند و در مقابل نگرانى‏هايى كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله داشت، وعده حفظ و حراست به ايشان داده مى‏شود.
آيه‏اى كه پس از اعلام ولايت امام على عليه‏السلام در غدير نازل شد، موجى از شادى را در دل‏هاى مؤمنان پديد آورد و آرامش و اطمينان خاطر به آنان بخشيد: «امروز كافران از [زوال] دين شما نااميد شدند. بنابراين، از آنها نترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را كامل و نعمت‏ها را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان آيين [جاودان] شما پذيرفتم».

اوصاف غدیر در روایات
در فرهنگ شیعه و روایات اهل بیت علیهم‏السلام ، از عید غدیر با عظمت ویژه‏ای سخن به میان آمد و از آن با لقب‏ها و ویژگی‏های ممتازی نام برده شده است. برخی از آنان عبارتند از: روز خشنودی خدای رحمان، روز بسیار درود فرستادن بر محمد و آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، روز دست یافتن به رحمت پروردگار، روز عبادت کردن، روز پذیرفته شدن اعمال شیعیان، روز تزکیه، روز ریزش گناه، روز رها کردن گناهان بزرگ، روز وانهادن نافرمانی‏ها، روز راندن شیطان و ناخرسند گشتن آن، روز مستجاب شدن دعاها، روز داد و ستد با خدا، روز خواستن افزونی‏ها، روز گشایش، روز لبخند زدن به چهره مؤمنان، روز مژده دادن، روز مهر ورزیدن، روز تبریک گفتن، روز خشنودی و رضایت، روز آراستن، روز پوشیدن لباس‏های شایسته و افکندن جامه‏های سیاه،روز پیشی گرفتن، روزی که کلمات صریح درباره خاصان و افراد ویژه اعلان شد، روز پیمان و روز عیان شدن رازها.

پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وسلم
شيخ صدوق در كتاب امالى، روايتى از امام باقر عليه‏السلام و آن حضرت از پدران پاكش نقل مى‏كند كه روزى رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رو به امير مؤمنان على عليه‏السلام كرد و فرمود: «اى على! خداوند آيه شريفه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ را درباره ولايت تو بر من نازل كرد، تا آن را تبليغ كنم. به يقين، كسى كه خدا را بدون ولايت تو ملاقات كند، عملش باطل است».

عید غدیر از نگاه امام علی علیه‏السلام

ویژگی‏های روز غدیر
امام رضا علیه‏السلام در روایتی می‏فرماید: «در روزگار امیرمؤمنان علی علیه‏السلام ، یک‏سال روز جمعه با عید غدیر هم‏زمان گشت. آن حضرت بر فراز منبر رفت و خدا را چنان ستود که همانند آن شنیده نشده بود؛ ستایشی که کسی غیر از او درک نمی‏کرد. سپس به یارانش فرمود: «ای مؤمنان! امروز خداوند متعال، دو عید گران‏سنگ و بزرگ را به هم پیوسته است؛ دو عیدی که پایداری و استواری هر کدام از اینها به دیگری است تا پدیده زیبای خویش را پیش شما کامل کند. شما را به راه رشد آگاه سازد و به روشنایی هدایت کند. راه میانه‏اش را برای پیمودن شما هموار کند و بخشش گوارایش را برایتان بگستراند. بی‏تردید، امروز موقعیت عظیمی دارد. در این روز، گشایش رخ داده، نردبان [تکامل] برافراشته شده و دلیل‏ها آشکار گشته است. امروز، روز ظاهر شدن و پرده‏برداری از مقام پیراستگی [عصمت و امامت] است. روز کمال یافتن آیین و نمایان ساختن پیمان‏ها از دورویی‏ها و انکارهای آگاهانه است».

وظایف مؤمنان در روز عید غدیر
امیرمؤمنان علی علیه‏السلام درباره وظایف مؤمنان در روز عید غدیر فرمود: «[در این روز] با گسترش دادن در هزینه و لوازم خانواده‏تان به سوی آنان بروید و به برادرانتان نیکی کنید. خدای را برای آنچه به شما بخشیده است، سپاس گویید. با هم باشید؛ که خداوند، جدایی و پراکندگی شما را سامان می‏بخشد. به یکدیگر نیکی کنید؛ که خداوند، الفت شما را پایدار می‏سازد. نعمت‏های خدا را به همدیگر هدیه دهید؛ که خداوند چندین برابر عیدهای پیشین و عیدهای آینده به شما پاداش می‏دهد؛ پاداشی که ویژه چنین روزی است. نیکی‏کردن در این روز، ثروت را ثمربخش می‏سازد و بر عمر می‏افزاید. هم‏دردی کردن و مهرورزی با یکدیگر در این روز، رحمت خداوندی را جلب می‏کند. آن اندازه که توان دارید از فضل خداوند برای برادران و خانواده‏تان با بذل آنچه موجود است، آماده و فراهم سازید. لبخند و شادمانی را میان خویش و در برخوردهایتان آشکار سازید و ستایش و سپاس خداوند را بر آنچه به شما بخشیده است، نمایان کنید».

حضرت فاطمه عليهاالسلام
از فاطمه زهرا عليهاالسلام پرسيدند كه آيا رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پيش از رحلتش درباره امامت امير مؤمنان على عليه‏السلام چيزى فرمود؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «عجبا! آيا روز غديرخم را فراموش كرده‏ايد؟»

امام حسن عليه‏السلام
امام حسن عليه‏السلام فرمود: امت مسلمان از پيامبر شنيدند كه درباره پدرم فرمود: او براى من همچون هارون براى موسى عليه‏السلام است. همچنين ديدند كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله او را در غديرخم به عنوان امام نصب كرد.

امام حسين عليه‏السلام
امام حسين عليه‏السلام پيش از مرگ معاويه، خانه خدا را زيارت كرد. سپس بنى‏هاشم را گرد آورد و فرمود: آيا مى‏دانيد پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، على عليه‏السلام را در روز غديرخم به جانشينى خود برگزيد؟ همگى گفتند: بله.

امام زين العابدين عليه‏السلام
ابن اسحاق، تاريخ‏نگار معروف مى‏گويد: به على بن حسين عليه‏السلام گفتم: «من كنتُ مولاه فعلىٌ مولاه» يعنى چه؟ حضرت فرمود: پيامبر خدا به مردمان خبر داد كه امام بعد از خودش، امير مؤمنان على عليه‏السلام است.

امام محمدباقر عليه‏السلام
اَبان بن تَغلب مى‏گويد: از امام باقر عليه‏السلام درباره اين سخن رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله «من كنتُ مولاه فعلىٌ مولاه» پرسيدم. آن حضرت در پاسخ پيامبر فرمود: به مردمان گفت كه امير مؤمنان على عليه‏السلام در ميان مردم، جاى‏گزين من خواهد بود.

امام صادق عليه‏السلام
در دوران زندگى امام صادق عليه‏السلام بر اثر جوّ مناسبى كه براى نشر معارف اهل بيت عليهم‏السلام پيش آمد، حديث غدير بيش از همه دوره‏ها مطرح شده است. آن حضرت درباره روز غدير مى‏فرمايد: «رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در غدير خم براى امير مؤمنان على عليه‏السلام پيمان گرفت و مردم به ولايت او اقرار كردند. خوشا به حال آنان كه بر ولايت او ثابت‏قدم ماندند و واى بر كسانى كه آن پيمان را شكستند».

امام كاظم عليه‏السلام
در روزهايى كه امام كاظم عليه‏السلام در زندان بود، روزى هارون، خليفه عباسى ايشان را احضار كرد و درباره ولايت اهل بيت عليهم‏السلام بر مردم پرسيد. حضرت فرمود: ما مى‏گوييم ولايت همه خلايق با ماست. دليل ما، سخن پيامبر در غدير خم است كه فرمود: «من كنتُ مولاه فعلىٌ مولاه».

عید غدیر از نگاه امام رضا علیه‏السلام

هدیه به یاران
طوسی، از یاران امام رضا علیه‏السلام نقل می‏کند: «در روز غدیر، شرف‏یاب محضر حضرت علی بن موسی الرضا علیه‏السلام شدم. گرد ایشان گروهی از یاران خاصشان حضور داشتند. حضرت با اینکه خوراک و پوشیدنی و هدایا و حتی انگشتری و کفش‏هایی برای خانواده‏های آنان فرستاده بود، ولی آنها را برای افطار نیز نگهداشت. امام احوال آنان و کسانی را که پیرامونشان بودند، سامان بخشید. ایشان در آن روز… پیوسته ارجمندی و پیشینه روز غدیر را یادآور می‏شدند. حضرت در بخشی از سخنان خود، خطبه امیرمؤمنان علی علیه‏السلام را در سالی که عید غدیر با روز جمعه هم‏زمان شده بود، بیان کرد».

فضیلت روز عید غدیر
ابی نصر بَزَنْطی از یاران امام رضا علیه‏السلام می‏گوید: «خدمت آن حضرت بودم، درحالی‏که مجلس پر از جمعیت بود و با یکدیگر درباره غدیر گفت‏وگو می‏کردند. برخی از مردم این واقعه را منکر شدند. امام فرمود: پدرم از پدرش روایت کرد که: «روز غدیر در میان اهل آسمان مشهورتر است تا میان اهل زمین.» سپس فرمود: «ای ابی نصر! هرجا که هستی، در این روز نزد [قبر[ امیرمؤمنان علی علیه‏السلام باش. به درستی که در این روز، خداوند گناه شصت سال از مؤمنان و مسلمانان زن و مرد را می‏آمرزد و از آتش دوزخ آزاد می‏کند، چند برابر آنچه در ماه رمضان و شب قدر و شب عید فطر آزاد کرده بود.» ایشان سپس ادامه داد: «اگر مردم ارزش این روز را می‏دانستند، هر آینه، فرشتگان در هر روز ده مرتبه با آنان مصافحه می‏کردند».

امام حسن عسكرى عليه‏السلام
حسن بن ظريف مى‏گويد: به امام عسكرى عليه‏السلام نامه نوشتم و پرسيدم معناى سخن پيامبر درباره امير مؤمنان على عليه‏السلام چيست كه فرمود: «من كنتُ مولاه فهذا علىٌ مولاه.» حضرت فرمود: مقصود حضرت آن بود كه او را نشانه‏اى قرار دهد كه هنگام اختلاف، حزب خداوند با آن شناخته شوند.

پاس‏داشت غدير؛ سنت نبوى
جوامع بشرى نيازمند يادآورى و حضور هميشگى هويت‏هاى فرهنگى و اصالت‏هاى معنوى است. زنده نگه داشتن شعاير الهى، رسالتى است كه مرزبانان عقيده و ايمان، از جمله رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بر آن تأكيد داشته‏اند. از پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل شده است كه فرمود: «به من تبريك بگوييد؛ زيرا خداوند مرا به پيامبرى و اهل‏بيتم را به امامت ممتاز ساخته است».
در روايت ديگرى پس از ذكر حديث غدير آمده است: «سپس رسول گرامى در خيمه مخصوص خويش نشست و به امير مؤمنان على عليه‏السلام دستور داد در خيمه ديگرى بنشيند و به مردم امر فرمود به حضور على عليه‏السلام برسند و به او تبريك بگويند.» اينك و در عصر ما، شناختن مرزهاى بلند غدير، بازگويى اين شكوه و جشن و سرور اين عيد بزرگ، در راستاى آن پاس‏داشت است.

آداب غدير
در تاريخ اسلام، غدير و امامت همان اندازه اهميت دارد كه روز مبعث؛ زيرا غدير، امامت را به وجود آورد و ادامه رسالت بود. حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى در اين‏باره مى‏نويسد: «روز غدير نسبت به مبعث، به منزله باطن از ظاهر و به منزله روح از انسان است؛ زيرا هر چه در مبعث از خير و سعادت وجود دارد، مشروط به ولايت امير مؤمنان و امامان است».
به دليل اهميت عيد غدير به عنوان بزرگ‏ترين و مهم‏ترين اعياد اسلامى است كه آداب بى‏شمارى براى آن بيان شده است. فراوانى آداب و اعمال اين روز، با اعمال هيچ روزى قابل مقايسه نيست و در اين آداب و اعمال، همه گروه‏ها مورد خطاب قرار گرفته‏اند. از جمله آداب عبادى اين روز به نماز شب و روز غدير، نماز مسجد غدير، روزه، ياد خدا و پيامبر، زيارت امير مؤمنان على عليه‏السلام و غسل مى‏توان اشاره كرد.
همچنين جشن و عيد گرفتن، تبريك و تهنيت به پيامبر، امير مؤمنان و يكديگر، ديد و بازديد، صدقه دادن، ديدار با رهبرى و بيعت و اتحاد و اجتماع، از جمله آداب اجتماعى و سياسىِ سفارش شده در اين روز است.

ولادت امام هادی (ع)

 

امام هادی علیه السلام :

” هرکس بذر خوبی بکارد، شادمانی درو می کند.”


 


 ولادت دهمین گلبرگ آسمانی، آیینه‏ی عصمت، هادی امّت، اسوه‏ی مجد و شرافت، نای پرخروش ولایت،
ناخدای کشتی هدایت، حضرت امام هادی (ع) بر پیروان ولایت خجسته باد.


 



بخشی از زندگینامه امام هادی را در ادامه مطالب بخوانید


صفحات: 1· 2

فقرا

اکرام محرومان و مستمندان، پیام جاودانه همه ادیان توحیدی به ویژه دین مبین اسلام است. آیات و روایات فراوانی در زمینه کمک به محرومان و نیکوکاری آمده است که در آنها پاداش نیکی، خیر و جزای بدی، شر دانسته شده است. انسان های نیکوکار و باایمان، خود را در همه حال در محضر الهی می بینند و کارها و رفتار خود را در راه رضای خداوند انجام می دهند. شکرگزار نعمت های پروردگار هستند و یکی از نمودهای سپاس گزاری از نعمت های الهی را کمک به محرومان می دانند.

هفته اکرام با هدف تقویت روحیه عدالت خواهی، رفع تبعیض، گسترش فرهنگ محرومیت زدایی میان مردم و ایجاد ارتباط منسجم میان نهادها و سازمان های مسئول در عرصه فقر و محرومیت زدایی تعیین شد. ترویج سنت های نیک و گسترش فرهنگ نیکوکاری و توجه به نیازمندان، مهم ترین تکلیف مسئولان نظام مقدس اسلامی است که با تلاش دل سوزانه خود، گروه های محروم و مستضعف جامعه را یاری می رسانند تا همواره غیرتمند و شرافت پیشه زندگی کنند. توجه به دیگران و بر طرف ساختن مشکلات آنها، نه تنها موجب ایجاد آرامش و برقراری عدالت و امنیت در اجتماع می شود، بلکه زمینه ساز رشد و پیشرفت جامعه است.


کمک به محرومان؛ عمل بهشتی

کمک به محرومان و نیکوکاری، پیام جاودانه همه ادیان الهی است.در این میان، دین اسلام، تنها مکتبی است که به شکلی کاملاً متعادل بر کمک به محرومان و مستضعفان تأکید دارد. خداوند در قرآن کریم با سفارش مؤمنان به عدل و احسان می فرماید: «همانا خداوند، آفریدگان را به عدل و احسان فرمان می دهد.» کمک به محرومان در سخنان پیشوایان معصوم نیز وظیفه ای انسانی و دینی دانسته شده است. امام علی علیه السلام ، نشست و برخاست با فقیران را موجب افزایش روحیه شکرگزاری در انسان می داند و می فرماید: «هم نشین نیازمندان باش تا شکرت افزون گردد.»

در زندگی امامان، توجه به اصل اخلاقی گره گشایی و دست گیری از محرومان فراوان به چشم می خورد و آن بزرگواران با دست گشوده، به بینوایان و نیازمندان بذل و بخشش می کردند. رسول گرامی اسلام فرموده است: «نیازمندان را دوست بدارید، با آنان هم نشین شوید و به یاری شان بشتابید».

از دیدگاه اسلام، فقر، چهره ای بس زشت و ناخوشایند دارد؛ زیرا زمینه ساز بسیاری از ناهنجاری های فردی و اجتماعی است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «نزدیک است که فقر به کفر انجامد.» بنابراین، کمک به محرومان و نیازمندان، کاری پسندیده و بهشتی است؛ زیرا انسانی را که در پرت گاه کفر قرار می گیرد، نجات می دهد و او را از خواری در برابر ثروتمندان که به آبرو و دین وی آسیب می زند، بازمی دارد و سبب ایجاد روحیه نشاط و شادابی و حفظ کرامت و آبروی انسانی او می شود.


از آنچه دوست دارید، بگذرید تا به نیکی برسید

«هرگز به نیکی نمی رسید تا از آنچه خود دوست دارید، انفاق کنید و هر چه انفاق کنید، حتما خدواند بدان داناست.» رسیدن به مقام نیکوکاران واقعی، شرایط بسیاری دارد. یکی از آنها، انفاق کردن از اموالی است که انسان به آن علاقه دارد. عشق و علاقه واقعی به خدا و احترام به اصول انسانی و اخلاق آن گاه روشن می شود که انسان بر سر دوراهی قرار می گیرد: در یک طرف، مال و ثروت یا مقام و منصبی است که مورد علاقه شدید اوست و در طرف دیگر، خدا، انسانیت و نیکوکاری قرار دارد. اینجاست که انسان با انتخاب راه نیکی و نیکوکاری، عشق و علاقه حقیقی خود را به خداوند اثبات می کند. بعضی افراد عادت کرده اند وسایل و اموال دست دوم یا دست چندم خود را انفاق می کنند. این انفاق ها، نه موجب تربیت معنوی و پرورش روحی انسان می شود و نه سودی به حال نیازمندان دارد، بلکه در برخی موارد، اهانت به آنها و تحقیر ایشان نیز شمرده می شود. پس سزاست در انفاق که گیرنده حقیقی آن خداوند است و طرف دیگر آن، تهی دستان هستند، دقت کنیم تا موجب توهین و تحقیر نیازمندان نشویم و به ورطه گناهی ناخواسته نیفتیم.


انفاق امروز، پس اندازی برای فردا

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از آنچه به شما روزی داده ایم، انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه خرید و فروشی است و نه دوستی و نه شفاعت.» در این آیه، خداوند به انفاق اشاره می کند که یکی از وظایف مهم مسلمانان است و سبب ریشه کنی فقر در جامعه و برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی می شود، اشاره می کند. این آیه، مفهوم گسترده ای دارد و انفاق های مالی واجب و مستحب و انفاق های معنوی، مانند دانش گستری را دربرمی گیرد.

بخش دوم آیه که می فرماید: «امروز که توانایی دارید انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرارسد که نه خرید و فروشی در آن است و نه دوستی و شفاعتی»، اشاره به این است که راه های نجات این دنیایی، هیچ کدام در جهان آخرت وجود ندارد. نه توان داد و ستدی هست که سعادت و نجات از عذاب را برای خود بخرید و نه دوستی های مادی این جهان که با سرمایه های خود به دست می آورید، به کارتان می آید. بنابراین، تنها انفاق و نیکوکاری امروز، پس اندازی برای فردای آخرت است.


خداوند؛ گیرنده صدقات

در دامه مطلب بیشتر بخوانید

صفحات: 1· 2

همسران خوشبخت

 

 

برخی ترفند ها ی همسرداری

شاد باشیم
شاد بودن همیشه ارزشمند است، پس سعی کنیم خود را خوشحال و سرحال نشان دهیم تا خستگی را از تن شریک زندگی خود دور کنیم.

۲٫ صبور باشیم
اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمی‌دانیم بهتر است با حوصله و تأمل و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم.

۳٫ منطقی رفتار کنیم
مسایل را منطقی و درست بررسی کنیم و به جای منافع شخصی، مصالح زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بی‌طرفانه قضاوت کنیم.

۴٫ کم توقع باشیم
از همسرمان آن‌قدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات پاسخ دهد.

۵٫ مثبت‌نگر باشیم
با بیاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کنیم، به رفتارهای خوب همسرمان بیشتر بیندیشیم و جنبه‌های خوب زندگی را فراموش نکنیم.

۶٫ خوش‌بین باشیم
داشتن نگاه خوش‌بینانه به زندگی و اطرافیان باعث ایجاد آرامش و بذل محبت و عاطفه می‌شود.

۷٫ یک‌دل باشیم
درک متقابل موجب ایجاد تفاهم می‌شود و یکدلی به وجود می‌آورد.

۸٫ شنونده ی خوبی باشیم
هنگامی که همسرمان با ما صحبت می‌کند حتی‌الامکان به چشمان او نگاه کنیم و یا با اشاره و سرتکان دادن نشان دهیم که به حرف‌های او توجه داریم.
۹٫ مشوق همسر خود باشیم
برای رفتارها و صحبت‌های همسرمان ارزش قائل شویم و با یادآوری موقعیت‌های موفق گذشته، او را تشویق کنیم تا آینده ی بهتری داشته باشد.

۱۰٫ به پیشرفت یکدیگر اهمیت دهیم
آنقدر صمیمی باشیم که پیشرفت و ترقی همسرمان یکی از آرزوهای ما باشد، در حقیقت اولین کسی که از این پیشرفت سود می‌برد ما هستیم.

۱۱٫ خوش قول باشیم
برای حرف‌ها و قول‌های خود ارزش قائل شویم و خود را در مقابل آنها مسوول بدانیم خوش‌قولی نشانه ی احترام به خود و همسر است.

۱۲٫ احترام به شخصیت همسرمان را فراموش نکنیم
به شخصیت همسرمان احترام بگذاریم و حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان و … حفظ کنیم.

۱۳٫ ارتباط کلامی و عاطفی خود را حفظ کنیم
سعی کنیم با همسر خود درباره ی مسائل مختلف گفتگو کنیم. صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و احساسات همسر می‌باشد.

۱۴٫ با یکدیگر مهربان باشیم
همسرمان را جزئی از وجود خود بدانیم، محسناتش را بازگو کنیم، برایش خوبی بخواهیم و در راه کمک به همسرمان تمام تلاش خود را به کار ببریم. با مهربانی می‌توانیم مالک قلب‌های یکدیگر باشیم و رابطه ی گرم و صمیمی بر قرار کنیم.

۱۵٫ محبت‌پذیر و قهر گریز باشیم
منش توأم با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت همسران فداکار است. تلاش کنیم که آیینه ی زندگیمان شفاف و بدون غبار کدروت باشد.

۱۶٫ راستگو باشیم
صداقت و راستی از بهترین سرمایه‌های زندگی مشترک است. هرگز نباید به دروغ و نیرنگ متوسل شویم حتی اگر حقیقت به نفع ما نباشد. فراموش نکنیم که دروغ پایه‌های زندگی را سست می‌کند.

۱۷٫ محیط خانواده را با صفا کنیم
فضای عاطفی خانواده باید چنان مطلوب و دوست داشتنی باشد که همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از امنیت روانی برخوردار باشد.

۱۸٫ به ارزش‌های دینی، اخلاقی و خانوادگی پایبند باشیم
ارزش‌ها از ارکان و ستون‌های اصلی خانواده محسوب می‌شوند و مقید بودن به ارزش‌ها موجب دوام و استحکام خانواده می‌شود و اصالت آن را حفظ می‌کند.

۱۹٫ به نیازهای همسر توجه کنیم
رفتار دلنشین و توأم با متانت موجب می‌شود خواسته‌های خود را به راحتی بیان کند.

۲۰٫ بهداشت روانی همسر را تأمین کنیم
در سایه ی سلامت جسمی و روانی می‌توانیم به هدف‌های خود برسیم، بنابراین باید به رفتار او توجه نماییم و از افسردگی و خمودگیش جلوگیری کنیم.

۲۱٫ با یکدیگر مشورت کنیم
هر یک از همسران باید حق داشته باشند نظر و پیشنهاد خود را بیان کنند. با مشورت کردن، راه رسیدن به زندگی سالم کوتاه تر می‌شود.

۲۲٫ قدرشناس باشیم
از همسرمان به خاطر انجام وظایف، مسوولیت‌ها و همکاری‌هایش قدردانی کنیم برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمه‌های خاصی نیازمند نیستیم!

۲۳٫ احساس مسوولیت داشته باشیم
هر یک از همسران باید خود را در مقابل کاری که برعهده گرفته‌اند متعهد بدانند و از انجام دادن آن شانه خالی نکنند.

۲۴٫ برنامه‌ریزی کنیم
در حقیقت برنامه‌ریزی به زندگی خانوادگی نظم و سامان می‌بخشد.
۲۵٫ الگوی خوبی باشیم
طوری رفتار کنیم که الگوی رفتاری مناسبی برای همسر و فرزندان خود باشیم.

۲۶٫ خود را به جای همسرمان بگذاریم
دنیا را از دریچه ی نگاه او ببینیم و از خود بپرسیم : “اگر من جای او بودم چه می‌کردم؟”

۲۷٫ به خواسته‌ها و افکار یکدیگر احترام بگذاریم
فراموش نکنیم که ازدواج پیمان همکاری و تشریک مساعی است.

۲۸٫میانه رو و متعادل باشیم
حضرت علی (ع) فرموده‌اند “خیرالامور اوسط‌ها"، پس اگر در تمام امور زندگی (خوردن، خوابیدن، مسافرت و حتی محبت کردن و…) اعتدال را رعایت کنیم کمتر دچار مشکل می‌شویم.

۲۹٫ با جملات زیبا از همسر خود دلجویی کنیم
یک جمله ی شورانگیز می‌تواند طوفانی از خشم و غضب و نفرت را خاموش کند و بنای زندگی را از خطرات گوناگون دور سازد.

۳۰٫ روابط زناشویی را بسیار مهم بدانیم
عدم توجه به این روابط موجب ایجاد مشکلات مختلف خانوادگی، روحی و روانی برای هر یک از طرفین می‌شود و زندگی را با خطرهای جدی روبرو می‌کند.

۳۱٫ به همسرمان دلگرمی بدهیم
به همسر خود بگوییم که من به خاطر عشق به تو همه ی سختی‌های زندگی‌مان را می‌پذیرم چنین جملاتی باعث دلگرمی او می‌شود.

۳۲٫ همسر خود را راضی کنیم
باید طوری رضایت همسرمان را جلب نماییم که مطمئن باشیم هیچ وقت ما را ترک نمی‌کند و یا در هیچ مشکلی ما را تنها نمی‌گذارد.
۳۳٫ با همسرمان صادقانه رفتار کنیم
با متانت و صداقت قبول کنیم که در بعضی از کارها همسرمان شایسته‌تر است.

۳۴٫ در زندگی مشترک به تنهایی تصمیم نگیریم
برای سخن و پیشنهاد همسرمان احترام قائل شویم و خود را عقل کل ندانیم. باور داشته باشیم که همیشه همه چیز را همگان دانند.

۳۵٫ سختی‌ها و مشکلات محیط کار را در حد ضرورت با همسرمان در میان بگذاریم
هم فکری بار مشکلات را سبک‌تر می‌نماید.

۳۶٫ فرمان ندهیم
نباید خانه را به پادگان تبدیل کنیم، متوجه باشیم که خانه کانون عشق و محبت است نه محل یکه تازی و خشونت.

۳۷٫ تعصبات غلط و افکار مزاحم را از خود دور کنیم
افکار مزاحم مانند خوره، سلامت روانی انسان را از میان می‌برند. بهتر است به جای اعمال تعصبات دست و پاگیر انرژی خود را صرف توجه به همسر و خانواده نماییم.

۳۸٫ از ازدواج خود اظهار پشیمانی نکنیم
زندگی و روابط خود را با دیگران مقایسه نکنیم و از یاد نبریم که زندگی هر کسی مطابق سلیقه و عقل و درایت او اداره می‌شود.

۳۹٫ روی نقاط ضعف همسر خود انگشت نگذاریم
هر فردی ممکن است در موارد مختلف دچار ضعف باشد آشکار کردن و بزرگ جلوه‌دادن این نقاط ضعف موجب ایجاد کدورت می‌شود. هرگز نباید از نقطه ضعف‌ها به عنوان اسلحه‌ای برای سکوت یا شکست دادن همسر استفاده کنیم.


۴۰٫ مقابله به مثل نکنیم
از رفتارهای تلافی جویانه بپرهیزیم و سعی کنیم به جای مقابله به مثل، رفتار مناسب را به او یادآوری نماییم.




 

دلم هوای گریه دارد.

 

آن روزها من فقط یک دختر بچه بودم که تو را به خاطر همبازی شدن با کبوترهای بقعه ‏هایت و آب خوردن از سقاخانه‏اتْ با کاسه های طلایی‏اش، دوست می‏داشتم.
آن‏چه از تو در خاطر کودکانه ‏ام مانده بود، نوازش پرهای رنگی خادمانت بر روی صورتم بود و عطر گلابی که وقت زیارت، لباسم را خوشبو می‏کرد.
پدر مرا بر روی شانه ‏هایش سوار می‏کرد تا در میان خیل جمعیتی که گرداگرد ضریح نورانی‏ات می‏ چرخیدند، دستم به پنجره‏های ضریحت برسد و بتوانم آن را ببوسم. بعد، پدر گوشه‏ ای می‏ نشست و زیارتنامه می‏خواند و من بر روی سنگ‏های مرمر صحن آیینه ‏ات، لی ‏لی‏ کنان بازی می‏کردم.
یک‏بار ضمن بازگشت از زیارت، در حالی که پدر کفش‏هایم را از کفشداری می‏گرفت، دستم از میان دست پدر رها شد و جمعیت مرا با خودش برد. هر چه چشم چرخاندم، پدر را ندیدم.


 


پای برهنه در حیاط شروع به دویدن کردم؛ آن‏قدر سراسیمه که کبوترها و یا کریم‏هایت را که روی زمین مشغول گندم خوردن بودند، ترساندم و یک دفعه یک دسته کبوتر به هوا پرید! چند بار پدر را صدا زدم، اما وقتی جوابی نشنیدم، کم کم فریادهایم به بغض تبدیل شد و گریه‏ ام گرفت.
ازا ین که گم شده بودم، خیلی ترسیدم؛ با خودم گفتم شاید چون دختر بدی شده‏ام پدر مرا از یاد برده است.
از خیال این‏که مرا رها کرده باشند و به حال خود گذاشته باشند گریه‏ ام بیشتتر شد.
یک دفعه یاد بی‏ بی افتادم که همیشه می‏گفت: امام هشتم علیه‏السلام ، غریب نواز است و دعای در راه ماندگان را اجابت می‏کند.
یاد قصه صیاد و آهو افتادم که بارها بی ‏بی برایم تعریف کرده بود و پدر عکس آن را در اتاق زده بود.
همان جا که ایستاده بودم، رویم را به طرف حرمت چرخاندم و مثل اوقاتی که مادر با تو حرف می‏زد و دعا می‏خوان چشم‏هایم را بستم و از دلم گذشت: یا امام رضا علیه‏السلام ! اگر کمکم کنی، قول می‏دهم که دیگر دختر خوبی شوم!
هنوز شیرین خلوت با تو در دلم بود که جمعیت از هم شکافت و سایه پدرم بر سرم افتاد…
حالا دیگر همه می‏گویند که من برای خودم خانمی شده‏ام و به قول معروف سری تو سرها درآورده‏ام؛ اما هنوز هر وقت کاسه ‏های طلایی سقاخانه ‏ات را می ‏بینم و صدای نقاره ‏خان ه‏ات هنگام اذان در گوشم می‏ پیچید، به یاد آن قولی می‏ افتم که به تو دادم و از خودم خجالت می‏کشم.
چون این روزها صفا و صمیمیت کودکانه‏ام را از دست داده‏ام و از صداقت و معصومیت بچگی‏ هایم دور شده‏ام و دیگر نمی‏توانم با آن خلوص و سادگی با تو حرف بزنم.
احساس می‏کنم مدت‏هاست که زیر قولم زدم و دختر بدی شده ‏ام
شاید بهتر باشد یک بار دیگر در حرمت گم شوم.
دلم برای گریستن تنگ است!

پزشکی

شما هم دندان محکم می‌خواهید؟

 

داشتن دندان‌هاي محكم براي بسياري از پدرها و مادرها مهم است.

به گزارش تبيان بسیاری از مواد غذایی هستند كه برای استحکام دندان‌هاي فرزندانتان مۆثرند. در این مقاله به ذکر چند مورد از این مواد می‌پردازیم.

 

محصولات بدون قند

تا جایی که می‌توانید از محصولات بدون قند استفاده کنید.

 

سبزی

سبزی حاوی پروتئین زیادیست و به استحکام دندان‌ها کمک می‌کند. پس یك رژیم غذایی با سبزی، نظیر حبوبات توصیه می‌شود.

فیبر موجود در سبزیجات برای نگهداری تعادل سطح اسید در دهان و خنثی کردن اسید موثر است. هر چه اسید کمتری تولید شود، صدمه وارد آمده به دندان کمتر می‌شود؛ قارچ، نمونه بسیار خوب این دسته است.

 

میوه

خوردن میوه‌های خام دندان‌ها را محکم می‌کند. میوه‌ها به خاطر طعم خوب و دارا بودن مواد مغذی شناخته شده‌اند و اگر به طور منظم مصرف شوند به استحکام دندان‌ها کمک می‌کنند، به خصوص این که اکثر میوه‌ها به صورت خام مصرف می‌شوند.

 

آب

آب به نگه‌داشتن سطح pH دهان کمک می‌کند. از آنجا که سطح اسید دهان زیاد است و می‌تواند به پوسیدگی و تولید باکتری منجر شود، مصرف چهار تا پنج لیوان در روز، به این موضوع در بلندمدت کمک می‌کند.

 

شكلات

ممکن است از این مورد شوکه شوید، ولی حقیقت دارد. شکلات به ساخت دندان محکم‌تر کمک می‌کند. محصولات لبنی

کلسیم و پتاسیم دیگر عناصری هستند که به خنثی عمل کردن اسیدها کمک می‌کنند. ولی محصولات لبنی، بیشتر به خاطر دارا بودن پروتئین موجب استحکام دندان‌ها می‌شوند. یک رژیم غذایی همراه با کیک پنیر به عنوان دسر بسیار برای دندان مفید است.

 

چای

چای سبز و سیاه از آنجا که حاوی پلی‌فنول است، می‌تواند با باکتری مبارزه کند و برای استحكام دندان توصیه می‌شود.

 

شیرین‌بیان

شیرین بیان خصوصیات آنتی باکتریال دارد و تنفس را تازه می‌کند. اگرچه باید مقدار محدودی استفاده کنید، چرا که مقدار زیاد آن برای سلامتی مضر است و می‌تواند موجب لک روی دندان نیز شود.

 

پنج ادویه

میخک، دارچین، زیره، گشنیز و هل، پنچ عنصری هستند که نه تنها به غذا طعم می‌دهند، بلکه سلامت دهان را نیز به همراه می‌آورند.

پاییز فصل رویاها

تصویر دل انگیز برگ و پاییز                        
زرد، سرخ، سبز، زرد
بیندیش
چگونه همیشه ضمیر ناخودآگاهت
زیبا پاییز را دوست داشت
به قصه تک تک برگهایت گوش کن
آنگاه که سر بر زمین می گذارند
آواز همه یکیست
بی نقاب باش!
بی نقاب!

زیبا پاییز آمد
تا تو را از تو بگیرد
که بازت گرداند
به اصل خویش
به نیستی
زادگاه حقیقی ات
بی نقاب می خواهدت پاییز
آنگونه که خدا…

بی تن پوش برگ، عریان و بی نقاب
به زمین بنگر
دل برکن از وابستگی ها
و احساس کن آزادی را!
پرواز کن!
پرواز
رهای رها
دوباره رشد کن
جوانه خواهد زد بر تو
برگهای سبز
هم نفست
همراهت
تا اوج
تا خدا

روز بسیج دانش آموزی

 


بسیج


بسیج ای دست و بازوی ولایت                                                                                                           

خط سرخ عزل تا بی نهایت

تو را نشناختن حق ناشناسیست                                                                                                 

تعارض با تو کفر وناسپاسیست

بسیجی سست و بی حال است آیا                                                                                                       

زبان غیرتش لال است آیا

بسیجی از چه رو خاموش ماندی                                                                                                     

زبان بستی سراپا گوش ماندی

نمی بینی مگر دجاله ها را                                                                                                    

سرود شوم نفی لاله ها را

ببین نشخوار صبح وشامشان را                                                                                                                  

طنین طعنه و دشنامشان را

علی را بی عدالت نام دادند                                                                                                          

ولایت را وکالت نام دادند

به سر اندیشه هایی خام دارند                                                                                                           

ولی داعییه اسلام دارند

کدام اسلام اسلامی که مرده ست                                                                                                                             

سرتسلیم بر شیطان سپرده ست

بسیجی سست و بی حال است آیا                                                                                                                              

زبان غیرتش لال است آیا

بسیجی تابع اسلام ناب است                                                                                                                          

لقایش تیغ سرخ آفتاب است

کدام اسلام اسلام حسینی                                                                                                                     

که جاری شد زلبهای خمینی

نگه کن بلبلان این چمن را                                                                                                                     

بلوچ وترک و ترکمن را

بسیجی شیعه و سنی ندارد                                                                                                                        

به فرمان ولی سر می گذارد

خمینی گفت سر گردان نباشید                                                                                                                          

اسیر دست نامردان نباشید

 

 

 

 

خبر


گزارش مراسم روز عرفه مورخ 4/8/91 حوزه علمیه ریحانه النبی(علیهما السلام) سنندج


مراسم روز عرفه توسط خواهران این مدرسه مبا رکه درمنزل یکی ازخواهران برگزار گردید.در این مراسم پس از ذکر صلوات و خواندن دعای فرج ،دعای پرفیض عرفه با مداحی جناب آقای صفیاری از مداحان برجسته استان قرائت شد.
این مراسم به مدت 2 ساعت طول کشید که پس از قرائت دعای پرفیض عرفه ، با خواندن آیه “امن یجیب ….” خواهران برای شفای مریض دعا کردند.

 

 

 

علت ممنوعیت تصویربرداری از داخل کعبه



اگرچه قرنهاست که از فضای بیرونی خانه خدا اعم از پرده و ویژگیهای خاص آن صحبت می شود، اما فضای داخلی آن همچنان از دیده ها مخفی مانده، به طوری که عکاسی و تصویربرداری از درون خانه خدا عاملی برای لطمه زدن به قداست و ارزش آن قلمداد و غیر مجاز اعلام شده است.


به گزارش مهر به نقل از خبرگزاری های عربستان، کعبه با نامهای خانه خدا، بیت الله الحرام، بیت العتیق و بیت الحرم در مکه قرار دارد که برای همگان به ویژه مسلمانان از اهمیت خاصی برخوردار است. بنا بر آیاتی از قرآن و روایات در آغاز آفرینش که سراسر زمین را آب فرا گرفته بود، نخستین خشکی که آفریده شد زمین زیر کعبه بود که خشکی‌های دیگر از آن گسترده شد. بر اساس روایات اسلامی، کعبه را ابتدا حضرت آدم ساخت و سپس حضرت ابراهیم به کمک پسرش اسماعیل آن را تعمیر و بازسازی کرد.کعبه در زمان رسول خدا و قبل از بعثت، توسط قریش و با همکاری رسول خدا، بر اساس بنای اولیه ابراهیم دوباره بازسازی شد.
ساختمان کعبه به شکل مربع مستطیل و دارای چهار ضلع است که هر ضلع آن را رکن می‌ نامند. به مجموع چهار ضلع ارکان کعبه می‌ گویند که سه رکن آن رکن یمانی، رکن شامی و رکن عراقی نام دارند. ساختمان کعبه 85 / 14 متر ارتفاع، 58 / 11 متر طول و 22 / 10 متر عرض دارد.

 

بنای کعبه از سنگهای سیاه و سختی ساخته شده که پرده سیاهی بر روی آن قرار دارد. می گویند نخستین بار حضرت اسماعیل پرده ای بر کعبه کشید و بعدها قریش نیز چنین کردند و پرده ‌داری، منصبی ویژه برای آنان محسوب شد. اکنون نیز آن پرده به صورتی خاص بافته و بر روی کعبه نهاده می‌شود. گفتنی است تولیت و مناصب کعبه هنوز باقی است.این سنگها از زمان بنای کعبه از سال 1040 هجری قمری تا به امروز بر جا مانده، به طوری که بزر‌گترین آنها با طول و عرض و ارتفاع 190، 50 و 28 سانتیمتر و کوچکترین آنها با طول و عرض 50 و 40 سانتیمتر است. پایه‌های آن از سرب مذاب ساخته شده و بنایی مستحکم و استوار است.

 

برای اولین بار در چوبی توسط قریش، برای کعبه، در محل فعلی که بالاتر از زمین قرار دارد نصب شد. پیش از بنای قریش، کعبه دو در داشت: یکی در ناحیه شرقی ( محل در فعلی) و دیگری در ناحیه غربی، که از یکی وارد و از دیگری خارج می‌ شدند. اما قریش تنها در ناحیه شرقی آن دری نصب کرد. بعدها عبدالله ابن زبیر در دیگر را گشود که به وسیله حجاج بن یوسف بسته شد و اکنون همان یک در باقی مانده ‌است. ساختمان کعبه نیز از سال 1040 تا قرن اخیر تعمیر نشده بود، ولی در سال 1377 قمری و سپس 1417 قمری در آن تعمیراتی صورت گرفت.

 

سقف کعبه به صورت دو سقفی است که با سه پایه چوبی که در میانه آن در یک ردیف قرار گرفته، نگهداری می‌شود، اطراف آن سنگهای مرمر نصب شده و در کنار آن پلکانی قرار دارد که برای رسیدن به سقف بالایی تعبیه شده ‌است. آخرین در کعبه که از چوب ساج و نقره خالص است و با طلا و جواهرات مزین شده، در دوران سعودی تعویض شده‌ است.کعبه از جمله اماکنی است که به علت قداستی که دارد، امکان تصویربرداری از داخل آن وجود ندارد، در واقع عدم تصویربرداری و عکس انداختن از داخل کعبه به قداست و احترام به خانه خدا باز می گردد که از ورود دستگاههای تصویربرداری ممانعت به عمل می آورند.

 

خانه خدا تنها در دو مناسبت در سال چون ماه شعبان و پیش از موسم حج باز می شود تا طی یک مراسم رسمی با آب زمزم و گلاب ناب کاشان شستشو داده شود یا در برخی از مناسبتهای رسمی دیگر که پادشاهان، سفیران، وزیران و رؤسای کشورهای مختلف می آیند، این در برای آنها باز می شود. طی این مراسم رسمی و یا زمان ترمیم و بازسازی خانه خدا تعدادی عکس از داخل آن گرفته شده است.

 

آنچه از این تصاویر بر می آید این است که کعبه از داخل چندان چراغانی نیست و برق کشی نشده است. در دیوارهای داخلی آن 15 فانوس قدیمی آویزان است. فضای داخل کعبه تنها گنجایش نماز خواندن 50 تا 60 نفر را دارد.همچنین کتابهایی در این راستا نوشته شده و به عکس برداری و تصویربرداری از خانه خدا اشاره کرده اند، اما به طور کلی همه اینها به قداست و ممانعت از کشف جلالت و عظمت خانه خدا باز می گردد تا همچنان اسرار کعبه پوشیده بماند. چرا که برخی معتقدند که این عکسها احترام به خانه خدا را از بین می برد.

 

البته ریاست خانه خدا نیز اجازه تصویربرداری و عکس گرفتن از خانه خدا را نمی دهد. این موضوع اگر چه نه از نظر شرعی و نه دینی مانعی ندارد، اما اعتقاد به حفظ ارزش و قداست خانه خدا هر گونه تصویربرداری از آن را غیر مجاز اعلام کرده است.با این حال وزارت حج عربستان هرساله با صدور قانونی ممنوعیت تصویربرداری از داخل حرمین شریفین و صحن آنها را اعلام می کند و از شرکتهای دارای مجوز این وزارتخانه می خواهد تا زائران خانه خدا را نسبت به ممنوعیت فیلمبرداری، تصویربرداری و عکاسی با هر وسیله ای آگاه کنند.

 

شهادت امام محمد باقر(ع)

 

 

 

از بس که داغ بر دل زهرا نهاده اند

خون جگر ز چشم پیمبر چکیده است

گلچین روزگار که دستش شکسته باد

از باغ اهل بیت گلی تازه چیده است . . .


شهادت امام محمد باقر(ع) تسلیت باد

تأثیر جزر و مد ماه بر روی زمین .

اثر پدیده جزر و مد گاهی در بعضی نقاط آنقدر زیاد است که در هنگام مد قسمتی زیادی از ساحل و اطراف آن به زیر آب می‌رود.به گزارش فارس، آنچه در زیر می‌بینید حاصل صبر، کنجکاوی و هنر عکاسی «مایکل مارتن» است.

این عکاس انگلیسی با کاشتن دور بین خود در نقاط مختلف سواحل انگلستان و عکاسی در ساعت‌های جزر و مد تصاویر جالبی را ثبت کرده که در آن تأثیر این پدیده طبیعی بر ساحل و مناطق اطراف آن به خوبی نمایان است.

 

 

 

چه جور آدمی هستید؟

رابطه خصوصیات رفتاری‌ با گروه خونی‌


خون شما، فقط خبر از بیماری‌های پنهان‌تان نمی‌دهد؛ شاید برای‌تان جالب باشد که بخشی از خصوصیت‌های آزاردهنده همسرتان، در خونش نهفته‌ است و به همین دلیل است که به راحتی قابل اصلاح شدن نیست!

 

به گزارش افکار، خون شما فقط از بیماری‌های پنهان‌تان خبر نمی‌دهد و شما با یک آزمایش خون، فقط از کم و کاستی‌های بدن‌تان با خبر نمی‌شوید؛ بعضی از پژوهشگران می‌گویند که گروه خونی‌تان می‌تواند خلق و خوی شما را هم تحت تأثیر قرار دهد و بعضی‌های دیگر می‌گویند آدم شناسی با توجه به یک آزمایش خون، ادعایی است که باید به درستی‌اش شک کرد.اما در این شماره، ما باورهای گروه اول را در اختیار شما می‌گذاریم و قضاوت در مورد آن را به خود‌تان می‌سپاریم؛ شاید برایتان جالب باشد که بخشی از خصوصیت‌های آزاردهنده همسرتان، در خونش نهفته‌است و به همین دلیل است که به راحتی قابل اصلاح شدن نیست!

A؛ منظم و دلسوز

مدیران باهوش اما پر اشتباه؛ اعضای این گروه خونی رهبرانی باهوش و مقتدر هستند اما اشتباهات زیادی را هم مرتکب می‌شوند؛ لیندن جانسون، ریچارد نیکسون و هیتلر همگی از رهبران بزرگ سیاسی جهان هستند که به دلیل اقتدار‌شان نامشان در تاریخ ماند، ولی نتوانستند تا پایان حمایت مردم را به خود جلب کنند و فجایع یا بحران‌هایی را با نام خود در تاریخ ثبت کردند.

اگر گروه خونی همسر شما A باشد، باید بگوییم که او فردی مشکل‌پسند و منظم است؛ او عاشق هماهنگی و موقعیت‌های شفاف است و بیشتر از صاحبان هر گروه خونی دیگری از قانون پیروی می‌کند؛ چنین فردی مدام به فکر سر و سامان دادن اوضاع است و حتی لباس پوشیدن و آرایش موهایش هم، همیشه مرتب به نظر می‌رسد.محققان می‌گویند صاحبان گروه خونی A دلسوزترین آدم‌های جهان هستند اما در عین حال، افرادی کمالگرا بوده و دوست دارند همیشه در شرایط از پیش تعیین شده و منظم قرار بگیرند.بررسی‌ها روی گروه خونی افراد نشان داده شغل پلیسی، از هر کاری برای آنها مناسب‌تر است زیرا این افراد به جزئیات اهمیت فوق‌العاده‌ای می‌دهند و از بایگانی و نگهداری اسناد هم لذت می‌برند.

اگر با یکی از دارندگان این گروه خونی روبه‌رو هستید، خوشحال باشید؛ زیرا این افراد به راحتی از دست شما عصبانی نمی‌شوند و به شکل عجیب و غریبی خویشتندار هستند؛ این افراد وظیفه‌شناسند و حتی اگر بی‌قانونی بیداد کند، از زیر مسئولیت‌هایشان شانه خالی نمی‌کنند؛ با چنین فردی شما می‌توانید یک زندگی آرام و پر از اطمینان داشته باشید.متعلقان به این گروه خونی، به شدت فداکار هستند و می‌توانیم آنها را به عنوان صادق‌ترین افراد جهان معرفی کنیم؛ البته اگر فرد اجتماعی و برون‌گرایی باشید، باید بدانید این افراد درست برعکس شما هستند؛ آنها تودار هستند و کمی سخت‌تر از دیگران با جمع خودمانی می‌شوند.درست است که افراد متعلق به گروه خونی A هزار و یک خصوصیت مثبت دارند اما اگر می‌خواهید یکی از آنها را برای یک عمر زندگی انتخاب کنید باید بدانید که فردی انعطاف‌ناپذیر است و هیچ مهارتی در پس‌انداز پول و پیشرفت مالی ندارد.


O؛ رقابت‌جو و ریسک‌پذیر

مدیران مقتدر یا مافیای مخرب؛ رونالد ریگان، ملکه الیزابت و پسرش پرنس چارلز، همه از اعضای این گروه خونی هستند و نمونه‌های خوبی برای نشان دادن اقتدار افراد این گروه خونی به شمار می‌روند؛ البته اقتدار آنها همیشه در مسیر درست هدایت نمی‌شود و تاریخ نشان داده که برجسته‌ترین اعضای گروه‌های بزرگ مافیا هم دارندگان گروه خونی O هستند.یکی از معروف‌ترین این افراد، آل‌کاپون است و بوی جورج، ستاره موسیقی ساختارشکن راک هم یکی دیگر از آنهاست که بعد از مشهور شدن با مصرف زیاد مواد مخدر رسوایی برپا کرد.این گروه چه در رشته‌های ورزشی وارد شوند و چه در کسب و کار‌شان، همیشه در خط مقدم هستند؛ عاشق رقابت هستند و می‌توانند در هر گروهی، مثل یک مدیر خوب و مقتدر عمل کنند.

آنها افرادی هدفمند هستند و خوب می‌دانند که برای چه چیزی تلاش می‌کنند؛ البته ریسک‌پذیر بودنشان هم در این مسیر همراهی‌شان می‌کند و چون درک خوبی از سلسله مراتب اجتماعی دارند، بعد از حضور در یک موقعیت، می‌توانند نظر مثبت دیگران را به ‌خود جلب کنند.افراد صاحب این گروه خونی، خوشبین و وفادارند و میانه‌ای هم با عصبانیت ندارند؛ البته نباید فراموش کرد که بی‌نهایت حسود هستند و مدیریت بحران خوبی هم ندارند و به ‌جای آن ترجیح می‌دهند از موقعیت‌های آشفته فرار کنند؛ درست است که آنها عاشق قدرت هستند اما همین ویژگی می‌تواند از اعضای این گروه، افرادی طماع بسازد.


B؛ ساختارشکن و نوآور

عاشق تمرکز و جنگ؛ جالب اینجاست که اعضای این گروه خونی، سهم زیادی در میان ورزش‌هایی که نیاز به تمرکز زیاد دارد، دارند؛ در میان موفق‌ترین گلف‌بازان جهان، کسانی مثل جک نیکولاوس و قهرمانان ژاپنی مثل جومبو زاکی و ایسائو را می‌توانیم ببینیم؛ آنها در جنگ هم می‌توانند فرماند‌هانی خلاق باشند و کسانی مثل ناپلئون بناپارت، مارشکال رومل و ژولیوس سزار همگی از صاحبان این گروه خونی بوده‌اند.جمعیت دارندگان این گروه خونی زیاد نیست اما می‌توانیم آنها را در دسته جالب‌ترین آدم‌های روی زمین جا دهیم؛ افراد این گروه خونی را هرکسی نمی‌تواند تحمل کند اما خصوصیات جالبی دارند که در اوج پیچیده بودنشان، آنها را زیبا‌تر جلوه می‌دهد؛ این افراد به شدت رک هستند و دوست دارند زود سر اصل مطلب بروند.

آنها کار زیادی با ساختارهای پیچیده اجتماعی ندارند و زیاد هم در قید و بند آداب و تشریفات نیستند؛ آنها به قوانین اهمیت زیادی نمی‌دهند و گرچه این ویژگی یکی از خصوصیات منفی آنهاست اما باعث می‌شود این افراد در نوآوری و پدید آوردن راه و رسم‌های تازه،‌ همیشه در صف اول باشند؛ آنها بی‌قید و بند هستند و افرادی انعطاف‌پذیر به شمار می‌روند.اما پیچیدگی‌های آنها، چیزی از توانایی خارق‌العاده‌شان در تجسس کم نمی‌کند، بلکه تنها به خلاقیت‌شان می‌افزاید؛ این افراد تیزهوش هستند اما هرگز نمی‌توانید آنها را کنترل و وادارشان کنید که منظم شوند؛ این افراد تمایل زیادی به یک شغل مادام‌العمر ندارند و در اوج تکبر، آسان‌گیر هستند.

افراد گروه خونی B آشپزهای خارق‌العاده‌ای هستند و به شکم‌شان بیش از حد اهمیت می‌دهند؛ آنها علاقه‌ای به زرق و برق ندارند و زندگی را راحت‌تر از دیگران می‌بینند؛ چنین افرادی می‌توانند به راحتی و با سخنانشان شما را شیفته خود کرده و به یک عشق ماجراجویانه دعوت‌تان کنند؛ اما یادتان نرود که آنها می‌توانند به راحتی بی‌وفایی کنند، گاهی هم افرادی تنبل و حتی دم‌دمی مزاج می‌شوند.


AB؛ طناز و منطقی

مدیران ماندگار مذهبی؛ کولی‌ها اصلی‌ترین صاحبان این گروه خونی هستند و حساسیت شگفت‌انگیز روحی‌شان هم می‌تواند نشانه‌ای برای عضویت‌شان در این گروه باشد؛ اما در میان AB‌ها، سرگروه‌های مذهبی را هم مشاهده می‌کنیم؛ برای مثال بودا، سن فرانسیس و مهاتما گاندی همگی از اعضای این گروه خونی بوده‌اند و آرامش فوق‌العاده‌شان هم گویای تعلق‌شان به این گروه است.

آمارهای سال 85 می‌گوید که جمعیت این گروه خونی در ایران تنها 42/7 درصد است اما این گروه کم‌جمعیت را می‌توانیم فرهیخته‌ترین گروه جمعیتی بدانیم؛ آنها عاشق علم هستند و افراد منطقی، حساس و آرام به حساب می‌آیند.این افراد بسیار خونسرد و خویشتندار هستند اما مراقب باشید که از این خصوصیت‌شان سوء استفاده نکنید و بار زیادی را روی دوش‌شان نیندازید؛ افراد دارای گروه‌خونی AB می‌توانند آشوب‌‌هایی را آرام کنند؛ آنها می‌توانند دیگران را با روحیه طنزی که دارند نقد کنند و با قهقهه‌های‌شان جمعیت را سرحال بیاورند؛ آنها تاجران خوبی هستند.اگر خواستگاری با گروه خونی AB دارید،‌ می‌توانید امیدوار باشید که با پشتکارش، خیلی زود پیشرفت کند؛ آنها حسابدارهای خوبی می‌شوند و به این رشته بیشتر از سایر مشاغل علاقه دارند؛ گرچه صاحبان گروه خونی A افرادی وقت‌شناس هستند، ‌اما AB ‌ها نیز در رتبه دوم وقت‌شناسی قرار دارند.

اگر با فردی از این گروه خونی روبه‌رو هستید، باید بدانید که نه به گذشته فکر می‌کند و نه به آینده دور؛ برای او حال و آینده نزدیک در اولویت قرار دارد و با تمام وجود در زمان زندگی می‌کند.

شناختن فردی از این گروه خونی آسان نیست زیرا او نه فردی خودمانی است و نه محافظه‌کار بودنش می‌گذارد که از حال و هوایش سر در بیاورید؛ اما این افراد هنرمندان خوبی نیز هستند و از آنجا که محاسبه‌گر خوبی هستند، می‌توانید حساب زندگی را به راحتی به دستشان بسپارید.

خبر

برگزاری مسابقه


مسابقه کتاب های حماسه حسینی و سیری در سیره نبوی در مکان حوزه علمیه ریحانة النبی (س) با حضور 17 نفر از طلاب این حوزه مبارکه برگزار شد .
خانم حکیمه جعفریان ( معاون فرهنگی - تربیتی ) بعد از پایان یافتن این مسابقه - جمع آوری پاسخ نامه ها و بررسی آن هاو امتیاز دهی گزارش این مسابقه را به مرکز مدیرت حوزه های علمیه خواهران استان ارسال نمود .



چگونگی ازدواج حضرت علی (ع) وحضرت فاطمه (ع)


بزمی که حق آراسته الحق تماشایی بُوَد

جبریل مأمورست و فکر مجلس آرایی بود

میکال از عرش آمده گرم پذیرایی بود

چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود

درشهر یثرب لاجرم، خوش گِرد هم آیی بُوَد

خیل مَلک از عرش ، سوی فرش فرش آورده اند

بهر جلوس انبیا پَرهای خود گسترده اند


 

پیش از عروسی
بزرگان به خواستگاری زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌روند .
شهر مدینه از آرامش نسبی برخوردار بود و مهاجران وا نصار می‌توانستند در پرتو این آرامش، به زندگی روزانه خود بپردازند. هر چند، گاهی پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را به جنگ با دشمنان دین اسلام فرا می‌خواند، ولی آن نیز برای شان شیرین بود.
در این میان، علی(علیه‌السلام) با کار در نخلستان‌های مدینه، به تنهایی روزگار می‌گذراند. با این همه، در اداره حکومت اسلامی، هیچ گاه از همکاری با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دریغ نمی‌ورزید.
در خانواده پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) دختر گرامی نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) به سن بلوغ رسیده و افزون بر رشد جسمانی، به رشد عقلی و روحی دست یافته بود. برتری‌های دختر محبوب و نور چشم پیامبر(صلی الله علیه و آله) سبب شده بود اصحاب بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله) در صدد خواستگاری از او برآیند. با این حال، هرگاه بزرگی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌آمد، ایشان می‌فرمود:
امرها الی ربها ان شاء ان یزوجها زوجها؛ امر ازدواج فاطمه به دست خداست، اگر خدا بخواهد که او را شوهر دهد، خود چنین می‌کند.

گاهی نیز می‌فرمود: انی انتظر بها القضا؛ همانا من در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضا و فرمان الهی هستم.
روزی ابوبکر نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، روبه‌روی آن حضرت نشست و گفت: ای رسول خدا! شما از ویژگی‌ها و پیشینه من در اسلام آگاهی و…. وی همین گونه ویژگی‌های خود را بر می‌شمرد تا این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه می‌خواهی؟ ابوبکر گفت: فاطمه را به نکاح من در آور! پیامبر(صلی الله علیه و آله) ساکت شد واز وی روبرگردانید.
ابوبکر با ناامیدی و ناراحتی از خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیرون رفت. در راه به عمر برخورد و داستان خود را برای او بازگو کرد. عمر گفت: من نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌روم و همانی را که تو می‌خواستی، می‌طلبم. با این حال، پیامبر(صلی الله علیه و آله) همانند پیش رفتار کرد و عمر نیز ناامید بازگشت.
هم چنین عبدالرحمن بن عوف که یکی از سرمایه‌داران زمان خود بود، به خواستگاری فاطمه(سلام‌الله‌علیها) رفت. وی، صد شتر با باری از پارچه‌های گران‌بهای مصری به همراه ۱۰ هزار دینار طلا را به عنوان مهریه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) پیشنهاد کرد.  پیامبر(صلی الله علیه و آله) از این سخن خشمگین شد و حتی سنگریزه به سویش پرتاب کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: تو پنداشتی من بنده‌ی پول وثروتم!
هنگامی که همه خواستگاران فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) پاسخ رد شنیدند، با خود گفتند که به یقین پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه‌السلام) را برای دختر دردانه‌اش برگزیده است. از این رو، بر آن شدند تا علی(علیه‌السلام) را به این کار، تشویق کنند.

علی(علیه‌السلام) و خواستگاری
امام علی(علیه‌السلام) در نخلستان‌های مدینه سرگرم آبیاری بود و با شترش، آب می‌کشید. ناگاه دید ابوبکر بن ابی قحافه، عمر بن خطاب و سعد بن معاذ به سوی او می‌آیند. آنان چون به علی(علیه‌السلام) رسیدند، گفتند: برای چه از فاطمه خواستگاری نمی‌کنی؟ علی(علیه ‌السلام) که از مدت‌ها پیش به خواستگاری از حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌اندیشید، فرمود:
میلی را که در من، ساکن و بی‌حرکت بود، به حرکت در آوردید و امری را که در من خفته بود، بیدار کردید. به خدا سوگند! فاطمه در اندیشه من، جایگاه بزرگی دارد. همانند من، چگونه در برابر [مسأله‌ی ازدواج با] فاطمه، بردبار و ساکت بنشیند، جز این که کمی مال، مرا از رسیدن به آرزوهایم باز داشته است .
آنان گفتند: اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه را به تو ندهد، پس می‌خواهد به ازدواج چه کسی درآورد؟ در حالی که تو نزدیک‌ترین فرد به او هستی. این مسأله نشان می‌دهد که علی(علیه‌السلام) از مدت‌ها پیش، به چنین پیوندی، مایل بوده، ولی به دلیل کمبودهای اقتصادی و شرم داشتن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را بازگو نکرده است.
علی(علیه‌السلام) با توکل به خدا ره سپار خانه نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) گشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در خانه ام سلمه بود که علی(علیه‌السلام) در خانه را به صدا درآورد. در همین زمان، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام سلمه فرمود: برخیز و در را باز کن. این کسی است که خدا و رسولش، او را دوست دارند. ام سلمه پرسید: این مرد کیست که پیش از دیدار، او را می‌ستایی؟ حضرت پاسخ داد: ام سلمه! او مردی است که در برابر دشواری‌ها، سست و ناتوان نیست. او دوست، برادر و پسر عمو و محبوب‌ترین مردم نزد من است.  ام سلمه تا این سخن را شنید، با شتاب در را باز کرد. علی وارد شد و روبه‌روی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشست. با این حال، به دلیل جلال و هیبت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمی‌توانست مطلبش را بگوید. از این رو، به زمین چشم دوخته بود.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا برای حاجتی آمده‌ای؟ حاجتت را بگو. علی(علیه‌السلام) لب به سخن گشود و گفت: پدر و مادرم به فدایت! می‌دانی در کودکی، مرا از ابی‌طالب و فاطمه بنت اسد گرفتی. آن گاه مرا به غذای خود تغذیه کردی و با ادب خود، پروراندی. در محبت و شفقت از پدر و مادرم بهتر بودی و خداوند، مرا به دست تو، هدایت کرد. به خدا سوگند! شما ذخیره من در دنیا و آخرت هستید. ای رسول خدا! برای خواستگاری فاطمه آمده‌ام، آیا شما می‌پذیرید؟  در این هنگام، پیامبر(صلی الله علیه و آله) که گویا از پیش منتظر چنین درخواستی بود، شادمان شد و با تبسم فرمود: مرحبا و اهلا یا علی! پیش از تو نیز مردان دیگری آمدند و هر بار من به فاطمه می‌گفتم، ولی نشانه‌ی کراهت در صورتش می‌دیدم.
پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) برخاست و نزد فاطمه رفت تا دختر خود را از خواستگاری علی(علیه‌السلام) خبردار سازد. البته دیگر نیازی به آن نبود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ویژگی‌های علی(علیه‌السلام) برای او سخن بگوید؛ زیرا علی(علیه‌السلام) بالاتر از آن بود که برای فاطمه ناشناخته باشد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به همین سخن بسنده کرد که: یا فاطمه! علی کسی است که خویشاوندی او و جایگاهش را در اسلام می‌دانی. من از خدا خواستم که تو را به ازدواج بهترین آفریده‌اش درآورد. پس نظر و تصمیم تو چیست؟ 
فاطمه ساکت شد، ولی رویش را برنگرداند. حیا نیز او را از تصریح به موافقت باز می‌داشت، پس سکوت کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون نارضایتی و خودداری را در چهره‌ی مبارک زهرا نیافت، با خوشحالی برخاست و فرمود: الله اکبر! سکوتها اقرارها؛ خداوند بزرگ است. سکوت او نشانه‌ی رضایت اوست. 
علی(علیه‌السلام) همچنان در اتاق پذیرایی، منتظر پاسخ دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود. ناگهان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شد و به علی(علیه‌السلام) مژده داد که فاطمه پذیرفته است. علی که با شنیدن پاسخ مثبت فاطمه، در شادی غرق شده و به آرزوی خود رسیده بود، فرمود: مرا به دست یابی به آرزو بشارت دادی، شما همیشه نیکو خوی و ستوده نفس و مبارک بخت بوده‌اید. سلام خدا بر شما باد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت: آیا چیزی داری که با آن، شما را به ازدواج هم درآورم؟ علی گفت: پدر و مادرم به فدایت! چیزی از من بر تو پوشیده نیست، تنها یک شمشیر، یک سپر و یک شتر دارم که با آن آب کشی می‌کنم.  پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علی از شمشیرت بی‌نیاز نیستی؛ چون با آن در راه خدا جهاد می‌کنی و دشمنان خدا را می‌کشی. با شتر نیز نخلستان‌ها را آب می‌دهی و با آن، مسافرت‌ می‌کنی و روزی اهل خانه‌ات را فراهم می‌سازی. سپر را می‌پذیرم؛ آن را بفروش و به نزد من آی.  سپس افزود: ای علی! شاد باش. همانا خداوند، فاطمه را در آسمان به نکاح تو درآورد پیش از آن که من، او را در زمین، به همسری تو درآورم. پیش از این که تو بیایی، فرشته‌ای از اسمان نزد من آمد که بیش‌تر از حد معمول، صورت و بال داشت و هرگز مثل او را ندیده بودم. پس بر من سلام کرد و گفت: ای محمد! شاد باش برای سامان یافتن کارهای پریشان و به هم ریخته و پاکی نسل.

بیشتر بخوانید در ادامه مطلب

صفحات: 1· 2

خبر

 

شهادت امام جواد (ع)

 

مظلوم تر از جواد، بغداد ن داشت                      آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت

             می خواست که فریاد کند تشنه لبم                       از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت . . .

 

مراسم عزاداری امام جواد ( ع)‌ امروز صبح سه شنبه مورخ 25/7/91 با حضور طلاب حوزه علمیه ریحانة النبی (س)

در مکان حوزه برگزار شد .

این مراسم با مداحی خانمها ژیلا کبودی و سیده فاطمه حسینی زینت گرفت .



شهادت مظلومانه امام جواد (ع) تسلیت


 

شهیدی که حضرت فاطمه (س) برای عروسیش آمده بود .

 

هر وقت که مادر برای سرو سامان دادن پسرش نقشه ای می کشید و او را در خلوتی به کنار می کشید می شنید که مصطفی می گوید :بچه های مردم تکه پاره شدن ،افتادن گوشه کنار بیابون ها ،اون وقت شما می گین کارهاتو ول کن بیا زن بگیر ! با همه این اوصاف شنیده بود. امام (ره ) گفته اند با همسرهای شهدا ازدواج کنید .مادر هم که دست بردار نبود و تو گوشش می خواند که وقت زن گرفتنت شده .بالاخره راضی شد و مادر و خواهرش را فرستاد بروند خواستگاری.

بهشان نگفته بود که این خانم همسرشهید است .ایشان همه خواستگارها را رد می کرد ، مصطفی را هم رد کرد.

مصطفی پیغام فرستاد امام (ره ) گفتن : «با همسرهای شهدا ازدواج کنید » باز هم قبول نکرد او می خواست تا مراسم سال همسر شهیدش صبرکند .دوباره مصطفی پیغام فرستاد که شما سید هستید می خواهم داماد حضرت زهرا (س) باشم . دیگر نتوانست حرفی بزند . جوابش مثبت بود .


 

امام خطبه عقدشان را خواند.مصطفی گفت : «آقا ما را نصیحت کنید » امام (ره) به عروس نگاهی کرد و گفت.« از خدا می خواهم که به شما صبر بدهد. »
یک کارت برای امام رضا (ع) ، مشهد ، یک کارت برای امام زمان (عج )،مسجد جمکران ، یک کارت برای حضرت معصومه (س) ،قم .این یکی را خودش برده بود انداخته بود توی ضریح .


«چرا دعوت شما را رد کنیم ؟ چرا به عروسی شما نیاییم ؟ کی بهتر از شما ؟ ببین همه آمدیم . شما عزیز ماهستی . »


حضرت زهرا (س) آمده بود به خوابش درست قبل از عروسی و این ها را گفته بود .دیگر تا صبح نخوابید نماز می خواند ، دعا می کرد ، گریه می کرد . می گفت من شهید می شوم . دوستش گفته بود این همه گریه و زاری می کنی،می گی می خوام شهید شم دیگه زن گرفتنت چیه ؟ جواب داد : « خانمم سیده .می خوام اون دنیا به حضرت زهرا (س) محرم باشم . شاید به صورتم نگاه کنه !»
شب عروسی بلند شد به سخنرانی و گفت : « امشب عروسی من نیست . عروسی من وقیته که توی خون خودم غلت بزنم » تازه سه روز ار عروسی اش گذشته بود که دست زنش را گذاشت تو دست مادر ، سرش را انداخت پایین و گفت دلم می خواهد دختر خوبی برای مادرم باشی بعد هم آرام و بی صدا رفت منطقه .

بدون عمامه،بدون سمت ، مثل یک بیسجی ، اول ستون راهی عملیات شد. عملیات والفجر ۲ درمنطقه حاج عمران و تپه های شهید برهانی شروع شده بود. بعد از مدتی نیروها از هر طرف محاصره شدند. حاج آقا ردانی زیرلب قرآن می خواند و دشمن بالای تپه را بسته بود به رگبار . دستورعقب نشینی صادر می شود اما او همچنان مقاومت می کند. تا اینکه گلوله ای از پشت سر به جمجمه اش اصابت می کند .آرامشی زیبا وجودش و زخم های کهنه میدان نبردش را التیام می دهد . اودیگر به آرزویش رسیده است .

هق هق گریه می کرد ؛نفسش بالا نمی آمد . تا آن روز بچه ها حاج حسین را آن طورندیده بودندو همه می دانستند که سینه مصطفی ردانی پور ، مأمنی بوده برای دلتنگی های حاج حسین.

زمانی که قلب حسین از آماج تیرهجران یاران و دوستان شهیدش فشرده می شد،تنها آغوش مصطفی می توانست آرام بخش لحظه های سرد و سنگینش باشد. آن شب همه گریه می کردند بچه ها یاد شب هایی افتاده بودند که مصطفی برایشان دعا می خواند . هرکسی یک گوشه ای را گیر آورده بود، برایش زیارت عاشورا یا دعای توسل می خواند . حاج حسین بچه ها را فرستاد بروند جنازه ها را بیاورند. سری اول صد و پانزده شهید آوردند ، مصطفی نبود . فردا صبح بیست و پنچ شهید دیگرآوردند ، بازهم نبود.

منطقه دست عراقی ها بود . چند بار دیگر هم عملیات شد اما از او خبری نشد .جنگ هم که تمام شد .دوستانش رفتند و دنبالش روی تپه های برهانی ،توی همان شیار .همه جای تپه را گشتند . نبود! سه نفر همراهش را پیدا کردند اما ازخودش خبری نشد. مصطفی برنگشت که نگشت .



ما تا ظهور ایستاده ایم

اللهم عجل لولیک الفرج

 

مقاله در مورد اسلام

بررسي ورود اسلام به ايران

 

چكيده

پژوهش دربارة چگونگي و چرايي ورود مسلمانان به ايران و گسترش نسبتاً سريع دين اسلام در اين سرزمين در قرون اوليه هجري، از جمله مباحثي است كه هنوز مورد توجه پژوهشگران مي‌باشد. آگاهي از اوضاع سياسي و مذهبي ايران در آستانة ورود مسلمانان، روحيات و اعتقادات لشكر اسلام در برابر لشكر ايران و مهم‌تر از آن، جذّابيت‌ها و مزيت‌هاي دين اسلام نسبت به دين تحريف‌شدة زردتشتي، ما را در فهم علل و عوامل ترك آيين قديم (زرتشتي) و گرويدن به اسلام از سوي ايرانيان رهنمون مي‌سازد. اين مقاله با رويكرد نظري و تحليلي و با هدف بررسي چگونگي چرايي ورود اسلام به ايران تدوين يافته است.

كليد واژه‌ها: اسلام، ايران، زردتشتي، ساسانيان.


مقدمه

دين اسلام در عهد پيامبر? در سراسر جزيرةالعرب اشاعه يافت. با فراگير شدن آيين اسلام در اين منطقه و پذيرش آن از سوي عرب‌ها، مسلمانان درصدد نشر اصول اعتقادي خود در ميان جهانيان و گسترش قلمرو اسلام برآمدند. البته اين عمل از زمان خود رسول‌الله? با اعزام گروههاي تبليغاتي به سراسر دنيا آغاز شده بود.

ايران و شام، كه از نزديك‌ترين كشورها به جزيرةالعرب بودند، بيش از ساير نقاط در كانون توجه مسلمانان قرار گرفتند. مسلمانان توانستند در كمتر از بيست سال، بخش وسيعي از ايران زمين را زير سيطره اسلام در بياورند. آنچه در اين ميان اهميت دارد، خوش‌آمدگويي و استقبال ايرانيان از دين اسلام است. وقتي اسلام وارد ايران شد، بسياري از ايرانيان مسلمان شدند و تا آنجا به اين شريعت مقدس وفادار ماندند كه امروزه اسلام مذهب رسمي كشور ايران است.

در اينجا پرسش‌هايي به ذهن خطور مي‌كند؛ مانند اينكه مسلمانان چگونه وارد ايران شدند و آن را تصرف كردند؟ با توجه به اينكه دين زردتشتي هم مانند اسلام دين يكتاپرستي است، چرا ايرانيان به آيين باستاني خويش پشت كردند؟

در اين نوشتار، كوشيده‌ايم با استفاده از منابع تاريخي و مطالعات و پژوهش‌هاي جديد، به اين پرسش‌ها پاسخ دهيم تا مخاطبان عزيز با بخش بسيار مهمي از تاريخ اين مرز و بوم آشنا گردند.


آغاز اسلام ايرانيان

ايرانيان مقيم يمن و بحرين ـ‌كه در عصر ساسانيان جزئي از حوزة امپراتوري ايران بودندـ نخستين گروه از ايرانيان هستند كه در زمان حيات پيغمبر اكرم?، در اثر تبليغات اسلامي و آشنايي با مباني ارزشمند آيين اسلام، به اين دين گرويدند. رسول خدا? با ارسال نامه به اهالي هجر(بحرين)، اسلام را بر ايشان عرضه كرد و از آنان خواست در صورت خودداري از پذيرش اسلام، جزيه بدهند. پيامبر براي اهالي بحرين احكام و شرايطي نيز مقرر كرد؛ مانند اينكه فرزندان خود را به آيين زردتشت درنياورند؛ اموال آنها براي خودشان باقي خواهد ماند، به جز اموال آتشكده‌ها كه براي خدا و رسول خداست؛ براي مسلمانان خوردن ذبيحة زردتشتيان روا نيست و نكاح با زن زردتشتي جايز نمي‌باشد.

حكومت يمن به هنگام دعوت رسول‌الله? در دست باذان‌بن‌ساسان ايراني بود. باذان از جانب خسروپرويز بر يمن حكمراني داشت. وقتي حضرت رسول اكرم? در سال ششم هجري خسروپرويز را به دين مقدس اسلام دعوت كرد، وي از اين موضوع سخت ناراحت شد و نامه را پاره كرد و به باذان (عامل خود در يمن) نوشت كه نويسندة نامه را نزد وي اعزام كند. باذان نيز دو نفر به مدينه فرستاد تا پيام خسروپرويز را به پيامبر? برسانند. ليكن وقتي نمايندگان در شهر مدينه بودند، رسول‌الله? ـ از جانب غيب‌ـ خبر قتل خسروپرويز و به قدرت رسيدن شيرويه پسرش را به نمايندگان ايران داد و به آنها گفت: مملكت شما به‌زودي به تصرف مسلمين در خواهد آمد. شما به يمن باز گرديد و به باذان بگوييد اسلام اختيار كند. وقتي صحت قضيه بر باذان مشخص شد، وي مسلمان شد و سپس گروهي از ايرانيان كه آنها را «ابناء احرار» (آزادشدگان) مي‌گفتند، طريق مسلماني پيش گرفتند. اينان، نخستين ايرانياني هستند كه وارد شريعت مقدس اسلام شدند.


رويارويي مسلمانان و ايرانيان

نخستين برخورد اساسي ميان ايرانيان و مسلمانان، در سال 12 هجري (633 م.) روي داد؛ بدين صورت كه مُثَنّي‌بن‌حارثه شَيباني و سُوَيدبن‌قُطبه كه هر دو از قبيلة بَكر بودند، به مرزهاي ايران هجوم آوردند و با كسب غنايمي بازگشتند. مثني‌بن‌حارثه پس از اين واقعه نزد ابوبكر آمد و از ضعف ايران و مساعد بودن اوضاع براي ورود مسلمانان به اين كشور گزارش داد. ابوبكر نيز خالدبن‌وليد را به همراه لشكري روانة ايران ساخت. البته پيش‌درآمد فتوحات مسلمانان، در ايران، واقعه‌اي بود كه پيش از اين در ذوقار روي داد و اعراب مرزنشين توانسته بودند لشكر اعزامي ساسانيان را مغلوب سازند. نخستين حملات محكم مسلمانان به مرزهاي شاهنشاهي ساساني با فتح اُبُلَّّه (در حوالي بصره) به فرماندهي خالدبن‌وليد آغاز شد. خالد با حمله به اين منطقه و در جنگي با هرمزان (مرزبان اين ناحيه)، نخستين پيروزي را براي مسلمانان به ارمغان آورد. پس از تصرف ابلّه، اعراب مسلمان تعداد زيادي از مردم را اسير كردند، ليكن دهقانان ديار ترجيح دادند با مسلمانان صلح كنند و اين نخستين معاهدة صلح با دهقانان ايراني است.

خالد پس از تصرف روستاهاي اين ناحيه، عازم حيره (در جنوب كوفه) شد و آنجا را تصرف كرد. با فتح حيره، كليد تصرف بين‌النهرين به دست مسلمانان افتاد. شهر حيره نخستين مكان از امپراتوري ساساني بود كه از آنجا خراج يا به عبارت بهتر جزيه (190 هزار درهم) به دربار خلافت فرستاده شد. فتح حيره، پيروزي بزرگي براي مسلمانان به شمار مي‌رفت؛ از اين‌روي، آنان با اشتياق فراوان متوجه اراضي سواد شدند.

دولتمردان ساساني كه تا آن زمان پيشروي مسلمانان تا حيره را حمله‌اي غارتگرانه از سوي بدويان براي كسب غنيمت مي‌پنداشتند، براي باز پس‌گيري حيره، نيروي فراواني به سركردگي بهمن جادويه گسيل داشتند كه نتيجه‌اش شكست سپاه مسلمانان در نبرد جِسر (13ه‍ .ق) و كشته شدن سردار سپاه اسلام ابو‌عُبَيدة ثَقَفي بود. در اين نبرد، مسلمانان به رغم دليري و شجاعتي كه به خرج دادند، به دليل حضور فيل‌هاي قوي هيكل در سپاه ايران، پراكنده شدند و شكست خوردند.

با پيروزي ايرانيان در نبرد جِسر، حيره از دست مسلمانان بيرون آمد؛ اما هنوز مدتي نگذشته بود كه مسلمانان در نبرد بُوَيب بر سپاه ايران چيره گشتند و دگر باره حيره را تصرف كردند. با فتح مجدد حيره، امپراتوري متزلزل ساساني كه تا اين زمان حضور مسلمانان را خطري جدّي تلقي نمي‌كرد، به شدت هراسناك شد و سپاهي عظيم به فرماندهي رستم فرّخزاد در برابر مسلمانان آرايش داد. ليكن اين سپاه بزرگ و قدرتمند، در قادسيه (غرب كوفه) مقابل قشون اسلام شكست سختي متحمل شد و غنيمت هنگفتي به دست مسلمانان افتاد كه در ميان آن، درفش كاويان نيز بود.

با پيروزي مسلمانان در نبرد قادسيه (سال 14ه‍ . ق)، علاوه بر سقوط پايتخت ـ به‌ظاهر تسخيرناپذير ـ شاهنشاهي ساساني، شهرها و مناطق مرزي ايران يكي پس از ديگري در مدت كوتاهي به تسخير لشكريان اسلام درآمد. مسلمانان، به دنبال سپاه ايران خود را به مدائن رساندند و مدتي طولاني اين منطقه را در محاصرة خويش گرفتند. تلاش‌هاي يزدگرد سوم، آخرين پادشاه ساساني، سودي نداشت. مردم نيز، كه از اوضاع سخت و نابسامان محاصره به‌تنگ آمده بودند، به مصالحه با لشكر اسلام تن دادند. در نتيجه، تيسفون پايتخت زمستاني ساسانيان سقوط كرد و با اين واقعه، صداي انقراض امپراتوري ساساني در سراسر ايران طنين‌انداز شد.

پس از پيروزي درخشان نيروهاي اسلام در قادسيه، دولت ساساني در جبهه‌هاي جلولا (روستايي نزديك بغداد فعلي) و نهاوند مقاومتي از خود نشان داد، اما اين مقاومت از سوي بخش اشرافي و فرادست نظام ساساني بود كه در واقع براي منافع خويش مي‌جنگيدند نه بقاي ملك. با پيروزي مسلمانان در جلولا، تمامي مناطق اطراف دجله تحت سيطرة سپاه اسلام درآمد و مسلمانان به مناطق داخلي ايران گام نهادند.

اولين منطقه‌اي كه اعراب در داخل خاك ايران فتح كردند، «سوق‌الاهواز» بود. هرمزان، مرزبان خوزستان، پس از آنكه به تحريك يزدگرد، عهدنامة صلح مسلمانان و پيروز (دهقان اهواز) را نقض كرد، با آنان به جنگ پرداخت؛ ليكن شكست خورد و ايرانيان مجبور شدند تحت شرايط معاهدة قبلي، دوباره با ابوموسي اشعري فرماندة مسلمانان صلح كنند. يزدگرد گمان مي‌كرد مسلمانان به دشت‌هاي منطقة خوزستان قناعت خواهند كرد، ولي با پيشروي اعراب، با نامه و پيام از سردارانش درخواست كرد تا او را براي نبرد نهايي ياري كنند. سرداران بزرگ ايران، به دعوت پادشاه پاسخ مثبت دادند و از هر گوشة ايران، سپاهي گرد آمد و در نزديكي همدان (نهاوند) اردو زد.

نهاوند، محل آخرين نبرد اساسي ميان دو سپاه ايران و اسلام و آخرين مقاومت منظم ايرانيان در برابر مسلمانان بود (در سال 19 و به روايتي اواخر سال 20ه‍ .ق). ايرانيان، با وجود آنكه نيروي فراواني براي مقابله گرد آورده بودند، شكست هولناكي از سپاه اسلام متحمل شدند. مسلمانان، پيروزي خود بر ايرانيان را در اين نبرد «فتح‌الفتوح» خواندند؛ زيرا پس از اين پيروزي، شاكلة امپراتوري ساساني و قدرت مركزي ايران به طور كامل تباه گشت؛ بقاياي توان سياسي و نظامي ايرانيان در هم شكسته شد و ديگر سپاه و نيروي منسجمي براي مقاومت يكپارچه در برابر مسلمانان باقي نماند.

به گفتة مورخان، مقاومت برجسته و قابل ملاحظة ديگري در مسير فتوحات مسلمين پديد نيامد؛ مردم شهرها يا در مقابل فاتحان مقاومت نمي‌كردند و يا با اندكي مقاومت، تسليم شده و ميان اسلام آوردن و پرداخت جزيه مختار بودند. در نتيجه، ديگر نبرد منظمي ميان ارتش ساساني و سپاه مسلمانان رخ نداد.

با فتح نهاوند و همدان توسط مسلمانان (21 ه‍ .ق)، شرايط مناسب براي تسخير تمام ايران فراهم شد و نقاط مختلف يكي پس از ديگري به تصرف سپاه اسلام درآمد؛ به گونه‌اي كه تا سال 31 هجري، مسلمانان تا سواحل آمودريا (شرقي‌ترين مرز ايران) پيش رفتند. پيشروي لشكريان اسلام در مناطق مركزي، سرعت چشمگيري داشت و در كمتر از يك دهه، تمام سرزمين ايران ـ به جز طبرستان، ديلمان و برخي نواحي مرزي ـ تحت سيطره سياسي مسلمانان درآمد. در برخي شهرها مانند فارس و آذربايجان، كه از ديرباز مراكز ديني ساسانيان بودند، مقاومتي در برابر مسلمانان شكل گرفت؛ اما گشايش بسياري از شهرها به واسطة عقد قرارداد صلح بوده است.

پس از اين مرحله، نوبت عقب راندن بقاياي نظام ساساني، و آخرين شاه آن از نهاوند تا مرو و سلطه بر قدرت تقريباً دست‌نخوردة ساساني توسط مسلمانان شد. مسلمانان در فتح نواحي شرق ايران نيز با مقاومت جدي نيروهاي محلي، به ويژه دهقانان مواجه نگشتند، بلكه از همكاري و كمك‌هاي آنها نيز بهره‌مند شدند. يزدگرد سوم كه پس از سقوط تيسفون به همراه نزديكانش آواره و گريزان گشته بود، تا واپسين روزهاي عمرش درصدد بازپس‌گيري تاج و تخت بود. وي در مدت ده سال سر‌گرداني، هر از چند گاهي سپاهي در مقابل مسلمانان مجهّز مي‌ساخت، ولي هيچ يك از اين تلاش‌ها به نتيجه نرسيد.

با عقب‌نشيني يزدگرد سوم به مناطق شرقي، مسلمانان با تعقيب وي، وارد بزرگ‌ترين و مهم‌ترين ايالت شرقي ايران، يعني خراسان شدند و شهرهاي آن را يكي پس از ديگري فتح كردند. يزدگرد كه در اين زمان از شهري به شهر ديگر گريزان بود و از شاهنشاهي عنواني بيش نداشت، سرانجام در سال 31 هجري (651 م) به علت خيانت حاكم شهر مرو، در يكي از دهكده‌هاي شهر به گونه‌اي خفّت‌بار توسط آسياباني به قتل رسيد و با مرگ وي، موجوديت سياسي ساسانيان خاتمه يافت.


تأمّلي بر عوامل پيروزي سپاهيان اسلام

ايران، قرن‌هاي متمادي از امپراتوري‌هاي قدرتمند دنيا به شمار مي‌آمد و شكست و انقراض آن امري ساده نبود. بي‌گمان، اين رويداد زمينه‌ها و بسترهايي داشت كه باعث غلبة لشكر مسلمانان بر ايرانيان گشت؛ وگرنه چگونه ممكن بود ارتش تعليم‌ديدة ايران، كه به لحاظ نظامي (نفرات و ادوات) برتري كامل بر سپاه اسلام داشت، مغلوب مسلمانان بي‌ساز و برگ و بدون ذخيره و تعليم گردد.

از برجسته‌ترين علل ناتواني ساسانيان در برابر مسلمانان، بحران حاكميت ايران در زمينه‌هاي مختلف بود كه در ادامه به تفصيل بيان مي‌گردد؛ اوضاع متشنّج و جامعة بحران‌زدة ساساني كار را براي مسلمانان آسان ساخته بود. نبود حكومت مركزي، از هم‌پاشيدگي سپاه ايران به ويژه پس از شكست نهاوند، كار‌شكني برخي فرمان‌روايان و تجزيه‌طلبي دهقانان، به برتري مسلمانان كمك فراواني كرد. تودة مردم نيز كه از ظلم و ستم ساسانيان به ستوه آمده بودند و از ظلم طبقاتي جامعة ساساني رنج مي‌كشيدند، وقتي با حمله مسلمانان روبه‌رو شدند، چندان مقاومتي از خود نشان ندادند؛ به ويژه آنكه در آيين مهاجمان، ايدئولوژي بزرگي يافتند كه براي آنها خوشايند بود.

نقش عوامل معنوي نيز در اقتدار سپاهيان اسلام بسيار قابل توجه بود كه متأسفانه برخي از وقايع‌نگاران، از آن چشم پوشيده‌اند و تنها، تزلزل ساختار جامعة حكومت ساساني را عامل برتري مسلمانان دانسته‌اند. مسلمانان در اثر تعليمات پيامبر اعظم? و كلام‌الله مجيد، با هم متّحد، منسجم و مصمّم بودند و زمينة مستحكم اعتقادي كه به دست تواناي رسول الله? بنيان گرديده بود، آنان را آمادة هرگونه فداكاري و جانبازي مي‌ساخت. همچنين پيامي كه توسط مسلمانان منتشر مي‌شد، مشروعيت سياسي قوي و جديدي در پي داشت كه رژيم‌هاي استبدادي را توان مقابله ايدئولوژيكي با آن نبود. بر همين اساس، بخش مهمي از پيشرفت و پيروزي مسلمانان، مرهون اعتقاد راسخ، انگيزة قوي و كوشش‌هاي خستگي‌ناپذير لشكر جان‌نثار اسلام بود.


علل گرايش ايرانيان به دين اسلام

دين اسلام با فتح ايران وارد اين سرزمين شد، ولي واقعيت آن است كه فاتحان مسلمان، اين دين (اسلام) را بر ايرانيان تحميل نكردند، بلكه مردم آزادانديش ايران، خود اسلام را پذيرفتند. بررسي مفاد اولين عهدنامه‌هاي صلح، ميان فاتحان مسلمان و بزرگان محلي ايران، حاكي از عدم اعمال سياست اجبار و زور در دعوت و جذب ملل شكست خورده در امر پذيرش دين اسلام، از سوي اعراب مسلمان است. از اين‌روي، گرچه فتح اسلام به وسيلة جنگ حاصل شد، اما نشر اسلام به زور جنگ نبود. ايرانيان وقتي با مباني ارزشمند اسلام آشنا شدند، به دين ديرينه خويش (زرتشتي)، كه ديگر پاسخ‌گوي نيازهاي آنها نبود، پشت كردند و آغوش خود را بر آموزه‌هاي پيامبر اسلام? گشودند.

در ادامه دو عامل اصلي گرايش ايرانيان به دين اسلام به تفصيل بيان مي‌شود.

نابساماني اجتماعي، سياسي و مذهبي جامعة عصر ساساني

از مطالعة منابع تاريخي چنين بر مي‌آيد كه همزمان با ظهور اسلام، جامعة عصر ساساني اوضاعي بسيار آشفته و نابسامان داشت و زمينه براي يك دگرگوني ژرف و اساسي در همة زمينه‌ها فراهم بود. بحران عظيمي تمام بخش‌هاي جامعه را فراگرفته بود. بحران سياسي كه از ساختار قدرت اين نظام سرچشمه مي‌گرفت، بازتاب و نتيجة عملكرد ضعيف پادشاهان، به‌ويژه پس از عصر خسروپرويز بود. نفوذ فوق‌العادة اشراف و مؤبدان زردتشتي كه پادشاهان براي تكيه دادن بر سرير سلطنت، نيازمند پشتيباني و حمايت آنها بودند، ساختار سياسي حكومت ساساني را از درون دچار تزلزل ساخته بود.

جنگ‌هاي تباه‌كننده و تأثيرات ناخوشايند آن بر اقتصاد كشور، سبب فشار فراوان بر اقشار فرودست مي‌شد؛ تبعيض‌هاي نارواي اجتماعي و سياسي كه حاصل فساد نظام طبقاتي بود، بر فقر و پريشاني مردم مي‌افزود و مردم همه اين بدبختي‌ها را از ناحية حكومت ساساني مي‌ديدند كه بر پاية دين و مذهب زردتشتي بنا گرديده بود. در واقع، نظام استبدادي حاكم بر جامعة ايران، ريشه‌هاي همگرايي ملت و دولت را خشكانده بود و حاكميت نظام طبقاتي، كه مزيت‌هاي اجتماعي و سياسي را در انحصار قشري خاص قرار داده بود، چنان فضاي رقّت‌باري را فراهم ساخته بود كه بيشتر مردم ايران دين اسلام و پذيرش آن را رهايي از بندهاي خويش مي‌ديدند. اما آن چيز كه بيش از همه ايرانيان را به قبول دين اسلام سوق داد، آشفتگي وضعيت مذهبي بود. اوضاع مذهبي جامعة عصر ساساني دچار چنان اختناقي بود كه حتي از آن به منزلة مهم‌ترين عامل آشفتگي اوضاع ايرانِ دورة ساسانيان ياد مي‌شود. بي‌گمان، اين عامل (نابساماني اوضاع مذهبي و انحطاط دين زردتشتي) از مهم‌ترين عوامل رويگرداني ايرانيان از دين زردتشتي و گرايش آنها به دين مبين اسلام است.

حكومتي شدن دين و جزمي شدن ساختار سياسي و اجتماعي سبب شده بود دين كاملاً در خدمت سياست قرار گيرد. دستگاه فاسد مؤبدان، اعمال و رفتارهاي شاهان ستم‌پيشه، نظام طبقاتي و كاستي جامعه عصر ساساني را توجيه مي‌كرد، در حالي كه اين وضيعت تودة جامعه را به ستوه آورده بود؛ تفّرق و تشتّت بين مؤبدن به بالاترين حد خود رسيده بود؛ آزار و اذيت مؤبدان و سختگيري آنان بر پيروان اديان ديگر، سبب ايجاد ديدگاهي بد نسبت به دين زردتشتي شده بود؛ زيرا اين نحوة نگرش، با نگاه تساهل و تسامح‌آميز كه قبل از آن در ايران جاري بود، مغايرت داشت. مؤبدان زردتشتي براي رسيدن به مقاصد شوم سياسي و اجتماعي خويش، اين مذهب را از سادگي و بي‌آلايشي نخستين آن خارج كرده، آن را چنان دچار دشواري و پيچيدگي ساخته بودند كه غالب مردم از اجراي مراسم ديني عاجز گشته بودند. بنابراين، خودكامگي، توسعه‌طلبي، سودجويي، جاه‌پرستي مؤبدان زردتشتي و اتّكاي آنان به ظواهر و تشريفات، اين دين را به مرحلة انحراف كامل رسانيده بودند. همچنين سختگيري‌ها، تهديدها و تحميل‌هاي مالي سنگين كه مؤبدان به عناوين گوناگون از مردم مي‌ستاندند، تودة مردم را از آنها رنجور و ناراضي و نسبت به ديانت زردتشتي، كه ديگر وحدانيت و برابري را در آن نمي‌ديدند، بد‌بين ساخته بود.

در چنين اوضاعي كه شالوده و بنيان ضعيف دولت ساساني رو به ويراني نهاده، و بحران‌هاي متعدد سياسي، اجتماعي، اقتصادي و به‌ويژه مذهبي سراسر جامعة ايران را فراگرفته بود، مجاهدان پرشور مسلمان روي به سوي ايران زمين نهاده و شريعت نجات‌بخش محمد? (دين اسلام) را بر ايرانيان عرضه كردند. آري، روح خسته و فرسودة ايراني كه در تنگناي مرگباري قرار گرفته بود، و راه فرار و پناه مي‌جست، با دين جامع و كاملي مواجه گشت كه نداي مساوات، عدالت و برابري سر مي‌داد و پناه مناسبي براي اين روح سرگردان و روان معنويت‌گراي ايراني بود. چنين بود كه ايرانيان ارمغان مسلمانان را با جان و دل پذيرا شدند و مسلماني را قبول كردند.


جاذبه‌هاي دين اسلام

برخي سعي كرده‌اند اسلام آوردن ايرانيان را انقلابي دروني جلوه داده، آن را تنها ناشي از نارضايتي مردم از فشار طبقاتي و تبليغات نارواي اجتماعي و اقتصادي اشراف و مالكان به شمار آورند و چنين القا كنند كه مردم ايران براي فرار از اين وضعيت، رو به آيين اسلام نهاده‌اند. اين گروه، با تأكيد بر عوامل ياد شده، جلوه‌هاي ارزشمند و جاذبه‌هاي دين اسلام را ناديده گرفته‌اند.

قدر مسلّم آن است كه گسترش وسيع و همه‌جانبة دين اسلام، معلول اعتقاد به حقّانيت اين شريعت انسان‌ساز بود. مكتب حيات‌بخش اسلام، مجموعه‌اي از قوانين و مقررات آسماني است كه مردم سعادت خويش را در اجراي آن مي‌ديدند. عامة مردم، ابتدا حقانيت دين اسلام را كشف كرده و سپس آن را پذيرفتند. استاد شهيد مرتضي مطهري مي‌نويسد: «حقيقت اين است كه علت تشيع ايرانيان و علت مسلمان شدنشان يك چيز است؛ ايراني روح خود را با اسلام سازگار ديد وگم‌گشتة خود را در اسلام يافت».

در ادامه، به برخي از مؤلفه‌ها و ويژگي‌هاي جذّاب دين اسلام كه ايرانيان را به پذيرش و قبول اين آيين سوق داد، اشاره مي‌كنيم.


برابري و مساوات

تأكيد بر شيوة مسالمت‌آميز مبتني بر عدالت و خيرخواهي با پيروان همة مذاهب آسماني و جامعه بشري، از مسائل با اهميت است كه در دين اسلام جلوة بسيار درخشاني دارد. عدالت‌خواهي و مساوات‌طلبي دين اسلام، نقش بسيار مهمي در جذب مردم ايران به سوي اسلام داشت. استاد مطهري در اين زمينه مي‌نويسد: «آن چيزي كه بيش از هر چيز ديگري روح تشنه ايراني را به سوي اسلام مي‌كشيد، عدل و مساوات اسلامي بود».

دين اسلام، هيچ‌گونه تمايز و تبعيض بر پاية طبقه و حرفه را در ميان افراد نمي‌پذيرد و مبلّغ و منادي نظريه اخوّت انساني است كه گسترة آن از محدودة مرزهاي سياسي و جغرافيايي فراتر مي‌رود؛ از اين‌روي، در فرهنگ جهان‌شمول اسلام، استثمار انسان و تجاوز از حدودي كه خداوند براي افراد بشر تعيين فرموده، مذموم و ناپسند است. بر اين اساس، نظام كاستي (طبقاتي) قديم ايران، در دين اسلام جايي نداشت؛ زيرا بر اساس مباني اسلامي، تمام ملّت‌ها و امت‌ها نزد خدا يكسان‌اند و شأن و مقام افراد نه بر اساس سابقة قومي، زباني و فرهنگي، بلكه بر اساس تقوا و درستكاري خود فرد تعيين و ارزيابي مي‌شود.

معرفي دين اسلام و وعده‌هاي عدالت و برادري كه در اولين گفت‌وگوهاي سفيران مسلمان مطرح مي‌شد، دل‌هاي بسياري از ايرانيان را به سوي اسلام منعطف ساخت. به همين دليل، لمبتون، سرعت و سهولت نسبي غلبه اعراب را به احتمال غالب، معلول اين حقيقت مي‌داند كه اسلام به عامّه مردم وعده مي‌داد كه آنها را ازآن اوضاع و احوال نكبت‌بار و طاقت‌فرساي اجتماعي رهايي خواهد داد.

طبيعي است كه مردم رنج‌كشيده و محبوس در قفس نظام طبقاتي، به چنين آموزه‌هايي علاقه نشان خواهند داد. آزادي از مفاسد، تعصّبات، تبعيضات و بي‌عدالتي‌هاي نظام طبقاتي دربارة قشرهاي پايين جامعه‌ـ كه حتي از حيوانات طبقات بالاي جامعه نيز پست‌تر تلقّي مي‌شدندـ نويد مي‌داد كه بدين‌وسيله نجات خواهند يافت. بدين ترتيب، اصل برابري و مساوات‌خواهي دين اسلام، گروه‌هاي فرودست و رنج‌كشيده را شيفته خود كرد و آنها را فوج‌فوج به سوي اين دين الهي كشاند.


سادگي و بي‌آلايشي

از ديگر ويژگي‌هاي ايدئولوژي اسلامي كه موجب جذب تودة مردم ايران به اسلام شد، سادگي و سهولت احكام آن بود. تصلّب و قشري‌نگري مذهب زردتشتي همراه با رسوم و آيين‌هاي خشك و خسته‌كننده كه از احكام و مقررات مذهبي رنج‌آور و بيهوده سرشار شده بود، از دلايل مهم گرايش ايرانيان به اسلام قلمداد شده است.

مباني دين اسلام، ساده و درخور فهم همگان، به‌ويژه طبقات پايين جامعه بود و از دستگاه خداپرستي آيين‌هاي ديگر مانند اهورامزدا و اهريمن و ايزدان ديگر و فلسفة پيچيدة مذاهب نوظهور مانند مانويت براي مردم ملموس‌تر بود. بدين ترتيب، اصل اعتقادي توحيد كه همگان را از سردرگمي در اين وادي خارج مي‌ساخت، از عوامل مهم گسترش اسلام محسوب مي‌شد.

دين اسلام با بيزاري از انديشه‌هاي ناروا و نادرست و سنـّت‌پرستي، و نيز اصرار بر ارج نهادن بر امور معنوي، شالوده‌اي نوين و مقرون به دموكراسي در برابر سنّت‌پرستي و كهنه‌پرستي ايراني عرضه كرد. اسلام، سادگي را جانشين پيچيدگي، توحيد را جانشين تعدّد الوهيت و تثليث، بشريت بشر را جانشين الوهيت بشر، حقيقت‌طلبي و علم را جانشين خرافات، و عقايد ساده و محكم ديني را جانشين منازعات و مجادلات مذهبي كرد.

اسلام نه‌تنها از نظر اعتقادي ساده و آسان بود، بلكه در عمل نيز به هيچ وجه پيچيدگي مذاهب ديگر را نداشت؛ در واقع، هم شيوة تدين به آن آسان است و هم احكامي كه تشريح كرده سهل مي‌باشد. اعمال عبادي اسلام، ساده و بدون تشريفات برگزار مي‌شد و از پيچيدگي، تضاد و ناباوري اعتقادات گذشته خبري نبود. شرايط پذيرفتن دين جديد هم به قدري ساده جلوه مي‌نمود كه هر تازه‌واردي را به شگفتي مي‌انداخت.


تساهل و تسامح

آزادي ديني و آزادانديشي مسلمانان، از مهم‌ترين عوامل استقبال ايرانيان از دين اسلام بود. شواهد فراواني وجود دارد كه احترام اسلام و مسلمانان را به آزادي عقيده و دين و مخالفت آنها را با تحميل دين بر ديگران بازگو مي‌كند. مسلمانان با تكيه بر انديشة «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي» (بقره: 256)، هيچ كس را با ناخوشايندي و زور مجبور به پذيرش دين اسلام نمي‌كردند؛ بلكه اين عمل را زشت مي‌دانند.

مسلمانان در مناطقي كه فتح مي‌كردند به كافران فرصت مي‌دادند تا اسلام را قبول كنند. بر اساس مباني دين اسلام، پيروان اديان ديگر نيز مي‌توانستند با پرداخت مبلغ معيني ماليات سالانه به عنوان جزيه، بر دين سابق خويش باقي بمانند. اين گروه كه «اهل ذمّه» خوانده مي‌شدند، اجازه داشتند در برابر تعهداتي، با آزادي و امنيت كامل در قلمرو مسلمانان به اجراي مراسم و آداب مذهبي خويش بپردازند. افزون بر اين، همة معابد و اماكن مذهبي آنان مورد احترام جامعه اسلامي قرار مي‌گرفت. ذمّيان، نه تنها از آزادي‌هاي اسلامي برخوردار بودند، بلكه از مهرباني، بلندنظري و انسان‌دوستي مسلمانان نيز بهره‌مند مي‌گشتند. در برابر اين آزادي‌ها و امتيازات، آنها مي‌بايد برخي اصول و قواعد را رعايت مي‌كردند.

قانون حفظ دين و عقيده در برابر پرداخت جزيه، به مرور بسياري از ذمّيان را به دين اسلام متمايل كرد. آنان كه در برخورد اوليه با اسلام، قبول جزيه را بر قبول اسلام ترجيح داده بودند، به‌تدريج كه با مباني دلنشين دين اسلام و مناسبت عقايد اسلامي با اعتقادات خود آشنا شدند، جذب اين دين گشتند؛ به گونه‌اي كه در قرن دوم هجري، جز عده‌اي معدود، عامة مردم آيين مسلماني را پذيرفته بودند.


امتيازهاي اجتماعي و اقتصادي

مسلمانان براي ترويج و اشاعة دين اسلام، از هيچ كوششي فروگذار نبودند؛ به همين دليل، امتيازهاي فراواني به قبول‌كنندگان اين دين اعطا مي‌كردند. قبول اسلام، شخص نومسلمان را علاوه بر بهره‌مندي از برخي امتيازهاي اجتماعي (مانند آزادي ازدواج با زنان مسلمان، آزادي حمل اسلحه و پوشيدن لباس عامه)، از پرداخت جزيه نيز معاف مي‌ساخت.

احتمال مي‌رود همين تدابير و مزاياي اقتصادي و اجتماعي پذيرش دين جديد بود كه دهقانان را ترغيب مي‌كرد كه بدون مقاومت قابل‌توجهي، در برابر لشكر اسلام سر تسليم فرود آورند و در قبول آيين جديد، آمادگي بيشتري نشان دهند. صنعتگران، پيشه‌وران، كشاورزان و به طور كلي طبقات پايين و متوسط جامعه، كه بيش از همه در فشار بودند، با رغبت بيشتري اسلام را پذيرفتند. ريچارد بولت اشاره مي‌كند كه در ميان بخش‌هاي مختلف اجتماعي ايران (در دورة امويان)، دو گروهِ اسيران جنگي و افراد طبقات پايين جامعه، بيش از همه تمايل به اسلام داشتند. مشكل مالكيت زمين‌هاي كشاورزي، نظر مساعد بسياري از كشاورزان را به دين اسلام جذب مي‌كرد؛ زيرا اين گروه‌هاي فرودست، خود مالك زمين مي‌شدند و ماليات بسيار اندكي در برابر مالكيت زمين مي‌پرداختند كه قابل مقايسه با ماليات عصر ساسانيان نبود.

دبيران و مستوفيان نيز گروهي بودند كه براي حفظ جايگاه خود در امور اداري كشور، بي‌درنگ به سوي پيروزمندان مسلمان رفتند و آيين مسلماني را پذيرفتند. در مراحل بعدي، بازرگانان و تجار بودند كه به شكلي خود را با وضعيت جديد منطبق ساختند. با توسعة فتوحات مسلمانان، قلمرو اسلامي بسيار وسيع گشت و اين در حالي بود كه رسوم مدني و تجاري اسلام نيز امتيازاتي به پيشه‌وران و بازرگانان مي‌بخشيد؛ در حالي‌كه احكام فقهي زردتشتي آنان را در تنگنا قرار مي‌داد.

در پايان ذكر مطلبي ضروري است كه خود بيانگر عشق ايرانيان به اسلام حقيقي مي‌باشد؛ روند پذيرش اسلام در ميان ايرانيان تا پايان عصر خلفاي راشدين (40ه‍.) چشمگير بود، ولي پس از آن با روي كار آمدن خلفاي اموي، اين روند رو به كندي گراييد. ايرانيان پذيراي اسلامي بودند كه در آن، اصول ارزشمندي مانند مساوات و برابري و عدالت و… مطرح بود؛ اما وقتي امويان بر سرير دستگاه خلافت تكيه زدند و خلافت را به ملوكيت تبديل و شعارهاي جاهلي مانند برتري عرب بر عجم را زنده كردند، ديگر آن روح آزادمنش ايران نمي‌توانست چنين حكومت و دين تحريف شده‌اي را پذيرا باشد. سياست‌هاي غلط و جاهلي خلفاي اموي در امور سياسي و اداري، و برخوردهاي نامناسب سرداران و لشكريان خلافت بني‌اميه (با تأكيد بر قوم‌محوري نه اسلام‌محوري)، سبب شد گرايش روزافزون ايرانيان به دين اسلام كه تا تصرف خراسان استمرار داشت، دچار رخوت و سستي شود. به همين دليل، مردم مناطقي مانند ماوراءالنهر كه در عهد خلافت بني‌اميه به تصرف اسلام درآمدند، تا مدت‌ها بر اعتقادت و سنت‌هاي قديمي خويش پاي‌بند مانده و بسيار دير به آيين اسلام در آمدند.


نتيجه

دين اسلام در جزيرةالعرب ظهور يافت، ولي در آنجا محصور نماند و آموزه‌هاي حيات‌بخش آن، در مدت كوتاهي بر بخش گسترده‌اي از عالم از جمله ايران‌زمين پرتو افكند. جامعة ايران كه از درون ـ به ويژه در حوزه ديني و فرهنگي ـ دچار انحطاط گشته بود، انتظار ديني را مي‌كشيد كه با تمسّك به آن، خويشتن را از اسارت اعتقادات خرافي دين تحريف‌شدة زردتشتي و ستم‌هاي اجتماعي و اقتصادي اشراف و موبدان ساساني نجات بخشد. با ورود اسلام، اين انتظار به سرآمد؛ آموزه‌هاي انسان‌ساز، انديشه‌هاي نوين و ديگر جذّابيت‌هاي مكتب حيات‌بخش اسلام، به ويژه مساوات‌جويي و عدالت‌محوري آن، اشتياق ايرانيان را ـ كه تشنة عدالت اجتماعي بودند ـ به دين اسلام دوچندان ساخت. اين عوامل به همراه مؤلفه‌هاي ديگري مانند سادگي و بي‌آلايشي، تساهل و تسامح، امتيازهاي اجتماعي و اقتصادي دين اسلام، سبب شد اين شريعت مقدس در مدت كوتاهي در قلوب مردم ايران جاي گيرد و بدين شكل امپراتوري بزرگ باستاني ايران، به عنوان بخشي از دارالاسلام محسوب شود.


منابع


ـ ابن‌اعثم كوفي، محمدبن‌علي، الفتوح، بيروت، دارالندوة، بي‌تا.

ـ ابن‌اعثم كوفي، محمدبن‌علي، الفتوح، ترجمة احمد مستوفي، تهران، آموزش و پرورش انقلاب اسلامي، 1372.

ـ ابن‌طقطقي، محمدبن‌علي، الفخري، ترجمة وحيد گلپايگاني، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، بي‌تا.

ـ اشپولر، برتولد، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ترجمة جواد فلاطوري، تهران، علمي و فرهنگي، چ دوم، 1364.

ـ اميري، شهرام، «دهقانان و فتوح اسلام»، فصل‌نامة تاريخ و تمدن اسلامي، ش 7، 1387.

ـ باسورث، كليفورد ادموند، تاريخ غزنويان، ترجمة حسن انوشه، تهران، اميركبير، 2536.

ـ باوزاني، الساندرو، ايرانيان، ترجمة مسعود رجب‌نيا، تهران، روزبهاني، 1359.

ـ بلاذري، احمدبن‌يحيي، فتوح البلدان، تصحيح رضوان محمد رضوان، بيروت، دارالكتب العلميه، 1978.

ـ بلاذري، احمدبن‌يحيي، فتوح البلدان (بخش مربوط به ايران)، ترجمة ‌آذرتاش آذرنوش، تهران، سروش، چ دوم، 1364.

ـ بولت، ريچارد، گروش به اسلام در قرون ميانه، ترجمة محمدحسين وقار، تهران، نشر تاريخ ايران، 1364.

ـ پيرنيا، حسن، ايران قديم، تهران، اساطير، 1373.

ـ جمعي از نويسندگان، تاريخ ايران (از اسلام تا سلاجقه)، ترجمة حسن انوشه، تهران، اميركبير، 1383.

ـ دنيل، التون، تاريخ سياسي و اجتماعي خراسان در زمان حكومت عباسيان، ترجمة مسعود رجب‌نيا، تهران، علمي و فرهنگي، 1367.

ـ دينوري، ابوحنيفه احمدبن‌داوود، اخبارالطّوال، ترجمة محمود مهدوي دامغاني، تهران، ني، 1364.

ـ رجايي، فرهنگ، مشكلة هويت ايرانيان امروز، تهران، ني، 1382.

ـ زرين‌كوب، عبدالحسين، روزگاران، تهران، سخن، 1379.

ـ زرين‌كوب، عبدالحسين، كارنامه اسلام، تهران، اميركبير، بي‌تا.

ـ زيني دحلان، سيداحمد، الفتوحات الاسلاميه بعد مضي الفتوحات النبويه، الجزء الاول، قاهره، مؤسسه الحلبي، 1387 ق.

ـ شاه‌حسيني، ناصرالدين، «سهم شاهان ايران پيش از اسلام در تمدن اسلامي»، مجلّه بررسي‌هاي تاريخي، ش 36، آذر و دي، 1350.

ـ شهيدي، سيدجعفر، تاريخ تحليلي اسلام، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1352.

ـ صابري همداني، احمد، محمد و زمامداران در پيرامون نامه‌هاي پيامبر اسلام به زمامداران، قم، مؤسسه مطبوعاتي دارالعلم، 1346.

ـ صفا، ذبيح الله، تاريخ سياسي و اجتماعي ايران، تهران، اميركبير، بي‌تا.

ـ صفري فروشاني، نعمت‌الله، «درآمدي بر صلح‌نامه‌هاي مسلمانان با ايرانيان در آغاز فتح ايران»، مجله تاريخ اسلام، ش 2، تابستان، 1379، 50ـ120.

ـ طبري، محمدبن‌جرير، تاريخ الامم والملوك (تاريخ الطبري)، بيروت، منشورات موسسه الاعلمي للمطبوعات، 1879م.

ـ طبري، محمدبن‌جرير، تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، ترجمة ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، چ سوم، 1368.

ـ عزتي، ابوالفضل، ديباچه‌اي بر تاريخ فلسفة نشر اسلام، قم، دارالتبليغ الاسلامي، بي‌تا.

ـ فراي، ريچارد نلسون، عصر زرّين فرهنگ و تمدن اسلامي، ترجمة مسعود رجب‌نيا، تهران، چ دوم، 1363.

ـ فياض، علي‌اكبر، تاريخ اسلام، تهران، دانشگاه تهران، چ پنجم، 1372.

ـ كريستن‌سن، آرتور، ايران در زمان ساسانيان، تهران، دنياي كتاب، چ هشتم، 1385.

ـ گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمة سيدهاشم حسيني، تهران، كتابفروشي اسلاميه، چ دوم، 1354.

ـ لسترنج، گي، جغرافياي تاريخي سرزمين‌هاي خلافت شرقي، ترجمة محمود عرفان، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهني، چ سوم، 1367.

ـ لمبتون، ا.ك.س، مالك و زارع در ايران، ترجمة منوچهر اميري، تهران، علمي و فرهنگي، چ سوم، 1362.

ـ لوسكايا، نينا پيگو، اعراب حدود مرزهاي ايران و بيزانس در سده‌هاي چهارم ـ ششم ميلادي، ترجمة عنايت‌الله رضا، تهران، پژوهشگاه، 1372.

ـ مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ دوم، 1368، ج 14.

ـ مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران، صدرا، 1379.

ـ مفتخري، حسين و زماني، حسين، تاريخ اسلام از ورود مسلمانان تا پايان طاهريان، تهران، سمت، چ سوم، 1386.

ـ مفتخري، حسين، «اوضاع سياسي ـ مذهبي ايران در آستانة ظهور اسلام»، نشرية تاريخ اسلام، ش10، تابستان 1381.

ـ منتظري‌مقدم، حامد، بررسي تاريخي صلح‌هاي پيامبر?، قم، موسسه امام خميني?، 1383.

ـ ناظميان‌فرد، علي، «اهل ذمّه در صدر اسلام»، نشرية تاريخ اسلام، ش 6، تابستان، 1380.

ـ نرشخي، ابوجعفر، تاريخ بخارا، تهران، توس، چ دوم، 1363.

ـ نفيسي، سعيد، تاريخ اجتماعي ايران از انقراض ساسانيان تا انقراض امويان، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، 1342 ش.

ـ نلدكه، تئودور، تاريخ ايرانيان و عرب‌ها در روزگار ساسانيان، ترجمة عباس زرياب‌خويي، تهران، انجمن آثار ملي، 1352.

ـ الهامي، داوود، اسلام و ايران، قم، مكتب اسلام، 1374.

ـ هانري، ماسه و ديگران، تمدن ايراني، ترجمة ابوالفضل عزتي، تهران، دانشگاه تهران، 1358.

ـ يعقوبي، احمدبن‌ابي‌يعقوب، تاريخ يعقوبي، تهران، بنگاه انتشارات علمي و فرهنگي، چ سوم، 1366.